مقدمه خلق قرآن
از بحثهای مهمی که در طلیعهی قرن سوم و در عصر حیات امام هادی علیهالسلام، جهان فکری اهلسنت را به خود مشغول کرد، جدال بر سر مسألهی حدوث و قِدَم قرآن بود که سبب ایجاد دودستگی میان اهلسنت شد. اهل حدیث قائل به قدیم بودن «کلام اللّه» بودند و معتزله معتقد به حادث و مخلوق بودن قرآن بودند.
اهمیت این بحث کلامی از آنرو بود که ملاک توحید و شرک قرار گرفته بود. معتزله اعتقاد به قدیم بودن قرآن را شرک میدانستند و گروه مقابل مخلوق دانستن قرآن را کفر میشمردند.
از آنجا که مسألهی خلق قرآن از مباحث جدلانگیز زمان امام هادی علیهالسلام بود، در کنار مباحث ریشهشناسی، جا دارد تا بررسی شود که پیشوای دهم شیعیان، چه واکنشی در برابر این مناقشات داشتند و چه موضعی برگرفته بودند.
مسألهی خلق قرآن و ریشهی یهودی آن
مناقشه دربارهی مخلوق یا غیرمخلوق بودن قرآن کریم از جمله مباحث مهمی بود که میان مسلمانان گفتوگو و جدل ایجاد کرد. در تاریخ کلام اسلامی، هیچ مبحثی همچون این بحث، موجب اختلاف نظر نشده است. این اختلافها ناشی از این امر بود که گروهی هوادار حادث بودن کلام خدا و گروهی دیگر طرفدار قدیم بودن آن شدند.
کلمهی «حادث» در لغت بهمعنای تازه و مقابل «قدیم» است و در اصطلاح فلسفه، «حدوث زمانی»، عبارت از حاصل شدن و بهوجود آمدن شیء است، پس از آنکه نبوده است. اصطلاح «قدیم» نیز در لغت بهمعنای کهنه است و در اصطلاح، «قِدَم زمانی» عبارت از بودن شیء است، بهنحوی که ابتدایی برای زمان وجود آن نباشد. طرفداران نظریهی خلق قرآن، قرآن را مخلوق و حادث دانسته و در مقابلِ کسانی قرار گرفتهاند که قرآن را غیرمخلوق و قدیم شمردهاند.
با توجه به اینکه مطرحکننده نظریه خلق قرآن، جَعْد بن دِرهَم بود و در حدود ۱۲۰ ق. کشته شده است، پس بحث دربارهی مخلوق بودن قرآن، بایستی از اواخر حکومت بنیامیه و اوائل قرن دوم هجری و بهصورت دقیقتر اوایل یا اواخر حکومت هشام بنعبدالملک (۱۰۵-۱۲۸ ق.) آغاز شده باشد. (۱)
بنا به نقل ذهبی، جَعد بن دِرهم، از متکلمان نیمه نخست قرن دوم و شاگرد وَهب بن مُنَبّه بود. (۲)
وهب بن منبّه خود از تابعانى است که ذهبى، او را العلّامة الأخبارى القصصى معرفى کرده است، که بیشتر دانش وى از اسرائیلیات و صحیفههاى اهل کتاب بود. (۳) بنا به نقل ابن سعد، وهب مدعى بود که ۹۲ کتاب خوانده است که همهی آنها از آسمان نازل شدهاند. ۷۲ تا از آنها در کنیسهها و دست مردم هستند و از ۲۰ تاى آنها جز عده اندکى، کسى آگاهى ندارد. (۴)
وهب مىگفت: «عبدالله بن سلّام [یهودی]، اعلم اهل زمان خویش بود و کعب الاحبار [یهودی] نیز اعلم اهل زمان خویش. آیا مىدانید چه کسى دانش هردوى آنها را جمع کرده است؟». منظور او خودش بود! (۵) یاقوت در شرح حال وى، او را «صاحب قصص» معرفى کرده، که بسیار از کتابهاى قدیمى معروف به اسرائیلیات نقل مىکرده است. (۶)
در سخن از استادان جَعد بن دِرهم، از فردی بهنام ابان بن سمعان نام برده شده که خود استادی یهودی داشته، و لبید بن اعصم، استادِ استاد او قائل به خلق تورات بوده است. (۷)
بهتدریج معتزله بهعنوان مدافعان اصلی نظریه خلق قرآن شناخته شدند و پس از تثبیت مکتب کلامی اشاعره در قرن چهارم، مسأله خلق قرآن نیز در شمار موضوعات اختلافی میان اشاعره و متزله قرار گرفت.
اینان در طول تاریخ یکدیگر را تکفیر کرده و ردیههایی علیه یکدیگر نگاشتند. معتزله اعتقاد به قِدَم قرآن را مستلزم شرک میدانستند و مخالفان آنها، مدعای خلق قرآن را کفر و همپایهی مدعای کفار مکه شمردهاند که قرآن را گفتار بشر میخواندند.
وجه تمایز مسألهی خلق قرآن با سایر مباحث کلامی این است که این مسأله با دوران تاریخی و حساس «محنت» گره خورد و به مسألهای اساسی در عرصهی روابط میان حکومت و عالمان دینی تبدیل شد. مأمون و معتصم از خلفای عباسی طرفدار معتزله و مروّج تفکر حدوث قرآن بودند. مأمون صریحاً اعلام کرد که مذهب حق این است که قرآن مخلوق است، آنگاه با توسل به زور، اهل حدیث را وادار کرد که این اندیشه را بپذیرند و از ابراز مخالفت با آن خودداری کنند؛ (۸) او در سال ۲۱۸ ق. دستور تفتیش عقاید از صاحب منصبان را صادر کرد. مردودان در این آزمون، منصب خویش را از دست میدادند. از این دوره با عنوان «مِحنَة القرآن» یاد میشود. (۹)
موافقانِ قِدَم قرآن، به زندان و شکنجه سپرده شدند. حتی بزرگان اهل حدیث همچون احمد بن حنبل و محمد بن نوح نیز استثنا نشدند. (۱۰) به باور برخی تاریخپژوهان همین سختگیریها سبب نفرت مردم از معتزله گردید. از اینرو وقتی که متوکّل عباسی به خلافت رسید، جانب قائلان به قِدَم قرآن را گرفت و در سال ۲۳۴ ق. به دوران محنت پایان داد. (۱۱)
مواجههی امام هادی علیهالسلام با مسأله
مواجههی امام هادی علیهالسلام با در نظر گرفتن شرایط ویژهی زمان آن حضرت، حسابشده و هوشمندانه است که نهتنها نظر صحیح و درست را بیان داشتهاند؛ بلکه جامعهی شیعه را از خطر مهلکی حفظ کردهاند. با وجود رواج بحث حدوث و قِدَم قرآن میان متکلمان مسلمان در زمان امام هادی علیهالسلام، ایشان آن را جدالی بیهوده و انحرافی میدانستند و اصحابشان را از پرداختن به اینگونه مباحث منع میکردند.
امام علیهالسلام ورود به این مناقشه را فتنهای میدانستند که نتیجهاش چیزی جز هلاکت و سیهروزی نیست؛ اما از آنرو که باید باورهای ناصحیح و عقاید انحرافی را به مردم معرفی کنند، در قالبی بسیار ظریف، به ردّ عقیدهی قدیم بودن قرآن پرداختند.
سند این ادعا، روایتی است که شیخ صدوق، در دو کتاب خویش (۱۲) به نقل از محمد بن عیسی بن عبید یقطینی از امام هادی علیهالسلام نقل کرده است. در این روایت امام هادی علیهالسلام خطاب به برخی از شیعیان خویش در بغداد چنین نوشتند:
بسم اللّه الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از وقوع در فتنه مصون نگه دارد که در اینصورت بزرگترین نعمت را بر ما ارزانی داشته است و جز این، هلاکت و سیهروزی است. نظر ما این است که بحث و جدال دربارهی قرآن، بدعتی است که سؤالکننده و جوابدهنده در آن شریکاند؛ زیرا چیزی دستگیر پرسشکننده میشود که سزاوار او نیست و پاسخدهنده نیز برای موضوعی که در توانش نیست بیجهت خود را به رنج و مشقت میافکند. خالق جز خدا نیست و بهجز او همه آفریدهاند و قرآن کلام خدا است و از پیش خود اسمی برای آن قرار مده که از گمراهان خواهی گشت. خداوند ما و شما را از آنانی قرار دهد که در نهان از خدای خود میترسند و از روز جزا سخت هراساناند.
همانگونه که از متن کلام امام علیهالسلام مشخص است، ایشان بدون اینکه به صفت مخلوق برای قرآن کریم تصریح کند (هرچند در حصری عقلی، هر چیزی غیر از خداوندِ خالق هستی، خلقشده از خالق است که تصور سوّمی برای آن محال است)، بهصورتی بسیار زیبا اندیشهی قدیم بودن قرآن را كه اشاعره به آن معتقد بودند، رد میکند. در عین حال برخلاف نظر معتزله، ایشان معتقد است که قرار دادن هر اسمی به جز کلام اللّه برای قرآن اعم از مخلوق و غیرمخلوق و… موجب گمراهی میگردد.
و بدینگونه امام هادی علیهالسلام ضمن حفظ جان شیعیان و بازداشتن آنان از افتادن در دام بحثهای بیحاصل یهودساخته، نقش هدایتگری خود را نیز بهخوبی ایفا کردند.
منابع:
(۱) احمد پاکتچی، «جعد بن درهم»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۸، ص ۱۵۰-۱۵۱
(۲) شمسالدین ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۵۴۷ ؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج ۹، ص ۳۸۲
(۳) شمسالدین ذهبى، سیر أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۵۴۵
(۴) محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۶، ص ۷۱
(۵) شمسالدین ذهبى، تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۱۰۰
(۶) یاقوت حموى، معجم الادباء، ج ۱۹، ص ۲۵۹
(۷) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۷۲، ص ۹۹-۱۰۰ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۷۵
(۸) محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج ۷، ص ۱۹۵
(۹) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۶ ص ۴۲۳
(۱۰) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۶ ص ۴۲۷
(۱۱) احمد خضری، تاریخ خلافت عباسی، ص ۸۶
(۱۲) شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۲۴ ؛ ألامالی، ص ۵۴۶
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
با سلام. به نظر می رسد در جمله زیر به جای مخالفان باید از واژه موافقان استفاده شود:
…مخالفانِ قِدَم قرآن، به زندان و شکنجه سپرده شدند…
با تشکر
سلام. بله حق با شماست، اصلاح شد. با تشکر