پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» – قسمت نهم شوروی
در این قسمت از پرونده، موضوع قربانیشدن برخی از یهودیان برای رشد و بهپیشرفتن آرمان قوم یهود را در کتاب «فاتحین جهانی» بررسی میکنیم. ساخت سازمان ملل متحد، تسخیر آمریکا و شوروی و پیادهکردن پروتکلهای صهیون در این سهقطب یعنی سازمان ملل، آمریکا و شوروی ازجمله موضوعات مهمی است که در این یادداشت به آنها خواهیم پرداخت.
لوئیس مارشالکو ضمن اشاره به مرگ مشکوک جوزف استالین بهدلیل تصمیماتی که دربارهی یهودیان شوروی گرفته بود و مسألهی بسط و گسترش غفلت در آمریکا و جلوگیری از تبلیغ مسیحیت با ابزارهایی چون مطبوعات، سینما و ادبیات، به یهودستیزی ظاهری شوروی در دورههای مختلف میپردازد و میگوید کسی که این مسأله را باور کند، ساده است و ساختار حکومت کمونیستی (یهودی) شوروی را درک نکرده است. از نظر نویسندهی کتاب، کمونیستهایی که در دادگاههای شوروی و اقمارش محکوم به حبس، تبعید یا اعدام شدند، قربانیان خودیای بودند که برای رسیدن به آن آخرالزمان صهیونیستی، لازم بود قربانی شوند.
در ادامه مشروح نهمین قسمت از پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» را میخوانیم؛
تشکیل سازمان ملل؛ تحقق خواسته دیگر از قوم یهود
لوئیس مارشالکو در سال ۱۹۵۸ با نوشتن کتاب «فاتحین جهانی» نوشت یهود با خشونت و بیرحمی در حال پیادهکردن دستور «پروتکلها» در کشورهایی چون آمریکا، شوروی و دیگر نقاط جهان است. او در آنزمان در کتاب خود میگوید هیچکس مایل به مواجهه با اینحقیقت نیست که قوم یهود توانست دو جنگ بزرگ جهانی را بین ملل مسیحی عالَم راه بیاندازد و در روزگار پس از جنگ، فِرَق مسیحی گرفتار یک جنگ روانی شدند و اصل «جدایی حکومت از کلیسا» باعث تضعیف کلیسای مسیحی شد.
پنجاهسال پیش از جنگ جهانی دوم، مجمع ملل و سازمان ملل متحد، رویایی بیش نبود، اما از همانزمان، مؤلفان پروتکلهای یهود، نقش و اهمیت چنین سازمانهایی را پیشبینی میکردند. برای جایگزینی «جامعه ملل» که پس از جنگ جهانی اول، در عمل ناموفق ظاهر شده و از بین رفته بود، سازمان ملل متحد بهوجود آمد و کاخ آن را در محل دریاچه موفقیت (lake success) بنا کردند؛ جاییکه زیر رنگهای آبی و سفید صهیون، دولتهای عالم اتحاد پیدا میکنند.
مارشالکو میگوید مهمترین بخش سازمان ملل متحد، تشکیلات علمی و فرهنگی آن بهنام یونسکو است که تقریباً بهطور دربست در کنترل یهودیان است. یونسکو در رویای آموزش و هدایت همهی جوانان عالم است. در پروتکل شماره ۵ شیوخ صهیون آمده است: «ما باید چنان به هدایت آموزش جوامع غیریهودی بپردازیم که…» در پروتکل دهم هم گفته شده اهمیت خانواده و ارزش تعلیماتی آن باید در بین غیریهودیان از بین برود. به همین ترتیب است که مارشالکو با مثالهای مختلف به کالجهای مردمی (خلقی) اشاره کرده که در آنها دختران و پسران سیزده تا پانزده ساله در کنار هم میخوابیدند.
طبق نوشتههای مارشالکو، در حالیکه یهودیان مشغول چپاول جهان بودند، سربازان ملل غیریهودی خون یکدیگر را میریختند. سازمان ملل متحد هم به قدرتمندترین سازمان و تشکیلات یهود بینالملل تبدیل شده بود؛ طوری که میتوان گفت سازمان ملل، در واقع سازمان اصلی یهودیت شرق و غرب عالم بود. این، یک نقطهی شروع و آغاز و نمونهای از دولت جهانی فراملیتی بود که در تشکیلات و ادارات آن، یهودیان شرقی و غربی، سرمایهداران کاپیتالیست، بلشویکهای کمونیست و بالاخره نازیهای معتقد به عهد عتیق در کنار یکدیگر کار میکرده و میکنند.
اشارهی جالب دیگر مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» دربارهی کمیسیون اتمی سازمان ملل متحد است که در آن، خود یهودیان با یهودیانِ آنطرف میز، زیر نقاب دموکرات یا بلشویک مذاکره و فقط بین خودشان بحث میکنند. ایننویسنده تاکید میکند که کتاب مقدس بلشویسم، پروتکلهای اکابر صهیون است نه آثار لنین. به اینترتیب سرمایهزدایی فکری روسیه توسط یهود در سال ۱۹۱۷ به پایان رسید و بهجای داستایوفسکی و طبقهی وی، افرادی چون ایلیا ارنبورگ نمایندهی طبقهی روشنفکران سرآمد روسیه شوروی شدند.
مارشالکو در صفحه ۴۰۹ کتابش، ارنبورگ را اینگونه معرفی میکند: رئیس تبلیغات، نویسندهی مقالات مهم روزنامه پراودا، مبلغ برجستهی ایدئولوژی شوروی و مدیر نشریهی «حرکت صلح» کومینفورم، که یک یهودی است. همچنین از ولادیمیر اشبرگ نام برده که یک بانکدار یهودی و دارای مهمترین نقش در روسیه شوروی بود و منصبش مانند نقش مورگنتاو در آمریکای دوران روزولت بود. اشبرگ با تمام خانوادههای بانکداران یهودی دنیا به نحوی ارتباط و نسبت داشت و خود نیز یکی از اعضای کنگره جهانی یهود بود. مارشالکو، اینشخصیت را بهعنوان سرمایهگذار اصلی روسیه شوروی معرفی میکند.
مرگ مرموز استالین
بهدستگیری قدرت توسط استالین با کمک یهودیان بود. همسر او رُزا کاگانویچ خواهر لازار کاگانویچ بود و خانواده کاگانویچ نفوذ وحشتناکی در شوروی داشتند.
لازار کاگانویچ و ژوزف استالین
مارشالکو همانطور که در ابتدای کتاب «فاتحین جهانی» گفته، مطابق گزارشهای قابل اعتماد منابع جاسوسی آمریکا و انگلیس، در مکالمات عمومی داخل خانه استالین، معمولاً از زبان یهودی استفاده میشد. ایننویسنده، فرازی در کتاب خود دارد که پرده از اینواقعیت برمیدارد که هیتلر به واقع جلوی نَفَس و پیشروی دولت جهانی یهود را گرفته بود؛ اینکه:
«ایمان استالین به یهودیها وقتی دچار تردید و لرزش شد که وقتی لشکریان هیتلر به خطوط آهن اطراف مسکو رسیدند، او به چشم خود دید که ۵۰۰ هزار یهودی مسکو، دچار ترس و وحشت عجیبی شده و پا به فرار میگذاشتند و انقلاب عظیم و شکوهمند بلشویک را که این همه برای آنها مفید بود، بیدفاع رها کرده و میگریختند.» (صفحه ۴۱۳)
مارشالکو ضمن اینکه از ارتباط نزدیک و صمیمی خروشچف با خانواده لازار کاگانویچ و دیگر یهودیان پردهبرداری میکند، دربارهی مرگ مشکوک استالین هم مطالبی در کتاب خود دارد؛ اینکه وقتی استالین تصمیم گرفت به ترکیب یهودیان شوروی دست بزند، ناگهان همهی رهبران شوروی مقابلش موضع گرفتند و طبق روایت اولیه، مخالفتهای شدید با او، باعث عصبانیت و سکتهی قلبیاش شد. اما مارشالکو تذکر داده که استالین در ماه مارس ۱۹۵۳ درگذشت نه ماه فوریه. به اینترتیب شاید مرگش فقط بهخاطر آن سکته قلبی نبوده و عامل دیگری هم در مرگش دخالت داشته است؛ چیزی مثل یک ضربهی خنجر یا گلولهی تفنگ یا سم. «آری دست انتقام قوم یهود تا دوردستها میرسد.» (صفحه ۴۱۴)
ژوزف استالین در تابوت
یهودستیزی ظاهری شوروی برای فریب افکار عمومی
بههرحال مارشالکو ضمن اشاره به الطاف دوطرفهی خروشچف و یهودیان و تذکر این واقعیت که کاگانویچ، خروشچف را از اوکراین به مسکو آورده و به استالین معرفی کرد، میگوید تلاش برخی از روشنفکران غربی برای توجیه اینکه شوروی روحیهی یهودستیزی داشته، نفهمیدن جوهر نظام شوروی است. او در صفحه ۴۲۰ کتاب میگوید سیستم حاکم بر شوروی برای گمراهکردن جهان غرب و بهویژه ملتهای عرب ضداسرائیل، هر چندوقت یکبار ژستهای دروغین ضدیهود به خود گرفته است. همچنین در همینرابطه است که در صفحه ۴۳۳ این کتاب گفته میشود نشانههای تمایلات ضدبلشویکی، گاهی مقتضی و بهمصلحت است که به نحوی توجه افکار عمومی را از تمرکز روی خصلت یهودی بلشویسم منحرف کند. توضیح مارشالکو اینچنین است:
«این واقعیت که تعدادی از چهرههای سیاسی در این کشورها جابهجا شدهاند و گاهی نیز پارهای کارهای ناخوشایند به کمونیستهای غیریهودی واگذار میشود، مطلقاً معنا و مفهوم خاصی ندارد. همچنین تصفیهی گاه و بیگاه یکی دو یهودی نیز اهمیت چندانی ندارد؛ زیرا پروتکلها میگویند که به هنگام نیاز، یکی دو نفر از همان تیرهی یهودی هم باید قربانی شوند. توجیه تصفیهی [لاورنتی] بریا، [رودلف] اسلانسکی، پتیر، آسپیتز و [مارسل] پاوکر را در این مطلب باید جستجو کرد که تودههای مردم این کشورها که بهشدت تحت ظلم و ستم این افراد بودند، رفته رفته از خصلت عمدتاً یهودی قدرت بلشویک باخبر میشدند و با خشم و عصبانیت زیاد در مقابل رؤسای ترور و وحشت حاکم موضع میگرفتند. بدینترتیب بریا و چند نفر دیگر از خودیها باید قربانی میشدند تا این توهم کذب ایجاد شود که دولت و حکومت در مقابل یهودیان قرار دارد. همهی کسانی که این اقدامات و تصفیهها را انجام میدادند، خودشان یهودی بودند. هیچکس هم بهتر از خود آنها از انگیزهها و دلایل حقیقی پشت سر این اقدامات خبر نداشت.» (صفحه ۴۳۲ به ۴۳۳)
«اخیرا تبلیغات یهودی به این شایعه پرداخته که در پشت پرده آهنین، یهودستیزی وجود دارد. بهنظر میرسد که محاکمهی نمایشی چند یهودی کمونیست موجبات تقویت این شایعه را فراهم آورده است: افرادی مانند اسلانسکی، سالزمن، آنا پاوکر رابینویچ، گابور پیتر آسپیتز و اعدام بریا» (صفحه ۳۸۲ به ۳۸۳)
پروتکل شماره ۱۵ یهودیان میگوید:
«ما خیلی از افراد خویش را قربانی کردهایم اما در نتیجهی آن، اکنون قوم خود -یهود- را چنان منزلتی در زمین بخشیدهایم که آنان حتی خواب آن را هم نمیدیدند. تعداد نسبتاً کمی از افراد ما که قربانی شدهاند، نسل ما را از هلاک و نابودی نجات بخشیدهاند.»
لاورنتی بریا یکی از مردان قدرتمند شوروی که پس از استالین به اتهام خیانت اعدام شد!
به همینترتیب است که مارشالکو میگوید اجساد پاوکر، بریا و اسلانسکی در واقع پلههای ترقی قوم یهود بهسوی قدرت جهانی بودهاند. هنگام توجه به همهی این موارد و بحثها نباید این نکتهی مهم را از نظر دور داشته باشیم که «هدف، وسیله را توجیه میکند». چون در پروتکل یک صهیون آمده است:
«ما نباید از تقلب، رشوه، فریب مالی و خیانت، مادامی که میتواند در خدمت اهداف ما قرار گیرد، اجتناب کنیم. در سیاست، اگر با مصادرهی اموال و سرمایههای دیگران میتوان به هدف اطاعت و انقیاد آنها و سلطه و برتری خویش دست یافت، هرگز نباید از انجام چنین کاری دریغ ورزید.» (صفحه ۳۸۴)
اجرای پروتکلهای صهیون در آمریکا؛ مجلات بیمایه و داستانهای پلیسی
مارشالکو میگوید بهجز شوروی و محدودهی یهودیان شرق عالَم، بخشی از پروتکلهای صهیون در آمریکا نیز به مرحلهی اجرا درآمدند و مثالهای زیادی از گسترش جرم و جنایت و انواع و اقسام جنایات جنسی در ایالات متحده میزند که نتیجهی اجرای پروتکلهای یهود بودهاند؛ جنایاتی که ابتدا در کتابها و داستانهای عوامپسند ترویج داده شده و خشونت و بیبندوباری محتواییشان با رسانههایی چون سینما و تلویزیون تشدید شد. چون صنایع فیلمسازی، تلویزیون، رادیو و مطبوعات آمریکا بهطور انحصاری در دست یهودیان بود و هست. بنابراین از نظر مارشالکو موج گستردهی خشونت و جنایت را در آمریکا، بهسختی میتوان یک امر تصادفی دانست. چون مؤلفان پروتکلهای یهود میدانستند ثبات حکومتشان مبتنی بر فساد و شخصیتزدایی از تودههای مردم است:
«تقریباً همهروزه در مطبوعات میخوانیم که یک جوان چهارده پانزده ساله با در دست داشتن یک تفنگ خودکار، به فلان سرقت مسلّحانه دست زده است. مطابق آماری که ارائه میشود، صدهاهزار جوان، دارای اسلحه هستند. چنین بهنظر میرسد که امروز در آمریکا تعمداً نوعی فضای جنایی بهوجود آمده است؛ بهطوری که میتوان آن را در هر نفس استنشاق کرد. نقطهی شروع این امر، چاپ داستانهای مخوف برای بچهها در مجلات مصوّر است. بیش از یکصد مورد از این مجلات بیمایه، مجموعاً در چهل میلیون نسخه چاپ میشوند. نود درصد از نونهالان بین شش تا یازده سال، این داستانهای مصوّر جنایی را میخوانند. همچنین داستانهای پلیسی و بهاصطلاح کارآگاهی در تیراژ صدهزار نسخهای و بیشتر، ویترین کتابفروشیها را پُر کردهاند. امروز ۶۰۰ مؤلف تماموقت در حال نوشتن و تولید این لاطائلات هستند. شاید غلط نباشد که بگوییم بیش از ۹۰ درصد این دسته از مؤلفان، یهودی هستند.» (صفحه ۳۷۶)
در همین بحث میتوان به مقالهی جالب «بازگشت به شِرْک» اشاره کرد که در شماره ۲۳ ژوئیه سال ۱۹۵۰ در مجله کاتولیک «د واندرر» (The Wanderer) منتشر شد و به استخدام یهودیان و کمونیستها در دولت آمریکا اشاره داشت و انحراف این کشور را توسط این افراد هشدار میداد.
یکی از نکات جالبی که مارشالکو در کتابش به آنها اشاره کرده، از این قرار است که با وجود همهی سنگاندازیهای یهود برای ترویج و گسترش مسیحیت و در کل دین و اعتقادات در کشورهای مختلف، تنها مذهبی که زمان نوشتهشدن این کتاب در روسیه شوروی از آزادی کامل برخوردار بود، یهودیت بوده است. دربارهی مسألهی سانسور هم که این روزها بهعنوان نماد محدودیت و جزماندیشی در قالب برچسب به کشورهایی چون ایران چسبانده و اطلاق میشود، میتوان مطالب جالبی را در پروتکل شماره ۱۲ صهیون پیدا کرد؛ اینکه تمام دستگاههای سانسور حکومتهای شرق عالم بهویژه شوروی بهطور صددرصد در دست یهودیان بوده و «حتی یک خبر و اعلامیه هم بدون کنترل ما به گوش مردم نخواهید رسید.» جالب است که در پروتکل ۱۹ حتی دستورالعملهایی دربارهی رفتار با زندانیان سیاسی آمده که چهطور باید با آنها معامله کرد تا احساس ترحم مردم نسبت به آنها برانگیخته نشود! بنابراین با توجه به این واقعیت که اصلیترین جریانهای رسانهای جهان در دست یهودیان است، آنها فرمول ایجاد بلوا و تشویش دربارهی زندانیان سیاسی را بهخوبی از بَر هستند و میدانند زمانی لازم است احساس ترحم مردم نسبت به آنها برانگیخته نشود و زمانی هم هست که تحریک هرچه بیشتر این احساسات لازم است.
بههرحال لوئیس مارشالکو با بیان نکاتی که گفتیم، به اینجا میرسد که شرایط جهان در کمتر از دو دهه پس از جنگ جهانی دوم، به جایی رسید که همهی کسانی که حکومت یهود در قالب بلشویسم را دوست نداشتند، بهعنوان دشمنان خلق شناخته میشدند. او به انسانهای جبههی مقابل، یعنی مردم جوامع غربی هم میگوید آن دموکراسی که بهطور دائم از آن تعریف و تمجید میکنند، چیزی جز یهودیسالاری نیست.
نویسندهی «فاتحین جهانی» با اشاره به غفلتهای تودههای مردم آمریکا نسبت به اهداف یهود از گسترش صنعت سرگرمی و ابتذال در این کشور، میگوید غفلت تودههای آمریکایی دربارهی این مسائل و موضوعات اخلاقی اجتماعی با توجه به خصلتهای شخصیتی آمریکاییان چندان طبیعی به نظر نمیرسد. در اینزمینه او به پروتکل ۱۳ اشاره کرده که میگوید:
«برای اینکه تودههای مردم خودشان نفهمند که برنامهها چیست و چه خوابهایی برایشان دیده شده، ما هرچه بیشتر آنها را با انواع و اقسام سرگرمیها، بازیها، تفریحات، هوسبازیها، کاخهای جوانان و… سرگرم خواهیم کرد… به زودی در مطبوعات، مسابقات و رقابتهای هنری، ورزشی و جز آن راه خواهیم انداخت.»
صنعت سرگرمی؛ سلاح یهودی
فیلمهای آمریکایی، روزنامهها، مطبوعات، برنامههای رادیو و تلویزیون ابزارهایی هستند که برای دفاع از جهان آزاد، توسط یهودیان مورد استفاده قرار میگیرند و مهمتر از کارخانههای اسلحهسازی هستند و طبق پروتکل ۱۳ شیوخ صهیون، قرار است جهتگیری فکری مردم و تودهها را تعیین کنند. مارشالکو میگوید تأکید زیادی که این رسانهها و ابزارها روی واژهی آزادی دارند، چیزی جز فریب و نفاق نیست و برای تأیید این مطلب، ماجرای مقالهی دوروتی تامپسون را مثال میزند که میخواست در مقالهی خود تنفری را که به شکل مصنوعی در جامعهی آمریکا ایجاد شده بود تا ذهنهای مردم را به سمت جنگطلبی ببرد، محکوم کند، اما هیچ ناشر یا سردبیری را برای چاپ نوشتههایش پیدا نمیکرد. چون پروتکل ۱۲ صهیون گفته:
«و اگر کسی بخواهد ضد ما چیزی بنویسد، کسی را پیدا نخواهد کرد که مایل به چاپ مطلب او باشد.»
به اینترتیب نتیجهگیری مارشالکو از پیادهسازی پروتکل ۱۲ صهیون در آمریکا این است:
«آن دسته از مطبوعات آمریکایی که متوجه مسألهی قوم یهود هستند، تنها از طریق کمکهای خصوصی به کار خود ادامه میدهند. تیراژ آنها پایین است و میزان تأثیر و نفوذشان بسیار ناچیز. حقیقتی که آنها در صدد تبلیغ و دفاع از آن هستند، نمیتواند به گوش عدهی زیادی از خوانندگان برسد.» (صفحه ۳۸۷)
زمانی که مارشالکو اینکتاب را مینوشت، در دیوان عدالت نیویورک، اکثر قضات را یهودیان تشکیل میدادند که معنای چنین وضعیتی از نظر او، این بود که ناسیونالسیم قومی یهود درست مانند کاری که در دادگاه نورنبرگ کرد، ادارهی دستگاه دادگستری آمریکا را هم در جهت همبستگی با قومیّت یهود و حمایت از آن بهدست گرفت.
دموکراسی آمریکایی؛ سایه و توهم
پس از دستگاه عدالت، نوبت به نظام آموزشی و تعلیم و تربیت در آمریکا رسید که در دست یهودیان است و مارشالکو مثالهای مهم و تکاندهندهای دربارهی آن زده که در کتاب «فاتحین جهانی» تشریح شدهاند. او حاکم واقعی در دموکراسی آمریکا را دارودستهی فراماسونری میداند که یکی از قدرتمندترین و در عین حال مطیعترین دستگاههای امدادی و کمککار نازیسم یهودی است. فراماسونری مانند یک نیروی اس.اس ناپیدا و مخفی است که از میان رهبران همهی ملتها و افراد متعلق به طبقات اجتماعی گوناگون به خدمت گرفته شده است. به اینترتیب مارشالکو، دموکراسی غربی را سایهای بیش نمیداند.
او در پایان فصل شانزدهم با عنوان «تحقیق کامل پروتکلها و نامهی وداع یک شهید مجارستانی» بهنامهای که لازلو اِندر در شب پیش از اعدامش نوشت، اشاره دارد؛ این که پروتکلهای شیوخ و علمای صهیون حقیقت دارند و «دلیل پذیرش اعتبار و اصالت تهیه آنها توسط سردمداران یهودی، صرفا این نیست که یکی از شهدای راه استقلال و آزادی مجارستان (لازلو اندر) بر این صحت و اعتبار مهر تائید زده است. بلکه از این جهت است که همهی آنچه در این پروتکلها نوشته و پیشبینی شده، به منصهی ظهور رسیدهاند.»
پس از دستگاه قضایی و نظام تعلیم و تربیت در آمریکا، مارشالکو بنگاههای خبری و رسانهای غرب را مورد بررسی قرار داده و میگوید دستگاههای خبررسانی جهان تقریباً بهطور کامل در دست چند آژانس خبری بزرگ یهودی هستند. به اینترتیب مردم جهان هر روز اخباری را میشنوند که عموماً در جهت حمایت و تقویت یهودیهاست. همچنین یهودیان با گندم، الماس، لباس، دین و عبادات مردم جهان معامله میکنند. از طرفی مهار حزب کمونیست چین و هندوستان را بهدست دارند و از طرف دیگر ادارهی احزاب جمهوریخواه دنیای آزاد غرب را.
یکی از مواضع مهم مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» این است که مادامی که نتوان در مغربزمین با صراحت و شجاعت گفت که بلشویسم چیزی جز تکاملیافتهترین شکل قدرت جهانی یهود نیست، سخن گفتن از دنیای آزاد غرب و دموکراسی غربی حرفی بیربط و بیفایده است. او میگوید اینتقسیمبندی مردم به بلشویک، بلشویک میانهرو و ضد بلشویک، غلط است بلکه در تقسیمبندی صحیح، مردم عموماً دو گروهاند؛ آنها که خطر ناسیونالیسم یهودی را میبینند و تشخیص میدهند و آنها که اینخطر را انکار میکنند. دربارهی همین تقسیمبندی است که مارشالکو چندینبار در طول کتابش، این جملهی مهم تئودور هرتزل را تکرار میکند که خطاب به یهودیان عالم گفت: «ما یک قوم و ملت واحد هستیم!»
صنایع مهم و حکومتهای جهان در دست قوم یهود؛ از لهستان تا واتیکان
صنایع بافندگی و تجارت پنبه، تجارت طلا و تولید آن، کنترل نیکل، تجارت گندم، مس، تجارت جیوه و صنعت کاغذ و… همه از صنایعی هستند که اگر ریشهی صاحبانشان را در جهان کندوکاو کنیم، به چند نام خانوادگی مهم و تکراری برمیخوریم؛ روچیلد، بلیشرودر، مندلسون، ژافت، سلیگمن، لازارد، اشتراوس، مورگنتاو، شیف، اوپنهایمر، اشترن، گلداشمیت، بارون هیرش، استرابرگ، پولجاکُف، اسپیر و شرکا و کوهن و لوئب.
سوریه از نمونههای قابل توجه نفوذ زیانآور فاتحین جهانی است. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، روزنامه یهودی هاتیکوا که در مجارستان چاپ میشد، با غرور و افتخار گفت کل حیات اقتصادی سوریه زیر مهار ۶۰ هزار نفر اقلیت یهودی سوری است و تقریباً صددرصد استادان دانشگاه دمشق، یهودی هستند. مطابق منابع صهیونیستی، اقلیت ۶۰ هزار نفری یهودی سوریه در آن دوران، تمام مناصب کلیدی را در کارهای اقتصادی آن کشور بر عهده داشته و در حیات صنعتی، تجاری و فرهنگی سوریه نقش عمدهای را ایفا میکردند. بنابراین سوریه در حالیکه در یک تخیل اوهامگونه به سر میبُرد، هر روز بیشتر به یک قمر شوروی تبدیل میشد. با اشارات مارشالکو دربارهی سوریه میتوان دو نکتهی مهم را دربارهی آن بازه زمانیِ سالهای پس از جنگ جهانی دوم یادآوری کرد؛ اول سیطرهی حزب بعث در سوریه و دوم ماجرای الی کوهن در سوریه که یک جاسوس اسرائیلی بود و تا ردهی بالاترین پستهای حاکمیتی در حکومت سوریه پیش رفت. اما در نهایت با افشای جاسوسبودنش، اعدام شد.
الی کوهن جاسوس اسرائیلی
نکتهی مهمی که مارشالکو توضیح میدهد این است که تا زمانیکه مصلحت نباشد، یهودیان، خودْ مقامها و مناصب رتبهی اول را در حاکمیت کشورها به دست نمیگیرند:
«در واقع یک آدم عروسکی از بین مقامات غیریهودی را بهعنوان رئیس کشور، نخستوزیر و مانند آن سر کار میگذارند، اما در کنارش یک یهودی را قرار میدهند. به ظاهر و در جلو صحنه، آیزنهاور قرار دارد، اما در پشت سر وی برنارد باروخ یهودی است که از خود رئیسجمهور بسیار بانفوذتر است؛ همانطور که پشت سر استالین هم (لازار) کاگانویچ قرار داشت.» (صفحه ۳۹۷)
این الگو در دادگاه نورنبرگ هم رعایت شد که قضات غیریهودی پشت میز دادگاه نشستند، اما کار اصلی در پشت صحنه در دست روبرت کمپنر و ۲ هزار و ۴ نفر یهودی دیگر بود. در صفحه ۴۰۷ کتاب «فاتحین جهانی» هم این نکته تذکر داده میشود که در روسیه شوروی، لازار کاگانویچ همان اندازه نمایندهی برجستهی حکومت فاتحین جهانی بر اقوام غیریهود بود که برنارد باروخ در جامعهی دموکراتیک آمریکا. به اینترتیب دیکتاتور واقعی شوروی کاگانویچ بود؛ خواه پشت سر استالین میایستاد، خواه مالنکوف و خروشچف.
مارشالکو، بهجز آمریکا، شوروی و سازمان ملل، کشورهای مختلف دیگری مثل لهستان، مجارستان، رومانی، چکسلواکی، آلمان شرقی و… را هم مثال میزند که کرسیهای حکمرانی در آنها توسط اعضای مورد وثوق قوم یهود اشغال شد. بههمینترتیب بود که یهودیان تمام مناصب کلیدی دولت لهستان را در اختیار گرفته و آراء و احکام خود را بر مردم لهستان اعمال کردند. انقلاب ناموفق ضدکمونیستی مردم مجارستان در سال ۱۹۵۶ سند دیگری از این موضوع است که موجب شد تانکهای شوروی بوداپست را اشغال کنند. مارشالکو میگوید چه قبل و چه بعد از انقلاب مجارستان، اربابان واقعی مجارستان، یهودیها بودند.
ایننویسنده وضعیت رومانی را هم جالب و شایسته مطالعه میداند و میگوید ملت جوان و شجاع رومانی از قرنها پیش، با جاهطلبیهای قدرت جهانی یهود آشنا بودهاند و درست پیش از شروع جنگ جهانی دوم بود که نهضت جدید گارد آهنین (Iron Guard) با حمایت مردم رومانی آغاز به کار کرد. نکتهی جالب دربارهی این نهضت این است که در تولیدات غالب در صنعت سینما چهرهای منفی دارد؛ مانند مجموعه فیلمهای سینمایی کمیسر مولدوان. اما نکتهی جالب دیگر دربارهی گارد آهنین این است که سرانجامی مانند ایرانیانی داشت که به دست استر و مردخای قتلعام شدند؛ به اینترتیب که زنی به اسم لوپسکو، با نام حقیقی مگی ولف (Magda Lupescu) بهعنوان یک یهودی موسرخ و معشوقهی کارول (Carol II) پادشاه رومانی، شاه را متقاعد کرد گارد آهنین را قلع و قمع کند. در اینباره، مارشالکو ایننکته را هم به واقعیتِ گفتهشده، اضافه میکند:
«شگفتانگیز و بلکه وحشتآور است که بدانیم حتی آلمان هیتلری در تعقیب مفاهیم سیاسی عظیم خویش دچار سوءتفاهم شده و به نابودی این حرکت در رومانی کمک کرد.» (صفحه ۴۲۶)
مگدا لوپسکو و کارول دوم
در زمانی که لوئیس مارشالکو کتاب «فاتحین جهانی» را مینوشت، در پی این بود که مخاطب خود را متوجه این واقعیت کند که در کشورهای پشت پرده آهنین، معمولاً دبیر اول حزب کمونیست نقش دیکتاتور واقعی کشور را به عهده و هدایت دستگاه کامل پلیس سیاسی، حزب کمونیست و مدیریت شوراها را در فرمان خویش داشت. همچنین وحشتناکبودن این واقعیت که در سال ۱۹۵۱ میلادی، به استثنای بلغارستان، پست دبیرکلی احزاب کمونیست تمام کشورهای پشت پرده آهنین، در اشغال یهودیان بود. او معتقد است این مطلب حتی در مورد یوگسلاوی تیتو هم مصداق دارد. به اینترتیب که در یوگسلاوی هم مارشال تیتو با نام حقیقی ژوزف بروز یک فرد غیریهودی بود، اما تا دوران نزدیک به نگارش کتاب «فاتحین جهانی» یک یهودی بهنام موجز پیجاده (Moša Pijade) قدرت واقعی را در یوگسلاوی به دست داشته است. بههرحال از نظر مارشالکو، بین همهی کشورها، لهستان از همه بیشتر زیر سلطه یهودیان قرار داشت.
بین افشاگریهای متعددی که پس از جنگ جهانی دوم راجع به قدرت مرموز و پنهانی یهود به عمل آمد، مقالهی فرانسیس کوئیسنی در نشریه «راه» در آرژانتین بود که نشان داد فرانسه سن لویی تحت سلطه دیکتاتوری گروههای مالی مختلف یهودی قرار دارد که از ناحیهی اعضای فاسد پارلمانهای بهظاهر دموکراتیک کمک میشدند. به اینترتیب کشور فرانسه یکی از پایگاههای اصلی توطئه بینالمللی یهود و در خدمت آن قوم بود.
مارشالکو به همینترتیب میگوید یکی از روزنامهنگاران آمریکایی با نام رِی کروملی در شماره ۱۳ مه ۱۹۴۸ روزنامهی والاستریت ژورنال نوشت که نهتنها در کنفرانس یالتا بلکه بسیار پیشتر توافق سرّی بین نلسون راکفلر و آندره گرومیکو (نماینده یهودی کرملین) در مورد تقسیم جهان به دو نیمکُره حاصل شده بود:
«این خط تقسیم جهان به دو نیمکرهی شرقی و غربی از مرزهای شرقی فنلاند شروع میشود و در مسیر سواحل سوئد جلو میرود و از میان کشور تقسیمشدهی آلمان میگذرد و سپس از مرزهای شرقی اتریش به راه خود ادامه میدهد و از آنجا به مرزهای شمالی ترکیه میرسد و در خلیج فارس پایان میپذیرد. این توافق منافقانه بین توطئهگران شرق و غرب این حقیقت را مد نظر داشت که میدانهای نفتی غنی عربستان سعودی باید در کنترل خانواده راکفلر و غولهای نفتی یهودی پشت سر آنها باقی بماند.» (صفحه ۴۴۷)
آندره گرومیکو در کنار هری ترومن و استالین
نلسون راکفلر
بههرحال همانطور که مارشالکو در ابتدای کتاب «فاتحین جهانی» گفته، در فرازهای دیگری از این کتاب هم دربارهی یهودیان گونهی بلشویک تذکر میدهد که همهجا با اسامی مستعار گوناگون زندگی میکنند و حتی اکثرشان نامهای کوچک خود را نیز تغییر دادهاند تا بهواسطهی اسامی قبلی و برگرفته از عهد عتیق شناخته نشوند. او این نکته را هم اضافه کرده که حتی واتیکان هم در زمرهی اقمار حکومت فاتحین جهانی درآمد؛ بدون این که هیچ فکر و اندیشهای راجع به خطرات ذاتی بلشویسم کند.
ادامه دارد…
نویسنده: صادق وفایی
قسمت هشتم این یادداشت ؛ قسمت دهم این یادداشت
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: