(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) فردریک جان گلداسمید
خاندان گلداسمید
بنیانگذار این دودمان، آرون گلداسمید (163) (متوفی 1782)، از یهودیان آمستردام است که در دهه 1740 در لندن مستقر شد. او به تجارت و صرافی مشغول بود و موسسهاش آرون گلداسمید و پسران نام داشت. آرون گلداسمید چهره نامدار مالی لندن در زمان خود به شمار میرفت.
او چهار پسر و چهار دختر داشت. پسر اول، به نام جرج گلداسمید (164) (1743-1812)، با خانواده کوهن وصلت کرد. پسر دوم، به نام آشر گلداسمید (165) (1751-1822)، از خانواده کیزر زن گرفت. پسر سوم، بنجامین گلداسمید (166) (1755-1808)، با خانواده سالومونز وصلت کرد؛ و چهارمین پسر، آبراهام گلداسمید (167) (1756-1810)، از خانواده الیاسون (168) زن گرفت.
بنجامین و آبراهام گلداسمید، دو پسر کوچکتر آرون، در زمان انقلاب فرانسه شخصیتهای مالی برجسته بازار لندن و رقیب بزرگ بنیادهای مالی غیریهودی انگلیس بودند. آنان از طریق اعطای وامهای مناسب به دولت انگلیس توانستند رقبا را از صحنه خارج کنند. در سال 1795، گلداسمیدها با اعطای 14 میلیون پوند استرلینگ وام به دولت انگلیس بخش مهمی از نقدینگی مورد نیاز دولت ویلیام پیت کوچک را برای جنگ با فرانسه فراهم آوردند. در این زمان بنجامین، ظاهراً به علت اختلاف با هیئت مدیره کمپانی هند شرقی، خودکشی کرد. کمی بعد، آبراهام وامی کلان برای سِر فرانسیس بارینگ (169) رئیس بنیاد بارینگ تأمین نمود.
آبراهام گلداسمید دوست صمیمی دریاسالار لرد هوراتیو نلسون (170) (1758-1805)، فرمانده نامدار نیروی دریایی انگلیس در جنگهای ناپلئونی، بود و شب قبل از عزیمت نلسون به جنگ معروف ترافالگار (171) (21 اکتبر 1805)، این دو در مِلک ییلاقی نلسون در منطقه ساری با هم بودند. آبراهام گلداسمید با پسران جرج سوم، پادشاه انگلیس، نیز رابطه دوستانه نزدیک داشت. گلداسمیدها مشاورین مالی پسران جرج سوم و لرد نلسون بودند.
مهمترین شاخههای خاندان گلداسمید از آشر و بنجامین، دومین و سومین پسر آرون، ریشه میگیرد:
پسر بزرگ آشر گلداسمید به نام سِر اسحاق لیون گلداسمید بارونت اول (172) (1778-1859)، از سرشناسترین اعضای خاندان گلداسمید است.
اسحاق گلداسمید از گردانندگان اصلی موسسه موکاتا و گلداسمید بود که امور ضرابخانه بانک انگلستان را به دست داشت و از مهمترین واسطههای مالی کمپانی هند شرقی بود. او از طریق عملیات مالی و تجاری و به ویژه سرمایهگذاری در احداث شبکههای راهآهن به ثروت کلان دست یافت. اسحاق گلداسمید در سال 1841 بارونت شد و نخستین یهودی انگلیس بود که به عنوان بارونت موروثی دست یافت. او از پایهگذاران یونیورسیتی کالج لندن (173) است. در سال 1846، پادشاه پرتغال به دلیل کمک اسحاق گلداسمید به حل اختلافات مالی پرتغال و برزیل عنوان بارون پالمیرا (174) به او اعطا کرد.
یکی از دختران سِر اسحاق لیون گلداسمید با کنت سولومون داویگدور (175) (1815-1871) ازدواج کرد. سولومون داویگدور نوه اسحاق ساموئل اویگدور (176) (متوفی 1827)، از سران یهودی فرانسه، است. اسحاق اویگدور از اعضای شورای بزرگ سنهدرین بود که به فرمان ناپلئون تشکیل جلسه داد.
درباره منشاء خاندان اویگدور نیز اطلاعی در دست نداریم. در سده سیزدهم میلادی حاخامی به نام اویگدور بن الیا (177) (1200-1275) را میشناسیم که به خاندان کوهن تعلق داشت و ساکن ایتالیا بود. در نیمه دوم سده چهاردهم فردی به نام آبراهام بن سولومون اویگدور (178) در فرانسه میزیست و طبیب و مترجمی سرشناس بود. او مترجم بخشهایی از آثار پزشکی بوعلی سینا و رازی به زبان لاتین است. محتمل است که خاندان کنونی داویگدور از این تبار باشد. در دوران سلطنت عبدالمجید در عثمانی (1839-1862) فردی به نام یعقوب اویگدور (179) حاخام باشی یهودیان استانبول بود. او در سال 1863 از این منصب برکنار شد.
کنت سولومون داویگدور، داماد سِر اسحاق لیون گلداسمید، از یهودیان متنفذ اروپا بود و در زمان لویی بناپارت (ناپلئون سوم) به عنوان شامخ اشرافی دوک اکواویوا (180) دست یافت. خاندان داویگدور- گلداسمید حاصل وصلت این دو خاندان است.
فرزندان دیگر سِر اسحاق لیون گلداسمید با خاندانهای ساموئل، موکاتا و مونتفیوره وصلت کردند.
سِر فرانسیس گلداسمید (181) (1808-1878)، پسر بزرگ سِر اسحاق لیون گلداسمید، از شخصیتهای سیاسی و قضایی متننفذ انگلیس به شمار میرفت و از سال 1860 تا پایان عمر نماینده مجلس عوام از حزب لیبرال بود.
برادرش، فردریک گلداسمید (182) (1812-1866)، نیز نماینده مجلس عوام بود. سِر جولیان گلداسمید (183) (1838-1896)، پسر فردریک گلداسمید و کارولین ساموئل، سالهای متمادی نماینده مجلس عوام بود. او ابتدا نایب رئیس و سپس رئیس سازمان یهودیان انگلیس (انجمن انگلیسی – یهودی) (184) بود. سِر جولیان گلداسمید با ویرجینیا فیلیپسون (185) ازدواج کرد. بارونس ویولت گلداسمید پالمیرا (186) (1869-1949) حاصل این وصلت است.
پس از مرگ سِر جولیان گلداسمید، عنوان بارونی او به پسرعمهاش سِر اوزموند داویگدور گلداسمید (187) (1877-1940)، پسر کنت سولومون داویگدور و راشل گلداسمید، انتقال یافت. سِر اوزموند از سران برجسته سازمانهای صهیونیستی بود و امروزه منطقهای در اسرائیل به یاد او نامگذاری شده است. همسر او از خاندان لاندائو (188) است.
وارثین سِر اوزموند داویگدور گلداسمید دو پسرند:
سِر هنری جوزف داویگدور گلداسمید (189) (1909-1976) از رجال سیاسی انگلیس و از صهیونیستهای سرشناس معاصر بود. او در سال 1955 به عنوان نماینده حزب محافظهکار به مجلس عوام راه یافت و سالها ریاست اتحادیه مستعمراتی یهود (ایکا) و بانک انگلیس – اسرائیل (190) را به دست داشت.
سرلشکر سِر جیمز (آرتور) داویگدور گلداسمید (191) (1912-؟)، پسر دوم سِر اوزموند داویگدور گلداسمید، از مقامات عالیرتبه وزارت دفاع انگلیس در دهه 1960 بود. او در سالهای اخیر درگذشت.
مهمترین اعضای شاخه دیگر خاندان گلداسمید از بنجامین گلداسمید، پسر دیگر آرون، به شرح زیرند:
آلبرت گلداسمید (192) (1793-1861)، پسر بزرگ بنجامین، به ظاهر به مسیحیت گروید، در سال 1811 به خدمت ارتش انگلیس وارد شد، در جنگ واترلو شرکت نمود و سرانجام به درجه سرلشکری رسید.
پسر دوم بنجامین، به نام لیونل گلداسمید (193) (1797-1866)، با خاندان کمپبل (194) وصلت کرد و به ظاهر مسیحی شد. سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید (195) (1818-1908)، چهره نامدار مستعمراتی بریتانیا، حاصل این وصلت است. وی از شخصیتهای یهودی – انگلیسی بسیار موثر در تاریخ معاصر ایران است.
فردریک جان گلداسمید تحصیلات خود را در پاریس و کینگز کالج لندن به پایان برد. در سال 1839 به ارتش کمپانی هند شرقی بریتانیا پیوست. در جنگ تریاک با چین (1839-1842) و جنگ کریمه (1854-1856) شرکت داشت. در سالهای 1862-1864 از سوی حکومت بمبئی به مأموریتهای “ویژه” و سیاسی اعزام شد و در سالهای 1865-1870 ریاست کمپانی تلگراف هند – اروپا (196) را به دست گرفت.
خط تلگراف کمپانی فوق در ایران، با نظارت گلداسمید، از سال 1863 و به هزینه ایران احداث شد. محمدعلیخان سدیدالسلطنه بندرعباسی (کبّابی) مینویسد:
در سال 1280 هجری [1863] کمپنی تلگراف هند و اروپا مشغول سیمکشی به خلیج فارس شده و در سال 1281 سیم تلگراف به داخله ایران کشیده، باریکبینان “ظهرالفساد” را، که معادل 1281 است، تاریخ آن سال شمردهاند. (197)
یک محقق معاصر تکاپوی کمپانی تلگراف هند – اروپا را در ایران چنین توصیف کرده است:
در دوران شورش هند… سه ماه طول میکشید تا پیامی از هند به لندن برسد و پاسخش برگردد. لذا، ارتباط تلگرافی بین لندن و هند در اولویت اقدامات بریتانیا قرار داشت. اولین خط تلگراف لندن و پاریس را در سال 1851 به هم وصل کرد. تا سال 1856 حدود 4500 مایل خط تلگراف شهرهای عمده هند را به هم وصل کرده بود. در خلال سالهای 1857 تا 1861 لندن به استانبول و سپس به بغداد وصل شد. انگلیس در نظر داشت که خط مزبور را از خانقین به تهران و از آنجا به بوشهر وصل کند. این خط قسمتی از خط لندن – کراچی در طرح بریتانیا بود. مقامات بریتانیا در سال 1861 با مقامات ایران برای اخذ امتیاز احداث این خط تماس گرفتند. ناصرالدین شاه از ترس مداخله انگلیسیها در داخل ایران با اعطای چنین امتیازی مخالفت کرد. سیاست کجدار و مریزی که انگلیس از آن پس در مورد سیستان بازی کرد و سرانجام دست ایران را برای اقدامات نظامی جهت گسترش حقوق خود در سیستان بازگذاشت، به اضافه وعده درآمدهای ناشی از امتیاز تلگراف، توأم با فشارهای دیگری که اعمال میشد، سرانجام به اعطای امتیازی به انگلیسیها در فوریه سال 1863 برای احداث این خط 1100 مایلی، آن هم به هزینه ایران، منجر شد. به دنبال امتیاز این خط، امتیاز خط دومی برای استفاده اختصاصی انگلیسیها به آنها اعطا شد. این خط از تهران به مرکز ایران از طریق یزد و کرمان میرفت و به مرز بلوچستان هند وصل میشد. خط سومی ایران و اروپا را در سال 1866 به یکدیگر وصل کرد و سیم ایران در مرز قفقاز به روسیه نیز وصل شد… اکنون نه تنها نیاز انگلیسیها به ایران برای احداث خطوط تلگراف مرتفع شده بود، بلکه از خود این دستگاه به صورت عامل فشار بسیار موثری برای گسترش هدفهای استعماری خود در ایران استفاده میکردند. هزینه دست کم دو میلیون لیره استرلینگ این سه خط تلگراف را دولت هند بریتانیا به ایران وام داد. خطوط تلگراف بگفته [سِر مورتیمور دوراند] وزیر مختار بعدی بریتانیا در خدمت نیازهای اطلاعاتی و جاسوسی بریتانیا به کار میرفت. حتی دولت بریتانیا با چگونگی پرداخت حقوق استفاده از خطوط تلگراف، ایران را به لحاظ مالی تحت فشار میگذاشت. علاوه بر این، انگلیسیها در خلال بر پا کردن این خطوط جزییترین اطلاعات دست اول راجع به جغرافیای طبیعی و انسانی ایران را جمعآوری کردند. (198)
گلداسمید در سال 1870 به درجه کلنلی رسید. او در سالهای 1870-1872 مأمور تنظیم مرزهای ایران در کلات و حَکم تعیین مرزهای سیستان بود. گلداسمید در جمادیالثانی 1287 ق./ اوت 1870م. در رأس کمیسیون مرزی سیستان عازم محل ماموریت خود شد. در ترکیب این کمیسیون، فردریک ریچارد پولاک، کلنل چارلز مکنیل (199) کاپیتان یوان اسمیت (200) دکتر هنری بلیو (201) و سرگرد الیور سنجان (202) حضور داشتند. فردریک ریچارد پولاک (سرلشکر سِر فردریک ریچارد پولاک بعدی) نیز به الیگارشی زرسالار یهودی تعلق داشت. (203) کلنل مکنیل افسر سرویس اطلاعاتی هند بریتانیا بود و مأمور تشکیل شبکههای مخفی این سرویس در خراسان و سیستان. رأی کمیسیون مرزی سیستان درواقع به معنای جدا ساختن بخش مهمی از سرزمین سیستان از ایران بود. به نوشته دکتر رضا رئیس طوسی:
به این ترتیب، سیستان، سرزمین باستانی ایران که تحت حاکمیت مطلق ایران بود… به مسلخ امپراتوری بریتانیا برده شد و به دو قسمت تقسیم گردید: 4159 مایل مربع آن به افغانستان داده شد و 2848 مایل مربع آن در اختیار ایران ماند. افغانها، که خود در دام طرحهای پیچیده انگلیسیها بودند، بطور طبیعی از اقدامات اینگونه در عمل متحیر بودند. آنها تا مدتها از تصرف زمینهای تقسیمشده به ضرر ایران خودداری کردند. شاه رأی حکمیت گلداسمید را نپذیرفت تا اینکه در سال 1873 از لندن دیدار کرد. در آنجا “تحت فشار سنگین قرار گرفت و سرانجام رضایت داد.” (204)
گلداسمید بعدها خاطرات خود را درباره احداث خط تلگراف اروپا – هند و کمیسیون مرزی سیستان منتشر نمود. او مولف زندگینامه سِر جیمز اوترام نیز هست و مقالاتی در دایرة المعارف بریتانیکا به چاپ رسانیده است. (205)
گلداسمید در سال 1875 به درجه سرلشکری رسید. او در سالهای 1880-1883 از سوی دولت بریتانیا مسئول نظارت بر پروژه دیر ثنیه (206) بود. این پروژهای است که به وسیله زرسالاران یهودی به ویژه سِر ارنست کاسل در اراضی کشاورزی مصر انجام میشد. (207) به نوشته دایرةالمعارف یهود، نظام اداری مستعمراتی کنگو نیز به وسیله سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید بنیان نهاده شد.
هنری ادوارد گلداسمید (208) (1812-1855)، از اعقاب آبراهام گلداسمید، کوچکترین پسر آرون گلداسمید است. هنری ادوارد گلداسمید تحصیلات خود را در کالج هیلیبوری کمپانی هند شرقی به پایان برد و از سال 1832 کار خود را در بمبئی آغاز کرد. در سالهای 1847-1848 منشی خصوصی سِر جرج راسل کلرک (209) حکمران بمبئی (1847-1848، 1860-1862) بود و سپس کمیسر کل امور مالی و مالیاتی حکومت بمبئی شد. وی در قاهره درگذشت. هنری گلداسمید با تنها خواهر سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید ازدواج کرد. حاصل این وصلت کلنل آلبرت گلداسمید است.
آلبرت ادوارد گلداسمید (210) (1846-1904) در شهر پونا (هند) به دنیا آمد و در 24 سالگی، به رغم پدر و مادرش که به ظاهر مسیحی بودند، رسماً تعلق خود به آئین یهود را اعلام کرد. وی از نخستین فعالین پرشور و متعصب صهیونیسم جدید، در دوران پیش از هرتزل بود و از رهبران سازمان انگلیسی هووی زیون (عاشقان صهیون). آلبرت گلداسمید در راه استقرار یهودیان در فلسطین، احیای زبان عبری و ناسیونالیسم یهود تکاپوی فراوان داشت و به عنوان یک یهودی متعصب و صهیونیست افراطی بر هرتزل تأثیر عمیق برجای نهاد.
آلبرت گلداسمید در سال 1866 به صفوف ارتش بریتانیا پیوست و به هند اعزام شد. در سال 1892 یک سال از ارتش مرخصی گرفت و از سوی بارون هرش، زرسالار نامدار یهودی، برای سرپرستی امور اتحادیه مستعمراتی یهود (ایکا) به آرژانتین رفت. (211)
به نوشته جئوفری ویگودر، گلداسمید به این طرح به عنوان زمینهای برای کشت و اشاعه آرمانهای هووی زیون، احیای ناسیونالیسم یهود و مقدمهای برای استقرار یهودیان در فلسطین مینگریست. گلداسمید پیش از عزیمت به آرژانتین در یک مصاحبه اعلام کرد: “مسئله یهود هیچگاه حل نخواهد شد مگر اینکه با حمایت قدرتهای بزرگ یک دولت یهودی در سرزمین اسرائیل ایجاد شود.” (212) او در سال بعد به انگلستان بازگشت و به عنوان رئیس سازمان هووی زیون منصوب شد. کمی بعد، در سال 1894 به درجه کلنلی رسید و در جنگ بوئر شرکت کرد. وی در سال 1897 مجدداً به عنوان رئیس سازمان “هووی زیون” منصوب شد.
تئودور هرتزل از دوستان صمیمی کلنل گلداسمید بود؛ هرچند ظاهراً میان سازمان هرتزل (سازمان صهیونیستی) و سازمان گلداسمید (هووی زیون) رقابت وجود داشت. معهذا، پس از آن که روچیلدهای لندن سازمان هرتزل را بر سازمان کلنل گلداسمید ترجیح دادند، وی به همکاری فعال با هرتزل پرداخت. در سال 1903 برای مذاکره با مقامات مصری در زمینه استقرار یهودیان در صحرای سینا بهمراه هرتزل به قاهره رفت. او در سال 1903 بازنشسته شد و یک سال بعد درگذشت.
تنها دختر کلنل آلبرت گلداسمید با لوئی ساموئل مونتاگ (لرد سوایتلینگ دوم) (213) ازدواج کرد. (214)
اعضای شبکه خویشاوندی روچیلدها به خاندانهایی که برشمردیم محدود نیست. درباره چهار خاندان مهم اشترن، ساموئل، اسحاق (ایزاک) و ساسون و سایر اعضای این شبکه در آینده سخن خواهیم گفت.
پینوشتها:
163. Aaron Goldsmid / 164. George Goldsmid / 165. Asher Goldsmid / 166. Benjamin Goldsmid / 167. Abraham Goldsmid / 168. Eliason / 169. Sir Francis Baring / 170. Horatio Nelson / 171. Trafalgar / 172. Sir Isaac Lyon Goldsmid / 173. University College / 174. Baron de Palmeira / 175. Count Solomon D’Avigdor / 176. Isaac Samuel Avigdor / 177. Avigdor ben Elijah ha-Kohen / 178. Abraham Avigdor / 179. Jacob Avigdor / 180. Duke of Acquaviva / 181. Sir Francis Henry Goldsmid / 182. Frederick David Goldsmid / 183. Sir Julian Goldsmid / 184. Anglo-Jewish Association / 185. Virginia Philipson / 186. Baroness de Goldsmid e da Palmeira / 187. Sir Osmond D’Avigdor-Goldsmid / 188. Landau / 189. Sir Henry Joseph D’Avigdor-Goldsmid / 190. Anglo-Israel Bank / 191. Major General Sir James (Arthur) D’Avigdor-Goldsmid / 192. Albert Goldsmid / 193. Lionel P. Goldsmid / 194. Campbell / 195. Major General Sir Frederick John Goldsmid / 196. Indo-European Telegraph
197. محمدعلی خان سدیدالسلطنه (کبابی)، بندرعباس و خلیج فارس، بکوشش احمد اقتداری، تهران: چاپ دوم، دنیای کتاب، 1368، ص 134.
سدیدالسلطنه در مأخذ فوق (صص 134-152، 559-571) شرحی مفید درباره فعالیتهای اولیه کمپانی فوق به دست داده است.
198. رضا رئیس طوسی، “استراتژی سرزمینهای سوخته؛ سیستان و نخستین گامهای نفوذ استعمار”، تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره دوم، تابستان 1376، صص 62-64.
199. Charles Macneill / 200. Euan Smith / 201. Henry Bellew / 202. Oliver St. John
203. درباره خاندان پولاک بنگرید به: این مقاله
204. رضا رئیس طوسی، “استراتژی سرزمینهای سوخته؛ سیستان و نخستین گامهای نفوذ استعمار”، تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره دوم، تابستان 1376، ص 72.
205. Telegraph and Travel (1874); Eastern Persia: An Account of the Journeys of the Persian Boundary Commission (1876, 2 vols.); James Outram, A Biography (1880). / 206. Daira Sanieh
207. در آینده درباره سِر ارنست کاسل و تکاپوی الیگارشی یهودی در مصر سخن خواهیم گفت.
208. Henry Edward Goldsmid / 209. Sir George Russell Clerk / 210. Albert Edward Williamson Goldsmid
211. درباره بارون موریس دو هرش در آینده سخن خواهیم گفت.
212. Wigoder, ibid, p. 175. / 213. Louis Samuel Montagu, 2nd Lord Swaythling / 214. Judaica, vol. 3, pp. 962-963; vol. 5, pp. 1367-1368; vol. 7, pp.733-737; vol. 16, pp. 1539-1540; Wigoder, ibid, pp. 174-175; Buckland, ibid, p. 169; Who’s Who 1978, p. 620.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج 2، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: