درخواست تأسیس کمپانی هند شرقی به وسیله ۲۱۸ نفر از تجار انگلیسی به الیزابت تقدیم شد. این شرکتی بود از تجار بزرگ بازار لندن و اشراف زمینداری که سرمایهگذاری در این عرصه را سودآور یافتند. رهبری این شرکت با تجار درجه اول و متنفذ بازار لندن بود. محققین انگیزه اصلی تأسیس کمپانی هند شرقی را افزایش چشمگیر قیمت فلفل بهوسیله پرتغالیها و سودآوری فوقالعاده این کالا در آن سالها ذکر کردهاند.
جان کی محقق انگلیسی، سرمایهگذاران اولیه کمپانی هند شرقی را به دو گروه متمایز تقسیم میکند: گروه نخست سرمایهگذارانی بودند که به بازگشت سریع پول خود به همراه سود کافی چشم داشتند، و گروه دوم تجار بسیار ثروتمند و متنفذ بازار لندن بودند که در خارج از کمپانی منافع تجاری و مالی گسترده داشتند. بر مبنای این تفاوت سهامداران، در کمپانی دو نهاد مدیریت شکل گرفت: «مجمع عمومی» (۱۰۳) که بعدها «مجمع مالکان» (۱۰۴) نام گرفت، و «هیئت مدیره» (۱۰۵). «مجمع عمومی» شامل کلیه سهامدارانی بود که هریک حداقل ۲۰۰ پوند در کمپانی سرمایهگذاری کرده بودند. «هیئت مدیره» شامل رئیس (۱۰۶)، نایب رئیس (۱۰۷) و ۲۴ نفر مدیر (۱۰۸) کمپانی بود که به وسیله «مجمع عمومی» انتخاب میشدند.
اعضای هیئت مدیره شخصیتهای درجه اول بازار لندن بودند که در کمپانیهای دیگر نیز مشارکت داشتند:
کدخدا سِر توماس اسمایس اولین رئیس کمپانی هند شرقی
یک سوم از ۲۱۸ نفر بنیانگذاران کمپانی، از سهامداران کمپانی لوانت بودند. اولین رئیس کمپانی کدخدا سِر توماس اسمایس (۱۰۹)، عضو انجمن شهر لندن، در کمپانیهای «لوانت» و «مسکوی» و نیز در طرحهای تصرف اراضی شمال آمریکا سهیم بود. او تا سال ۱۶۲۱، به مدت ۲۱ سال، ریاست کمپانی را به دست داشت. در این دوران، دفتر مرکزی کمپانی و محل برگزاری جلسات آن در خانه اسمایس بود. (۱۱۰)
پس از اسمایس، سِر موریس ابوت (۱۱۱) ریاست کمپانی را به دست گرفت. او قبلاً از گردانندگان «کمپانی تجار لندن» بود و در مقیاسی وسیع به تجارت پوشاک، ادویه و نیل اشتغال داشت. وی در سال ۱۶۳۸ از ریاست کمپانی کناره گرفت تا شهردار لندن شود. پس از او، سِر کریستوفر کلیترو (۱۱۲) و سپس سِر هنری گاراوی (۱۱۳) رئیس کمپانی شدند که هر دو از تجار بزرگ و شهرداران سابق لندن بودند. در سالهای ۱۶۴۳-۱۶۵۷ ویلیام کوکاین (۱۱۴) ریاست کمپانی را به دست داشت. (۱۱۵)
آرم کمپانی هند شرقی بریتانیا
باید افزود که هیئت مدیره کمپانی به شکل مخفی عمل میکرد و به این دلیل در منابع انگلیسی گاه از آن به عنوان کمیته سرّی (۱۱۶) یاد میشود. (۱۱۷) سِر دنیس رایت مینویسد: «آخرین مرجع تصمیمگیری تا سال ۱۷۸۴ کمیته سرّی مدیران شرکت در لندن بود» (۱۱۸).
دربار انگلیس از بدو تأسیس آن، با کمپانی هند شرقی پیوند تنگاتنگ داشت.
ملکه، پادشاه و درباریان نه تنها در زمره سهامداران کمپانی بودند و سالیانه سهم خود را از سود آن برداشت میکردند، بلکه این کمپانی جدید به سرعت به یکی از منابع مهم درآمد دولت انگلیس بدل شد. در اوایل سده هفدهم، کمپانی سالیانه حدود ۲۰ هزار پوند استرلینگ عوارض گمرکی پرداخت میکرد؛ و تنها این نبود.
کمپانی برای پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی خود به ملکه/پادشاه، درباریان و کارگزاران دولت انگلیس رشوههای کلان میپرداخت. برای نمونه، کمپانی برای جلب حمایت جیمز اول پادشاه انگلیس، به جنگ برای اخراج پرتغالیها از جزیره هرمز (۱۶۲۲) مبلغ ده هزار پوند به او پرداخت. (۱۱۹) در دهه ۱۶۶۰ بدهی دربار انگلیس به کمپانی به ۱۳۰ هزار پوند رسید. از دهه ۱۶۸۰، کمپانی سالیانه ده هزار گینه (۱۲۰) به دربار پرداخت میکرد که یک درصد درآمدهای پادشاه انگلیس را تشکیل میداد. (۱۲۱) در سال ۱۶۹۲، رشوههای پرداختی کمپانی به وزرای انگلیس ۸۰ هزار پوند تخمین زده میشد (۱۲۲). در یک مورد دیگر، کمپانی برای حفظ انحصار خود بر تجارت شرق ۹۰ هزار پوند به رجال سیاسی انگلیس رشوه داد (۱۲۳)
این رابطه به تدریج به وابستگی مالی دربار انگلیس به کمپانی انجامید تا بدانجا که در سال ۱۶۸۴ چارلز دوم پادشاه انگلیس (۱۶۶۰-۱۶۸۵)، به شدت به کمپانی مقروض بود. (۱۲۴) لذا، پیوند تنگاتنگ کمپانی با دربار و حمایت جدی پادشاه انگلیس از آن (۱۲۵) عجیب نیست. به نوشته جان کی، این رابطه دوسویه بود: از طرفی شاه انگلیس به پول کمپانی نیاز داشت و از سوی دیگر کمپانی به حمایت سیاسی دولت، بهویژه برای مقابله با پرتغالیها و هلندیها و نیز در کسب برخی امتیازات دولتی مانند اعطای مجوز واردات ریال اسپانیا به کمپانی، نیازمند بود. (۱۲۶)
بدینسان، در دوران چارلز دوم کمپانی به سرعت رشد کرد و حق «تصرف قلمرو، ضرب سکه، انعقاد پیمان اتحاد، اعلام جنگ و کنترل امور داخلی و قضایی» را به دست آورد. (۱۲۷)
اولین سفر تجاری کمپانی کمی پس از شکلگیری آن آغاز شد:
جیمز لانکاستر
در اوایل سال ۱۶۰۱، یکی از بنیانگذاران کمپانی به نام جیمز لانکاستر (۱۲۸) در رأس ناوگانی مرکب از چهار کشتی راهی شرق شد و در ژوئن ۱۶۰۳ به لندن بازگشت. (۱۲۹) این سفر چندان سودآور نبود و لذا در مارس ۱۶۰۴ با سرمایه کمتری دومین سفر دریایی با همان چهار کشتی آغاز شد. (۱۳۰)
دیری نپایید که این سفرها به شدت سودآور شد: در سالهای ۱۶۱۳-۱۶۱۶، کمپانی در ازای ۴۲۹ هزار پوند سرمایهای که به کار انداخته بود، ۸۷/۵ درصد سود برد و در سال ۱۸۱۷ در ازای یک میلیون پوند سرمایه دویست هزار پوند (۱۳۱). در سال ۱۶۰۹ به کارگزاران کمپانی حقوق سالیانه پرداخت میشد که میزان آن از پنج تا ۲۰۰ پوند متغیر بود. (۱۳۲)
این سودآوری با افزایش سفرهای دریایی توأم بود: در سالهای ۱۶۱۱-۱۶۲۰ کمپانی ۵۵ کشتی به شرق فرستاد. در سال ۱۶۲۰ کمپانی دارای ۳۰ تا ۴۰ کشتی بود که بیشتر آنها به خود او تعلق داشت و در کارگاههای کشتیسازی کمپانی ساخته شده بود. در دهه ۱۶۲۰، ۴۶ کشتی، در دهه ۱۶۳۰، ۳۵ کشتی و در دهههای ۱۶۴۰ و ۱۶۵۰ تنها حدود ۲۰ کشتی به شرق فرستاد. کاهش سفرهای دریایی در این دو دهه به علت رقابت و دشمنی پرتغالیها و هلندیها بود. (۱۳۳)
بدینسان، کمپانی هند شرقی دو دهه پس از تأسیس آن به یکی از «غولهای مالی» اروپا بدل شد؛ در سالهای ۱۶۱۷- ۱۶۲۲ بیش از ۱/۶ میلیون پوند استرلینگ سرمایه نقدی داشت که بیشتر آن به سکه نقره (ریال) اسپانیا بود که، برخلاف پوند انگلیس، در شرق پولی معتبر و مقبول تلقی میشد. (۱۳۴) واردات کمپانی به انگلیس در سال۱۶۸۴ حدود ۸۰۰ هزار پوند گزارش شده است. (۱۳۵)
ورود کمپانی هند شرقی به عرصه تجارت شرق در دوران افول قدرت دریایی اسپانیا / پرتغال آغاز شد؛ ولی در اوایل سده هفدهم، پرتغال هنوز آنقدر نیرومند بود که موانع جدی در راه تکاپوی انگلیسیها و هلندیها، به ویژه در سواحل هند، پدید آورد. لذا، در این دوران آنان ترجیح دادند مراکز خود را در مناطقی دور از دسترس پرتغالیها، در جزایر جاوه، مستقر کنند تا از مزاحمت پرتغالیها در امان باشند. (۱۳۶)
هرروی انگلیسیها بدون استقرار در سواحل هند قادر به تداوم کار خویش نبودند. با افول کالیکوت، در این زمان بندر سورت، در ساحل ایالت گجرات (غرب هند)، به کانون اصلی تجارت هند بدل شده بود؛ پرتغالیها انحصار تجارت این بندر را به دست خود داشتند و نظارت خویش را بر ارتباطات دریایی آن برقرار کرده بودند.
نخستین تلاش انگلیسیها برای حضور در تجارت بندر سورت در سال ۱۶۰۰ و با اعزام فردی به نام جان میلدنهال (۱۳۷) آغاز شد. کمپانی او را با نامهای از الیزابت به دربار اکبرشاه گورکانی اعزام داشت با هدف کسب امتیازاتی «برابر با پرتغالیها!» میلدنهال حقیرانه ۲۹ اسب به اکبر پیشکش کرد و در مقابل هدایایی شاهانه معادل ۵۰۰ پوند استرلینگ دریافت داشت؛ چند برابر حقوق سالیانه کارگزاران عالیرتبه کمپانی!
مأموریت میلدنهال با کارشکنی میسیونرهای یسوعی پرتغال، که در دربار اکبر حضور داشتند، مواجه شد. آنان انگلیسیها را به «دزدی و جاسوسی» متهم میکردند. میلدنهال، که در دسیسهگری کم از همتایان پرتغالیاش نبود، با سماجت در آگرا (اکبرآباد) اقامت گزید. او زندگی در آگرا را مطبوعتر از لندن یافت و تا پایان زندگی (۱۶۱۴) در پایتخت هند ماند و در همانجا دفن شد. وی در سالهای بعد کمپانی و منافع دربار بریتانیا را فراموش کرد و در تکاپوی زندگی و منافع خویش بود. به همین دلیل است که سِر وولزلی هیگ (۱۳۸) در تاریخ هند کمبریج او را در یک کلام «لاتی دغلکار» توصیف کرده است! (۱۳۹)
دومین تلاش انگلیسیها برای استقرار در سورت، پس از مأموریت میلدنهال، از سال ۱۶۰۸ و با مأموریت کاپیتان ویلیام هاوکینز (۱۴۰) آغاز شد که در رأس سومین سفر تجاری کمپانی به شرق قرار داشت. این تلاش نیز به علت «نفوذ نیرومند پرتغالیها» به نتیجه نرسید. (۱۴۱) تنها با شکست ناوگان پرتغال از کاپیتان بست انگلیسی (۱۶۱۲)، فرمانده چهارمین ناوگان «تجاری» کمپانی بود که حکومت محلی گجرات انگلیسیها را جدی گرفت و به آنان اجازه استقرار در سورت داده شد.
توماس رو در دربار جهانگیر
در سال ۱۶۱۵ جیمز اول سِر توماس رو (۱۴۲) را به عنوان سفیر به دربار جهانگیر فرستاد. او موفق به کسب برخی امتیازات شد و از آن پس فعالیت انگلیسیها در بنگال و در سواحل غربی هند گسترش یافت. در همین سال، انگلیسیها بار دیگر ناوگان پرتغال را شکستی سخت دادند و در سال ۱۶۲۲ به شاه عباس صفوی در اخراج پرتغالیها، که در همین زمان در خاوردور در زیر ضربه شدید هلندیها بودند، از بندر هرمز یاری رسانیدند. انگلیسیها «از این پس دیگر ترس چندانی از پرتغالیها نداشتند.» بدینسان، بندر سورت به پایگاه اصلی تجاری کمپانی هند شرقی بریتانیا در شرق بدل شد. (۱۴۳)
استقرار در سواحل جنوبی هند، که در آن زمان هنوز به قلمرو دولت مرکزی هند (حکومت گورکانیان آل بابر) منضم نشده و در قلمرو حکومتهای مستقل و ضعیف محلی بود، آسانتر صورت گرفت. کمپانی در سال ۱۶۱۱ «فاکتوری» (۱۴۴) (دفتر تجاری) خود را در مچلی بندر (۱۴۵) مستقر کرد. در سال ۱۶۳۹، یکی از کارگزاران کمپانی به نام فرانسیس دای (۱۴۶) موفق شد قطعه زمینی را از یکی از رؤسای طوایف هندو در منطقه کنونی مدرس خریداری کند. در این زمین، واقع در شمال قلعه سن توم پرتغالیها که در این زمان رو به افول بود، به سرعت قلعه سن جرج برپا شد. (۱۴۷) این قلعه حدود سی سال، تا تصرف بمبئی، پایگاه اصلی نظامی انگلیسیها در منطقه بود، و چنانکه خواهیم دید، در نیمه دوم سده هفدهم و هیجدهم به مرکز مهم تجارت جهانی الماس بدل شد. به نوشته تاریخ هند آکسفورد، این نخستین قطعه از سرزمین هند بود که به مالکیت انگلیسیها درآمد. (۱۴۸)
تصویری از قلعه سن جرج در قرن ۱۸
از بدو فعالیت کمپانی هند شرقی در سواحل جنوبی و غربی هند، تجارت با ایران یکی از اهداف اصلی آن بود. تاریخ هند آکسفورد انگیزه استقرار کمپانی در مچلی بندر (۱۶۱۱) را ارزان بودن ادویه در شرق هند برای صدور به بازار ایران میداند (۱۴۹) و جان کی حوزههای اصلی تجارت کمپانی را در سده هفدهم جزایر هند شرقی، برمه، بنگال و ایران ذکر میکند. (۱۵۰) راستل (۱۵۱) اولین رئیس دفتر کمپانی در بندر سورت، از همان آغاز استقرار در تکاپوی خرید غله از ایران بود (۱۵۲). در این دوران، کشتیهای تجار هندی بطور مداوم در مسیر سورت – گمبرون (بندرعباس) در حرکت بودند و یکی از مهمترین کالاهای آنان ابریشم ایران بود. (۱۵۳) ابریشم ایران، منسوجات پنبهای هند و فلفل بخش مهمی از تجارت کمپانی را در سده هفدهم دربرمیگرفت. (۱۵۴)
در سده هفدهم، موازنه تجاری به سود شرق بود و کمپانی هند شرقی انگلیس، چون اسلاف ونیزی و جنوایی و پرتغالی و رقبای هلندیاش، واردکننده کالاهای شرق به بازارهای انگلیس و توزیعکننده آن در سراسر اروپا بود.
در این دوران منسوجات و سایر کالاهای انگلیسی بازاری در شرق نداشت. هجوم کالاهای شرقی به بازارهای انگلیس تا بدان حد گسترش یافت که اعتراض شدید برخی محافل سیاسی و اقتصادی را علیه کمپانی برانگیخت؛ تا بدانجا که در سال ۱۶۲۰ یکی از اعضای هیئت مدیره کمپانی هند شرقی به نام توماس مان (۱۵۵) رسالهای نوشت با عنوان بحثی درباره تجارت با هند شرقی (۱۵۶) برای پاسخگویی به منتقدینی که مدعی بودند کمپانی فلزات قیمتی انگلیس را به شرق میبرد و کالاهای مصرفی وارد میکند. مان به دفاع از عملکرد کمپانی برخاست و مدعی شد که ارزش کالاهای وارداتی از شرق بیش از ارزش فلزاتی است که بابت آنها پرداخت شده (۱۵۷). این فرایند تداوم یافت؛ تا بدانجا که در یک دوره چهارساله (۱۶۸۱-۱۶۸۵) کمپانی ۲۴۰ هزار کیلوگرم نقره و ۷۰۰۰ کیلوگرم طلا برای خرید کالاهای موردنیاز خود (به طور عمده از هند و ایران) صرف کرد. (۱۵۸)
در نیمه دوم سده هفدهم، کمپانی به نهادی مقتدر در جامعه انگلیس بدل شده و انحصار آن هماره مورد حمایت حکومتها بود. صرفنظر از پادشاهان انگلیس، حتی اولیور کرومول (۱۵۹)، که در سال ۱۶۴۹ نظام سلطنتی و مجلس لردها را ملغی کرد و طی یک دوران کوتاه ده ساله در انگلستان نظام سیاسی کومنولث (۱۶۰) مستقر نمود، انحصار کمپانی هند شرقی را مورد تأیید قرار داد. (۱۶۱)
معهذا، بهتدریج سیطره انحصاری کمپانی هند شرقی بر تجارت مشرق زمین مخالفتهای جدی را در درون جامعه انگلیس برانگیخت. این مخالفتها از سوی دو گروه بود:
گروه اول تولیدکنندگان انگلیسی بودند که تسخیر بازارهای انگلیس بهوسیله کالاهای شرقی را عامل رکود صنایع خود میدیدند.
ورود فراوان کالاهای شرق به بازارهای انگلیس و فرانسه به خطری برای اقتصاد این دو کشور بدل شد. صنف ابریشمبافان انگلیس از سرسختترین مخالفان واردات منسوجات پنبهای و ابریشمی مشرق زمین بود. در انگلستان، هجونویسان و نویسندگان به دفاع از منسوجات انگلیسی برخاستند. در سال ۱۶۷۷ به پارلمان اخطار شد که ورود انواع پارچههای شرقی را ممنوع کند. در سال ۱۶۹۵ منسوجات شرقی چنان بازار منسوجات انگلیسی را در این کشور اشغال کرد که بازرگانان و بافندگان پارچههای ابریشمی در لندن به تظاهرات پرداختند. همین وضع در فرانسه وجود داشت و دولت این کشور را به وضع قوانینی برای محدود کردن ورود منسوجات شرقی واداشت. (۱۶۲) به نوشته راندل اوانسون، این مخالفتها یکی از علل اصلی سقوط جیمز دوم (۱۶۸۵-۱۶۸۸)، پادشاه انگلیس، است که خود از سهامداران اصلی کمپانی هند شرقی بود. (۱۶۳)
در پی این اعتراضها، ویلیام سوم پادشاه بعدی (۱۶۸۹-۱۷۰۲)، طی فرمانی ورود پارچههای نخی مصور و ابریشمی و قماشهای کالیکو از ایران و چین و هند به انگلستان را از ۲۹ سپتامبر ۱۷۰۱ ممنوع کرد به جز مواردی که ورود آنها برای صادرات به بازارهای اروپا باشد. در این فرمان، علت ممنوعیت فوق «اثرات بسیار مخرّب» و «کاملاً مشهود» تداوم تجارت با هند شرقی «به روش و در ابعاد رایج در دو سال گذشته برای این پادشاهی» عنوان شده است. (۱۶۴)
گروه دوم، تجار ناوابسته به کمپانی بودند که میخواستند از این منبع جوشان ثروت سهمی برند و انحصار کمپانی مانع تکاپوی آنان به شمار میرفت.
کارگزاران کمپانی هند شرقی تنها انگلیسیها نبودند که در سده هفدهم در تجارت دریایی شرق حضور داشتند. تجار انگلیسی مستقلی نیز بودند که به رغم انحصار کمپانی در منطقه استقرار یافته بودند. یک نمونه، دو برادر به نامهای جرج و ساموئل وایت (۱۶۵) است که در این دوران فعالیت تجاری گستردهای در سواحل هند داشتند. (۱۶۶) راندال اوانسون، استاد دانشگاه ویسکانسین، رقابت تجار مستقل انگلیسی را «طاعونی» برای کمپانی هند شرقی میخواند. او از گروهی از تجار انگلیسی به نام آسادا (۱۶۷) نام میبرد که از سال ۱۶۳۵ به ضرب سکه تقلبی و دزدی دریایی در دریاهای شرق اشتغال داشتند. (۱۶۸) از سال ۱۶۸۱ این اعتراضات اوج گرفت، و بهرغم حمایت جدی دربار، انحصار کمپانی هند شرقی مورد حمله برخی اعضای پارلمان انگلیس قرار میگرفت. در این دوران، یک کمپانی رقیب اسکاتلندی تأسیس شد ولی فعالیتش به شکست انجامید. تا سرانجام به سال ۱۶۹۸، در دوران سلطنت ویلیام سوم، پارلمان فرمان تأسیس یک کمپانی دیگر را تصویب کرد.
این کمپانی «انجمن عمومی تجارت با شرق» (۱۶۹) نام گرفت و به «کمپانی جدید» شهرت یافت. کمپانی جدید به رغم دارا بودن سرمایه فراوان و بهکارگیری دریانوردان متبحر، به علت نداشتن شبکه عوامل محلی در مراکز مهم تجاری هند و خاوردور (۱۷۰)، با ناکامی مواجه شد. در این دوران، در بنادر هند تعارضهای جدی میان عوامل دو کمپانی جریان داشت که هریک به توطئه علیه دیگری مشغول بودند. سرانجام، در آوریل ۱۷۰۲ با فرمان پادشاه انگلیس دو کمپانی «قدیم» و «جدید» در یک کمپانی واحد به نام «کمپانی متحده تجار انگلستان برای تجارت با هند شرقی» (۱۷۱) ادغام شدند.
بدینسان، کمپانی با از سر گذرانیدن یک دوره بحرانی رقبای متنفذ را به صفوف خویش پذیرفت و به نهادی بدل شد که اوانسون آن را «بزرگ ترین گروه تجاری تاریخ» می خواند. (۱۷۲)
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
۱۰۳.General Court
104.Court of Proprietors
۱۰۵.در آغاز Court of Committees نام داشت و بعدها Court of Directors خوانده شد.
۱۰۶.Governor
107.Deputy-Governor
108.Committees یا Directors.
109.Alderman Sir Thomas Smythe
۱۱۰.خاندان اسمایس از آغاز سده هفدهم تا به امروز از اعضای شبکه الیگارشی جهانی است.
۱۱۱.Sir Morries Abbot
112.Sir Christopher Clitherow
113.Sir Henry Garraway
114.William Cockayne
115.Keay, ibid, pp.26-28, 114
116.Secret Committee
۱۱۷.برای نمونه بنگرید به:
Materials towards A Statistical Account of the Town and Island of Bombay, Bombay:Government Central Press, 1893, vol.1, History, pp.91-93.
۱۱۸.دنیس رایت، ایرانیان در میان انگلیسیها، ترجمه کریم امامی، تهران: نشر نو، ۱۳۶۸، ص ۳۴.
اصطلاح Secret Committee در سده هفدهم دقیقاً به معنای مجمعی بود که پوشیده و پنهان عمل میکرد. The Shorter Oxford English Dictionary on Historical Principles, Oxford:Oxford University Press, 1984, vol.2, p.1924)
۱۱۹.Keay, ibid, p.120
۱۲۰.گینه (Guinea) : سکه طلای انگلیس در سال های ۱۶۶۳ -۱۸۱۳ برابر با ۲۱ شیلینگ.
۱۲۱.Lloyd, ibid, p.36
122.Keay, ibid, p.181
123.Mukherjee, ibid, pp.83-84
124.Keay, ibid, p.138
125.ibid, p.114
126.ibid, p.120
ریال (Real) سکه نقره اسپانیا و مستعمرات آن در قاره امریکا بود. این نام در زمان صفویه در ایران رواج یافت و کوچکترین سکه نقره ایران، برابر با ۲۴ سانتیم فرانسه، «ریال» نامیده شد (سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران: چاپ جدید، بنیاد، ۱۳۷۲، ج۲، ص۳۳۰).
۱۲۷.Margaret Goldsmith, The Trail of Opium, The Eleventh Plague, London:Robert Hale, 1939, p.45
128.James Lancaster
129.ibid, pp.14-20
130.ibid, pp.28-29.
131.Mukherjee, ibid, p.69
132.Keay, ibid, p.35
133.ibid, pp.112-113
134.ibid, p.113
135.ibid, p.177
136.ibid, p.20.
137.John Mildenhall
138.Sir Wolseley Haig
139.Sir Richard Burn[ed.], The Cambridge History of India, Cambridge:University Press, 1937, vol.4, pp.151-152.
140.William Hawkins
141.Smith, ibid, p.333
142.Sir Thomas Roe
143.ibid
144.factory
۱۴۵.ماسوله پاتام (Masulipatam) : بندر ماهی.
۱۴۶.Francis Day
147.Fort St.George
148.ibid
149.Smith, ibid, p.333
150.Keay, ibid, p.72
151.Rastell
152.ibid, p.115
153.ibid, p.116
154.ibid, p.114
155.Thomas Munn
156.Dicourse of Trade unto the East Indies
157.ibid, p.119
158.ibid, p.150
159.Oliver Cromwell
160.Commonwealth
161.Randall M.Evanson, “East India Companies”, Americana, vol.9, p.556
۱۶۲.ک.م. پانیکار، آسیا و استیلای باختر، ترجمه محمدعلی مهمید، تهران: روز، ۱۳۴۷، ص ۵۷.
۱۶۳.Evanson, ibid
164.The Statutes at Large, from Magna Carta to the Union of the Kingdoms of Great Britain and Ireland, vol.VI, William III, From 8 A.D.1696 to 6 Anne 1707, London:1811
از تصویر فرمان فوق مندرج در مأخذ زیر استفاده شد: احمد اشرف، «منع ورود پارچه های ایرانی به انگلستان در سال ۱۷۰۱ میلادی»، راهنمای کتاب، سال ۱۱، شماره ۵ مرداد ۱۳۴۷، صص ۲۲۲-۲۲۴.
احمد اشرف نخستین بار با مطلب فوق از طریق تاریخچه سی ساله بانک ملی ایران، ۱۳۰۷-۱۳۳۷ (تهران: بانک ملی ایران، ۱۳۳۸، ص۲) آشنا میشود و در زمان اقامت در انگلیس در پی مأخذ آن میرود و سرانجام، پس از جستجو در «کتابخانه دانشگاه لندن» (احتمالاً در کتابخانه دانشکده اقتصاد یا دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن. آقای اشرف نام دقیق کتابخانه را ذکر نکرده است)، که قریب به دو صفحه به شرح آن اختصاص یافته، مجموعه فرامین سالهای ۱۶۹۶-۱۷۰۷ را مییابد. وی سپس این ماجرا را به یک مقاله سه صفحهای در راهنمای کتاب آقای احسان یارشاطر بدل می کند نه تنها علیه نویسندگان تاریخچه سی ساله؛ بلکه در هجو «بی دقتی مؤلفین ایرانی!» ایشان، خرده میگیرد که فرمان فوق، به رغم ادعای تاریخچه سی ساله، مؤید وسعت صنعت نساجی ایران در دوره صفویه نیست؛ زیرا در فرمان ویلیام نام منسوجات ایران در کنار منسوجات چین و هند ذکر شده و این امر «سهم ایران را کوچک میکند». وی سپس مدعی است که «جز این فرمان هیچ دلیل دیگری نداریم بر اینکه در این دوره صنایع نساجی ایران رونق و توسعه بسیار داشته است».
نگارنده در گفته نویسندگان تاریخچه سی ساله بانک ملی هیچ اغراقی نمییابد. عین عبارت آنان چنین است: «در سال ۱۷۰۰ میلادی (زمان سلطنت ویلیام سوم) دولت بریتانیا ورود پارچه نخی مصور ایرانی را قدغن کرد. این ممنوعیت که به منظور حمایت از نساجی انگلستان برقرار شد مؤید اهمیت پارچه بافی ایران میباشد». اگر آقای اشرف به متن فرمان توجه بیشتر مینمود متوجه میشد که ذکر نام ایران قبل از چین و هند قاعدتاً بر اهمیت بیشتر منسوجات نخی مصور ایران دلالت دارد؛ و این به معنای انکار اهمیت منسوجات ابریشمی چین و کالیکوی هند نیست. ما تصور نمیکنیم آقای اشرف به هویت ملی ایرانی دلبستگی چندان داشتهاند وگرنه در منابع متعدد، از جمله سفرنامهها، موارد متعددی دال بر اهمیت صنایع نساجی ایران در عهد صفوی مییافتند و این کار دشواری نبود. به علاوه، برخلاف تصور ایشان، فرمان ویلیام سوم سند کم اهمیتی نیست و قطعاً بسیار مستندتر از بسیاری اقوال درست و نادرست مندرج در سفرنامههاست. اگر مدرک دیگری دال بر شکوفایی صنعت نساجی عهد صفوی در دست نبود، همین فرمان برای اثبات موضوع فوق بطور کامل کفایت میکرد.
۱۶۵.George, Samuel White
166.Keay, ibid, p.200
167.Assada
168.Evanson, ibid
169.General Society to trade to the East
170.Keay, ibid, p.183
171.United Company of Merchants of England Trading to the East Indies
172.Evanson, ibid
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۱، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم ۱۳۹۰.
…..
واریز كمک نقدی برای حمایت از اندیشكده |
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: