(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) فردریک جان گلداسمید
خاندان گلداسمید
بنیانگذار این دودمان، آرون گلداسمید (۱۶۳) (متوفی ۱۷۸۲)، از یهودیان آمستردام است که در دهه ۱۷۴۰ در لندن مستقر شد. او به تجارت و صرافی مشغول بود و موسسهاش آرون گلداسمید و پسران نام داشت. آرون گلداسمید چهره نامدار مالی لندن در زمان خود به شمار میرفت.
او چهار پسر و چهار دختر داشت. پسر اول، به نام جرج گلداسمید (۱۶۴) (۱۷۴۳-۱۸۱۲)، با خانواده کوهن وصلت کرد. پسر دوم، به نام آشر گلداسمید (۱۶۵) (۱۷۵۱-۱۸۲۲)، از خانواده کیزر زن گرفت. پسر سوم، بنجامین گلداسمید (۱۶۶) (۱۷۵۵-۱۸۰۸)، با خانواده سالومونز وصلت کرد؛ و چهارمین پسر، آبراهام گلداسمید (۱۶۷) (۱۷۵۶-۱۸۱۰)، از خانواده الیاسون (۱۶۸) زن گرفت.
بنجامین و آبراهام گلداسمید، دو پسر کوچکتر آرون، در زمان انقلاب فرانسه شخصیتهای مالی برجسته بازار لندن و رقیب بزرگ بنیادهای مالی غیریهودی انگلیس بودند. آنان از طریق اعطای وامهای مناسب به دولت انگلیس توانستند رقبا را از صحنه خارج کنند. در سال ۱۷۹۵، گلداسمیدها با اعطای ۱۴ میلیون پوند استرلینگ وام به دولت انگلیس بخش مهمی از نقدینگی مورد نیاز دولت ویلیام پیت کوچک را برای جنگ با فرانسه فراهم آوردند. در این زمان بنجامین، ظاهراً به علت اختلاف با هیئت مدیره کمپانی هند شرقی، خودکشی کرد. کمی بعد، آبراهام وامی کلان برای سِر فرانسیس بارینگ (۱۶۹) رئیس بنیاد بارینگ تأمین نمود.
آبراهام گلداسمید دوست صمیمی دریاسالار لرد هوراتیو نلسون (۱۷۰) (۱۷۵۸-۱۸۰۵)، فرمانده نامدار نیروی دریایی انگلیس در جنگهای ناپلئونی، بود و شب قبل از عزیمت نلسون به جنگ معروف ترافالگار (۱۷۱) (۲۱ اکتبر ۱۸۰۵)، این دو در مِلک ییلاقی نلسون در منطقه ساری با هم بودند. آبراهام گلداسمید با پسران جرج سوم، پادشاه انگلیس، نیز رابطه دوستانه نزدیک داشت. گلداسمیدها مشاورین مالی پسران جرج سوم و لرد نلسون بودند.
مهمترین شاخههای خاندان گلداسمید از آشر و بنجامین، دومین و سومین پسر آرون، ریشه میگیرد:
پسر بزرگ آشر گلداسمید به نام سِر اسحاق لیون گلداسمید بارونت اول (۱۷۲) (۱۷۷۸-۱۸۵۹)، از سرشناسترین اعضای خاندان گلداسمید است.
اسحاق گلداسمید از گردانندگان اصلی موسسه موکاتا و گلداسمید بود که امور ضرابخانه بانک انگلستان را به دست داشت و از مهمترین واسطههای مالی کمپانی هند شرقی بود. او از طریق عملیات مالی و تجاری و به ویژه سرمایهگذاری در احداث شبکههای راهآهن به ثروت کلان دست یافت. اسحاق گلداسمید در سال ۱۸۴۱ بارونت شد و نخستین یهودی انگلیس بود که به عنوان بارونت موروثی دست یافت. او از پایهگذاران یونیورسیتی کالج لندن (۱۷۳) است. در سال ۱۸۴۶، پادشاه پرتغال به دلیل کمک اسحاق گلداسمید به حل اختلافات مالی پرتغال و برزیل عنوان بارون پالمیرا (۱۷۴) به او اعطا کرد.
یکی از دختران سِر اسحاق لیون گلداسمید با کنت سولومون داویگدور (۱۷۵) (۱۸۱۵-۱۸۷۱) ازدواج کرد. سولومون داویگدور نوه اسحاق ساموئل اویگدور (۱۷۶) (متوفی ۱۸۲۷)، از سران یهودی فرانسه، است. اسحاق اویگدور از اعضای شورای بزرگ سنهدرین بود که به فرمان ناپلئون تشکیل جلسه داد.
درباره منشاء خاندان اویگدور نیز اطلاعی در دست نداریم. در سده سیزدهم میلادی حاخامی به نام اویگدور بن الیا (۱۷۷) (۱۲۰۰-۱۲۷۵) را میشناسیم که به خاندان کوهن تعلق داشت و ساکن ایتالیا بود. در نیمه دوم سده چهاردهم فردی به نام آبراهام بن سولومون اویگدور (۱۷۸) در فرانسه میزیست و طبیب و مترجمی سرشناس بود. او مترجم بخشهایی از آثار پزشکی بوعلی سینا و رازی به زبان لاتین است. محتمل است که خاندان کنونی داویگدور از این تبار باشد. در دوران سلطنت عبدالمجید در عثمانی (۱۸۳۹-۱۸۶۲) فردی به نام یعقوب اویگدور (۱۷۹) حاخام باشی یهودیان استانبول بود. او در سال ۱۸۶۳ از این منصب برکنار شد.
کنت سولومون داویگدور، داماد سِر اسحاق لیون گلداسمید، از یهودیان متنفذ اروپا بود و در زمان لویی بناپارت (ناپلئون سوم) به عنوان شامخ اشرافی دوک اکواویوا (۱۸۰) دست یافت. خاندان داویگدور- گلداسمید حاصل وصلت این دو خاندان است.
فرزندان دیگر سِر اسحاق لیون گلداسمید با خاندانهای ساموئل، موکاتا و مونتفیوره وصلت کردند.
سِر فرانسیس گلداسمید (۱۸۱) (۱۸۰۸-۱۸۷۸)، پسر بزرگ سِر اسحاق لیون گلداسمید، از شخصیتهای سیاسی و قضایی متننفذ انگلیس به شمار میرفت و از سال ۱۸۶۰ تا پایان عمر نماینده مجلس عوام از حزب لیبرال بود.
برادرش، فردریک گلداسمید (۱۸۲) (۱۸۱۲-۱۸۶۶)، نیز نماینده مجلس عوام بود. سِر جولیان گلداسمید (۱۸۳) (۱۸۳۸-۱۸۹۶)، پسر فردریک گلداسمید و کارولین ساموئل، سالهای متمادی نماینده مجلس عوام بود. او ابتدا نایب رئیس و سپس رئیس سازمان یهودیان انگلیس (انجمن انگلیسی – یهودی) (۱۸۴) بود. سِر جولیان گلداسمید با ویرجینیا فیلیپسون (۱۸۵) ازدواج کرد. بارونس ویولت گلداسمید پالمیرا (۱۸۶) (۱۸۶۹-۱۹۴۹) حاصل این وصلت است.
پس از مرگ سِر جولیان گلداسمید، عنوان بارونی او به پسرعمهاش سِر اوزموند داویگدور گلداسمید (۱۸۷) (۱۸۷۷-۱۹۴۰)، پسر کنت سولومون داویگدور و راشل گلداسمید، انتقال یافت. سِر اوزموند از سران برجسته سازمانهای صهیونیستی بود و امروزه منطقهای در اسرائیل به یاد او نامگذاری شده است. همسر او از خاندان لاندائو (۱۸۸) است.
وارثین سِر اوزموند داویگدور گلداسمید دو پسرند:
سِر هنری جوزف داویگدور گلداسمید (۱۸۹) (۱۹۰۹-۱۹۷۶) از رجال سیاسی انگلیس و از صهیونیستهای سرشناس معاصر بود. او در سال ۱۹۵۵ به عنوان نماینده حزب محافظهکار به مجلس عوام راه یافت و سالها ریاست اتحادیه مستعمراتی یهود (ایکا) و بانک انگلیس – اسرائیل (۱۹۰) را به دست داشت.
سرلشکر سِر جیمز (آرتور) داویگدور گلداسمید (۱۹۱) (۱۹۱۲-؟)، پسر دوم سِر اوزموند داویگدور گلداسمید، از مقامات عالیرتبه وزارت دفاع انگلیس در دهه ۱۹۶۰ بود. او در سالهای اخیر درگذشت.
مهمترین اعضای شاخه دیگر خاندان گلداسمید از بنجامین گلداسمید، پسر دیگر آرون، به شرح زیرند:
آلبرت گلداسمید (۱۹۲) (۱۷۹۳-۱۸۶۱)، پسر بزرگ بنجامین، به ظاهر به مسیحیت گروید، در سال ۱۸۱۱ به خدمت ارتش انگلیس وارد شد، در جنگ واترلو شرکت نمود و سرانجام به درجه سرلشکری رسید.
پسر دوم بنجامین، به نام لیونل گلداسمید (۱۹۳) (۱۷۹۷-۱۸۶۶)، با خاندان کمپبل (۱۹۴) وصلت کرد و به ظاهر مسیحی شد. سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید (۱۹۵) (۱۸۱۸-۱۹۰۸)، چهره نامدار مستعمراتی بریتانیا، حاصل این وصلت است. وی از شخصیتهای یهودی – انگلیسی بسیار موثر در تاریخ معاصر ایران است.
فردریک جان گلداسمید تحصیلات خود را در پاریس و کینگز کالج لندن به پایان برد. در سال ۱۸۳۹ به ارتش کمپانی هند شرقی بریتانیا پیوست. در جنگ تریاک با چین (۱۸۳۹-۱۸۴۲) و جنگ کریمه (۱۸۵۴-۱۸۵۶) شرکت داشت. در سالهای ۱۸۶۲-۱۸۶۴ از سوی حکومت بمبئی به مأموریتهای “ویژه” و سیاسی اعزام شد و در سالهای ۱۸۶۵-۱۸۷۰ ریاست کمپانی تلگراف هند – اروپا (۱۹۶) را به دست گرفت.
خط تلگراف کمپانی فوق در ایران، با نظارت گلداسمید، از سال ۱۸۶۳ و به هزینه ایران احداث شد. محمدعلیخان سدیدالسلطنه بندرعباسی (کبّابی) مینویسد:
در سال ۱۲۸۰ هجری [۱۸۶۳] کمپنی تلگراف هند و اروپا مشغول سیمکشی به خلیج فارس شده و در سال ۱۲۸۱ سیم تلگراف به داخله ایران کشیده، باریکبینان “ظهرالفساد” را، که معادل ۱۲۸۱ است، تاریخ آن سال شمردهاند. (۱۹۷)
یک محقق معاصر تکاپوی کمپانی تلگراف هند – اروپا را در ایران چنین توصیف کرده است:
در دوران شورش هند… سه ماه طول میکشید تا پیامی از هند به لندن برسد و پاسخش برگردد. لذا، ارتباط تلگرافی بین لندن و هند در اولویت اقدامات بریتانیا قرار داشت. اولین خط تلگراف لندن و پاریس را در سال ۱۸۵۱ به هم وصل کرد. تا سال ۱۸۵۶ حدود ۴۵۰۰ مایل خط تلگراف شهرهای عمده هند را به هم وصل کرده بود. در خلال سالهای ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۱ لندن به استانبول و سپس به بغداد وصل شد. انگلیس در نظر داشت که خط مزبور را از خانقین به تهران و از آنجا به بوشهر وصل کند. این خط قسمتی از خط لندن – کراچی در طرح بریتانیا بود. مقامات بریتانیا در سال ۱۸۶۱ با مقامات ایران برای اخذ امتیاز احداث این خط تماس گرفتند. ناصرالدین شاه از ترس مداخله انگلیسیها در داخل ایران با اعطای چنین امتیازی مخالفت کرد. سیاست کجدار و مریزی که انگلیس از آن پس در مورد سیستان بازی کرد و سرانجام دست ایران را برای اقدامات نظامی جهت گسترش حقوق خود در سیستان بازگذاشت، به اضافه وعده درآمدهای ناشی از امتیاز تلگراف، توأم با فشارهای دیگری که اعمال میشد، سرانجام به اعطای امتیازی به انگلیسیها در فوریه سال ۱۸۶۳ برای احداث این خط ۱۱۰۰ مایلی، آن هم به هزینه ایران، منجر شد. به دنبال امتیاز این خط، امتیاز خط دومی برای استفاده اختصاصی انگلیسیها به آنها اعطا شد. این خط از تهران به مرکز ایران از طریق یزد و کرمان میرفت و به مرز بلوچستان هند وصل میشد. خط سومی ایران و اروپا را در سال ۱۸۶۶ به یکدیگر وصل کرد و سیم ایران در مرز قفقاز به روسیه نیز وصل شد… اکنون نه تنها نیاز انگلیسیها به ایران برای احداث خطوط تلگراف مرتفع شده بود، بلکه از خود این دستگاه به صورت عامل فشار بسیار موثری برای گسترش هدفهای استعماری خود در ایران استفاده میکردند. هزینه دست کم دو میلیون لیره استرلینگ این سه خط تلگراف را دولت هند بریتانیا به ایران وام داد. خطوط تلگراف بگفته [سِر مورتیمور دوراند] وزیر مختار بعدی بریتانیا در خدمت نیازهای اطلاعاتی و جاسوسی بریتانیا به کار میرفت. حتی دولت بریتانیا با چگونگی پرداخت حقوق استفاده از خطوط تلگراف، ایران را به لحاظ مالی تحت فشار میگذاشت. علاوه بر این، انگلیسیها در خلال بر پا کردن این خطوط جزییترین اطلاعات دست اول راجع به جغرافیای طبیعی و انسانی ایران را جمعآوری کردند. (۱۹۸)
گلداسمید در سال ۱۸۷۰ به درجه کلنلی رسید. او در سالهای ۱۸۷۰-۱۸۷۲ مأمور تنظیم مرزهای ایران در کلات و حَکم تعیین مرزهای سیستان بود. گلداسمید در جمادیالثانی ۱۲۸۷ ق./ اوت ۱۸۷۰م. در رأس کمیسیون مرزی سیستان عازم محل ماموریت خود شد. در ترکیب این کمیسیون، فردریک ریچارد پولاک، کلنل چارلز مکنیل (۱۹۹) کاپیتان یوان اسمیت (۲۰۰) دکتر هنری بلیو (۲۰۱) و سرگرد الیور سنجان (۲۰۲) حضور داشتند. فردریک ریچارد پولاک (سرلشکر سِر فردریک ریچارد پولاک بعدی) نیز به الیگارشی زرسالار یهودی تعلق داشت. (۲۰۳) کلنل مکنیل افسر سرویس اطلاعاتی هند بریتانیا بود و مأمور تشکیل شبکههای مخفی این سرویس در خراسان و سیستان. رأی کمیسیون مرزی سیستان درواقع به معنای جدا ساختن بخش مهمی از سرزمین سیستان از ایران بود. به نوشته دکتر رضا رئیس طوسی:
به این ترتیب، سیستان، سرزمین باستانی ایران که تحت حاکمیت مطلق ایران بود… به مسلخ امپراتوری بریتانیا برده شد و به دو قسمت تقسیم گردید: ۴۱۵۹ مایل مربع آن به افغانستان داده شد و ۲۸۴۸ مایل مربع آن در اختیار ایران ماند. افغانها، که خود در دام طرحهای پیچیده انگلیسیها بودند، بطور طبیعی از اقدامات اینگونه در عمل متحیر بودند. آنها تا مدتها از تصرف زمینهای تقسیمشده به ضرر ایران خودداری کردند. شاه رأی حکمیت گلداسمید را نپذیرفت تا اینکه در سال ۱۸۷۳ از لندن دیدار کرد. در آنجا “تحت فشار سنگین قرار گرفت و سرانجام رضایت داد.” (۲۰۴)
گلداسمید بعدها خاطرات خود را درباره احداث خط تلگراف اروپا – هند و کمیسیون مرزی سیستان منتشر نمود. او مولف زندگینامه سِر جیمز اوترام نیز هست و مقالاتی در دایرة المعارف بریتانیکا به چاپ رسانیده است. (۲۰۵)
گلداسمید در سال ۱۸۷۵ به درجه سرلشکری رسید. او در سالهای ۱۸۸۰-۱۸۸۳ از سوی دولت بریتانیا مسئول نظارت بر پروژه دیر ثنیه (۲۰۶) بود. این پروژهای است که به وسیله زرسالاران یهودی به ویژه سِر ارنست کاسل در اراضی کشاورزی مصر انجام میشد. (۲۰۷) به نوشته دایرةالمعارف یهود، نظام اداری مستعمراتی کنگو نیز به وسیله سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید بنیان نهاده شد.
هنری ادوارد گلداسمید (۲۰۸) (۱۸۱۲-۱۸۵۵)، از اعقاب آبراهام گلداسمید، کوچکترین پسر آرون گلداسمید است. هنری ادوارد گلداسمید تحصیلات خود را در کالج هیلیبوری کمپانی هند شرقی به پایان برد و از سال ۱۸۳۲ کار خود را در بمبئی آغاز کرد. در سالهای ۱۸۴۷-۱۸۴۸ منشی خصوصی سِر جرج راسل کلرک (۲۰۹) حکمران بمبئی (۱۸۴۷-۱۸۴۸، ۱۸۶۰-۱۸۶۲) بود و سپس کمیسر کل امور مالی و مالیاتی حکومت بمبئی شد. وی در قاهره درگذشت. هنری گلداسمید با تنها خواهر سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید ازدواج کرد. حاصل این وصلت کلنل آلبرت گلداسمید است.
آلبرت ادوارد گلداسمید (۲۱۰) (۱۸۴۶-۱۹۰۴) در شهر پونا (هند) به دنیا آمد و در ۲۴ سالگی، به رغم پدر و مادرش که به ظاهر مسیحی بودند، رسماً تعلق خود به آئین یهود را اعلام کرد. وی از نخستین فعالین پرشور و متعصب صهیونیسم جدید، در دوران پیش از هرتزل بود و از رهبران سازمان انگلیسی هووی زیون (عاشقان صهیون). آلبرت گلداسمید در راه استقرار یهودیان در فلسطین، احیای زبان عبری و ناسیونالیسم یهود تکاپوی فراوان داشت و به عنوان یک یهودی متعصب و صهیونیست افراطی بر هرتزل تأثیر عمیق برجای نهاد.
آلبرت گلداسمید در سال ۱۸۶۶ به صفوف ارتش بریتانیا پیوست و به هند اعزام شد. در سال ۱۸۹۲ یک سال از ارتش مرخصی گرفت و از سوی بارون هرش، زرسالار نامدار یهودی، برای سرپرستی امور اتحادیه مستعمراتی یهود (ایکا) به آرژانتین رفت. (۲۱۱)
به نوشته جئوفری ویگودر، گلداسمید به این طرح به عنوان زمینهای برای کشت و اشاعه آرمانهای هووی زیون، احیای ناسیونالیسم یهود و مقدمهای برای استقرار یهودیان در فلسطین مینگریست. گلداسمید پیش از عزیمت به آرژانتین در یک مصاحبه اعلام کرد: “مسئله یهود هیچگاه حل نخواهد شد مگر اینکه با حمایت قدرتهای بزرگ یک دولت یهودی در سرزمین اسرائیل ایجاد شود.” (۲۱۲) او در سال بعد به انگلستان بازگشت و به عنوان رئیس سازمان هووی زیون منصوب شد. کمی بعد، در سال ۱۸۹۴ به درجه کلنلی رسید و در جنگ بوئر شرکت کرد. وی در سال ۱۸۹۷ مجدداً به عنوان رئیس سازمان “هووی زیون” منصوب شد.
تئودور هرتزل از دوستان صمیمی کلنل گلداسمید بود؛ هرچند ظاهراً میان سازمان هرتزل (سازمان صهیونیستی) و سازمان گلداسمید (هووی زیون) رقابت وجود داشت. معهذا، پس از آن که روچیلدهای لندن سازمان هرتزل را بر سازمان کلنل گلداسمید ترجیح دادند، وی به همکاری فعال با هرتزل پرداخت. در سال ۱۹۰۳ برای مذاکره با مقامات مصری در زمینه استقرار یهودیان در صحرای سینا بهمراه هرتزل به قاهره رفت. او در سال ۱۹۰۳ بازنشسته شد و یک سال بعد درگذشت.
تنها دختر کلنل آلبرت گلداسمید با لوئی ساموئل مونتاگ (لرد سوایتلینگ دوم) (۲۱۳) ازدواج کرد. (۲۱۴)
اعضای شبکه خویشاوندی روچیلدها به خاندانهایی که برشمردیم محدود نیست. درباره چهار خاندان مهم اشترن، ساموئل، اسحاق (ایزاک) و ساسون و سایر اعضای این شبکه در آینده سخن خواهیم گفت.
پینوشتها:
163. Aaron Goldsmid / 164. George Goldsmid / 165. Asher Goldsmid / 166. Benjamin Goldsmid / 167. Abraham Goldsmid / 168. Eliason / 169. Sir Francis Baring / 170. Horatio Nelson / 171. Trafalgar / 172. Sir Isaac Lyon Goldsmid / 173. University College / 174. Baron de Palmeira / 175. Count Solomon D’Avigdor / 176. Isaac Samuel Avigdor / 177. Avigdor ben Elijah ha-Kohen / 178. Abraham Avigdor / 179. Jacob Avigdor / 180. Duke of Acquaviva / 181. Sir Francis Henry Goldsmid / 182. Frederick David Goldsmid / 183. Sir Julian Goldsmid / 184. Anglo-Jewish Association / 185. Virginia Philipson / 186. Baroness de Goldsmid e da Palmeira / 187. Sir Osmond D’Avigdor-Goldsmid / 188. Landau / 189. Sir Henry Joseph D’Avigdor-Goldsmid / 190. Anglo-Israel Bank / 191. Major General Sir James (Arthur) D’Avigdor-Goldsmid / 192. Albert Goldsmid / 193. Lionel P. Goldsmid / 194. Campbell / 195. Major General Sir Frederick John Goldsmid / 196. Indo-European Telegraph
197. محمدعلی خان سدیدالسلطنه (کبابی)، بندرعباس و خلیج فارس، بکوشش احمد اقتداری، تهران: چاپ دوم، دنیای کتاب، ۱۳۶۸، ص ۱۳۴.
سدیدالسلطنه در مأخذ فوق (صص ۱۳۴-۱۵۲، ۵۵۹-۵۷۱) شرحی مفید درباره فعالیتهای اولیه کمپانی فوق به دست داده است.
198. رضا رئیس طوسی، “استراتژی سرزمینهای سوخته؛ سیستان و نخستین گامهای نفوذ استعمار”، تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره دوم، تابستان ۱۳۷۶، صص ۶۲-۶۴.
199. Charles Macneill / 200. Euan Smith / 201. Henry Bellew / 202. Oliver St. John
203. درباره خاندان پولاک بنگرید به: این مقاله
204. رضا رئیس طوسی، “استراتژی سرزمینهای سوخته؛ سیستان و نخستین گامهای نفوذ استعمار”، تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره دوم، تابستان ۱۳۷۶، ص ۷۲.
205. Telegraph and Travel (1874); Eastern Persia: An Account of the Journeys of the Persian Boundary Commission (1876, 2 vols.); James Outram, A Biography (1880). / 206. Daira Sanieh
207. در آینده درباره سِر ارنست کاسل و تکاپوی الیگارشی یهودی در مصر سخن خواهیم گفت.
208. Henry Edward Goldsmid / 209. Sir George Russell Clerk / 210. Albert Edward Williamson Goldsmid
211. درباره بارون موریس دو هرش در آینده سخن خواهیم گفت.
212. Wigoder, ibid, p. 175. / 213. Louis Samuel Montagu, 2nd Lord Swaythling / 214. Judaica, vol. 3, pp. 962-963; vol. 5, pp. 1367-1368; vol. 7, pp.733-737; vol. 16, pp. 1539-1540; Wigoder, ibid, pp. 174-175; Buckland, ibid, p. 169; Who’s Who 1978, p. 620.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: