در سلسله مقالات نقد انیمیشن سریالی آرکین قرار بر این است که ابعاد فکری این سریال را واکاوی کنیم. در این قسمت، نگاه «انیمیشن آرکین» به مبارزه، سیاست و استفاده از سلاحهای نامتعارف جنگی را به نقد میگذاریم.
دیالوگهای اینچنینی در آرکین برای عادیسازی جنگ است. اگر شورا حق و حقوق رسمی وندر و شهر زیرزمینی را میداد، مطمئناً کسی مثل سیلکو قدرت نمیگرفت تا همهچیز را به نابودی بکشاند. چرخهی خشونت متوقف نمیشود، زیرا انسانهای خشونتطلب نمیخواهند و نمیگذارند که متوقف شود.
۱. شروع با سکانس ضد جنگ
سریال آرکین با یک سکانس ضد جنگ شروع میشود. پاودِر و وایولت (وای) دو خواهر هستند که در زاون (شهری تاریک، مملوّ از فساد و فقر) زندگی میکنند. در سکانس اول میبینیم که خانوادهی این دو در جنگ کشته شده و پاودر که کسی را ندارد، بسیار وابسته به وای ترسیم میشود. در اتفاقات جنگ، پاودر به اولین کسی که نگاه میکند وایولت خواهرش است و در چند نمای دیگر از همین سکانس، دائماً به او تکیه داده است.
فضای جنگزده ابتدای فیلم و وابستگی پاودر به وای
وندر مشغول مبارزه است اما با دیدن فجایع جنگ، مشتهای آهنینش را انداخته، این دو خواهر را به داخل شهر زاون بازمیگرداند. این جنگ بین شهر پیلتوور و شهر زاون درگرفته بود. در حالیکه پیلتوور مرکز تجاری بزرگی در جهان رونترا است، مردم زاون از فساد و نداری رنج میبرند. وایولت که هنوز یک کودک است، در میان فجایع جنگ سرش را بالا میآورد و دوربین با حرکت پایین به بالا از دید او، تلخی جنگ را به پیلتوور منسوب میکند. طبیعتاً وای هم کینهی این شهر را به دل گرفته و وقتی بزرگ میشود، به دنبال انتقام از پیلتوور است.
وای مقصر اصلی ماجرا را پیلتوور میداند، اما در ادامه بدون سیر منطقی فیلمنامه، ناگهان نگاهش عوض میشود و دشمن اصلی خود را زاون میپندارد!
۲. سارق شدن کودکان تحت حکومت شورای پیلتوور
زمان میگذرد و پاودر و وای کمی بزرگتر شدهاند. این دو خواهر همراه با دوستانشان به شهر پیلتوور میروند و برای گذران زندگی در شهر زیرزمینی، از ساکنین شهر پیشرفتهٔ پیلتوور دزدی میکنند. بر این شهر، شورایی متشکل از سران خاندانهای مختلف و تجّار حکومت میکنند. افرادی که صرفاً به فکر منفعت خودشان بوده، به کلی زاون را فراموش کردهاند. وقتی جِیس به عضویت شورا درمیآید، نامزدش مِل به او میگوید که برای بقاء در این سِمَت بایستی به دیگر اعضای شورا باج دهد و اینگونه رانتخواری و لابیهای پشت صحنهی سیاست در انیمیشن تطهیر میشود! چارهای از این زد و بندها نیست و جهان سیاست همینقدر کثیف و تندادن به این ناپاکی ناگزیر است!
در این سیستم شورایی که هیچ ربطی به رأی مستقیم مردم ندارد، طبیعتاً هر عضو شورا به فکر منفعت خودش است و تنها فرد عاقل و روشنبین، هایمِردینگر است که بهعنوان یک دانشمند دارای چند صد سال سابقهی زندگی، میتواند کشور را تا حدّی حفظ کند. اما بعداً او هم با توطئهی شورا برکنار میشود و شورا به دست افراد بیتجربهای مثل جیس و گرگهایی مثل اَمبِسا (مادر مِل که جنگطلب است) میافتد.
سرمایهداران منفعتطلب پیلتوور که انیمیشن بارها برایشان سوگواری میکند و حتی در بزرگداشت آنها مجسمهای هم ساخته میشود! در آخر هم تمام تقصیرها به گردن جینکس میافتد!
این سیستم شورایی در انیمیشن بهعنوان تنها الگوی نظام حکومتی حتی در پایان سریال هم تأیید میشود با این تفاوت که این بار دو عضوِ شورا از شهر زیرزمینی آمدهاند! اساساً اثر کاری با رأی مردم نداشته و نوعی حکومت دیکتاتوری با محوریّت شورا را بهعنوان تنها الگوی تقسیم قدرت سیاسی معرفی میکند.
همچنانکه در کشور امریکا با رأیهای الکترال و نفوذ گستردهی فرقهها، این کشور پهناور چند صد میلیونی به میل چند محفل خاص اداره میشود؛ تا جایی که به اعتراف سایت رسمی کتابخانهی ترومن، تعداد زیادی از رئیسجمهورهای امریکا متعلق به فرقهی فراماسونری بودهاند. [۱] در منابع دیگری نیز به عضویت بنجامین فرانکلین در انجمن آتش جهنّم که فضایی شیطانپرستانه داشته تصریح شده است. [۲] در این انجمن علاوه بر تمسخر ادیان الهی، مناسک جنسی شنیعی به سبک مشرکان باستان انجام میشده است. [۳]
جالب توجه است که چند سال پیش در زیرزمین خانهی بنجامین فرانکلین بیش از هزار تکه استخوان بدن انسان پیدا شد! اما عدهای اینگونه توجیه کردند که وی از اجساد برای کار روی آناتومی و پیشرفت علمی بهره میبرده است. [۴] به هر روی کار وی قانونی نبوده و اینکه این اجساد زیر خانهی خودش بهصورت مخفیانه دفن شده، نشان میدهد که فعالیتهای وی سرّی بوده و اینکه دقیقاً چه اتفاقی برای این اجساد افتاده مشخص نخواهد شد.
همچنین بهگفتهی بریتانیکا، سه نفر از اعضای فرقه مخفی «جمجمه و استخوان» (Skull and Bones) به ریاستجمهوری امریکا رسیدند! گروهی که بهعنوان طبقهی اِلیت، درون دانشگاه یِیل (Yale University) محفلی سرّی تشکیل دادند و حدود دویست سال است که این فرقه به فعالیت خود ادامه میدهد. [۵]
از این نمونهها در فضای سیاسی امریکا، زیاد است. درواقع قدرت در غرب و به خصوص امریکا، در دستان محافلی خاص و افرادی از طبقات بالاست و نظر مردم هم توسط همین گروهها که صاحب رسانههای جهانی هستند، تغییر میکند. در سریال آرکین دقیقاً همین نگاه سیاسی ترسیم و تأیید شده است.
رئیسجمهورهای فراماسون آمریکا، از جورج واشنگتن تا فورد
۳. ترویج ضد جنگ به نفع پیلتوور
هایمردینگر پس از برکناری از مسئولیتش، به شهر زیرزمینی میرود و در آنجا با مشکلات مردم از جمله فحشا، مصرف مواد مخدر و فقر شدید روبهرو میشود. در حالیکه شهر پیلتوور در اوج تکنولوژی است، مردم شهر زیرزمینی در وضعیت اسفباری زندگی میکنند. در سکانسی دیگر، جِیس که خودش عضو شورا است در گفتوگو با وای، مقصر وجود مشکلات در شهر زیرزمینی را پیلتوور میداند.
طبیعتاً وای که خانوادهاش توسط نیروهای پیلتوور کشته شدهاند و بهخاطر منفعتطلبی شورا، در فقر و فلاکت بزرگ شده است، از وندر میخواهد تا با پیلتوور وارد جنگ شوند. اما وندر در چند دیالوگ فضایی ضد جنگ را برای وای و مخاطب ترسیم میکند تا از شکلگرفتن جنگی عدالتطلبانه بین مردم شهر زیرزمینی با سرمایهدارهای پیلتوور جلوگیری کند. همین اتفاق هم میافتد و وای از مبارزه با پیلتوور دست میکشد.
جملات هایمردینگر در نقد سیاستهای شورا بسیار دقیق و مهم است. اما آرکین با حذف تدریجی هایمردینگر از اثر و در پایان هم تبدیلشدن این شخصیت مهم به پیرمردی حاشیهای، تمرکز مخاطب را بر شخصیتهای ناقص اثر جلب کرده و تقصیر شورا در وضعیت نامطلوب اهالی شهر زیرزمینی را به حاشیه میراند.
۴. سیلکو و جنگ داخلی در زاون
در حالیکه وَندِر دیگران را از جنگ با پیلتوور بازمیداشت، سیلکو رقیب قدیمی وندر وارد میدان شده، با کشتن رفیق وندر و چند پلیس از پیلتوور، اولین کنش را علیه پیلتوور به شکلی وحشیانه مرتکب میشود. وندر توسط سیلکو گرفتار شده و با رفتار عجولانهی پاودر، وندر و رفقای دوران کودکی پاودر کشته میشوند.
وای هم وقتی میفهمد پاودر باعث کشته شدن دوستانش شده، او را از خود میراند و به او لقب جینکس به معنی بدشگون را میدهد که شروع اختلال هویتی پاودر است. (در یادداشت بعدی به روانشناسی شخصیت جینکس خواهیم پرداخت)
وای پاودر را طرد میکند و باعث میشود پاودر تبدیل به جینکس شود!
زمان میگذرد و جینکس که حالا عضو دار و دستهی سیلکو شده، تبدیل به شخصیتی مبارزهجو و تبهکار شده است. وای هم توسط پلیس پیلتوور در زندان افتاده و توسط زندانبان هیکلی این زندان با میلهای آهنی شکنجه میشود. وای با کمک کِیتلین آزاد میشود و در کمال ناباوری، متوجه میشویم که او بهدنبال انتقام از سیلکو است و تمام انگیزههای مبارزه را نه در جنگ با شورای پیلتوور که باعث و بانی نابودی زندگیاش بودند، که با سیلکو و مردم شهر زیرزمینی متمرکز کرده است!
این تغییر موضع وای تا حدّی اغراقشده جلو میرود که در محضر شورای پیلتوور حاضر شده، حملهی پیلتوور به شهر زیرزمینی را توصیه میکند! چرا؟ چون میخواهد از سیلکو انتقام بگیرد و با غرض شخصی حاضر است مردم خودش را به خاک و خون بکشاند. در یکی از سکانسها که حملهی نظامی پیلتوور به کارخانههای تولید مواد مخدر (شیمِر) که مال سیلکو است را به تصویر میکشد، در مبارزه ناگهان کودکی از زاون توسط جیس و با استفاده از هکستک، کشته میشود. جیس بهعنوان عضو شورای پیلتوور بهشدّت از این موضوع ناراحت میشود و خودش را مقصر میداند؛ اما در رفتاری عجیب، وایولت کشته شدن مردم خودش را توجیه کرده و حتی کودککشیِ جیس را مقدمهی نابودی سیلکو و امری ناگزیر میداند!
استفاده از هکس تک و کشتن کودک بیگناه
وای براندازی و جنگ داخلی در شهر زیرزمینی را برای جیس توصیه و حتی تئوریزه میکند! چنین شخصیتی که هیچ پیوندی با مردم خودش ندارد، قهرمان داستان است!
یعنی وای که دختری مبارز و عدالتخواه بود، تبدیل به موجودی انتقامجو میشود که برای کشتن سیلکو حاضر است با دشمن خودش و باعث و بانی مشکلاتش همکاری کرده، کودکان شهر زیرزمینی را نابود کند! به هر حال طبیعی است که نتفلیکس بهعنوان یک کمپانی ابرسرمایهدار، یهودیبنیان و چندملیتی از شخصیت جذاب و عدالتطلب وای، موجودی ستیزهجو و ضد مردم خودش بسازد.
بارها در اثر تاکید میشود که اگر با هکستک به جنگ با مردم زیرزمین نرویم، نابود میشویم. این «ما» نه حتی مردم پیلتوور، بلکه صرفاً اشراف و اعضای شورا هستند. این مسأله نشان میدهد که سریال بهشدت متکی بر شخصیتهای سرمایهدار جلو رفته و از اهداف مهمش این است که مخاطب را با این گروه همراه سازد.
۵. جینکس؛ بهانهای برای استفاده از سلاحهای نامتعارف
در سریال آرکین، چندین بار دوگانهی استفادهی نظامی از هِکستِک و یا بهرهوری صرفاً صلحآمیز از آن مطرح میشود. شورا هم مجموعاً نمیخواهد از هکستک استفادهی نظامی کند. اما جینکس با یک حمله به پلیسهای پیلتوور، باعث خشم شورا میشود. این در حالیاست که قبلاً دیدیم پدر و مادر وای و جینکس توسط همین پلیسها (اینفُرسِرها) کشته شدهاند. اما کیتلین بهعنوان یکی از شخصیتهای مهم سریال خودش در پلیس پیلتوور عضو است و با وای هم رفاقت میکند تا ما به پلیس پیلتوور نزدیک شویم و انفجار بمب توسط جینکس در بین این پلیسها در ذهن ما بهصورت عملیات تروریستی ترسیم شود.
سیلکو در حملهای وحشیانه مأموران پلیس پیلتوور را میکُشد. این اولین اقدام خصمانه علیه پیلتوور است و با جینکس ادامه پیدا میکند.
در این بین، شهر زیرزمینی با استفاده از تکنولوژی موادّ شیمیایی یا کِمتِک، به سربازهای جهشیافته دست پیدا کرده است. سربازهای پیلتوور هم هیچ شانسی در مقابل این سربازها ندارند. بنابراین پیلتوور مجبور است از هکستک استفادهی نظامی کند و اینگونه استفاده از سلاحهای نامتعارف و کشتارجمعی توجیه میشود. یک نمونه از کشتار توسط هکستک در همان حمله به مراکز تولید مواد مخدر و کشتهشدن کودکی از زاون اتفاق میافتد که دیدیم چگونه وای آن را توجیه کرد.
حتی در قسمتهای بعدی و فصل دوم، گروه ویژهای که کیتلین تشکیل میدهد در شهر زاون از دودهای سمّی (که استفاده از آن به این شکل در فضای شهری غیرانسانی است) استفاده میکند و وای هم شانه به شانهی او با مردم زاون میجنگد تا جینکس را پیدا کرده، خواهرش را نابود کند!
از سودجویان و کلاهبرداران شورا مجسمهای بزرگ ساخته میشود و مِل که شخصیتی صلحطلب است، در رثای آنان سخنرانی میکند. اعضای شورا نتیجهی اعمال و تصمیمهای خود را چشیدند. جنگ افروزی آنها و وضعیتی که برای زاون ایجاد کردند باعث پدید آمدن جینکس شد. منتها آرکین به این مسأله اشاره نمیکند و مرگ اعضای شورا را قهرمانانه جلوه میدهد!
بهصورت کلی رفتارهای افراطی جینکس و استفادهی او از هکستک در کنار استفاده از شیمر (همان مواد جهشزا و مخدّر) توجیهی میشود برای شورا و استفادهی گسترده از هکستک برای نابودی مردم زاون. حتی در قسمت پایانی فصل دوم، مِل با قدرت جادوییاش در مقابل نیروهای مادرش میایستد و این یعنی میلیتاریسم و نظامیگری افراطی با چنگ و دندان!
استفاده از مواد جهشزا که بعدا منجر به تولید شیمِر میشود
۶. گروه مقاومتِ اکو، در خدمت پیلتوور!
اِکو بزرگ شده است و به همراه تیمی که تشکیل داده، نوعی مبارزهی نظامی را پیش گرفته است. اما با چه کسی؟ با سیلکو! باز هم مبارزه و جنگیدن نه با پیلتوور، که با خود مردم زاون شکل گرفته است. نیروهای اسکیتسوار اکو با جینکس مبارزه میکنند و جینکس هم مشغول سلّاخی آنها است.
دیالوگهای شعاری اکو در رثای رفتگان! حقیقتاً وندر و دیگران با چه هدفی کشته شدند؟ بیربطترین پاسخ، آزادی است! وندر که توسط سیلکو کشته شد، رفقای جینکس هم در مبارزه با سیلکو به دست خود جینکس کشته شدند و جینکس و وای هم اساساً مثل بقیه هدف خاصی نداشتند. این دیالوگها زمانی معنادار میبود که اهالی زاون برای مبارزه با پیلتوور قیام کنند، نه اینکه در جریان مبارزات داخلی کشته شوند.
بهصورت کلی گروه اکو اگر از انیمیشن حذف شوند هیچ اتفاقی نمیافتد. کنشهای شلختهی این تیم در فصل اول بدون آنکه انگیزهی اکو و گروهش را مشخص کند، از نقصهای فیلمنامه است. در یکی از سکانسها هم اکو با جینکس مبارزه میکند در حالیکه هر دو از دوستان کودکی همدیگر هستند؛ ولی فیلمساز تصمیم گرفته است بهجای جنگ شهر زیرزمینی با پیلتوور، اختلافات درونی و جنگ داخلی زاون را پیش بکشد.
رویارویی جینکس با اکو، جدال بین دو دوست دوران کودکی!
۷. بر باد رفتن صلح با بمب جینکس
جینکس به یک گوی هکستک دست پیدا کرده است. در قسمت نهم از فصل اول، جینکس وقتی با وای و سیلکو روبهرو میشود، بین دو بُعد درونیاش (که جینکسِ بدشگون و پاودر مظلوم باشد) مردّد شده، در خلال حملات روانی که به او دست میدهد ناگهان سیلکو را میکشد. به همین دلیل بهشدّت ناراحت شده و با کارگذاشتن گوی هکستک در سلاحش، بمبافکنی درست کرده و به شورا حمله میکند.
جدال درونی جینکس با هویتهای مختلفش. اینکه چرا سه موجود در درون او بهعنوان جنبهی تاریک و سایهاش در نظر گرفته شده مشخص نیست. طبیعتاً بایستی بین دو هویت پاودر و جینکس در تردید باشد. شاید هم این سه موجود به ترتیب از سمت چپ وای، جینکس و سیلکو هستند و جینکس خودش همان موجود آبی رنگ است!
همزمان با تکنیک تدوین موازی میبینیم که شورای پیلتوور در حال تصویب صلح هستند و تک تک دستشان را برای رأی مثبت به صلح بالا میآورند، اما ناگهان موشک جینکس به ساختمان شورا برخورد کرده، افراد زیادی از شورا کشته میشوند. باز هم جینکس است که با رفتاری احساسی و نه عاقلانه، آتش جنگ را شعلهور میکند.
پرتاب موشک توسط جینکس به شورای پیلتوور. تصویر ماه سرخ یا خونین معمولاً نماد خطر و فروپاشی است.
در این حمله مادر کیتلین کشته میشود و در قسمت اول فصل دوم، چند سکانس پیرامون عزاداری برای مادر کیتلین میگذرد. در مراسم بزرگداشت کشتهشدههای شورا (بخوانید سرمایهدارهای منفعتطلب) دوباره حملهای توسط اهالی زاون به مراسم اتفاق میافتد که بعداً میفهمیم هماهنگی این حمله زیر سر اَمبِسا مادر مِل بوده است. امبسا میخواهد پیلتوور را با زاون وارد جنگ کند و با تجهیز ارتش پیلتوور به هکستک، خودش هم بتواند سلاحهای هکستک را به کشورش ببرد تا در جنگهایش دست بالا را داشته باشد. امبسا از همان ابتدا جنگطلب بود و جنگ با زاون را ضروری میدانست. فصل دوم با فضایی جنگی شروع میشود و درواقع آن موضع ضد جنگ فصل اول به فضایی جنگطلبانه در آرکین تبدیل میشود.
کشتهشدن مادر کیت در حملهٔ جینکس به شورا و عزاداریِ اثر برای این اَبَرسرمایهدار
۸. مقاومت مردمی زاون به رهبری جینکس
جینکس بهدلیل مبارزه با پیلتوور به چهرهای مردمی و مبارز تبدیل شده است. مردم زاون او را یک قهرمان میدانند و موهایشان را برای شبیه شدن به جینکس آبی میکنند. تصاویر جینکس به شکل خاصی بر روی دیوار کشیده شده و خلاصه مردم زاون به جینکس بهعنوان ناجی مینگرند.
سیلکو بهعنوان شخصیتی جنایتکار بهدنبال اتحاد شهر زیرین است. در حالیکه این اتحاد میتوانست هدفی جذاب برای جذب مخاطبین به اثر و تبدیل قیام مردم زاون به یک حماسه باشد، شخصیتی تبهکار حرف از اتحاد میزند که در پایان هم به آن نمیرسد!
اما آرکین به هیچوجه جینکس را شخصیتی عدالتجو معرفی نکرده است؛ کنشهای نظامی او هم از سر احساسات و بهدلیل اختلالات روانیاش بوده و نه مبارزه با سرمایهداری در پیلتوور. همین مسأله باعث میشود از جهت شناختی در ذهن ما جینکس بهعنوان یک قهرمان مبارزه علیه پیلتوور شناخته نشود. از طرفی اثر به هیچوجه وارد زندگی این جنبش نشده و نمیخواهد به این گروه پر و بال بدهد؛ به همین علت با چند سکانس کوتاه کلیاتی را مطرح میکند و آرمانهای عدالتطلبانهی مردم را به رهبری جینکس و علیه پیلتوور، دقیقاً به تصویر نمیکشد.
کِیت به وای پیشنهاد میکند که عضو نیروی نظامی پیلتوور شود و وای بهدلیل اینکه همین افراد خانوادهاش را کشتهاند، نمیپذیرد. هر چند بعداً با میل خودش عضو جوخهی کیتلین و رسماً تبدیل به سرباز پیلتوور خواهد شد. اینجا مشخص میشود که نویسنده خودش هم در این تعارض بوده اما نمیخواسته شخصیتی ضد پیلتوور بسازد. به همین دلیل شعارهای وای با رفتارش در اثر سازگار نیست.
تا جاییکه در چند قسمت پایانی فصل دوم، مردم زاون به کمک پیلتوور آمده و در مقابل امبسا و ویکتور در کنار پیلتوور میجنگند! همان بیهویتی مقاومت مردمی زاون به فیلمساز اجازه میدهد که در چند قسمت، از ضدیّت با پیلتوور به همراهی با آن متحول شود.
شورا بهدنبال صلح است اما جینکس جنگطلب! در حالیکه مقصر اصلی زندگی فلاکتبار اهالی زاون همین شورا است، سکانسهای متعددی از سریال، شورا را تطهیر میکند!
۹. مبارزهی آخرالزمانی با ویکتور
جیس از جهان موازی برمیگردد و ویکتور (که بهعنوان مسیح به نزد مردم آمده – در یادداشت دیگری مفصلاً به آن خواهیم پرداخت) را میکُشد. ابتدا معلوم نیست چرا جیس چنین کاری میکند، اما در ادامه متوجه میشویم که کُشتن ویکتور خواست خود او در جهان موازی بوده است! اما بعداً نشان میدهد که ویکتور در جهان موازی نمیخواهد که جنگ رخ داده و پیلتوور و به تبع آن کل رونترا نابود شود! خوب چرا جیس ویکتور را میکشد که بعد تبدیل به موجودی خطرناک شود و باز دوباره همه مجبور بشوند با ویکتور نه در قامت منجی، که در قامت ضدمنجی مبارزه کنند؟!
اگر ویکتور توسط جیس کشته نمیشد، همان حال و هوای صلحطلبانه را پیش میگرفت و نیازی هم به این همه جنگ و خونریزی نبود. اما خود جیس با کشتن ویکتور جنگی تمام عیار را شروع کرد که هیچ توجیهی در اثر ندارد. به نظر میرسد فیلمساز میخواسته ویکتور را بهعنوان یک منجی مذکر در مقابل وای، جینکس و کیت قرار دهد تا باز هم بر فمینیسم افراطی اثر تاکید کند. فمینیسمی که حتی حاضر نیست ازدواج بین مرد و زن را برتابد و لاجرم به انحرافات فکری و رفتاری مثل همجنسبازی تن میدهد.
به هر حال در جنگی آخرالزمانی، ویکتور و امبسا در مقابل تمام مردم پیلتوور و زاون قرار میگیرند و در پایان هم ویکتور با کمک جیس و اِکو در جهان موازی و با سفر در زمان، این جنگ را متوقف میکند که در یادداشتهای بعدی به این موضوعات خواهیم پرداخت.
دیالوگهای جنگطلبانهٔ امبسا توسط کارگردان تأیید میشود. زیرا در حینی که این مطالب گفته میشود، دوربین از زاویه دید امبسا و نه آن اسیر داستان را روایت میکند تا ما را با امبسا و نه آن دخترکی که سلاخی میشود، همراه کند.
جمعبندی و نتیجهگیری
آرکین با شعارهای ضد جنگ به نفع پیلتوور شروع شده و با جنگی آخرالزمانی (باز هم به نفع پیلتوور!) تمام میشود. در این بین اتفاقات بیمنطقی مثل کشتهشدن ویکتور آتش جنگ گسترده را شعلهور کرده و جنگی تمام عیار را به تصویر میکشد که باعث همراهی اهالی زاون با شورای پیلتوور میشود.
بهطور واضح، مقصر اصلی جنگ، شورای پیلتوور و مردم منفعل آن هستند، اما انیمیشن آرکین بارها آنها را تطهیر کرده و تلاش میکند تا جینکس، زاون و سیلکو را مقصر نشان دهد. آرکین میتوانست مبارزهی جینکس و گروه مقاومتش را پر رنگ کند، اما ترجیح داد او را شخصیتی نامتعادل و جنگطلب بدون هیچ انگیزهی عدالتطلبانه معرفی کند.
همچنین شاهد هستیم تمام کشتارها (حتی کشتن کودکان) و جنگطلبیها و حتی استفاده از سلاحهای کشتارجمعی در این اثر توجیه میشود که تمام این توجیحات در راستای بهحق نشان دادن پیلتوور هستند. گویا آرکین با داستانی نمادین سعی دارد تمام جنایات تاریخی کشورهای سرمایهدار که از مصادیق تمدن غرب هستند را توجیه کند.
در قسمت بعدی به واکاوی شخصیتهای سریال آرکین و تحلیل روانشناختی و اخلاقی اثر خواهیم پرداخت.
اندیشکده مطالعات یهود
قسمت قبل ⇒ لینک مرتبط ⇐ قسمت بعد
منابع:
[۱] https://www.trumanlibrary.gov/photograph-records/58-11
[۲] https://www.fodors.com/world/europe/england/experiences/news/whats-the-hellfire-club-the-secret-society-of-british-elites-who-performed-pagan-rites
[۳] https://en.wikipedia.org/wiki/Hellfire_Club
[۴] https://benjaminfranklinhouse.org/the-house-benjamin-franklin/craven-street-bones/
[۵] https://www.britannica.com/topic/Skull-and-Bones-Yale
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
آرکین ، آرکین ، آرکین ، آرکین ، آرکین
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
خیلی عالی و روشنگرانه بود برخلاف کلی نهاد عریض و طویل دولتی، شما تنها اندیشکده ای هستین که بدون استفاده از بیت المال با جدیت و ظرافت به این موضوعات (سریال ها و فیلم های ترند دنیا) میپردازین. مسئولین اغلب این موضوعات فرهنگی براشون اهمیت نداره. من به عنوان یه دهه هشتادی که درگیر این سریال ها و فیلم ها هستم از شما تشکر میکنم.
شخصا وقتی سریال رو میدیدم خیلی رفتار های سیلکو بنظرم منطقی تر از سایر شخصیت ها مثل وای میومد با اینکه سریال انقدر سعی داشت سیلکو رو تخریب کنه و بنظرم نقد هایی که کردین کاملا وارده.
بی صبرانه منتظر قسمت های بعدی نقد شما هستم