بهدنبال شهادت پیامبر اسلام (ص)، و با وارد شدن جبهه نفوذ [سران سقیفه و یهودیان] به مرحلهی عملیاتی کردن اهداف خویش، طبیعی است که جبهه حق نیز واکنش نشان داده، وارد میدان مقاومت شود. بنابراین یکی از مراحل عملیاتی جبهه باطل را، درافتادن با فداییانی تشکیل میدهد که جان بر سر عقیدهی خود نهادهاند. یهود علیه جبهه حق
برخوردهای جریان باطل، بسته به موقعیت و جایگاه افراد جبهه حق، متفاوت است و از «اذیت و آزار» تا «تبعید» را شامل میشود. جریان باطل بهدنبال آن است که حتی در صورت امکان، در داخل افراد جبهه حق نفوذ کرده و به یارگیری از آنها بپردازد. در ادامه به بررسی موارد یاد شده و شواهد تاریخی آن میپردازیم:
۱. آزار و اذیت
از مهمترین نمونههای آزار و اذیت از سوی جریان باطل، میتوان به ماجرای سوزناک جسارت به حضرت فاطمه زهرا (س) اشاره داشت.
براساس گزارشهای موجود، در جریان بیعت گرفتن برای خلیفه اول، صراحتاً اهل خانهی حضرت فاطمه (س) تهدید به آتشزدن شدهاند. [۱] آنان، آتش بهدست بر در خانهی حضرت فاطمه (س) آمده [۲] و فریاد میزدند: «خانه را با اهلش به آتش بکشید!» [۳] و تهدید میکردند در صورت عدم بیعت، آنها را خواهند سوزاند. [۴]
از دیگر نشانههای آزار و اذیت جریان باطل نسبت به حضرت فاطمه (س) اینکه آن حضرت در حالی از دنیا رفت که بر خلیفه اول خشمناک بود و با همان خشم و در حالیکه با او قهر کرده بود، از دنیا رفت. [۵]
نشانهی سوم از آزار حضرت فاطمه (س) از سوی جریان باطل، به افسوس ابوبکر در هنگام مرگ بازمیگردد. بنابر روایتی، عبدالرحمان بن عوف بههنگام بیماری ابوبکر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوالپرسی با او گفتوگوی کوتاهی داشت. ابوبکر به عبدالرحمان چنین گفت:
«من در دوران زندگی بر سه چیزی که انجام دادهام تأسف میخورم؛ دوست داشتم که مرتکب نشده بودم. یکی از آنها هجوم به خانهی فاطمه [س] بود. دوست داشتم خانهی فاطمه [س] را هتک حرمت نمیکردم، اگرچه آن را برای جنگ بسته بودند.» [۶]
در نمونهای دیگر: عمار یاسر از کسانی بود که عثمان را با عبارت «نعثل» یاد کرد. [۷] نعثل مردی یهودی و ساکن مدینه بود که عثمان، از سوی قاتلانش به او تشبیه شد. [۸]
عدهای از اصحاب از جمله ابنمسعود، شماری از ایرادهای عثمان را در کاغذی نوشته به در خانهی او آمدند. به در خانه که رسیدند، همگی کنار کشیدند غیر از عمار که داخل رفت و او را نصیحت کرد؛ ولی به دستور عثمان چنان عمار را زدند که دچار فتق شد، بهگونهای که دیگر نمیتوانست ادرار خود را کنترل کند. عمار بعدها میگفت:
«من کتکخوردهی قریشم! یک بار بر سر اسلامآوردن، و بار دیگر بهوسیلهی عثمان و بهخاطر امر به معروف و نهی از منکر.» [۹]
در نمونهای دیگر: عمار را که در مسألهای با سران خلافت مخالفت کرده بود، به دستور عثمان چنان کتک زدند که بیهوش شد و مردم او را به خانهی اُمّ سلمه بردند. عمار اندکی پیش از غروب آفتاب آن روز که روز جمعه بود، به هوش آمد و نمازش را بهجا آورد. [۱۰]
همین مخالفتهای عمار باعث شده بود که حتی عثمان او را تهدید به مرگ کند! [۱۱]
٢. تبعید
یکی از دلایل تبعید ابوذر به ربذه، اختلاف وی با کعبالاحبار دربارهی جایگاه زکات حقوق مالی بوده است. شرح ماجرا از این قرار است که در دربار خلیفه سوم، اموال عبدالرحمان در حال تقسیمشدن بود. در حالیکه ابوذر (غریبانه) در گوشهای از جلسه دربار نشسته بود، عثمان از کعب پرسید: «ابا اسحاق! اگر زکات مال داده شود، بدهی دیگری در آن وجود دارد؟» کعب گفت: خیر! ابوذر برخاست و با عصایش به صورت کعب کوفت و گفت:
زادهی زن یهودی! تو چنین گمان میکنی که غیر از زکات، حق دیگری در اموال مردم نیست؟! مگر خداوند نمیگوید: «آنها دیگران را بر خود مقدم میدارند، حتی اگر خودشان محتاج باشند»؟ مگر خداوند نمیگوید: «آنها بهخاطر محبت خداوند، غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر میدهند»؟ مگر خداوند نمیگوید: «بخشی از اموال آنها حق گدایان و محرومان است»؟… [۱۲]
عثمان رو به ابوذر کرد و گفت:
«تو چه بسیار مرا میآزاری، روی خویش از من پنهان دار که مرا آزردی.»
سپس ابوذر را بهسوی ربذه بیرون کرد. [۱۳]
یک نقاشی تخیلی از چهرهی ابوذر
کعبالاحبار، در ماجراهای دیگری نیز از ترس ابوذر، به عثمان پناه برده بود و خود را پشت سر او پنهان کرده بود. [۱۴]
این در حالی بود که ابوذر پیش از آن، بهوسیلهی عثمان به شام تبعید شده بود، ولی در پی اعتراض معاویه دوباره به مدینه بازگردانده شده بود. [۱۵]
۳. نفوذ و یارگیری از جبهه حق
جریان باطل بهدنبال نفوذ در دل جبهه حق و یارگیری از آنها نیز هست. بنابراین بهدنبال یافتن گزینههایی برای سرمایهگذاری بر روی آنها است. زبیر که تا چندی پیش یکی از سرسختترین مدافعان حریم ولایت بود، گزینهی مناسبی برای سرمایهگذاری بهنظر میرسید. اینکه وی از میان جمع کثیری از صحابه یکباره بهعنوان یکی از نامزدهای خلافت تعیین شود، توجیهی ندارد غیر از اینکه معلوم شده بود زبیر، آمادگی جدایی از امیرالمؤمنین (ع) را دارد؛ و لذا تنها باید بر روی او سرمایهگذاری کرد و حسّ طمع را در او زنده و فعال نمود.
در پردهای دیگر، زبیر بعد از انتخاب عثمان در شورا، با انبوهی از دارایی و ثروت بادآورده روبهرو میشود. سیاستِ حبّ مقام، در کنار زر و زیور دنیا، در قلب زبیر کارگر میشوند و از مدافع شمشیر بهدست خانهی حضرت فاطمه (س)، [۱۶] مخالف مدعیِ خلافت و رو در رو در برابر امیرالمؤمنین (ع) میسازد.
۴. کشتار
یهود در طول تاریخ، به مخالفکُشی معروف است. نمونهی کوچکی از آن به ماجرای اصحاب اخدود بازمیگردد: پس از آنکه مردم منطقهی نجران به مسیحیت گرویدند، ذونواس یهودی با لشکریانش بهسمت آنها رفتند و چون آنها حاضر به بازگشت به یهودیت نشدند، بهدستور ذونواس دوازدههزار نفرشان را در چالهی آتش انداختند و هفتادهزار نفرشان را هم کشتند. [۱۷]
نقاشی کشتار مسیحیان بهدست ذونواس یهودی
در دوران رسولالله (ص) نیز برخی از افراد صراحتاً اعلام میداشتند که علت اسلامنیاوردن آنها ترس از کشتار یهود است. [۱۸] حتی در یک مورد، وقتی یکی از یهودیان منطقهی یمن به مدینه آمده و مسلمان شده بود، پس از بازگشت، بهدستور بزرگ منطقه تکه تکه شد! [۱۹] اساساً انگیزهی کشتار، به یک حالت روانی در میان یهودیان تبدیل شده بود، [۲۰] بهگونهای که از رسول الله (ص) روایت شده است:
«هرگاه دو یهودی و یک مسلمان در جایی تنها باشند، تصمیم به قتل وی خواهند گرفت!» [۲۱]
از امیرالمؤمنین (ع) نیز نقل شده است که فرمود:
«مسلمان از شش نفر در امان نیست؛ یهودی و مسیحی و زرتشتی و بادهنوش و شطرنجباز و کسی که هرچه میشود، آبروی مادر خود را پیش میکشد.» [۲۲]
حتی برخی اصرار دارند که شهادت رسولالله (ص) بر اثر سمّ کُشنده یهود در خیبر بوده است. همان سمّی که زینب بنت الحارث، همسر سلام بن مشکم و خواهر مرحب خیبری، در گوشت سردست گوسفند به رسولالله (ص) خورانید و این سمّ سه سال بعد، پیامبر (ص) را از پای درآورد! و نیز، براساس برخی گزارشها، دو تن از اصحاب عقبه که قصد کُشتن رسولالله (ص) را داشتند، یهودی بودند. [۲۳]
در هر حال دربارهی کشتارهای یهود در دوران پس از رسولالله (ص) نیز، گزارشهایی در دست است. نمونهای از مهمترین این گزارشها عبارتند از:
الف. ترور ناموفق امیرالمؤمنین (ع)
جریان حاکم، با غصب ولایت به هدف خود دست یافته بودند، ولی حلقهی پایانی این نقشه ناتمام بود. باید علی (ع) کاملاً از صحنه حذف میشد. بنابراین تصمیم گرفتند ایشان را در نماز به شهادت برسانند؛ زیرا همانگونه که در زمان رسولالله (ص)، شخص رسول اکرم (ص) بالاترین تهدید برای آنان بهشمار میآمد، پس از ایشان، این خطر از ناحیهی امام علی (ع) متوجه آنها بود؛ چرا که او میتوانست افشاگر و همچنین خنثیکنندهی طرحهای آنان باشد.
بنابراین میبایست ترور فیزیکی و نیز شخصیتی امام علی (ع) را در دستور کار خود قرار دهند. چنانکه طبق نقلی، ابوبکر به خالد فرمان داد در میان نماز، امیرالمؤمنین (ع) را به قتل برساند. اما در میانهی نماز از این کار پشیمان شد و گفت: «خالد! فرمانی که به تو دادم را انجام نده.» [۲۴]
بعدها نیز امیرالمؤمنین (ع) پس از آنکه ابنملجم را برای نخستینبار دید، پس از افشاکردن نام و نسب صحیح وی، قاتل خود را از زبان رسولالله (ص)، یک یهودی معرفی نمود. [۲۵] حتی براساس گزارشی، پس از رجعت امیرالمؤمنین (ع)، آن حضرت دوباره بهدست یک یهودی در منطقهی اریحا به شهادت خواهد رسید. [۲۶]
ب. شهادت حضرت فاطمه (س)
همانگونه که پیش از این و در بحث آزار و اذیت اشاره کردیم، حضرت فاطمه (س) یکی از اهداف اصلی «سازمان نفوذ» و برخی افراد «جریان حاکم» برای آزار و اذیت بود.
آنان در مرحلهی دوم هدفگذاری خویش، تصمیم به حذف آن حضرت گرفتند؛ چراکه حضرت فاطمه (س) تنها مدافع امیرالمؤمنین (ع) بود که تمامی مردم، خود را موظف به حفظ احترام و جایگاه او میدانستند. این مسأله در کنار دفاع تمامقد آن حضرت از امیرالمؤمنین (ع) و فاصله گرفتن از جریان باطل، عرصه را بر آنها تنگ کرده بود. بنابراین باید به هر وجه ممکن، برای از میان برداشتن این مانع تحرّکی از خود نشان میدادند. نکتهی دیگری که جریان باطل را به این ضرورت رسانده بود، نقش حضرت فاطمه (س) در جامعهپذیری امیرالمؤمنین (ع) بود. به تصریح گزارشی که بخاری آن را نقل کرده است:
«تا زمانی که حضرت فاطمه (س) زنده بود، امیرالمؤمنین (ع) در جامعه مورد احترام بود.» [۲۷]
بیشتر بدانیم:
یهود و شهادت حضرت فاطمه (س)
ج. ترور سعد بن عباده
وی که یکی از سرسختترین مخالفان جریان حاکم بود، بالاخره در سال پانزدهم هجری و در شام کُشته شد!! [۲۸]
پینوشتها: یهود علیه جبهه حق
[۱] انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.
[۲] تاریخ ابیالفداء، ج۱، ص۱۵۶.
[۳] الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۵۷.
[۴] العقد الفرید، ج۵، ص۱۳و۱۴.
[۵] بخاری، ج۲، ص۵۰۴ و ج۳، ح۱۲۶۵.
[۶] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۲۱؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۶۲؛ الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۶.
[۷] انساب الاشراف، ج۲، ص۳۱۵.
[۸] اکمال الکمال، ج۱، ص۳۳۸.
[۹] تاریخ المدینة، ج۳، ص١٠٩٩و١١٠٠.
[۱۰] همان، ص۱۱۰۱و۱۱۰۲.
[۱۱] همان، ص۱۱۰۲.
[۱۲] شعب الإیمان بیهقی، ج۳، ص۱۹۴و۱۹۵.
[۱۳] ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۴۱۱.
[۱۴] تفسیر قرطبی، ج۳، ص۴۱۷و۴۱۸.
[۱۵] شرح نهجالبلاغه، ج۸، ص۲۵۵و۲۵۶.
[۱۶] الامامة والسیاسة، ج۱، ص۲۸.
[۱۷] تخریج الأحادیث والآثار، ج۴، ص۱۸۴؛ نیز: السیرة النبویة ابنهشام، ج۱، ص۲۳.
[۱۸] سنن الترمذی، ج۴، ص۳۶۷ [حدیث حسن صحیح.]؛ السنن الکبرى بیهقی، ج۸، ص۱۶۶؛ السنن الکبری نسائی، ج۷، ص۱۱۱؛ المستدرک، ج۱، ص۹.
[۱۹] الطبقات الکبرى، ج۵، ص۵۳۵.
[۲۰] جریان باطل با اطلاع کامل از این مسأله و نیز مهارت یهودیان در پزشکی، هرگاه به بنبست برمیخوردند، از این فرشتههای عذاب بهره میبردند. نمونههای فراوانی از شواهد این ادعا را میتوان در لابهلای صفحات تاریخی پیدا کرد. بهعنوان یک نمونه از معروفترین شواهد: معاویه که تصمیم داشت پسرش یزید را به خلافت برساند، وقتی تمایل شامیان به عبدالرحمان بن خالد بن ولید را دید، به فکر حذف او افتاد. بیمار شدن عبدالرحمان فرصت طلایی را برای معاویه فراهم کرد. معاویه، ابناثال، دکتر یهودی خود را دستور داد به عیادت او رفته و کارش را تمام کند! ابن اثال هم شربتی به او داد که عمرش را سر کشید! این پزشک بعدها بهوسیلهی برادر عبدالرحمان، مهاجر و پسرش خالد بن مهاجر، کشته شد. معاویه مهاجر بن خالد را محکوم به پرداخت دو دیه کرد! و یک دیه را به ورثهی دکتر و دیهی دیگر را به بیتالمال ریخت. این کار معاویه، تا زمان عمر بن عبدالعزیز بهصورت یک سنّت درآمد. مهاجر بن خالد هم تا پس از مرگ معاویه، در زندان بود. (الاستیعاب، ج۲، ص۸۲۹و۸۳۰؛ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۱۶۳ و ج۱۸، ص۸۶) البته در برخی منابع، ابن اثال طبیب نصرانی و از بزرگان روم معرفی شده است. (عیون الانباء، ص۱۷۲؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۷۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۱۶۴) در برخی دیگر از منابع نیز از هویّت دینی او سخنی به میان نیامده است. (انساب الاشراف، ج۵، ص۱۰۹ و ج۱۰، ص۲۰۹؛ المنمق، ص۳۶۰؛ الاغانی، ج۱۶، ص۳۹۷).
[۲۱] المبسوط سرخسی، ج۲۳، ص۷؛ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۹۷؛ كشف الخفاء، ج۲، ص۱۸۷؛ الکشاف، ج۱، ص۶۶۸؛ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۱۶۶؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۲۹ [اخرج ابوالشیخ و ابنمردویه].
[۲۲] تاریخ بغداد، ج۹، ص۴۵۹.
[۲۳] زبیر بن بکار، اصحاب عقبه را اینگونه شمرده است: معتب بن قشیر از اصحاب بدر، ودیعة بن ثابت، وجد بن عبدالله بن نبتل، حارث بن یزید، اوس بن قیظی، جلاس بن سوید، سعد بن زراره، قیس بن قهد، سوید و داعس از بنیبلحلبی، قیس بن عمرو بن سهل، زید بن لصیت، سلالة بن حمام که هردو از یهودیان منافق بنیقینقاع بودند، عموم این افراد از قبیلهی بنیعمرو بن عوف و بعضاً از بنیحارثه و بنینجار بودند. (تهذیب الکمال، ج۵، ص۵۰۳-۵۰۵).
[۲۴] الانساب سمعانی، ج۶، ص۱۷۶؛ شرح نهجالبلاغه، ج۱۳، ص۳۰۱و۳۰۲.
[۲۵] الکامل ابنعدی، ج۳، ص۴۶۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۵۴.
[۲۶] ضعفاء عقیلی، ج۳، ص۴۱۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۰۰.
[۲۷] بخاری، ج۵، ص۸۳.
[۲۸] مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۱.
منبع: دشمن شدید؛ جریانشناسی حق و باطل پس از پیامبر اسلام با تمرکز بر نقش یهود و جریان نفاق، دفتر دوم (برگرفته از دروس تاریخ تطبیقی حجةالاسلام مهدی طائب)، چاپ دوم، تابستان۹۸، انتشارات شهید کاظمی، صص۲۰۷-۲۱۵؛ با اندکی تصرف.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
یهود علیه جبهه حق ، یهود علیه جبهه حق
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
یهود علیه جبهه حق ، یهود علیه جبهه حق
یهود علیه جبهه حق ، یهود علیه جبهه حق