نقد سینمایی و تحلیل جامع فیلم «بچه رزماری»
مقدمه
فیلم «بچه رزماری» (Rosemary’s Baby 1968) به کارگردانی «رومن پولانسکی» (Roman Polanski) کارگردان یهودیتبار تحت تعقیب، از نخستین آثار شاخص ژانر «وحشت روانشناختی» (Psychological horror) محسوب میشود که با تلفیق عناصر درام، معمّا و فراطبیعی، روایتی هولناک از نفوذ فرقههای شیطانپرستی در زندگی مدرن ارائه میدهد.
این فیلم با بودجهی سه میلیون دلاری و اقتباس از رمانی به همین نام، نوشتهی «آیرا لوین» (Ira Levin) یهودیتبار، به یکی از پرفروشهای زمان خود تبدیل شد و با فروش سیوسه میلیون دلاری تأثیری ماندگار بر «سینمای وحشت» گذاشت. با این حال، فراتر از موفقیت تجاری، «بچه رزماری» به دلیل مضامین جنجالی و رویکرد خاص خود به موضوع شیطانپرستی، همواره محل بحث بوده است. برخی حتی ترور همسر پولانسکی، «شارون تیت» (Sharon Tate)، توسط «خانواده منسون» (Manson Family) را به انتقام از افشاگریهای این فیلم نسبت دادهاند.
رومن پولانسکی (۱۹۶۹) و شارون تیت (۱۹۶۷) و چارلز منسون (۱۹۶۸)
تحلیل سینمایی: فرم و محتوا
پولانسکی در این اثر، با بهرهگیری از فضاسازی کلاسیک و تدوین حسابشده، تلاش کرده تا اضطراب و تردید را به مخاطب القا کند. صحنههای آغازین فیلم، با نمایش آپارتمان وهمانگیز و نمادهای پنهان (مانند کمدی که به شکلی مشکوک جابهجا شده)، بهتدریج ذهن بیننده را برای پذیرش دنیایی آلوده به شیطانپرستی آماده میکند. با این حال، ضعفهای فنّی نیز در اثر مشهود است؛ از جمله قاببندیهای گاه ناموزون و عدم استفادهی بهینه از نماهای نزدیک برای تقویت حسّ دلهره.
روایت و شخصیتپردازی: ضعف یا عمد؟
شخصیت رزماری (با بازی میا فارو) بهعنوان زنی سادهلوح و بیخبر از توطئههای اطرافش تصویر شده است. در حالیکه رمان منبع، این بیتوجهی را به شادی و خوشبینی او نسبت میدهد، فیلم با کاهش هوشمندی رزماری، او را به موجودی منفعل تبدیل میکند. این انتخاب کارگردانی ممکن است بهعنوان نقطهضعف داستان تلقّی شود، اما برخی آن را تمهیدی هوشمندانه برای القای حسّ درماندگی در برابر شبکهی گستردهی شیطانپرستان تفسیر کردهاند.
همسایههای شیطانپرست نیز با رفتارهای عادی و روزمره نشان داده میشوند، گویی پولانسکی عمداً میخواهد بگوید شیطانپرستان نه هیولا، که افرادی معمولی با نیّات شوم هستند. این رویکرد اگرچه برای زمان خود جسورانه بود، اما با عادیسازی چهرهی شیطانپرستان، ممکن است ناخواسته به ترویج آن کمک کرده باشد.
نمادگرایی و پروپاگاندا
فیلم با نمایش کتابهای شیطانپرستی و تأکید بر نفوذ فرقه در میان پزشکان و دیگر نهادها، ادعای خود را مستندگونه ارائه میدهد. صحنههای پایانی، که در آنها رزماری تسلیم میشود و حتی به فرزند شیطانی خود عشق میورزد، بهوضوح پیامی هشداردهنده را مخابره میکند: شیطان پیروز است و مقاومتی در کار نیست!
این پایانبندی، در تقابل با روایتهای کلاسیک مذهبی (مانند فیلم جنگیر) قرار میگیرد که در آنها در نهایت نیروهای الهی پیروز میدان هستند.
نتیجهگیری: تبلیغ یا هشدار؟
اگرچه «بچه رزماری» ادعا میکند که صرفاً در حال نمایش خطر شیطانپرستی است، اما نحوهی پرداخت آن – از عادیسازی چهرهی شیطانپرستان گرفته تا عدم وجود هرگونه نیروی متقابل الهی – موجب شده تا برخی آن را بهمثابه تبلیغی برای این فرقه تفسیر کنند.
با گذشت بیش از پنج دهه، میتوان گفت این فیلم نهتنها یکی از تأثیرگذارترین آثار «ژانر وحشت» است، بلکه سنگبنایی برای سینمای شیطانگرایانه پس از خود بوده است. با این حال، ادعای گسترش شیطانپرستی در آمریکا – که حتی امروز نیز فرقهای حاشیهای محسوب میشود – در این اثر بهوضوح اغراقآمیز است.
در نهایت، «بچه رزماری» بیش از آنکه یک هشدار باشد، روایتی تسلیمگرایانه از نبرد خیر و شرّ ارائه میدهد. روایتی که در آن شرّ مطلق پیروز میشود و هیچ «ناجی الهی» وجود ندارد. و همین رویکرد، فیلم را به یکی از بحثبرانگیزترین آثار تاریخ سینما تبدیل کرده است.
اندیشکده مطالعات یهود
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سلام
درخصوص این فیلم نکتهای رو عرض کنم
میدونیم که نام دیگر “دجال” ، “آنتیکرایست” یا “ضدمسیح” هست. از طرفی یهودیان برای پنهانکاری، برخی کلمات رو تغییر شکل میدن
اسم زن نقش اول این فیلم “رزمِری (رزماری)” هست که در واقع همون “مِری (مریم) هست” و اشاره به حضرت مریم(س) داره و “رز” به اولش اضافه شده تا اشارهی مستقیم نشده باشه. در واقع رومن پولانسکی با این فیلم برای تولد حضرت عیسی(ع) از مریم باکره بدل ساخته. منتهی اینجا نطفه توسط شیطان در رحم رزماری کاشته میشه (به خدا پناه میبریم)
هدف اصلی سازندگان این فیلم در کنار اهداف دیگه، اینه که دجال (آنتیکرایست، ضدمسیح) در اذهان مردم با حضرت عیسی(ع) تطبیق پیدا کنه