متن کامل کتاب «کابالا و پایان تاریخش» ؛ قسمت سیام کابالیسم در ملک سلیمان
تحریفات دربارهی شخصیت سلیمان
میان شخصیت سلیمان که در تورات آمده با شخصیت سلیمان که در قرآن آمده به حدی فرق هست که تقریباً هیچ شباهتی به همدیگر ندارند؛ توراتی که امروز در دست است او را یک پادشاه هوسران دنیادوست و مستکبر که در اواخر عمرش به دین خدا پشت کرده و باصطلاح کافر شده است، معرفی میکند، و توضیح میدهد که انحراف او به دلیل علاقهی او به زنانی بود که از مردمان مختلف بتپرست گرفته بود و آنها در فکر و روح او نفوذ کرده بودند [۱] در حالیکه تصریح کرده است: سلیمان در حکمت از همهی پادشاهان جهان برتر بود و همهی اهل جهان آرزو داشتند به حضور او برسند و حکمتهایی را که خدا در دل او نهاده بود بشنوند. [۲] اکنون چنین شخصی که در حکمت سرآمد جهانیان بود چگونه تحت تأثیر هوسهای جنسی و شهوت، دین خود و اجدادش را رها کرد؟! این پرسشی است که نشان از تحریفهای اساسی و عمیق در تورات میدهد.
از اینجا میفهمیم که کابالیسم علاوه بر فتنههایی که بر سر خود سلیمان در زمان خودش آورده (و شرحش خواهد آمد) در دورههای بعدی شخصیت او را در متن تورات نیز تحریف کرده است.
اما سیمای او در قرآن و احادیث ما یک شخصیت زاهد و آخرتخواه معرفی شده است: به عنوان نمونه:
«قَالَ الصَّادِقُ (ع) کانَ سُلَیمَانُ (ع) یطْعِمُ أَضْیافَهُ اللَّحْمَ بِالْحُوَّارَى وَ عِیالَهُ الْخُشْکارَ وَ یأْکلُ هُوَ الشَّعِیرَ غَیرَ مَنْخُولٍ [۳] امام صادق (ع) فرمود: سلیمان (ع) برای میهمانانش گوشت با نان سفید میداد و برای عیالش نان خشکار [۴] میداد و خودش از نان جو سبوسدار میخورد.»
سلیمان در قرآن در ردیف انبیاء و پیامبری از پیامبران خدا معرفی شده است:
«إِنَّا أَوْحَینا إِلَیک کما أَوْحَینا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَینا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عیسى وَ أَیوبَ وَ یونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیمانَ وَ آتَینا داوُدَ زَبُوراً وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیک مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیک وَ کلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکلیماً رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یکونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً [۵] البته ما وحی کردیم بر تو همان طور که وحی کردیم بر نوح و پیامبران پس از او (مانند هود) و وحی کردیم به ابراهیم و اسمعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان (مانند یوسف) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و دادیم به داود زبور را و پیامبرانی که باز گو کردیم سرگذشتشان را، و پیامبرانی که دربارهشان برایت بازگویی نکردیم. و سخن گفت خدا با موسی سخن گفتنی. پیامبرانی که بشارت دهنده و هشدار دهنده بودند، آنان را فرستادیم تا مردمان حجتی بر خداوند نداشته باشند و خداوند غالب است و حکیم».
«فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ وَ کلاًّ آتَینا حُکماً وَ عِلْماً [۶] و فهمانیدیم آن (داوری و حکمیت) را به سلیمان و هرکدام از آن دو (داود و سلیمان) را حکمت و علم دادیم».
نكته: هرکس در حدی توان داوری داشته باشد که این توانش مورد امضای خداوند باشد، او معصوم است. داوری چنان سنگین است که شخصیت هر انسان را خُرد میکند؛ حتی داوری پدر میان فرزندانش بس مشکل است. یعنی علاوه بر تشخیص حق که خود نیازمند نیروی علمی، شخصیتی، اندیشهای و سلامت کامل روحی است، اعلام همان تشخیص نیز با سنگینترین مشکلات مواجه میگردد.
«وَ لَقَدْ آتَینا داوُدَ وَ سُلَیمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلى کثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنین [۷] و حقا که به داود و سلیمان علم دادیم و هردو گفتند حمد خدای را که ما را برتری داد بر بسیاری از بندگان مؤمنش».
نكته: «بندگان مؤمن خدا» یعنی: همهی انبیاء و مؤمنان دیگر. مراد تنها بندگان معمولی نیستند. آن دو بر برخی از انبیاء نیز برتری دارند. زیرا این پدر و پسر توانستند در مقابل قدرتهای کابالیستی یک قدرت الهی تشکیل دهند. گرچه قطعاً پیامبران اولوالعزم برتر از آن دو هستند و شاید در میان انبیاء دیگرانی نیز باشند که از این پدر و پسر برتر باشند. به هر صورت، علاوه بر خود این آیه از آیات دیگر نیز بر میآید که مراد از «فضّلنا» حاکمیت و تأسیس قدرت در برابر قدرتهای کابالی است.
کشور سلیمان
برخلاف آنچه مفسرین کابالیست قرآن در عصر خلفا، از قبیل: تمیم داری، کعب الاحبار، وهب بن منبّه و…، شایع کردهاند و توانستهاند بینش تاریخی مسلمانان را بیمار کنند و بینششان را افسانهخواه و افسانهدوست بکنند، (آفت عظیمی كه هنوز هم اندیشه و تفکر مسلمانان از این آفت رنج میبرد) سلیمان فقط بر سرزمین فلسطین حکومت کرده است.
دریانوردان او از طریق خلیج عقبه و دریای سرخ با مردم یمن مراودات تجاری داشتند که به آشنایی سلیمان با بلقیس ملکه یمن انجامید و با ازدواج آن دو، برای مدتی اتحادیهای میان دولت سلیمان و دولت یمن برقرار شد که از ناحیه خلیج عدن و خلیج فارس با دولت پارس به مرکزیت شهر استخر، همسایه شدند که در برخی از احایث ما آمده قلمرو سلیمان به مرز دولت استخر رسیده بود از جمله:
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: کانَ مُلْک سُلَیمَانَ مَا بَینَ الشَّامَاتِ إِلَى بِلَادِ إِصْطَخْر [۸] امام باقر (ع) فرمود: ملک سلیمان از میانههای شامات تا بلاد استخر بود».
(از میانه شامات: به سرزمینهای ساحل مدیترانه، سوریه، لبنان، فلسطین و صحرای سینا، شامات گفته میشود. سوریه و لبنان تحت حکومت سلیمان نبودند.)
اما افراد کابالیست که در دورهی سه خلیفه اول، تفسیر قرآن را به انحصار خود در آورده بودند (بترتیب: تمیم داری، کعب الاحبار، وهب بن منبه و…) گفتند سلیمان بر کل دنیا حکومت میکرد و اینگونه افسانهها به زبان افراد جاهل و غیرمسئول مانند عکرمه، قتاده، سدّی و… افتاد و تفسیر قرآن پر از افسانه گشت که متاسفانه در فرهنگ شیعیان نیز نفوذ کرد.
در اینکه سلیمان زبان مرغان و مورچگان را میدانست تردیدی نیست. زیرا همهی انبیاء و معصومین هر وقت میخواستند زبان آنها را میفهمیدند. و قرآن از زبان سلیمان میگوید: «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیرِ : خداوند زبان مرغان را نیز به ما یاد داده است».
اما در میان آیههایی که به او مربوط است در یک آیه لفظ «طیر» را میبینیم که ظاهراً مراد از آن «مردان سریع السیر» مانند عیاران در تاریخ ایران، است، نه مرغ:
«وَ حُشِرَ لِسُلَیمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیر [۹] لشکریان سلیمان از انس و جن و طیر در پیشگاه او حاضر شدند».
و همچنین لفظ «هدهد» نام یک انسان است. در آن زمان الفاظی از قبیل: هدهاد، هدهد، هدد، در میان بنیاسرائیل و برخی اقوام دیگر از آن جمله مردم یمن به وفور مشاهده میشود؛ «هدد» به عنوان نام یک شخص در تورات آمده [۱۰] و نام یکی از پادشاهان یمن «هدهاد» است که معاصر سلیمان (ع) بود، دختر عمویش بلقیس هدهاد را کشته و در جای او به سریر حکومت نشسته [۱۱] و با سلیمان اتحادیه تشکیل داد. و «هداد» نام بتی بوده در میان برخی قبایل سامی. [۱۲]
گویا این هدهد نیز یکی از «مردان پرواز = مردان سریع السیر» و از عیاران و جاسوسان دولت سلیمان بوده است.
در صدد روشنفکر بازی نیستم و اینگونه گرایش را از القائات کابالیستی میدانم، در مقام تحقیق و پیرو دلیل هستم. و الاّ وقتی که به حکومت سلیمان (ع) بر جن و شیاطین، ایمان داریم چرا باید از حکومت او بر مرغان استیحاش داشته باشیم. برای روشن شدن موضوع، آیات و احادیث را در اینباره بررسی میکنیم:
قویترین مستمسک بر اینکه هدهد یک مرغ بوده، یک برداشت ادبی است از آیه۱۷ سورهی نمل است که میگوید: «وَ حُشِرَ لِسُلَیمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیرِ فَهُمْ یوزَعُونَ : برای نمایش و سان نظامی در برابر سلیمان، لشکریانش از جن و انس و پرنده، جمع شدند و هر گروه در جایگاه خود قرار گرفتند».
میگویند: ظاهر آیه نشان میدهد که ارتش سلیمان از سه بخش تشکیل میشد: جنها، انسانها و پرندگان.
در حالی که آمدن لفظ «طیر» بعد از «انس» عطف خاص بر عام و مصداق «ذکر الخاص بعد العام» است که به خاطر ویژگی فوج عیاران و مردان پرواز، به طور ویژه از آنان نام برده است. آیه در هیچکدام از دو معنی، «نصّ» نیست و از نظر «ظهور» نیز با توجه به آیه دیگر که پس از آن آمده، بیشتر دربارهی انسان ظهور دارد تا مرغ:
«وَ تَفَقَّدَ الطَّیرَ فَقالَ ما لِی لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبینَ [۱۴] پروازیان را بازنگری کرد و گفت: چیست مرا که هدهد را نمیبینم؟ یا او از غایبان است؟»
اگر آیه را به مرغ تفسیر کنیم، یا باید بگوییم از همهی هدهدها تنها یکی در لشکر سلیمان حاضر میشده و آن روز غایب بوده است. زیرا لفظ هدهد مفرد است. و یا باید بگوییم او رئیس فوج هدهدها بوده، خودش غایب و فوجش حاضر بوده است. و برای هیچکدام از این دو برداشت دلیلی نداریم مگر توجیه خیالی. اما اگر او را یک انسان بنام هدهد بدانیم که در آن زمان رایج بوده، بدون توجیه، معنی ظاهری و ظهور آیه میشود. در ادامه میفرماید:
«لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیأْتِینِّی بِسُلْطانٍ مُبین [۱۵] او را مجازات خواهم کرد، مجازات شدید یا میکشم او را مگر برای من دلیلی روشن برای غیبتش بیاورد».
شاید گفته شود: معمولاً لفظ «ذبح» دربارهی حیوان به کار میرود نه دربارهی انسان. اما در ادبیات قرآن لفظ ذبح در مواردی که دربارهی انسان به کار رفته بیش از آن است که دربارهی حیوان به کار رفته است؛ در قرآن هشت واژه از ماده ذبح آمده که سه واژه دربارهی حیوان و چهار واژه دربارهی انسان است و مورد هشتم همین آیهی مورد بحث ما است.
اما در عرصهی حدیث: نهج البلاغه، ج۱ ص۳۴۱-۳۴۲:
«وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً یجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلًا لَکانَ ذَلِک سُلَیمَانَ بْنَ دَاوُدَ الَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْک الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ [۱۶] اگر قرار بود کسی برای جاودان زیستن وسیلهای بیابد میبایست سلیمان به آن وسیله میرسید که بر جن و انس حکومت میکرد».
در این حدیث حکومت او بر جن و انس آمده اما نامی از مرغان نیامده است. و هیچ حدیث مستند نداریم که حضرت سلیمان مرغان را نیز به خدمت کارهای خود بگیرد.
سؤال: در حدیث شماره۱۹ ص۷۵ ج۱۴ بحارالانوار، که سندش نیز صحیح است به نقل از «من لا یحضره الفقیه»، آمده است: سلیمان(ع) به همراه جن، انس، طیر، باد، به زیارت کعبه رفته است.
پاسخ: مرغان برای حضرت داود نیز جمع میشدند. و گفته شد که پیامبران (ع) و ائمه (ع) زبان مرغان را نیز هر وقت میخواستند، میدانستند. و آنچه برای بحث ما لازم است اولاً: یک آیه یا حدیث مستند وجود داشته باشد که ثابت کند حضرت سلیمان از مرغان در امور حکومتی کار میکشید همانطور که از جن، شیاطین و انسانها کار میکشید. ثانیاً: از قرآن و حدیث ثابت شود که آن «هدهد» نیز همان مرغ است نه نام یک انسان.
البته احادیث مجعول و غیرمستند و یا مستند اما منقول از کابالیستها زیاد است، از امثال وهب بن منبّه، حسن بصری و… که در همان بحار، مییابید، وهب بن منبّه میگوید: وقتی که سلیمان سوار میشد همهی اهل خود، حشم و خدم خود و کاتبانش را در یک شهر مصنوعی متحرک که هزار سقف داشت، حمل میکرد و… [۱۷]
یا حسن بصری میگوید: سلیمان در صبح در دمشق بیدار میشد و در شهر استخر (پارس) قیلوله میکرد (نزدیک ظهر)، نزدیک غروب از استخر حرکت میکرد و شب را در کابل میگذرانید و… [۱۸]
و خیلی افسانههایی از این قبیل که تحریفکنندگان تورات نیز چنین افسانهها را نسرودهاند. البته ما دربارهی تسلط سلیمان (ع) بر جن و شیاطین، و دربارهی باد که در اختیار او بود و برای چه کاری بود، بحث خواهیم کرد. و اساساً هستهی اصلی بحث ما و انگیزهی ما در این مباحث همین سلطهی او بر شیاطین است که نه پیش از او کسی به چنین قدرتی رسیده و نه کسی پس از او خواهد رسید تا پایان تاریخ کابالا و در دوران تاریخ انسانی که خواهد آمد و میآید، انسان و تاریخ انسان و تمدن انسان، از سلطهی شیاطین خارج خواهد شد.
برخورد کابالیسم با اولین حاکمیت ولایی
ابلیس مهرههایش (سامری، عقیبا، بلعم باعور، قارون) را در همان آغاز بعثت موسی (ع) در کنار او در امتش کاشت؛ ماجرای گوساله و بقره و جریان قارون را که هرکدام یک فتنهی بزرگ بود به راه انداخت که موسی به ناله آمد: «یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکم [۱۹] ای قوم من چرا اینهمه مرا اذیت میکنید در حالیکه میدانید من پیامبر خدا بر شما هستم».
ابلیس و کارگزارانش کاری کردند که برنامهی موسی در همان صحرای سینا، به بنبست رسید و مردم از حرکت جهادی در رکاب او خودداری کردند و سالهای مدیدی به طور «تیه» (چادرنشینی غیرمدنی) به سر بردند که هارون و موسی نیز در همان دوره از دنیا رفتند، تا نسل دوم بزرگ شده و به صحرانشینی قانع نشدند و ذهنشان نیز از رسوبات تمدن مصری به کنار بود، و نیز چون دیگر موسی نبود که از او بخواهند با همان معجزه که دریا را شکافت، خود به تنهایی به جهاد دشمن برود. این نسل توانست به رهبری یوشع بن نون، دولتی را تأسیس کند.
ابلیس بهوسیلهی کابالیستهای مطیع خود، پس از مدتی کاری کرد که دولت بنیاسرائیل از بین رفت؛ هر طایفه به طور جداگانه زندگی میکردند و هرکدام از دوازده طایفه به ملوکالطوایفی دچار شدند و مورد هجوم و تجاوز مردمان دیگر قرار گفتند. سران طوایف پیش پیامبر وقت (سموئیل) آمدند و خواستند که یک فرد را به عنوان رئیس دولت مرکزی برایشان انتخاب کند تا دارای قدرت مرکزی شده و از خود دفاع کنند. بالاخره پس از کشاکش بسیار مقرر شد که طالوت (شاؤل) حاکمشان باشد. پس از طالوت قدرت به داود رسید و سپس به سلیمان.
نقطه ضعف ابلیس در به انحراف کشیدن بنیاسرائیل، حضور پیامبران پی در پی در میان آنان بود. براستی پیامبران (حدود هفتاد نفر در طول زمان خروج بنیاسرائیل از مصر تا پایان اسارت در بین النهرین) در میانشان همیشه با شدیدترین و خطرناکترین برنامههای ابلیس و کابالیسم مبارزه میکردند. سرانجام ابلیس موفق شد و اکثریت قوم یهود به طور ندانسته و اقلیتشان به طور دانسته به کابالیست تبدیل شدند.
اما تعدادی اندک از بنیاسرائیل همیشه هستند و تا تحقق جامعهی واحد جهانی خواهند بود که در کابالیسم ذوب نخواهند شد گرچه از دین عیسی (ع) و پیامبر اسلام (ص) نیز بیبهره خواهند بود: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلُون [۲۰] از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمائی میکنند و به آن گرایش دارند».
مراد از این «حق»، حق نسبی است، کابالیست نشده و نمیشوند. نه اینکه در صراط مستقیم قرار دارند. زیرا آنان دو پیامبر اوالوالعزم را انکار میکنند. و جالب اینکه تفسیر این آیه که ظاهرش با آیات متعدد بلكه کل قرآن و اصول اسلام ناسازگار است، به خوبی روشن نمیشود مگر با توجه به جریان تاریخی کابالا. همانطور که تا کنون روشن نشده است. اما امروز با بر افتادن پرده از راز کابالا، میبینیم در ادبیات قرآن هرکس و هرگروه که کابالیست نباشد به نوعی نسبی از حق، برخوردار معرفی میشود، گرچه دو پیامبر را انکار کند. یعنی سرگذشت بشر فقط دو جریان است و هرکس تابع جریان کابالا نباشد در جریان دوم قرار دارد و در قیامت نیز یهودی کابالیست با یهودی غیرکابالیست فرق خواهند داشت.
فتنهی کابالیسم در زمان سلیمان
داوود به یاری پیامبران دیگر توانست خود و نظام ولایتش را از شرّ برنامههای ابلیس و کابالیسم به سلامت عبور دهد. اما نوبت که به حکومت سلیمان نوجوان رسید [۲۱] ابلیس اِقدامیترین و جسارتآمیزترین برنامهریزی را کرد که تا آن روز چنین گستاخی را نکرده بود. او از زمان داوود برای اولین بار در برابر قدرتهای مورد قبول خود، تحقق یک قدرت ولایتی را مشاهده کرد اینک میدید که با وجود رهبری کسی مانند سلیمان تداوم این قدرت ولایی به درازا خواهد کشید و الگوی جامعههای دیگر شده و تاریخ را از سلطهی او خواهد گرفت. برنامهی صبورانهای را طرحریزی کرد. روزی که سلیمان از مرکز حکومتش به تنهایی به جایی رفته بود، شیطانی را مأمور کرد که به قیافه او در بیاید و بر تخت نشیند…
نویسنده: آیتالله مرتضی رضوی
پینوشتها:
[۱] تورات، کتاب اول پادشاهان، باب یازدهم
[۲] همان، باب دهم
[۳] بحار، ج۱۴ ص۷۰
[۴] خشکار: گندم، آرد و یا نانی که سفید نباشد و به سبزی گراید؛ ظاهراً مراد «چاودار» است. (ر.ک: اقرب الموارد، جلد استدراک).
[۵] آیههای ۱۶۳، ۱۶۴ و۱۶۵ سوره نساء
[۶] آیه۷۹ سوره انبیاء
[۷] آیه۱۵ سوره نمل
[۸] بحار، ج۱۴ ص۷۰
[۹] آیه۱۷ سوره نمل
[۱۰] تورات، کتاب دوم سموئیل باب۸ بند۳ و چند فصل و بند دیگر- و کتاب اول پادشاهان، فصل۱۱ بند۲۱
[۱۱] دائرة المعارف فرید وجدی، ذیل واژه بلقیس
[۱۲] لوئیس معلوف، المنجد، بخش اعلام واژهی هداد
[۱۳] آیه۲۳ سوره نازعات
[۱۴] آیه۲۰ سوره نمل
[۱۵] آیه۲۱ سوره نمل
[۱۶] بحار، ج۱۴ ص۷۰
[۱۷] همان، ص۸۳
[۱۸] همان ص۷۵ ،۷۶
[۱۹] آیه۵ سوره صف
[۲۰] آیه۱۵۹ سوره اعراف
[۲۱] سلیمان (ع) در سن ۱۳ سالگی قدرت را به دست گرفته است؛ محاسن برقی ص۱۹۳ بنقل از بحار، ج۱۴ ص۷۳
کابالیسم در ملک سلیمان ، کابالیسم در ملک سلیمان ، کابالیسم در ملک سلیمان
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سلام.اگر امکان دانلود رایگان برای این حجم مطالب مفید و متون عالی را قرار بدهید تا پس از دانلود با فرصت های مناسب مطالعه و رجوع مجدد گردد ممنون می شویم.ضمن تشکر و خدا قوت کارتان عالی ست اما ناشناخته و کم مخاطب.کار