نهضت ملی شدن نفت و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

نهضت ملّی شدن نفت و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

* تأثیر نفت در تحولات ایران و خاورمیانه و مناسبات این کشورها با قدرت‌های بزرگ کانون‌های دسیسه‌گر مالی

نفت از زمان جنگ جهانی اوّل در سیاست جهانی اهمیت فراوان یافت. انگلستان اولین کشوری بود که از نفت به‌عنوان سوخت نیروی دریایی خود استفاده کرد. این امر، که سرعت و تحرک ناوگان بریتانیا را سبب شد، عامل مهمی در برتری نظامی و پیروزی جبهه‌ی انگلستان در جنگ بود. تا آن زمان برای سوخت کشتی از زغال‌سنگ استفاده می شد. برای تأمین نفت نیروی دریایی انگلیس بود که دولت بریتانیا، در زمانی که وینستون چرچیل وزیر دریاداری بود و با دلالی سِر مارکوس ساموئل (Marcus Samuel) [یهودی]، رئیس کمپانی رویال داچ شل (Royal Dutch Shell)، بخش عمده‌ی سهام کمپانی نفت انگلیس و ایران را، که بر بنیاد قرارداد دارسی تأسیس شده بود، خریداری کرد.

منطقه‌ی خاورمیانه همیشه در ژئوپلتیک بین‌المللی اهمیت فراوان داشت، ولی از زمان احداث کانال سوئز این اهمیت بیش‌تر شد. کانال سوئز راه شرق به غرب را بسیار کوتاه کرد و به‌همین دلیل در زمان نخست‌وزیری بنجامین دیزرائیلی (Benjamin Disraeli) [یهودی]، دولت بریتانیا سهام اصلی این کمپانی را خریداری کرد تا بتواند به مستعمرات خود در شبه‌قاره هند دسترسی سریع داشته باشد. تا آن زمان، کشتی‌های اروپایی برای سفر به هند باید قاره‌ی آفریقا را دور می‌زدند.

پس از ورود نفت به عرصه‌ی سیاست جهانی، اهمیت خاورمیانه به‌عنوان قلب مخازن نفت جهان مضاعف شد و رقابت سختی میان قدرت‌های بزرگ و کمپانی‌های نفتی برای سلطه بر این منطقه درگرفت. در آن زمان میان کمپانی‌های بزرگ نفتی نوعی تقسیم کار صورت گرفت و حوزه‌ی منافع هر کمپانی در ظاهر به رسمیّت شناخته شد. مثلاً، عربستان حوزه‌ی انحصاری کمپانی‌های نفتی آمریکایی بود و عراق در حوزه‌ی انحصاری رویال داچ شل قرار داشت که متعلّق به سرمایه‌داران بزرگ یهودی بود. ایران نیز حوزه‌ی انحصاری کمپانی نفت انگلیس-ایران (Anglo-Iranian Oil Company) به‌شمار می‌رفت. ولی در باطن رقابت شدیدی میان این کمپانی‌ها در جریان بود. این رقابت بعد از جنگ دوّم جهانی اوج گرفت و منطقه‌ی نفت‌خیز خاورمیانه اهمیّت بسیار پیدا کرد.

پس از جنگ دوّم جهانی ایالات متحده آمریکا در مقایسه با بریتانیا در وضع برتری قرار گرفت. آمریکا از جنگ سودهای کلان برده بود و بریتانیا با بحران‌های سخت اقتصادی مواجه بود و توان حفظ مستعمرات پهناورش را در سراسر جهان نداشت. بنابراین، فرآیندی آغاز شد که طیّ آن مستعمرات بریتانیا در زیر سلطه‌ی ایالات متحده قرار گرفت. در این زمان کمپانی‌های آمریکایی تلاش برای در هم شکستن سلطه‌ی انحصاری کمپانی دولتی نفت انگلیس بر منابع نفتی ایران را شروع کردند.

شرکت نفت انگلیس و ایران و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

* اندیشه ملّی شدن نفت در ایران

اندیشه‌ی ملّی شدن صنعت نفت از طرف توده‌ی مردم مطرح نشد. بلکه گروهی از نخبگان سیاسی و مطبوعات آن را مطرح کردند. این درست است که برای اولین‌بار در سال ۱۳۲۳ غلامحسین رحیمیان نماینده قوچان در مجلس شورای ملّی طرح الغای امتیاز نفت جنوب را مطرح کرد، ولی دکتر محمد مصدق از امضای این طرح خودداری کرد و گفت که ما نمی‌توانیم یک‌طرفه امتیاز را لغو کنیم. بنابراین، در آن زمان از طرح رحیمیان استقبال نشد. در بهمن ۱۳۲۷ عباس اسکندری در مجلس خواستار الغای قرارداد نفتی ۱۹۳۳ شد. در سال ۱۳۲۸ مسأله‌ی نفت اوج گرفت و در مهر و آبان این سال به تأسیس جبهه ملّی ایران انجامید که رهبری آن با دکتر محمد مصدق بود و دکتر مظفر بقایی مقتدرترین چهره‌ی آن به‌شمار می‌رفت. در خرداد ۱۳۲۹ آیت‌الله کاشانی از تبعید به ایران بازگشت و با حمایت او از شعار ملّی شدن صنعت نفت، این شعار پایگاه مردمی قابل اعتنایی پیدا کرد. سرانجام در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ قانون ملّی شدن صنعت نفت پس از تصویب مجلس شورا به تصویب مجلس سنا نیز رسید و در همین روز به‌وسیله‌ی شاه توشیح شد و رسمیّت یافت.

ملی شدن صنعت نفت ایران و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

تصویر روی جلد نشریه تهران مصور – سوم مرداد ۱۳۳۱

* تأثیر رقابت کمپانی‌های نفتی و قدرت‌های خارجی بر روند ملّی شدن نفت

یکی از آخرین سنگرهای امپراتوری مستعمراتی بریتانیا، ایران بود و پس از جنگ دوّم جهانی کمپانی‌های آمریکایی به‌شدت خواستار سهیم شدن در نفت ایران بودند. بنابراین، آمریکا در مطرح شدن شعار ملّی شدن نفت ایران سود داشت و از این شعار حمایت می‌کرد. این مسأله در ترکیب نیروهای هوادار ملّی شدن صنعت نفت تأثیر داشت و به این دلیل است که در مرحله‌ی اوّل جنبش ملّی شاهد حضور چهره‌های بدنام و وابسته در صفوف جبهه ملّی و هواداران شعار ملّی شدن صنعت نفت هستیم. خواست این افراد با خواست رجال خوشنام و مردم تفاوت ماهوی داشت. کمپانی رویال داچ شل نیز خواستار ملّی شدن نفت ایران و شراکت با کمپانی انگلیس در نفت ایران بود و به همین دلیل در تحریکات نفتی سهیم بود. این رقبا سرانجام در قرارداد کنسرسیوم به تفاهم رسیدند و هریک سهم خود را دریافت کردند، از جمله کمپانی نفت فرانسه که بعدها به توتال تغییر نام داد.

انگلیس و آمریکا و نفت ایران و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

* مواضع دولت‌های آمریکا و انگلیس در خصوص نهضت ملّی شدن نفت

آمریکا برای شکستن انحصار انگلیس تا تابستان سال ۱۳۳۱ از ملّی شدن نفت ایران و دولت دکتر محمد مصدق حمایت کرد ولی با عمق‌گیری این نهضت، به‌دلیل هراس از سلطه‌ی کمونیسم بر ایران با انگلیسی‌ها به توافق رسید. حاصل این توافق، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و انعقاد قرارداد کنسرسیوم بود.

در آن زمان دولت حزب کارگر به رهبری کلمنت اتلی (Clement Attlee) در انگلیس حاکم بود. این دولت برای حل معضلات شدید داخلی و جنبش‌های کارگری کشور خود، که از پیامدهای جنگ دوّم جهانی بود، در داخل کشور خود از شعار ملّی شدن حمایت می‌کرد و بنابراین نمی‌توانست با شعار ملّی شدن نفت ایران مخالفت اصولی داشته باشد. ولی از سوی دیگر مجبور بود که از منافع کمپانی نفت انگلیس و ایران به‌عنوان یک کمپانی دولتی نیز حمایت کند و به این دلیل خواستار پرداخت غرامت منصفانه به کمپانی نفت انگلیس بود. بنابراین، دولت کلمنت اتلی به‌دنبال براندازی دولت دکتر مصدق نبود و حتی زمانی که سازمان اطلاعاتی انگلیس طرح براندازی دولت مصدق را به نخست‌وزیر ارائه داد، مخالفت کرد. این طرح به عملیات باکانیر موسوم بود که به معنی دزد دریایی است. این نام رمزی است که سرویس اطلاعاتی انگلیس به مصدق داده بود.

دو حادثه‌ی مهم در سال‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ رخ داد که موضع بریتانیا و ایالات متحده آمریکا در قبال جنبش ملّی شدن صنعت نفت در ایران را دگرگون کرد. در آبان ۱۳۳۰ حزب محافظه‌کار به رهبری وینستون چرچیل در انگلیس به قدرت رسید و ۱۴ ماه بعد در دی ۱۳۳۱ حزب جمهوری‌خواه آمریکا به رهبری ژنرال آیزنهاور (Dwight D. Eisenhower) در انتخابات پیروز شد و دولت حزب دمکرات به رهبری ترومن کنار رفت. چرچیل همان کسی است که قبلاً در مقام وزیر جنگ بریتانیا فرمان کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ را به ژنرال آیرونساید فرمانده قشون انگلیس در شمال ایران صادر کرده بود. او یک چهره‌ی افراطی بود که به کانون‌های دسیسه‌گر مالی وابستگی عمیق داشت. آیزنهاور نیز به همین کانون‌ها وابستگی داشت و دولت او به «کابینه ۱۷ میلیونر» مشهور بود.

چرچیل و آیزنهاور و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

از این زمان طرح سرکوب جنبش ملّی و ساقط کردن دولت مصدق به‌طور جدّی مطرح شد. این طرح ابتدا به‌وسیله‌ی چرچیل تصویب شد و با تمهیداتی حمایت دولت آمریکا نیز جلب شد. سالیان سال کودتای ۲۸ مرداد به‌عنوان کودتای آمریکایی شهرت داشت، ولی امروزه اسناد کاملاً مسجل می‌کند که این طرح بیش‌تر صهیونیستی – انگلیسی بود تا آمریکایی و حتی سرویس اطلاعاتی انگلیس با بزرگ‌نمایی خطر کمونیسم و انجام تحریکات و آشوب‌های پنهانی، مثلاً در ماجرای سفر آورل هریمن به ایران در ۲۳ تیر ۱۳۳۰، توانست به‌تدریج آمریکایی‌ها را با خود هم‌عقیده کند. عامل مهم دیگری که در این حوادث نقش فعال داشت، شبکه مخفی صهیونیستی در ایران است که متأسفانه تاکنون مورد توجه جدّی مورّخین ایرانی قرار نگرفته است. این کانون در سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا از نفوذ فراوان برخوردار بود و به‌نظر من در آشوب‌گری‌های آن زمان نقش عمده داشت.

چرچیل در سه مقطع مهم تاریخ ایران مؤثر بود:

۱. در زمان خرید سهام دارسی برای دولت انگلیس، چرچیل وزیر دریاداری بود و با حمایت صهیونیست‌هایی چون سِر مارکوس ساموئل (رئیس کمپانی شل) این امتیاز را خرید.
۲. در ماجرای کودتای ۱۲۹۹، چرچیل وزیر جنگ بود و با حمایت شبکه صهیونیستی دولت لوید جرج (David Lloyd George) صهیونیست و لرد ریدینگ (Rufus Isaacs) یهودی (نایب‌السلطنه هند) کودتا را به فرجام رسانید و سپس دیکتاتوری پهلوی را در ایران مستقر کرد.
۳. بار سوّم در سال ۱۳۳۲ است که چرچیل باز در پیوند با شبکه قدرتمند صهیونیستی دنیای غرب طرح مداخله و کودتا در ایران را انجام داد.

* جبهه ملّی و قابلیت بسیج مردم در نهضت نفت

جبهه ملّی نیز یک جنبش توده‌ای نبود و تنها از حمایت گروه‌های محدودی از روشنفکران و تحصیل‌کردگان در شهرهای بزرگ برخوردار بود. البته برخی سران ایلات (مانند ایل قشقایی) نیز هوادار جبهه ملّی بودند. جبهه ملّی و احزاب عضو آن مانند حزب ایران از انسجام تشکیلاتی برخوردار نبودند و اصولاً جبهه ملّی در دوران‌های بعد نیز نشان داد که فاقد توان سازماندهی است و بیش‌تر به‌عنوان یک محفل از رجال سیاسی عمل می‌کند. تنها گروه متشکل جبهه ملّی حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری دکتر مظفر بقایی بود که بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۲ به‌تدریج در جبهه‌ی مقابل دولت مصدق جای گرفت و نقش مهمی در ساقط کردن این دولت ایفا نمود.

آیت‌الله کاشانی و نفت و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

* نقش و جایگاه آیت‌الله کاشانی در نهضت ملّی نفت

حمایت گسترده‌ی مردمی از جنبش ملّی شدن صنعت نفت به‌دلیل حمایت آیت‌الله کاشانی پدید آمد. تنها از زمانی که آیت‌الله کاشانی از شعار ملّی شدن صنعت نفت حمایت کرد، شاهد حمایت گسترده‌ی مردمی از این شعار هستیم. این امر به‌دلیل وجهه‌ی روحانی آیت‌الله کاشانی بود. اهمیت نقش و وزن سیاسی آیت‌الله کاشانی تا بدان حد بود که در خرداد ۱۳۲۹ دکتر مصدق شخصاً پیام او را در مجلس قرائت کرد. بدون تردید، اگر حمایت آیت‌الله کاشانی نبود هیچ‌گاه جنبش ملّی شدن صنعت نفت نمی‌توانست ابعاد گسترده بیابد.

* موضع علما و جریانات مذهبی در قبال کودتا

علاوه بر آیت‌الله کاشانی، روحانیونی مانند آیت‌الله فیروزآبادی و آِیت‌الله زنجانی و آِیت‌الله محلاتی و غیره از جنبش فوق حمایت می‌کردند، و گروه فعال اسلامی چون فدائیان اسلام نیز به‌عنوان حامی جدّی جنبش شناخته می‌شد. این همان گروهی است که با قتل رزم‌آرا راه را برای صعود دولت مصدق هموار کرد و به این دلیل مورد تجلیل و تکریم فراوان دکتر مصدق و سایر سران جبهه ملّی قرار گرفت.

مصدق و کاشانی و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

* عناصر مؤثر در ایجاد اختلاف میان دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی

مظفر بقایی و حزب زحمتکشان او نقش فتنه‌انگیزی در ایجاد اختلاف بین آیت‌الله کاشانی و مصدق داشتند. در اوائل جنبش، بقایی بعد از مصدق مقتدرترین رجال جبهه ملّی به‌شمار می‌رفت. خود او مدعی است که شعار ملّی شدن صنعت نفت را وی طراحی کرد و مصدق را او به رهبری جبهه ملّی ترغیب کرد وگرنه مصدق ترجیح می‌داد وارد صحنه‌ی سیاست نشود. شمس قنات‌آبادی، که یکی دیگر از نزدیکان آیت‌الله کاشانی بود، نیز نقش مخرّب و مشکوکی داشت. از سوی دیگر، غرور و خودخواهی و تمایل رهبران جبهه ملّی به شعار و وجیه‌الملگی موجب از دست رفتن فرصت‌های فراوان شد.

کانون‌های توطئه‌گر نیز از این فضا سود می‌بردند. مثلاً، طبق مندرجات بولتن دکتر ویلبر، که یک سند داخلی سیا است که اخیراً علنی شده، می‌دانیم که یکی از طرح‌های سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا برای تشدید اختلاف، انداختن بمب به خانه‌ی علما به نام هواداران مصدق بود. در چارچوب این طرح است که در ۱۰ مرداد ۱۳۳۲ یعنی ۱۵ روز پیش از شروع عملیات گروهی به‌نام هواداران مصدق با چوب و چماق به خانه‌ی آیت‌الله کاشانی حمله کردند و نارنجکی به داخل خانه پرتاب نمودند که به مجروح شدن عده‌ای انجامید. شبکه‌های خرابکار فوق، همچنین نامه‌هایی با امضای حزب توده برای علما، به‌ویژه آیت‌الله العظمی بروجرودی، می‌فرستادند و آن‌ها را تهدید می‌کردند که به‌زودی ما قدرت را به‌دست خواهیم گرفت و شما را دار خواهیم زد.

در ساعات پایانی روز ۳۱ فروردین ۱۳۳۲ گروهی از افسران بازنشسته وابسته به سرویس اطلاعاتی انگلیس به فرماندهی فردی به‌نام حسین خطیبی و با حمایت دکتر مظفر بقایی سرتیپ محمود افشارطوس رئیس شهربانی کل کشور در دولت مصدق را ربودند و در غاری در نزدیکی تهران کُشتند. این حادثه را باید قطعاً به‌عنوان مبداء و شروع عملیات کودتا ارزیابی کرد. بقایی قطعاً در قتل افشارطوس دست داشت. در جریان آخرین دستگیری او پس از انقلاب، دفترچه‌ی بغلی و سایر اسنادی که در جیب افشارطوس بود، از خانه‌ی شخصی بقایی به‌دست آمد که شرکت بقایی را در قتل افشارطوس کاملاً مستند و مسجّل می‌کرد.

آیت‌الله کاشانی و مصدق و نفت و کانون‌های دسیسه‌گر مالی

نیروهای امنیتی و انتظامی دولت مصدق به‌سرعت توانستند قاتلین را شناسایی و دستگیر کنند. ولی مطبوعات وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی غرب و حزب زحمتکشان جنجال بزرگی به‌راه انداختند که گویا قاتلین افشارطوس بی‌گناه‌اند و در زیر شکنجه مجبور به اعتراف به قتل شده‌اند و قتل کار خود دکتر مصدق برای کودتا علیه شاه بوده است. بقایی و اطرافیانش به آیت‌الله کاشانی و حسین مکی و دیگران نیز چنین می‌گفتند (و مدارکی نیز دال بر تأیید حرف خود ارائه می‌دادند) که گویا مصدق می‌خواهد کودتا کند، کاشانی و مکّی و دیگران را به قتل افشارطوس متهم کند و سپس به کمک حزب توده در ایران اعلام جمهوری نماید.

پس از این‌که تحقیقات پلیس به نتیجه‌ی قطعی رسید، بقایی و زاهدی برای فرار از دستگیری در مجلس متحصّن شدند و به جنجال علیه مصدق پرداختند. این جنجال به استیضاح دولت مصدق به‌وسیله‌ی یکی از دوستان نزدیک بقایی به‌نام علی زهری انجامید و مصدق که می‌ترسید مجلس به دولت او رأی اعتماد ندهد، با توسّل به رفراندوم به انحلال مجلس دست زد. بنابراین، طبق قانون اساسی دست شاه برای برکناری نخست‌وزیر باز شد، زیرا در غیاب مجلس، شاه می‌توانست رأساً به عزل نخست‌وزیر دست زند. البته در فرجام کار تفاوتی نبود. اگر مجلس نیز می‌ماند قطعاً به دولت مصدق رأی نمی‌داد و او سقوط می‌کرد.

برگرفته از مباحث استاد عبدالله شهبازی، با تلخیص اندیشکده مطالعات یهود.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

کانون‌های دسیسه‌گر مالی

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

کانون‌های دسیسه‌گر مالی ، کانون‌های دسیسه‌گر مالی ، کانون‌های دسیسه‌گر مالی ، کانون‌های دسیسه‌گر مالی ، کانون‌های دسیسه‌گر مالی

همچنین ببینید

حزب شیطان به‌دنبال تسلط بر ایران

حزب شیطان به‌دنبال تسلط بر ایران

طراحان مشروطه تصور می‌کردند که زمینه‌ی قدرت‌گرفتن علمای مسلمان و ایجاد تمدن اسلامی را در ایران از بین برده‌اند، اما انقلاب اسلامی خلاف این باور را ثابت کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 + یازده =