آنگاه که حزب شیطان از سویی در تقابل با دو جریان «نهضت علمی آیندهساز امامان شیعه» و «حکومتهای شیعی قدرتمند» حاضر در صحنه، ناچار شده بود دست به دامان اقوام تُرک شمالی شود و به آنان اجازهی گسترش در سراسر جهان اسلام و حتی روم را بدهد، و از سویی دیگر با احساس خطر از سوی آنان در پی قدرت گرفتن بیش از حد در منطقه، بهویژه برای اروپا و روم شرقی آن دوره، از یک طرف مقدمات درگیری داخلی آنان را فراهم کرده و از طرف دیگر آنان را به دشمنیِ گروههایی همانند اسماعیلیه مبتلا ساخته بود، برای تغییر آرایش صحنه و برونرفت از این عرصهی تنگ، اقدام بزرگ دیگری طراحی میشود که در پی آن سرنوشت جهان به طرزی شگفتآور دگرگون میشود. جنگهای صلیبی
در حالی که مسلمانان در کتاب مقدس خود به شکلی راهبردی راهنمایی شده بودند که دشمنترینِ مردم نسبت به آنان، یهود و مشرکان بوده و در عین حال دوستترین آنان نصاری و مسیحیاناند (۱)، معالوصف در این دوره جنگ و دشمنیای میان دو گروه مسلمان و مسیحی درمیگیرد که بعدها در تاریخ بهنام «جنگهای صلیبی» مشهور شد. این نام که بر مجموعهی هشت جنگ بزرگ و حوادث لابلای آن اطلاق میشود، برههای دویستساله از تاریخ است که از سال ۴۸۹ هجری قمری آغاز و تا سال ۶۹۱ ادامه مییابد (۱۲۹۱-۱۰۹۵م).
سبب ظاهریِ این سلسله جنگها آزادسازی قدس و رهایی زادگاه مسیح از چنگ مسلمانان و تأمین امنیت حجاج و زائران مسیحی بود. بسیاری از مورّخان غربی نقل کردهاند که در دورهی حاکمیت ترکان سلجوقی با حجّاج و زائران مسیحی مرقد عیسی (ع) بدرفتاری میشد و حتی تعدادی از دیرها و کلیساها در منطقه مصادره شده بود. (۲) در پی این رفتار بود که پاپ خشمگین شده و مسیحیان را به جنگ با مسلمانان تحریک کرده بود اما واقعیت ماجرا چیز دیگری بود.
آلپ ارسلان در نبرد ملازگرد به طرز فاجعهباری سپاه روم شرقی را به فرماندهی امپراتور رومانوس چهارم شکست داد و وی را اسیر کرد. در این نگاره آلپ ارسلان با نهادن پای خود بر گردن امپراتور رومانوس او را تحقیر میکند.
در پی شکست ملازگرد، الکسیس کومنین، امپراتور بیزانس هراسناک شد و با وجود دشمنیها و اختلافات پیشین میان دو کلیسای ارتدوکس شرق و کاتولیک غرب اروپا، در سال ۱۰۹۴ سفیرانی نزد «پاپ اوربان دوم» (دوره پاپی ۱۰۹۹-۱۰۸۸م) فرستاد و از وی استمداد جست.
این پاپ یهودیالاصل که از خاندان یهودی «پییر لئونی» در فرانسه بود، از دیرباز مترصد این فرصت بود. پیش از او پاپ گریگوری هفتم (۱۰۸۵-۱۰۷۳م) که او نیز یکی از پاپهای یهودیالاصل این خاندان بود، برای نخستین بار از عبارت «ارتش مسیح» در نامههای تشویق امیران اروپا برای لشکرکشی به جهان اسلام استفاده کرده بود.
اگرچه درگیری پاپ گریگوری هفتم با هانری چهارم به وی فرصت چنین اقدامی را نداد، اما اینک شرط برای خَلَف شایستهی او اوربان دوم کاملاً فراهم بود. وی در ۲۷ نوامبر ۱۰۹۵ و در پایان اجلاس کلرمون که در آن جمع زیادی از امیران، شوالیهها و کشیشان شرکت کرده بودند، سخنرانی آتشینی کرد که این سخنرانی سرآغاز جنگهای صلیبی تلقی میشود.
در دوران معاصر نیز پاپ بندیکت شانزدهم در ابتدای تصدی منصب پاپی در سال ۲۰۰۶ با حمله به مسلمانان چنین قصدی را داشت که خوشبختانه جهان اسلام و مسیحیت در این دوره هشیارتر از آن بودند که بازیچهی دست حزب شیطان قرار گیرند.
نقاشی و مجسمهی پاپ اوربان دوم
هدف صلیبیان از حملههای اول، دوم، سوم و ششم، سرزمین شام و فلسطین و حملههای پنجم و هفتم، مصر بود. حمله چهارم به سوی قسطنطنیه منحرف شد و هدف حمله هشتم، تونس بود. (۳) در طی همین جنگها بود که بیتالمقدس در سال ۵۸۳ هـ.ق (۱۱۸۷م) بهدست صلاحالدین ایوبی فتح شد.
برخی از مورخان دایرهی جنگهای صلیبی را از این مقطع دویستساله نیز فراتر برده و آن را شامل نبردهای یونانیان و رومیان، بیزانسیان و پارسیان، رومیان و پارسیان، مسلمانان و بیزانسیان، مسلمانان و مسیحیان اندلس و نهایتاً اروپاییان و عثمانیان نیز دانستهاند. با تحلیل پیوستهای که ما از تاریخ درگیری حزبالله و حزب شیطان در تاریخ داریم، بهنظر میرسد هر کدام از این وقایع، نه در چارچوب دین در مقابل دین، که بهعنوان دین در مقابل ضد دین، در جای خود قرار میگیرد، با این معنای موسّع جنگهای صلیبی همچنان ادامه دارد.
سه جمهوری ونیز، جنوا و پیزا که از مکانهای استقرار یهودیان تاجرپیشه بهشمار میرفتند، در تشویق پاپ نقش مهمی داشتند. تسلط بر تجارت دریای مدیترانه، بهدست آوردن بنادری در مصر و شام، و جابجایی سپاهیان صلیبی، سود اصلی این گروه از جنگ به حساب میآمد. نقش فرانسه در این جنگ بهحدی بود که واژه فرنگ (۴) و فرنج از آنجا وارد واژگان مسلمانان و از آن پس بر همه اروپاییان و غربیان اطلاق میشد. این امر منجر به نفوذ سیاسی و تجاری فرانسه در سرزمینهای اسلامی و زمینهساز استعمار در سالیان بعد شد.
در این گیرودار که مسیحیان و مسلمانان از هر سو کشته میشدند، و ظاهراً یهودیان (که مسبّبان اصلی و سودبرندگان عمدهی این تجارت محسوب میشدند) میبایست در رفاه و آسایش باشند، ما در بررسی تاریخ این دوره با پدیدهای عجیب مواجه هستیم: آزار بیسابقه یهودیان و کشتار گستردهی آنان در اروپای مسیحی!
یهودستیزی در اسپانیا. سوزاندن یهودیان. اثر Diabeł i Żydzi به سال ۱۴۹۳ لهستان
از آغاز جنگ نخست، یهودیان خائن مورد آزار و اذیت صلیبیان قرار گرفته و آنانی که غسل تعمید را رد کرده بودند، به قتل رسیدند. از جنگ سوم، یهودیان از جوامع اروپای مسیحی چنان طرد شدند که با پایان یافتن قرن یازدهم، تجمّعات یهودی در اروپا از بین رفتند. این نخستین جریان یهودستیزی رسمی در اروپا بود که بعدها در جریان دو جنگ جهانی نیز تکرار و منشأ شکلگیری رژیم صهیونیستی در منطقه شد. طرد یهود از بریتانیا در سال ۱۲۹۰، سوزاندن تلمود در پاریس در نیمه قرن سیزدهم، اخراج یهود از فرانسه در پایان قرن چهاردهم، و محاصره آنان در «گتو» و جهودمحلهها در آلمان و ایتالیا از پیامدها و نشانههای این دشمنی است. (۵)
پاسخ این پرسش را بایستی در شبهجزیره ایبری یافت، همانجا که تلاشهای مسیحیان برای بیرون راندن یهودیان تا اواخر قرن پانزدهم ناکام ماند. یهودیان در اسپانیا تا سال ۱۴۹۲ و در پرتغال تا سال ۱۴۹۷ باقی ماندند. برخی از این یهودیان از جمله «یهودیان مارانو» (یهودیان مخفی) بهظاهر مسیحی شدند و نام «مسیحیان جدید» را برای خود برگزیدند. این گروه به بهانهی مورد آزار و اذیت بودن از سوی اسپانیاییها و تشکیل دادگاههای تفتیش عقاید در شبهجزیره ایبری، مهاجرت برنامهریزی شدهای را به امپراتوری عثمانی، ایتالیا و دیگر کشورهای مسیحی اجرا نمودند که در طی آن هسته اولیه شکلگیری «مسیحیت یهودی» ایجاد شد.
امروزه و پس از گذشت سالیان متمادی، هنوز یهودیان و فرهنگ یهودی و بهویژه سحر و جادو در این دو کشور غلبه خود را حفظ کرده است. درج نام مادر در شناسنامه که یادگاری یهودی است، همچنان در این دو کشور جدی گرفته میشود. شاید بتوان سبب عقبماندگی این منطقه را نیز نسبت به بقیه اروپا به همین سلطه فرهنگی بازگرداند.
ظاهراً در این دوره حزب شیطان با توجه به گذشت زمان طولانی در پی ایجاد مانع برای آنان از سوی نهضتها و حکومتهای شیعی، و خو گرفتن یهودیان به آیین تحریفشدهی خویش و فراموش کردن مأموریت اصلی، دست به یک پاکسازی اساسی زده و ضمن تصفیه یهود و باقی گذاشتن یک مظلومنمایی دیگر در تاریخ این قوم برای استفادههای بعدی، مسیحیت یهودی را (بهدنبال تعالیم پولس و در تحریفی مجدد) بنیانگذاری میکند. این نوع مسیحیت در دورههای بعد نقشی اساسی در پیشبرد اهداف حزب شیطان ایفا نمود. در دوران معاصر، «مسیحیت صهیونیستی» و به تعبیر دقیقتر «صهیونیسم مسیحی» ادامهدهنده همین راه محسوب میشود.
در کنار مسیحیت یهودی، از دیگر یادگارهای جنگهای صلیبی، شکلگیری گروهی است به نام «شوالیههای معبد». (۶) پس از تصرف وحشیانه قدس از سوی صلیبیان در سال ۴۹۲ هجری (۱۰۹۹م) و کشتار بیرحمانه و فجیع بیش از صدهزار نفر از مردم شهر و حتی غارت خود مسجدالاقصی، گروهی از شوالیهها مأمور حفاظت از این محل مقدس شدند و بهنظر میرسد که در طی حضور در مسجد، نهتنها تحت تأثیر تعالیم یهود قرار گرفتند بلکه احتمالاً مأموریت اصلی خود را برای کشف اسرار و ابزار سحر و جادوی شیاطین زمان سلیمان نبی با موفقیت به انجام رساندند.
این گروه بهشدت تحت تأثیر تعالیم کابالا (۷) قرار گرفتند و پس از بازپسگیری قدس از سوی مسلمانان، به انگلستان گریخته و اساس فراماسونری (۸) را که در اوایل قرن ۱۸ میلادی وارد صحنه سیاست بینالملل شد، بنیان نهادند. این گروه به ظاهر با آتشسوزی سال ۱۶۶۶ لندن (۹) و بهعنوان بنّایان آزاد (۱۰)، فعالیتهای اجتماعی خویش را آغاز نمودند. گفته میشود استفاده از ارقام مربوط به شیطان و شیطانپرستی همانند ۶۶۶ و ۱۳، ۱۱، ۹ و مضربهای ۱۱ مانند ۲۲ و ۳۳ که در جریان دو جنگ اخیر صهیونیستها علیه حزبالله لبنان و مردم غزه و حماس در فلسطین مطرح شد، از ویژگیهای فراماسونری است. یکی از نشانههای ارتباط حادثه ۱۱ سپتامبر با این گروه نیز وجود دو رقم ۹ و ۱۱ در تاریخ روز و ماه این حادثه، در کنار دیگر دلایل و مستندات، دانسته شده است. (۱۱)
از دیگر نتایج جنگهای صلیبی گسترش روحیهی بیاعتنایی و انزواطلبی در میان مردم شام و گریز آنان از جنگ و جهاد بود. این علیرغم تمام تأکیداتی بود که از سوی پیامبر مکرم اسلام در خصوص لزوم جهاد با دشمنان، در دسترس مسلمانان بود. (۱۲) گسترش تصوف و خانقاهنشینی از سویی و شکلگیری جنبش ضدتصوف و ظهور شخصیتهایی همانند ابنتیمیه از سوی دیگر، از پیامدهای این جریان منفی فرهنگی بود. هر دو پیامد، بعدها تأثیرات شگرفی را در جهان اسلام سبب شد.
بروز مفاسد اجتماعی و فساد و فحشای سربازان دور از خانواده و اختلاط و آمیختگی نژادی، ایجاد اختلاف طبقاتی شدید، و آلوده شدن زبان و ادبیات عرب به واژگان و ادبیات اروپایی از جمله دیگر تأثیرات منفی این جنگها بود که همه در یک عبارت «بر هم خوردن نظم و توازن در جوامع اسلامی» قابل جمع است. توجه به هر سوی این آشفتگی، بروز بیقوارگی در سوی دیگر را به دنبال دارد و این وضعیت شرطی لازم و کافی برای سقوط تمدن است. جنگهای صلیبی مقدمهی جدّی سقوط تمدن اسلامی بود.
البته توجه به این نکته در اینجا شایسته مینماید که این تمدن فروپاشیشده همان تمدنی بود که به دور از حرکت حسابشده امامان معصوم علیهمالسّلام و با قواعد عادی تمدنسازی در پی گسترش دولتهای شیعی (حتی بعضاً متخاصم) ایجاد شده بود. در این شرایط حرکت مستمر برای ساختن تمدن واقعی اسلامی و زمینهسازی مُلک عظیم در اعماق جامعه و فرهنگ در جریان بود.
در مقابل تأثیرات منفی جنگهای صلیبی بر جهان اسلام، تأثیر آن بر اروپا بسیار مثبت بود. نزدیکشدن اروپاییان به تمدن اسلامی و بهرهگیری فراوان از فرهنگ و دانش مسلمانان، و کاهش شدید قدرت نظام فئودالی از یکسو و کاهش قدرت پاپ و کلیسا از سوی دیگر، دو عنوانی است که توان جمع میان سرفصلهای بیشمار این برهه از تاریخ اروپا را دارد. با شکست نظامهای سنّتی محافظهکار در اروپا و استفاده از دستاوردهای تمدن اسلامی، زمینه برای شکلگیری تمدن غرب فراهم شد. این درست همان چیزی بود که شیطان برای جلوگیری از ایجاد مُلک اسلام شدیداً به آن محتاج بود.
ادامهی این تاریخ، سراسر، تلاشهای حزب شیطان است برای از بین بردن بقایای تمدن اسلامی، و برآوردنِ تمدن غرب از دل آن.
پینوشتها و منابع: جنگهای صلیبی
۱- سوره مائده، آیه ۸۲: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَاناً وَ أَنَّهُمْ لاَ یسْتَکْبِرُونَ
بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی مییابی که میگویند: «ما نصاری هستیم»؛ این به خاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمیورزند.
2- عودی، ستار، تاریخ فشرده جنگهای صلیبی ، ص ۳۲.
3- عودی، ستار، تاریخ فشرده جنگهای صلیبی ، ص ۳۱.
4- Francs.
5- هلال، رضا، مسیح یهودی و فرجام جهان، مترجم: قبس زعفرانی، ص ۳۷-۳۶.
6- گسترش قلمروی حکومت صلیبیان و حفظ این قلمروی تازه توسط آنها نیازمند سازماندهی و رهبری بود. صلیبیان برای آن که موقعیت خود را در خاورمیانه حفظ کنند، نیازمند ادامهی این جنگ بودند. بنابراین بنای ثبات خود در این منطقه بر رهبری جنگ و ستیزهای تازه و گسترش دامنهی این جنگها قرار دادند. برای تحقق این هدف گروههای نظامی ویژه ای از سوی سردمداران صلیبی تشکیل شد. افراد این گروههای نظامی ویژه از اروپا به فلسطین اعزام شدند و در مکانهایی شبیه به صومعه مستقر میشدند. این افراد برای جنگ با مسلمانان آموزش نظامی میدیدند و بالاخره عامل بسیاری از کشتارهای مشرق زمین که به عنوان یک حربهی دینی توسط بسیاری از اروپاییان استفاده میشد، از میان این گروه نظامی سر در برآورد. این گروه، گروهی جز شوالیههای معبد نبود.
شوالیههای معبد که نام دیگرشان “همرزمان مسکین عیسی مسیح و معبد سلیمان” است در سال ۱۱۱۸ میلادی یعنی بیست سال پس از اشغال اورشلیم، توسط صلیبیان تأسیس شد. این انجمن یا گروه در ابتدا با استقبال خیلی کمی برای عضویت افراد مواجه شد اما با مرور زمان بسیاری از افراد در این انجمن عضو شدند. اعضای این انجمن ابتدا در منطقه یک معبد ویران شده مستقر شدند و در همین محل بود که “قبة الصخره” توسط اعضای این انجمن ساخته شد. افراد این انجمن خود را به عنوان سربازان مسکین میان مردم مطرح ساختند اما طولی نکشید که این سربازان مسکین به ثروت هنگفتی دست یافتند. زائران مسیحی که از اروپا قصد فلسطین را میکردند کاملاً توسط شوالیههای معبد اداره میشدند و در نتیجه این شوالیهها توسط این زائران به ثروت بسیاری دست یافتند. نگهبانان معبد یا شوالیههای معبد عامل اصلی حملات بعدی صلیبیان به مسلمانان هستند و بسیاری از کشت و کشتارهای جنگهای صلیبی در تاریخ به نام این گروه به ثبت رسیده است.
قدرت گرفتن مجدد شوالیههای معبد و به دست گرفتن قدرتهای سیاسی در اروپا از سوی اعضای این گروه پادشاهان اروپا را نگران کرد و از سوی دیگر معتقدات شوالیهها رهبران روحانی کلیساها را نیز آشفته ساخته بود به طوری که شوالیههای معبد تعالیم دینی و آداب دینی خاصی را به طور مخفیانه ترویج میکردند. بالاخره در سال ۱۳۰۷ فیلیپ لوبل، پادشاه فرانسه مصمم برای نابودی شوالیهها شد و دستور دستگیری بسیاری از اعضای این گروه را صادر کرد. به رغم آن که بخشی از اعضای گروه شوالیههای معبد توانستند از این حکمهای اعدام جان سالم به در برند و فرار کنند اما بسیاری از آنها پس از یک دورهی محاکمه به اعدام محکوم شدند. بسیاری از اعضای این گروه در بازجوییهای انجام شده اعتراف کردند که برخلاف آن چه که نشان میدادند تعهد اخلاقی به دین مسیحیت نداشتند و بعضاً در نشستهای خود به عیسی مسیح (ع) توهین میکردند. به دنبال این سلسله دستگیریهای رهبران شوالیهها، بسیاری از آنها اعدام شدند از جمله ژاک دو مالی، سرکردهی بزرگ گروه شوالیههای معبد در سال ۱۳۱۴ میلادی به دستور کلیسا و پادشاه اعدام شد. بهرغم آنکه محاکمهی شوالیهها به پایان رسید و دیگر این فرقه وجود خارجی نداشت اما بازماندگان این فرقه همچنان برای ادامهی حیات جنگیدند و بالاخره در همان سال یعنی ۱۳۰۷ برخی از افراد این گروه به صورت مخفیانه راهی اسکاتلند شدند. اسکاتلند تنها کشور اروپایی بود که کلیسای کاتولیک را به رسمیت نمیشناخت. این افراد تحت حمایت رابوت بروس، پادشاه اسکاتلند توانستند بار دیگر تشکیلات خود را احیا کنند. شوالیههای معبد برای ادامهی حیات سیاسی و دینی خود به راههای متعددی متوسل شدند. افراد این فرقه سرانجام توانستند در مهم ترین منطقهی جزایر بریتانیا در قرون وسطی معروف به لژ وال بیلدرز نفوذ کنند و پس از اندکی کنترل کامل این منطقهی استراتژیک را به دست گیرند. این لژ در اوایل عصر مدرن نام خود را به لژ فراماسون تغییر داد. در واقع لژ اسکاتلند قدیمیترین شاخهی فراماسونری محسوب میشود و تاریخ این لژ به اوایل قرن چهاردهم زمانی که شوالیههای معبد به اسکاتلند پناه بردند، باز میگردد.
القابی که به افراد عالیرتبهی این لژ داده میشد، قرنها پیش به شوالیههای معبد داده میشد. این عناوین تا به امروز به کار میرود. به طور کلی شوالیههای معبد ناپدید نشده و هنوز فلسفه، عقاید و تشریفاتشان در لباس مبدل فراماسونری پابرجاست. شواهد بیشمار تاریخی این موضوع را تأیید میکند و امروز شمار وسیعی از تاریخدانان و تاریخنویسان غربی چه فراماسونر و چه غیرفراماسونر این امر را پذیرفتهاند. واقعیت آن است که بسیاری از مورخان غربی و اسلامی معتقدند که این گروه بهعنوان حربهی دینی در روشنکردن آتش جنگهای صلیبی نقش داشتند تا به امروز فرهنگ مذهب خاصشان را که برگرفته از تمدنها و تعلیمات دینی مختلف است در بروز بسیاری از اختلافات میان جهان مسیحیت و اسلام تأثیر گذارند. برغم آنکه مکتب شوالیههای معبد به عنوان یک مکتب پایان یافته محسوب میشود اما هنوز هم تعلیمات این گروه تا به امروز در نزد بسیاری از اصولگرایان مسیحی محفوظ باقی مانده است و بسیاری از این سیاستمداران اصولگرا و محافظهکار غربی به بحرانهای کنونی غرب و خاورمیانه یا مشرق زمین با دید جنگهای صلیبی نگاه میکنند و این بحرانها را در چارچوب این دیدگاه تعریف میکنند. (موعود: آبان و آذر ۱۳۸۵، شماره ۶۹)
7- در مورد «کابالا» رجوع كنید به این مقالهی سه قسمتی:
https://jscenter.ir/jewish-studies/kabbalah/581
۸- فراماسونری چیست؟
میتوان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن نیستند و یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، برای ما مسلمانان امری لازم و ضروری است کلمهی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولتهای جهان در اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل میکند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون یا فراماسون نامیده میشود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست، لژ نام دارد. یکی از بزرگترین اهداف گروههای ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسونها با عنوان نمادین ضد مسیح ( Antichrist= دجال)، یا به تعبیر بعضی از گروههای ماسونی، فرعون جدید (New pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمیتواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه این این افراد متفقالرأی هستند که: «مسئله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهایی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیادهکردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بیامان دست زدهاند.»
کتاب «کمیته ۳۰۰ کانون توطئههای جهانی» نوشتهی جان کولمن، در این زمینه چنین میگوید: «دلیل موجودیت نظامهای پنهانی مانند سلحشوران اورشلیم، سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی (ماسونی) چه میتواند باشد؟ اینان، بخشی از زنجیرهی گستردهی فرماندهی سلطهگری جهانی را تشکیل میدهند که از باشگاه رم، سازمان ناتو، مؤسسهی سلطنتی امور بینالمللی تا سر سلسلهی توطئهگران، یعنی کمیتهی ۳۰۰، امتداد دارد. این افراد و گروهها به این اجتماعات پنهان و اسرارآمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند».
یک توضیح: در کشورهای غربی کشورهای غربی گروههای مختلف مخفی و سری فعالیت میکنند که بعضاً نامهای اغواگری چون (Illuminati = روشنضمیران، روشنفکران) و… دارند. اکثر گروههای نامبرده، گروههایی توطئهگر و پیرو اهداف شیطانی هستند که دست بسیاری از آنها برای محققین رو شده است. اکثر این گروهها با وجود تفاوتهای ظاهری، عقاید مشترک و اهداف یکسانی دارند. اسامی که به این گروهها اطلاق میشود عبارتند از: Theosophical Society (نامی که به هیچ عنوان درخور آنان نیست)، Freemasonry Masonry ،Masonry ،The Committee of 300 ،Illuminati ،secret society ،Occult. از این به بعد وقتی از ماسونها یا فراماسونها سخن میگوییم، علاوه بر اعضای Freemasonry و Masonry بهطور خاص، منظورمان اعضای گروههای دیگر نیز بهطور عام میباشند. چرا که این گروهها همگی عقاید و اهداف مشترکی دارند.
عقاید فراماسونری
گروههای مختلف ماسونی بعضاً فلسفهی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما با این حال در لابهلای عقایدشان، میتوان مشترکات فراوانی نیز یافت. نکتهی مهمی که وجود دارد این است که فلسفهی وجودی بسیاری از عقاید ماسونی به طور کامل شناخته نشده است، اما این بهمعنای عدم وجود این اعتقادات نیست. با این حال بخشی از عقاید ماسونها که کاملاً اثبات شدهاند، عبارتند از:
• ادعای روشنیبخش (Giver of light) بودنِ شیطان (Lucifer)
• بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
• اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمهخدایی دارند، خالق نسل کرهی زمین هستند نه خداوند یکتا.
• بزرگداشت الهههای ملل باستان، مانند ایزس، لات و… و احترام به عقاید جاهلی ملل باستان (paganism).
• اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز و شرکت آمیز بودن عقاید آنان را توأماً نشان میدهد.
• اعتقاد فراوان به اومانیسم.
• اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (مادهگرایی) و عدم اعتقاد به روح و مسائل فرامادی.
• اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه بهعنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم.
• علاقهی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از پرندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بودهاند مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنیسیلین، و ادوارد جنر کاشف واکسن آبله.
• اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه ۳۳. گروههای ماسونی ۳۳ مرتبه و ۳۳ درجه دارند. شخصی که به درجهی ۳۳ میرسد، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده میشود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
• اعتقاد به ساخت معبد سلیمان بهعنوان پایتخت عقیدتی در بیتالمقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضدمسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.
• اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist = دجال) یا فرعون جدید (New pharaoh) در ابتدای (دههی اول) قرن ۲۱ و شروع حکومت جهانی شیطانی توسط او. (البته ممکن است کهAntichrist مورد نظر خود ماسونها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه خود تشکیلات فراماسونری باشد.)
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
http://www.genuineislam.blogfa.com/post-20.aspx
۹- جام جم آنلاین: ۳۴۱ سال پیش در شب ۲ سپتامبر سال ۱۶۶۶ میلادی یک آتش سوزی در انبار یک نانوایی شهر لندن به نام فارینر رخ میدهد. آتشسوزی بهسرعت در خیابان پادینگ لین در نزدیکی پل لندن گسترش مییابد. خانهها که با چوبهای رزیندار ساخته شده بودند، موجب افزایش دامنه آتشسوزی میشوند. در آن زمان شهر لندن پایتخت انگلستان حدود ۵۰۰۰۰۰ نفر جمعیت داشت و یک شهر فعال و پرجمعیت، اما زشت و بیتناسب بود. این شهر تازه از بلای بیماری طاعون که در سال ۱۶۶۵ میلادی شیوع پیدا کرده بود و ۷۰۰۰۰ نفر را قربانی کرده بود، خلاص شده بود.
با گسترش آتشسوزی، سِر توماس بلادورث شهردار شهر را مطلع میکنند و او در محل حاضر میشود. اما بلادورث موضوع را چندان مهم تلقی نمیکند و دلیلی نمیبیند که وضعیت فوقالعاده اعلام کرده و تقاضای نیروهای امدادی بیشتری نماید. بنابراین محل را ترک نموده و امدادگران به تلاش خود ادامه میدهند. اما دامنه آتش به انبارهای کتان و رزین خیابان تایمز استریت در حاشیه رودخانه تایمز گسترش مییابد. با آتش گرفتن انبارها، حریق غیر قابل مهار شده و سراسر منطقه حاشیه رودخانه تایمز را در برمیگیرد. از امدادگران هیچ کاری ساخته نبود. چارلز دوم پادشاه انگلستان با سربازان ارتش به کمک امدادگران میشتابد. سربازان کوچه به کوچه، خانهها را منفجر میکردند تا بهتر بتوان از گسترش آتش جلوگیری کرده و آن را خاموش کنند. سرانجام پس از شش روز تلاش آتش خاموش میشود.
در این آتشسوزی ده هزار خانه و ۱۰۰ کلیسا طعمه شعلههای آتش میشوند. کلیسای جامع سن پل که پایههای آن سوخته بود زیر فشار وزن گنبدش فرو میریزد. در این آتشسوزی ۱۰۰۰۰۰ نفر بیخانمان میشوند و بخش اعظم شهر از بین میرود که باید دوباره بازسازی شود. اما لندن در آن دوره از این اقبال برخوردار بود که پادشاهی انگلستان به لطف رونق تجارت دریایی ثروتمند بود. بازسازی شهر به سرعت و به شیوه فوقالعادهای انجام میشود.
چارلز دوم مسئولیت بازسازی لندن را به سِر کریستوفر ورن آرشیتکت مشهور آن روزگار محول میکند و از او میخواهد کلیسای جامع سن پل را دوباره بنا کرده و در خیابان پودینگ لین نقطه آغاز این آتش سوزی یک ستون را به عنوان بنای یادبود احداث کند. سِر کریستوف ورن خانههای تازه را در همان محل قدیم آنها میسازد. اما این بار خانهها از جنس چوب ساخته نمیشوند بلکه در ساخت آنها از آجر و شیروانیهای فلزی استفاده میشود. در جریان چند سال لندن تمام خرابیهای «حریق بزرگ» را مرمت میکند و شهر چهره تازهای به خود میگیرد که سایر پایتختهای بزرگ اروپایی از آن بیبهره بودند.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=1000004100732
۱۰- Free Masons
۱۱- در این رابطه ر.ک:
http://www.alvadossadegh.com/fa/article/42-freemasonry.html
http://mouood.org/content/category/2/56/3/
۱۲- مجموعه آیات و روایات در کتب متعددی با عنوان «کتاب الجهاد» یا «کتاب الجهاد و المرابطه» گردآوری شده که از آن جمله میتوان به جلد پانزدهم کتاب وسائل الشیعه اشاره کرد. برای نمونه ر.ک. مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص ۳۷۹: (کتاب الجهاد و المرابطة)
-الصدوق باسناده عن الرضا (ع) عن أبیه عن آبائه (ع) قال: قال رسول الله (ص): ان الله عزّوجل یبغض رجلا یدخل علیه فی بیته و لا یقاتل.
– عنه باسناده عن الرضا عن علی (ع)، قال: قال النبی (ص): امرت أن اقاتل الناس حتی یقولوا لا إله إلا الله، فاذا قالوها فقد حرّم علی دمائهم و أموالهم.
منبع: محمدهادی همایون ؛ تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول ۱۳۹۰.
جنگهای صلیبی ، جنگهای صلیبی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
جنگهای صلیبی ، جنگهای صلیبی
با سلام
تصرف بیت المقدس توسط خلیفه دوم و استقرار یهودیان در انجا بهترین خدمتی بود که میشد به یهود کرد سقوط دولت ساسانیان که در اواخر حکومتشان ضد یهود شده بودند و شکست روم و تصرف بیت المقدس کاملا به نفع یهود بود . لطفا در این باره هم مقاله هایی بگذارید تشکر از شما
درود بر شما تحلیل های واقعاً شگفت انگیزی دارین.