چکیده اخلاق یهودی
موضوع پیشرو، یکی از مسائل مهم در اندیشهی یهودی است. امروزه بسیاری از یهودیان بر این باورند که آموزههای اخلاقی آنان، ناظر به همهی انسانهاست و در عمل به این فرامین اخلاقی، تفاوتی میان یهودی و غیریهودی (بیگانگان) وجود ندارد. بااینحال، این مقاله تلاش دارد تا نشان دهد که این ادعا پایه و اساس محکمی ندارد. یافتهها حاکی از این است که در کتاب عهد و تلمود (کتابهای مقدس یهود)، موارد بسیاری وجود دارد که با این ادعا بهشدّت در تعارض است. این موارد، کلیّت ادعای یهودیان را باطل کرده، پایهی ادعای یهود را بهشدّت متزلزل خواهد کرد.
مقدمه
باورها و متون مقدس یهودی، سرشار از تناقض و تضاد است. مارتین بوبر در اینباره مینویسد:
«این یک حقیقت مسلّم است. یک یهودی همهی اینهاست: انسان خوب یا ریاکار؛ مستعد زیبایی، و در عین حال زشت؛ هم شهوتران، هم پارسا؛ شیّاد یا قمارباز؛ متعصّب یا بردهای بزدل» (بوبر، ۱۳۹۳، ص۳۹).
بوبر معتقد است؛ تناقض رازگونه، مهیب و خلاق، مسئلهی اساسی این دین است. او میگوید:
با بررسی جامعه و تاریخ این قوم، بارها با تضادهایی مواجه میشویم که از تضادهایی که در دیگر ساختارهای اجتماعی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، بسیار عظیمتر است؛ صادقانهترین راستگویی در کنار وقیحترین دروغگویی، اوج آمادگی برای فداکاری در کنار آزمندانهترین خودپرستی. هیچ قوم دیگری چنین خائنان و ماجراجویان حقیر و چنین منجیان و انبیای والایی به بار نیاورده است (همان، ص۳۹-۴۰).
آموزههای اخلاقی یهودیت نیز به این مسئله آلوده، و دچار تناقضگویی بسیاری شده است. یهودیت اگرچه اصرار دارد که مباحث اخلاقی موجود در تورات و تلمود، ناظر به همهی انسانهاست، اما شواهد بسیاری وجود دارد که این مسئله را رد میکند. یهودیان، خود را از نظر قومی و نژادی، برتر از سایر اقوام و ملل میدانند. درنتیجه، میبایست خود را از ملل و اقوام دیگر جدا سازند. با اینحال، وظیفهی الاهیِ هدایت همهی انسانها را نیز بر دوش دارند و برای این انجام این وظیفه، باید از کنارهگیری با سایر اقوام خودداری کنند!
این مسئله، سرچشمهی همهی تناقضهای موجود در اخلاق یهودی شده است. ما برآنیم تا علاوه بر نشان دادن تناقضهای موجود، قوممحور بودن آموزههای اخلاقی یهود را نیز نشان دهیم. برای این کار، ابتدا اصول اخلاقی یهودی را، که اعتقاد به جهانشمولی و بشریتمحور بودنِ آنها دارند، بیان کرده و سپس، به بیان دیدگاههای اخلاقی قوممحور و سپس، دیدگاههای بشریتمحور یهود میپردازیم.
۱. اصول اخلاقی یهود
زندگی اخلاقی یهودی دارای اصولی است. شرح کوتاه این اصول عبارتند از:
پیروی از خدا
یهود بر اساس قوانین تورات معتقد است: راه دستیابی به زندگی اخلاقی در پیروی از الهامات آسمانی است. به عبارت دیگر، اوامر و نواهی تورات، که در قالب اصول اخلاقی یهودی بیان شده است، اطمینانبخشترین راهنمای انسان در زندگی اوست (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۰). تورات درباره این مسئله مینویسد: «یهُوَه خدای خود را پیروی نمایید» (تثنیه، ۱۳: ۴) «و در تمامی طریقهای او رفتار نموده به او ملصق [ملحق] شوید» (تثنیه، ۱۱: ۲۲)؛ یعنی از صفات خدای قدّوس الگو بردارید (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۱). دانشمندان یهودی معتقدند: الگوبرداری از خدای متعال، اصلی کلی است، اما نباید در همهی موارد به کار رود. مثلاً، مطابق صفاتی چون غیوری، خشم، انتقامگیری و… که به خدای سبحان نسبت داده میشود، نباید عمل کرد. آنان علت این امر را در این میدانند که خدای متعال، مسلّط بر غیرت (مخیلتا، ص ۶۸ الف) و خشم (ناحوم، ۱: ۲۳؛ برشیت ربا، ۴۹: ۸ یا ۱۴) است. اما انسان مغلوب خشم و غضب خود میشود (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۲)؛ یعنی انسان نمیتواند بهصورت کنترلشده از این صفات استفاده کند.
محبت برادرانه
اصل اساسی تورات و قاعدهی زرّین اخلاق یهودی، دوستداشتن همنوع است: «همسایهی خود را مثل خویشتن محبت نما» (لاویان، ۱۹: ۱۸). دربارهی محبتورزی، از نظر برخی اندیشمندان یهودی، عبارت «خدا آدم را آفرید، به شبیه خدا او را ساخت» (پیدایش، ۵: ۱). از عبارت پیشین مهمتر است؛ زیرا عبارت دوم، اشاره به ارتباط انسان با خدای قدّوس و متبارک داشته و در نتیجه، محبت به انسان را، همان محبت به خدای متعال معرفی کرده است. محبت مردم جهان نسبت به یکدیگر، فقط یک آرمان ساده نیست، بلکه تنها میزان و معیار حقیقی رابطهی افراد انسانی با یکدیگر است (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۲).
تواضع و فروتنی
تلمود، تواضع و فروتنی را عالیترین فضیلتها دانسته (عوودازارا، ۲۰ب) و در فرازهای دیگر میگوید:
هر آن کس که افتادگی آموزد، ذات قدّوس متبارک مقام او را بالا میبرد؛ و هرکس که تکبّر کند و خود را بالا گیرد، ذات قدّوس متبارک او را پست میگرداند. هر کس که در پی بزرگی و مقام میرود، بزرگی و مقام از وی میگریزد، و هر کس که از بزرگی و مقام میگریزد، بزرگی و مقام از پی او میدود (عرووین، ۱۳ب).
تورات، فرد مغرور را مکروه میشمارد:
«هر که دل مغرور دارد نزد یهُوَه مکروه است و او هرگز مبرا نخواهد شد» (امثال سلمیان، ۱۶: ۵)،
اشاره به سرانجام پیشروی انسان، که خوراک کرمهای خاک میشود، نوعی انگیزهبخشی برای دوریجستنِ انسان از تکبر است: «بیاندازه فروتن باش؛ زیرا سرانجام تن حشرات و کرمها (که بدن را در گور خواهند خورد) است» (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۷). تواضع و فروتنی نزد دانشمندان، نمود بیشتری باید داشته باشد؛ ازاینرو، گفته شده است فروتنی یکی از ۴۸ صفت پسندیدهای است که باید در دانشآموزان و طالبان علم تورات وجود داشته باشد. تلمود میگوید: «ایشان از بیابان تا متّانه کوچ کردند»؛ یعنی اگر انسان خود را مانند بیابان، که همه او را لگدکوب میکنند، تلقی کند، دانش او برایش باقی خواهد ماند. در غیر این صورت، دانش او برایش باقی نخواهد ماند (عرووین، ۵۴ الف).
نیکوکاری و صدقه
منابع اخلاقی یهودی، توجه ویژهای به کمک به همنوع در زندگی اخلاقی داشتهاند. صدقه، که در عبری «صِداقا» (Zedakah) نامیده میشود، بهمعنای «کمک نقدی به فقرا» است. اما معنای اصلی و تحتاللفظی آن، «عدالت و نیکوکاری» است. تورات در اینباره مینویسد: «گناهان خود را به عدالت و خطایای خویش را به احسان نمودن بر فقیران فدیه بده» (دانیال، ۴: ۲۷). داراییهای انسان، در واقع ملک خدایند که به انسان واگذار شده است. بنابراین، انسان باید آنها را در راه خدای متعال احسان کند:
«من کیستم و قوم من کیستند که قابلیّت داشته باشیم که به خوشی دل اینطور هدایا بیاوریم زیرا که همهی این چیزها از آن توست و از دست تو به تو دادهایم» (اول تواریخ، ۲۹: ۱۴).
بر اساس تورات، عدالت، نیکوکاری و صدقه، موجب رهایی انسان از مرگ و گرفتاری است: «عدالت از موت رهایی میدهد» (امثال، ۱۰: ۲)؛ «خوشا به حال کسی که برای فقیر تفکر کند. یهُوَه او را در روز بلا خلاصی خواهد داد» (مزامیر، ۴۱: ۱).
تلمود نیز صدقه و احسان در این دنیا را با نیکوکاری جهان آینده برابر دانسته، گفته است: «هر کس که به فقرا اعانه دهد و عدالت اجرا کند، چنان است که گویی همهی جهان را آکنده از احسان و مهربانی کرده است» (سوکا، ۴۹ب). همچنین معتقد است؛ صدقه دادن موجب نزدیکتر شدن رستگاری یهود (آمدن ماشیح) میشود: «عالی است مقام نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان که نجات ما (ماشیح) را نزدیک میکند» (باوابترا، ۱۰ الف). به علاوه، پرهیز از احسان و صدقه را با بتپرستی برابر دانسته است: «هرکس که از صدقهدادن چشمپوشی کند، چنان است که گویی بتها را پرستیده است» (باوابترا، ۱۰ الف).
از نظر تلمود، قرضدادن به فقیر اهمیت بیشتری نسبت به صدقه دارد:
مقام و درجه کسی که پولش را به فقیران وام میدهد از مقام و درجهی کسی که به آنها صدقه میدهد عالیتر است. و بهتر از همه آن کس است که ثروت خود را در شرکتی با یک فقیر بهکار میاندازد (تا آن نیازمند با آن سرمایه کار کرده و منافع حاصله را با هم تقسیم کنند) (شبات، ۶۳ الف).
بنابراین، وام و قرضدادن، عالیترین صورت صدقه است که از آن به «احسان سازنده» تعبیر شده است (اپستاین، ۱۳۸۵، ص۱۸۱). همچنین تلمود دربارهی چگونگی اعطای صدقه به فقیر، سفارش کرده، میگوید: صدقه را باید با گشادهرویی داد و نه با ترشرویی و ناراحتی:
اگر انسان تمام هدایای خوب دنیا را با چهرهای عبوس و در هم رفته به همنوع خود بدهد، تورات نسبت به او چنین حکم میکند که گویی چیزی به وی نداده است. لکن آن کس که همنوع خود را با چهرهای گشاده و خندان میپذیرد؛ حتی اگر هم چیزی به او ندهد، تورات نسبت به او چنین حکم میکند که گویی همهی هدایای خوب جهان را به وی داده است (آووت ربی ناتان، ۱۳).
مهمتر از همه، اینکه صدقه باید پنهانی باشد. بنابراین، بهترین نوع صدقه، صدقهی پنهانی است:
انسان بخشش کند بی آنکه بداند چه کسی آن را دریافت میدارد، و دریافتکنندهی بخشش نیز نداند چه کسی به او کمک کرده است (باوابترا، ۱۰ب).
اینها مطالب کوتاهی از تلمود، دربارهی صدقهدادن بود. اما دربارهی احسان و نیکوکاری (گِمیلوت حَسادیم) نیز مطالبی وجود دارد که از نظر کیفیت اخلاقی، برتر از صدقه است. از نظر تلمود، «گِمیلوت حسادیم» یا «احسان و نیکوکاری»، یکی از سه ستونی است که جهان بهمعنای نظام اجتماعی بر آن استوار است (میشنا آووت، ۱: ۲). تلمود، دلیل برتری احسان و نیکوکاری بر صدقه را در سه چیز دانسته است:
یک. صدقه با پول انجام میشود، اما نیکوکاری هم با خدمت شخصی عمل میشود و هم با پول؛ دو. صدقه تنها به فقرا داده میشود، اما نیکوکاری هم دربارهی فقرا و هم دربارهی اغنیا انجام میگیرد؛ سه. صدقه را تنها میتوان به افراد زنده داد، اما احسان را هم دربارهی زندگان و هم دربارهی مردگان میتوان انجام داد (سوکا، ۴۹ب).
حضرت ابراهیم (ع) و حضرت ایوب (ع)، دو تن از قهرمانان عرصهی احسان و مهماننوازی در تاریخ یهود محسوب میشوند. تلمود میگوید: حضرت ایوب (ع) برای خانهی خود چهار درب اصلی در چهار جهت ساخته بود تا فقیران برای یافتن درب منزل وی، به زحمت نیفتند (آووت ربی ناتان، ۷). تورات نیز دربارهی حضرت ابراهیم (ع) مینویسد: «ابراهیم در بِئَرشبع شوره کزی غرس نمود» (پیدایش، ۲۱: ۳۳) در تفسیر این فراز گفته شده است که مراد از کاشتن درخت گز، که به عبری «اشل» نامیده میشود، این است که او مهمانسرایی برای آسایش (خوردن، نوشیدن و خوابیدن) مسافران و غریبان ساخته بود (برشیت ربا، ۵۴: ۶ یا ۸). واژه عبری «اشل»، از حروف اول سه واژه «اخیلا» (خوردن)، «شتیا» (نوشیدن)، و «لینا» (بیتوته کردن) تشکیل شده است (کهن، همان، ص۲۴۵). بهعلاوه، دربارهی آن حضرت گفته شده است که درب خانهی او همواره بر روی مسافران و غریبان باز بود (برشیت ربا، ۴۸: ۹).
تلمود، مصادیقی برای احسان معرفی کرده است که مهمترین آنها، عبارتند از: مهماننوازی، سرپرستی و توجه به یتیمان، کمک به دوشیزگان (بهویژه دوشیزگان فقیر) و عیادت از بیماران. همچنین، عالیترین احسان را احسان به مردگان میداند (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۴۵-۲۴۷).
درستکاری
صداقت و درستکاری، بیش از سایر فضایل اخلاقی مورد توجه اخلاق یهودی بوده است. البته این فضیلت، ناظر به صداقت و درستکاری در معاملات بازرگانی است. اهمیت آن به حدّی است که تلمود مینویسد: نخستین پرسش از انسان در دادگاه عدل الاهی دربارهی درستکاری در داد و ستد و معاملات است (شبات، ۳۱ الف). تورات نیز درباره اهمیت این فضیلت نوشته است: «هر آینه اگر… آنچه را در نظر او [خدا] راست است بهجا آوری و… همانا هیچیک از همهی مرضهایی را که بر مصریان آوردهام بر تو نیاورم» (خروج، ۱۵: ۲۶).
تلمود فراز بالا را دربارهی معاملات بازرگانی دانسته، میگوید: هرکس که به درستی و امانت رفتار کند، نزد همنوعان خود محبوب است و آنچنان است که گویی همهی فریضههای تورات را بهجا آورده است (مخیلتا، ۴۶ الف).
تلمود با بیان اینکه، علت ویرانی اورشلیم، از بین رفتن افراد امین و درستکار در جامعه است (شبات، ۱۱۹ب)، میخواهد به آثار زیانبار دوریجستن از این فضلیت اخلاقی اشاره کند (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۴۷). از اینرو، توصیههای بسیاری دربارهی رعایت مسائل مربوط به معاملات به پیروان عرضه میدارد؛ مسائلی همچون دقت در اندازهگیریها، پیمانهها، وزنهها، پرهیز از نیرنگ، دزدی و… (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۴۷-۲۴۸).
عفو و بخشش
سفارش اخلاقی تلمود به یهودیان، در خصوص عفو و بخشش این است که خطاکار را باید بخشید و نباید کینهی او را به دل گرفت: «انسان باید پیوسته مانند نی نرم و قابل انعطاف باشد، هرگز مانند درخت سرو آزاد، سخت و خشن نباشد» (تعنیت، ۲۰ب)؛ یعنی «اگر همنوعت به تو اهانتی کرد، او را عفو کن» (آووت ربی ناتان، ۴۱). تلمود میگوید: زشتی اندک نسبت به همنوع را بزرگ پنداشته، نیکی فراوان به آنان را کوچک. در مقابل، نیکی همنوع در حق خود را بزرگ و بدی آنان را کوچک شمارید (آووت ربی ناتان، ۴۱). همچنین فراموش کردن رفتار زشت همنوع، پذیرفتن عذر او، و بخشش بدرفتاری وی، موجب آمرزش همهی گناهان خواهد شد (یوما، ۲۳ الف). موعظهی تورات در اینباره چنین است: «از ابنای قوم خود انتقام مگیر و کینه مورز و همسایهی خود را مثل خویشتن محبت نما» (لاویان، ۱۹: ۱۸).
تلمود، نپذیرفتن پیشنهاد آشتی و عذر همنوع را عملی بسیار زشت دانسته، میگوید: «هرکس بر آفریدگان خدا ترحّم نکند (و بدیهایی را که نسبت بدو شده، را نبخشد)، از جانب پروردگار نیز بر او ترحّم نمینمایند» (شبات، ۱۵۱ب). تورات نیز در اینباره مینویسد: «چون دشمنت بیفتد شادی مکن و چون بلغزد دلت وجد ننماید. مبادا یهُوَه اینرا ببیند و در نظرش ناپسند آید و غضب خود را از او برگرداند» (امثال، ۲۴: ۱۷-۱۸؛ میشنا آووت، ۴: ۱۹ یا ۲۴).
اعتدال و میانهروی
تورات به پیروان توصیه میکند که در زندگی میانهرو باشید؛ زیرا در گاهِ فراوانی نعمت، انسان سرکش میشود: «برای بهایمت علف خواهم داد تا بخوری و سیر شوی. با حذر باشید مبادا دل شما فریفته شود و برگشته خدایان دیگر را عبادت و سجده نمایید» (تثنیه، ۱۱: ۱۵-۱۶). یعنی زیادهروی در عشرت و خوشگذرانی ناپسند است؛ زیرا منجر به نافرمانی خدای متعال میشود. بنابراین، توصیه میشود: «یهُوَه را با ترس عبادت کنید و با لرز شادی نمایید!» (مزامیر، ۲: ۱۱).
تلمود، به پیروان توصیه میکند که در بهرهمندی از دنیا و اجتناب از آن، اعتدال را رعایت کنید:
کسی که نذر پرهیز بر خود تحمیل میکند، چنان است که گویی طوقی آهنین بر گردن خویش نهاده است… همچون شخصی است که شمشیری بدست میگیرد و آن را در قلب خود فرو میکند. آنچه تورات منع کرده است برای تو کافی است، کوشش مکن که تضییقات بیشتری را برخود تحمیل کنی (یروشلمی نداریم، ۶ب).
وظایف انسان در قبال حیوانات
توجه به حیوانات، یکی دیگر از اصول اخلاقی یهودی است. برخی دانشمندان یهودی میگویند: چون رحمت خدا شامل حال همهی آفریدگان است (مزامیر، ۱۴۵: ۹)، به حیوانها نیز میباید رحم کرد (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۵۶). تلمود میگوید: «آدمی نباید پیش از خوراک دادن به حیوانات خود، غذا بخورد» (براخوت، ۴۰ الف).
ممنوعیت قطع عضو حیوان زنده، یکی از هفت فرمانی است که بهعنوان قانونی برای نسل بشر به پسران نوح (ع) ابلاغ شده است. از اینرو، تلمود با مسابقههایی که در آنها حیوانها کشته یا نقصِعضو میشدند، مخالفت و آنها را تحریم میکرد (عوودازارا، ۱۸ب) و برای کم کردن درد و رنج حیوانها هنگام ذبح، احکام دقیقی وضع میکند (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۵۷).
۲. اخلاق یهودی قوممحور
همانطور که بیان شد، یهود ادعا میکند که اصول اخلاقی آنان جهانشمول بوده، شامل همهی انسانها میشود. محبت به «همنوع»، یکی از آنها بود. اما واژهی «همنوع» در تلمود بارها به «یهودیان» تفسیر شده است و نه کافران و بتپرستان (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۳). بااینحال، کهن میگوید: این توضیح برای آن است که مطالب تورات در برخی از موارد، باید بدانگونه فهمیده و توجیه شود!
پرسشی که مطرح میشود این است که اساساً «کافر» به چه کسی اطلاق میشود؟ در پاسخ باید گفت: بیشتر یهودیان، حتی دیندارانی چون مسیحیان را نیز جزو کافران دانسته، آنان را همردیف کافران دوران تلمودی (رومیان و یونانیان) تلقی میکنند. یکی از چند هلاخای انگشتشماری که مسیحیان را از مجموعهی کافران جدا میدانست، منَحِم مِئیری (۱۲۳۹-۱۳۱۶) پروانسی بود. وی احتجاج میکرد که مسیحیان متمدّن و خداترس هستند؛ نمیتوان آنها را با کافران فاسد دوران تلمودی مقایسه کرد. حاخامهای دیگر، برای دور ماندن از دشمنیهای مسیحیان صرفاً به اظهاراتی گذرا قناعت کرده، نوشتههای پیشینیان را با بیگانگان زمان خود قابل انطباق نمیدانستند (آنترمن، ۱۳۸۵، ص۳۴۸). این سخنان بیانگر این است که از نظر بیشتر حاخامهای یهودی، حتی دیندارانی چون مسیحیان نیز کافر هستند.
افزون بر این، عبارتهای فراوانی در تلمود وجود دارد که گویای اندیشهی قوممحور است که برای رعایت کوتاهی سخن، تنها به برخی از آنها اشاره میشود.
ربی شمعون بن یوحای در اظهاراتی افراطی دربارهی بیگانگان، که حکایتگر اخلاق قوممدار در تلمود است، میگوید: «بهترین بتپرستان را بکش، و سرِ بهترین مارها را بکوب و له کن» (مخیلتا، ۲۷ الف). اگرچه برخی معتقدند: چنین اظهاراتی متأثر از فشار ظلم و ستم زیاد بر یهود بوده و بیانگر احساسات شخصی افراد است تا بتوانند ساحت تلمود را از دیدگاههای قوممدارانه پاک سازند (کهن، ۱۳۵۰، ص۸۶)، اما بهطور قطع نمیتوان گفت: همهی دیدگاههای افراطی متأثر از فشارها و ستمهای وارده بر قوم بوده است؛ چراکه برخی دانشمندان یهودی مانند یهودا هلوی، حتی در زمان حاکمیّت نسبی صلح و دوستی بر ملت یهود نیز چنین اظهارات افراطی را بیان داشتهاند.
هلوی معتقد است: ساختار روحی یهود با ساختار روحی سایر اقوام متفاوت است. نوکیش یهودی، که در تلمود به او «گِر» (Ger) گفته میشود، از ژنهای روحی یهود، بیبهره است (آنترمن، ۱۳۸۵، ص۳۴۹؛ هلوی، ۲۰۰۷، ص ۳۵ و ۱۲۴). هلوی این ساختار روحی را «روح پیامبرانه یا روح نبوت» مینامد و آن را رمز برتری یهود بر سایر امتها میداند؛ زیرا آنها را قادر میسازد که با خدای متعال رابطه برقرار کرده، تا بتوانند با آن به بالاترین توفیقات دینی دست یابند. او میگوید: «اسرائیل قلب همهی ملتهاست»؛ یعنی همان نقشی را ایفا میکند که قلب در بدن، و در همان حال، جوهرهی اخلاقی و روحانی بشر متمدن را تأمین میکند. وی معتقد است: همهی ملتهای دیگر، مانند اسرائیل دارای این قوّهی پیامبرانه هستند، جز اینکه آنها در این قوّه در مرتبهی پایینتری قرار دارند (اپستاین، ۱۳۸۵، ص۲۴۸-۲۴۹).
از نظر تلمود، گوی یا نوخْری (اجنبی)، کافر به لحاظ رتبهی اخلاقی یا اجتماعی فرهنگی، با یهودی یکسان نبود و تصور میشد که از وجودی شبهحیوانی برخوردار است (یواموت، ۶۲ الف؛ آنترمن، ۱۳۸۵، ص۳۴۸). تلمود با سرزنش و تحقیر بیگانگان (گوییم) دربارهی زندگی اخلاقی و معنوی آنها میگوید: آنان بیاخلاق بوده، تمایلی به فرارفتن از زندگی زمینی ندارند (آنترمن، ۱۳۸۵، ص۳۴۹). عارفان یهودی پا را حتی فراتر گذاشته، میگویند: این مشکلات اخلاقی بیگانگان، مشکلات نوعی و ذاتی است که در وجود یهودیان نیست. آنان معتقدند: بیگانگان متعلق به زیر جهان قبالایی (که شیطان در آن جای میگیرد) هستند و مرتبهی روح گوییم را پایینتر از مرتبهی روح یهودی میدانند (آنترمن، ۱۳۸۵، ص۳۴۹).
بر اساس تلمود، از آنجا که حوّا بهوسیلهی مار (شیطان) باردار شد، نقصانی در زاد و ولد او بهوجود آمد. اما تجلّی خدای متعال در سینا موجب شد تا آن نقص، از یهود برطرف شود (شبات، ۱۴۶ الف؛ آنترمن، ۱۳۸۵، ص۳۴۹). گوییم فرزند ناقص ارتباط جنسی زن با مار بوده، و نماد نیروهای شیطانی است. و چون بیگانگان تجربهی پاککنندهی ظهور تورات خدا را نداشتهاند، نیمهانسان و نیمهشیطان باقی ماندند (آنترمن، ۱۳۸۵، ص۳۴۹-۳۵۰). اندک افراد غیرشیطانی در میان آنها نیز همان گروندگان به یهود هستند که دارای ارواح یهودی میباشند (شاهاک، ۱۳۸۹، ص۴۵). موسی هس (Moses Hess)، از مدافعان ناسیونالیسم یهودی، معتقد بود: یهودیان بهلحاظ زیستشناختی دارای خلوص نژادی بوده و از این جهت نیز از سایر نژادها متمایزند.
یهودا هلوی میگوید: نبوّت، موهبت خاص خدای متعال برای مردم اسرائیل است. البته مشروط به انجام دادن احکام و دستورهای شرع و اقامت در ارض مقدس (اپستاین، ۱۳۸۵، ص۲۵۷). تلمود نیز معتقد است: نبوّت موهبت خاص افراد نادری است که برگزیدهی خدای متعال هستند (همان). بر اساس تلمود، خدا بهخاطر برگزیده بودن یهود، با آنان مانند ملتهای دیگر برخورد نخواهد کرد: «با جماعت یهود همچون ملتهای دیگر معامله نمیکنم؛ حتی اگر اعمال خوب آنان اندک باشد» (گندمی، ۱۳۸۴).
در دورهی معاصر نیز اندیشهی قومی و نژادی وجود دارد. موسی مندلسون، نگاه قومی و نژادی به دین داشت و میگفت: شریعت فقط برای یهودیان و آنان که یهودی زاده میشوند، الزامی است و غیریهودیانی که شریعت نوح (ع) بر ایشان فرو فرستاده شده، ملزم به اجرای شریعت یهودی نیستند. او میگوید: یهودیانِ مسیحیشده در سدههای نخست مسیحی، همچنان شعائر یهودی را اجرا میکردند، درست برخلاف غیریهودیانی که مسیحی میشدند؛ زیرا اینان ناچار نبودند به شعایر یهودی عمل کنند. این یعنی بازنگری در تعریف یهودیت از سوی مندلسون و ارائه آن در قالبی نژادی، که از سوی صهیونیسم هم پذیرفته شد.
تعریف مندلسون از یهودیت، شباهت بسیاری به تعریف اسپینوزا دارد. وی معتقد است: شریعت یهود تنها برای یهودیان فرو فرستاده شده است. البته اسپینوزا اعتقاد داشت که با سرنگونی حکومت عبرانی، پویایی و سودمندی این دین از میان رفته است. درحالی که مندلسون معتقد بود: این دین هنوز هم پویاست (المسیری، ۱۹۹۹، ص۸۶). مندلسون هرچند با مواضع افراطی اسپینوزا مخالف بود، اما بسیاری از آنها را تا حدودی پذیرفته بود، بهگونهای که مکتب فلسفی او را «مکتب اسپینوزایی پیراسته» نیز نامیدهاند (جوزپه و یاهیل، ۱۹۹۰، ص۱۳۴۰).
همهی آنچه بیان شد، بیانگر نگاه قوممحوری یهودیت است. اخلاق یهودی نیز تأثیر فراوانی از این دست اندیشهها گرفته است، تاجایی که برخی اعتقاد به برتری اخلاقی یهود داشته، و میگویند: اگر پرسیده شود چرا خدای متعال ما یهودیان را انتخاب کرده، خواهیم گفت: چون ما خدا و توراتش را انتخاب کردهایم (باتریک، ۱۹۵۳، ص۳۰). برخی نویسندگان معتقدند: در تورات اخلاقیّات فردگرایانه جای خود را به اخلاقیّات ملّیای داد که به قوم اسرائیل، به مثابهی یک وجود اخلاقی جمعی خطاب شده بود. از اینرو، این وجود ملّی، در حفظ معیارهای الزامآور رفتار سهیم شد (سلیمانی، ۱۳۸۴، ص۱۵۸؛ برمن، ج۱۰، ص۱۴۸۰-۱۴۸۴).
ربی الیعزر نیز در تأیید اخلاق قوممحور گفته است: هیچ یک از بتپرستان و کافران سهمی از جهان آینده نخواهند داشت؛ زیرا گفته شده است: «شریران (بدکاران قوم) به هاویه (دوزخ) برخواهند گشت، و جمیع امّتهایی که خدا را فراموش میکنند» (مزامیر، ۹: ۱۷).
البته برخی دیگر از دانشمندای یهودی، مانند ربی یهوشوع، در پاسخ به سخن الیعزر گفتهاند: عبارت «خدا را فراموش میکنند» که در انتهای عبارت مزامیر آمده، اطلاق عبارت مزامیر را از بین برده است؛ یعنی بیانگر این است که در میان امتهای دیگر، افراد عادل و نیکوکار نیز یافت میشود که از جهان آینده سهم میبرند (توسیفتا سنهدرین، ۱۳: ۱۲). اما این سخن نیز بیانگر دیدگاه شخصی ربی یهوشوع است و نمیتوان آن را بهعنوان دیدگاه رسمی یهودی تلقی کرد.
در یک عبارت قوممحور دیگر از تلمود گفته شده است:
«بتپرستی که مشغول آموختن تورات شود، واجبالقتل است؛ زیرا گفته شده است: «موسی برای ما شریعتی امر فرمود که میراث جماعت یعقوب است» (تثنیه، ۳۳: ۴). این میراث متعلق به ماست، و نه متعلق به ایشان» (سهندرین، ۵۹ الف).
در جای دیگر گفته شده است: «موسی از خداوند درخواست کرد تا شخینا (Shechina) بر ملت اسرائیل قرار گیرد، و اجابت شد»؛ چنانکه گفته شده است: «تا من و قوم تو از جمیع قومهایی که بر روی زمین هستند، ممتاز شویم» (براخوت، ۷ الف؛ کهن، ۱۳۵۰، ص۸۳).
برخی در تلاش برای بشریتمحور کردن اخلاق یهودی، مینویسند: «به احتمال قوی چنین اظهاراتی هنگام ظهور مسیحیت بیان شده است؛ زیرا مسیحیان نیز با مطالعهی کتاب مقدس ادعا میکردند که لطف الاهی شامل حال ایشان شده است». (همان). در حالیکه سابقهی چنین اظهاراتی به قرنها پیش از ظهور مسیحیت برمیگردد؛ یعنی به «دورهی کاهنان» از تاریخ یهودیت؛ زیرا ویژگی این دوره، تأکید بر مسئله قومیّت و شکلگیری اخلاق و قوانین دینی بر محور قومیّت بوده است تا اینکه قوم یهود از سایر ملل متمایز شود. ازاینرو، قوانینی وضع شد تا ملاک یهودی بودن را تعیین کنند. بعدها برخی معتقد شدند: ظهور چنین پدیدهای در دورهی کاهنان، معلول شکستها و حقارتهایی است که قوم یهود در اثر مواجهه با اقوام و ملل گوناگون تجربه کرده است.
گفته میشود اخلاق در یهودیت، ناظر به دو گروه یهودی و غیریهودی (بیگانگان یا غریبان) (Gentile) است. بیگانگان [جنتیلها] تنها موظفند به مجموعه احکام اخلاقی که به «هفت فرمان پسران نوح» معروفند، عمل کنند و حق ندارند که به اخلاق موجود در «ده فرمان» عمل کنند! هفت فرمان پسران نوح (ع) عبارتند از:
«اجرای عدالت، منع کفر گفتن و بیحرمتی به نام خدا، بتپرستی نکردن، مرتکب زنا نشدن، قتل ننمودن، دزدی و غصب نکردن، نخوردن عضوی که از یک حیوان زنده بریده شده باشد» (سنهدرین، ۵۶ الف؛ کهن، ۱۳۵۰، ص۸۵).
در مقابل، یهودیان که در اخلاق از تراز بالاتری نسبت به غریبان [جنتیلها] قرار دارند، علاوه بر هفت فرمان پسران نوح، موظّف به عمل بر اساس موازین اخلاقی موجود در ده فرمان، که اختصاص به قوم یهود دارد، میباشند. بهطور خلاصه، سبک زندگی اخلاقی یهودی، مبتنی بر ده فرمان و هفت فرمان پسران نوح است؛ اما سبک زندگی بیگانگان، باید تنها مبتنی بر هفت فرمان پسران نوح باشد.
تبعیض در برخورد با بیگانگان به این مقدار ختم نمیشود، بلکه در تورات (اعداد، ۳۱: ۲۳-۲۴)، احکامی وجود دارد که به چگونگی تطهیر یهودیان پس از تماس با بیگانگان اشاره دارد (هایز، ۲۰۰۲، ص۲۰۶).
۳. اخلاق یهودی بشریتمحور
برخی نویسندگان یهودی معتقدند: تورات پیامد مستقیم طور سینا بهمعنای دوگانهی آن (یعنی جهانی و قومی) است. درحالی که احکام عشره [ده فرمان]، بر جوهر و گسترهی «رسالت روحانی» عام و جهانشمول بنیاسرائیل دلالت داشت، منظور از «احکام دیگر»، تربیت اسرائیل برای حیات قداستآمیزی بود که بهعنوان امتی که فراخوانده شدهاند، تا به عبادت خدا بپردازند، باید پیروی میکردند (اپستاین، ۱۳۸۵، ص۱۹). در قانون اخلاقی قداست، دو اصل مهم و بنیادی وجود دارد که در بطن همکاری خلاقانهی انسان با خدا نهفته است (عدالت و تقوای اخلاقی). عدالت، جنبهی سلبی قداست است و به شناسایی حقوق انسانی مربوط میشود. تقوای اخلاقی، جنبهی اثباتی آن، که بر پذیرش تکالیف تأکید میکند. در حیات مشترک، عدالت بهمعنای بهرسمیّت شناختن شش حق بنیادی بود. این حقوق عبارت بودند از: حق حیات، حق مالکیت، حق کار، حق داشتن مسکن، و حقوق فردی که شامل حقوق استراحت و حق آزادی بیان و نیز برحذر داشتن از تنفر، انتقامجویی یا کینهتوزی بود (همان، ص۱۴ و ۲۳-۲۴)، که در اصول اخلاقی یهود بدان پرداخته شد.
ایشان ادعا میکنند که قانون اخلاقی تورات، در همهجا [با] هدف تأثیر عملی بخشیدن به نظریه قداست و پاکی است که عدالت و تقوای اخلاقی را بهعنوان اصول نظامبخش همهی مناسبات بشری به تصور درمیآورد. در تقابل آشکار با سایر نظامهای اخلاقی کهن، مانند مجموعهی قوانین حمورابی و حیتیها، که انگیزهی اصلی آنها حمایت از دارایی و مالکیت است، در تورات انگیزهی اساسی، حمایت از شخصیت انسان است (همان، ص۲۵). آنها از سوی دیگر معتقدند: هر نوع تمایزی که یهودیت میان یهودی و غیریهودی میگذارد، تنها دارای معنا و اهمیت دینی است. از لحاظ سیاسی و اجتماعی، هیچ تمایزی میان این دو بهرسمیّت شناخته نمیشود؛ زیرا قانون برای همه (چه اسرائیلی، چه غریب) یکسان است. این قانون، در همه نسلها به قوّت خود باقی خواهد ماند؛ زیرا همه در نظر خداوند برابرند: «یک قانون و یک حکم برای شما و برای غریبی که در میان شما مأوا گزیند خواهد بود» (اعداد، ۱۵: ۱۶). خدای متعال به یهود دستور داده است که عدالت را کاملاً در همه حال رعایت کنند؛ چه نسبت به یهود و چه نسبت به غریبهها: «داوران شما را امر کرده گفتم: دعوای برادران خود را بشنوید و در میان هرکس و برادرش و غریبی که نزد وی باشد به انصاف داوری نمایید» (تثنیه، ۱: ۱۶؛ اپستاین، ۱۳۸۵، ص۱۸۶).
برخی نویسندگان یهودی معتقدند که توصیه به حیات قداستآمیز، ریشه در تقدس خداوند دارد: «مقدس باشید؛ زیرا که من یهوَه خدای شما قدوس هستم» (لاویان، ۱۹: ۲). ازاینرو، تقدّس الاهی، الگوی ایدهآل برای انسان در جهت تشبّه جستن به ذات مقدس الاهی است (اپستاین، ۱۳۸۵، ص۲۶). دیگران نیز مینویسند:
خداوند بوسیله فرمانهای خود بشر را به راه حقیقی زندگی راهنمایی میکند. در ادبیات دانشمندان یهود، پیروی از خداوند به صورت هدف و آرمان نشان داده شده است که انسان باید برای نیل به آن بکوشد. ارادهی خداوند بهگونهای است که زندگی بشر باید بر اساس آن شکل بگیرد. اینان با بیان اینکه خدای متعال دارای صفات بینهایت عالی است و با استناد به: «در پی خداوند خدای خود بروید»، (تثنیه، ۴: ۲۴)، میگویند: بشر نیز در رفتار و کردار خود میبایست همان صفات خدای متعال را آشکار و برجسته کند (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۱).
این کلمات تلاش دارند ثابت کنند که اخلاق یهودی، ناظر به همه انسانهاست. ازاین رو میگویند: برخی فرازهای تلمود آشکارا بیان میدارد که تورات برای هدایت نوع بشر آمده است، نه فقط یهودیان: «اگر تورات برای هدایت نوع بشر نازل نمیشد، ما میتوانستیم عدالت را از مورچه، عفاف را از کبوتر، و رفتار نیک را از خروس بیاموزیم» (عرووین، ۱۰۰ب؛ کهن، ۱۳۵۰، ص۲۵۷).
این گروه، دربارهی قاعدهی زرّین؛ یعنی محبت برادرانه به همنوع که یکی از اصول اخلاق یهودی بود، میگویند: محبت مردم جهان نسبت به یکدیگر، فقط یک آرمان ساده نیست، بلکه تنها میزان و معیار حقیقی رابطهی افراد انسانی با یکدیگر است (کهن، ۱۳۵۰، ص ۲۳۲). بن عزای، یکی از علمای بزرگ یهود، این آرمان را بر پایهی این اصل کلی قرار داده است که همهی انسانها از یک پدر و مادر بوجود آمدهاند. از این رو، همگی بهواسطهی خویشاوند بودن با یکدیگر و پدید آمدن از یک ریشهی مشترک به هم پیوستهاند، و هم اینکه جملگی در یک امتیاز گرانبها، که همان آفریده شدن به شباهت خداست، با یکدیگر شریکند:
خدا به جهانیان اعلام کرد همنوعت را مانند خود دوست بدار. من که خدا هستم همنوع تو را آفریدهام. اگر تو او را دوست بداری، من امین هستم و به تو پاداش نیک میدهم؛ ولی اگر او را دوست نداری، من داور هستم و تو را مجازات خواهم کرد (آووت ربی ناتان، ۱۶؛ کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۲-۲۳۳).
البته برخی نویسندگان یهودی، برای اینکه عدالت در نوشتار را نشان دهند، ضمن بیان مطالب بالا، مینویسند: این حقیقت را هم نمیتوان پنهان کرد که در میان هزاران گفتار از صدها دانشمند یهودی، تعداد کمی یافت میشود که در آن احساس محبت برادرانه نسبت به افرادی که اهل ایمان و همنژاد ایشان نیستند، به نظر نمیرسد (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۳).
باید خاطرنشان کرد که علیرغم ادعای این گروه، تعداد کسانی که باور قوممحور را آشکارا بیان میکنند، بسیارند، و در تلمود هم نمود فراوان دارد. برخی از اینان، مانند ربی شمعون بن یوحای، ربی الیعزر، یهودا هلوی و… سرسختانه و گاهی با دشمنی فراوان، علیه بیگانگان سخنپراکنی میکردند.
بههرحال، اندیشمندانی که اینگونه وانمود میکنند که اخلاق یهودی بشریتمحور است، میگویند:
از مطالعه و بررسی بیطرفانهی ادبیات تلمود، این نتیجه بهدست میآید که بهطور کلی، نظریهی دانشمندان یهود دربارهی اخلاقیات، جنبهی همگانی و جهانی دارد و تنها معطوف به افراد ملت آنها نیست. در بسیاری از اندرزهای اخلاقیِ این دانشمندان کلمهی «بریوت» (Beriyoth) بهکار رفته است که ترجمهی آن، «مخلوقات خدا یا مردم و یا انسانها» است و به هیچوجه نمیتوان معنای محدودی برای آن قائل شد (همان).
اینان مینویسند: عبارت «مخلوقات (مردم) را دوست بدار»، اندرز محبوب هیلل بود و میگوید: علاوه بر اینها برخی از توصیههای یهودی به غیریهودیان نیز آشکارا اشاره میکند: «انسان نباید ذهن مردم را بدزدد و آنها را فریب دهد حتی ذهن یک غیریهودی را» (حولین، ۹۴ الف) و یا عبارت «دزدیدن مال یک غیریهودی عملی شنیعتر است تا دزدی از یک یهودی؛ زیرا سرقت مال یک غیریهودی شامل گناه عظیم و بیحرمتی به نام خدا نیز میشود» (توسیفتا باواقما، ۱۰: ۱۵؛ کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۳).
آنها ادعا میکنند که اصل دوست داشتن مخلوقات را میتوان در تفسیر این فراز از تورات به دست آورد: «اگر گاو یا الاغ دشمن خود را یافتی که گمشده باشد البته آن را نزد او باز بیاور» (خروج، ۲۳: ۴)؛ یعنی اگرچه فرد مؤمن نسبت به بتپرستان غیریهودی احساس مخالفت دارد؛ اما این احساس نباید او را وادارد تا از اصول انسانی و نوعدوستی پا را فراتر گذارد. تلمود، در بسیاری از موارد اجازه میدهد بهخاطر «صلحدوستی و صلحجویی» از اصول مشخص قانون پا را فراتر گذاشت تا آنکه روابط حسنه بین افراد مخدوش نشود (کهن، ۱۳۵۰، ص ۲۳۳-۲۳۴). مثلاً، در سفر لاویان گفته شده است:
و چون حاصل زمین خود را درو کنید گوشههای مزرعه خود را تمام نکنید و محصول خود را خوشهچینی مکنید و تاکستان خود را دانهچینی منما و خوشههای ریختهشدهی تاکستان خود را برمچین آنها را برای فقیر و غریب بگذار من یهُوَه خدای شما هستم (لاویان، ۱۹: ۹۱۰؛ و نیز میشنا گیطین، ۵: ۸).
قانون زرّین تلمود این است: «آنچه را که خودت از آن تنفر داری، دربارهی همنوعت روا مدار»؛ (شبات، ۳۱ الف) ربی عقیوا یکی از دانشمندان بزرگ یهودی این جمله را خلاصهی تمام تورات میداند (کهن، ۱۳۵۰، ص۲۳۴). در عبارت دیگر، آمده است: «عزت و شرافت همنوعت، همچون عزّت و شرافت خود در نظر تو گرامی باشد» (میشنا آووت، ۲: ۱۰ یا ۱۵).
علاوه بر امر به محبت به همنوع، فرمانی نیز دربارهی نهی از کینهجویی و دشمنی وارد شده است: «برادر خود را در دل خود بغض (دشمن) منما»؛ (لاویان، ۱۹: ۱۷) و گفته شده است: «دشمنی با همنوعان»، یکی از سه گناه کبیرهای است که «انسان را قبل از وقت از جهان بدر میبرند» (میشنا آووت، ۲: ۱۱ یا ۱۶).
در پاسخ به اینگونه اظهارات، سخنانی که پیشتر بیان شد را یاد کرده و میگوییم: تلمود در موارد متعدد بیان داشته است که مراد از همنوع، یهودیان است، نه همهی انسانها. بنابراین، ادعای اینان با ادعاهای دیگر تلمود در تناقض و تضاد است. صرفنظر از تعداد بسیار زیاد مواردی که «همنوع» را «یهودیان» دانستهاند، ترجیح این نظر، که مراد از «همنوع»، همهی انسانها میباشد، نیازمند مرجّحی است که به آن مرجّح نیز در بیانات نویسندگان مدافع بشریتمحوری اخلاق یهودی اشارهای نشده است.
نویسندگان مدافع اندیشهی بشریتمحوری اخلاق یهودی در تلاشی دیگر، میگویند:
غیریهودیانی که از روی پاکی نیّت و علاقه دین یهود را میپذیرند (نوکیشان)، بسیار مورد احترام هستند. نوکیشان نزد خداوند عزیزند؛ زیرا در همهجا از ایشان بهعنوان یهودی حقیقی یاد شده است. همانطور که بنیاسرائیل «بندگان» خدای متعال خوانده شدهاند (لاویان، ۲۵: ۵۵).
تازهیهودیشدگان نیز «بندگان» خدا خوانده شدهاند (اشعیا، ۵۶: ۶). همانطور که فرزندان اسرائیل خدمتکاران خدا معرفی شدهاند (اشعیا، ۶۱: ۶)، تازهیهودیان نیز خدمتکاران خدا نامیده شدهاند (همان، ۵۶: ۶). همانطور که فرزندان اسرائیل دوست خدای متعال نامیده شدهاند (اشعیا، ۴۱: ۸)، تازهیهودیشدگان نیز دوست خدای متعال خوانده شدهاند (تثنیه، ۱۰: ۱۸)، این گروه، در ادامه مینویسند: واژهی عهد دربارهی هر دو گروه یهودیان (پیدایش، ۱۷: ۱۳) و تازهیهودیشدگان (اشعیا، ۵۶: ۶) به کار رفته است، ایندسته معتقدند: یهودیان و تازه یهودیشدگان، هر دو بهطور یکسان مورد رضایت خدای متعال نیز قرار میگیرند. ایشان در پایان مینویسند: یهودیان و تازهیهودیان دقیقاً در یک سطح قرار دارند، تا ثابت کنند که اخلاق یهودی بشریتمحور است (کهن، ۱۳۵۰، ص۸۳-۸۴).
در پاسخ به اینگونه اظهارت باید گفت: یهودیان برای نوکیشان واژهی «گِر» (Ger) را بهکار میبرند که این واژه در تنخ، بهمعنای «غریبه» است (برت، ۲۰۰۲، ص۷۸ و ۸۰). پیشتر گفته شد که تلمود «غریبه» (بیگانه) را بهعنوان یهودی حقیقی نمیپذیرد و عارفان یهودی نیز او را در ذات با یهودیان متفاوت دانسته، معتقدند: روح او در مرتبهی پایینتری از مرتبهی روح یهودی قرار دارد. بهعلاوه، یهودا هلوی معتقد است: ژن روحی نوکیش یهودی، متفاوت با ژن روحی یهودی است (آنترمن، ۱۳۸۵، ۳۴۹-۳۵۰).
اما نکتهی مهمی که نباید از آن غفلت کرد اینکه، برخی نویسندگانِ مدافعِ اندیشهی بشریتمحوریِ اخلاق یهودی، مانند «کُهِن» نویسندهی کتاب «گنجینهای از تلمود»، که دیدگاههای وی دربارهی اندیشهی بشریتمحورِ اخلاق یهودی مطرح شد، در مقدمهی این کتاب اعتراف میکند که بهسختی میتوان انتظار داشت که همهی نظریات دربارهی یک موضوعِ بهخصوص که در این کتاب آمده است، هماهنگ و یکسان باشد. ما معمولاً با نظرهای گوناگونی مواجه هستیم که غالباً متناقض با یکدیگرند. به همین جهت، عرضه داشتن یک عقیده، بهصورت مرتبط و منطقی، کار آسانی نیست (کهن، ۱۳۵۰، ص ۱). بهعلاوه، خودِ نویسنده دیدگاههای مخالف این نظر را نیز بیان داشته است و اظهار میدارد که در تلمود، اخلاق قوممحور نیز وجود دارد. اگرچه تنها به موارد اندکی اشاره کرده است تا دیدگاه خود را به پذیرش عمومی برساند، اما بهنظر میرسد، دیدگاههای قوممحور در تلمود، بهقدری زیاد است که بهسادگی نمیتوان گفت که اخلاق موجود در یهود، بشریتمحور است. همچنان که برخی از آنها را در بخشهای پیشین اشاره کردیم.
مطلب پایانی اینکه برخی معتقدند: اصول اخلاقی یهود که پیشتر بیان شد، (که عبارت بودند از: احترام به شخصیت انسان، حق آزادی انسانی که رابطهی تنگاتنگی با برابری انسانی دارد، تقوا و درستکاری، احسان و نیکوکاری، کردار درست و رعایت عدالت نسبت به کل جهان آفرینش، محبت و عشقورزیدن، و…) جهانشمول هستند؛ یعنی نسبت به یهودی و غیریهودی باید رعایت شوند (اپستاین، ۱۳۸۵، ص۱۷۵-۱۹۲). ایشان مینویسند: درست است که بنیاسرائیل قوم برگزیده خداست، اما این موضوع عشق و محبت خداوند را به سلالهی انسان محدود نمیسازد، یا به آن خدشه وارد نمیکند. بنیاسرائیل تنها از این امتیاز برخوردار است که امت برگزیدهای است که از طریق آن، عشق و محبت خداوند به همهی آدمیان آشکار گردیده است (همان، ص۲۷). یهود با استناد به تورات: «شما برای من مملکت کهنه و امت مقدس خواهید بود» (خروج، ۱۹: ۶)، ادعا میکند: مسئولیتی که بر اسرائیل واگذار شده است، هم قومی بوده است و هم جهانی. با عنوان «مملکت کهنه»، اسرائیل باید به اهداف جهانشمول نوع انسان خدمت میکرد، درحالی که بهعنوان «امت مقدس»، باید از شیوهی حیات خاصی (حیات قداستآمیز) پیروی میکرد که این قوم را بهعنوان امّتی ممتاز در میان ملتهای جهان مجزا میساخت (همان، ص ۱۵).
با این حال، این افراد در مواردی ناخودآگاه دیدگاههای قوممحورانه را تأیید میکنند و بدینوسیله، خط بطلانی بر ادعاهای پیشین خود میکشند. اینان در عباراتی تناقضآمیز میگویند: اسرائیل باید جدا از جهان و با وجود این، جزیی از جهان باقی بماند. آنان در عین حال که خود را از ملل مجاور دور نگه میداشتند، باید تمامی کوشش خود را در متن تمدنهای معاصرشان به کار میبستند تا بتوانند حیات انسان را به سطوح عالیتری از هستی ارتقا دهند (همان، ص۲۹).
این سخنان، در واقع تأیید دیگری بر وجود اندیشهی قوممحور در تاریخ یهود است؛ زیرا اگر چنین نبود، دلیلی نداشت که یهود خود را از اقوام مجاور دور نگه دارد و جدا از آنان زندگی کند. چگونه میشود گروهی بر اساس وظیفهی برگزیدگی، باید خود را از مجاوران دور نگه دارند و در عین حال، رسالت هدایت بشری را (که خدای متعال خواسته است تا از طریق آنها عملی سازد)، به انجام رسانند! این سخنان تناقضآمیز، چیزی نیست که بتوان آن را توجیه کرد و یا بوسیلهی آنها بتوان بشریتمحوری اخلاق یهودی را ثابت کرد.
نتیجهگیری
بر اساس آنچه گذشت دو نوع نگاه به اخلاق یهودی مطرح است: یکی قوممحور و دیگری بشریتمحور. برای هر دو نگاه، دلایل و شواهد بسیاری از منابع دینی یهودی و دانشمندان آن وجود دارد. اما آنچه که از مجموع میتوان بهدست آورد و بسیاری بر آن باورند، این است که روح حاکم بر آموزههای یهودی و از جمله اخلاق یهودی، مبتنی بر اندیشهی قوممحوری است. این اندیشه نیز از صدها سال پیش از ظهور مسیحیت و مصادف با دورهی کاهنان شکل گرفته است. مؤلفههای فراوانی در دورهی کاهنان (دورهی پس از ویرانی اول معبد)، که یکی از مهمترین دورهها در تاریخ یهود است، وجود دارد. یکی از مؤلفههای این دوره، ظهور اندیشهی قومیّت یهودی بود که اعتباری همتراز با دیانت یهودیت یافت؛ و حتی قوانینی برای پیشگیری اختلاط قومی و نژادی یهود با سایر اقوام وضع شد. اوجگیری چنین اندیشههایی، تأثیر بهسزایی در مکتوبشدن تورات (سنّت کتبی) و نیز گردآوری و مکتوبکردن تلمود (سنّت شفاهی) داشت. اگرچه فشارهای وارده بر یهود، از سوی مسیحیان نیز در رشد و بالندگی اندیشهی قوممحورانه در آثار و متون دینی یهودی مؤثر بود، اما ریشهی این اندیشه، مربوط به حدود ۵۰۰ سال پیش از ظهور مسیحیت است.
افزون بر اندیشهی قوممحورانه، اندیشهی بشریتمحورانه نیز در متون مقدس یهودی بروز داشت که اندیشهی نخست را به چالش میکشید و موجب تناقضگویی در متون دینی یهودی شد. ازاینرو، با توجه به تناقضهای فراوان در این متون، نمیتوان بهطور قطع ثابت کرد که اخلاق یهودی، بشریّتمحور است. علاوه بر این، در متون عرفانی یهودی مانند زوهر که اعتباری همسنگ تلمود و بلکه بالاتر از آن یافت، نیز اندیشهی قوممحورانه به اوج خود میرسد.
بنابراین، وجود موارد تناقض فراوان ادعای بشریتمحوری اخلاق یهودی، در کتابهای مقدس و در سخنان بزرگان یهود، مانع از کلیّتیافتن این ادعا است. درنتیجه، پایههای آن را فروخواهد ریخت. ازاینرو، نمیتوان ادعا کرد که اخلاق یهودی بشریتمحور است.
نویسنده: حجةالاسلام دکتر محمدجواد نیکدل
منابع فارسی
اپستاین، ایزیدور، یهودیت: بررسی تاریخی، ترجمه: بهزاد سالکی، تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفة ایران، ۱۳۸۵.
آنترمن، آلن، باروها و آیینهای یهودی، ترجمه: رضا فرزین، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۵ش.
بوبر، مارتین، در باب یهودیت، ترجمه: علی فلاحیان وادقانی، قم: نشر ادیان، ۱۳۹۳.
شاهاک، اسرائیل، تاریخ یهود، آیین یهود (سابقه سههزار ساله)، ترجمه: رضا آستانهپرست، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۹ش.
سلیمانی، حسین، ۱۳۸۴، عدالت کیفری در آیین یهود (مجموعه مقالات)، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
کهن، ا.، گنجینهای از تلمود، ترجمه: امیر فریدون گرگانی، تهران: چاپخانه زیبا، ۱۳۵۰.
گندمی، رضا، ۱۳۸۴، «اندیشه قوم برگزیده در یهودیت»، فصلنامه هفت آسمان، ش ۲۶.
المسیری، عبدالوهاب، موسوعة الیهود و الیهودیة و الصهیونیة، ج ۳، القاهرة: دارالشروق، ۱۹۹۹.
منابع انگلیسی
Alfred Jospe and Leni Yahil, (1990), “Mendelssohn”, Encyclopaedia Judaica, Jerusalem, P. 1340.
Buttrick, George, (1953), The Interpreter’s bible, Abingdon-Cokes bury Press.
Berman, Saul, “Law and Morality”, Encyclopaedia Judaica, v. 10.
Brett, Mark G., (2002), Ethnicity and the Bible, Boston, Leiden, Brill Academic Publishers.
Bromiley, Geoffrey w., (1982), The International Standard bible Encyclopedia, Editors: Everett f. Harrison (new T.) Roland k. Harrison(old T.), William SanrordLasor (Biblical Geography and Archeology), Consulting Editor: Lawrence T. Geraty (Archeology), Project Editor: Edgar W. Smith, JR, William B., Michigan, Eerdmans publishing company, Grand papids.
Emmons, Samuel Bulfinch, (1854), A Bible Dictionary: Containing a Definition of the Most Important Words and phrases in the Holy Scriptures, Boston, Abel Tompkins.
Halevi, Kuzari, Jehuda, (2007), The Book of proof and argument, East &; West library1947, the University of California.
Hayes, Christine E, (2002), Gentile Impurities and Jewish Identities: Intermarriage and Conversion from the Bible to the Talmud, New York, Oxford University Press.
Magill, Frank Northen, (1998), Dictionary of World Biography: The Middle Ages, London & New York, Routledge, vol. 2.
Robinson, George, (2008), A Complete guide to beliefs, customs, and rituals, New York, Pocket Books.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده میشود.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده میشود.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: