نقد کابالیسم (قسمت سوم)
مسأله شر در جهان هستی، قرنها به عنوان مشکلی جدی در ارتباط با باورهای دینی مطرح بوده است. پذیرفتن وجود شر، در عالَمی که تحت سیطره خالقی عالِم، عادل، قادر و خیرخواه است، اندکی مشکل به نظر می رسد. از این رو در هر مسلک و آیینی، معمولاً اندیشهوران دینی، بر اساس جهان بینی خاص خود، در پی پاسخ های فلسفیِ دقیق و ارائه راه حل منطقی، در باب مسئله شر بوده اند.
شر در عهد عتیق و باورهای دینی
فلسفهی شرور در یهودیت نیز همواره موضوعِ بحث فیلسوفان و پیروان کابالا بوده است. جهتگیری عهد عتیق در خصوص علت وجود شرور در جهان هستی با آنچه تابعان کابالا در ادوار گوناگون ساخته و پرداختهاند قرابت چندانی ندارد. عهد عتیق وجود شرور در عالم را منکر نمیشود، اما سعی دارد علت وجود آن را با دلایل گوناگون پاسخ دهد.
کتاب مقدس شر را در درجه اول معلول گناه آدم و سپس معلولِ گناه تمام انسانها میداند و این موضوع به خوبی در سفر پیدایش به تصویر کشیده شده است. از طرفی شر میتواند به عنوان آزمایشی برای ایمان توصیف شود. در حقیقت خواست خداوند این است که از طریق رنج و آلام، ژرفای ایمان افراد را نسبت به خود بسنجد. به عنوان مثال داستان حضرت ابراهیم (ع) و مأموریتی که برای ذبح فرزندش پیدا نمود، میتواند شاهدی از عهد عتیق، بر این مدعی باشد. (تثنیه: ۲۸-۳) [۱]
در همین راستا یهودیان نیز رنجها و آلامی را که گهگاه در دورههای مختلف تاریخ متحمل شدهاند، به یهوه نسبت میدهند. آنان معتقدند خداوند تنها برای آزمایشِ ایمانشان، این همه مصائب نازل نموده است.
منشأ شر در کابالای زوهری
یکی از مهمترین اصول در تأملات کابالیستی منشأ و ماهیت شر است که با دیدگاههای فلسفی یهودیت در این باب متفاوت میباشد. تقریرهای مختلفی در مکاتب کابالا نسبت به مبدأ شر و چگونگی ورود آن به جهان وجود دارد، اما تقریباً همهی مکاتب کابالا، در این مسئله که ریشهی شر در خود خداوند است اتفاق نظر دارند. آنچه باعث اختلاف در آراء ایشان شده، چگونگی ورود شرور به جهان هستی است.
کابالای زوهری [۲] علت اصلی ورود شر به این جهان را جدا شدن مخلوقات از منبع فیض میداند. [۳] بدینگونه که در ابتدای خلقت، خداوند با صدور ده تجلی از خود که در حقیقت صفات یا اسماء او بودند، شر را وارد جهان کرد. این صفات الهی قبل از فیضان در خودِ خدا با یکدیگر متحد بودند اما به محض صدور از او، صفت «دین» یا قضاوت، چون از صفت «حسد» یا عشق و رحمتِ خداوند جدا شد، شر در عالم گسترش یافت. با به هم خوردن تعادلِ سفیرهی دین و سرریز شدن آن سیترا احرا [۴] پدید آمد. در ادبیات کابالا، سیترا احرا همان شر و قلمرو نیروهای اهریمنی است.
بدین ترتیب از دیدگاه کابالای زوهری، تجلیات ظلمانی و نیروهای شیطانی، نشأت گرفته از صفات الهی است که از او جدا شده و در نتیجهی این جدایی به نیروهای شر مبدل گشتهاند. در چنین دیدگاهی شر صرفاً نتیجهای جانبی است و نه روی دیگر سکهی قداست الهی و از آنجا که به باور پیروان کابالا عوالم بالا و پایین بر هم اثر دارند؛ امور خیر مانند صلح و نیکی از صفت رحمت خداوند و شرور مانند جنگ و گرسنگی از صفت قضاوت یا قدرت خداوند برمیخیزند. از این دیدگاه در جهان علوی نیز این دو صفت با یکدیگر در تقابل هستند. [۵]
مسئله شر در آموزههای لوریا
پیروان متاخر کابالا، همچون اسحاق لوریا [۶]، شر را حاصل «تصادفی» ازلی دانستند. ایشان بر این باورند که اولین فعل خداوند قبل از آفرینش، عقب نشینی یا انقباض در درون خود بود [۷] تا بتواند برای خلقِ جهان جا باز کند! بعد از جمع شدن خداوند در درون خود و ایجاد یک خلأ جهت ایجاد عوالم گوناگون، خداوند تجلیات یا صفات دهگانهای را از خویش صادر کرد تا به واسطهی ایشان جهان و مخلوقاتش را بیافریند. این انوار و صفات در درون ظروفی از نور تابیده شدند، اما تعدادی از این ظروف قدرت حمل انوار الهی را نداشته و در هم شکستند.
با شکسته شدن ظروف، بارقههای الهی در همهجا پراکنده شدند. این انوار الهی در خلأ تاریکی که در نتیجهی انقباض خداوند ایجاد شده بود گرفتار آمدند. این بارقهها که در حقیقت از ذات یگانه تبعید شده بودند، به طور نامساوی و پراکنده تنها بخشی از عالم مادی را روشن ساختند. بخشهای دیگر نیز در تاریکی فرو رفته و شر با چنین واقعهای به جهان راه یافت. از دیدگاه کابالای لوریایی پس از پراکندگی ذات خدا، انوار الهی در همهجا با تاریکی برخورد کرده و خیر و شر چنان با هم درآمیختند که دیگر هیچ شرّی وجود ندارد که شامل عنصر خیری نباشد. [۸]
آموزهی شر در شبتائیسم
در تعالیم شبتائیسم [۹] مخصوصاً نوشتههای ناتان غزهای [۱۰] همچنان منشأ خیر و شر خود خداست. طبق دیدگاه ناتان، از همان ابتدا دو نور در خداوند وجود داشت. نوری که دارای اندیشه بود و نوری که فاقد اندیشه مینمود. اولی همواره در خود، اندیشهی آفرینش عوالم را داشت و نور دوم، تمام تلاشش این بود که در خود پنهان و ساکن مانده و ظاهر نشود.
اولین نور کاملاً فعال و در آفرینش مشارکت داشت، اما نور بیاندیشه منفعل بود. نور اندیشه خود را منقبض کرده تا برای آفرینش جایی باز کند. اما نور دیگر در جایگاه خود باقی ماند و از آنجا که تلاشش ساکن بودن در خود بود، در برابر ساختار فیضان که نور اندیشه، ایجاد کرده بود مقاومت می کرد. این مقاومت، نور فاقد اندیشه را به منشأ نهایی شر در آفرینش تبدیل کرد. [۱۱]
اصلیترین الگو در این آموزه، نوعی دوئیّت در خود خداست که منشأ خیر و شر است. منشأ شر، یک اصل در خدا است که خود را از خلقت دور نگه میدارد و به دنبال آن است تا جلوی اشکال نورِ حاوی اندیشه را بگیرد؛ تا تحقق نیابند. نه به خاطر اینکه ذاتاً شر باشد؛ بلکه به خاطر اینکه تمام خواستهاش این است که هیچ چیز نباید جدای از خدا وجود داشته باشد. او در درون خود، دریافت نور اندیشه را رد میکند و متعاقباً سعی میکند آنچه را با آن نور، ساخته شده، نابود و خنثی کند. بنابراین خیر و شر، نتیجهی ارتباط بین دو جنبهی نور، در خود خداست است. [۱۲]
کشمش بین دو نور در هر مرحلهی آفرینش تجدید میگردد و تا پایان نجات نهایی، زمانی که نور حاوی اندیشه، در نور فاقد اندیشه نفوذ کند، خاتمه نمییابد. همینطور که فرآیند آفرینش ادامه پیدا میکند، این کشمش شدیدتر میشود. [۱۳]
حسیدیم و مسأله شر
تقریر دیگر در مسئلهی دخول شرور، مربوط به آراء حسیدیم است. متصوفه حسیدی [۱۴] بر اساس آموزهی لوریاییِ انقباضِ خدا در خود، حضور شر در جهان را به شیوهای جدید تحلیل کردند. از دیدگاه ایشان اولین فعل خداوند همان انقباض بود، اما نه بدان شکل که لوریا مطرح کرد، بلکه انقباض خداوند، صرفاً کاهش شدت نور او بود. از این زاویه، در جهان آفرینش نمیتوان جایی را یافت که از بارقههای الهی تهی باشد، زیرا انوار الهی در تمام مواد آلی و غیرآلی پراکنده است. از این رو ماده را نمیتوان شر و مخالف ارادهی خداوند دانست. [۱۵]
تأملی در منشأ شرور از دیدگاه کابالیسم
از آراء و نظریات مختلف در باب شرور میتوان چنین نتیجه گرفت که اکثر پیروان کابالا معتقدند منشأ شرور خدا یا صفات اوست و اختلاف در چگونگی انتقال آن به این جهان است. با این حال هر یک از تقریرهای گوناگونی که در مورد منشأ شرور و دخول آن بیان شده است، با اشکالات اساسی روبرو بوده و نکات متعددی را میتوان در باب این آراء مد نظر قرار داد.
نکتهی اول:
طبق آراء فلاسفهای چون ابن سینا، شرور فقط به عالم طبیعت اختصاص دارد و این اقتضای ذاتی آن است. بنابراین در عوالم بالاتر هیچ تضاد و اصطکاکی نمیتوان یافت؛ چون هیچ حرکت و تکاملی نیست. [۱۶] اما بر اساس تعالیم کابالا، شرور ساحت عالم علوی را نیز در بر گرفته است و موطن آن نه عالم ناسوت که خود واجب الوجود است!!
نکتهی دوم:
اگر طبق ادعای کابالا، منشأ خیر و شر خدا باشد پس ضروری است که پروردگار انسانها را به صورت مساوی هم به سوی خیر هدایت کند و هم به گناه وا دارد. این امر نیز با حکمت خداوند و نیز با هدف خلقت سازگار نمیباشد.
نکتهی سوم:
قرنها پیش مسأله عدمی بودن شر در عالم، توسط افلاطون مطرح شد و همه فیلسوفانِ مشاء و اشراق نیز عدمی بودن شرور را پذیرفته و بر عدمی بودن شرور ادعای بداهت کردهاند. یا حداقل آن را از احکام ضروری عقل دانستهاند. [۱۷] حال اگر ادعای شبتائیسم مبنی بر «علت واحد داشتن خیر و شر» را بپذیریم، این پرسش به وجود میآید که با توجه به عدمی بودن شر، در نهایت باید منتظر چه نوع رویداد و فعل و انفعال در ذات خداوند باشیم؟ چرا که در زمان نجات نهایی نور اندیشه در نور فاقد اندیشه رسوخ میکند و آن را تبدیل به خیر مینماید. آیا پذیرفتن چنین انفعالاتی برای ذات یگانه منطقی است؟ از سویی باید توجه داشت که طبق این تقریر منشأ خیر و شر تا پایان نجات در خود خدا در گیر هستند؛ لذا کشمکش میان خیر و شر به عالم ماده خلاصه نشده، بلکه این دو در خود خدا درگیر هستند.
نکتهی چهارم:
اگر بپذیریم که خدا هم فاعل خیر است و هم فاعل شر، پس باید شر را امری مقدس بدانیم؛ چرا که منشأی الهی دارد.
نکتهی پنجم:
طبق سخن دقیقِ میرداماد، دخول شرور در عالم به عنایت نخست، مقصودِ بالذات خدا نبوده و بالعرض، داخل در عالم قضای الاهی شده است. لذا هیچگاه به عنایت نخست، جز خیرات از ذات پروردگار نازل نشده است و فقط ارادهی خداوند به فیض وجود تعلق دارد. [۱۸]
نکتهی ششم:
اگر بپذیریم در چارچوب یگانهگرایی، نیروهای شیطانی جزو تجلیات الهی است. مسالهی اختیار در مورد انسان، معنای حقیقی خود را از دست میدهد. از طرفی، شر نیز مانند خیر باید باعث تعالی انسان شود؛ چرا که از خداوند صادر شده است.
نکتهی هفتم:
اگر دیدگاه متصوفه حسیدیم را در باب مسأله شر بپذیریم، شر امری نسبی خواهد بود. چرا که شر به خاطر کاهش شدت نورِ خداوند به وجود آمده است و در حقیقت مرتبهای پایین تر از خیر میباشد و تحلیل نهاییِ چنین برداشتی اینگونه است که خودِ خداوند با کاستن نورِ خویش، طی فعل انقباض، به شر امکان وجود داده است. لذا هنگامی که انسان در ورطهی گناه میافتد، خودِ خداوند به نحوی در گناه او شریک میگردد! از اینرو گنهکار نباید به هیچ روی از بخشایش الهی نا امید شود؛ چون باز همان خداوند که بستر شر را فراهم آورده، انسانِ گنهکار را همراهی کرده و او را به خاطر خطایش میبخشد. [۱۹]
ادامه دارد…
نویسنده: فاطمه مهدیه
پینوشتها:
[۱] صادقی، هادی، «مساله شر از دیدگاه یهودیت»، معرفت، ص ۶۰.
[۲] آموزههای این مکتب حول محور تعالیم زوهر؛ اصلیترین کتاب کابالا میچرخد.
[۳] Scholem,Gershom, “KABBALAH”,in The Encyclopedia Judaica,(ed). DR Geoffrey Wigoder, Jerusalem, Keter Publishing House, 1997, Vol 10, pp 583-588.
[۴] Sitra Ahra
[۵] المسیری، عبدالوهاب، دایرة المعارف یهود، یهودیت، صهیونیسم، موسسه فرهنگی و مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، ۱۳۷۲-۱۳۸۴، ج ۵، ص۱۸۵.
[۶] نظریهپرداز و متصوفهی قرن ۱۶ مکتب صفد.
[۷] به این فعل در زبان عبری صیمصوم گفته میشود.
[۸] اپستاین، ایزیدور، یهودیت، بهزاد سالکی، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۸۵، ص۲۹۶؛ آرمسترانگ، کرن، خداشناسی از ابراهیم تاکنون، محسن سپهر، نشر مرکز، ۱۳۸۲، ص۳۰۷ .
[۹] پیروان شبتای زوی یکی از مدعیان مسیحایی یهود.
[۱۰] Nathaan of Gaza
[۱۱] Scholem,Gershom, Loc.cit
[۱۲] Loc.cit
[۱۳] Loc.cit
[۱۴] صوفیان یهودی قرن ۱۸ که آموزههای کابالایی را با تحلیلهای جدید، دست مایه ایجاد مکتب جدید خود قرار دادند.
[۱۵] اپستاین، ایزیدور، همان، ص۳۳۱ .
[۱۶] فیاض بخش، نفیسه، نوآوری فیلسوفان اسلامی در پاسخ به مسالهی شر، قبسات، ۱۳۸۸، ص۱۵۱ .
[۱۷] همان، ص ۱۵۸ .
[۱۸] همان، ص۱۵۶.
[۱۹] اپستاین، ایزیدور، همان، ص ۳۳۱ .
مجموعه مقالات نقد کابالیسم
۱. کابالا ؛ ساحت معنویتی نوین ۲. حلول گرایی ویژگی اصلی عرفان یهود
۳. در نگاه کابالا منشأ شر خداست! ۴. یهودیت و برتری طلبی قومی و نژادی
۵. جادوگری و عددگرایی در عرفان یهود ۶. تناسخ جایگزین معاد در کابالا
با سلام و احترام
بنده نظریه صیمصوم را اول بار در جریان پایان نامه ام از حاخام یونس حمامی درس گرفتم. نظریه ای که خودشان مطرح کردند با آنچه در اینجا آمده قدری متفاوت است . آنها – حداقل در حال حاضر – قائل به مادیت خداوند و محدود نمودن او نیستند بلکه برای توضیح وجود عدم وشر در عالمی که در سراسر آن نور الهی جاریست ، به این ترتیب خواسته اند اختیار الهی برای امکان بروز و ظهور عوارض ماده را توجیه کنند . اگر برخی مطالب با دیدگاه خودشان هم سو باشد بهتر است و نقد آن مفیدتر.
خوب است وقتی یهودیان کشور ما حساب خود را از صهیونیسم جدا می کنند ما هم عنایتی به آنها داشته باشیم و مرز بین آنها و اسرائیل را به رسمیت بشناسیم .
اگر کابالیست شیطان و جن پرست باشد از غیر خدایش که شیطان ها هستند حرف و حمایت نمی گیرد. این مکتب خدایان دارد نه وحدانیت