متن کامل کتاب «کابالا و پایان تاریخش» ؛ قسمت سیودوم نفوذ کابالیسم
روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی قرآن دربارهی یهود
در مباحث گذشته گفته شد که از نظر انسانشناسی قرآن، جامعه «شخصیت» دارد و جامعه مجموع افراد نیست، یک واقعیت دیگر است. جاذبه و دافعهی جامعه غیر از جاذبه و دافعهی افراد خودش است. اقتضاهای جامعه با اقتضاهای افراد خودش کاملاً متفاوت است. و لذا در عرصهی حقوق نیز جامعه و شخصیت جامعه حقوقی دارد همانطور که تک تک افراد دارای حقوقی هستند. انسان ذاتاً به دلیل اقتضای روح فطرت، جامعهگرا است و منشأ جامعه روح فطرت است که حیوان فاقد این روح است.
این موضوع را در نوشتههای متعدد از آن جمله در «تبیین جهان و انسان» شرح دادهام. و آنچه در اینجا باید عنوان شود بررسی زمینه و چگونگی کابالیست شدن جامعهی یهود است که قرآن خطاب به یهودیان عصر پیامبر اسلام (ص)، آن جامعه را محاکمه میکند، مثلاً میگوید شما انبیا را کشتید، شما از موسی خواستید که برایتان بت بسازد، شما، شما… در حالی که یهودیان موجود در آن عصر نه پیامبری را کشته بودند و نه موسی (ع) را دیده بودند که از او بت بخواهند! شخصیت جامعه را محاکمه میکند و این محاکمه را بر مبنای عناصر اساسی روانشناختی و جامعهشناختی آنان، توضیح میدهد که حدود ۱۰ عنصر میشود:
۱- به جای تشکر زیادهخواهی میکنند
وقتی که دریا شکافته شد و از خلیج عبور کردند، این عنایت خدا در ضمیر شخصیتیشان، «ایجاد حق» کرد گمان کردند که حق دارند هر توقعی را از خدا داشته باشند و اگر چیزی را بخواهند و خدا ندهد، حقشان را ضایع کرده است. یهودیان، نیکی دیگران دربارهی خودشان را دلیل استحقاق خودشان میدانند و به جای تشکر، فرد نیکوکار را موظف میدانند که نیکیهای دیگر را برایشان انجام دهد و این توقعشان با تکرار نیکی شخص نیکوکار به طور تصاعد هندسی بیشتر و شدیدتر میگردد.
پس از عبور از خلیج گفتند: «یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّک یخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها [بقره:۶۱] ای موسی ما هرگز نمیتوانیم به یک طعام قانع شویم، خدایت را بخوان تا برای ما (به طور معجزه) برساند آنچه را که زمین میرویاند از سبزیش، خیارش، سیرش، عدسش، پیازش».
«قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أَدْنى بِالَّذی هُوَ خَیرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکمْ ما سَأَلْتُم [بقره:۶۱] (موسی خشمگینانه) گفت: آیا عوض میکنید آنچه را که بهتر است با آنچه که پستتر است!؟ بریزید به مصر (برگردید بروید به مصر) در آنجا به (اینگونه) خواستههایتان میرسید».
یهودیان (نه به عنوان مَثَل بلكه واقعاً) در آن حال حرکت و کوچ، از موسی (ع) از سیر تا پیاز را خواستند، گوئی موسی موظف است در پشت قاطر و الاغ در حال حرکت برای آنان خیار و پیاز بکارد.
۲- حسّ تقلید
مطابق اصطلاح امروزی که میگویند «غربزدگی»، مصر زدگی و مشعوف بودن به تمدن مصری و تقلید از آنان حتی در بتپرستی، از دیگر ویژگیهای قوم یهود بود.
۳- حسگرایی و محسوسخواهی
که شرحش گذشت. منشأ مادیگرایانهی عصر مدرنیته، همین حسگرایی یهودیانی است که به عنوان دانشمند کابالیست، مدرنیته را پیریزی کرده و توسعه دادند و کوچکترین جرمشان از بین بردن محیط زیست است.
۴- حرص شدید به مال دنیا و زندگی دنیوی
«لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ [بقره:۹۶] مییابی یهودان را حریصترین مردم جهان بر زندگی و آزمندترین از مشرکان. هریک از آنان آرزو میکند که هزار سال عمر کند».
۵- پیمانشکنترین مردم جهان
حدود پانزده مورد در قرآن دربارهی میثاق و پیمان آنان با خداوند آمده است و همگی حاکی از پیمانشکنی آنان است و در دو آیه به طور نص خصلت شخصیتی پیمانشکنی آنان بیان شده است:
«فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیة [مائده:۱۳] به سزای شکستن پیمانشان، آنان را از رحمت خود راندیم و دلهایشان را سخت (با قساوت) کردیم».
«فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ وَ کفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیها بِکفْرِهِمْ فَلا یؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً [نساء:۱۵۵] به علت پیمانشکنی و کفرشان به آیههای خداوند، و کشتن پیامبران به ناحق، و گفتارشان که قلبهای ما در غلاف است (هیچ سخنی را نمیشنوند و میگویند قلبهای ما برای گفتار دیگران سربسته و قفل شده است)، بلکه خداوند به دلیل کفرشان بر قلبهایشان مهرزده، ایمان نمیآورند مگر اندکی از آنان».
۶- حق به جانبی
تنها باور، فکر و اندیشهی خود را درست میدانند به سخن، استدلال و منطق هیچ مردمی گوش نمیدهند. همانطور که در آیه بالا آمده است.
۷- نژادپرستترین مردم جهان
خود را انسان و نژاد برتر دانسته و مردمان جهان را موظف میدانند که مانند حیوانات در خدمت آنان باشند. و نیز معتقد هستند که دیگر مردمان مانند حیوانات به بهشت نخواهند رفت و بهشت منحصراً مال آنان است و کسی از نژاد یهود به دوزخ نخواهد رفت:
«قُلْ إِنْ کانَتْ لَکمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کنْتُمْ صادِقین [بقره:۹۴] بگو (به یهودیان) اگر زندگی آخرت فقط و به طور خالص برای شما است نه برای مردمان دیگر پس آرزوی مرگ کنید (تا زودتر به بهشت بروید) اگر راستگو هستید».
در طول ۳۴۰۰ سال، نژادپرستیشان، آنان را نمونهی نژادپرستی در حد باور نکردنی، نشان میدهد.
۸- حسادت به همدیگر
با وجود نژادپرستی عمیق، در مقام منازعات مالی و دنیوی حسودترین مردم نسبت به همدیگر هستند. خداوند از همهی مردمان جهان خواسته که همدیگر را نکشند، و خانههای همدیگر را به زور از دستشان نگیرند، اما این موضوع را به طور یک پیمان ویژه و قرارداد دوجانبه توسط پیامبران، با بنیاسرائیل بسته بود و آنان رسماً تعهد کرده بودند که به این پیمان استوار بمانند و آن را شکستند:
«وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکمْ لا تَسْفِکونَ دِماءَکمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکمْ مِنْ دِیارِکمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکمْ وَ تُخْرِجُونَ فَریقاً مِنْکمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یأْتُوکمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکمْ إِخْراجُهُم [بقره:۸۴و۸۵] به یاد آورید پیمانتان را (که با خداوند بسته بودید) که همدیگر را نکشید و همدیگر را از خانهها بیرون نکنید، سپس این پیمان را مستحکم کردید و گواهی کردید. سپس شما هستید آنان که همدیگر را میکشید و عدهای را از خانههایشان بیرون میکنید در حالیکه بر علیه آنان همدست میشوید با گناه و بیدادگری و اگر آنان پس از خروج به عنوان اسیران به شما عرضه شوند فدیه داده آنان را آزاد میکنید، در حالیکه اخراج آنان برایتان تحریم شده بود».
توضیح: قرآن یک اصل عجیب را در روانشناسی یهودیان، بیان میکند: چون حسود و مالپرست هستند حتی خانههای افرادی از خودشان را به زور و همدستی ستمگرانه از دستشان میگیرند و آنان را آوارهی دشت و بیابان میکنند.
از جانب دیگر: وقتی که قبایل دیگر، همان اخراج و تبعیدشدگان بیکس را اسیر میکردند، همین تبعیدکنندگان ستمگر به انگیزهی نژادپرستی پول داده و آنها را آزاد میکردند.
هیچ مردمی در تاریخ به چنین احساسها و انگیزشهای روانی متضاد بل متناقض دچار نشده است. قرآن میگوید: در حالیکه نباید آنان را به خاطر تملک اموالشان تبعید میکردید تا نیاز باشد که پول داده و آزادشان کنید.
فشار انگیزش حسادت و مالپرستی وادارشان میکند که ضعیفان را از خانه و دیارشان اخراج کنند، نمیتوانستند جلو این فشار درونی خبیثانه را بگیرند. اما وقتی که آنان را در دست قبایل دیگر اسیر میدیدند به انگیزش حس نژادپرستی آنان را خریداری کرده و آزاد میکردند. و همین همدیگر آزاری و حسادت عمیق بود که دولت و قدرتشان را بر باد داد و تصمیم گرفتند که پس از آزادی از بابل در دنیا پراکنده شوند حتی پیامبرانی مثل دانیال و حبقوق نیز نخواستند به فلسطین برگردند.
۹- پیامبرکُشی
یهودیان چندین پیامبر را کشتهاند از آن جمله زکریا، یحیی و (به گمان خودشان) عیسی علیهمالسلام، یا بدست خودشان یا بدست حاکم منصوب از طرف قدرتهای کابالیستی مانند روم.
۱۰- حیلهگری و نیرنگبازی
حتی با خداوند نیز با حیله و نیرنگ رفتار میکنند:
«وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً [نساء:۱۵۴] و گفتیم به آنان روزهای شنبه از قرار مقرر تجاوز نکیند و از آنان پیمان محکم گرفتیم».
«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکمْ فِی السَّبْت [بقره:۶۵] و میدانید که کسانی از شما از پیمان شنبه تجاوز کردند».
داستان: به هر دلیلی، خداوند درباره یک آبادی که در ساحل دریا بود مقرر کرد که روزهای شنبه ماهیگیری نکنند «إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً [اعراف:۱۶۳] چون در روزهای شنبهیشان ماهیان زیاد و به طور نمایان میآمدند». در ساحل دریا کانالهایی کندند و روز شنبه ماهیها را به درون کانالها هدایت کرده و راه برگشتشان را میبستند، روز یکشنبه آنها را از آب بیرون میآوردند. که بلی: ما به پیمان عمل کردیم.
تاریخ یهود یعنی حیله و نیرنگ، تاریخ حسادت، از روزی که اسرائیل (یعقوب) زنده بود و از روزی که یوسف را به چاه انداختند.
یهود اولین امت نبوی که کابالیست شد
از زمان موسی (ع) و خروج از خلیج (حوالی۱۳۵۰ قبل از میلاد) تا تجزیه دولت یهود به دو دولت (حوالی۹۳۰ قبل از میلاد) یعنی در طول ۴۰۰ و اندی سال کشمکش میان نبوت و کابالا، میان جبرئیل و ابلیس، ادامه داشت که این درگیری با جذر و مدهایی از دو طرف همراه بود گاهی بعلپرستی برخی از معابد بنیاسرائیل را فتح میکرد و گاهی خداپرستی بعل را از جامعهی یهود بیرون میراند.
بدیهی است تجزیه یک امت دارای نبوت واحد و نژاد واحد، دلیل روشنی است که دیگر آن مردم یک جامعهی نبوّتی نیستند. و این اولین بار بود که ابلیس توانسته بود یک جامعهای بسازد که در عین حالی که خود را اولین و برترین دینداران جهان میدانند، کابالیست هم باشند!
به احتمال قوی و قریب به یقین، باید این لفظ «اولین» را دربارهی جامعههای خاورمیانهای به کار برد. زیرا ادلّهی قومی و تاریخی نشان میدهد که جمع میان نبوت و کابالا در هند پیش از ۳۰۰۰ سال پیش، یعنی پیش از ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد، رخ داده بود و ابلیس همان تجربه را دربارهی بنیاسرائیل (با استفاده از ۱۰ عنصر روانشناختی مذکور) به اجرا گذاشته است.
اما این لفظ «اولین» از یک جهت در میان اقوام خاورمیانه نیز منحصر به یهود است زیرا آنان از این جهت که همیشه در میانشان (حتی در دورهی دو دولتی و حتی در دورهی اسارت در بین النهرین) پیامبرانی داشتهاند، اولین جامعهای بودند که با این وجود، باز دین را با کابالیسم در هم آمیختند و فریاد پیامبران به جایی نرسید.
کاهنان کابالیست به بهانهی باطنگرایی ابتدا به تأویل پیامهای تورات پرداختند، معابد را در اختیار گرفتند، پیامبران را به حاشیه راندند، سپس به تحریف تورات پرداختند یعنی همهی نصوص تورات را از کار انداختند، با تماس مداوم که با شیاطین داشتند در ذهن عوام «اولیاءالله» نامیده شدند. پیامبران را به لقب «ظاهرگرایان خشک» ملقب ساختند بهطوری که پیامبران در زمان آزادی از بابل به سرزمین اولشان باز نگشتند، یعنی عملاً به پراکنده شدن آن جامعه اقدام کردند. این موضوع نشان میدهد که کابالیسم تا چه حدی در روان آن مردم نفوذ کرده بود که «نبوت جامعهساز» به «جامعه برانداز» تبدیل شده است زیرا آن جامعه باید متلاشی میشد حتی نبوت هم از هدایت آنان مأیوس شده بود!
جبرئیل محکوم میشود و ابلیس حاکم
ماجرا از به حاشیه راندن و منزوی کردن پیامبران گذشته و به محکوم کردن جبرئیل رسیده بود. صوفیان یهود ابلیس را مظهر خدا نامیدند و جبرئیل را مزاحم زندگی، آورندهی تکلیفهای سخت، محدود کنندهی بشر، و ضد آزادی معرفی کردند و به عشق ابلیسی پرداختند و رابطه انسان با خدا را به محور «عشق» قرار دادند و با خداوند به عشقورزی پرداختند. و بالاخره به دشمن جبرئیل تبدیل شدند که در زمان پیامبر اسلام (ص) همین ایراد و عیب را به پیامبر (ص) گرفتند که: تو پیامهایت را از جبرئیل میگیری و ما او را دشمن میداریم.
دقت کنید: آنان وجود جبرئیل را انکار نمیکنند، فرشته الهی بودن او را نیز انکار نمیکنند، با این وجود به صراحت اعلام میکنند که او را دشمن میدارند. که قرآن در جوابشان میگوید:
«قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْریلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِک بِإِذْنِ اللَّه [بقره:۹۷] بگو: هرکس دشمن جبرئیل باشد (باشد و بداند) که جبرئیل قرآن را به قلب تو نازل کرده به اذن خدا».
«مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْریلَ وَ میکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرین [بقره:۹۸] هرکس دشمن خدا و ملائکه و جبرئیل و میکائیل باشد پس (بداند که) خداوند دشمن کافران است».
قرآن این آئین و دین اینچنینی یهودیان را کفر نامیده است و چون «الکفر ملة واحدة» [۱] و همهی گونههای آن کابالیسم است، یهود را کابالیست میشناسد.
مغز و پوسته
کشمکش چهار قرنی میان نبوت و کهانت، میان دین موسی (ع) و کابالیسم، تمام شد با این نتیجه که: مغز یهودیت کابالیسم و پوستهی آن دین موسی گشت! آنچه از دین موسی مانده فقط نام است و عنوان لفظی، همراه با یک سری مراسمی که هیچ ضرری به کابالیسم ندارد. بلکه کاملاً به نفع آن است که دین نیز در خدمت کابالا قرار میگیرد.
یک تشابه شگفت
در این موضوع، فوراً به ذهن هر فرد هوشمند خطور میکند که: با حضور پیامبرانی مانند الیاس، حبقوق، دانیال، ذکریا، یحیی و انبیای دیگر در میان بنیاسرائیل چگونه دین موسی (ع) به کابالیسم تبدیل شد؟! پس نقش و تبلیغات آن همه پیامبر و وجودشان تاثیر نداشت؟!
پاسخ: پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) دوازده امام که به اعتراف همهی محققان تاریخ، دانشمندترین اشخاص و دانشمندتر از انبیای مذکور بودهاند، چگونه به حاشیه رانده شدند؛ انبیای بنیاسرائیل نیز به همینگونه به حاشیه رانده شدند. کافی است یک نگاهی به همین تورات تحریف شده داشته باشید که همهجا تصریح میکند هرگز قدرت و مدیریت جامعه در دست پیامبران نبوده است. حتی داوود و سلیمان را نیز دو پادشاه بدون نبوت میداند.
مطابق بیان قرآن و اعتقاد ما، در طول آن حدود ۴۰۰ سال تنها داوود و سلیمان دو پیامبر بودند که قدرت را در اختیار داشتند که کابالیستها «ابشالوم» پسر داوود را بر علیه او شورانیدند و دربارهی سلیمان نیز آن بلاها را بر سرش آوردند.
میتوان گفت: اگر دورهی حکومت داوود و سلیمان را از آن حدود ۴۰۰ سال کسر کنید، مطابق و مساوی میشود با دورهی ائمه طاهرین (ع) که از روز رحلت پیامبر (ص) شروع میشود و در سال۳۲۹ به غیبت کبری میرسد.
چه تشابه شگفتی! مصداق حدیث متواتر و مجمع علیه: «لَتَرْکبُنَّ سُنَّةَ مَنْ کانَ قَبْلَکمْ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ لَا تُخْطِئُونَ طَرِیقَهُمْ وَ لَا یخْطَى شِبْرٌ بِشِبْرٍ وَ ذِرَاعٌ بِذِرَاعٍ وَ بَاعٌ بِبَاعٍ حَتَّى أَنْ لَوْ کانَ مَنْ قَبْلَکمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه [۲] هر آنچه در بنیاسرائیل رخ داده در میان شما نیز رخ خواهد داد، نعل به نعل چیزی از طریقهی آنان را وا نخواهید گذاشت و وا گذاشته نخواهد شد؛ وجب به وجب، ذراع به ذراع، و باع به باع [۳]، و اگر برخی از آنان به لانهی آفتابپرست داخل شدهاند، برخی از شما نیز داخل خواهید شد».
اگر در میان یهودیان پیامبرانی بودند که با کابالیسم مبارزه میکردند، در میان امت اسلام، ائمهی طاهرین حضور داشتند و مانند همان انبیاء به حاشیه رانده شدند و دولت کابالیسم در همان فردای رحلت پیامبر (ص) در برابر اهلبیت (ع) شعار «حسبنا کتاب الله» سر داد که شعار «کتاب» بر علیه «خود کتاب» بود.
سپس به همان شعار نیز عمل نکردند و ای کاش در محدودهی همین شعار عمل میکردند زیرا دستکم در این صورت قرآن بود و مردم. که مردم با زبان امّی خودشان چیزی از قرآن برداشت میکردند گرچه ناقص و در موارد زیادی، نادرست. نتیجهی آن یک اسلام مجهول و «دین تبیین نشده» میشد. اما به همان شعار وفادار نماندند؛ پس از مدتی کرسی تفسیر قرآن برای تمیم داری این یهودی – مسیحی کابالیست، گذاشتند و تفسیر قرآن را منحصراً در اختیار او قرار دادند. سپس نوبت به کعب الاحبار یهودی کابالیست، آنگاه به وهب بن منبه کابالیست و بعد از آن نوبت به دکان بزرگ حسن بصری کابالیست و شاگردان پر شمار او و در حوالی سال۱۲۰ هـ ق نوبت به صوفیان واسطهی میان بودائیات و اسلام رسید که کابالیستهای ایرانی آن را به درون امت به سرعت و با گستردگی تمام نفوذ دادند و زبان فارسی زبان صوفیان گشت حتی در ممالک عربی مثل مصر و مراکش.
نویسنده: آیتالله مرتضی رضوی
پینوشتها:
[۱] الصوارمالمهرقة، ص۵۵ و متشابهالقرآن، ج۲ ص۱۸۶
[۲] بحار، ج۹ ص۲۴۸
[۳] ذرع واحد طول است به مقدار «از نوک انگشت تا آرنج» و باع دو برابر آن است. اولی تقریباً مساوی نیم متر و دومی مساوی یک متر است.
نفوذ کابالیسم ، نفوذ کابالیسم ، نفوذ کابالیسم ، نفوذ کابالیسم ، نفوذ کابالیسم
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: