فیلم عزرائیل (Azrael 2024) پس از انتشار با بازخوردهای منفی مخاطبین و منتقدان روبهرو شد. این فیلم با ضعفهای متعدد ساختاری، جز یک پیام صریح را نتوانسته منتقل کند و بهدلیل نداشتن دیالوگ در غالب سکانسها، بیدلیل خودش را محدود کرده است. حتی سینمای صامت هم به شکل متن دیالوگها را منتقل میکرد و معلوم نیست چرا وقتی میشود از تکنیکهای مختلف سینمایی بهره برد، چنین فیلمی ساخته میشود. حتی اسامی بازیگرها پس از تیتراژ پایانی مشخص میشود!
شروع با دو جوان بینام و نشان
ابتدای فیلم دو جوان را میبینیم که بدون هیچ معرفی، باید باور کنیم به همدیگر علاقمند هستند. البته در نیمهی فیلم، پسر جوان سیاهپوست کشته شده و دخترک برای انتقام گرفتن از فرقهای مذهبی، تبدیل به چریکی ممتاز میشود! درواقع نیروی محرّک این دخترک برای مبارزه، علاقهاش به این پسر سیاهپوست است؛ اما وقتی هنوز شخصیت این دو نفر شکل نگرفته، طبیعتاً این انگیزه هم برای ما بیمعنی است.
رابطهای که هیچ حس و حال عاطفی ایجاد نمیکند!
تقدیم قربانی به سوختهها
عزرائیل (اسم دخترک چریک) توسط چند نفر دستگیر میشود که میخواهند او را به خورد یک موجود شیطانی بدهند. در ابتدای اثر شاهد متنی آخرالزمانی و اقتباسشده از تعالیم مسیحی هستیم که پس از «ربایش»، عدهای سوگند خوردند که دیگر حرف نزنند. حال اینکه در اثر نه خبری از ربایش است و نه انگیزهی واقعی افراد از حرف نزدن مشخص میشود. گویا فیلمساز دوست داشته در کارنامهاش فیلمی بدون دیالوگ باشد که البته در گیشه هم با فروش ضعیف، جوابش را گرفت!
به هر حال این گروه افراطی و ظاهراً مذهبی، عزرائیل را تقدیم به موجودات سوخته و آدمخوار میکنند، اما ناگهان شخصی از ناکجاآباد میآید و بهجای دخترک، او خورده میشود. همزمان اعضای فرقه به انجام مناسکی عجیب و غریب مشغول میشوند که آزاردهنده و گوشخراش است. دخترک پس از آزاد شدن بهدنبال رفیقش میرود و با چند فلش بک به همان صحنهی آبکی در جنگل، بایستی قبول کنیم که این دو عاشق هم بودند.
تقدیم قربانی به سوختهها
کلیسای شیطان
تنها مکانی که در اثر هویّت دارد، کلیسا است. کلیسایی که در کمپ دشمنان عزرائیل هست، مکانی کاملاً مسیحی با مجسمهی مسیح، صلیب و چیدمان صندلیِ کلیسایی به نمایش درمیآید. اما بهجای یک کشیش مسیحی، زنی حامله حضور دارد که از یک سوراخ از کسی دستور میگیرد. هر چند مشخص نیست پشت آن سوراخ چه کسی است، اما احتمالاً شیطان یا یکی از همین موجودات آدمخوار، به او دستور میدهد.
کلیشهی رایج هالیوودی که کلیسا مرکز شرّ است، در این اثر به افراطیترین شکل ممکن در آمده و کلیسای مسیحی را با کلیسای شیطان یکی میداند! بر روی دیوار کلیسا هم تصویر عزرائیل با موی بورش وجود دارد که معلوم نیست چرا کلیسا میخواهد او را بکشد و اساساً نقش این دخترک چه بوده که از ابتدای فیلم بهدنبال کشتن او بودهاند.
کلیسای مسیحی که به شکلی توهینآمیز، تصویر حضرت مریم و حضرت مسیح مخدوش است. فیلمساز عقدههای درونیاش نسبت به مسیحیت را نه در قالب هنری که در فضایی اغراق شده و شعارزده به تصویر میکشد.
ارّهتر از ارّه
در فیلم عزرائیل سکانسهای بیپروایی از کُشتهشدن افراد و آدمخواری وجود دارد. نماهایی که در پیشبُرد داستان هیچ ارزشی ندارد و کارگردان با نابلدی، اینقدر بر تکهتکه شدن افراد تمرکز میکند که خون رُبّیِ اثر کاملاً ارتباط مخاطب با جهان هراسآمیز اثر را قطع میکند. فیلم دارای فیلمنامهی خاصی نیست، اما همین نماهای هراسانگیز میتوانست بهتر پرداخت شود تا حسّ ترس حداقلّی به ما منتقل شود. در حالیکه تنها شخصیتی که به آن کمی نزدیک میشویم همین دخترک است و طبیعتاً میدانیم تا آخر فیلم زنده میماند، باقی شخصیتها به فجیعترین شکل ممکن کشته میشوند و طبیعتاً ما برای آنها تره هم خرد نمیکنیم. عجیب این است که اسم دخترک عزرائیل است و هیچ منطقی پشت این اسم در فیلم وجود ندارد؛ اگر اسم چیز دیگری میبود، چه تفاوتی در فیلم ایجاد میشد؟
تولد شیطان، پروپاگاندای شیطانگراهای امریکا
در پایان اثر، دخترک بهدلیل خونی که بر روی بدنش است، توسط سوختهها خورده نشده و نجات مییابد. این خون از همان راهبهی کلیسا روی دستش ریخته شده بود که تأکیدی دوباره بر شیطانی بودنِ کلیسا است. دخترک به کلیسا بازمیگردد و همه را به قتل میرساند، همزمان کودک راهبه هم بهدنیا میآید!! وقتی کودک متولّد میشود، به شکل سفیهانهای راهبه خودش را میکشد و دخترکِ ماجرا به عنوان مادر این کودک شیطانی، مورد تعظیم سوختهها قرار میگیرد. گویا منجی کلیسایی شخصی جز شیطان نیست.
تولد شیطان بهجای منجی مسیحی. مضمونی که از فیلم بچهٔ رزماری شروع شد تا شیطانپرستی را به عنوان جایگزین مسیحیت مطرح نماید.
توهم ساخت فیلم فلسفی
برخی از فیلمها از جمله همین فیلم عزرائیل، سعی دارند با گیج کردن مخاطب و ساخت یک داستان بیسروته ادعا کنند که محتوای خیلی خاصی را در درون خود پنهان کردهاند و هرکسی توان درک آن را ندارد. این یک توهّم و دروغ است و این فیلمها از نظر فرمی اصلاً نمیتوانند محتوای چندان خاصی را درون خود جای داده باشند. برخی مخاطبین هم که این دروغ را باور کردهاند، برای اینکه خودشان را خورهی فیلم نشان دهند و ادعا کنند که خیلی روشنفکر و فیلمشناس هستند، چنین آثاری را تماشا کرده و پس از آن با ژست روشنفکری خود به اظهار فضل و فلسفهبافی درمورد فیلم میپردازند. منتها مدتهاست این تکنیک نخنما شده و از مخاطب عاقل انتظار میرود یا چنین فیلمی را تماشا نکند یا پس از تماشا حداقل ژست نگیرد.
دخترک چریک، عاشقپیشه و زخمخورده، مادر شیطان میشود؛ تأکیدی بر اینکه اسم عزرائیل هیچ معنای خاصی در فیلم ندارد!
جمعبندی و نتیجهگیری
در سال ۲۰۲۴ چند فیلم ضد منجی (در حد پیگیری نگارنده) منتشر شد؛ تلماسه، معصوم، پلتفرم۲ و همین فیلم عزرائیل که تمامی این آثار در فرم سینمایی و خصوصاً منطق فیلمنامه ضعف جدی داشتند. اینکه هالیوود حاضر است برای تخریب منجیگرایی مسیحی و دینی پولپاشی کند و هجو بسازد، برای ما عبرت است. هالیوود در اظهار نگاه ضد دینیاش تعارفی ندارد و در آثار پیشگفته، تنها سکانسهایی که در اثر قوّتی دارد، همان سکانسهای ضد منجی است.
هالیوود ایدئولوژی غیرمنطقی و مغرضانهاش را داد میزند تا شاید عدهای در اقصی نقاط جهان فریب پروپاگاندای ضد کلیسا را بخورند. چنانکه در بعضی سایتهای دانلود فیلم داخلی نظر مثبت بعضی مخاطبین نسبت به این اثر هجوآمیز را شاهد هستیم. به نظر میرسد بایستی در راهبردهای محتوایی در رسانه بازنگری کنیم و در این فضای ضد منجی غرب، ما هم به روایت آخرالزمان از نگاه خودمان بپردازیم.
عزرائیل یک فیلم سینمایی نیست، شخصیتهای اضافه زیاد دارد و مهمترین سؤال ما که چرا این افراد توانایی حرف زدن را از خود گرفتهاند، هیچ پاسخی ندارد. حتی در اواسط فیلم شخصی خارج از جنگل با ماشین میآید و شروع به صحبت میکند! معلوم نیست چرا عزرائیل و رفیقش درون جنگل ماندهاند و با این لباسهای کارخانهای که طبیعتاً در شهر درست شده، چگونه هیچوقت فکر فرار از این جنگل نفرینشده به سرشان نزده است. عزرائیل بیشتر بیانیهای غلوّآمیز از شیطانگرایان غربی علیه کلیسای مسیحی است تا یک اثر سینمایی.
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: