آغاز سخن جرج بوش
زمانیکه حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱/ ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ رخ داد، روند عادی کارهایم را متوقف کردم و بیش از دو ماه پژوهشی سنگین را برای شناخت ریشههای آن پیش بردم. در کوران این بررسی، برایم تردیدی نماند که حادثه ۱۱ سپتامبر و تحولات پسین آن تصادفی نیست بلکه پیامد طراحی دقیق کانون سوداگر و جنگافروزی است که جرج بوش و دیک چنی و تونی بلر بهعنوان سه سخنگوی اصلی آن شناخته میشدند. این همان شبکه سوداگر آمریکایی- انگلیسی است که در گذشته نیکسون، ریگان و جرج بوش اول را در مقام رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا جای داده بود.
اندکی بعد، انعقاد قرارداد دویست میلیارد دلاری پنتاگون با کمپانی هواپیماسازی لاکهید مارتین (Lockheed Martin) بر این نظر مهر تأیید زد. این قرارداد برای ساخت جنگندههای جدید اف. ۳۵ (F-35 Lightning II) بود که باید در دوران «جنگ با تروریسم» -بهعنوان عرصهای جدید و متفاوت با دوران جنگ سرد- بهکار گرفته شود. این قرارداد در زمان خود جنجالی بزرگ را برانگیخت و رسانههای غربی آن را “بزرگترین پیمان تسلیحاتی تاریخ ایالات متحده آمریکا” خواندند.
جنگنده اف. ۳۵ کمپانی لاکهید مارتین
برای مقابله با این موج و موجّه جلوه دادن قرارداد فوق، جرج بوش و دونالد رامسفلد، وزیر دفاع او، مرتب تکرار میکردند که جنگ با تروریسم “جنگی جدید” و با “تاکتیکهای جدید و ناشناخته” است؛ و رامسفلد میگفت: سیستم جنگی ایالات متحده در دوران جنگ سرد و برای مقابله با ابرقدرتی چون اتحاد شوروی ساخته شده و تسلیحات کنونی، مانند جنگندههای اف. ۲۲، برای مقابله با اهداف آن زمان طراحیشده است. اکنون که با پدیدهای “نو” و “ناشناخته” بهنام “تروریسم جهانی” مواجهیم، تسلیحات آن دوران کهنه و فاقد کارایی است و اینک به سیستم دفاعی و تسلیحات جدید متناسب با این دشمن نیاز داریم.
در همان زمان، به یُمن پوشش فراگیر غولهای رسانهای، بهویژه CNN، طبیعت بکر و کوهستانی افغانستان به بزرگترین نمایشگاه تاریخ برای تبلیغ کالاهای جدید کمپانیهای تسلیحاتی آمریکا و بریتانیا بدل شد. و جالبتر این که نه کمپانی لاکهید مارتین و نه وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون)، که قاعدتاً باید برای منافع ملّی اهمیتی خاص قائل باشد، حاضر نشدند کمپانی بوئینگ را، بهعنوان دومین کمپانی سازنده هواپیما در ایالات متحده، در این پیمان شریک کنند. بدینسان، ضربه اقتصادی مهیبی بر بوئینگ وارد شد که به اخراج سی هزار نفر نیروی متخصص شاغل در آن انجامید و بحرانی بزرگ در شهر سیاتل، مقر بوئینگ، پدید ساخت. در مقابل، اندکی بعد گروهی از کمپانیهای بزرگ تسلیحاتی بریتانیا (ویکرز آرمسترانگ، مارکونی، رولزرویس و جنرال الکتریک)، در کنار کمپانی آمریکایی نورثروپ گرومن (Northrop Grumman)، بهعنوان شریک لاکهید وارد عمل شدند!
قرارداد دویست میلیارد دلاری با لاکهید پایان کار نبود و از آن زمان کسانی مانند نورم دیکز (نماینده دمکرات از واشنگتن) و رندی کانینگهام (نماینده جمهوریخواه از کالیفرنیا)، با حمایت از دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، تلاش برای خرید چهل فروند بمبافکن ب. ۲ (B-2 Spirit) را آغاز کردند. این هواپیما بهوسیله کمپانی نورثروپ گرومن، شریک لاکهید در قرارداد ساخت جنگندههای اف. ۳۵، ساخته میشود و قیمت هر فروند آن دو میلیارد دلار است.
بمبافکن ب. ۲ کمپانی نورثروپ گرومن
بدینسان، حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ روندی از سوداگریهای مشکوک مالی را، به بهانه «جنگ با تروریسم»، آغاز کرد که تا به امروز ادامه یافته و بودجه نظامی ایالات متحده آمریکا برای سال ۲۰۰۳ را به رقم ۳۸۰ میلیارد دلار (بیش از یک میلیارد دلار در روز) رسانده است. توجه کنیم که این بودجه حتی در سالهای جنگ سرد نیز توجیه کافی نداشت ولی امروزه به یُمن هیاهوی رسانههای وابسته به این شبکه سوداگر و با برافراشتن مترسکهایی چون بنلادن و القاعده و… توجیه یافته است. (۱) با توجه به این تحولات نگارنده در آن زمان چنین پیشبینی کرد:
با توجه به ارقام خیرهکنندهای که پروژه “جنگ با تروریسم” فراروی مافیای نظامیگرای غرب قرار داده، جنگ در منطقه قطعاً بهسادگی و بهسرعت پایان نخواهد یافت. بیهوده نیست که مقامات دولت بوش مرتب تکرار میکنند که این جنگی طولانی است. در این جنگ طولانی، بنلادن و القاعده بهانهای بیش نیست. هدف غارت است و مهمترین منبع این غارت ثروت ملّی ثروتمندترین کشور جهان، ایالات متحده آمریکا، است. این ارقام نجومی باید هزینه شود تا، بهگفته جرج بوش، با موشک دو میلیون دلاری چادر ده دلاری منهدم گردد. (۲)
اینک که فراغتی حاصل شده، نگارنده میکوشد تا حاصل پژوهش خود را درباره خاندان بوش و شبکه سوداگر فوق عرضه کند. این مقاله به پیشینه مشکوک خاندان بوش و برکشندگان و حامیان آن اختصاص دارد.
کالیگولای آمریکایی
در سال ۱۹۹۲ میلادی دو محقق آمریکایی بهنامهای وبستر تارپلی و آنتون چایتکین کتابی جنجالی منتشر کردند با عنوان زندگینامه غیررسمی جرج بوش. (۳) در این کتاب، نویسندگان فوق حاصل پژوهش خود را درباره پیشینه خاندان بوش عرضه کردند و بر اساس اسناد و مدارک معتبر (۴) چهره ناشناخته و شگفت این خاندان و پپوندهای دیرین و عمیق آن را با شبکهای گسترده و قدرتمند از صاحبان صنایع تسلیحاتی و شیمیایی، دسیسهگران و شیادان مالی و سوداگران مرگ آشکار نمودند.
وبستر تارپلی و آنتون چایتکین در کتاب زندگینامه غیررسمی جرج بوش او را «کالیگولای آمریکایی» نامیدند.
انگیزه نگارش کتاب در ژانویه- فوریه ۱۹۹۱، در جریان جنگ خلیج فارس، در نویسندگان پدید شد؛ جنگی که طی آن جرج بوش (پدر)، در همدستی با سوداگران نظامی ایالات متحده آمریکا و بریتانیا، با قساوت تمام به کشتار دستهجمعی انسانهای بیگناه در عراق مشغول بود. در این زمان، تارپلی و چایتکین از روحیه هممیهنان خود به هراس افتادند؛ مردمی که واقعیات تکاندهنده را نمیدیدند و به تبعیت از بمباران تبلیغات رسمی، با قساوت تمام از فاجعه کشتار انسانهای بیدفاع حمایت میکردند.
کتاب در پائیز ۱۹۹۱ به چاپ سپرده شد در فضایی که نویسندگان احساس میکردند اگر بوش بار دیگر انتخاب شود ایالات متحده آمریکا و تمامی جهان را به یک فاجعه بزرگ سوق خواهد داد. “ما چگونه میتوانستیم امید داشته باشیم که با کارتل قدرتمند بوش تنها بهوسیله یک کتاب مبارزه کنیم؟” ولی نویسندگان آرزو داشتند که این کتاب چشمِ بخشی از مردم آمریکا را به روی واقعیتهای خاندان بوش باز کند. نویسندگان اثر خود را اولین بیوگرافی واقعی جرج بوش معرفی کردند و مطالب مندرج در اتوبیوگرافی جرج بوش (۱۹۸۷) را سرشار از دروغ و تحریف واقعیات خواندند. زندگینامه غیررسمی جرج بوش در آستانه انتخابات ریاستجمهوری نوامبر ۱۹۹۲ منتشر شد.
تارپلی و چایتکین در مقدمه کتاب جرج بوش اول را «کالیگولای آمریکایی» نامیدند (کالیگولا امپراتور دیوانه و خونریز روم باستان است که خود را خدا میپنداشت) و اندیشه اصلی مندرج در کتاب را چنین بیان داشتند:
تز این کتاب بسیار ساده است: اگر در نوامبر ۱۹۹۲ جرج بوش برای دومین بار بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شود، این کشور و جهانیان با فاجعهای در ابعاد عظیم مواجه خواهند شد.
در انتخابات سال ۱۹۹۲ جرج بوش (پدر) شکست خورد، ولی هشت سال بعد این فاجعه بهگونه دیگر تحقق یافت: بهجای پدر، جرج بوش پسر در مسند ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا جای گرفت!
ادامه دارد…
نویسنده: عبدالله شهبازی
پینوشتها:
۱. بودجه پنتاگون در سال ۱۹۷۸، یعنی در آغاز دولت جیمی كارتر، از حزب دمكرات، ۱/۱۱۶ میلیارد دلار بود كه در پایان كار این دولت (۱۹۸۱) به ۵/۱۷۵ میلیارد دلار رسید. با سقوط دولت كارتر، افراطیترین محافل نظامیگرای ایالات متحده بهقدرت رسیدند؛ همان كانونی كه جرج بوش دوّم به آن تعلق دارد. در دوران حاكمیت این كانون، و بهویژه با اعلام پروژه جنونآمیز “جنگ ستارگان” از سوی رونالد ریگان (۱۹۸۳)، بودجه نظامی ایالات متحده در سال ۱۹۸۵ به ۸/۴۲۹ میلیارد دلار رسید. با انحلال رسمی اتحاد شوروی (دسامبر ۱۹۹۱) بهانه “خطر كمونیسم” دیگر نمیتوانست توجیهی برای این سوداگری لجامگسیخته نظامی باشد و در نتیجه بودجه نظامی آمریكا به ۶/۲۷۴ میلیارد دلار تقلیل یافت.
2. صدای عدالت، شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۰، ص ۱۴.
۳. Webster Griffin Tarpley and Anton Chaitkin, George Bush: The Unauthorized Biography, Washington, DC: Executive Intelligence Review, 1992.
۴. آنتون چایتكین، یكی از دو مؤلف كتاب زندگینامه غیررسمی جرج بوش، پسر یاكوب چایتكین، وكیل دعاوی نیویوركی، است كه در سالهای جنگ دوّم جهانی بهدلیل ارتباطات شبكه هریمن- بوش با آلمان هیتلری با ایشان درگیری داشت.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: