تجربهای چهلساله از لیبرالیزاسیون دولتی (قسمت چهاردهم) تنها در خانه
نگاهی به آنچه در قسمتهای قبل گذشت:
در اولین قسمت گفتیم: مبتنی بر لیبرالیسم، فرد از آزادی مطلق برخوردار بوده و هیچ تکلیفی را برنمیتابد! «فردگرایی» مهمترین شاخصه این رویکرد است.
در دومین قسمت گفتیم: مبتنی بر «فردگرایی»، روابط میان انسانها ماهیتی واقعی نداشته و شکلگیری جوامع انسانی، مرکّب واقعی محسوب نمیشود.
در سومین قسمت به تقابل «اصالت فرد» با ارزشهای دینی جامعه پرداخته و دیدیم که چگونه در تفکر لیبرال، فرد ادعای خدایی مینماید.
در چهارمین قسمت گفتیم: در تفکر «اومانیسم» بهعنوان ریشهی مکاتب غربی، انسان، محورِ ارزشها بوده و تنها ارادهی اوست که اصیل است.
در پنجمین قسمت دیدیم که متفکران ملحد غربی، چگونه با ترویج «شکگرایی» باعث حذف باورهای قلبی (متعلّقات ایمان در تفکر خدامحور) شدند.
در ششمین قسمت به تقابل «لیبرالیسم» با مهمترین نقطهی تمایز تفکرات خدامحور و بشرمحور یعنی: «ایمان به عالَم غیب» پرداختیم.
در هفتمین قسمت نوع مواجههی تفکر اومانیستی با «ایمان به آخرت» و موضوع مرگ بررسی شد.
در هشتمین قسمت به موضوع «ایمان به وجود انبیای الهی» و نوع مواجههی غرب با آن پرداختیم.
در نهمین قسمت به موضوع «ایمان به وجود کتاب الهی» و نوع مواجههی غرب با آن پرداختیم.
در دهمین قسمت به موضوع «ایمان به وجود ملائکه الهی» و نوع مواجههی غرب با آن پرداختیم.
در یازدهمین قسمت به موضوع «ایمان به وجود آیات الهی» و نوع مواجههی غرب با آن پرداختیم.
در دوازدهمین قسمت به موضوع «ایمان به وجود الله» و نوع مواجههی غرب با آن پرداختیم.
در سیزدهمین قسمت به معرفی سومین شاخصهی سبک زندگی اباحهگرایانه در قالب سکولاریسم پرداختیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در این قسمت قصد داریم به کارکرد اصلی و واقعی «سکولاریسم» در تعریف دینی مُدرن با عنوان «دین لیبرالیسم» بپردازیم.
برخلاف تصور رایج و فهم عمومی که در مقام تعریف، سکولاریسم (Secularism) را با مباحث نظریِ رابطهی دین و دولت عجین مینمایند؛ باید توجه داشت که سکولاریسم تنها در معنی جدایی دین از سیاست (Separation of Church and State) خلاصه نشده و در مقابل، آنچه را که از درون سکولاریسم و در سطح لائیسیزم (Laicism) و در چارچوب لائیسیته (Laïcité) محقق میشود، میبایست تبلور سکولاریسم در حاکمیت و حکومت و به طور کُل ظهور خروجی آن در کالبد وجودی «دولت» (State) قلمداد نمود.
از این جهت سکولاریسم را باید بهنوعی دین و آئینی جدید و البته مادی و غیرالهی قلمداد نمود؛ دینی مُدرن که به تبیین شریعتی غیرالهی برای خوشبختی مادی انسان مبادرت ورزیده و مبتنی بر این شریعت، ادارهی جوامع و مدیریت عرصههای مختلف اجتماعی، اعم از سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را تنظیم میکند. و در عین حال به نفی آموزههای دینِ حَق پرداخته و خواستار تفکیک و جدایی کامل شریعت الهی از سطوح مختلف روابط اجتماعی شده و پیگیر ممنوعیت تاثیر آن بر عرصههای مختلف حاکمیت و حکومت و بالاخص در عرصهی سیاست میگردد.
شاید نتوان در صنعت سینمای غرب مصادیقی برجسته و تبلیغاتی رسمی برای سکولاریسم معرفی نمود، اما اشراف بر مجموع تولیدات و مرور کُلی آن بهوضوح مؤید این امر است که سکولاریسم به روح سینمای آمریکا مبدل گردیده و از این جهت باید تمامی تولیدات سینمایی ایالات متحده را بهنوعی در راستای تحمیل مبانی فکری سکولاریسم بر مخاطبان سینما قلمداد نمود. وظیفهای ویژه که بهصورت گسترده تمامی تولیدات هالیوود را شامل میشود. حتی تولیدات ظاهراً مذهبی ایشان را، اعم از داستان پیامبران و یا سریالها و فیلمهایی که مبتنی بر داستانهای کتاب مقدس ساخته میشود و یا به تبلیغ مسیحیت میپردازد.
البته نقش نظام تمدنی غرب در تحریف معنی و ارائهی تصویری غیر واقعی از ماهیت دین (Religion) را باید عاملی اساسی برای ایجاد ذهنیت عمومی نسبت به سکولاریسم و انحصار تعریف آن به معنی جدایی دین از سیاست قلمداد نمود.
تمدن غربی با تحریف دین به معنای زندگی بَشر در روابط فوق بَشری، سعی میکند تا دین را امری ذهنی تصویر نموده و تخیّلات و تمایلات انسان را در پذیرش وجود غیب مطلقی که از قدرتی ویژه برخوردار میباشد، یادآور شود و احساس وابستگی انسان به این قدرت برتر را، بهعنوان صاحباختیاری که میبایست خود را در برابر آن مسئول پنداشت، بهعنوان ماهیت دین ترجمه نماید. ویلیام جیمز (William James)، فیلسوف آمریکایی و بنیانگذار مکتب پراگماتیسم (Pragmatism)، دین را به معنای احساسات، اعمال و تجربیات هریک از افراد بشر در خلوت خود معرفی مینماید، در حالیکه دین در معنی اصیل خود، در بردارندهی راه و روشی است که افراد مختلف انسان، برای زندگانی خود اختیار نموده و مبتنی بر آن زندگانی خود را رقم میزنند.
ویلیام جیمز بنیانگذار مکتب پراگماتیسم
دین در معنی واقعی خود، به مجموعهای از تعالیم هماهنگ و متناسب از عقاید و معارف در چارچوب نظامهای فکری مختلف گفته میشود که قوانین و دستورات اخلاقی و اجتماعی را در قالب نظام ارزشی و نظام پرورشی واحد خود سامان بخشیده و در ابعاد فردی، اجتماعی کارآمد میسازد و طریقهی عمل و راه و روش انسانها در مسیر رُشد و توسعه را معین مینماید و اینگونه است که ادیان مختلفی بر دو بستر اصلی تفکر، یعنی تفکر خدامحور (Theism) و تفکر بشرمحور (Humanism) شکل گرفته و تکثر و تعدد ادیان را موجود کرده است.
مبتنی بر این تعریف، تصور «انسانِ بیدین» امری محال بوده و دین نظام عملی مبتنی بر اعتقاد است و از این جهت، حضور قوانین و دستورات اخلاقی و اجتماعی در قالب هر نظام ارزشی و هرگونه سیستمی را میبایست بهعنوان دین تلقی نمود؛ خواه این دین بر بستر تفکر بشرمحور و در قالب دو نظام شاخص لیبرالیسم (Liberalism) و سوسیالیسم (Socialism) موجود شود و یا بر پایهی تفکر خدامحور و در قالب ادیان مختلف مطرح شود و یا بهعنوان دین حَق از قابلیت دسترسی برخوردار باشد.
اینگونه است که سکولاریسم را باید به معنی جدایی از دین حَق و تمسک به ادیان بشرمحور و تبیین شریعتی اومانیستی (Humanism) معرفی نمود؛ شریعتی بر بستر طریقتهای مختلف و دو دین شاخص لیبرالیسم و سوسیالیسم. دو دین ویژه که یکی در قالب دین سوسیالیسم اقدام به تکذیب اصل تفکر خدامحور نموده و هرگونه دین غیر بشَری را مردود میشمارد و در بهترین وجه ممکن با بازتعریف باورهای جمعگرایانه (Collectivism) خود در قالب تفکرات مختلف خدامحور، اقدام به همگرایی و جایگزینی دین سوسیالیسم در عرصهی سیاسی این گروه از ادیان نموده و باورهای ناقصی همچون سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم یهودی، و سوسیالیسم بودایی و… را بهوجود آورده و بعضاً در کالبد دین حَق درآمده و ملغمهای از «دین سوسیالیسم» و «دین حَق» را در قالب التقاطی و با عنوان سوسیالیسم اسلامی موضوعیت میبخشد که در این میان خلق حزب مشارکت در کشور ما و احزاب اشتراکی در کشورهای مختلف اسلامی را میتوان یاد نمود که نحوهی اقدامات رادیکالی و فعالیتهای التقاطی ایشان در نمونهای قابل پیگیری، منحصراً در فرقههای منافق و گروهکهای تروریستی ویژهای همچون سازمان مجاهدین خلق ایران قابل ارزیابی میباشد.
البته دین لیبرالیسم نهتنها به اتخاذ رویکرد تکذیب اصل تفکر خدامحور مبادرت نورزیده؛ بلکه مبتنی بر آموزههای فردگرایانه اقدام به تبیین شریعتی اومانیستی نموده که به تعریفی ویژه از سکولاریسم مبادرت میورزد؛ تعریفی که مبتنی بر آن حوزهی اقدامات اجتماعی از ساحت وجودی فرد تفکیک شده و اینگونه است که فرد میتواند از هر دینی در حوزهی فردی خود پیروی کند، و در عین حال در حوزهی مسایل اجتماعی و در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصاد، به دین لیبرالیسم درآمده و به اصول شریعت لیبرالیسم معتقد باشد.
«تنها در خانه» را میتوان از جمله آثار شاخصی دانست که با تمرکز بر گروههای سِنّی کودک و نوجوان، مورد توجه مخاطبان بسیاری در سراسر جهان قرار گرفته و مکالی کالکین (Macaulay Culkin) را که در اوج دوران کودکی و نوجوانی خود به ایفای نقش کوین (Kevin) پرداخته بود، به شهرتی ویژه نایل و بهعنوان جوانترین فردی که موفق به دریافت جایزه گلدن گلوب (Golden Globe) بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال و کمدی شده، در تاریخ سینما ماندگار سازد.
«تنها در خانه» (Home Alone) محصول سال ۱۹۹۰ میلادی استودیوی فیلمسازی فاکس قرن بیستم (Twentieth Century Fox Film Corporation) است که با سرمایهگذاری ۱۸ میلیون دلاری، توسط کارگردانی جوان با نام کریس کلمبوس (Chris Columbus) تولید گردید و توانست با موفقیت ویژهی خود در جذب مخاطب و فروشی ۴۸۰ میلیون دلاری، کارگردان غیرمشهور خود را به چنان معروفیتی در صنعت سینمای آمریکا رساند که عهدهدار کارگردانی نخستین فیلم از مجموعه فیلمهای هری پاتر با عنوان «هری پاتر و سنگ جادو» در سال ۲۰۰۱ میلادی گردد.
«تنها در خانه» ماجرای کوین فرزند خردسال خانواده مککالیستر (McCallister) است که تصمیم دارند بهصورت گروهی تعطیلات مذهبی کریسمس را در پاریس سپری نمایند و این در حالی است که کوین با بازیگوشیهای متعدد خود مغضوب خانواده گردیده و محکوم به سپری کردن شب پیش از سفر، در اتاق شیروانی طبقه سوم میباشد؛ اتفاقی که این کودک بازیگوش را عصبانی و آرزو میکند تا خانوادهاش ناپدید گردند. بر اساس این آرزو و با فراموشی خانواده در بیدارکردن او به دلیل دیر شدن زمان پرواز، در صبح روز بعد کوین کوچک پس از برخواستن از خواب خود را تنها در خانه مییابد.
«تنها در خانه» غیر از تحمیل سبک زندگی آمریکایی (American Way of Life)، میتواند بهعنوان اثری برای آموزش مبانی سکولاریسم معرفی شود. فیلم، باورمندی کوین به مسیحیت را امری شخصی و احساسی درونی معرفی میکند که قابلیت ظهور و بروز اجتماعی نداشته و به هیچ عنوان توانایی حفاظت از او در برابر شداید و مشکلات را ندارد. این اثر، ضمن استخفاف شأن مسیحیت و جایگاه توسّلات این کودک خُردسال به مقدسات و باورهای اعتقادی، تنها علاج و راهکار مقابله با موانع و مشکلات را، عقلگرایی (Rationalism) این کودک معرفی مینماید؛ عقلی بَشری که او را از جمیع حوادث محفوظ داشته و خانه و سرپناه او را از گزند اشرار و دزدان در امان میسازد.
تمدن غرب سعی مینماید تا در قالب رویکرد انسانشناسانه (Anthropology) اقدام به بررسی چگونگی تکاملیافتگی وضعیت و ماهیت دین نموده و مراحل گذار بَشر پیگیر دین را تعریف نماید و در این راستا از سه مرحلهی ادیان ابتدایی و مرحلهی ادیان قدیم و چندخدایی و نهایتاً مرحلهی ادیان متکامل و یک خدایی، بهعنوان سه دورهی اصلیِ دگرگونی ذهنی بَشر، نتیجهگیری کند که دین محصول افکار، احساسات و تجربیات روانی آدمیان در طول تاریخ بوده و ظهور و بروز و ماندگاری ادیان مختلف نیز نتیجهی میزان تاثیرپذیری بَشر از این تجربیات روانی و پُتانسیل این احساسات در ایجاد امر مقدس و به تبع آن تشکیل جمعیت اخلاقی واحدی حول آن مقدسات میباشد.
اینگونه است که غرب مبتنی بر باورهای اومانیستی سعی میکند تا مرحلهی ادیان متکامل و یکخدایی را آخرین مرحلهی تکامل انسان در عصر سُنّت (Tradition) معرفی نماید و تجدّد یا مدرنیسم (Modernism) را سرآغاز فصل جدیدی ارزیابی نماید که دیگر در آن ادیان سُنتی از قابلیت پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و تبیین مسیر سعادت و رستگاری آدمی برخوردار نمیباشند و در این شرایط است که تنها ادیان مُدرن، آن هم بر بستر تفکرات بشرمحورانه است که میتوانند توسعه و پیشرفت اجتماعات بَشری را رقم زنند.
همین باور است که سبب میشود تا دین لیبرالیسم مبتنی بر آموزههای سکولاریسم همواره سعی نماید تا همگرایی خود با تمامی تفکرات خدامحور را در قالب پذیرش ادیان مختلف ابراز داشته و حیات تمامی ادیان را در حوزهی شخصی و روابط فردی به رسمیّت شناسد و در عین حال حضور اجتماعی تفکر خدامحور را در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصاد و تبیین مناسبات شهروندی، با شدیدترین وجه ممکن محدود سازد.
بهعبارت دیگر، دین لیبرالیسم همّت اصلی خود را نهتنها معطوف به ضدیّت با دین نمیسازد؛ بلکه تلاش خود را متوجه توسعهی این باور مینماید که: بشر، انتخابکنندهی اصلی راه و روش زندگی خود بوده و با عبور از عصر سُنت و تکاملیافتگی عقلانی، از مرحلهی خدامحوری و قبول احاطهی تعالیم و پذیرش دین بهعنوان دستوراتی غیربَشری که شئون زندگی و روابط اجتماعی او را تنظیم مینماید عبور نموده و به عصری با عنوان مدرنیسم وارد شده است که دیگر هیچ قرارداد غیربَشری نمیتواند بهعنوان امر مقدس تلقّی شود و به تنظیم مناسبات اجتماعی او مبادرت ورزد، و امر مقدس الهی نهایتاً تنها میتواند در ذهن و احساسات فَرد تجلی یابد و حوزهی فردی را شامل گردد.
ادامه دارد…
نویسنده: محمدرضا شاهحسینی با ویراستاری مجدد اندیشکده مطالعات یهود
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
تنها در خانه
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: