قریب به هفت دهه از اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط رژیم اسرائیل میگذرد، رخدادی که پیامدهایش هم چنان ادامه داشته و منازعه عربی-اسرائیلی را به طولانیترین منازعه قرن و بزرگترین چالش بینالمللی تبدیل نموده است.
بررسی نحوه شکلگیری اسرائیل، منازعههای متعدد با همسایگان، جامعهشناسی اسرائیل، اقتصاد این رژیم، تعامل با قدرتهای بینالملل، جایگاه نظامی صهیونیستها و دهها موضوع دیگر از جمله مباحثی هستند که تاکنون نویسندگان و کارشناسان این امر بدان پرداختهاند. در رابطه با جامعهشناسی اسرائیل آنچه همواره بسان معضلی فراگیر و دامنهدار از سوی جامعه شناسان مطرح شده است را میتوان عدم توازن و ناهمگونی جامعه صهیونیستی دانست.
بنا بر اسناد موثق امپراطوری رو به زوال عثمانی (که سرزمینهای فلسطینی بخشی از قلمرو این امپراطوری محسوب میشد) جمعیت یهودیان در ابتدای قرن بیستم قریب به ده درصد کل جامعه ساکن در فلسطین را تشکیل میدهند. با وجود سیل گسترده مهاجرت یهودیان به ویژه در خلال و پایان جنگ جهانی دوم، همچنان عموم سکنه این منطقه را اعراب تشکیل میدادند. نکته حائز اهمیت در اینباره آن که در سال ۱۹۴۸ (شکلگیری اسرائیل) و کسب پیروزی توسط صهیونیستها، تنها اشتراک موجود میان فاتحین را میتوان دین آنها دانست، چرا که صهیونیستهای پیروز در طول چند دهه متوالی و از اقصی نقاط جهان و به نیت تشکیل دولت مد نظرشان به سرزمینهای عربی گام نهاده بودند.
حضور یهودیان با ملیتهای مختلف و فرهنگهای عموماً متفاوت و گاهاً متعارض از همان ابتدا به عنوان یکی از معضلات جامعه صهیونیستی محسوب میشد. بنا بر اسناد منتشر شده، سکنه رژیم صهیونیستی از یک صد و چهار کشور به سرزمین موعود هجرت نموده بودند. تعارضهای فرهنگی میان یهودیان را از همان ابتدای تاسیس اسرائیل میتوان مشاهده نمود آنجا که یهودیان ثروتمند و عموماً غربگرا (اشکنازی) با تصرف مناصب کلیدی و عمده قدرت و ثروت جامعه، یهودیان شرقگرا (سفاردین) را به حاشیه راندند، تبعیضی که همچنان و با گذشت دههها از اشغال سرزمینهای فلسطینی هم چنان پایدار مانده است.
تفاوت زبانی، نژادی، پوستی با گذشت زمان همچنان به عنوان معضلی لاینحل مانده است. درگیریهای اخیر میان یهودیان سیاهپوست که اصالتی اتیوپیایی دارند با یهودیان سفید و وضع قوانین ظالمانه بر علیه آنان تنها نمونهای از فضای حاکم بر جامعه اسرائیل است.
پذیرش گسترده مهاجرین در طول دو دهه اخیر همچنان فضایی را ایجاد نموده که بخش بزرگی از جامعه اسرائیل با وجود اشغال ۷۰ ساله فلسطین، در بیرون از این سرزمین به دنیا آمدهاند. از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به عنوان تنها مقام ارشد یاد میشود که در سرزمینهای اشغالی به دنیا آمده است، در رابطه با نتانیاهو نیز بایستی ذکر کرد که والدین او پیش از اتمام پروژه اشغال در سال ۱۹۴۸ به سرزمین فلسطین آمده و پس از تاسیس اسرائیل به دنیا آمده است.
با این حال و با وجود مشکلات متعدد فرهنگی حاکم بر جامعه صهیونیستی، نکته غیر قابل انکار را میتوان تسلط طبقهای از سکولارها بر عموم مناصب سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و… دانست. طبقهای عموماً مرفه، تحصیلکرده و با اصالتی غربتبار که عنصر یهودیت را برخلاف یهودیان مذهبی اعم از سنتیها و ارتدوکسها (که آن را هم نژاد و هم مذهب میپندارند) صرفاً عنصری نژادی پنداشته و با ورود باورهای آئین یهود که برگرفته از تورات و عهد عتیق میباشد شدیداً مخالفند.
یهودیان سکولار در طول دهههای سپری شده فارغ از انشعابهای گسترده حزبی (که امری مرسوم در اسرائیل میباشد) به دو جریان چپ و راست تقسیم میشوند. دو جریانی که نمود کنونی آن را میتوان در دو حزب راست لیکود و چپ کارگر مشاهده نمود. جریانهای فوق از ابتدای تاسیس اسرائیل تا به امروز قدرت را در دست داشتهاند. به واقع از زمان ایده تشکیل دولتی برای یهودیان توسط تئودور هرتزل، تا بنیانگذاری این رژیم توسط دیوید بن گورین و سردمداران هم چون حییم وایزمن، گلدا مایر، اسحاق رابین، شیمون پرز، موشه دایان، مناخیم بگین و تا مسئولین ارشد دهههای اخیر نظیر ایهود اولمرت، ایهود باراک، آریل شارون، زیپی لیونی و بنیامین نتانیاهو و… همگی جزو دو جریان کلی چپ و راست سکولار بودهاند.
برآورد وضعیت فرهنگی و جامعه شناختی حاکم بر اسرائیل گواه تغییراتی تدریجی در راس هرم حاکم بر این رژیم و بافت جمعیتی آن میباشد، رخدادی که از هم اکنون زنگ خطر را برای الیت قدرتمند حاکم بر اسرائیل پس از هفت دهه سکانداری مطلق به صدا در آورده است. روزنامه هاآرتص در یكی از شمارهها به این امر پرداخته و با استناد به اظهارات شماری از رهبران صهیونیست و نگاهی جامعه شناسانه به وضعیت حاکم بر جامعه از وقوع احتمالی این امر در سالهای پیش رو خبر داده است. رخدادی که تحقق آن ضمن تغییر معادلات درونی اسرائیل تبعات و پیامدهایی را برای تمامی خاورمیانه در بر خواهد داشت. به نوشتهی هاآرتص بافت جمعیتی اسرائیل در حال فروپاشی است و این از توافق ایران مهمتر است، ما شاهد افزایش ارتدوکسها، اعراب و یهودیان مذهبی و کاهش شمار یهودیان سکولار هستیم.
روزنامه صهیونیستی هاآرتص با استناد به آمار سالیانه اسرائیل در رابطه با شمار دانشجویان و معلمها مینویسد که این آمارها نشان میدهد که شمار شاگردان کلاس اول به روشی تبعیضآمیز چگونه در سیستم مدارس اسرائیل به درجات یهودیان مذهبی، یهودیان ارتدوکس افراطی و عرب تقسیم شده است. آمارهای پنج سال اخیر نشان میدهد که هسته سکولار جامعه اسرائیل در حال کوچک شدن است و این در حالی است که شمار جمعیت گروههای دیگر در حال افزایش است.
به نوشتهی نویسنده هاآرتص از هم گسیختگی هسته درونی جامعه اسرائیل به روزهای پیش از تشکیل آن نزدیک شده است و تقویت اقلیتها موثرترین عوامل در سیاست و اقتصاد آن محسوب میشود به طوری که این موضوع مهمتر از توافق اتمی با ایران است. انتخابات اخیر کنست به منزله پیروزی برای اقلیتها بود. ارتدوکسهای افراطی به موقعیت کلیدی در ائتلاف دست یافتند. اعراب برای تشکیل سومین حزب بزرگ کابینه در کنست متحد شدند. مذهبیون ملی مقداری از قدرت خود را در رایگیری از دست داند اما خود را به عنوان عامل موثر در تصمیمگیری دولت مطرح کردند.
تغییر و تحولات صورت پذیرفته و تبعات آن بر منطقه خاورمیانه و سیاستهای آتی اسرائیل ما را بر آن داشت در این نوشتار به چرایی این تغییر و دگرگونی در جامعه ناهمگون اسرائیل بپردازیم. در این نوشتار جامعه اسرائیل را به سه دسته کلان سکولارها، مذهبیها و عربها تقسیم مینماییم. اگرچه این تقسیمبندی دقیق نبوده و بسیار پراکندهتر از این میباشد.
چالش میان سکولارهای چپ و راست
اختلاف دیدگاه میان جریانهای چپ و راست در اسرائیل را میتوان به درازای عمر این رژیم نسبت داد، با این حال و بهویژه از زمان روی کار آمدن نتانیاهو و تشدید تنشها با طرف فلسطینی، شدت اختلافهای فیمابین بیش از هر زمانی شده است. نتانیاهو مدام و در تمامی انتخاباتها با در پیش کشیدن مسائل امنیتی نظیر خطر ایران، جنبش حماس و حزب الله در پی کسب آرای عمومی برآمده است. تمرکز بر مقابله با حماس و گسترش شهرکسازیها موجب شده تا برخلاف گذشتههای نه چندان دور، حزب پیروز در انتخابات برای تشکیل کابینه ائتلافی، دست خویش را به سوی جریانهای چپ دراز نکرده و جهت اداره دولت متوسل به کسب حمایتهای جریانهای تندرو مذهبی شده است.
اختلاف بر سر حل مناقشه فلسطینی – صهیونیستی در مواردی کلیدی نظیر آینده آوارگان، چگونگی خروج از کرانه باختری، پایبندی و یا عدم پایبندی به قطعنامههای شورای امنیت بهویژه بازگشت به سرزمینهای ۱۹۶۷، آینده مبهم شهرکها و نحوه تعامل با آمریکا و برخی دشمنان اسرائیل در منطقه همگی موجب شکاف روز افزون میان طرفین شده، شکافی که عملاً جناح چپ را به حاشیه رانده و جناح راست را ناگزیر ساخته جهت ماندگاری در سکان قدرت به سوی جریانهای تند مذهبی متمایل سازد. اگرچه جناح راست (حزب لیکود و احزاب نزدیک به آن) به خطر فزانیده یهودیان مذهبی اگاهند آنچنان که نتانیاهو و لاپید و همچنین نفتالی بنت در دوره پیشین کنست تلاش کردند که اعراب و ارتدوکسهای افراطی را از نظر سیاسی و اقتصادی تضعیف کنند. آنها بودجههای ارتدوکسهای افراطی را کاهش دادند و تهدید کردند که جوانان آنها را به ارتش فراخواهند خواند و اعلام کردند که هرگونه برابری عواقبی برای آنان به همراه خواهد داشت، با این حال سکولارهای راست بنا بر آنچه در تحولات درونی اسرائیل در حال گذران است ناگزیر به ائتلافی ناخواسته با مذهبیها شدهاند. تشکیل کابینه با حضور مذهبیهای تندرویی همچون حزب شاس عملاً به منزلهی امتیازی جهت پیشبرد اهداف آنان در سطح جامعه خواهد بود.
مسئلهای به نام زاد و ولد
جمعیت اسرائیل به هشت میلیون و چهارصد هزار نفر میرسد. تلاش برای جلب رضایت یهودیان اقصی نقاط دنیا با وجود کوچکی سرزمینهای اشغالی همچنان اولویت بالایی برای دولتمردان اسرائیلی محسوب میشود. امری که با وجود تداوم تنش میان اسرائیل و جریانهای مقاومت در منطقه حداقل در یک دهه اخیر موفقیتآمیز نبوده است.
نکته حائز اهمیت آنکه جناح سکولار حاکم بر اسرائیل همزمان دو خطر گسترده جمعیتی را پیش روی خود حس مینمایند، دو خطری که ابتدا به ساکن از سوی عربها احساس شده و در مرتبه دوم از سوی یهودیان مذهبی و ارتدوکس قابل تصور است.
یهودیان سکولار که عمدتاً از جناحهای متنفذ و اقشار مرفه جامعه محسوب میشوند عموماً از فرزندآوری محدودی برخوردارند. جدا از کاهش زاد و ولد از سوی سکولارها، عدم پایبندی به قیودات مذهبی، گاها منجر به تمایل یک یهودی اعم از زن و یا مرد به همسری غیریهودی شده است، رخدادی که با وجود هشدارهای مکرر یهودیان تندرو و بهویژه مذهبی در حال افزایش است. بنا بر آیین و سنت یهودیان، اشخاصی یهودی محسوب میشوند که لزوماً پدر و مادر آنها یهودی بوده و لذا ازدواج با یک غیریهودی موجب میگردد که فرزند حاصله یهودی محسوب نشود. برخی جریانهای میانهرو تر یهودی، اصل را به مادر داده و معتقدند شرط مادر یهودی برای یهودی اطلاق کردن فرزند به تنهایی کفایت مینماید.
گرایشهای لیبرالی یهودیان سکولار در سبک زندگی، ازدواج، دارا بودن فرزندانی اندک و بیتعهدی در اجرای فرامین شریعت یهود در حالی است که یهودیان مذهبی سنتی و به خصوص یهودیان ارتدوکس که تفاسیری بسیاری متصلب و سخت از آیین یهود ارائه میدهند خود را متعهد به داشتن فرزندانی زیاد میدانند، تا آنجا که شماری از این یهودیان بین ۶ تا ۱۰ فرزند دارند.
یهودیان ارتدوکس هم اکنون نیز جامعه کوچکی در اسرائیل محسوب میشوند، با این حال تجمیع آنها با یهودیان مذهبی و سیل گسترده زاد و ولد از سوی آنان از هم اکنون زنگ خطر را برای آینده رهبری اسرائیل به صدا درآورده است. یهودیت ارتدوکس از شاخههای دین یهودیت است که بر تفسیر آموزهها و متون مذهبی تاکید دارد. یهودیت ارتدوکس سختگیرانهتر از بقیه شاخههای یهودیت است. اغلب پیروان آن تلمود و متون خود را از جانب خدا میدانند و بیشتر به آن رجوع میکنند. این در حالی است که یهودیان سنتی و مذهبی از نگرشی منعطفتر از ارتدوکسها برخوردارند.
یهودیان مذهبی و سنتی که کنسرواتیو (محافظهکاران یا سنتیها) نیز خوانده میشوند قوانین تورات را در حدی که با کتب میشنا و تلمود و سنتهای اولیه همخوانی دارد، میپذیرند. آنان همچنین متن نیایش روزانه یهودیان را آنگونه که قرنهای متمادی مرسوم بود حفظ کردند. بدینسان، کنسرواتیوها در اجرای قوانین و سنتهای یهودی با مذهبیون تندرو (ارتودوکسها) چندان تفاوتی ندارند و بهطور کلی میتوان گفت تفاوت عمده آنها در نحوه تفسیر قوانین مذهبی است. برخلاف ارتودوکسها، کنسرواتیوها در امور دینی فرقی بین زن و مرد نمی گذارند، و معتقدند زن و مرد همگون و همسان مکلف به اجرای قوانین دینی میباشند، این درحالی است که به باور ارتودوکسها، زنان به علت تفاوت در ساختار جسمی و عاطفی و اجتماعی، از برخی فرائض معافند، و در مقابل مکلف به اجرای واجبات دینی دیگری هستند که از مردها انتظار آن نمیرود.
گفته میشود که رهبران مدارس دینی ارتدوکسها و علمای دینی آنها، برای آنکه کسی از میان پیروانشان در صدد بر نیاید به جنبش کنسرواتیوها و یا رفرمیستها بپیوندد، از آنجا که خود در تمام طول زندگی، اندیشه مذهبی خویش را در چهارچوب شرعیات و فتاوی فقهای میشنا و تلمود محدود کرده بودند، روز به روز دستورات مذهبی را سختتر کردند، تا آنجا که حصاری ضخیم به دور خود کشیدند و خویشتن را ارتدوکس (تعصبگرا) نام نهادند.
به باور ارتدوکسها، از آنجا که زنان مسؤولیتهای سنگین بچهداری، خانهداری و تعلیم و تربیت فرزندان را به عهده دارند، از اجرای برخی مراسم و نیایشها و فرامینی که جنبه فردی دارد معاف میباشند؛ و چون تکلیفی بر آنها نیست، پس زنها در عبادتگاهها (کنیسهها) نیز باید محلی جدا داشته باشند و نمیتوانند پیشنماز جماعت یا قاریان تورات به روی صحنه کنیسهها باشند. اما کنسرواتیوها این محدودیت را نمیپذیرند و در کنیسه زن و مرد در کنار هم مینشینند و چون معتقدند که زنها نیز مانند مردها مکلف به اجرای همه واجبات مذهبی میباشند، پس میتوانند در سمت پیشوای مذهبی و قاری تورات انجام وظیفه نمایند.
پیروان هر دو مکتب ارتدوکس و کنسرواتیو بر این باورند که رفرمیستها در انجام اصلاحات مذهبی، به شدت راه افراط پیمودند و از اینرو بر پیکر ملت یهود زیان سنگینی وارد آوردند که جبرانناپذیر است. مراد از رفرمیستها (اصلاح طلبان) جریانهای یهودی سکولار است که هماکنون قدرت مطلق را در اسرائیل در اختیار دارند. به باور موشه مندلسون بنیانگذار شاخه اصلاحطلب یهودیت در قوانین شرع یهود و فلسفههایی که از کتاب تلمود و صحیفه فقهی میشنا ریشه میگرفت، میبایست تغییراتی به وجود آورد تا با دانش روز همخوانی داشته باشد.
معضل دوم و مهمتر یهودیان سکولار در جامعه را میتوان روند فزاینده زاد و ولد اعراب فلسطینی دانست. فارغ از جمعیت چند میلیونی عربهای فلسطینی ساکن در باریکه غزه، کرانه باختری و اردوگاههای مستقر در لبنان، سوریه، اردن و سایر کشورهای عربی که به شکل چشمگیری در حال رشدند، شماری از اعراب در سرزمینهای ۱۹۴۸ که هماکنون جزئی از خاک رژیم صهیونیستی محسوب میشود مشغول به زیستاند. جمعیت فوق که عموماً تابعیت اسرائیلی دارند برخلاف یهودیان سکولار از زاد و ولد بالایی برخوردارند تا آنجا که با وجود شرایط تبعیضآمیز تحمیل شده به آنان نظیر موقعیت اقتصادی و فرهنگی پایین، به مرور بر میزان جمعیت خود افزودهاند و زنگ خطر را برای صهیونیستها به صدا درآوردهاند. اعراب اسرائیلی در انتخابات پارلمانی اخیر اسرائیل توانستند به عنوان سومین حزب بزرگ وارد پارلمان گردند.
موشکاندازی مقاومت و مهاجرت معکوس
مناقشه فلسطینی-صهیونیستی از آغاز هزاره سوم میلادی تا به امروز شاهد نبردهای متعدد و بعضاً خونینی بوده است، نبردهایی که یک سوی آن دشمن مسلح صهیونیستی بوده و سوی دیگر آن را طیفی جدید از فلسطینیها به نام حماس که قدرت را در باریکه غزه قبضه نمودهاند.
رویارویی طرفین اگرچه به لحاظ توانمندی قابل قیاس نبوده، اما اندک خسارات وارده بر پیکر اسرائیل برای این رژیم گران تمام شده است. کوچکی سرزمینهای اشغالی در کنار موشکپراکنیهای گاه بیگاه حماس از جنوب و حزب الله از شمال موجب نگرانی شهروندان صهیونیست شده تا آنجا که شماری از ساکنین سرزمینهای اشغالی مهاجرت معکوس به خارج از اسرائیل را آغاز کردهاند.
برآورد جمعیت کنونی اسرائیل نشان میدهد با وجود رشد اندک جمعیت اسرائیل و افزایش شهرکهای یهودینشین، عموم افرادی که اقدام به خروج از اسرائیل نموده و یا در شرف آن هستند از اقشار فرادست و ثروتمند جامعه میباشند، قشری که به لحاظ فکری عموماً به طبقات سکولار وابسته میباشند.
بیگمان خروج عناصر سکولار و عمدتاً ثروتمند اسرائیل، دست تندروهای مذهبی را برای پیشبرد امورشان بیش از پیش باز خواهد گذارد.
شهرکسازی و تغییر بافت جمعیت
رژیم اسرائیل با وجود تمامی فشارهای بینالمللی و منطقهای مبنی بر پذیرش قطعنامههای بینالمللی و تلاش برای تحقق ایده دو کشور فلسطینی و اسرائیلی در کنار یکدیگر با تاسیس پی در پی شهرکها عملاً فرایند سازش را ناکام گذارده و در راستای محو چنین ایدهای گام برمیدارد. فقدان موفقیت از سوی طرف سازشکار نيز فلسطینی موجب رشد بیش از پیش جریان مقاومت اسلامی در سطح منطقه و سرزمینهای اشغالی شده است. با این حال صهیونیستها به ویژه در قدس اشغالی بر میزان شهرکهای خود افزودهاند.
فارغ از اهداف شهرکسازیها که منجر به چندپاره شدن سرزمینهای فلسطینی و عدم تحقق ایده داشتن کشوری مستقل برای فلسطینیها خواهد شد، این امر در راستای تغییر بافت جمعیتی منطقه صورت میگیرد. تغییری که در پی مقابله با زاد و ولد اعراب صورت پذیرفته و میخواهد موازنه جمعیتی را بر هم زند.
برآورد موقعیت اجتماعی ساکنین سرزمینهای اشغالی نشان میدهد در حالی که عموم ثروتمندان و اقشار مرفه و سکولار در شهرهای صنعتی همچون حیفا و تلآویو زندگی میکنند، قاطبه سکنه شهرکهای تازه ساخته شده را اقشار ضعیف و عموماً مذهبی و تندرو تشکیل میدهند. نزدیکی مفرط شهرکها به مناطق سکونت فلسطینیها موجب زد و خورد گاه و بیگاه میان طرفین شده است. آتش زدن خانه کودک چند ماهه فلسطینی (علی دوابشه) و مرگ او و پدر و مادرش تنها یکی از اقدامات یهودیان افراطی بوده که در طول چند سال اخیر مدام تکرار شده است.
ساخت بیش از پیش این شهرکها و تلاش ارتدوکسها و یهودیان مذهبی سنتی جهت استیلای بیشتر بر اسرائیل موجب نفوذ فزاینده تندروها در شهرکها شده تا آنجا که در انتخاباتهای اخیر نتانیاهو با ایدههایی همچون عدم برچیدن شهرکها در صورت رای آوردن توانسته است آرای بالای شهرکنشینان را کسب نموده و بر سکان نخست وزیری تکیه بزند.
نکته حائز اهمیت دیگر در رابطه با ساخت پی در پی شهرکها و دست بالای تندروها آنکه در حالی که یهودیان سکولار و مرفه و سرخورده از تداوم ناامنی در اسرائیل در پی کوچ به اروپا و آمریکا هستند، بر میزان ورود یهودیان آفریقاییتبار و خاورمیانهایتبار که به لحاظ مالی و فکری در مضیقه بوده و عموماً به اقشار مذهبی وابستهاند و جهت کسب زندگی بهتر به اسرائیل میآیند افزوده شده است. نفوذ و جایگاه مستحکم یهودیان مذهبی را میتوان در وزن احزاب وابسته به آنها در انتخاباتها مشاهده نمود که به مرور و طی سالهای اخیر افزایش یافته است.
رشد روزافزون اجرای شریعت در جامعه
در تعریف یهودیان مذهبی و یا تندرو نکته قابل ذکر آنکه هستند شماری از یهودیان مذهبی که با اصل صهیونیسم و اسرائیل مخالف بوده و آن را به چالش کشیدهاند، اما گروههای فوق در قیاس با وزن تندروهای موافق اسرائیل در اقلیتاند.
در عصری که اکثریت قریب به تمام دولتهای غربی و توسعهیافته خود را سکولار میدانند، سازمان دولت در اسرائیل رابطه پیچیده و منحصر به فردی با مذهب دارد. رابطه دولت و دین در اسرائیل در واقع به حدی پیچیده است که اکثر اسرائیلیها نیز از آن تصویر روشنی ندارند، چه رسد به مردمی که فقط از راه دور درباره اسرائیل چیزهایی شنیدهاند. با این حال و با وجود آنکه قاطبه بنیانگذاران اسرائیل و رهبران دهههای سپری شده را یهودیان سکولار و حتی ملحد تشکیل دادهاند، دولت حاکم بر سرزمینهای اشغالی تا حدی خود را ملزم به رعایت قوانین شرعی یهود دانسته است. قوانینی که پیشبینی میشود با رشد روزافزون جریانهای ارتدوکس و مذهبی بر اجرای آن تاکید بیشتری صورت پذیرد.
ارتدوکسهای مذهبی از همان بدو اشغال سرزمینهای فلسطینی دولت صهیونیستی را به مثابه دستگاهی برای اجرای احکام شریعت یهود میخواستند و بر ماهیت دینی دولت اصرار میورزیدند، حال آنکه سکولارها در پی جدایی دین از دولت و تشکیل دولتی بر پایه ملیت یهود بودند. اختلاف بین دو طرف به اندازه ای ژرف بود که از تدوین قانون اساسی برای اسرائیل بازماندند و هنوز هم پس از گذشت حدود هفتاد سال از تأسیس دولت اسرائیل، این رژیم قانون اساسی ندارد و بر مبنای سلسله قوانینی عادی اداره میشود که به نام قانون پایه شهرت دارند.
با این حال و با براورد سیاستهای حاکم در تلآویو می توان اذعان داشت که این یهودیان سکولار بودهاند که توانستهاند به واسطه نفوذ و جایگاه مستحکمتر عملاً به اداره دولت بپردازند. سکولارها جهت ممانعت از سنگاندازی ارتدوکسها شماری از امتیازها را از همان ابتدا به این قشر ارزانی کردهاند. طبق ترتیبات وضع موجود، خاخامهای ارتدوکس به عنوان تنها مرجع تعیین هویت افراد و تشخیص اینکه چه کسی یهودی است، به رسمیت شناخته شدند. به عبارت دیگر، فقط خاخامهای ارتدوکس از این قدرت برخوردارند که یهودی بودن فردی را تأیید یا رد کنند و این مسئله در جامعهای که هویت یهودی فرد برای وی حق شهروندی و استفاده از امتیارات ویژهای به همراه دارد، بینهایت مهم است.
خاخامهای ارتدوکس در عین حال، اقتدار خود را در امور ازدواج و طلاق حفظ کردند و از این طریق ازدواج عرفی در اسرائیل را با مانع روبرو ساختند. گذشته از حیطه اقتدار انحصاری خاخامیت ارتدوکس در برخی امور عمومی مذهبی، دولت اسرائیل برای رضایت مذهبیها خود را به اجرای پارهای از احکام شریعت نیز متعهد کرده است که از آن جمله میتوان به ممنوعیت صرف گوشت خوک در سربازخانهها، ممنوعیت حمل و نقل دولتی در روز شنبه و معافیت طلاب مدارس تلمودی از خدمت نظام وظیفه اشاره کرد.
دو حزب مذهبی شاس و یهودیت توراتی متحد که اولی نماینده یهودیان ارتدوکس سفاردی (دارای ریشه شرقی) و دومی نماینده یهودیان ارتدوکس اشکنازی (دارای ریشه غربی) به شمار میروند، هماکنون فعالترین احزاب ارتدوکس مذهبی در اسرائیلند و با ورود به بازیهای ظریف پارلمانی در اسرائیل و پیوستن به دولتهای ائتلافی یا گسستن از آنها، بخوبی از امتیازات خود بهره میبرند. امتیازهایی که به نظر و به مرور زمان در حال افزایش است.
تلاش برای اعمال قوانین مد نظر در تمامی بیتالمقدس، درگیریهای مکرر و پراکنده با اقشار سکولار بهویژه در رابطه با عدم پایبندی آنها به قوانین شریعت و عدم رعایت موازین خاص در اعیاد و جشنهای یهودی …. نشان میدهد که چگونه یهودیان مذهبی و عموماً ارتدوکس توانستهاند با بهرهگیری از وضع موجود و شکاف میان جریانهای سکولار موقعیت خود را تثبیت نمایند. به واقع و با برآورد وضع موجود در اسرائیل میتوان اذعان نمود که تداوم این راه نهایتاً و در آیندهای نه چندان بلند مدت منجر به استیلای جریانهای تندرو مذهبی در سطح اسرائیل خواهد شد، آنچنان که زیپی لیونی رئیس حزب کادیما (از احزاب راست میانه رژیم صهیونیستی) و وزیر خارجه پیشین اسرائیل در اظهاراتی اعتراف نمود که سیاستهای تندروانه نتانیاهو عملاً اختیار عمومی جامعه را به دست افراطیون ارتدوکس قرار داده، امری که نه تنها با دلسردی سکولارها در اسرائیل بلکه با ناخرسندی لیبرالهای یهودی در سراسر جهان روبرو بوده تا آنجا که از میزان حمایت یهودیان سکولار و لیبرال ساکن آمریکا از اسرائیل بشدت کاسته شده و این ارتدوکسها هستند که در آمریکا شدیداً به حمایت از اسرائیل میپردازند.
ریولین رئیس جمهور اسرائیل در سخنانی و برای اولین بار صراحتاً به معضل خطیری که گریبان اسرائیل را گرفته اشاره نموده و اظهار داشته است که خانوادههای اعراب و همچنین یهودیان ارتدوکس افراطی فرزندآوری بیشتری در مقایسه با خانواده یهودیان سکولار دارند. در این حال با کاهش شمار مهاجرتها به اسرائیل شاهد افزایش درخواست مهاجرت یهودیان سکولار به کشورهای اروپایی هستیم. این موضوع چالشهای زیادی برای اسرائیل به همراه خواهد داشت، اول اینکه یهودیان ارتدوکس افراطی و اعراب که پرچم اسرائیل را به اهتزار در نمیآورند و سرود ملی را نمیخوانند فرمول کشور دمکراتیک و یهودی را رد میکنند و آن را قبول ندارند. ریولین تنها سیاستمداری بوده است که درباره این موضوع و اهمیت آن سخن گفته است.
اندیشکده مطالعات یهود را در پیامرسانهای ایرانی دنبال کنید: