درخواست تأسیس کمپانی هند شرقی به وسیله 218 نفر از تجار انگلیسی به الیزابت تقدیم شد. این شرکتی بود از تجار بزرگ بازار لندن و اشراف زمینداری که سرمایهگذاری در این عرصه را سودآور یافتند. رهبری این شرکت با تجار درجه اول و متنفذ بازار لندن بود. محققین انگیزه اصلی تأسیس کمپانی هند شرقی را افزایش چشمگیر قیمت فلفل بهوسیله پرتغالیها و سودآوری فوقالعاده این کالا در آن سالها ذکر کردهاند.
جان کی محقق انگلیسی، سرمایهگذاران اولیه کمپانی هند شرقی را به دو گروه متمایز تقسیم میکند: گروه نخست سرمایهگذارانی بودند که به بازگشت سریع پول خود به همراه سود کافی چشم داشتند، و گروه دوم تجار بسیار ثروتمند و متنفذ بازار لندن بودند که در خارج از کمپانی منافع تجاری و مالی گسترده داشتند. بر مبنای این تفاوت سهامداران، در کمپانی دو نهاد مدیریت شکل گرفت: «مجمع عمومی» (103) که بعدها «مجمع مالکان» (104) نام گرفت، و «هیئت مدیره» (105). «مجمع عمومی» شامل کلیه سهامدارانی بود که هریک حداقل 200 پوند در کمپانی سرمایهگذاری کرده بودند. «هیئت مدیره» شامل رئیس (106)، نایب رئیس (107) و 24 نفر مدیر (108) کمپانی بود که به وسیله «مجمع عمومی» انتخاب میشدند.
اعضای هیئت مدیره شخصیتهای درجه اول بازار لندن بودند که در کمپانیهای دیگر نیز مشارکت داشتند:
کدخدا سِر توماس اسمایس اولین رئیس کمپانی هند شرقی
یک سوم از 218 نفر بنیانگذاران کمپانی، از سهامداران کمپانی لوانت بودند. اولین رئیس کمپانی کدخدا سِر توماس اسمایس (109)، عضو انجمن شهر لندن، در کمپانیهای «لوانت» و «مسکوی» و نیز در طرحهای تصرف اراضی شمال آمریکا سهیم بود. او تا سال 1621، به مدت 21 سال، ریاست کمپانی را به دست داشت. در این دوران، دفتر مرکزی کمپانی و محل برگزاری جلسات آن در خانه اسمایس بود. (110)
پس از اسمایس، سِر موریس ابوت (111) ریاست کمپانی را به دست گرفت. او قبلاً از گردانندگان «کمپانی تجار لندن» بود و در مقیاسی وسیع به تجارت پوشاک، ادویه و نیل اشتغال داشت. وی در سال 1638 از ریاست کمپانی کناره گرفت تا شهردار لندن شود. پس از او، سِر کریستوفر کلیترو (112) و سپس سِر هنری گاراوی (113) رئیس کمپانی شدند که هر دو از تجار بزرگ و شهرداران سابق لندن بودند. در سالهای 1643-1657 ویلیام کوکاین (114) ریاست کمپانی را به دست داشت. (115)
آرم کمپانی هند شرقی بریتانیا
باید افزود که هیئت مدیره کمپانی به شکل مخفی عمل میکرد و به این دلیل در منابع انگلیسی گاه از آن به عنوان کمیته سرّی (116) یاد میشود. (117) سِر دنیس رایت مینویسد: «آخرین مرجع تصمیمگیری تا سال 1784 کمیته سرّی مدیران شرکت در لندن بود» (118).
دربار انگلیس از بدو تأسیس آن، با کمپانی هند شرقی پیوند تنگاتنگ داشت.
ملکه، پادشاه و درباریان نه تنها در زمره سهامداران کمپانی بودند و سالیانه سهم خود را از سود آن برداشت میکردند، بلکه این کمپانی جدید به سرعت به یکی از منابع مهم درآمد دولت انگلیس بدل شد. در اوایل سده هفدهم، کمپانی سالیانه حدود 20 هزار پوند استرلینگ عوارض گمرکی پرداخت میکرد؛ و تنها این نبود.
کمپانی برای پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی خود به ملکه/پادشاه، درباریان و کارگزاران دولت انگلیس رشوههای کلان میپرداخت. برای نمونه، کمپانی برای جلب حمایت جیمز اول پادشاه انگلیس، به جنگ برای اخراج پرتغالیها از جزیره هرمز (1622) مبلغ ده هزار پوند به او پرداخت. (119) در دهه 1660 بدهی دربار انگلیس به کمپانی به 130 هزار پوند رسید. از دهه 1680، کمپانی سالیانه ده هزار گینه (120) به دربار پرداخت میکرد که یک درصد درآمدهای پادشاه انگلیس را تشکیل میداد. (121) در سال 1692، رشوههای پرداختی کمپانی به وزرای انگلیس 80 هزار پوند تخمین زده میشد (122). در یک مورد دیگر، کمپانی برای حفظ انحصار خود بر تجارت شرق 90 هزار پوند به رجال سیاسی انگلیس رشوه داد (123)
این رابطه به تدریج به وابستگی مالی دربار انگلیس به کمپانی انجامید تا بدانجا که در سال 1684 چارلز دوم پادشاه انگلیس (1660-1685)، به شدت به کمپانی مقروض بود. (124) لذا، پیوند تنگاتنگ کمپانی با دربار و حمایت جدی پادشاه انگلیس از آن (125) عجیب نیست. به نوشته جان کی، این رابطه دوسویه بود: از طرفی شاه انگلیس به پول کمپانی نیاز داشت و از سوی دیگر کمپانی به حمایت سیاسی دولت، بهویژه برای مقابله با پرتغالیها و هلندیها و نیز در کسب برخی امتیازات دولتی مانند اعطای مجوز واردات ریال اسپانیا به کمپانی، نیازمند بود. (126)
بدینسان، در دوران چارلز دوم کمپانی به سرعت رشد کرد و حق «تصرف قلمرو، ضرب سکه، انعقاد پیمان اتحاد، اعلام جنگ و کنترل امور داخلی و قضایی» را به دست آورد. (127)
اولین سفر تجاری کمپانی کمی پس از شکلگیری آن آغاز شد:
جیمز لانکاستر
در اوایل سال 1601، یکی از بنیانگذاران کمپانی به نام جیمز لانکاستر (128) در رأس ناوگانی مرکب از چهار کشتی راهی شرق شد و در ژوئن 1603 به لندن بازگشت. (129) این سفر چندان سودآور نبود و لذا در مارس 1604 با سرمایه کمتری دومین سفر دریایی با همان چهار کشتی آغاز شد. (130)
دیری نپایید که این سفرها به شدت سودآور شد: در سالهای 1613-1616، کمپانی در ازای 429 هزار پوند سرمایهای که به کار انداخته بود، 87/5 درصد سود برد و در سال 1817 در ازای یک میلیون پوند سرمایه دویست هزار پوند (131). در سال 1609 به کارگزاران کمپانی حقوق سالیانه پرداخت میشد که میزان آن از پنج تا 200 پوند متغیر بود. (132)
این سودآوری با افزایش سفرهای دریایی توأم بود: در سالهای 1611-1620 کمپانی 55 کشتی به شرق فرستاد. در سال 1620 کمپانی دارای 30 تا 40 کشتی بود که بیشتر آنها به خود او تعلق داشت و در کارگاههای کشتیسازی کمپانی ساخته شده بود. در دهه 1620، 46 کشتی، در دهه 1630، 35 کشتی و در دهههای 1640 و 1650 تنها حدود 20 کشتی به شرق فرستاد. کاهش سفرهای دریایی در این دو دهه به علت رقابت و دشمنی پرتغالیها و هلندیها بود. (133)
بدینسان، کمپانی هند شرقی دو دهه پس از تأسیس آن به یکی از «غولهای مالی» اروپا بدل شد؛ در سالهای 1617- 1622 بیش از 1/6 میلیون پوند استرلینگ سرمایه نقدی داشت که بیشتر آن به سکه نقره (ریال) اسپانیا بود که، برخلاف پوند انگلیس، در شرق پولی معتبر و مقبول تلقی میشد. (134) واردات کمپانی به انگلیس در سال1684 حدود 800 هزار پوند گزارش شده است. (135)
ورود کمپانی هند شرقی به عرصه تجارت شرق در دوران افول قدرت دریایی اسپانیا / پرتغال آغاز شد؛ ولی در اوایل سده هفدهم، پرتغال هنوز آنقدر نیرومند بود که موانع جدی در راه تکاپوی انگلیسیها و هلندیها، به ویژه در سواحل هند، پدید آورد. لذا، در این دوران آنان ترجیح دادند مراکز خود را در مناطقی دور از دسترس پرتغالیها، در جزایر جاوه، مستقر کنند تا از مزاحمت پرتغالیها در امان باشند. (136)
هرروی انگلیسیها بدون استقرار در سواحل هند قادر به تداوم کار خویش نبودند. با افول کالیکوت، در این زمان بندر سورت، در ساحل ایالت گجرات (غرب هند)، به کانون اصلی تجارت هند بدل شده بود؛ پرتغالیها انحصار تجارت این بندر را به دست خود داشتند و نظارت خویش را بر ارتباطات دریایی آن برقرار کرده بودند.
نخستین تلاش انگلیسیها برای حضور در تجارت بندر سورت در سال 1600 و با اعزام فردی به نام جان میلدنهال (137) آغاز شد. کمپانی او را با نامهای از الیزابت به دربار اکبرشاه گورکانی اعزام داشت با هدف کسب امتیازاتی «برابر با پرتغالیها!» میلدنهال حقیرانه 29 اسب به اکبر پیشکش کرد و در مقابل هدایایی شاهانه معادل 500 پوند استرلینگ دریافت داشت؛ چند برابر حقوق سالیانه کارگزاران عالیرتبه کمپانی!
مأموریت میلدنهال با کارشکنی میسیونرهای یسوعی پرتغال، که در دربار اکبر حضور داشتند، مواجه شد. آنان انگلیسیها را به «دزدی و جاسوسی» متهم میکردند. میلدنهال، که در دسیسهگری کم از همتایان پرتغالیاش نبود، با سماجت در آگرا (اکبرآباد) اقامت گزید. او زندگی در آگرا را مطبوعتر از لندن یافت و تا پایان زندگی (1614) در پایتخت هند ماند و در همانجا دفن شد. وی در سالهای بعد کمپانی و منافع دربار بریتانیا را فراموش کرد و در تکاپوی زندگی و منافع خویش بود. به همین دلیل است که سِر وولزلی هیگ (138) در تاریخ هند کمبریج او را در یک کلام «لاتی دغلکار» توصیف کرده است! (139)
دومین تلاش انگلیسیها برای استقرار در سورت، پس از مأموریت میلدنهال، از سال 1608 و با مأموریت کاپیتان ویلیام هاوکینز (140) آغاز شد که در رأس سومین سفر تجاری کمپانی به شرق قرار داشت. این تلاش نیز به علت «نفوذ نیرومند پرتغالیها» به نتیجه نرسید. (141) تنها با شکست ناوگان پرتغال از کاپیتان بست انگلیسی (1612)، فرمانده چهارمین ناوگان «تجاری» کمپانی بود که حکومت محلی گجرات انگلیسیها را جدی گرفت و به آنان اجازه استقرار در سورت داده شد.
توماس رو در دربار جهانگیر
در سال 1615 جیمز اول سِر توماس رو (142) را به عنوان سفیر به دربار جهانگیر فرستاد. او موفق به کسب برخی امتیازات شد و از آن پس فعالیت انگلیسیها در بنگال و در سواحل غربی هند گسترش یافت. در همین سال، انگلیسیها بار دیگر ناوگان پرتغال را شکستی سخت دادند و در سال 1622 به شاه عباس صفوی در اخراج پرتغالیها، که در همین زمان در خاوردور در زیر ضربه شدید هلندیها بودند، از بندر هرمز یاری رسانیدند. انگلیسیها «از این پس دیگر ترس چندانی از پرتغالیها نداشتند.» بدینسان، بندر سورت به پایگاه اصلی تجاری کمپانی هند شرقی بریتانیا در شرق بدل شد. (143)
استقرار در سواحل جنوبی هند، که در آن زمان هنوز به قلمرو دولت مرکزی هند (حکومت گورکانیان آل بابر) منضم نشده و در قلمرو حکومتهای مستقل و ضعیف محلی بود، آسانتر صورت گرفت. کمپانی در سال 1611 «فاکتوری» (144) (دفتر تجاری) خود را در مچلی بندر (145) مستقر کرد. در سال 1639، یکی از کارگزاران کمپانی به نام فرانسیس دای (146) موفق شد قطعه زمینی را از یکی از رؤسای طوایف هندو در منطقه کنونی مدرس خریداری کند. در این زمین، واقع در شمال قلعه سن توم پرتغالیها که در این زمان رو به افول بود، به سرعت قلعه سن جرج برپا شد. (147) این قلعه حدود سی سال، تا تصرف بمبئی، پایگاه اصلی نظامی انگلیسیها در منطقه بود، و چنانکه خواهیم دید، در نیمه دوم سده هفدهم و هیجدهم به مرکز مهم تجارت جهانی الماس بدل شد. به نوشته تاریخ هند آکسفورد، این نخستین قطعه از سرزمین هند بود که به مالکیت انگلیسیها درآمد. (148)
تصویری از قلعه سن جرج در قرن 18
از بدو فعالیت کمپانی هند شرقی در سواحل جنوبی و غربی هند، تجارت با ایران یکی از اهداف اصلی آن بود. تاریخ هند آکسفورد انگیزه استقرار کمپانی در مچلی بندر (1611) را ارزان بودن ادویه در شرق هند برای صدور به بازار ایران میداند (149) و جان کی حوزههای اصلی تجارت کمپانی را در سده هفدهم جزایر هند شرقی، برمه، بنگال و ایران ذکر میکند. (150) راستل (151) اولین رئیس دفتر کمپانی در بندر سورت، از همان آغاز استقرار در تکاپوی خرید غله از ایران بود (152). در این دوران، کشتیهای تجار هندی بطور مداوم در مسیر سورت – گمبرون (بندرعباس) در حرکت بودند و یکی از مهمترین کالاهای آنان ابریشم ایران بود. (153) ابریشم ایران، منسوجات پنبهای هند و فلفل بخش مهمی از تجارت کمپانی را در سده هفدهم دربرمیگرفت. (154)
در سده هفدهم، موازنه تجاری به سود شرق بود و کمپانی هند شرقی انگلیس، چون اسلاف ونیزی و جنوایی و پرتغالی و رقبای هلندیاش، واردکننده کالاهای شرق به بازارهای انگلیس و توزیعکننده آن در سراسر اروپا بود.
در این دوران منسوجات و سایر کالاهای انگلیسی بازاری در شرق نداشت. هجوم کالاهای شرقی به بازارهای انگلیس تا بدان حد گسترش یافت که اعتراض شدید برخی محافل سیاسی و اقتصادی را علیه کمپانی برانگیخت؛ تا بدانجا که در سال 1620 یکی از اعضای هیئت مدیره کمپانی هند شرقی به نام توماس مان (155) رسالهای نوشت با عنوان بحثی درباره تجارت با هند شرقی (156) برای پاسخگویی به منتقدینی که مدعی بودند کمپانی فلزات قیمتی انگلیس را به شرق میبرد و کالاهای مصرفی وارد میکند. مان به دفاع از عملکرد کمپانی برخاست و مدعی شد که ارزش کالاهای وارداتی از شرق بیش از ارزش فلزاتی است که بابت آنها پرداخت شده (157). این فرایند تداوم یافت؛ تا بدانجا که در یک دوره چهارساله (1681-1685) کمپانی 240 هزار کیلوگرم نقره و 7000 کیلوگرم طلا برای خرید کالاهای موردنیاز خود (به طور عمده از هند و ایران) صرف کرد. (158)
در نیمه دوم سده هفدهم، کمپانی به نهادی مقتدر در جامعه انگلیس بدل شده و انحصار آن هماره مورد حمایت حکومتها بود. صرفنظر از پادشاهان انگلیس، حتی اولیور کرومول (159)، که در سال 1649 نظام سلطنتی و مجلس لردها را ملغی کرد و طی یک دوران کوتاه ده ساله در انگلستان نظام سیاسی کومنولث (160) مستقر نمود، انحصار کمپانی هند شرقی را مورد تأیید قرار داد. (161)
معهذا، بهتدریج سیطره انحصاری کمپانی هند شرقی بر تجارت مشرق زمین مخالفتهای جدی را در درون جامعه انگلیس برانگیخت. این مخالفتها از سوی دو گروه بود:
گروه اول تولیدکنندگان انگلیسی بودند که تسخیر بازارهای انگلیس بهوسیله کالاهای شرقی را عامل رکود صنایع خود میدیدند.
ورود فراوان کالاهای شرق به بازارهای انگلیس و فرانسه به خطری برای اقتصاد این دو کشور بدل شد. صنف ابریشمبافان انگلیس از سرسختترین مخالفان واردات منسوجات پنبهای و ابریشمی مشرق زمین بود. در انگلستان، هجونویسان و نویسندگان به دفاع از منسوجات انگلیسی برخاستند. در سال 1677 به پارلمان اخطار شد که ورود انواع پارچههای شرقی را ممنوع کند. در سال 1695 منسوجات شرقی چنان بازار منسوجات انگلیسی را در این کشور اشغال کرد که بازرگانان و بافندگان پارچههای ابریشمی در لندن به تظاهرات پرداختند. همین وضع در فرانسه وجود داشت و دولت این کشور را به وضع قوانینی برای محدود کردن ورود منسوجات شرقی واداشت. (162) به نوشته راندل اوانسون، این مخالفتها یکی از علل اصلی سقوط جیمز دوم (1685-1688)، پادشاه انگلیس، است که خود از سهامداران اصلی کمپانی هند شرقی بود. (163)
در پی این اعتراضها، ویلیام سوم پادشاه بعدی (1689-1702)، طی فرمانی ورود پارچههای نخی مصور و ابریشمی و قماشهای کالیکو از ایران و چین و هند به انگلستان را از 29 سپتامبر 1701 ممنوع کرد به جز مواردی که ورود آنها برای صادرات به بازارهای اروپا باشد. در این فرمان، علت ممنوعیت فوق «اثرات بسیار مخرّب» و «کاملاً مشهود» تداوم تجارت با هند شرقی «به روش و در ابعاد رایج در دو سال گذشته برای این پادشاهی» عنوان شده است. (164)
گروه دوم، تجار ناوابسته به کمپانی بودند که میخواستند از این منبع جوشان ثروت سهمی برند و انحصار کمپانی مانع تکاپوی آنان به شمار میرفت.
کارگزاران کمپانی هند شرقی تنها انگلیسیها نبودند که در سده هفدهم در تجارت دریایی شرق حضور داشتند. تجار انگلیسی مستقلی نیز بودند که به رغم انحصار کمپانی در منطقه استقرار یافته بودند. یک نمونه، دو برادر به نامهای جرج و ساموئل وایت (165) است که در این دوران فعالیت تجاری گستردهای در سواحل هند داشتند. (166) راندال اوانسون، استاد دانشگاه ویسکانسین، رقابت تجار مستقل انگلیسی را «طاعونی» برای کمپانی هند شرقی میخواند. او از گروهی از تجار انگلیسی به نام آسادا (167) نام میبرد که از سال 1635 به ضرب سکه تقلبی و دزدی دریایی در دریاهای شرق اشتغال داشتند. (168) از سال 1681 این اعتراضات اوج گرفت، و بهرغم حمایت جدی دربار، انحصار کمپانی هند شرقی مورد حمله برخی اعضای پارلمان انگلیس قرار میگرفت. در این دوران، یک کمپانی رقیب اسکاتلندی تأسیس شد ولی فعالیتش به شکست انجامید. تا سرانجام به سال 1698، در دوران سلطنت ویلیام سوم، پارلمان فرمان تأسیس یک کمپانی دیگر را تصویب کرد.
این کمپانی «انجمن عمومی تجارت با شرق» (169) نام گرفت و به «کمپانی جدید» شهرت یافت. کمپانی جدید به رغم دارا بودن سرمایه فراوان و بهکارگیری دریانوردان متبحر، به علت نداشتن شبکه عوامل محلی در مراکز مهم تجاری هند و خاوردور (170)، با ناکامی مواجه شد. در این دوران، در بنادر هند تعارضهای جدی میان عوامل دو کمپانی جریان داشت که هریک به توطئه علیه دیگری مشغول بودند. سرانجام، در آوریل 1702 با فرمان پادشاه انگلیس دو کمپانی «قدیم» و «جدید» در یک کمپانی واحد به نام «کمپانی متحده تجار انگلستان برای تجارت با هند شرقی» (171) ادغام شدند.
بدینسان، کمپانی با از سر گذرانیدن یک دوره بحرانی رقبای متنفذ را به صفوف خویش پذیرفت و به نهادی بدل شد که اوانسون آن را «بزرگ ترین گروه تجاری تاریخ» می خواند. (172)
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
103.General Court
104.Court of Proprietors
105.در آغاز Court of Committees نام داشت و بعدها Court of Directors خوانده شد.
106.Governor
107.Deputy-Governor
108.Committees یا Directors.
109.Alderman Sir Thomas Smythe
110.خاندان اسمایس از آغاز سده هفدهم تا به امروز از اعضای شبکه الیگارشی جهانی است.
111.Sir Morries Abbot
112.Sir Christopher Clitherow
113.Sir Henry Garraway
114.William Cockayne
115.Keay, ibid, pp.26-28, 114
116.Secret Committee
117.برای نمونه بنگرید به:
Materials towards A Statistical Account of the Town and Island of Bombay, Bombay:Government Central Press, 1893, vol.1, History, pp.91-93.
118.دنیس رایت، ایرانیان در میان انگلیسیها، ترجمه کریم امامی، تهران: نشر نو، 1368، ص 34.
اصطلاح Secret Committee در سده هفدهم دقیقاً به معنای مجمعی بود که پوشیده و پنهان عمل میکرد. The Shorter Oxford English Dictionary on Historical Principles, Oxford:Oxford University Press, 1984, vol.2, p.1924)
119.Keay, ibid, p.120
120.گینه (Guinea) : سکه طلای انگلیس در سال های 1663 -1813 برابر با 21 شیلینگ.
121.Lloyd, ibid, p.36
122.Keay, ibid, p.181
123.Mukherjee, ibid, pp.83-84
124.Keay, ibid, p.138
125.ibid, p.114
126.ibid, p.120
ریال (Real) سکه نقره اسپانیا و مستعمرات آن در قاره امریکا بود. این نام در زمان صفویه در ایران رواج یافت و کوچکترین سکه نقره ایران، برابر با 24 سانتیم فرانسه، «ریال» نامیده شد (سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران: چاپ جدید، بنیاد، 1372، ج2، ص330).
127.Margaret Goldsmith, The Trail of Opium, The Eleventh Plague, London:Robert Hale, 1939, p.45
128.James Lancaster
129.ibid, pp.14-20
130.ibid, pp.28-29.
131.Mukherjee, ibid, p.69
132.Keay, ibid, p.35
133.ibid, pp.112-113
134.ibid, p.113
135.ibid, p.177
136.ibid, p.20.
137.John Mildenhall
138.Sir Wolseley Haig
139.Sir Richard Burn[ed.], The Cambridge History of India, Cambridge:University Press, 1937, vol.4, pp.151-152.
140.William Hawkins
141.Smith, ibid, p.333
142.Sir Thomas Roe
143.ibid
144.factory
145.ماسوله پاتام (Masulipatam) : بندر ماهی.
146.Francis Day
147.Fort St.George
148.ibid
149.Smith, ibid, p.333
150.Keay, ibid, p.72
151.Rastell
152.ibid, p.115
153.ibid, p.116
154.ibid, p.114
155.Thomas Munn
156.Dicourse of Trade unto the East Indies
157.ibid, p.119
158.ibid, p.150
159.Oliver Cromwell
160.Commonwealth
161.Randall M.Evanson, “East India Companies”, Americana, vol.9, p.556
162.ک.م. پانیکار، آسیا و استیلای باختر، ترجمه محمدعلی مهمید، تهران: روز، 1347، ص 57.
163.Evanson, ibid
164.The Statutes at Large, from Magna Carta to the Union of the Kingdoms of Great Britain and Ireland, vol.VI, William III, From 8 A.D.1696 to 6 Anne 1707, London:1811
از تصویر فرمان فوق مندرج در مأخذ زیر استفاده شد: احمد اشرف، «منع ورود پارچه های ایرانی به انگلستان در سال 1701 میلادی»، راهنمای کتاب، سال 11، شماره 5 مرداد 1347، صص 222-224.
احمد اشرف نخستین بار با مطلب فوق از طریق تاریخچه سی ساله بانک ملی ایران، 1307-1337 (تهران: بانک ملی ایران، 1338، ص2) آشنا میشود و در زمان اقامت در انگلیس در پی مأخذ آن میرود و سرانجام، پس از جستجو در «کتابخانه دانشگاه لندن» (احتمالاً در کتابخانه دانشکده اقتصاد یا دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن. آقای اشرف نام دقیق کتابخانه را ذکر نکرده است)، که قریب به دو صفحه به شرح آن اختصاص یافته، مجموعه فرامین سالهای 1696-1707 را مییابد. وی سپس این ماجرا را به یک مقاله سه صفحهای در راهنمای کتاب آقای احسان یارشاطر بدل می کند نه تنها علیه نویسندگان تاریخچه سی ساله؛ بلکه در هجو «بی دقتی مؤلفین ایرانی!» ایشان، خرده میگیرد که فرمان فوق، به رغم ادعای تاریخچه سی ساله، مؤید وسعت صنعت نساجی ایران در دوره صفویه نیست؛ زیرا در فرمان ویلیام نام منسوجات ایران در کنار منسوجات چین و هند ذکر شده و این امر «سهم ایران را کوچک میکند». وی سپس مدعی است که «جز این فرمان هیچ دلیل دیگری نداریم بر اینکه در این دوره صنایع نساجی ایران رونق و توسعه بسیار داشته است».
نگارنده در گفته نویسندگان تاریخچه سی ساله بانک ملی هیچ اغراقی نمییابد. عین عبارت آنان چنین است: «در سال 1700 میلادی (زمان سلطنت ویلیام سوم) دولت بریتانیا ورود پارچه نخی مصور ایرانی را قدغن کرد. این ممنوعیت که به منظور حمایت از نساجی انگلستان برقرار شد مؤید اهمیت پارچه بافی ایران میباشد». اگر آقای اشرف به متن فرمان توجه بیشتر مینمود متوجه میشد که ذکر نام ایران قبل از چین و هند قاعدتاً بر اهمیت بیشتر منسوجات نخی مصور ایران دلالت دارد؛ و این به معنای انکار اهمیت منسوجات ابریشمی چین و کالیکوی هند نیست. ما تصور نمیکنیم آقای اشرف به هویت ملی ایرانی دلبستگی چندان داشتهاند وگرنه در منابع متعدد، از جمله سفرنامهها، موارد متعددی دال بر اهمیت صنایع نساجی ایران در عهد صفوی مییافتند و این کار دشواری نبود. به علاوه، برخلاف تصور ایشان، فرمان ویلیام سوم سند کم اهمیتی نیست و قطعاً بسیار مستندتر از بسیاری اقوال درست و نادرست مندرج در سفرنامههاست. اگر مدرک دیگری دال بر شکوفایی صنعت نساجی عهد صفوی در دست نبود، همین فرمان برای اثبات موضوع فوق بطور کامل کفایت میکرد.
165.George, Samuel White
166.Keay, ibid, p.200
167.Assada
168.Evanson, ibid
169.General Society to trade to the East
170.Keay, ibid, p.183
171.United Company of Merchants of England Trading to the East Indies
172.Evanson, ibid
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج 1، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم 1390.
…..
واریز كمک نقدی برای حمایت از اندیشكده |
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: