شناخت موقعیت و خاندانهای یهودی ساکن در جزیرة العرب و اطراف آن برای آشنایی با تاریخ یهود و تحولات تاریخی مسلمانان قبل و بعد از شهادت رسولالله (ص) امری اجتنابناپذیر است. حضور یهود
اهمیت این مسأله وقتی بیشتر معلوم میشود که بدانیم اقدام برخی از سران صحابه به اخراج یهود از جزیرةالعرب و اطراف آن به منطقهی شام، باعث شد سیل جمعیت یهودی به این منطقه منتقل شده و تأثیرات شگرفی را در معادلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن منطقه بر جای گذارد.
مکه
براساس برخی از نصوص، در مکه یهودیان متعددی زندگی میکردند. در اینباره از ابن عباس نقل شده است: «رسولالله (ص) در مکه و پس از تلاوت سورهی نجم به سجده افتاد و مسلمانان و مشرکان و جنّیان هم با او سجده کردند.» حفص بن عمر در گزارش خود اینگونه افزوده است: «رسولالله (ص) در مکه به سجده افتاد و یهودیان و مسیحیان و مشرکان نیز با او به سجده رفتند.» [۱]
البته در مکه و از بستگان نزدیک برخی از سران صحابه، کسانی بودند که به ادیان آسمانی آشنایی کامل داشتند. زید بن عمرو بن نفیل، یکی از این عده است که براساس منابع غیرشیعی، در جستوجوی دین حق به سراغ یهودیان و مسیحیان رفت و چون حرفهای آنها او را راضی نکرد، به سراغ دین حنیف ابراهیم رفت و بر همین دین بود تا از دنیا رفت. [۲]
آنچه از مطالب بالا بهدست میآید، این است که ساکنان مکه از جمله دو نفر از سران صحابه، هرچند از وجود ادیانی همچون یهود در شبهجزیره اطلاع کامل داشتند، ولی ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با آنها نداشتند.
البته در این میان، حساب یکی از این دو، با توجه به شرح حال پسرعمویش زید بن عمرو بن نفیل، و اصراری که پدرش بر آزار و اذیت او داشت و نیز مرگ مشکوک زید، با دیگران جدا است و یقیناً او اطلاعات گستردهتر و جامعتری از ادیان آسمانی داشته است.
گفتوگوی بیشتر در اینباره را به مطالب آینده، وامیگذاریم.
مدینه
مدینه بر خلاف مکه، شهری بود که یهودیان زیادی در آن زندگی میکردند. تأسیس این شهر به حضور یهودیان بازمیگردد و اوس و خزرج، پس از یهودیان به این منطقه نقل مکان کردند. [۳] بنابراین، طبیعی است که بسیاری از ساکنان مدینه را یهودیان تشکیل بدهند. [۴]
آمدن یهود به این منطقه نیز بیحکمت نبود. براساس گزارشهای موجود، چند دلیل عمده برای آمدن یهود به مدینه و مقیم شدن در این شهر وجود داشت:
۱) انتظار پیامبر آخرالزمان [۵] ۲) فراهم شدن بستر برای پیدایش پیامبر آخرالزمان از نسل اسحاق [۶] ۳) تعیین مسیر برای سایر یهودیان، در مواجهه با پیامبر غیراسحاقی [۷] ۴) طرد از سوی سایر یهودیان [۸]
۵) فشار حکومت مسیحی روم و جنگ یهود و روم:
در اثر فشارها و درگیریهای حکومت مسیحی روم با یهودیان، مناطقی از فلسطین و بیتالمقدس ویران شد و در اثر این امر، یهودیان در نقاط مختلف پراکنده شدند. در برخی کتب تاریخی آمده که وقتی رومیان بر بنیاسرائیل غلبه نمودند، اغلب آنها را کشته یا اسیر کردند. در این میان قبایل بنیالنضیر، بنیقریظه و بنوبهدل بهسوی شبهجزیره عربستان (حجاز) فرار کردند تا به بنیاسرائیل که در حجاز بودند، بپیوندند. عدهای از آنها در صحرای «ثمد الروم» بین شام و حجاز بر اثر تشنگی به هلاکت رسیدند و عدهای دیگر به حجاز رسیده و در آنجا اسکان یافتند. [۹]
۶) در برخی منابع تاریخی، ذکر شده است که بعد از حمله بختالنصر (نبوکد نصر) به فلسطین و آواره شدن یهود از دیار خود، بخشی از آنها به جزیرةالعرب کوچ کردند. [۱۰]
نکتهای که برداشت سوم را بهصورت ویژه تقویت مینماید، گذشته از مراجعه به برخورد یهودیان حجاز با رسولالله (ص)، نوع چینش سکنایی آنها در این منطقه است.
آنها هیچگاه به سمت مکه نرفتند و هیچ گزارش معتبری از سکونت قبیلهای از آنها در مکه در دست نیست.
از دیگر سو، مسیر سکونت آنها از مدینه به سمت شام است که در مرز میان حجاز و شام، دژ غیر قابل نفوذ خبیر وجود داشت. خیبر در کنار استحکاماتی که داشت، به مجموعهای از شبکه راههای زیرزمینی نیز مجهز بود!
بهگفتهی واقدی، یکی از یهودیان به رسولالله (ص) گفت: «حتی اگر یک ماه هم قلعه نطاة را محاصره کنی، به آنها ضرری نمیرسد. آنها دالانهایی زیرزمینی دارند که شبانه بهوسیلهی آنها خود را به آب میرسانند»! [۱۱] گفته شده است هر روز، دههزار شمشیرزن از قلعههای این منطقه بیرون میآمدند و فریاد برمیداشتند: «محمد با ما میجنگد؟! امکان ندارد»! [۱۲]
آیا واقعاً این دژ برای دفاع از آخرین پیامبر در برابر تهدیدهای ایران و روم بود یا برای جلوگیری از نفوذ دین پیامبری اسماعیلی به سایر مناطق و ازجمله شام و بیتالمقدس؟!! اساساً اگر یهودیان بهدنبال ایمان به پیامبر آخرالزمان بودند، چرا نبوت حضرت عیسی (ع) را منکزر شدند و هیچگاه حاضر نشدند رسالت زادهی مریم بتول (س) را بپذیرند؟!! [۱۳]
عِدّه و عُدّهی یهود در مدینه، بهگونهای بود که رسولالله (ص) در ابتدای ورود به این شهر، مجبور شد با آنها پیماننامه امضا کند [۱۴]؛ چنانکه گفته شده است یهودیان در مدینه ۵۹ قلعه داشتند. [۱۵] ایشان در این پیماننامه برای آنها شروطی گذاشت، از جمله اینکه دشمنانش را یاری نکنند. سپس هر قبیلهای را به همپیمانانشان در مدینه ملحق ساخت. [۱۶] براساس گزارش دیگری، با آنها شرط کرد نه به نفع وی باشند و نه علیه او. [۱۷] بسیاری از مردم مدینه نیز با یهودیان اقسام رابطهها همچون رابطهی دوستی، خویشاوندی، همسایگی، همپیمانی، و شیرخوارگی داشتند. [۱۸]
براساس برخی گزارشها، تعدادی از زنان مدینه که فرزندانشان در کودکی میمردند، [۱۹] برای اینکه فرزندانشان عمری طولانی داشته باشند، نذر میکردند که نوزادشان را به یهودیان بسپارند. همین امر باعث بروز مشکل در هنگام صدور دستور اخراج بنینضیر شد. [۲۰]
البته ما این مسأله را بیارتباط با جایگاه یهودیان در سحر و جادو نمیدانیم! چنانکه پس از این، گزارشهایی از منابع غیرشیعی نقل خواهیم کرد که میفهماند یهودیان برای کنترل جمعیت مسلمانان، مهاجران را سحر کرده بودند!
نتیجهی این آمیختگی و غلبهی یهودیان، رواج برخی سنن یهودی در میان انصار بود. [۲۱]
الف. قبایل یهودی
۱. بنیقریظه
بنیقریظه از یهودیانی بودند که در کتابهای خود اوصاف رسولالله (ص) و نام و مکان هجرتش را تدریس میکردند و به فرزندانشان یاد میدادند؛ ولی پس از بعثت حضرت، منکر او شدند. [۲۲]
بزرگ آنان ثعلبة بن ابیمالک قرظی بود که بهخاطر ازدواج با زنی از بنیقریظه، جزء این قبیله بهشمار میآمد. [۲۳] بنیقریظه عموماً در منطقهی مهزور ساکن بودند. [۲۴] این مکان در کنار بطحان، یکی از دو منطقهی خوش آب و هوای مدینه بود. [۲۵]
غیر از مهزور، اماکن دیگری همچون اَلهان [۲۶] و بُعاث [۲۷] هم در اختیار آنان بود. بنیقریظه، بدترین برخورد را با رسولالله (ص) داشتند. آنها در سختترین شرایط، یعنی زمانی که رسولالله (ص) در محاصرهی قریش بود، پیمان خود را شکستند و پشت جبهه را نیز تبدیل به خط مقدّم کردند!
آنها حتی تصمیم به گروگان گرفتنِ تعدادی از زنان داشتند که در قلعهی حسان بن ثابت به سر میبردند. ولی با شجاعت صفیّه، عمّه رسولالله (ص) ناکام ماندند. بنابراین طبیعی بود که بلافاصله پس از پایان غزوه خندق، رسولالله (ص) به فکر تسویه حساب با این گروه خیانتکار باشد.
در نبرد بنیقریظه، پرچمدار رسولالله (ص)، امیرالمومنین (ع) بود. [۲۸] بهگفتهی منابع غیرشیعی، سعد بن معاذ، حکم به قتل مردان و اسارت زنان و تقسیم اموال آنان در میان مسلمانان کرد. در تعداد مردان بنیقریظه که بر اساس حکم سعد گردنشان زده شد، اختلاف است و چهارصد، [۲۹] هفتصدوپنجاه [۳۰] و بین هشتصد تا نهصد نفر [۳۱] گفتهاند. تنها تعداد اندکی از این قبیله، ایمان به رسولالله (ص) را بر مرگ انتخاب کردند. [۳۲] با این حال برخی محققان اشکالات متعددی را به اصل وقوع این حادثه ابراز کرده و آن را از اسرائیلیات دانستهاند. [۳۳]
پس از این واقعه، اراضی بنیقریظه ملک خالص رسولالله (ص) شد و رسولالله (ص) داراییهای آنها را میان مسلمانان تقسیم کرد و تمامی یهودیان مدینه از جمله بنیقینقاع و بنیحارثه را از آن شهر بیرون راند. [۳۴]
برخی از بزرگان بنیقریظه عبارتند از: زبیر بن باطا، کعب بن اسد، عزال بن شمویل، سهل بن زید، وهب بن زید، علی بن زید، قردم بن کعب، کردم بن حبیب، رافع بن رمیله، رافع بن حریمله (که روز مرگ او رسولالله (ص) فرمودند: امروز منافقی که دارای نفاقی بزرگ بود، مُرد)، سلسلة بن ابراهام، رفاعة بن زید بن تابوت، حارث بن عوف، سعیة بن عمرو. [۳۵]
۲. بنیقینقاع
قَینَقاع، قَینُقاع، قَینِقاع، قبیله یا محلهای از یهودیان ساکن مدینه بود. [۳۶] بنیقینقاع را همپیمانان عبدالله بن ابیسلول گفتهاند. آنها شجاعترین یهودیان بهشمار آمدهاند که به زرگری روزگار میگذراندند. [۳۷]
رابطهی بنیقینقاع با بنیقریظه خصمانه بود، درحالیکه بنیقریظه و بنینضیر با هم اتحاد داشتند. از دیگر سو اوسیها همپیمان قینقاع و خزرجیها همپیمان قریظه بودند و بنینضیر با هردوی اوس و خزرج پیمان برادری داشتند. [۳۸]
هرچند در مدینه بازارهای متعددی وجود داشت، [۳۹] ولی هیچیک به شهرت «بازار بنیقینقاع» نبودند. این نکته، با مراجعه به گزارشهای تاریخی کاملاً آشکار است. از این گزارشها چنین برمیآید که مهمترین و جاافتادهترین بازار مدینه، در اختیار بنیقینقاع بود. [۴۰] براساس پارهای دیگر از گزارشها، این بازار در بیرون مدینه قرار داشت. [۴۱] البته آنگونه که گفته شده است، این بازار همیشگی نبود. [۴۲] برخی جلسات رسولالله (ص) با عموم یهودیان نیز در این بازار شکل میگرفت. [۴۳]
تعداد جنگجویان بنیقینقاع هنگامیکه رسولالله (ص) به جنگ آنها رفت، هفتصد [۴۴] و بهقولی چهارصد [۴۵] تن گفته شده است.
ابناسحاق، برخی از افراد این قبیله که در مدینه سکونت داشتند را اینگونه نام میبرد: زید بن اللصیب، سعد بن حییة، محمود بن سبیحان، عزیر بن أبیعزیر، عبدالله بن الصیف، سعید بن الحرث، رفاعة بن قیس، فنحاص، أشیع، نعمان بن أصبا، یحری بن عمرو، شاس بن قیس، شأس بن عدی، زید بن الحرث، نعمان بن عمرو، سکین بن أبیسکین، عدی بن زید، نعمان بن أبیأوفی، محمود بن دحیة، مالک بن الصیف، کعب بن راشد، عازب بن رافع بن أبیرافع، خالد بن أبیازار، ازار بن أبیازار، رافع بن حارثة، رافع بن حرملة، رافع بن خارجة، مالک بن عوف، رفاعة بن التابوت، عبدالله بن سلام بن الحرث که بزرگ و داناترین آنها بود. [۴۶] همچنین: کنانة بن صوبرا، زید بن لصیت، سوید، داعس – که این دو جزء منافقان بودند – و مالک بن ابیقوقل. گفته شده مخیریق نیز از آنها بود. [۴۷]
۳. بنینضیر
بهگفتهی ابن اسحاق، نضیر و قریظه بههمراه نحام و عمرو، فرزندان خزرج بن صریح و از نسل «لاوی» بودند. [۴۸] بهنظر میرسد بنینضیر نسبت به بنیقریظه، از جایگاه بالاتری برخوردار بودند؛ چراکه گزارش شده است اگر شخصی از بنیقریظه بهدست بنینضیر کشته میشد، تنها نیمی از دیه را به خانوادهاش میدادند، ولی بنیقریظه در صورت کشتن فردی از بنینضیر، مأمور به پرداخت دیه کامل بودند. [۴۹]
بنینضیر، عموماً در منطقهی بطحان ساکن بودند. [۵۰] گفته شده این منطقه یکی از سه وادی پیرامون مدینه است که بنینضیر در آن سکونت کردند؛ همانگونه که بنیقریظه در مهزور ساکن شدند. این دو وادی دارای آبهایی گوارا بودند. [۵۱] از دیگر مناطق مسکونی بنینضیر، غرس [۵۲] و بُوَیره [۵۳] بود. بویره از نظر ادبی، تصغیر بئر [۵۴] بهمعنای چاه کوچک یا بوره [۵۵] است.
در جریان آزادسازی این منطقه بهدستور رسولالله (ص) درختان خرمای آن را قطع کردند. [۵۶] این قبیله در کنار یهودیان بنیوائل، از پایهگذاران جنگ خندق بودند. [۵۷] آنها همچنین بهدنبال ترور رسولالله (ص) نیز بودند که با اطلاعِ به موقعِ حضرت ناکام ماندند.
بالاخره رسولالله (ص) تصمیم به مبارزه با بنینضیر گرفت و با نیروهای خود بهسوی آنها راهی شد؛ در حالیکه پرچمدار ایشان، امیرالمؤمنین (ع) بود. [۵۸] آن حضرت در نهایت پذیرفت که بنینضیر را زنده بگذارد، بهشرط آنکه از مدینه کوچ کنند.
بنابراین تمامی دارایی بنینضیر، طبق آیهی قرآن ملک شخصی رسولالله (ص) بود. یادآوری این نکته لازم و ضروری است که هرچند به همین استناد، اراضی بنیقینقاع نیز ملک شخصی رسولالله (ص) بود، ولی در کمال شگفتی، هیچ نشانی از این مسأله در منابع غیرشیعی به چشم نمیخورد!
صفیه از همسران رسولالله (ص) و همچنین ریحانة بن زید را برخی از بنینضیر و برخی دیگر از بنیقریظه دانستهاند. از این گذشته، برخی از بزرگان بنینضیر عبارتند از: حییّ، مالک، ابویاسر، و جدیّ فرزندان اخطب، سلام بن مشکم (که همسر وی تلاش داشت رسولالله (ص) را مسموم کند)، کنانه، ربیع، رافع، ابورافع فرزندان ابوحقیق، حجاج، عمرو فرزندان ابورافع، سعد بن حنیف، رفاعة بن قیس، فنحاص، محمود بن دحیه، عمرو بن جحاش، عزیز بن أبیعزیز، نباش بن قیس، سعیه بن عمرو، نعمان بن أوفی، سکین بن أبیسکین، زید بن حارث، رافع بن بنخارجه، اسیر بن زرام، مخیریق.
کعب اشرف طائی (همپیمان بنینضیر) [۵۹] بنیحُقَیق، بزرگان یهود بهشمار آمده اند. [۶۰] گفته شده از تیره بنینضیر تنها دو نفر با نامهای یامین بن عمیر و ابوسعید بن وهب، بهخاطر آنکه اموالشان را از دست ندهند، مسلمان شدند! [۶۱]
ازجمله افراد معروف این قبیله و از شمار تابعین، میتوان به سلیمان بن ارقم بصری نضیری – از راویان حسن بصری و ابنشهاب زهری – و صالح بن حسان انصاری نضیری – از راویان محمد بن کعب قرظی – اشاره داشت. صالح کنیزکانی آوازهخوان داشت و وقتی به کوفه آمد، اهل این شهر از او روایت شنیدند. هردو راوی فوق را بزرگان غیرشیعی، تضعیف کردهاند. [۶۲]
۴. سایر قبایل یهودی
ابوالفرج از تعدادی قبایل اسرائیلی ساکن مدینه نام برده که چندان نامی در تاریخ ندارند. این قبایل عبارتند از: بنیعکرمه، بنیثعلبه، بنیمحمر، بنیزعورا [۶۳]، بنیقینقاع، بنینضیر، بنیقریظه، بنیبهدل، بنیعوف و بنیفصیص. [۶۴]
در پیماننامهای که رسولالله (ص) میان مسلمانان تنظیم نمود، از قبایلی یهودی نام برده شده که ظاهراً ترکیبی از یهودیان اسرائیلی و عرب هستند. این قبایل عبارتند از: بنیعوف، بنینجار، بنیحارث، بنیساعده، بنیجشم، بنیاوس، بنیثعلبه، بنیشطیبه و یهودیان اوس. [۶۵] دربارهی برخی از این قبایل، نکتهای در منابع یافت نشد. بسر بن ارطاة هم پس از ورود به مدینه و خطاب به انصار، بنیزریق و بنینجار و بنیسالم و بنیعبداشهل را یهودی گفت. [۶۶]
ب. مناطق یهودی
پیش از این، به برخی از مهمترین اماکن یهودینشین مدینه، در ضمن شمارش قبایل یهودی ساکن در این شهر، اشاره کردیم. در منابع تاریخی، از اماکن دیگری نیز بهعنوان محل سکونت یهودیان یاد شده که بعضاً روشن نیست محل سکونت کدام قبیله بوده است. این اماکن عبارتند از:
۱. جحفه
جحفه که نام دیگر آن «مَهیعة» است، از اماکن یهودینشین میان مدینه و مکه بود. گفته شده است یهودیان این منطقه، کینهی خاصی نسبت به مسلمانان داشتند! [۶۷] طبق گزارشی از یکی از همسران پیامبر، رسول الله (ص) از خدا خواست بیماری وبا را از مدینه به جحفه منتقل سازد. [۶۸]
۲. حَرّه زهره
حره، به بیابانی گفته میشود که پوشیده از سنگهای سیاهرنگ باشد. حره زهره، یکی از حرههای اطراف مدینه و از مناطق مسکونی یهودیان بود که روزگاری محلهای بزرگ بود، بهگونهای که گفته شده سیصد زرگر در آن کار می کردند! [۶۹]
۳. حُسَیکه
حسیکه، نام منطقهای در کنار کوهی خارج از مدینه بهنام ذِباب بود که یهودیان در آنجا منازل فراوانی داشتند. [۷۰]
۴. قصر ابن عوان
قصر ابن عوان، یکی از محلههای مدینه بود که در بخشی از آن، یهودیان یمنی ساکن مدینه اقامت داشتند. [۷۱]
۵. قُفّ
قُفّ نیز، در منطقهی عالیه مدینه واقع شده بود. [۷۲] همچنین گفته شده است مشربه امابراهیم در این منطقه بود. [۷۳] گفتهاند نخستین گروه یهودیان مهاجر، در نزدیکی این منطقه ساکن شدند. [۷۴] یهودیان در مدینه مدارسی داشتند که به بیتالمُدارس یا بیتالمِدراس مشهور بود. مُدراس یا مِدراس، به استاد مدرسهی یهودیان گفته میشد. [۷۵]
از برخی گزارشها اینچنین بهدست میآید که بیتالمدارس یهودیان، در منطقهی قُفّ قرار داشت. [۷۶] ادارهی این مدارس در دست خاندانی از یهودیان بهنام بنیماسکه بود. بنیماسکه در قُفّ ساکن بودند و بزرگ آنها ابوالشعثاء، ریاست بیتالمدراس را در اختیار داشت. [۷۷]
در این مدارس، حتی دستور زبان عربی نیز تدریس میشد و تعدادی از مردم مدینه در این کلاسها نوشتن عربی را فراگرفته بودند. [۷۸]
۶. قلعههای یهودی
اهل مدینه به قلعههای موجود در این شهر «اُطُم» یا «اُطم» میگفتند. [۷۹] بسیاری از آطام (جمع اطم) مدینه، در اختیار یهودیان بود. همانگونه که قبلاً ذکر شد، گفته شده یهودیان در مدینه، ۵۹ قلعه داشتند. [۸۰]
هریک از این قلعهها با نامی شناخته میشدند. تعدادی از این قلعهها عبارتند از:
بَرَج [۸۱]، حِبرَه [۸۲]، حِشّان [۸۳]، راتج [۸۴]، مُرَیح [۸۵]، شَرعَبی [۸۶] و فاضجه. [۸۷]
کوفه
در منطقه نخیله کوفه، قبر یکی از بزرگان یهود بود که یهودیان مردگانشان را گرداگرد آن دفن میکردند. امیرالمؤمنین (ع) آن را قبر یهودا – یکی از دوازده پسر یعقوب – معرفی نمود. این درحالی بود که یهودیان عقیده داشتند آنجا قبر هود نبی است. [۸۸] همچنین امیرالمؤمنین (ع) پس از آنکه بر شریح خشمناک شد، او را به روستای بانقیا که یکی از روستاهای نزدیک کوفه و یهودینشین بود، تبعید کرد. [۸۹]
بانِقیا، منطقهای است اطراف کوفه و در نجف واقع شده است. احمد بن یحیى ثعلب در وجه تسمیه این منطقه میگوید: حضرت ابراهیم (ع)، زمانیکه همراه لوط برای زیارت بیتالمقدس راهی بودند، در این منطقه بیتوته کردند. این منطقه که زلزلههای فراوانی در آن رخ میداد، آن شب را در آرامش سپری کرد و ساکنان منطقه که متوجه این خیر حضرت ابراهیم (ع) شده بودند، از ایشان خواستند آنجا ساکن شود. حضرت نپذیرفت و پس از راهی شدن، دوباره بازگشت و منطقه نجف را از ساکنان آن خرید و گوسفندانی را که همراه داشت برای چرا به آنها سپرد. به گوسفند در زبان نبطی که زبان ساکنان این منطقه بود، «نقیا» گفته میشود. حضرت ابراهیم (ع) افزوده بود که از این سرزمین، هفتاد هزار شهید محشور خواهد شد. به همین خاطر بود که یهودیان، مردگان خود را برای دفن به این مکان میآوردند. [۹۰]
نکاتی که ذکر شد، تنها خلاصهای بود از بیوگرافی یهود در برخی از مهمترین شهرهای اسلامی و برخی وقایعی که برای آنان اتفاق افتاده بود؛ که به جهت اختصار به همین مقدار اکتفا میکنیم.
برگرفته از دروس تاریخ تطبیقی حجةالاسلام مهدی طائب
بهکوشش: دکتر سیدمحمدمهدی حسینپور و مجتبی رضایی آدریانی
پینوشتها:
[۱] المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۲۵۳.
اصل این ماجرا که به ماجرای «غرانیق» معروف است را میتوان در کتب مختلف تفسیری و نیز برخی از کتابهای روایی غیرشیعی مشاهده نمود.
[۲] برای شرح حال و زندگینامه وی ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۴۹۳، ش۲۳۴۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۶؛ و…
[۳] ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹۷ به بعد؛ الکامل ابناثیر، ج۱، ص۶۵۶ به بعد؛ فتحالباری، ج۲، ص۳۶۷ (از ابناسحاق و هشام بن کلبی و غیر آن دو)؛ و…
[۴] جامعالبیان، ج۱، ص۷۰۰؛ تفسیر ابنابیحاتم، ج۱، ص۲۵۳؛ السنن الکبری بیهقی، ج۲، ص۱۲.
[۵] احکام القرآن ابنعربی، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر ثعلبی، ج۱، ص۱۶۱.
[۶] المحرر الوجیز ابن عطیة، ج۵، ص۳۰۷-۳۰۸؛ احکام القرآن ابن عربی، ج۲، ص۳۲۶.
[۷] تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۲۲۹؛ اسباب النزول واحدی، ص۹۲؛ زادالمسیر، ج۲، ص۶۹؛ العجاب ابن حجر، ج۲، ص۸۱۵؛ تفسیر سمعانی، ج۵، ص۴۳۳.
[۸] پس از آنکه گروه اعزامی حضرت موسی (ع) برای مبارزه با عمالیق، مورد طرد بنیاسرائیل قرار گرفتند و به آنها اجازهی بازگشت به شام داده نشد، به همان منطقهی درگیری خود با عمالیق، یعنی یثرب بازگشتند و نخستین ساکنان آنجا را تشکیل دادند. (الاغانی، ج۳، ص۸۲؛ معجم البلدان، ج۵، ص۸۴؛ الروض الانف، ج۲، ص۲۵۱ [از اخبار المدینة زبیر])
[۹] معجم البلدان، ج۵، ص۸۴؛ الکافی، ج۸، ص۳۰۸.
[۱۰] سهیلی پس از نقل گزارش پیشین از ابوالفرج و زبیر، آن را با پیش کشیدن مسأله سن و سال حضرت موسی (ع) نقد میکند و گزارش دیگری را از طبری نقل میکند که علت کوچ یهودیان به این منطقه را فرار از بختالنصر دانسته است. (الروض الانف، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۸۳؛ و…)
[۱۱] المغازی واقدی، ج۲، ص۶۶۶؛ دلائل النبوة بیهقی، ج۴، ص۲۲۴؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۲۲۵.
[۱۲] المغازی واقدی، ج۲، ص۶۳۷؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۰۶.
[۱۳] یکی دیگر از نکاتی که این برداشت را تقویت مینماید، وجود گزارشهایی مبتنی بر اهتمام یهودیان به قتل رسولالله (ص) از همان دوران کودکی است. گذشته از برخی نمونههایی که در اینباره وجود دارد، به این مورد نیز میتوان توجه نمود:
برخی از یهودیان با دیدن رسولالله (ص) و شناختن وی، تصمیم به قتل او داشتند و در اینباره با بحیرا مشورت کردند، ولی او مانع آنها شد به این بهانه که: اگر این شخص همان کسی باشد که اوصاف او را میشناسید، هیچگاه موفق به کشتنش نخواهید شد. (الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۵)
[۱۴] کشف المشکل ابن جوزی، ج۱، ص۳۳۶.
[۱۵] تاریخ المکة المشرفة، ص۲۱۶-۲۱۷.
[۱۶] المغازی واقدی، ج۱، ص۱۷۶؛ نیز ر.ک: انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۸.
[۱۷] المغازی واقدی، ج۱، ص۴۵۴؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۴۰۱.
[۱۸] زادالمسیر، ج۲، ص۲۱؛ الفتح السماوی، ج۱، ص۳۱۹؛ جامع البیان، ج۳، ص۲۳-۲۴.
[۱۹] سنن ابوداود، ج۱، ص۶۰۶؛ السنن الکبرى بیهقی، ج۹، ص۱۸۶؛ جامع البیان، ج۳، ص۲۱.
[۲۰] جامع البیان، ج۳، ص۲۲؛ السنن الکبرى بیهقی، ج۹، ص۱۸۶.
[۲۱] مسند أحمد، ج۳، ص۴۲۲؛ صحیح ابن خزیمة، ج۱، ص۴۵-۴۶.
[۲۲] تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۴۱۶-۴۱۷.
[۲۳] عمدة القاری، ج۱۴، ص۱۶۷-۱۶۸.
[۲۴] سنن ابوداوود، ج۲، ص۱۷۳.
[۲۵] معجم البلدان، ج۵، ص۲۳۴.
[۲۶] یکی از مناطق نزدیک مدینه که در اختیار بنیقریظه بود. (معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۸)
[۲۷] گفته شده یکی از اراضی بنیقریظه بود. (معجم البلدان، ج۱، ص۴۵۱)
[۲۸] السیرة النبویة ابن هشام، ج۳، ص۷۱۶؛ و…
[۲۹] سنن دارمی، ج۲، ص۲۳۸؛ و…
[۳۰] المغازی واقدی، ج۱، ص۵۱۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
[۳۱] تاریخ الطبری، ج۲، ص۲۵۰؛ السیرة النبویة ابن هشام، ج۳، ص۷۲۱.
[۳۲] مسلم، ج۵، ص۱۵۹.
[۳۳] الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۱۲، ص۱۴۷-۱۴۹.
[۳۴] بخاری، ج۵، ص۲۲.
بنیحارثة، ظاهراً یکی از تیرههای قبیله اوس بودند. نام آنها در برخی وقایع تاریخی ازجمله، ضعف عملکرد در جنگ خندق، بهچشم میخورد. بعدها و در جریان حملهی لشکر یزید به مدینه، محل نفوذ لشکریان به شهر، از محلهی بنیحارثه بود و آنها بودند که شامیان را از محلهی خود به شهر راه دادند. (تاریخ طبری، ج۴، ص۳۸۱؛ الکامل، ج۴، ص۱۱۸؛ البدایة و النهایة، ج۶، ص۲۶۱)
[۳۵] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۵.
[۳۶] عمدة القاری، ج۱۵، ص۱۸.
[۳۷] الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۹.
[۳۸] تفسیر قرطبی، ج۲، ص۲۰.
[۳۹] تاریخ المدینة، ج۱، ص۳۰۶.
[۴۰] وقتی عبدالرحمان بن عوف در مدینه سراغ بازار گرفت، بازار بنیقینقاع را به او معرفی کردند. (بخاری، ج۳، ص۳ و ص۱۹ و ج۴، ص۲۲۲)
[۴۱] عثمان بن عفان از این بازار خرما میخرید و برای فروش به مدینه میآورد. (السنن الکبری بیهقی، ج۵، ص۳۱۵؛ و…)
[۴۲] تاریخ المدینة، ج۱، ص۲۸۹.
[۴۳] بهعنوان نمونه: جلسه با یهودیان پس از پیروزی در بدر (سنن ابوداوود، ج۲، ص۳۳؛ و…)
[۴۴] البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۹۵؛ السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۲؛ و…
[۴۵] التنبیه و الاشراف، ص۲۰۶.
[۴۶] السیرة النبویة ابن هشام، ج۲، ص۳۵۹.
[۴۷] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۵؛ و…
[۴۸] السیرة النبویة ابن هشام، ج۱، ص۱۲. ابوالفرج (الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۳) و ابوداود ( سنن ابوداود، ج۲، ص۳۶۴) و محمد بن حبیب (المحبر، ص۳۸۷) هم بنینضیر و بنیقریظه را از نسل هارون، برادر موسی (ع) میدانند. در برابر، یعقوبی این دو را اعرابی از قبیله جذام و یهودیمذهب میداند. (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹و۵۲)
[۴۹] سنن نسایی، ج۸، ص۱۸؛ سنن ابوداود، ج۲، ص۳۶۴؛ و…
[۵۰] بُطحان یا بَطحان یا بَطِحان، نام صحرایی در مدینه بود که بنینضیر، خانههایی آنجا داشتند. این مکان یکی از محلهای برپایی بازارهای مدینه بود. (فیض القدیر، ج۵، ص۴۲۱)
[۵۱] معجم البلدان، ج۱، ص۴۴۶ [بطحان]
[۵۲] الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.
غرس ظاهراً در منطقه قبا قرار داشت، چراکه در این منطقه چاهی بهنام «بئر غرس» یاد شده است. (معجم البلدان، ج۴، ص۱۹۳)
[۵۳] معجم البلدان، ج۵، ص۲۹۰.
[۵۴] مقدمة فتح الباری، ص۸۹.
[۵۵] فتح الباری، ج۷، ص۲۵۶.
[۵۶] معجم البلدان، ج۱، ص۵۱۲.
[۵۷] الدرر، ص۱۶۹.
[۵۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶.
[۵۹] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۵.
[۶۰] عمدة القاری، ج۱۳، ص۳۰۵-۳۰۶.
[۶۱] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶؛ عمدة القاری، ج۱۲، ص۱۶۲-۱۶۳ [از ابن اسحاق]
[۶۲] الانساب سمعانی، ج۵، ص۵۰۳-۵۰۴.
[۶۳] ابناثیر نیز «زعورا» را یکی از قبایل یهودی بهشمار آورده است. (الکامل، ج۱، ص۶۵۶) ابوالفرج در جایی دیگر، بنیثعلبه و بنیزعورا را از غسّان دانسته است. (الاغانی، ج۱۷، ص۸۲) البته در برخی از منابع، بنیزعورا از انصار و تیرهای از بنیعبدالاشهل و برادران بنیحارثه بهشمار آمدهاند. (المحلی، ج۱۱، ص۸۹؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۱۷؛ اسدالغابه، ج۱، ص۱۲۳)مراجعه به منابع، ما را با دو دسته از بنیزعورا روبهرو میسازد. دستهای که از نسل عبدالاشهل بودند و دستهای دیگر که از نسل برادر عبدالاشهل (اسدالغابه، ج۱، ص۱۲۳) و از نسل حارث بن خزرج بن عمرو بن مالک بن اوس که ساکن قلعه راتج بودند. (جمهرة انساب العرب، ص۳۳۸؛ و…) «راتج» یکی از قلعههای یهودیان بوده است.
[۶۴] الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۴.
[۶۵] السیرة النبویة ابن هشام، ج۲، ص۳۵۰-۳۵۱.
[۶۶] شرح نهجالبلاغه، ج۲، ص۹-۱۰.
[۶۷] عمدة القاری، ج۲۱، ص۲۱۷.
[۶۸] بخاری، ج۷، ص۵.
[۶۹] الروض الأنف، ج۳، ص۲۵۶-۲۵۷ سهیلی اضافه میکند که ماجرای جنگ حره در زمان یزید، مربوط به حره زهره است.
[۷۰] المغازی واقدی، ج۱، ص۲۳.
[۷۱] معجم البلدان، ج۴، ص۳۵۵.
[۷۲] الاستیعاب، ج۱، ص۵۴.
[۷۳] همان.
[۷۴] تاریخ مکة المشرفة، ص۲۱۶.
[۷۵] فتح الباری، ج۱۲، ص۲۸۳.
[۷۶] سنن ابوداود، ج۲، ص۳۵۱.
[۷۷] الاغانی، ج۱۷، ص۱۱۲.
[۷۸] صبح الاعشی، ج۳، ص۱۴.
[۷۹] معجم البلدان، ج۱، ص۲۱۹.
[۸۰] تاریخ المکة المشرفة ، ص۲۱۶-۲۱۷.
[۸۱] معجم البلدان، ج۱، ص۳۷۴ [قلعه بنیقمعه از قبیله بنینضیر].
[۸۲] همان، ج۲، ص۲۱۳.
[۸۳] همان، ص۲۶۲ [جمع حشّ بهمعنای باغ، یکی از قلعههای یهودیان در اطراف مدینه، بر سر راه قبور شهدای احد].
[۸۴] همان، ج۳، ص۱۲.
[۸۵] همان، ج۵، ص۱۱۷ [نام یکی از قلعههای بنیقینقاع در مدینه، در کنار پل بطحان].
[۸۶] همان، ج۳، ص۳۵۵.
[۸۷] همان، ج۴، ص۲۳۱ [یکی از قلعههای بنینضیر].
[۸۸] شرح نهجالبلاغه، ج۳، ص۱۹۵ [از کتاب الصفین نصر بن مزاحم].
[۸۹] الاغانی، ج۱۷، ص۱۴۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۲۶؛ شرح نهجالبلاغه، ج۱۴، ص۲۹و۹۸ [در این نص اضافه شده است که مختار نیز بعدها، شریح را به همان منطقه تبعید کرد.]
[۹۰] المنتظم، ج۴، ص۲۱۹؛ معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳ [کلمه «بانقیا»].
منبع: دشمن شدید، دفتر دوم، چاپ دوم، تابستان ۹۸، انتشارات شهید کاظمی، صص۱۹-۳۶.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده میشود.
حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود ، حضور یهود