جهاد یهودی و جهاد اسلامی

جهاد اسلامی ، جهاد یهودی (۱)

خدایی که در تورات با موسی سخن گفته است، از او می‌خواهد در جنگ با اقوام دیگر، با آنها عهد نبندد، به آنان ترحم نکند و به هیچ‌گونه با آنها ازدواج و اختلاط ننماید. البته در تورات تحریف‌شده، برای این‌گونه جنگیدن دلایل و توجیهاتی نیز ذکر شده و این جنگ با عنوان جهاد با کفار مورد تقدیس قرار گرفته است. شیوه جنگ با غیریهودیان، به‌گونه‌ای در تورات آورده شده است که عادل و حکیم‌بودن یهوه ، خدای یهود، را اساساً مورد تردید قرار می‌دهد؛ چراکه نسل‌کشی عمومی بدون هیچ گونه ارشاد و انذار و به‌صورت یک انتقام وحشیانه از بازماندگان آنها، براساس هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند دستوری از جانب خداوند بخشنده و مهربان باشد. این درحالی است که در تعالیم اسلام نه‌فقط جنگ تنها راه مواجهه با کفار نیست و آنها می‌توانند با قبول ذمّه اسلامی در امان باشند، بلکه حتی در صورت وقوع جنگ، شرایطی معین شده است که امروزه می‌توان از حیث حقوق بشر و اصول انسانی به آنها افتخار کرد.
ادیان آسمانی، اساس و شالوده‌ای یکسان دارند و جملگی از طرف خداوند متعال پی‌ریزی گردیده‌اند. گذشت ایام، اغراض حاکمان، راحت‌طلبی مردم و… ادیان الهی را در مسیری غیر از مسیر اصلی انداخته و آنها را از محتوا خالی و به خرافات و اوهام آلوده ساخت. لذا برای هدایت مردم، مشیت الهی بر تجدید رسالت ها و نبوت ها تعلق می‌یافت تا هم جلوی گمراهی مردم گرفته شود و هم پایه‌های ادیان الهی به نسبت پیشرفت علمی و تجربی بشر، استوارتر گردند. این امر خداوند، با ابلاغ رسالت حضرت محمد (ص) به پایان رسید و ختم نبوت امضا گردید.
حقانیت اسلام و لزوم گرویدن پیروان سایر ادیان به این دین، امری است که خداوند به انبیای پیشین مانند موسی، داوود، دانیال، ملاکی، یرماه، یعقوب، عیسی و… بیان فرموده و سپس همان فرمان را در قرآن -که «لاریب فیه» است- تجدید نمود. [۱] پیروان اسلام، معتقدند که در کتب انبیای پیشین مانند تورات و انجیل، قطعاً تحریف های کوچک و بزرگی به‌دست اشخاص مختلف با اهداف متفاوت انجام گرفته است و البته این نظر را قرآن مجید نیز تایید می‌کند. [۲] با توجه به مطالب زننده و گاه به‌دور از عفت که در تورات (مانند قسمتی از داستان تکوین، کشتی‌گرفتن یعقوب با خداوند، زنای لوط با دخترانش و…) وجود دارد، عده‌ای از غیرمسلمانان نیز اصالت تورات را زیر سوال برده‌اند. [۳] البته درباره انجیل نیز، چنان که می‌دانیم، مسیحیان پس از اختلافات فراوان در مورد انجیل واقعی ، بالاخره از میان انبوه اناجیل، چهار مورد را انتخاب و بقیه را نابود ساختند که خود این امر، نشان‌دهنده شک و شبهه آنان در مورد انجیل واقعی بوده است.
تنها مسلمانان هستند که علیرغم اختلافات و پیدایش فرقه‌ها و مذاهب گوناگون، با سینه‌ای فراخ، عدم تحریف در کتاب آسمانی خود را اعلام می‌نمایند. این افتخار، برخاسته از اراده پروردگار متعال در حفاظت قرآن از دستان ناپاک و تحریفات است، آنجا که می‌فرماید: «ما قرآن را بر تو [ ای پیامبر ] نازل کردیم و ما هم آن را محققاً محفوظ خواهیم داشت.»
اگر شخصی، درصدد گزینش دین کامل و تحریف‌نشده باشد، بهترین راه این امر، بحث و نقد مقایسه‌ای بین متون و قوانین مذاهب گوناگون است تا به این شیوه، سره از ناسره جدا گشته و دینی که بیشتر با فطرت انسانی همخوانی دارد، رخ نماید. اهداف این نوشته، بررسی تاریخی جهاد یهودی و مقایسه آن با جهاد اسلامی است تا معلوم گردد که جهاد در کدام دین، انسانی‌تر، متعالی‌تر و نتیجه‌بخش‌تر بوده است و از همین راه، می‌توان بار دیگر بر تحریف تورات صحه گذاشت.

قتل‌عام اقوام مختلف به دست یهودیان

یهوه ، خدای بنی اسرائیل ، در فرازهای مختلف تورات، سرزمین اقوامی را به بنی‌اسرائیل، قوم برگزیده و مقدس خود، [۴] می‌دهد. این اقوام عبارتند از: حتّیان ، جرجاشیان ، اموریان ، کنعانیان ، فرزّیان ، حویان و یبوسیان. [۵] یهوه، بنی‌اسرائیل را به جهاد برای گرفتن این سرزمین ها تحریک و تحریض می‌نماید. قوم بنی‌اسرائیل نیز با دستور یهوه مبنی بر قتل‌عام ساکنان سرزمین های موعود، با اقوام مختلف این قلمروها به جنگ و جدال می‌پردازند.
طی یکی از این جنگ‌های مقدس (مقدس از این لحاظ که همگی با اجازه و دستور یهوه صورت می‌گرفت) که با مدیانیان درگرفت، بنی‌اسرائیل با انبوه نفرات (آنان سوای اطفال و زنان، ششصدهزار مرد بودند!) [۶] بر آنان تاخته، به دستور موسی (ع)، ذکورانشان را کشتند، زنان و اطفالشان را اسیر ساختند، بهایم و مواشی و املاکشان را غارت نمودند و مساکن و شهرها را به آتش کشیدند.
زمانی‌که اسیران و غنایم را نزد موسی آوردند، او به خشم آمده از ترس آن‌که مبادا مردان بنی‌اسرائیل با زنان اسیر، به فسق و فجور پرداخته، خشم یهوه را برانگیزانند، دستور قتل‌عام باقی‌مانده ذکوران (اعم از کوچک و بزرگ) و نیز زنان و دختران (غیر از دختران باکره!) را صادر نمود.[۷] مسلماً فراز مذکور از تورات، از جمله مواردی است که چهره ی انبیای عظام را در آن کتاب مخدوش می‌سازد وگرنه چگونه می‌توان قضاوت پیامبری الهی را که به خاطر جلوگیری از اشاعه فساد، دستور قتل عام زنان و دختران غیر باکره را صادر می‌کند اما درهمان‌حال دختران باکره را زنده نگاه می‌دارد، عادلانه دانست؟! مگر فساد، توسط دختران باکره نمی‌توانست ایجاد و اشاعه یابد؟! در سفر تثنیه می‌خوانیم: «یهوه ، خدایت، تو را به زمینی که برای تصرفش به آنجا می‌روی، درآورد و امت های بسیار را که حتّیان، جرجاشیان، اموریان، کنعانیان، فرزّیان، حویان و یبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیم‌تر از تو باشند، از پیش تو اخراج نماید، و چون یهوه، خدایت، ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی، آنگاه ایشان را بالکل هلاک کنی و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما. دختر خود را به پسران ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر، زیراکه اولاد تو را از متابعت من برخواهند گردانید تا خدایان غیر را عبادت نمایند و غضب خداوند بر شما افروخته شده، شما را به‌زودی هلاک خواهد ساخت… اگر یهوه، خدای خود، را فراموش کنی و پیروی خدایان دیگر نموده آنها را عبادت و سجده نمایی، البته هلاک خواهید شد مثل قوم هایی که خداوند پیش روی تو، هلاک می‌سازد … خداوند دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید، از این سبب که از سایر قوم ها کثیرتر بودید؛ زیرا که شما از همه قوم ها، قلیل‌تر بودید. لکن از این جهت که خداوند شما را دوست می‌داشت و می‌خواست قسم خود را که برای پدران شما خورده (مبنی بر دادن این سرزمین ها به اولاد ایشان) به جا آورد. بدان که یهوه، خدایت، اوست که پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور می‌کند و او ایشان را هلاک خواهد کرد و پیش ‌روی تو ذلیل خواهد ساخت، پس ایشان را اخراج نموده به‌زودی هلاک خواهی کرد، چنان که خدایت به تو گفته است. پس چون یهوه، خدایت، ایشان را از حضور تو اخراج نماید، در دل خود فکر مکن و مگو به سبب عدالت من، خداوند مرا به این زمین درآورد تا آن را به تصرف آورم، بلکه به سبب شرارت این امت ها، خداوند، ایشان را از حضور تو اخراج می‌نماید… امتهایی که به جهت گرفتن آنها به آنجا می‌روی و یهوه آنها را از حضور تو منقطع می‌سازد، هرچه را که نزد خدا مکروه است و از آن نفرت دارد، ایشان برای خدایان خود می‌کردند، حتی این‌که پسران و دختران خود را نیز برای خدایانِ خود، به آتش می‌سوزانیدند… ساکنان شهری را که خدایان غیر را اطاعت می‌کنند، به دم شمشیر بکش و آن را با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما و همه غنیمت آن را در میان کوچه‌اش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه، خدایت، به آتش بالکل بسوزان… چون به زمینی که یهوه، خدایت، به تو می‌دهد، داخل شوی، یاد مگیر که موافق رجاسات آن امت ها عمل نمایی و در میان تو، کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند و نه فال گیر و نه غیب گو و نه افسون گر و نه جادوگر و نه ساحر و نه سوال‌کننده از اجنّه و نه رمِال و نه کسی که از مردگان مشورت می‌کند. به سبب این رجاسات یهوه آنها را از حضور تو اخراج می‌کند.» [۸]

در سفر اعداد نیز می‌خوانیم: «یهوه می‌گوید چون از اردن به زمین کنعان عبور کنید، جمیع ساکنان زمین را از پیش‌ روی خود اخراج نمایید و تمامی صورت های ایشان را منهدم سازید و زمین را به تصرف آورده، در آن ساکن شوید؛ زیرا که زمین را به شما دادم تا مالک آن باشید. اگر ساکنان زمین را پیش ‌روی خود اخراج ننمایید، کسانی را که از ایشان باقی گذارید، در چشمان شما خار خواهند بود و در پهلوی شما تیغ و شما را در زمینی که در آن ساکن شوید، خواهند رنجانید.» [۹]

دلایل قتل عام های مذکور

تورات هلاکت اقوام موجود بر سر راه بنی‌اسرائیل و هفت قوم دیگر را به دلایل زیر ذکر می‌کند:
۱ــ یهوه به عهد و پیمان خود با پدران بنی‌اسرائیل مبنی بر اعطای این سرزمینها به اولاد آنان عمل نماید و با ازبین‌بردن و کشتار دسته‌جمعی این اقوام، سرزمین آنها را طبق وعده به بنی‌اسرائیل دهد.
۲ــ بنی‌اسرائیل که قوم برگزیده یهوه و ازطرف‌دیگر، قومی سست‌عنصر در دین بودند،[۱۰] درصورت ازبین‌رفتن تمامی اقوام، به فسق و فجور، بت‌پرستی و دوری از یهوه گرفتار نمی‌شدند! به‌عبارت‌خلاصه، این قتل‌عامها برای پیشگیری از بروز فساد و انحراف در بنی‌اسرائیل ضروری بود و صدالبته پیشگیری، آسان‌تر از درمان است.
۳ــ این اقوام، عادتهای زشتی همچون «بت‌پرستی، شرارت، قربانی‌نمودن پسران و دختران، اعتماد به فالگیر، غیبگو، افسونگر، جادوگر، ساحر، رمِال، مشورت با مردگان و پرسش از اجنّه» داشتند و با توجه به این انحرافات، باید هلاک می‌گردیدند و زمین از وجودشان تطهیر می‌شد.

نویسنده : اصغر حیدری

قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
[۱]ــ قرآن مجید، سوره‌های بقره ۱۳۷؛ مائده ۱۶ و ۶۸؛ عنکبوت ۴۷؛ نساء ۴۷ و آل‌عمران ۸۱
[۲]ــ سوره‌های بقره ۷۵، ۷۹ و ۸۵؛ آل‌عمران ۷۵ و ۷۸؛ نساء ۴۶ و مائده ۴۴
[۳]ــ رک: جلال آل‌احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ج۲، تهران، خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۵۷، ص۸۳
[۴]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۷ و ۹و ۱۴٫ سفر لاویان، باب ۲۶
[۵]ــ همان، سفر تثنیه، باب ۷ و ۲۰
[۶]ــ سفر خروج، باب ۱۲
[۷]ــ سفر اعداد، باب ۳۱
[۸]ــ سفر تثنیه، باب ۱۸ــ ۷
[۹]ــ سٍفر اعداد، باب ۳۳
[۱۰]ــ این سست‌‌عنصری بنی‌اسرائیل در امور مذهبی از موارد زیر ــ که مورد اشاره تورات می‌باشند ــ هویدا است: ۱ــ اعتراضات متوالی به موسی(ع) در مورد تشنگی و گرسنگی ۲ــ گوساله‌پرستی ۳ــ پرستش مولک خدای عمونیان ۴ــ فسق و فجور با دختران موآب و سجده بر خدایان آنان. به‌خاطر همین لغزش در امور دین، عده زیادی از بنی‌اسرائیل، به عذاب یهوه گرفتار و با بلاهایی کشته شدند! این است اوصاف برجسته(؟!) قوم برگزیده (!) یهوه. اکنون نیز یهودیان، خود را قوم برگزیده خدا می‌دانند!

همچنین ببینید

احکام ۶۱۳ گانه تورات

احکام ۶۱۳ گانه تورات

احکام ۶۱۳ گانه در کوه سینا بر حضرت موسی وحی‌ شد: ۳۶۵ فرمان، به تعداد روزهای سال شمسی، راجع به نواهی‌اند و ۲۴۸‌ فرمان، به تعداد‌ اعضای‌ بدن انسان، راجع به اوامر!

یک نظر

  1. سلام
    درباره ی هیتلر هم بگویید که از نسل روچیلد هابوده
    و یهودی بوده وتاسن ۹۴یا ۹۵ سالگی عمر کرده و جسد سوخته
    متعلق به یک زن ۳۵ ساله بوده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + نوزده =