قدرت نرم واژهای است که در نظریه روابط بینالملل به منظور توصیف قابلیت یک مجموعه سیاسی نظیر دولت برای نفوذ غیرمستقیم بر رفتار یا علائق سایر مجموعههای سیاسی از طریق ابزارهای فرهنگی یا ایدئولوژیکی به کار میرود. تئوریسین قدرت نرم، جوزف نای محقق امریکایی و یهودی اشکنازی است. نای قدرت نرم را به عنوان بخش مهمی از منابع قدرت ملی امریکا تلقی میکند و بر ضرورت بهرهگیری از آن در سیاست خارجی امریکا اصرار دارد. او نظریه خود را در این زمینه در سال ۱۹۹۰ در کتابی با عنوان «ماهیت متغیر قدرت امریکا» مطرح کرد و در آثار متعدد بعدی به تفصیل بیشتری آن را مورد پردازش قرار داد.
تعریف قدرت نرم ذیل دو مدل
جوزف نای چگونگی عملکرد قدرت نرم را ذیل دو مدل تعریف میکند: مستقیم و غیرمستقیم. در مدل مستقیم، بحث از ارتباط میان نخبگان است، مانند مورد سزار پیتر و فردریک کبیر. یک نخبه جذب دیگری میشود و کاری را برای آنها انجام میدهد و از این دست امور. با این حال بیشتر اوقات، عملکرد قدرت نرم را در مدلی دو مرحلهای مییابیم. شما میکوشید به منظور تأثیرگذاری بر حکومت یک کشور، بر افکار عمومی جامعه آن کشور تاثیر بگذارید. این شیوهای غیرمستقیم است.
تبیین قدرت نرم توسط جوزف نای
جوزف نای در تبیین نظریه خود، قدرت نرم (soft power) را واداشتن دیگران به آنچه شما میخواهید میداند، بدون آنکه با تهدید و تطمیع آنها را مجبور کنید، بلکه آنها را همدل و همنظر خود خواهید ساخت. وی با عقیده به اینکه «در جهان سیاست اگر بتوانم کاری کنم که تو همان چیزی را بخواهی که من میخواهم لازم نیست برای رسیدن به هدفم از تهدید یا تطمیع استفاده کنم» میگوید که قدرت نرم نوعی از توانایی است که افکار عمومی را همراه با رضایت جذب میکند. قدرت نرم محدودهای وسیعتر از قدرت سخت (hard power) دارد و نقش نسبی قدرت نرم در برابر قدرت سخت افزایش خواهد یافت. بیتردید انقلابهای مخملی و استحاله از درون در کشورها از کارکردهای قدرت نرم است که در عصر حاضر شاهد آن هستیم.
باور عمیق جوزف نای به استفاده از بستر آموزش عالی برای نفوذ
جوزف نای در مقالهای با عنوان ماهیت قدرت نرم و چگونگی کاربرد آن در آموزش عالی ایالات متحده آمریکا مینویسد: کالجها و دانشگاهها میتوانند با ترویج یک درک بهتر از قدرت و توصیف مهمترین راههای چگونگی تغییر دنیا در ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته، به بالا رفتن سطح گفتمان و پیشرفت سیاست خارجی آمریکا کمک کنند. ما میتوانیم به تدریج در ذهن دانشجویان خود و به طور کلی افکار عمومی، درکی بهتر از واقعیتهای جامعه جهانی در هم تنیده خود را وارد کرده و چارچوب مفهومی را که برای مدیریت موفق چشمانداز جدیدی پیشرو باید درک کنیم، در ایشان تزریق نماییم.
بسیاری از ناظران بر این باورند که آموزش عالی آمریکا قدرت نرم قابل توجهی برای ایالات متحده تولید میکند. برای مثال کالین پاول، وزیر امور خارجه، در سال ۲۰۰۱ گفت: «من نمیتوانم داشتهای با ارزشتر از دوستی با رهبران آتی دنیا که در اینجا تحصیل کردهاند برای کشور خودمان نام ببرم.»
بسیاری از رهبران دنیا در آمریکا تحصیل کردهاند!
در جنگ سرد، با ترکیبی از قدرت سخت و نرم، کار را پیش بردیم. مبادلات آکادمیک و فرهنگی میان ایالات متحده و اتحادیه جماهیر شوروی، که در دهه ۱۹۵۰ آغاز شد، نقشی مهم در تقویت قدرت نرم آمریکا ایفا کرد. بدبینهای آمریکایی در آن زمان هراس داشتند که دانشمندان و عوامل کاگب که به آمریکا میآیند، «از غفلت ما سوءاستفاده کنند»؛ با این حال ایشان از این امر غافل بودند که این افراد ایدههای سیاسی را به همراه رازهای علمی ما در خود جذب میکردند.
از آنجا که مبادلات بر نخبگان تأثیر گذاشت، یک یا دو عامل ارتباطی کلیدی میتواند تأثیر سیاسی عمدهای داشته باشد. برای مثال الکساندر یاکوولف به شدت متأثر از مطالعات خود در کنار دیوید ترومن، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا به سال ۱۹۵۸ بود. یاکوولف در نهایت ریاست یک مؤسسه بسیار مهم را بر عهده گرفت، به عضویت پولیتوبرو درآمد و تأثیرات لیبرالیزهسازی بسیار جدی بر میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، گذاشت.
بودجه حدود ۲ میلیارد دلاری برای تحقق قدرت نرم توسط آمریکا در سال ۲۰۱۶
اهمیت تئوری قدرت نرم در ساختار سیاسی آمریکا جهت اعمال نفوذ در کشورهای مختلف به قدری است که این کشور در بودجه سال ۲۰۱۶ خود، مبلغ یک میلیارد و ۹۰۶ میلیون دلار تخصیص داده است. البته این بودجه فقط جهت پیشبرد «دیپلماسی عمومی» آمریکا در اقصی نقاط جهان به صورت رسمی صرف میشود که البته بودجههای غیررسمی و محرمانه دیگری نیز وجود دارد که جهت نفوذ نرم توسط سازمانهای اطلاعاتی استفاده میشود و هیچگاه در رابطه با آن اخبار یا اطلاعاتی به بیرون انتشار پیدا نمیکند. مجموعههای خصوصی نیز بخشی از پیشبرد دیپلماسی عمومی آمریکا را برعهده دارند که اطلاعاتی نیز از بودجه سالانه آنها در دست نیست.
به نظر میرسد به کار بردن قدرت نرم به عنوان بخشی از راهبرد نفوذ آمریکا در کشورهای مختلف، در چند سال گذشته جز سیاستهای تغییرناپذیر این کشور شده است. این راهبرد با حمایت لابیهای صهیونیستی و افرادی همچون جورج سورس، رابرت مرداک و دیگران به وسیله رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب در قالب برنامههای تلویزیونی مختلف ارائه میگردد.
البته در راستای تحقق این موضوع، در برخی مواقع آمریکا و همپیمانانش جهت تحقق این سیاست، یا افرادی را در پوشش خبرنگار، توریست و غیره به داخل جامعه هدف میفرستد یا از افراد سادهلوح و خائن داخلی استفاده میکند ولی آنچه مسلم است تئوری جوزف نای بخش مهمی از سیاستهای آمریکا را در شرایط کنونی محسوب میشود. البته باید دید نحوه مواجهه دونالد ترامپ با این موضوع چگونه خواهد بود.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: