در منابع شیعه و سنّی روایات فراوانی در زمینهی شهادت رسول الله (ص) و مسمومیت ایشان دستیاب است که تأیید آن در کلمات جمع زیادی از بزرگان فریقین دیده میشود. [۱]
علاوه بر اخبار خاص در شهادت رسول الله (ص) [۲]، همچنین اخباری نیز به نحو عموم سخن از شهادت یا مسمومیت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) دارد. [۳] که اسنادی قوی نیز در میان آن وجود دارد، [۴] و مقبول اکثر علمای امامیه قرار گرفته است. [۵] هرچند که برخی در عمومیت شهادت کل ائمه (ع) تردید نمودهاند، [۶] اما نگارنده به ردّی بر اصل شهادت رسول الله (ص) در کلمات اعلام امامیه دست نیافتم.
علت شهادت حضرت رسول الله (ص)
اخبار، در اصل مسمومیت حضرت رسول (ص) اتفاق دارند، ولی در مصداق ماجرای آن اختلاف است:
۱- سم زن یهودیه
۲- سم دختران سران سقیفه
دسته اول
اسناد اخبار سم یهودیه بسیار بیشتر و قویتر است. مرحوم شهید ثانی ادعای استفاضه و یا تواتر آن را نموده است. [۷] و دو سند بصائر الدرجات [۸] در این زمینه نیز گرچه صحیح مصطلح نیست، اما تقویت آن با «طریقه فهرستی» موجّه است. [۹]
اما برخی به استناد اشکال متنی خبر یهودیه آن را رد نمودهاند:
اشکال اول:
آگاهی دیرهنگام رسول الله (ص) از مسمومیت با اصل هدف اخبار الهی ناسازگار است.
پاسخ:
اشکال، استحسانی است. قضای خداوند بر این است که معصوم و نبی در همه حال همهی جزئیات نزدش نباشد (و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر)، تا امر و امتحان خود را جاری سازد. به این دسته از اخبار توجه نمایید:
أیوب بن نوح و إبراهیم بن هاشم، عن إبراهیم بن أبی محمود، قال: قلت لأبی الحسن الرضا ع: الإمام یعلم متى یموت؟ قال: نعم، قلت: فأبوک حیث بعث إلیه یحیى بن خالد بالرطب و الریحان المسمومین علم به؟ قال: نعم، قُلْتُ: فَأَکلَهُ وَ هُوَ یعْلَمُ فَیکونُ مُعِیناً عَلَى نَفْسِهِ؟! فَقَالَ: «لَا، إِنَّهُ یعْلَمُ قَبْلَ ذَلِک لِیتَقَدَّمَ فِیمَا یحْتَاجُ إِلَیهِ، فَإِذَا جَاءَ الْوَقْتُ أَلْقَى اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ النِّسْیانَ لِیمْضِی فِیهِ الْحُکمَ». و بصائر الدرجات احمد بن محمد عن ابراهیم. [۱۰]
اشکال دوم:
اختلافات اخبار سم یهودیه که احتمال جعل را تقویت میکند.
پاسخ:
این اشکال ناشی از عدم تفصیل بین اسناد و متون مختلف است. فراوان اتفاق میافتد که در تاریخ اصل واقعهای درست است و یک هستهی اولیهی صحیح دارد، و بعدها در طبقات بعدی و اسناد ضعیف تحریفاتی حول آن صورت میگیرد. اگر امکان تفصیل بین اخبار صحیح و غیرصحیح واقعه باشد، اشکالات متنی اسناد ضعیف به اسناد قویتر سرایت نمییابد. [۱۱] و دلیلی نداریم که اصل واقعه را انکار کنیم.
اشکال سوم:
ردّ خبر یهودیه بهخاطر فاصلهی چند سالهی آن با شهادت حضرت.
پاسخ:
اولاً: وقوع حادثه در «فتح خیبر» معلوم نیست.
ثانیاً: سموم انواع بسیاری دارد؛ چنانکه در کلام شهید ثانی گذشت سم در طول این مدت هم اثر گذاشته بوده، و در طول زمان و در ایام مختلفی حضرت را رنجور ساخته. مثل بعضی از سموم شیمیایی که حد شدیدش زود میکشد، و اگر کمتر باشد، بعد از سالها میکشد.
اشکال چهارم:
برخی، خبری در سلامت حضرت رسول در آخرین منبرشان [۱۲] را ناسازگار با مسمومیت در اثر سم یهودیه دانستهاند.
پاسخ:
گذشته از اشکال سند، تعبیر «وَجَع» به معنای درد، و بیماری دردآور هر دو بهکار میرود، [۱۳] و تعبیر صحیح -خصوصاً با وجود احتمال نقل به مضمون- ممکن است در اینجا ناظر به نبود درد در آن زمان باشد.
اشکال پنجم:
موافقت عامّه [اهل سنت] با خبر.
پاسخ:
ترک خبر به اتکای موافقت عامّه شرایطی دارد که اینجا حاصل نیست. [۱۴]
اشکال ششم:
منع شرعی خوردن طعام گوشت اهل کتاب.
پاسخ:
معلوم نیست گوشت ذبیحه یهود بوده باشد.
دسته دوم
۱- تنها خبر صریح از عبدالصمد بن بشیر این است که عایشه و حفصه به پیامبر (ص) سم خورانده و آن دو عامل شهادت پیامبر (ص) بودند. [۱۵] سند خبر عیاشی در دست نیست. و البته در قرائات سیاری نیز سند افتادگی دارد. و احتمال دارد عیاشی روایت را از سیاری گرفته باشد که در اینصورت ضعف سیاری هم تردید را بیشتر میکند.
۲- خبر علی بن ابراهیم [۱۶] در ذیل آیهی «إِذْ أَسَرَّ النَّبِی إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ» [تحریم:۳] ممکن است صحیح باشد. لکن ایشان سند را ذکر نکرده است. علاوه بر اینکه این خبر تنها اشاره به نیّت آن فتنهگران بر قتل اشاره دارد، و گذشته از ضعف سندش برای اثبات وقوع قتل توسط آنها کافی نیست.
۳- اما خبر بیاضی [۱۷] خود متن کامل یک روایت نیست. بلکه چکیدهای از یک خبر است. و گویی چکیدهی همان گزارش تفسیر قمی است و سند مجزایی نیست. خصوصاً که میدانیم تفسیر قمی از مصادر بیاضی بوده است.
۴- خبر لدود در منابع عامه مبنی بر خوراندن اجباری دارو به رسول اکرم (ص) توسط آن فتنهگران، خصوصاً با وجود استنکاف خودِ فتنهگران از خوردن دارو گرچه احتمال دسیسه بر قتل را جدّاً تقویت میکند، اما کافی نیست. [۱۸] بله، جنایات خاندان سران سقیفه در حمله به بیت وحی، جنگ جمل و… از این جهت استبعادی باقی نمیگذارد. ولی این قضیهی قتل از جهت تاریخی با روایتی متشابه ثابت نمیشود.
بعضی در ردّ خبر گفتهاند: «ادعای این روایت آنقدر مهم و بزرگ است که اگر صحّت میداشت، باید روایات معتبری از ائمه (ع) دراینباره به دست ما میرسید.»
این نقد تمام نیست. زیرا فرضِ خبر عیاشی این است که آن دو، این عمل را به نحوی انجام دادند که دیگران نفهمند. بنابراین اگر خبر صحیح باشد، اهل بیت (ع) نمیتوانستند آن را به نحو عمومی آشکار سازند. زیرا در آنصورت با نبود شاهد، دشمنان، معصومین (ع) را متهم به دروغ مینمودند، و البته این عمل در برابر صاحبان قدرت خلاف تقیه میبود. بنابراین منعی ندارد که تنها این را به بعضی از اصحاب خاص گفته باشند. هرچند که ما اکنون دلیل کافی بر اثبات وقوع این مطلب نداریم و ضعف و نادر بودن خبر باقیمانده جدّاً تأمل برانگیز است.
نیز چنین اشکال کردند که: اگر آن دو قاتل بودند، امیرالمؤمنین که قطعاً به این مسأله آگاهتر بودند، چرا دستکم بعد از جنگ جمل که شرایط مجازات (هم از جهت قدرت حضرت، و هم قبول اجتماعی) فراهم بود نه تنها آن دو را مجازات نکردند، بلکه فرمودند: «لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى»؟! [۱۹]
که این اشکال نیز تمام نیست. زیرا حضرت در برابر جنگ جمل نیز او را مجازات نکردند، و بر فرض صحّتِ گزارشِ علم الهیِ حضرت به جنایت آن دو زن، صِرف علم امام برای اجرای حدود در ظاهر کافی نبود.
انصاف آنکه اطلاعات ما در این مجال کافی نیست. و از دیگر سو، خبر سم یهودیه اسنادش بیشتر و قویتر است. والله العالم.
همچنین برخی مانند علامه مجلسی احتمال تأثیر هر دو سم را دادهاند. [۲۰]
خلاصهی مطالب
۱- در اصل شهادت رسول الله (ص) اشکالی نیست و مورد قبول عموم علما قرار گرفته است.
2- در مورد علت شهادت، اسناد اخبار مسمومیت حضرت بهوسیلهی یهودیه بسیار قویتر از اخبار دسیسهی سران سقیفه است. و سند دسته دوم در منابع ذکر نشده است. ولی از نظر متنی بر اخبار سم یهودیه اشکالات بیشتری گرفتهاند، که برای نقدهای متنی بر هر دو دسته جوابهایی ارائه شده است.
3- وجوهی که در ترجیح دسیسهی سران سقیفه ارائه شده، قطعی و کافی نیست.
4- دلیل محکمی بر انکار اصل اخبار هیچیک از دو دسته در علت مسمومیت حضرت (ص) وجود ندارد و نیز ممکن است جمع دو دسته صحیح باشد.
نویسنده: عمیدرضا اکبری
منابع:
[۱] شیخ مفید، المقنعة، ص۴۵۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، تحقیق خرسان، ج۶، ص۲؛ حلّی، منتهی المطلب، ج۲، ص۸۸۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ص۱۵۶. از منابع عامه ابن مسعود: السیرة النبویة، ابن کثیر الدمشقی، ج۴، ص۴۴۹؛ مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۴۰۸؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۱۰، ص۱۰۹، یکی از انصار: انساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۵۷۶؛ شعبی: المستدرک علی الصحیحین، نیشابوری، ج۳، ص۶۰، ح ۴۳۹۵/۹۹؛ قول ابن سعد: المجدی فی الانساب، محمد بن محمد العلوی، ص۶ و…
[۲] بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۳، ح۶؛ الکافی، ج۱، ص۵۳۳ و سلیم، ج۱، ص۱۷۸.
[۳] نمونه: بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۳، ح۵؛ عیون أخبار الرضا، ج۲ ص۲۰۳؛ کفایة الأثر، ص۱۶۲.
[۴] الأمالی للصدوق، ص۶۳؛ عیون أخبار الرضا ع، ج۲، ص۲۵۶ خبر اباصلت؛ طوسی، الغیبة، ص۳۸۸ خبر شیخ حسین بن روح.
[۵] ر.ک: إعتقادات الإمامیة للصدوق، ص۹۹؛ إعلام الورى بأعلام الهدی، ص۳۶۷.
[۶] تصحیح اعتقادات الإمامیة، مفید، ص۱۳۲.
[۷] «الخبر المستفیض أو المتواتر بأکل النبی صلیاللهعلیهوآله من الذراع المسموم الذی أهدته الیهودیة إلیه صلیاللهعلیهوآله، ﻭ ﺃﻛﻞ ﻣﻨﻪ ﻫﻮ ﻭ ﺑﻌﺾ ﺃﺻﺤﺎﺑﻪ، ﻓﻤﺎﺕ ﺭﻓﻴﻘﻪ ﻭ ﺑﻘﻲ ﻳﻌﺎﻭﺩﻩ ﺃﻟﻤﻪ ﻓﻲ ﻛﻞ ﺃﻭﺍﻥ ﺇﻟﻰ ﺃﻥ ﻣﺎﺕ ﻣﻨﻪ صلیاللهعلیهوآله.» مسالک الافهام، ج۱۱، ص۴۵۹.
[۸] بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۴.
[۹] خصوصاً خبر عبدالله بن میمون القداح (ثقه) که در آثار مختلف به همین طریق بصائر بسیار مورد توجه بوده است. و با وجود روایت بزرگانی مانند یقطینی و ابن فضال از قداح اکثراً طریق «جعفر بن محمد بن عبیدالله الاشعری» را در کتب حدیث گزیدهاند. در فهرست شیخ طوسی و نجاشی نیز همین انتخاب شده است. مواردی نیز مشترکاً از مشایخ ثقات دیگر به همراه اشعری از قداح روایت کردهاند. و با توجه به کثرت عنایت مشایخ به این طریق، اعتماد به آن موجّه است. دستکم قابل قیاس با اخبار دسته دوم که سند ندارند، نیست.
[۱۰] مختصر البصائر، ص۶۱، ح۲۷؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۸۴.
[۱۱] در اینجا مانند پردازش خاص خبر ابو جمیله در الأمالی للصدوق، ص۲۲۴.
[۱۲] صَحیحٌ لیسَ به وَجَعٌ؛ الکافی، ج۱، ص۴۰۶.
[۱۳] ر.ک: الفروق فی اللغة، ص۲۳۴؛ لسان العرب، ج۸، ص۳۸۰.
[۱۴] در مورد قاعده مخالفت با عامه در مقام تعارض باید گفت، در اخبار اهل بیت ع به وجوهی عقلایی برای استفاده از این قاعده اشاره شده است. مانند تقیه (علل الشرائع، ج۲، ص۳۹۵، ح۱۵ و ص۵۳۱، ح۳ و تهذیب الأحکام، تحقیق خرسان، ج۸، ص۹۸) که اهمیت آن در کنار تعمد مخالفت صاحبان قدرت با امیرالمؤمنین (ع) شدت مییافته است. (علل الشرائع، ج۲، ص۵۳۱، ح۱) و بر همین مبنا از روایات کاملاً روشن است که در مقام اختلاف روایات، اولاً اعتبار روایات باید ثابت شود، و ثانیاً، اجماع طائفه بر صحّت خبر و موافقت آن با کتاب الله بر مخالفت با عامه مقدم است.
[۱۵] تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۰۰.
[۱۶] تفسیر منسوب به قمی، ج۲، ص۳۷۶.
[۱۷] الصراط المستقیم، ج۳، ص۱۶۸.
[۱۸] البخاری، ج۷، ص۱۷ و ج۸، ص۴۰؛ مسلم، ج۷، ص۲۴ و ۱۹۴؛ تاریخ طبری ج۲، ص۴۳۸.
[۱۹] نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
[۲۰] بحارالأنوار ط – بیروت، ج۲۲، ص۵۱۶.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: