تمدن شیطان – قسمت دوم تمدن غرب
برآمدن تمدن غرب: اروپا و جهان در قرون جدید
در این مقاله نحوهی استقرار تمدن غرب در اروپا و انتشار آن را به سراسر جهان مورد مطالعه قرار میدهیم.
در قرن ۱۶ و در ابتدای این دوره در اروپا دو قدرت اصلی شکل گرفته بود: اسپانیا و امپراتوری مقدس روم (رایش اول). با پادشاهی شارل پنجم (شارلکن) و خاندان هابسبورگ بر هر دو منطقه، طراحان صحنه نگران شده و به فکر چاره افتادند. کشاندن دامنه نهضت پروتستان به اسپانیا، شکست نیروی دریایی این کشور از انگلستان در ۱۵۸۸م، و پیروزی قیام هلندیها علیه اسپانیا و در ۱۶۰۱م، در کنار ضعف ایجاد شده در این حکومت در پی اخراج مسلمانان در سال ۱۴۹۲ و خالی شدن آن از قدرت فرهنگی، هنری و صنعتی، مقدمات سقوط این قدرت تهدیدکننده را در قرن ۱۷ فراهم کرد.
نقش استقلال هلند در این روند از آنرو مهم است که این کشور اولین دولتی بود که رسماً پروتستان شدن خود را اعلام و بسیاری از یهودیان را بهویژه در آمستردام پذیرفت. یهودیان -و نهتنها مسیحیان یهودی- پس از اسپانیا و پرتغال سرانجام در این کشور پایگاه زدند. این گروه در هلند چنان سلطه اقتصادی خود را گسترش داده و تثبیت کردند که ضمن ایفای نقش جدی در دوران استعمار، هنوز هم بسیاری از بازارهای این کشور را در اختیار دارند. مقابله امروزین هلند با انقلاب اسلامی، ریشه در این مهاجرت و اشغال بزرگ و آرام دارد.
سرانجام و با مدیریت صحنه از سوی فرانسه در زمان ریشیلیو، صدراعظم لویی سیزدهم، جنگهایی طولانی میان پروتستانها و کاتولیکها، ذیل همان عنوان قدیمی اختلاف مذهبی، شکل گرفت که پس از ۳۰سال منجر به تضعیف کامل امپراتوری مقدس روم و اسپانیا در سال ۱۶۴۸ و بر اساس عهدنامه وستفالی شد. اینچنین بود که در قرن ۱۷ و بهویژه طی حکومت ۷۰ساله لویی چهاردهم، فرانسه به قدرت بلامنازع اروپا تبدیل شد.
در این قرن انگلستان برای رهبری جهان آماده میشد. همچون همیشه، اختلاف در دو عرصه دین و سیاست، زمینهساز این اقدام بود. در عرصه دینی، ابزار آن روز شیطان، اختلاف کاتولیکها و پروتستانها بود. در این جریان پیوریتنها که شاخهای از کالوینیسم بودند، بهعنوان نماینده پروتستانتیزم در انگلستان پیروز شدند. همین گروه بودند که با مهاجرت به آمریکا پایههای حکومت ماسونی آن را تثبیت نمودند. کرامول که خود یک پیوریتن بود، پس از اندکی توانست با رهبری جنگهای داخلی انگلستان، چارلز اول را اعدام و خود را بهعنوان نخستین رئیسجمهور این کشور معرفی نماید. ظلم وی نسبت به مردم ایرلند، همچنان منازعات مذهبی را در دوران معاصر در این سرزمین زنده نگهداشته است. پس از مرگ وی اولین و در عین حال آخرین نظام جمهوری در انگلستان خاتمه یافت و دوباره نظام سلطنتی برقرار شد. قرن ۱۷ بدین شکل پایان یافت.
پرونده جمهوری انگلستان با مرگ الیور کرامول تاکنون بسته است!
قرن ۱۸ آغاز شکلگیری رسمی فراماسونری و دخالت آشکار و پنهان آن در تعیین سرنوشت جهان بود. در ۱۷۱۷م (۱۹۰۷ش) دزاگولیه و اندرسن فراماسونری جدید را در انگلیس بنا نهادند و دزاگولیه در ۱۷۱۹ بهعنوان استاد بزرگ انتخاب شد. ۵۵ نفر از نجبا و اصیلزادگان! انگلیس به عضویت آن درآمدند. اینان قانون اساسی فراماسونری را نوشتند و در نتیجه لژ بزرگ لندن تأسیس شد. این لژ مادر همه لژهایی است که در سایر کشورهای جهان وجود دارد و دیگر لژها در هر کجای دنیا باید تابع آن باشند. (۱) اینچنین بود که در آغاز قرن ۱۸ میلادی انگلیس مرکز حزب شیطان در جهان آن روز شد.
در آغاز این قرن، از آنجا که حضور دو دولت اسلامی صفوی و عثمانی -بهویژه نگرانی از نقشآفرینی مردم مسلمان آن- میتوانست طراحی جدید را برای اروپا با مشکل مواجه کند، دوباره ترکان شرق که سابقهای طولانی در مهار تمدن اسلامی در مواقع حساس تاریخی داشتند به کمک فراخوانده شدند. روسیه در ابتدای این قرن و با قدرت گرفتن پتر کبیر تبدیل به یک دولت قدرتمند در شمال ایران و شرق عثمانی شد و همزمان حرکت سریع و شتابزده خود را بهسوی غربیشدن نیز آغاز کرد.
در دل اروپا، امپراتوری مقدس روم، با همان الگوی قدیمی، به دو پاره جنوبی و شمالی شکست و در شمال آن، دولت پروس و در جنوب، امپراتوری اتریش در همسایگی عثمانی شکل گرفت. بدینترتیب امپراتوری عثمانی در آغاز این قرن، در ناحیه شمالی، از دو سوی شرق و غرب در محاصره قرار گرفت.
با معالجه نواحی شرقیتر اروپا، در نواحی غربیتر، در طول این قرن تلاشهایی از سوی فراماسونها در سه کشور مهم انگلستان، آمریکا و فرانسه صورت گرفت که سرانجام در پایان این قرن منجر به وقوع سه انقلاب مهم در این سه کشور شد: انقلاب صنعتی در انگلستان، انقلاب استقلال در آمریکا، و انقلاب کبیر در فرانسه. این سه واقعهی مدیریتشده صحنهی جهان را در قرن ۱۸ میلادی بهکلّی دگرگون ساخت.
در انگلیس، اختراع ماشین بخار از سوی جیمز وات (که ادامه منطقی دستگاه چاپ گوتنبرگ بود) و استفاده از ماشین بهجای انسان، سرعت تولید را بالا برد و همچون چاپ، جهان را به سرعتی خانمانبرانداز و غیرقابل کنترل مبتلا ساخت، بلایی که هر روزه انسان مدرن را بیشتر در کام خویش فرو میبرد. از آنجا که این الگوی جدید در تولید، نیاز ویژه خویش را به منابع طبیعی کافی، نیروی انسانی ارزان، سرمایه مادی فراوان و بازار فروش گسترده در جهان بههمراه داشت، انقلاب صنعتی، توسعه استعمار و غارت ملتهای خارجی، و افزایش استثمار و بهرهکشی از کارگران را در داخل سبب شد.
در آمریکا، جنگی میان انگلیس و مهاجرنشینان با حمایت فرانسه بهوقوع پیوست که در سال ۱۷۷۶م با پیروزی مهاجرنشینان بهرهبری جرج واشنگتن که یک فراماسونر بود، سبب ایجاد ایالات متحده آمریکا شد. این جنگ را انقلاب استقلال آمریکا نام نهادهاند. در این انقلاب ۱۳ مهاجرنشین اعلام استقلال کردند که در ادبیات عددی و رقومی فراماسونری عددی مشهور و معنیدار است. پس از استقلال بود که آمریکاییها پیشروی در غرب این قاره را با کشتار سرخپوستان ادامه دادند تا تعداد ایالات خود را به ۵۰ ایالت رساندند.
جنگ انقلاب آمریکا (جنگ استقلال آمریکا)
اما در فرانسه، فساد داخلی همراه با آثار جنگهای متعدد با انگلستان و نتایج انقلاب صنعتی، شورشی را در سال ۱۷۸۹م دامن زد که به نام انقلاب کبیر فرانسه مشهور شد. در پی این انقلاب، نظام مشروطه سلطنتی در فرانسه برقرار شد، اما تلاشهای لویی شانزدهم برای بازگرداندن اوضاع، سبب شد تا نظام سلطنتی لغو و حکومت فرانسه به جمهوری تغییر شکل دهد. لویی شانزدهم و همسرش ماری آنتوانت نیز در این جریان اعدام شدند.
حکومتهای اسلامی در قرن هجدهم
در پهنه منطقه ما در این قرن سه حکومت اسلامی وجود داشت: عثمانی، صفوی و گورکانی. آغاز انحطاط و تضعیف امپراتوری عثمانی را سال ۱۶۹۹ و ابتدای همین قرن دانستهاند. در همین ایام بود که جنگهای بیحاصل مذهبی میان عثمانی و صفویه سبب تضعیف حکومت صفوی شد تا سرانجام در سال ۱۷۲۲ این دولت نیز دچار فروپاشی و شکست شد. در هند نیز بساط گورکانیان که از نوادگان تیمور بوده و از ابتدای قرن ۱۶ بر آن سرزمین حکومت میکردند، در سال ۱۷۰۷ و با مرگ اورنگ زیب برچیده شد. گورکانیان که دارای روابط خوبی با صفویان و کاملاً تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بودند، با صفویان برآمدند و با صفویان نیز فرو نشستند.
نخستین آشنایی هندیان با اروپاییان در جریان سفر واسکو دا گاما دریانورد پرتغالی در ۱۴۹۸ صورت گرفت. او همان دریانوردی بود که تمامی همراهان او را در سفر، یهودیان تشکیل میدادند. حضور پرتغالیان تا ابتدای قرن ۱۷ که با ورود انگلستان به صحنه، با کمک هلندیان در سال ۱۶۱۲ و با همراهی هندیان و انگلیسیان در ۱۶۲۲ از این کشور رانده شدند، در هند ادامه داشت. با پایان یافتن عمر گورکانیان، انگلیسیها کاملاً جای پرتغالیها را در اقیانوس هند گرفته بودند.
در ایران نیز پس از صفویان، تا ۱۱۴۸ق (۱۷۳۵م) افغانها (محمود و اشرف افغان) بر این سرزمین حکومت میکردند. در این سال نادر از قبیله افشار (از قزلباشان مهاجرت کرده از غرب ایران به خراسان در پی سیاست جابهجایی ایلات شاه عباس) پس از بروز اتفاقاتی، از سوی شورایی مرکب از سران قبایل، فرماندهان لشکری، روحانیان، و سفیران بیگانه که در جلگه مغان گرد آمده بودند (شورای مغان) به پادشاهی ایران انتخاب شد.
وی در طول دوران پادشاهی خود سه جریان مهم را به سود انگلیسیها رهبری کرد (۲): با شکست دادن پرتغالیها، راه را برای حضور بیرقیب انگلستان در ایران و خلیج فارس هموار ساخت، با حمله به هند و تاراج آن، زمینه برای سلطه انگلیس بر این کشور فراهم کرد و نهایتاً با تشیع مستقر در ایران از در مخالفت شدید درآمد. خوشبختانه با توجه به ریشهدار بودن تشیع در ایران، این اقدام به جایی نرسید تا سرانجام افشاریان در ایران به پایان راه خود رسیدند.
پس از افشاریان، زندیه با کریمخان زند در سال ۱۱۶۳ق (۱۷۴۹م) در ایران به حکومت رسیدند. مقاومت و هوشیاری کریمخان در تنظیم روابط با خارجیان، بهویژه انگلستان، جانشین او، لطفعلیخان را با توطئهای مواجه کرد که سبب کوری و قتل وی در سال ۱۲۰۹ق (۱۷۹۴م) در تهران به دست آقامحمّدخان قاجار و انقراض سلسله زندیه در ایران شد. با شروع قاجار در ایران جهان وارد قرن ۱۹ شد.
تصویر کریمخان زند که سفیر عثمانی چاپلوسانه کنار او حضور دارد.
کاری از ابوالحسن مستوفی نگارگر عصر زندیه
قرن نوزدهم: قرن تمدن غرب
آنچه امروز به نام تمدن غرب میشناسیم، عمدتاً محصول اتفاقاتی است که در قرن نوزدهم به وقوع پیوست.
در فرانسه و در آخرین سال قرن ۱۸ (۱۷۹۹م) ۱۰سال پس از انقلاب، ناپلئون بناپارت که یکی از فرماندهان ارتش بود، طی یک کودتا در صحنه جهانی ظهور کرد. وی در سال ۱۸۰۴ با عنوان امپراتور فرانسه تاجگذاری، و تا سال ۱۸۱۴ که در رأس قدرت بود، فرانسه را به قدرتمندترین کشور اروپایی تبدیل کرد. ظاهراً وی در نقش و مأموریت خود که برانداختن اشرافیت و فئودالیسم در فرانسه بود قدری زیادهروی کرد، تا جایی که خود در حال تبدیل شدن به یک اشرافی قدرتمند بود.
ورود انگلستان، اتریش و پروس به عرصه مخاصمه سودی نبخشید، تا سرانجام راهاندازی جنبشهای آزادیخواه و استقلالطلب علیه وی، در تضعیف قدرت ناپلئون مؤثر افتاد. در اینجا نیز پروژه شکست ناپلئون توسط روسیه کامل شد. ارتش فرانسه در سال ۱۸۱۲ در جنگ با روسیه در مقابل سرمای شدید این سرزمین زمینگیر شد تا سرانجام در سال ۱۸۱۴ با پیروزی انگلستان بر فرانسه، ناپلئون به تاریخ پیوست و انگلستان تبدیل به ابرقدرتی بلامنازع در جهان شد.
در ادامه در سالهای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ دو موج انقلاب، متأثر از انقلاب فرانسه اروپا را فراگرفت. در پی این حوادث بلژیک به استقلال رسید، رژیم فرانسه دوباره جمهوری شد، مترنیخ صدراعظم اتریش فرار کرد، در اسپانیا، هلند، سوئد و دانمارک رژیم سلطنتی مشروطه برقرار شد، و سرانجام ایتالیا با رشد ملیگرایی از اتریش جدا شد. همچنین بیسمارک صدراعظم مقتدر پروس در سال ۱۸۷۱ با شکست دانمارک، اتریش و فرانسه، تأسیس امپراتوری آلمان (رایش دوم) را اعلام نمود.
روسها نیز در اوایل این قرن به مأموریت خود عمل کردند و ضمن تصرف بخشهایی از عثمانی، طی قراردادهای گلستان و ترکمانچای قسمتهای شمالی ایران را نیز از این کشور جدا ساختند. طی این قراردادها بود که شهرهای منطقه قفقاز و ارّان (آذربایجان) بهعنوان سرزمینهای ایرانی از نقشه کشور ما حذف شد و امروزه محل تاخت و تاز و سرمایهگذاری یهودیان و رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. روسیه در ادامه خود را به مرزهای چین رساند و با ورود به سیبری قلمرو این کشور را تا اقیانوس آرام گسترش داد و در این منطقه همسایه غربی آمریکا شد.
در آمریکا در اواسط این قرن در سال ۱۸۱۶ و در زمان ریاستجمهوری آبراهام لینکلن بر سر ادامه یا توقف بردهداری که از زمان هجوم کریستف کلمب آغاز شده بود، جنگی میان ایالتهای شمالی و جنوبی در گرفت که به جنگهای انفصال مشهور شد. سرانجام پس از چهار سال، ایالات شمالی بهرهبری لینکلن در این جنگ پیروز شدند و بردهداری لغو شد. در پی این اقدام خارج از برنامه، همانند آنچه سالها بعد در مورد جان اف کندی اتفاق افتاد، لینکلن از سوی فراماسونها ترور شد.
جنگ داخلی آمریکا (جنگهای انفصال)
اما انگلستان بهعنوان کانون اصلی فراماسونری در سراسر این قرن، استعمارگر بلامنازع جهان بود به نحوی که گفته بودند: آفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکند.
با کامل شدن نقشه اروپا، جریان کشورگشایی و استعمار در سراسر جهان از مصر بهعنوان معبر اتصال دریای مدیترانه به دریای سرخ آغاز شد. اگرچه فرانسه به دست ناپلئون در سال ۱۷۹۸ قصد این کار داشت، اما انگلستان با شکست فرانسه، خود به این اقدام مبادرت ورزید. در ادامه، مقاومت عثمانی سبب بینتیجه ماندن لشکرکشی انگلستان شد، اما پس از افتتاح کانال سوئز، انگلستان از راه اقتصادی این کشور را فتح کرد.
سلطه یهودیان بر اقتصاد جهان و اشتغال آنان در امور بانکداری سبب شده بود تا با دادن وام به کشورها و بدهکار نمودن آنان، نفوذ خود را در این کشورها گسترش دهند. دولت مصر نیز برای حفر این کانال (که در جهت منافع استعمارگران ساخته میشد) بهعلت بدهی سنگین به بانکهای اروپایی، ناچار شد تا سهام خود را به انگلستان بفروشد. از این مقطع، استعمار علاوه بر بُعد نظامی، سیاسی و تبلیغی دارای بُعدی اقتصادی نیز شد که تا همین اواخر و پیش از ورود دوباره استعمارگران به عرصه نظامی، دارای اهمیت درجه اول بود.
پس از مصر، استعمار شیطانی انگلیس متوجه دیگر کشورهای قاره سیاه شد. در سودان با قیام مهدیون (که یکی از قیامهای مربوط به مدعیان مهدویت در دوره غیبت دانسته شده) بهرهبری مهدی سودانی (۱۳۰۴-۱۲۶۰ق / ۱۸۸۵-۱۸۴۴م) مدتی متوقف شد تا سرانجام با همکاری فرانسه این کشور را نیز اشغال نمود. اشغال مشترک سودان نشان داد که حزب شیطان اتحاد خود را تنها در سایه مخالفت با دین خداوند به دست میآورد و در غیر این حالت، میان آنان تنها دشمنی حاکم است.
پس از سودان نوبت به زیمبابوه، زامبیا، اوگاندا و کنیا بود که سرزمینهای شرق آفریقا از شمال تا جنوب را تحت سلطه و اشغال انگلیس قرار دهند. اما در جنوب آفریقا هلندیها با پشتیبانی آلمانیها در مقابل انگلیس ایستادند و سرانجام در سال ۱۹۰۲ آفریقای جنوبی را از آن خود ساختند. این واقعه را آغاز افول امپراتوری انگلستان دانستهاند. حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی که با انقلاب اسلامی ایران و تحولات جهانی حاصل از آن، از بین رفت، نتیجهی حاکمیتِ این بوئرهای هلندی بود.
شبه نظامیان هلندی زبان بوئر
اما داستان انگلستان در هند به گونهای دیگر پیش رفت. اگرچه نادرشاه افشار این سرزمین را برای انگلیسیها آماده اشغال کرده بود، اما این کشور برای اشغال هند و مهمتر از آن برای حفظ این اشغال با مشکلاتی جدّی مواجه شد. سرانجام زور و تزویر انگلیسی به کمک هم آمدند تا این سرزمین مهم را از درون دچار فروپاشی و از بیرون مورد حمله قرار دهند.
استقرار نظام اداری انگلیسی، رواج زبان انگلیسی و اعزام دانشجویان هندی به دانشگاههای انگلیسی از مواردی بود که هند را از درون تهی نمود و از لحاظ فرهنگی وابسته به انگلیس قرار داد. تصرف نواحی اطراف هند مانند برمه و افغانستان، سبب تضعیف هند شد، و سرانجام ضربه نهایی با ابزار قدیمی شیطان یعنی اختلاف بر پیکر این سرزمین اسلامی با فرهنگ و تاریخی کاملاً ایرانی، وارد آمد.
درگیری مسلمانان و هندوها از مواردی است که هنوز هم برای پیشبرد سیاستهای استعماری در هند مورد استفاده قرار میگیرد. خیانت مزدوران محلی نیز در این هنگام به کمک انگلستان آمد و کار هندوستان را تمام کرد.
چین، آخرین هدف استعمار انگلیس در آسیا بود. نحوه عمل در این مورد نیز بیشتر اقتصادی بود تا نظامی. رواج مصرف تریاک انگلستان و اعتیاد در چین و مقابله دولت با آن، سبب وقوع “جنگ تریاک” در سال ۱۸۳۹ شد که نتیجه آن استمرار مصرف تریاک، برقراری حق کاپیتولاسیون، و واگذاری بندر هنگکنگ به انگلیسیها بود. هنگکنگ در جنوب چین، برای مدتهای طولانی تا همین اواخر که زمان قرارداد آن به پایان رسید، نماینده سرمایهداری غرب در چین بود.
جنگ تریاک اول در سال ۱۸۳۹
سنگاپور نیز در جنوب مالزی با همین کارکرد برای تنظیم بازار جنوبشرق آسیا و کشورهای اسلامی آن منطقه ایجاد شد. پس از انقلاب اسلامی و بروز نگرانی از گسترش آن، امارات متحده عربی و بهویژه بندر دبی نیز در جنوب ایران با همین سیاست، توسعه خارقالعادهای یافت که پس از دورهای مکیدن خون اقتصاد ایران، با پیشرفت توفنده انقلاب اسلامی توفیق چندانی نیافت.
اما فرانسه در رقابت با انگلیس، ابتدا الجزایر را در سال ۱۸۴۳ تصرف کرد و سپس با کنارگذاشتن ایتالیا، ابتدا تونس و سپس با توافق با آلمان، مغرب را تحت سلطه و استعمار خود درآورد. در نهایت، فرانسه توانست بخش بزرگی از قاره آفریقا را از مرزهای سودان تا سواحل اقیانوس اطلس و از شمال این قاره تا خط استوا به زیر سلطه خود در آورد. آلمان نیز که دیرتر از دیگران به این قافله پیوسته بود، تانزانیا، نامیبیا، کامرون و توگو را از آنِ خود کرد. بلژیک نیز بهعنوان آخرین کشور اروپایی استعمارگر، کنگو را با توسل به نیرنگ به چنگ آورد. اما ایتالیا با سرافکندگی، در این مسابقه با شکست از حبشه، از استعمار باز ماند.
در تمام این دوران و در آرامش از مداخلات اروپایی، آمریکا به استعمار قاره خود مشغول بود. سرمایهداران و بانکداران یهودی، با کمک به گروهها و احزاب همسو، سپاه این کشور در استعمار نو بودند، شیوهای که هنوز نیز در قرن ۲۱ ادامه دارد.
اما ژاپن که با برخورداری از احساسات بیگانهستیزانه تا این مرحله دوام آورده بود، در برابر سیاستهای متفاوت آمریکا سرانجام به زانو درآمد. عصر میجی (حکومت روشن) که ۴۵ سال امپراتوری موتسوهیتو را شامل میشود، ژاپن را از کشوری سنّتی به کشوری صنعتی و غربزده تبدیل کرد. عمق این اقدام بهحدّی بود که امروزه بهنظر میرسد این کشور در رواج ارزشهای تمدن غرب از خاستگاههای اصلی آن نیز جلو افتاده باشد. مشروطه ژاپن که مشروطه ایران و عثمانی را بهدنبال خود کشید در همین دوره واقع شد.
تصویری از مراسم اعلام قانون اساسی میجی
امپراتوری عثمانی در قرن نوزدهم
اما در عثمانی موضوع بسیار جالبتر بود. در این امپراتوری اسلامی نفوذ کشورهای اروپایی و فراماسونها در امور کشور از زمان عبدالمجید اول (۱۲۷۷-۱۲۵۵ق / ۱۸۶۱-۱۸۳۹م) آغاز شد. وی که با حمایت انگلستان بهعنوان استعمارگر اول جهان و دو محافظ شرقی و غربی عثمانی، یعنی روسیه و اتریش در تقابل و معارضه با علمای دین به قدرت رسیده بود، قوانینی به نام “تنظیمات” را تصویب نمود که بهدست فراماسونها تهیه شده و هدف از آن فاصله گرفتن از دین و توجه بهسوی غرب و غربزدگی بود. تأکید بر زبان ترکی بهعنوان زبان ملی، در برابر زبان دینی و زبان رسمی و ادبی فارسی، از جمله این تنظیمات بود.
در دوره تنظیمات، و در عصر سلطنت عبدالحمید دوم (۱۸۷۶م) دو گرایش متضاد در عثمانی به وجود آمد. “اتحاد اسلام” بهرهبری سید جمالالدین اسدآبادی، و “پانترکیسم” بهرهبری مدحت پاشای فراماسون که در قالب “حزب ترکان جوان” ظاهر شده و عبدالحمید را به قدرت رسانده بودند. این سلطان وابسته، به شدت تحت تأثیر یک ترکشناس یهودی مجار به نام آرمینیوس وامبری بود که در مقابل اقدامات سید جمال قد برافراشته بود. (۳) جریان اتحاد اسلام در عثمانی، معاصر مبارزات فرهنگیای بود که پس از استعمار مصر از سوی انگلیس، توسط شخصیتهایی چون محمد عبده و عبدالرحمن کواکبی در این کشور آغاز شده بود.
نخستین لژ فراماسونری در اسلامبول در زمان عبدالمجید اول در سال ۱۸۵۷ بهوسیله سفیر انگلستان تأسیس شد. نمایندگان سیاسی عثمانی در کشورهای اروپایی همگی از این لژها برخاستند و نهایتاً نقش مهمی در تعیین جهتگیریهای این امپراتوری بازی کردند، بهحدّی که گفته شده نقش ماسونها در سقوط دولت عثمانی یکی از مهمترین فعالیتهای فراماسونری است. (۴)
سلطان عبدالمجید (سمت چپ) با ملکه ویکتوریا از انگلستان و ناپلئون سوم امپراتور فرانسه
طنز روزگار اینکه جمع کثیری از مسلمانان این شخص را خادم الحرمین الشریفین و خلیفه مسلمین و امیرالمؤمنین میدانستند!
سرانجام با دخالت فرانسه و انگلیس، روسیه و عثمانی در جنگ مهم و راهبردی کریمه (۱۸۵۶-۱۸۵۳) وارد شدند که با عقد پیمان صلح به پایان رسید، اما نتیجه آن ورود جدّی انگلیس، فرانسه و روسیه به عرصه امپراتوری عثمانی بود. روسیه در این جنگ یک بار دیگر نقش راهبردی خود را در خدمت به حزب شیطان ایفا نمود. هزینه این جنگ با وام “روچیلد” سرمایهدار معروف یهودی تأمین شد که نحوه عمل آن را پیش از این در جریان تصرف مصر بازگو نمودیم.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها: تمدن غرب ، تمدن غرب
1- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۳۲-۳۳
2- رحمانی، شمسالدین، لولای سه قاره، ص۴۵
3- رحمانی، شمسالدین، لولای سه قاره، ص۷۳
4- رحمانی، شمسالدین، لولای سه قاره، ص۷۵
منبع: محمدهادی همایون، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)
تمدن غرب ، تمدن غرب ، تمدن غرب
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
تمدن غرب ، تمدن غرب ، تمدن غرب