حکایت یهود در ایالات متحده با «کریستوفر کلمبوس» (کریستف کلمب) (۱) آغاز میشود.
روز دوم اوت سال ۱۴۹۲ بیش از ۳۰۰هزار یهودی از اسپانیا اخراج شدند و روز بعد، سوم اوت، کلمبوس با کشتی به مقصد مغرب حرکت کرد در حالیکه گروهی از یهودیان را به همراه داشت. اما آنان پناهنده و مهاجر نبودند، زیرا مدتی مدید پیش از آن، نقشههای آیندهنگرانهی دریانورد ما همفکریِ یهودیان بانفوذ را برانگیخته بود.
کلمبوس خود به ما میگوید که با یهودیان نشست و برخاست بسیار داشت. نخستین نامهای که او اکتشافات خود را به تفصیل در آن نوشت خطاب به یک یهودی بود. در حقیقت، خود این سفر پرماجرا که «نیمهی دیگر زمین» را به علم و ثروت آدمیان افزود، بهواسطهی یهودیان عملی شد. این حکایتِ شیرین که جواهرات ملکه ایزابل (۲) مخارج این سفر را تأمین کرد [بنگرید به: اینجا]، اینک در پرتو پژوهشهای متین رنگ باخته است.
کریستف کلمب
سه «مارانو» (۳) یا «یهودی مخفی» (۴) بودند که در دربار اسپانیا نفوذ فوقالعادهای داشتند: «لویی سانتانگل» (۵)، بازرگانی معتبر از اهالی «والنسيا» (۶) و مأمور جمعآوری خراجهای سلطنتی؛ «گابریل سانچز» (۷)، از خویشان سانتانگل، خزانهدار سلطنتی؛ و دوست آن دو، «خوان کابررو» (۸)، پیشکار سلطنتی.
اینان بدون وقفه قوّهی تخیّل ملکه ایزابل را تحریک میکردند، خالی شدنِ خزانهی سلطنتی و احتمال کشف طلای افسانهای هندوستان را از سوی کلمبوس پیش چشم او تصویر میکردند، تا اینکه ملکه حاضر شد جواهراتش را بهعنوان وثیقهی سرمایهی مورد نیاز پیشکش نماید.
اما سانتانگل اجازه خواست تا این پول را خودش پرداخت کند، و همین کار را کرد؛ جمعاً ۱۷۰۰۰ سکهی طلا در حدود ۵۰۰۰ پوند، شاید معادل ۴۰۰۰۰ پوند امروز!
لویی سانتانگل
در این سفر، لااقل پنج یهودی همراه کلمبوس بودند: «لویی دو تورس» (۹)، مترجم؛ «مارکو» (۱۰)، جرّاح؛ «برنال» (۱۱)، پزشک؛ «آلونسو دو لاکال» (۱۲) و «گابریل سانچز».
لویی دو تورس اولین کسی بود که در ساحل پیاده شد، نخستین کسی بود که کاربرد توتون را کشف کرد؛ او در کوبا سکونت گزید و میشود وی را پدر سلطهی يهود بر تجارت توتون به شکل امروز دانست.
حامیان سابق کلمبوس، لویی سانتانگل و گابریل سانچز، در ازای نقشی که در این کار ایفا کردند امتیازات فراوانی دریافت داشتند، اما خود کلمبوس قربانی توطئهای شد که برنال، پزشک کشتی، طراحی آن را بر عهده داشت، و بهجای دریافت پاداش، گرفتار بیعدالتی و زندان شد.
یهودیان از همان آغاز به آمریکا بیشتر بهمثابه کشتزاری حاصلخیز مینگریستند و مهاجرت به سمت آمریکایجنوبی (عمدتاً برزیل) با جدیّت آغاز شد. اما به دليل مشارکت نظامی در اختلاف میان برزیلیها و هلندیها، یهودیان برزیل لازم دیدند که مهاجرت کنند، و لذا بهسوی مستعمرهنشین هلند، ناحیهای که اکنون نیویورک نام گرفته است، مهاجرت کردند.
«پیتر استویوسانت» (۱۳)، فرماندار هلندی، اقامت یهودیان را در بین مردم خود چندان نمیپسندید و دستور داد که منطقه را ترک کنند. ولی یهودیان بهوضوح اقدام احتیاطی لازم را برای تضمین پذیرش خویش به عمل آورده بودند، چرا که «هیأت مدیران» (۱۴) با لغو فرمان استویوسانت، «سرمایهگذاری عظیم یهودیان را در سهام کمپانی» بهعنوان یکی از دلایل پذیرش آنان ذکر کرد.
به هر تقدیر از استخدام دولتی یهودیان و تأسیس فروشگاههای خردهفروشی بهوسیلهی آنها ممانعت شد و در نتیجه، یهودیان به تجارت خارجی روی آوردند و بهواسطهی روابط خارجی و اروپایی خود، بهزودی تقریباً کنترل انحصاری آن را در اختیار گرفتند.
این یکی از هزاران مثالی است که میتوان برای ترسیم ابتکار و کاردانی یهود ارائه داد. او را از یک جهت منع کنید، از جهت دیگر تفوّق پیدا خواهد کرد.
زمانی که او را از خرید و فروش پوشاک نو باز داشتند، به تجارت پوشاک کهنه مشغول شد (این آغاز داد و ستد سازمانیافتهی پوشاک دست دوم بود). وقتی او را از داد و ستد کالاهای تجاری منع کردند، به مبادلهی زباله پرداخت (یهود مؤسس تجارت محصولات باطله و زائد دنیاست)؛ او بنیانگذار نظام استفادهی مجدد از اشیاء قراضه و اوراق [بازیافت] است؛ او با بهرهگیری از زبالهی تمدّن به ثروت رسید.
او به مردم آموخت چگونه از پوشاک فرسوده و مندرس استفاده کنند، چگونه پرهای کهنه و رنگ و رو رفته را پاکیزه کنند، چگونه از مازو و پوست خرگوش بهره بگیرند. او همیشه در تجارت پوست از خود ذوق نشان داده و اینک آن را کاملاً در اختیار گرفته است و مبادلهی تعداد بیشماری از پوستهای معمولی که اکنون تحت عناوین تجاری اغواکنندهی گوناگون بهجای خز اصیل عرضه می شوند، مدیون اوست.
پیتر استویوسانت پیر بدون اینکه خود بداند یهودیان را وادار کرد نیویورک را به بندر اصلی آمریکا تبدیل کنند و اگرچه جمع کثیری از یهودیان این شهر در دوران انقلاب آمریکا به فیلادلفیا (۱۵) گریخته بودند، اغلب آنان در اولین فرصت به نیویورک بازگشتند؛ گویی از روی غریزه در یافته بودند که مقدّر است نیویورک بهشت منافع آنان باشد. همینطور هم بوده است.
نیویورک همچنان بزرگترین مرکز تجمع يهود در دنیاست. این بندر مدخلی است که در آن، بر انبوه واردات و صادرات آمریکا مالیات میبندند و عملاً همهی فعالیتهای تجاری آمریکا، در این بندر به ارباب ثروت باج میدهند. حتی خود زمین شهر در تملّک یهود است.
تعجبی ندارد که نویسندگان یهودی با مشاهدهی این کامیابی بینظیر و افزایش روزافزون ثروت و قدرت یهود، با شور و شوق اعلام میدارند که ایالات متحده همان «سرزمین موعود» است که پیامبران پیشبینی کردهاند و نیویورک، «اورشلیم جدید» است. برخی از این هم فراتر رفته و رشتهکوههای «راکی» (۱۶) را «کوههای صهیون» (۱۷) نامیدهاند. نظر به ثروتهای معدنی و ساحلی یهودیان در این منطقه، چندان هم بیربط نمیگویند.
بیشتر بدانیم:
یهودیان و غارت ماوراء بحار در آمریکا
یهودیان در کار تجارت
در زمان «جورج واشنگتن» [نخستین رئیسجمهور آمریکا] (۱۸) حدود ۴۰۰۰ یهودی در این کشور میزیستند که غالب آنان تاجران مرفّهی بودند. آنان به آمریکا علاقه داشتند و در لحظات بحرانی و حسّاس، با اعطای وام در حل مشکلات مهاجرنشینانِ آشوبزده مساعدت میکردند.
در طول پنجاه سال، رشد جمعیت یهودیان ایالات متحده رسماً بیش از ۳٫۳۰۰٫۰۰۰ نفر بود. اینکه جمعیت یهودیان آمریکا در حال حاضر چقدر است مسألهای است که کسی نمیتواند برآورد دقیقی از آن ارائه نماید.
تهیهی فهرستی از فعالیتها و شرکتهای تجاری تحت سلطهی یهود در ایالات متحده مستلزم برشمردن اکثر صنایع حیاتی کشور است، چه آنهایی که حقیقتاً جنبهی حیاتی دارند و چه آنهایی که در اثر تلقین، حیاتی جلوه داده شدهاند.
امور نمایشی در انحصار یهود است؛ تولید نمایش و ادارهی تماشاخانهها کلاً در دست یهود است. بههمین دلیل، امروز تقریباً در هر تولید نمایشی میتوان به وجود تبلیغات یهودی پی برد، گاه بهصورت آگهیهای بازرگانی صریح و گاه در قالب آموزش سیاسی.
صنعت سینما، شکر، توتون، ۵۰درصد یا بیشتر از صنعت بستهبندی گوشت، بیش از ۶۰درصد صنعت کفشدوزی، عمدهی امور مرتبط با تدارک و توزيع موسیقی در کشور، جواهر فروشی، حبوبات، پنبه، بنزین، فولاد، نویسندگی مجلات، نشر خبر، تجارت مشروبات الکلی، بنگاهها و مراکز اعطای وام – اگر تنها به ذکر صنایعی اکتفا کنیم که موفقیت چشمگیر ملّی و بینالمللی داشتهاند – همه در کنترل یهودیان ایالات متحده قرار دارند که یا به تنهایی و یا با مشارکت یهودیان در ممالک دیگر، آنها را اداره میکنند.
اگر مردم آمریکا میتوانستند لیستی از اسامی تجّار بزرگ آمریکایی را که اعتبار تجاری ما در سایر کشورها مدیون آنهاست از نظر بگذرانند، بسیار شگفتزده میشدند. اکثر آنان یهودیاند. این مسأله دلیل توجه به «شیوههای آمریکایی تجارت» را در پارهای نقاط جهان تا حدودی روشن میسازد. زمانی که نژادهای گوناگونی از مردم بهعنوان تجّار «آمریکایی» به تجارت میپردازند و این کار را هم بهصورت قانونی و مشروع انجام میدهند، نباید تعجب کرد که آمریکاییان بعضی تعاریف و توصیفاتی را که در زمینهی شیوههای آمریکایی در مطبوعات خارجی درج میشود به رسمیّت نمیشناسند. اگر اعتبار تجاری آمریکا خدشهدار شده است، به دلیل آن است که متدهایی مغایر با شیوههای آمریکایی به نام آنان مورد استفاده قرار گرفتهاند.
نمونههایی از کامیابی و موفقیت یهود در ایالات متحده عادی و منطبق با عرف جامعه است، اما «کامیابی»، که نتیجهی مقتضیِ مآلاندیشی و پشتکار است، نباید با «سلطه» یکی انگاشته شود. هیچ ائتلاف غیریهودی ممکن نیست تحت شرایط مشابه به سلطهای که یهودیان کسب کردهاند دست یابد، زیرا غیریهود از خصیصهی همکاری جمعی و تبانی برای رسیدن به هدف مشترک و همبستگی شدید نژادی که صفت ممیّزهی یهودیان است، بیبهره میباشد. برای یک غیریهودی، غیریهودی بودنِ دیگری معنای خاصی ندارد. اما برای یک یهودی، یهودی بودنِ مخاطب او بسیار حائز اهمیت است.
نقشهی بینالمللی یهودیان برای انتقال مرکز تجارت و ثروت خود به ایالات متحده چیزی نبود که ملّت آمریکا خواهان آن باشد. ما هشدار تاریخ را در خصوص معنا و پیامدهای این کار به خاطر داریم. پیش از این، اسپانیا، ونیز، آلمان، یا بریتانیای کبیر، بهدلیل آنچه سرمایهداران یهودی در این کشورها انجام دادهاند، سرزنش شده و یا سوءظن جهان را متوجه خود ساختهاند.
این نکتهی بسیار قابل تأمّلی است که اکثر خصومتهای ملّی موجود از خشم و انزجار علیه آنچه قدرت مالی يهود تحت پوشش عناوین ملّی انجام داده، نشأت گرفته است. ملّت انگلیس یا ملّت آلمان در معرض اتهام قرار میگیرند، حال آنکه مقصّر اصلی «یهود بينالملل» است و ملّتها صرفاً خانههایی هستند که بر صفحهی شطرنج او نشانهگذاری می شوند. امروز این جملات سرزنشآمیز در دنیا شنیده میشوند:
«ایالات متحده مقصّر است. اگر ایالات متحده نبود، دنیا وضع بهتری داشت. آمریکاییها مردم رذل، حریص و ستمگری هستند.»
چرا؟ چون قدرت مالی یهود در این کشور تمرکز یافته و یهودیان با استفاده از امنیّت موجود و اضطراب و آشفتگی اروپا به کسب درآمد مشغولند و از تقابل آمریکا و اروپا به سود خویش بهره میبرند؛ و چون بسیاری از بهاصطلاح «تجّار آمریکایی» در خارج از کشور اصلاً آمریکایی نیستند بلکه یهودیاند.
«سرزمین طلایی: داستان مهاجرت یهودیان به آمریکا»
مردم وقتی میفهمند که امروز حتى ملل سفیدپوست بهندرت میتوانند جز از چشم یهود یکدیگر را ببینند، سراسیمه از خواب غفلت بیدار میشوند. انگلیس و فرانسه کمتر با یک سخنگوی آمریکایی مواجه میشوند که یهودی نباشد. ممکن است به همین دلیل باشد که آنان متقابلاً یهودیان را نزد ما میفرستند؛ شاید فکر میکنند ما آنها را ترجیح میدهیم!!
پینوشتها:
(۱) Christopher Columbus (1451-1506)
(۲) Queen Isabella (1451-1504)
(۳) Marano
(۴) Secret Jew
(۵) Luis De Santangel (d. 1498)
(۶) Valencia
(۷) Gabriel Sanchez (d. 1505)
(۸) Juan Cabrero (1440-1514)
(۹) Luis De Torres (d. 1493)
(۱۰) Marco
(۱۱) Bernal
(۱۲) Alonzo de la Calle
(۱۳) Peter Stuyvesant
(۱۴) Directors
(۱۵) Philadelphia
(۱۶) The Rockies
(۱۷) Mountains of Zion
(۱۸) George Washington (1732-1799)
منبع: یهود بینالملل؛ نویسنده: هنری فورد، ترجمه: علی آرش، ناشر: مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، چاپ اول: ۱۳۸۲، صص۲۷-۳۳.
یهود در ایالات متحده ، یهود در ایالات متحده
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: