عوامل ترقی و انحطاط انسان در آینه داستانهای قرآن از بنیاسرائیل / قسمت دهم / امت
فراز و نشیبهای بنیاسرائیل
یکی از نامهای سوره اسراء، بنیاسرائیل است. این سوره بعد از ذکر داستان معراج که در آیهی اول آن آمده است، به بیان سنّت خداوند دربارهی هدایت انسانها میپردازد و اشاره میکند که روح این هدایت آن است که توجه انسانها به خدا باشد و کارشان را فقط به او واگذار کنند. سپس از دو کتاب نام میبرد: ابتدا کتاب تورات که بهوسیلهی حضرت موسی برای بنیاسرائیل فرستاده شد و در ضمن به بخشی از آن کتاب که یک پیشگویی دربارهی بنیاسرائیل است، میپردازد. پس از تمام شدن این بخش به بیان ویژگیهای قرآن میپردازد. این فراز از آیات با آیهی دوم از این سوره که میفرماید: وَ آتَیْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ آغاز و با آیهی نهم تکمیل میشود: إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ. در بین این دو آیه، به داستانی از بنیاسرائیل اشاره میفرماید که فقط همین یک بار در قرآن آمده است.
میفرماید: وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِیرًا؛ به بنیاسرائیل اعلان کردیم که این قضای حتمی است و شما در آینده دو کار بزرگ مفسدهآمیز انجام خواهید داد. در آیات بسیاری اشاره شده که بنیاسرائیل در طول حیات اجتماعیشان غالباً به انحرافات شدیدی مبتلا بودند؛ انحرافاتی مثل قتل انبیاء، کشتار مردم، آوارهکردن مردم و تحریف کتب آسمانی. در این آیه میفرماید: پیشتر به آنها گفتیم که شما به دو فساد بزرگ مبتلا خواهید شد. وقتی فساد اول را مرتکب میشوید، از شما انتقام خواهیم گرفت و کسانی را خواهیم فرستاد که سرزمینتان را ویران کنند و شما را تار و مار سازند؛ فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَ كَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً؛ بندگان نیرومندی را میفرستیم و آنها وارد شهرهای شما میشوند و خانه به خانه شما را تعقیب میکنند و به فضاحت و رسوایی میکشانند.
در ادامه به بیان فساد دوم میپردازد و میفرماید: ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِیرًا؛ پس از آنکه تار و مار شدید، از بین رفتید و مردانتان را کشتند و اموالتان را غارت کردند، دوباره به شما مهلت میدهیم و از نو اموالی بهدست میآورید و دوباره جمعیتتان زیاد میشود. سپس در یک جمله معترضه میفرماید: إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛ این مطلب را فراموش نکنید که شما در این عالم هر کاری انجام بدهید، چه خوب و چه بد، فقط خودتان مسئول آن خواهید بود. خیال نکنید اگر شما شکست خوردید، خدا، پیغمبر و دین شکست خورده است. همچنین اگر پیروز شوید خیال نکنید منّتی بر خداوند دارید که خدا را کمک کرده یا دین خدا را تبلیغ کردهاید.
فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَ لِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن یَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِینَ حَصِیرًا؛ بعد از اینکه تار و مار شدید، دوباره قدرت و جمعیتی پیدا میکنید و شهرهایتان آباد میشود. ولی باز همان آش است و همان کاسه و به فساد برمیگردید. این را بدانید که ما برای بار دوم نیز آمادهایم؛ اگر توبه کردید و از گناهانتان دست برداشتید، به شما رحم میکنیم، ولی اگر به نافرمانی خود ادامه دهید، ما هم به سنّت خودمان ادامه خواهیم داد.
ذلّت، نتیجهی تکیه به غیرخدا
آیات بالا به بیان یکی از سنّتهای کلّی خداوند دربارهی هدایت انسان میپردازد؛ کیفیت تدبیر الهی با انسانهایی که گاهی کار خوب و گاهی کار بد و نافرمانی خدا میکنند و حتی با انبیاء مبارزه میکنند، که مصداق روشن آن بنیاسرائیل هستند. هرگاه از خط قرمزها عبور کردند، خداوند به صورتهای مختلفی بر آنها بلا نازل میکند، و اگر باز توبه کردند و بازگشتند، خداوند بلا را از آنها رفع میکند و دوباره عزّت پیدا میکنند. تا این عالم اختیار هست، این سنّت الهی همچنان برقرار است و اینگونه نیست که وقتی عدهای با خداوند مخالفت کرده، به گناه و فساد مبتلا شدند، خداوند تا ابد با آنها قهر کند و آنها را کنار بگذارد. اینکه ما از چه نژادی هستیم یا اینکه زمانی خداوند به ما خیلی احترام کرده و نعمت داده است، ملاک رفتار خداوند نخواهد بود. ملاک این است که رفتارمان صلاح، سداد و مطابق اطاعت خداست، یا عصیان، تمرّد، سرکشی و مخالفت با خدا.
روح این سنّت یک کلمه است؛ وَ آتَیْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَكِیلاً؛ ما برای بنیاسرائیل کتاب فرستادیم که غیر از خدا را حامی خودتان قرار ندهید، و به کس دیگری دل نبندید. اگر چنین شدید، همیشه مواظب خواهید بود که از خدا اطاعت کنید. در اینصورت خداوند هم به شما لطف خواهد کرد، نعمتهای شما را اضافه خواهد کرد و به شما عزّت خواهد داد. اما اگر خدا را فراموش کردید و سراغ دشمنان خدا رفتید، خداوند شما را به ذلّت، مسکنت و بدبختی مبتلا خواهد کرد، همانطور که بنیاسرائیل اینگونه شدند؛ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ بَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ. [بقره، ۶۱] با اینکه اینها فرزندان پیامبران بزرگ خدا بودند و خداوند نعمتهای بسیار بزرگی به آنها داده بود؛ إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنبِیَاء وَ جَعَلَكُم مُّلُوكًا وَ آتَاكُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِینَ؛ [مائده، ۲۰] ولی هیچکدام از اینها باعث نمیشود که خدا همیشه با آنها مهربان باشد. کار خدا روی حساب است؛ اگر رفتارتان صحیح بود، خدا از رفتار خوبتان قدردانی میکند و نعمت را میافزاید، ولی اگر بنا بر نافرمانی گذاشتید و خدا را فراموش کردید؛ اگر برای خودتان پناهی غیر از خدا انتخاب کردید، بدانید خداوند ابتدا شما را به همو وامیگذارد، و سپس شما را به ذلّت مبتلا میسازد، و بخشی از عقوبت فسادهایتان را در همینجا به شما میچشاند. این سنّت اختصاص به بنیاسرائیل ندارد، ولی از آنجا که آنها برجستهتر بودند و داستانشان به داستانهای امت اسلامی نزدیکتر بود، قرآن بیشتر روی آنها تکیه میکند.
ویژگیهای دو افساد بزرگ بنیاسرائیل
جزئیات این داستان همانند بیشتر داستانهای تاریخی قرآن مورد اختلاف مفسران و شارحان واقع شده است، ولی نظر معروف این است که در حدود شش قرن قبل از میلاد، پس از آنکه بنیاسرائیل قدرتی به هم زدند و سلاطینی مثل حضرت داوود و سلیمان پیدا کردند، خیلی به قدرت خودشان میبالیدند. خداوند امتیازاتی برای آنها قائل شده بود، انبیای زیادی برای آنها مبعوث کرده، کمکهای زیادی به آنها شده بود. این بود که مغرور شدند و تصور کردند که دیگر خداوند نسبت به آنها سختگیری نمیکند. حتی میگفتند: لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَّعْدُودَةً؛ [بقره، ۸۰] خدا ما را عذاب نمیکند؛ حتی اگر خیلی کار بدی هم بکنیم، یک چند روزی عذاب اندکی میشویم ولی اصلاً آتش به بدن ما نمیرسد؛ ما امت برگزیده و نورچشمی خدا هستیم!
این غرور باعث شد که به اقوام مجاورشان حمله کرده و همان کاری که سلاطین و زورمداران عالم میکنند با همسایگان و مجاورانشان کردند و هر ظلمی از دستشان برمیآمد نسبت به آنها روا داشتند. در آن زمان در بابِل پادشاهی به نام «نبوکدنصر» حکومت میکرد. ایشان همان کسی است که در ادبیات و تاریخ ما به بخت نصر یا بخت النصر معروف است. نبوکدنصر پادشاه مقتدری بود و به مقابله با بنیاسرائیل پرداخت و انتقام سختی از آنها گرفت؛ مردهای آنها را کشت و خانهها و حتی مسجدالاقصی را خراب کرد. این وعدهی اولی بود. فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ؛ خداوند میگوید بندگان بسیار نیرومند را فرستادیم و شما را تار و مار کردیم.
نقاشیهایی از حملهی بختالنصر به اورشلیم
بعضی از مفسّران اشکال کردهاند که لشکریان نبوکدنصر بتپرست بودند و این با فرمایش خداوند نمیسازد که آنها را عباد خود مینامد، ولی این اشکال اینگونه پاسخ داده شده است که خداوند حتی دربارهی بتها و معبودهای باطل نیز تعبیر عباد امثالکم را بهکار میبرد و استفاده از تعبیر عباد دربارهی این لشکر مسألهی عجیبی نیست. بنیاسرائیل در اثر این شکست مدتها با ذلّت و بدبختی روزگار میگذراندند تا اینکه کمی از گذشتهی خود پشیمان شدند و توبه کردند و کمکم خداوند به آنها عزّتی دوباره داد. اما اینها باز نافرمانی کردند و دین خدا و احکام الهی را زیر پا گذاشتند. از اینرو قوم دیگری به جنگ آنها آمدند و آنها را شکست فاحشی دادند. برخی از مورّخان و مفسّران میگویند این قوم مربوط به یکی از قیصرهای روم بهنام اسپیانوس بود که به آنجا لشگر کشید و برای بار دوم بنیاسرائیل را تار و مار کرد. البته بعضی دیگر از مورّخان گفتهاند: وعدهی دوم هنوز نیامده است و یک پیشگویی است که در آینده به وقوع خواهد پیوست.
نقاشیهایی از تخریب و آتش زدن معبد دوم یهود توسط رومیان
خداوند با کسی خویشاوندی ندارد!
آدمیزاد هم تحت تأثیر وسوسههای نفسانی است و هم تحت تأثیر وسوسههای شیطانی. شیطان گرایشهای فسادی را که در ما وجود دارد تقویت میکند و کمک میکند که زودتر آلوده شویم. کار شیطان همین است. البته در مقابل، اراده و فضل خدا، دعاهای انبیاء و اولیای خدا و فرشتگانی که کمککار مؤمنان هستند تعادل را حفظ میکنند. همیشه زمینه برای امتحان وجود دارد. ما انسانها با اوهام خودمان در بسیاری از جاها بهانههایی درست میکنیم و چیزهایی را باور میکنیم که اگر خودمان دقت کنیم، میبینیم واقعیتی ندارد. بنیاسرائیل گفتند: ما کسانی هستیم که خدا ما را انتخاب کرده است و نورچشمیهای خدا هستیم، بنابراین هیچگاه خداوند به ما ضرری نمیزند و عذابی بر ما نازل نمیکند. خداوند میفرماید: قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ [بقره، ۱۱۱] چه زمانی خداوند به شما چنین وعدهای داده است؟ قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِكُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ؛ [حجرات، ۱۶] شما دارید به خدا چیزهایی را یاد میدهید که خدا خودش نمیداند! ما کی چنین چیزهایی را گفتیم؟! کی گفتیم اهل کتاب را عذاب نمیکنیم؟!
اینکه میبینیم بنیاسرائیل در اطاعت از دستورات خداوند به دنبال بهانهگیری و فرار از زیر بار تکلیف بودند، ریشه در همین تفکّر دارد. ما خیال نکنیم که اگر آنها شعب مختار نیستند، ما شعب مختاریم. نگوییم چون خداوند بهترین پیغمبر خود را برای ما فرستاد، پس ما نور چشمی او هستیم و دربارهی ما سختگیری نمیکند. همهی بندگان، نزد خدا مساوی هستند و او سنّتهای حکیمانهی خودش را نسبت به همه اجرا میکند. اگر معتقد به شفاعت هستیم -که امری حق و بهترین چیزی است که به آن امید داریم- بدانیم که آن هم از سنّتهای الهی است و اختصاص به ما ندارد. اقوام گذشته نیز با مراتبی شفاعتهایی داشتهاند. شکل کامل نعمتهای خدا برای امت اسلامی بیشتر و بهتر بوده است؛ هدایتها و شریعتشان نیز کاملتر بوده است، پس بهدنبال آن شفاعتشان هم شکل کاملتری دارد. اما بهگونهای نیست که قانونشکنی و ساختارشکنی شود. مگر میشود که خداوند قوانینی را وضع کند و بعد پنهانی به عدهای بگوید شما خیالتان راحت باشد، هرکاری میخواهید، بکنید؟! خداوند سریعُ الحساب است. حساب او خیلی دقیق است و چیزی را فروگذار نمیکند. اگر چیزی را نیز ببخشد، آن هم روی حسابی است، هرچند ما حساب آن را ندانیم.
اتکا به خدا؛ روح همه ادیان
خداوند از آیات ابتدایی سوره بنیاسرائیل بر این مطلب تأکید میکند که هدف ما از نازل کردن کتابهای آسمانی _ از تورات گرفته تا قرآن _ یک چیز بود. ابتدا میفرماید: وَ آتَیْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَكِیلاً. سپس داستان را نقل میکند و بعد از آن میگوید: إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ؛ آنچه برای انبیای قبل گفتیم بهتر و کاملترش را برای شما گفتیم؛ قدرش را بدانید!
نکتهی دیگر اینکه خدا با کسی یا قومی خویشاوندی ندارد. بنیاسرائیل بهواسطهی گناهانی که مرتکب شدند مستحق عذاب خدا شدند و خداوند عدهای بتپرست را فرستاد که آنها را تار و مار کردند. لله جنود السماوات و الارض؛ هر نیروی فعّالی در عالَم وجود دارد، لشگر خداست. کفّار نیز لشگر خدا هستند و هرجا ارادهی خداوند اقتضا کند آنها نیز عاملی برای تنبیه دیگران و گوشمالی دادن به گناهکاران میشوند. تصور نکنیم که اگر کافرانی به ما ظلم کردند، ربطی به خدا ندارد. احتمال بدهیم که این عقوبت کارهای خود ماست و به دست آنها به ما رسیده است.
ما در عالَم جایگاهی مقدستر از کعبه نداریم؛ إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبَارَكًا. [آلعمران، ۹۶] آیا اگر در این کشور که به نام اسلام و زادگاه اسلام و حامی اسلام شناخته میشود، کسانی با دشمنان خدا ارتباط برقرار کنند، رها میشوند؟! آیا خداوند آنها را نادیده میگیرد؟! بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ سنّت الهی است. برای خدا بنیاسرائیل و عرب فرقی نمیکند. روشن است که این عذاب شامل همهی افراد قوم نمیشود. وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا؛ در قضیهی اصحاب سبت ابتدا خداوند مؤمنان را نجات داد و بعد عذاب نازل شد و مسخ شدند. در قوم یونس و سایر اقوام نیز همینطور بوده است. بنابراین ما نمیتوانیم خیالمان راحت باشد و بگوییم ما امت اسلامی، امت آخرالزمان و نور چشمان خدا هستیم و دیگر خدا به ما سخت نمیگیرد. اینطور نیست. خدا برای همهی ما مو را از ماست میکشد؛ البته حسابهای حکیمانهای دارد که ما بعضی از آنها را نمیدانیم.
ایمان، شرط دریافت نصرت الهی
نکتهی دیگر اینکه حتی وقتی در نهایتِ سختی و کمبودهای ظاهری هستیم نباید ناامید شویم. در همین داستان طالوت و جالوت که در جلسه گذشته به آن پرداختیم، خواندیم که در میان بنیاسرائیل آنهایی که ظنّ ملاقات خدا را داشتند، گفتند: كَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ، و استقامت کردند و پیروز شدند. توجه داشته باشید که نمیفرماید به ملاقات خدا یقین داشتند، میفرماید به این امر «ظنّ» داشتند. البته برخی از مفسّران گفتهاند: در اینجا یظنّون به معنی یستیقنون است، اما به نظر میرسد استفاده از این واژه در اینجا به این معنا باشد که حتّی لزومی ندارد که انسان به حد یقین برسد و این حالت را پیدا کند، بلکه اگر انسان به ملاقات خدا حتّی ظنّ هم داشته باشد، این ظنّ در عملش اثر میگذارد.
نمونههای این مسأله در تاریخ اسلام برای مسلمانها وجود داشته است و حتّی در همین چند سال اخیر در لبنان نیز اتفاق افتاده است. من خود از جناب سیدحسن نصرالله حفظهالله شنیدم که میگفت: در جنگ ۳۳روزه در شنودهایی که از اسرائیلیان داشتیم، میشنیدیم که آنها در بیان علت عقبنشینی خود، از کسانی سخن میگفتند که با لباس سفید و با شمشیر به آنها حمله کرده بودند. سنّتهای خداوند از ۱۴۰۰سال پیش تاکنون تغییری نکرده است. قانونهای خدا شامل مرور زمان نمیشود. خدا همان خدا، سنّتهایش همان سنتها و فرشتگانش همانها فرشتهها هستند.
خداوند در جنگ بدر چه کرد؟ بدریها ۳۱۳ نفر بودند. خدا میفرماید: ما سههزار فرشته برایتان میفرستیم! این کافی نیست؟ أَ لَن یَكْفِیكُمْ أَن یُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُنزَلِینَ. [آلعمران، ۱۲۴] تازه اگر لازم شد، بیشتر هم میفرستیم؛ بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ وَ یَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِینَ؛ اگر یکباره به شما حمله کردند و غافلگیر شدید، بهجای سههزار، پنج هزار ملک میفرستیم. اینها شعر نیست، آیات قرآن است. ۱۴۰۰سال پیشتر مسلمانها دیدند، چندسال پیش هم در لبنان حزبالله لبنان دیدند. خدا همان خداست، البته یک شرط دارد و آن این است که: أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَكِیلاً. وقتی به شما گفتند: إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ، تازه بر ایمانتان افزوده بشود؛ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِیلُ فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ. [آلعمران، ۱۷۳-۱۷۴]
خدا همان خداست. دین هم همان دین است. ما باید آنگونه بشویم. داستان طبس چگونه بود؟ در آنجا ما چند کشته دادیم؟! آیا جا دارد با اینکه این نعمتها و فضل و کرم خدا را دیدهایم، باز به سراغ دشمنان خدا برویم و با آنها قرارداد مخفیانه امضا کنیم؟!
برگرفته از دروس اخلاق آیتالله مصباح یزدی (رحمةاللهعلیه) در دفتر مقام معظم رهبری – سال ۱۳۹۶
ادامه دارد….
جلسه قبل ⇒ لینک مرتبط ⇐ جلسه بعد
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ سبز ⇐ آیات قرآن.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
رنگ قهوهای ⇐ ترجمه آیات.
امت ، امت ، امت ، امت ، امت ، امت
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: