نقد کابالیسم (قسمت اول)
از آنجا که عرفان جوهره دین و نهانیترین لایه آن است، دینداران حقیقی هرگز فارغ از تمایلات عرفانی نبودهاند و هر کجا عرفانی راستین به ظهور رسیده است، آن را در بستر دینی آرمیده میتوان یافت. این جاست که عرفانِ یهودی، مسیحی و اسلامی، در بطن ادیانِ خویش ریشه گسترانیدهاند.
در این میان یهودیت با داشتن کهنترین کتابِ منسوب به خداوند، در میان ادیان توحیدی و تجربیاتِ عرفانی انبیایی چون ارمیا، حزقیال، داود و سلیمان نبی علیهمالسلام، هیچگاه نتوانست عرفانی راستین و متعالی را برای تشنگان حقیقت ناب به ارمغان بیاورد. با این حال پژوهشهای صورت گرفته در حوزه عرفان یهود حاکی از آن است که منابع گوناگونِ یهودی و غیریهودی کابالا را به عنوان طریقتی عرفانی در یهودیت به شمار آوردهاند. فارغ از کندوکاو در باب صحت این ادعا و اینکه کابالا تا چه اندازه در مسیر عرفانِ واقعی گام نهاده است، در سال های اخیر از سوی پیروان کابالا مواجه با آرای جدیدی هستیم. اندیشهای که کابالا را علم آخرالزمانی قلمداد کرده و آن را نه تنها میراث عرفانی قوم یهود بلکه بستر تمام علوم فیزیکی و متافیزیکی به شمار میآورد.
منشأ کابالا خود خداست!؟
کابالا یا قبالا به معنای «دریافت» یا «پذیرش»، به آن قسم از تعالیمی اطلاق میشود که به ادعای پیروان این طریقت، از زمان آدم ابوالبشر شروع شده و به طور شفاهی، سینه به سینه با استفاده از زبانی استعاری و سمبولیک، الگویی از حیات را ارائه میدهد. این تعالیم پس از آدم (ع) به نوح (ع) رسیده و سپس در اختیار ابراهیم (ع) پدر این قوم قرار گرفته است. از دیدگاه تابعان کابالا این رموز در مصر، مدتی در اختیار کاهنان قرار گرفت و بدین وسیله برخی از آنان تواناییهای جادویی و اسرارآمیزی یافتند. اما این آموزهها سرانجام به موسی (ع) رسید. بدین صورت به باور پیروان این طریقت، کابالا، به عنوان اسراری که مبداء آن خود پروردگار است و از آن هنگام تاکنون بدون خدشه و صددرصد مطابق با واقعیت، هادی سالکان طریقت عرفانی یهود بوده است، شناخته میشود.
تونی کوسنگ کابالیست معاصر معتقد است، کابالا چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح با ابراهیم (ع) شروع شد. در دورهی زمانی قبل از تخریب معبد دوم، کابالا مخفی نبود و به طور گستردهای آموزش داده میشد. ابراهیم (ع) جلوی خیمهاش مینشست و مسافران را به داخل دعوت میکرد. آنچه او انجام میداد این بود که به مسافران غذا و همچنین کابالا آموزش میداد. از آنجا که نوع روحهایی که در آن زمان زندگی میکردند خالصتر از روحهایی که اکنون زندگی میکنند بود، پس به صورت طبیعیتری آموزههای کابالا را می فهمیدند. «کوسنک» تصریح میکند، پس از تخریب معبد و آغاز دوران بعد از میلاد مسیح، حادثهای رخ میدهد که فهمیدن کابالا برای مردم آن نسل و دو هزار سال بعد از آن غیرممکن میشود. این اتفاق، ظهور ادیان مختلف بود. از این زمان به بعد تفکر دربارهی اینکه خداوند کیست؟ جهان چیست و چگونه به وجود آمده است و… در میان مردم رشد کرد. این وضعیت در درون مردم، از فهمیده شدن کابالا توسط آنها جلوگیری میکرد به همین خاطر کابالیستها آن را مخفی کردند .
با توجه به اظهارات «کوسنک» این سوال پیش میآید که حقیقتاً کابالا در بردارندهی چه نوع اندیشه و تعالیمی بوده است که با ظهور ادیان توحیدی مثل مسیح و اسلام به گوشهای خزید و یا به یک معنا توسط پیروان کابالا مخفی شد. اگر ادیان توحیدی به سوالات اساسی و فطری بشر که اصول هر دینی بودند پاسخ میگفت و اگر تعالیم کابالا نیز در همین راستا بود، یهودیت چرا به مخفی کردن آموزههای به اصطلاح عرفانی خود پرداخته است؟! هرچند از این دست افسانهها در تعالیم کابالیستی کم نیست، اما تدقیق در اساطیر کابالا مشخص کننده عمقِ انحراف این جریان، از عرفان متعالی است. اگر هم فرض را برآن بگذاریم که تعالیم کابالا از آدم ابوالبشر یا ابراهیم (ع) شروع شده باشد، مضمون این تعالیم چه میتوانست باشد که کاهنان مصری را در وادی سحر و جادو انداخت. آیا مضامین به اصطلاح عرفانیِ کابالا همان نقوش و طلسمها، اوراد و اذکار جادویی بود که بعدها مورد استفادهی خود کابالیستها قرار گرفت؟
عرفان عملی یهود به دنبال چیست؟
عرفان عملی کابالا میکوشد انرژیهای عالم روحانی را که دارای تاثیرات روان شناختی و اعجازآمیز در عالم طبیعت هستند جذب کند. با کسب این نیروها و اتصال با آن، عارف یهودی با آگاهی کیهانی پیوند میخورد. آگاهی یا شعور کیهانی در کابالا سفیروت نامیده میشود. (۱) اگر عارف یهودی بتواند با تمرکز و مدیتیشن هرکدام از این نیروها را کنترل کند قادر خواهد بود سرنوشت خویش را نیز کنترل نماید. از طرفی این طریقت مدعی است سهم و میراث کابالیستها آن است که این انرژیها را به طور سازنده در هستی جریان دهند و از آشفتگی در جهان بپرهیزند، تا سلطه ی صلح و آرامش برای همه ی مردم تضمین شود.
بر طبق این هدف، عرفان یهود عرفانی اومانیستی است، چرا که شناخت خداوند، پیراستن قلب از ماسوی الله و شهود حقیقت هستی، بهانهی سلوکی عارفانه در کابالا نیست.
عارف یهودی خود را انسانی میداند که باید با انرژیهای عالم بالا ارتباط گیرد؛ تا بتواند براشیاء سیطره یافته، آنها را مهار کند و یا در آن تاثیر بگذارد. آنچه در عرفان یهود مورد ادعاست، تملک و در انحصار داشتنِ اسرارِ شیوههای انجام فعالیت مشترک با خداوند است و اینکه عارف قادر است کمک و یاری انسان به خداوند را با آموزههای کابالا، بیاندازه مؤثرتر گرداند.
کابالا، جادو را استفاده از نیروهای پنهان بالاتر برای اداره کردن مردم میداند و معتقد است، ایجاد هرگونه ارتباطی با نیروهای بالاتر غیرممکن است، مگر آنکه فرد، طبیعت درونی خودش را تغییر دهد. لذا برای تغییر ماهیت درونی، انسانها نیازمند تعالیم کابالا هستند. از طریق آموزههای کابالا، انسان میتواند نیروهای جادویی را در اختیار خویش درآورد. به نظر میرسد اسراری که تابعان کابالا در پی رسیدن به آن بودند و مدعی شدند تورات گنجینهی این رموز است و باید به باطنیترین لایههای آن دست یافت، سرانجام عرفان یهود را با جادو و خرافه مرتبط ساخت و این شاید معنای حکمت مرموز کابالا باشد!
با آن که در کابالا مرز میان خرافه و حقیقت بسیار باریک و گاه نامعلوم است، پیروان این طریقت آن را راهی برای ورود انسان معاصر به عالم روحانی میدانند و برآنند هدیه بزرگ کابالا، برای نسل جدید این است که از سال ۱۹۹۵ درهای این دانش برروی تمام جهان گشوده شد. از آن زمان کتب کابالا که به زبان «شاخهها» نوشته شده و برای درک همهی انسانها بسیار دشوار است، با زبان سادهتری تدوین گشته و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
طبق نظر کابالیستها، در عصر حاضر یهودیت باید اهمیت و قدرت خود را در جهان آشکار کرده و ثابت نماید که تنها تعالیم کابالا قدرتِ وحدت بخشیدنِ مجدد به اقوام پراکنده و دچار تفرقهی کره زمین را دارد. از منظر ایشان، امروز سخت به نیرویی نیاز است که با این چند دستگی مقابله شود و چنین نیرویی فقط در کابالا یافت میشود.
وقتی مردم درگیر مسایل روحانی میشوند رقابتهای تشکیلاتی و فرقهای را کنار میگذارند و به وحدت روحانی میاندیشند. بهترین راه رسیدن و درک کردن این هدف، یعنی وحدت روحانی، از طریق پردهبرداری و فراگیری کابالا حاصل میشود.
اما باید پرسید آیا با عرفانی که شامل طیف وسیعی از آموزههای سرّی، طالع بینی، تأثیرات سیارات بر انسانها، رموز حروف و اعداد است و گاه سخن از مهار کردن زمان به میان میآید، میتوان روح تشنهی انسان معاصر را با حقیقت هستی پیوند داد؟
کابالا و معنای زندگی
کابالیستها مدعی هستند که معنای زندگی تنها در آموزههای عرفانی یهود قابل جستجو است. برای یافتن هدف زندگی ابتدا باید فهمید نقشه و هدف کلی خلقت چه بوده است؟ عرفان یهود از همین نقطه آغاز کرده و هدف آفرینش را چنین یافته است:
خلق یک مخلوق و سرشار کردن این مخلوق از لذت نامحدود. این هدف، جهتگیری و معنای کامل و کلی هر چیزی است که اتفاق میافتد؛ یعنی هر اتفاقی فقط به این دلیل رخ میدهد. همهی قوانینی که باعث اتفاقات گوناگون میشود با این اندیشه و دیدگاه به وجود آمدهاند. حتی یک مورد از حوادثی که در این دنیا رخ میدهد بنا به دلیلی غیر از خلق یک مخلوق و قرار دادن او در لذت نامحدود نیست.
با اتکاء به جملات عارفان یهودی باید عرفان این قوم را پیامآور ساحت نوینی از معنویت دانست. ساحتی که سیر و سلوک در آن فراتر از لذات نیست. آیا این لذت، شهود و درک روحانیِ غایت هستی است؟ خیر
کابالا از طریق اصول، قوانین، فرامین، ممانعتها، مثالها و افسانههای تورات و تلمود، کارکردِ جهان نامرئی را به ما آموزش میدهد.
کابالا با آشکار کردن ریشهی خلقت، ما را قادر میسازد که از رازهای کارکردِ عالم پرده برداریم. عرفان در عبری به صورت حوخمت هنیسار آمده است، یعنی حکمتِ آنچه ناروشن یا نادانسته است. بنابراین کابالا سخاوتمندانه کلیدِ اسرار پایه اصلی همهی پدیدهها را در اختیار ما میگذارد. نشانهی یک فرد حکیم [کابالیست] آن است که مجبور نیست صبر کند تا بداند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. دانشی که در اختیار اوست، دانشی ریشهای است که از طریق آن اعمال بعدی روشن میشود.
بر این اساس مطالعهی کابالا، رسیدن به حکمتی است که طبق این تعاریف لذت کشف و رصد اتفاقات آینده و قدرت کنترل آن را به همراه خواهد داشت و این معنویتی نوین در ساحت عرفان ادیان است. معنویتی که مقصد، دستیابی به نیروی کیهانی و بهرهمندی از آن در جهت رسیدن به اهداف غیر روحانی است.
ادامه دارد…
نویسنده: فاطمه مهدیه
پینوشت:
(۱) عرفان حلقه که از جمله عرفانهای کاذب است، نظریهی شعور کیهانی خویش را از همین تعالیم انحرافی کابالای یهود وام گرفته است!
مجموعه مقالات نقد کابالیسم
۱. کابالا ؛ ساحت معنویتی نوین ۲. حلول گرایی ویژگی اصلی عرفان یهود
۳. در نگاه کابالا منشأ شر خداست! ۴. یهودیت و برتری طلبی قومی و نژادی
۵. جادوگری و عددگرایی در عرفان یهود ۶. تناسخ جایگزین معاد در کابالا
سلام مواردی که گفته شد هنوز انحراف جامعه قابیلی هست و برای ایجاد طبقات فکری در دنیا آموزش داده شده ولی چون اسلام قدرت معنویت بیشتری داره هیچ وقت به اهداف شیطانی کابالیستی نخواهند رسید.
،تاسمانی حوزه مثبت نگری از این قماش تفکرات کابالیست بود و هست که با اصل الهی و عالم الغیب منافات داده.