یهود در تفسیر المیزان (قسمت ششم) وعده آمرزش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکتَابَ یأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنَى وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا وَ إِن یأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یأْخُذُوهُ أَلَمْ یؤْخَذْ عَلَیهِمْ مِیثَاقُ الْکتَابِ أَن لاَیقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا مَا فِیهِ وَ الدَّارُ الآخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ.
پس بعد از آنان جانشینانی [ناشایسته و گناهکار] که کتاب [تورات] را به ارث بردند بهجای ایشان قرار گرفتند، [آنان] متاع پست و از دست رفتنی این دنیا[یِ زودگذر] را [از هر راه نامشروعی] به چنگ میزنند و [به ناحق] میگویند: بهزودی آمرزیده خواهیم شد. و [بهسبب دنیاگرایی و غفلت از حقایق] اگر متاع نامشروعی دیگر همانند متاع اول به آنان برسد [باز هم] آن را به چنگ میزنند؛ آیا از آنان در کتاب [تورات] در حالیکه آنچه را در آن است مکرّر خوانده و فهمیدهاند، پیمان [محکم و استوار] گرفته نشده است که نسبت به خدا جز حق نگویند؟! [پس چرا آمرزشی که بدون توبه از حرامخواری و زشتکاری به آنان تعلّق نمیگیرد به خدا نسبت میدهند؟] و سرای آخرت برای کسانی که [همواره از مال نامشروع و نسبت ناروا] میپرهیزند، بهتر است؛ آیا نمیاندیشید؟ (سورهی اعراف، آیهی ۱۶۹).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرح آیه
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکتَابَ…
کلمهی «عَرَض» به معنای هر چیز غیر ثابت است و در جملهی «عَرَضَ الْحَیاةِ الْدُّنْیا» (۱) (شؤون ناپایدار زندگی دنیا)، به همین معناست، و مراد از «عَرَضَ هذا الاَدْنی» نیز لذایذ زندگی دنیا و نعمتهای زودگذر آن است، و اگر به اشارهی مذکر (هذا) به آن اشاره فرموده و حال آنکه جا داشت به مؤنث (هذه) به آن اشاره شود، برای تحقیر آن است. گویا خواسته است با تجاهل کردن در حق آن برساند که دنیا آنقدر بیارزش و غیرقابل اعتناست که هیچ خصوصیت و صفت مرغوبی که جلبنظر کند ندارد. نظیر این توجیه در جملهی «هذا رَبّی هذا اَکْبَرُ» (۲) که حکایت کلام ابراهیم (ع) است، گذشت.
جملهی «وَ یقُولُونَ سَیغْفَرُ لَنَا» سخن گزافی است بدون سند که اسلاف یهود آن را در غروری که به تشکیلات خود داشتند، از خود تراشیدهاند، همچنان که حزب خود را حزب خدا و خویشتن را فرزندان و دوستان خدا مینامیدند؛ و نمیتوان آن را حمل بر این کرد که خواستهاند به خود وعدهی توبه دهند؛ زیرا در آیه هیچ قرینهای که دلالت بر این کند، دیده نمیشود، همچنانکه نمیتوان آن را حمل بر امید به رحمت و مغفرت الهی کرد، برای اینکه امیدواری به مغفرت خدا آثاری دارد که با رفتار ایشان هیچ سازگاری ندارد.
آری، امید خیر همیشه توأم با خوف از شرّ است. همچنان که امید خیر مایهی آرامش خاطر و مسرّت درونی است، همچنین خوف از شرّ باعث اضطراب خاطر و اندوه درونی است. پس امیدواریِ صحیح و صادق نشانهاش این است که نَفْس آدمی حالتی متوسّط بین سکون و اضطراب، و جذب و دفع، و مسرّت و اندوه داشته باشد.
اما کسی که خود را یکسره بهدست شهوات سپرده و غوطهور در لذایذ مادی است و اصلاً به یاد عقوبت کارهای زشت خود نیست و وقتی هم کسی او را از وعدههایی که خداوند به ستمکاران داده میترساند و او را به یاد عواقب وخیم مجرمین میاندازد، در پاسخ میگوید: «خدا کریم و بخشنده است» و با همین حرف، به خیال خود، خود را از حملهی بدگویان رهانیده و خیال خود را در تمتّع از لذایذ مادی راحت میکند، چنین کسی امیدش امید صادق نیست، بلکه آرزویی است کاذب و نقشهی خطرناکی است از وسوسههای شیطان:
«فَمَن کانَ یرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لَا یشْرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (۳) کسی که امید لقای پروردگار خود را دارد، باید عمل صالح کند و در پرستش، کسی را شریک پروردگار خود نگیرد.»
وَ إِن یأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یأْخُذُوهُ
ولی اگر سود مادی دیگری غیر از آنچه دارند عایدشان شود، از هوا میقاپند و به آنچه دارند، قناعت نمیکنند و اگر بهراستی امید مغفرت میداشتند، از اینگونه عایدیها صرفنظر نموده و بدینوسیله بازگشت خود را به خدا و پرهیزشان را از محرّمات او ابراز میداشتند، زیرا همین چشمپوشی از اینگونه عواید، خود یک نحوهی بازگشت است.
در این صورت ممکن بود کلامشان را که گفتند: «سَیغْفَرُ لَنَا»، حمل بر آن امیدی کنیم که تائبین به آمرزش خدا دارند، لیکن این بینوایان هرچه از مال دنیا عایدشان شود، بدون اینکه خدا را منظور داشته باشند، میخورند!
بنابراین، جملهی «وَ إِن یأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یأْخُذُوهُ» در حقیقت همان معنایی را میرسانَد که آیهی «کانُوا لاَ یتَنَاهُوْنَ عَن مُنکرٍ فَعَلُوهُ» (۴) در وصف ایشان بیان میکند.
وَ دَرَسُوا ما فیهِ
معنای آیه این است که: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ» بعد از آن اسلاف و نیاکان از بنیاسرائیل که وصفشان را نسبت به تقوا و اجتناب محرّمات [در آیات قبل] شنیدید، «خَلْفٌ وَرِثُوا الْکتَابَ» بازماندگانی بازماندند که کتاب [تورات] را به ارث برده و معارف و احکام و مواعظ و عبرتهایی را که در آن کتاب بود دریافت نمودند، و لازمهی این ارث این بود که تقوا پیشه ساخته و به خانهی آخرت بپردازند و از لذایذ ناپایدار دنیا و عوایدی که مانع ثواب دائم و ابدی است چشم بپوشند.
ولی با کمال تأسف «یأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنَى» دو دستی این لذایذ را گرفته و خود را به روی آن میافکنند و هیچ پروایی از گناه – هرچه هم زیاد باشد – ندارند، تازه میگویند: «سَیغْفَرُ لَنَا» و بدون حق وعده آمرزش به خود میدهند، بدون اینکه از گناه بازگشتی [توبه] کرده باشند و بدون اینکه گناهکاری، کار یک بار و دوبارشان باشد، بلکه همچنان بر سر آنند که هر وقت دست پیدا کنند، مرتکب شوند «وَ إِن یأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یأْخُذُوهُ» بدون اینکه نهیِ ناهیانِ از منکر در ایشان مؤثر افتد.
«أَلَمْ یؤْخَذْ عَلَیهِمْ مِیثَاقُ الْکتَابِ» آیا معنای پیرویشان از تورات، تعهّد و التزام بر این نبود «أَن لاَیقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ» که جز حق چیزی بر خدا نبندند؟! لیکن آنان در حالی که «دَرَسُوا مَا فِیهِ» مطالب تورات را خوانده و به این تعهد پی برده بودند، معذلک به غیرِ حق گفتند: «سَیغْفَرُ لَنَا»!! با اینکه میدانند حقِ ایشان نبود به چنین ادعایی خرافی تفوّه کنند [= سخن گفتن، لب به سخن باز کردن].
این فکر باطل [یعنی: ادعای آمرزش]، ایشان را در ارتکاب گناهان جری نموده و مستلزم هدم دین است، در حالیکه «وَ الدّارُ الْاخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذینَ یتَّقُونَ» خانهی آخرت بهتر است برای کسانی که تقوا پیشه سازند، «اَفَلا تَعْقِلُونَ»؟! (۵)
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
1. سورهی نساء، آیهی ۹۴ : سرمایهی ناپایدار دنیا.
2. سورهی انعام، آیهی ۷۸ : اين پروردگار من است. اين بزرگتر است.
3. سورهی کهف، آیهی ۱۱۰
4. سورهی مائده، آیهی ۷۹ : آنان یکدیگر را از کارهای زشتی که مرتکب میشدند بازنمیداشتند.
5. المیزان، ج ۸، صص ۳۸۷-۳۸۹
منبع: حسین فعال عراقی؛ یهود در المیزان، تهران: نشر سبحان، چاپ پنجم، ۱۳۹۵.
وعده آمرزش ، وعده آمرزش ، وعده آمرزش
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: