(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) تیپو سلطان
تیپو سلطان (۱۷۵۳-۱۷۹۹) در زمان جنگ دوم انگلیس و میسور فرماندهی بخشی از نیروهای نظامی پدر را به دست داشت و زمانی که به حکومت رسید ۲۹ ساله بود. او جنگ با انگلیسیها را ادامه داد، ساحل مالابار را بار دیگر به تصرف درآورد، نیروهای انگلیسی به فرماندهی ژنرال ماتیوس (۴۳) را شکست داد، ژنرال نامبرده و تعدادی دیگر از افسران انگلیسی را به قتل رسانید و سرانجام در مارس ۱۷۸۴ پیمان صلح جدیدی با انگلیسیها منعقد نمود. تیپو در سال ۱۷۸۶ خود را “پادشاه” (۴۴) میسور خواند و در سال ۱۷۸۷ پیمان صلحی با دولتهای نظام حیدرآباد و مهاراته منعقد نمود. (۴۵) اکنون تیپو به عنوان بزرگترین دشمن انگلستان در مشرق زمین شناخته میشد.
در سالهای پسین، تیپو سلطان سخت در پی اتحاد با قدرتهای مسلمان و فرانسویها برای جنگ با انگلیسیها بود. او برای تحقق این امر هیئتهایی را به قسطنطنیه (استانبول)، عربستان، کابل و مستعمرات فرانسه در اقیانوس هند اعزام داشت و خواستار اعزام نیروهای داوطلب برای “اخراج انگلیسیها از هند” شد ولی ناکام ماند. (۴۶)
در سال ۱۷۹۰ سومین جنگ انگلیس و میسور درگرفت. در این جنگ، دولتهای مهاراته و نظام حیدرآباد به دلیل هراس از اقتدار روزافزون تیپو سلطان در منطقه در جبهه انگلیسیها جای گرفتند. هرچند تیپو و نیروهایش شجاعانه جنگیدند ولی جنگ با شکست آنان به پایان رسید.
در فوریه ۱۷۹۲ شهر سرینگاپاتام (۴۷) پایتخت میسور، به اشغال نیروهای انگلیسی و متحدینش درآمد، تیپو سلطان تسلیم شد و پیمان صلحی میان او و اشغالگران منعقد گردید. طبق این پیمان، تیپو مبلغ سه میلیون پوند استرلینگ به کمپانی غرامت پرداخت کرد و دو پسرش را به عنوان گروگان جنگی در اختیار انگلیسیها قرار داد. تقریباً نیمی از سرزمین تحت فرمان تیپو به تصرف انگلیسیها در آمد، مهمترین بخش آن به قلمرو کمپانی (حکومت مدرس) منضم شد و بقیه به سرزمینهای مهاراته و حیدرآباد. (۴۸)
پیمان ۱۷۹۲ به معنای پایان کار تیپو نبود. حکومت او بر مابقی سرزمین میسور تداوم یافت و به زودی بار دیگر تیپو به قدرت درجه اول منطقه بدل شد. او به تجدید سازمان نیروهای نظامیاش دست زد، با ایجاد استحکامات متعدد شهر سرینگاپاتام را به قلعهای استوار بدل ساخت و با اعزام نمایندگانی نزد زمان شاه افغان و فرانسویها خواستار اتحاد علیه انگلیسیها شد ولی بار دیگر تلاش وی بینتیجه ماند. (۴۹) مورخین یکی از علل اصلی اعزام ریچارد و آرتور ولزلی به هند را پایان دادن به تهدید تیپو سلطان میدانند. ماکرجی مینویسد:
اینک توجه انگلستان به میسور معطوف شد؛ سرزمینی که حیدرعلی و سپس پسرش، تیپو سلطان، کانون خطر برای اقتدار رو به رشد بریتانیا در هند بودند. بدینسان جنگهای انگلیس و میسور آغاز شد که در آن، مانند تمامی جنگهای انگلستان با قدرتهای هندی، طرف هندی در صحنههای نبرد پیروز شد ولی جنگ را باخت. (۵۰)
نخستین اقدام ریچارد ولزلی پس از ورود به هند، تلاش برای جلب نظام علی خان (نظامالملک آصف جاه دوم)، حکمران حیدرآباد دکن، به اتحاد نظامی جدید با انگلیسیها و دور ساختن وی از تیپو و فرانسویها بود. برای تحقق این هدف، ولزلی دو تن از مأموران زیرک خود را به دربار حیدرآباد اعزام کرد. این دو کلنل کیلپاتریک (۵۱) و کاپیتان جان ملکم بودند. پس از مذاکراتی که تاریخ هند آکسفورد آن را “ماهرانه” توصیف میکند، سرانجام در سپتامبر ۱۷۹۸ نظام علی خان پذیرفت که به جبهه انگلیسیها بپیوندد. (۵۲)
بدینسان، پس از تمهیدات سیاسی کافی، در اوایل سال ۱۷۹۹ ولزلی به تیپو سلطان اعلام جنگ کرد و چهارمین و واپسین جنگ انگلیس و میسور درگرفت.
در این جنگ سرلشکر جرج هاریس (۵۳) سرلشکر جیمز استوارت (۵۴) سرلشکر دیوید بایرد (۵۵) و کلنل آرتور ولزلی فرماندهی نیروهای انگلیسی و متحدین هندی آنها را به دست داشتند. سرلشکر هاریس فرماندهی ارتش ۵۰ هزار نفره حکومت انگلیسی مدرس (قلعه سن جرج) را به دست داشت و آرتور ولزلی فرمانده نیروی ۱۶ هزار نفره نظام حیدرآباد بود.
شهر سرینگاپاتام به محاصره درآمد. انگلیسیها خواستار دو میلیون پوند استرلینگ غرامت جنگی و تصرف نیمی از قلمرو میسور شدند. تیپو حاضر به پذیرش این درخواست نشد. در ۴ مه ۱۷۹۹ شهر مورد حمله شدید قشون انگلیس قرار گرفت. تیپو در حال دفاع، در حالی که به نوشته تاریخ آکسفورد “به رغم جراحت شجاعانه میجنگید“، (۵۶) به قتل رسید، خانوادهاش به اسارت گرفته شدند و شهر وحشیانه به غارت رفت. تیپو سلطان در میان مردم هند به عنوان قهرمانی بزرگ شناخته میشود و از سوی آنان شیر میسور نام گرفته است.
قتل تیپو سلطان و اشغال سرزمین میسور دستاوردی بزرگ برای کمپانی هند شرقی و استعمار بریتانیا بود.
ملکم یاپ مینویسد این پیروزی ولزلی بر تیپو سلطان بود که “سلطه کامل و نهایی” انگلستان را بر جنوب هند تأمین کرد. (۵۷) و لذا، طراحان و گردانندگان این جنگ مورد تشویق فراوان قرار گرفتند: در دسامبر ۱۷۹۹ ریچارد ولزلی به مارکیز ولزلی (۵۸) ملقب شد. بعدها به سرلشکر هاریس درجه ژنرالی و عنوان بارون سرینگاپاتام و میسور (۵۹) اعطا شد. (۶۰) سرلشکر استوارت، فرمانده ارتش بمبئی در جنگ میسور، فرمانده نظامی مدرس شد و به درجه ژنرالی رسید. (۶۱) سرلشکر بایرد نیز به درجه ژنرالی رسید، بارونت شد و به فرماندهی کل ارتش بریتانیا در ایرلند (۱۸۲۰) و حکومت مدرس (۱۸۲۹) دست یافت. (۶۲)
پس از اشغال میسور، کلنل آرتور ولزلی از سوی برادرش در سمت حکمران نظامی سرینگاپاتام منصوب شد و کاپیتان جان ملکم و توماس مونرو مأمور تدوین و استقرار سیستم حاکمیت کمپانی بر میسور شدند.
این دو از مطلعترین کارگزاران کمپانی در منطقه بودند. با جان ملکم (سِر جان ملکم بعدی) در آینده بیشتر آشنا خواهیم شد. توماس مونرو (۶۳) (۱۷۶۱-۱۸۲۷) در سالهای ۱۷۸۸-۱۷۹۲ ریاست سرویس اطلاعاتی (۶۴) کمپانی را در مدرس به دست داشت. او بعدها به درجه سرلشکری رسید و از سال ۱۸۲۰ تا زمان مرگ، به مدت هفت سال، حکمران مدرس بود و به مقام بارونتی رسید. باکلند او را از حکمرانان “بسیار موفق” انگلیس در هند میداند و دارای آشنایی عمیق با سرزمین و مردم و فرهنگ هند. (۶۵)
ریچارد ولزلی همچنین برهمنی به نام پورنیا (۶۶) را در سمت “دیوان” (وزیر) میسور منصوب کرد. پورنیا از زمان حیدرعلی در مشاغل مالی دولت میسور خدمت میکرد و در زمان تیپو سلطان وزیر مالیه شد. قاعدتاً او از گذشته با انگلیسیها ارتباط پنهان داشت. آرتور ولزلی و پورنیا از طریق سرکوب خشن اهالی و گروههای جنگجویان محلی، که در کوهستانها تشکیل شده بود، سلطه خود را بر میسور مستقر ساختند. این بار نیز سرزمین میسور میان کمپانی و متحدینش تقسیم شد. بخشی از آن به قلمرو حکومت مدرس منضم شد و بخشی به قلمرو نظام حیدرآباد.
مسئله مهم کمپانی در این زمان نوع حکومتی بود که باید در بقایای سرزمین میسور استقرار مییافت. ریچارد ولزلی انضمام تمامی میسور را به قلمرو کمپانی صلاح نمیدانست و مدافع استقرار سیستم “سلطه غیرمستقیم” (۶۷) بر این منطقه بود.
در این شکل از نظام سلطه، حکومت بطور رسمی در دست حکمران محلی بود ولی درواقع او تحت فرمان یک مستشار انگلیسی، و در مواردی بومی، قرار داشت که کارگزار مقیم (رزیدانت) (۶۸) نامیده میشد. این سیستمی است که کمپانی در برخی دیگر از مستملکات خود در هند نیز مستقر کرد. بدینسان، این شبهدولتها مستملکات انگلستان به شمار نمیرفتند و به ظاهر مستقل بودند.
به نوشته میچل فیشر، پس از فتح میسور در میان سیاستگزاران کمپانی این مسئله مطرح شد که چه کسی را در حکومت میسور مستقر کنند: یکی از پسران تیپو سلطان یا یکی از اعضای خاندان راجههای هندوی پیشین را. اسناد کمپانی نشان میدهد که ریچارد ولزلی به دلیل “خصوصیات نژادی مسلمانان” و سنن ستیز خاندان حیدرعلی با انگلیسیها با اعاده حکومت این خاندان به شدت مخالف بود. ولزلی به هیئت مدیره کمپانی در لندن چنین نوشت:
جاهطلبیهای بلندپروازانه، غرور استقلالطلبانه، و کینهتوزیهای مهلک با سرشت محمدیان [مسلمانان] آمیخته است. این عوامل مانع از آن است که شاخهای از خاندان سلطان متوفی را در سلطنت مستقر کنیم. (۶۹)
این جمله به روشنی شیوه نگرش ولزلی به اسلام و مسلمانان را نشان میدهد و گویای عملکرد او در دوران حکومتش بر هند است. بنابراین، تصادفی نیست که در دوران او، و با دسیسههای جان ریچاردسون، حاکمیت قوانین و قضای اسلامی در بنگال ملغی شد. (۷۰)
چنین بود که ولزلی یک پسر سه ساله از خاندان مهاراجه هندوی پیشین را، که به وسیله حیدرعلی خان خلع شده بود، به نام کریشنا راج وادیار (۷۱) در سمت حکمران میسور منصوب کرد و طی پیمانی با او عملاً مقدرات این سرزمین را در دست کمپانی و کارگزاران آن قرار داد. ریچارد ولزلی در مکاتبات خود با لندن مدعی بود که اعاده خاندان حکمرانان هندوی میسور را به ملاحظات “اخلاقی” و “عقلانی” انجام داده است. او مینویسد:
اگر ما تنها ملاحظات اخلاقی را در نظر بگیریم، مطمئناً بر بنیاد هرگونه اصول عادلانه و انسانی، و نیز بر اساس توجه به رفاه مردم [میسور]، باید حکومت وارثین راجههای باستانی میسور را اعاده کنیم… هر انگیزهای را که در نظر بگیریم لاجرم به این نتیجه خواهیم رسید که تنها باید این خاندان را به قدرت برسانیم زیرا تنها آناناند که میتوانند در برابر خاندان تیپو قدرت خود را حفظ کنند.
ولزلی میافزاید مهاراتهها از صعود یک هندو به حکومت میسور خشنود خواهند شد و رزیدانت مستقر در حیدرآباد نیز میتواند ناخشنودی نظام مسلمان حیدرآباد از این امر را با مهارت مرتفع کند.
تمامی کارشناسان کمپانی با نظر ولزلی در اعاده “خاندان باستانی” مهاراجههای میسور موافقت نداشتند. مهمترین آنان توماس مونرو بود. مونرو خاندان فوق را فاقد محبوبیت در میان مردم میسور و “فراموش شده” میدانست. ولی او نیز به اعاده حکومت خاندان حیدرعلی علاقهای نداشت و معتقد به استقرار سلطه مستقیم کمپانی بر میسور بود زیرا به زعم او “مردم میسور برای دورانی طولانی به حکومت بیگانگان عادت کردهاند.” (۷۲)
از این پس قدرت واقعی در دست پورنیا، وزیر میسور، بود که با انگلیسیها نزدیکترین روابط را داشت. تنها چند ماه پیش از مرگ پورنیا (مارس ۱۸۱۲) مهاراجه میسور توانست او را برکنار کند و شخصاً قدرت را به دست گیرد. (۷۳)
این وضع دیری نپایید. بیست سال بعد کمپانی، به بهانه نارضایتی و شورش مردم، کریشنا راج وادیار را از سمت خود خلع کرد (اکتبر ۱۸۳۱) و مستقیماً اداره سرزمین میسور را به دست گرفت. (۷۴) معهذا، کریشنا تا زمان مرگ بطور تشریفاتی مهاراجه میسور به شمار میرفت و مستمری سالیانهای به مبلغ ۳۵۰ هزار روپیه به اضافه بیست درصد درآمد سالیانه دولت میسور به وی پرداخت میشد. (۷۵) پس از مرگ وی (۱۸۶۸)، انگلیسیها سِر چاما راجندرا وادیار (۷۶) جوانی ۱۸ ساله از اعضای خاندان فوق را که زیر نظر آنان “به دقت تربیت شده بود”، در سمت مهاراجه میسور منصوب کردند. او تا زمان مرگ، به مدت ۲۵ سال، در این سمت بود. (۷۷)
پینوشتها:
۴۳. Matthews
۴۴. عنوانی که تیپو بر خود نهاد همان واژه فارسی “پادشاه” است. وی به “تیپو سلطان” نیز شهرت داشت.
۴۵. ibid, p. 424. / 46. ibid, p. 271; Buckland, ibid, pp. 425, 446. / 47. Seringapatam / 48. Smith, ibid, p. 542. / 49. Buckland, ibid, p. 425. / 50. Mukherjee, ibid, p. 270. / 51. Kilpatrick / 52. Smith, ibid, p. 543. / 53. George Harris / 54. James Stuart / 55. Baird / 56. ibid, p. 544. / 57. Malcolm Yapp, Strategies of British India; Britain, Iran and Afghanistan, 1798-1850, Oxford: Clarendon Press, 1980, p. 155. / 58. Marquess of Wellesley / 59. First Baron of Seringapatam and Mysore / 60. Buckland, ibid, p. 191. / 61. ibid, p. 409. / 62. ibid, pp. 22-23. / 63. Sir Thomas Munro, Baronet / 64. Intelligence Department / 65. ibid, p. 307. / 66. Purnia / 67. indirect rule / 68. Resident / 69. Fisher, ibid, p. 405-406.
۷۰. بنگرید به: مباحث انتهای این مقاله
۷۱. Krishna Raj Wadiar / 72. ibid, pp. 406-407. / 73. Buckland, ibid, p. 346. / 74. ibid, p. 310. / 75. Fisher, ibid, p. 411. / 76. Sir Chama Rajendra Wodyar / 77. Buckland, ibid, p. 310.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
تیپو سلطان ، تیپو سلطان
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
ممنون از مقاله خوب و مفیدتون
وقتش رسیده که به وضعیت سرزمین هندوستان هم رسیدگی کنیم ، خیلی اهمیت داره از هر لحاظ ، خلاصه اجرتون تو این ایام عزیز و خاص با خانم حضرت خدیجه کبری سلام اللّه علیها و آقا جانم حسن بن علی ایها المجتبی علیه السلام ?