تکنیک‌های جاسوسی مدرن

تکنیک‌های جاسوسی مدرن

ارتش سرّی روشنفکران (قسمت نهم) جاسوسی
علوم انسانی؛ الهیات جنگ نرم (۲)

سابقه دوستی دمارانش با شاه ایران به سال ۱۳۵۱ بازمی‌گشت؛ یعنی دو سال پس از آن‌که ژرژ پمپیدو، رئیس جمهور فرانسه، کُنت الکساندر دمارانش ۴۹ ساله را در روزهای اوج جنگ سرد به ریاست سرویس اسناد خارجی و ضد جاسوسی با دو هزار نفر پرسنل برگزید و به او مأموریت بازسازی سیستم جاسوسی فرانسه را داد. (۱۷) او سال‌های آغازین جنگ سرد را به عنوان یک جاسوس جوان در آمریکا گذراند و این شانس را داشت که همراه ژنرال جرج مارشال در جلسات سه جانبه‌ی سرّی وزارت امور خارجه، پنتاگون و سیا برای براندازی احزاب و دولت‌های ضد سرمایه‌داری در سراسر قاره اروپا شرکت کند؛ جلساتی سرنوشت‌ساز که اولین‌بار خطوط کلی استراتژی «بی‌ثبات‌سازی سیاسی» در آن تعریف شد (۱۸) همچنین آموخته بود که در بسیاری از ماموریت‌های امنیتی باید کارها را بدون جا گذاشتن ردپایی و خیلی تمیز با کمک «روشنفکران نخبه»، «هنرمندان»، «روزنامه‌نگاران»، «ناشران» و «مترجمان» پیش برد، هدف‌های جاسوسی را تحقق بخشید و در عین حال، آنان و خود را گرفتار رسوایی‌های جبران‌ناپذیری مانند «قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران» یا ماجرای لو رفتن «شبکه فیلسوفان یهودی» در CIA و MI6 نکرد. (۱۹)

انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها عاشق استخدام نخبگان و دانشگاهیان در سرویس‌هایشان بودند؛ از آنان هم مثل یک «طعمه» و هم در سطوح رهبری عملیات امنیتی «جنگ‌های علم» و «بی‌ثبات‌سازی سیاسی» نیز استفاده می‌کردند، اما دمارانش چنین افراطی را نمی‌پسندید و از رسوایی‌های آن هم می‌ترسید. هر چند زیر و بَم پروژه «براندازی نرم» را می‌شناخت و به نقش حیاتی اندیشمندان واقف بود؛ از قضاء دختر عمویش ترز دوسن فال، رمان‌نویس و ویراستار ارشد انتشارات دو لودئون بود که شب و روزش را با نویسندگان و هنرمندان اروپایی می‌گذراند. دوسن فال گاهی به ۲۰ کیلومتری پاریس و مقر فرماندهی «سرویس محرمانه» در پادگان تورل می‌رفت و به پیشبرد نقشه‌های پسرعمویش کمک می‌کرد. در عین حال دمارانش نمی‌خواست تا آنان و خود را گرفتار رسوایی‌های جبران‌ناپذیر «ترورهای آکادمیک» مانند «ماجرای قتل پروفسور بن‌برکه» کند. (۲۰)

سرویس جاسوسی فرانسه همراه دیگر شرکاء امنیتی خود مانند موساد در دهه ۱۹۶۰ پروژه تشکیل یک «شبکه جاسوسی دانشگاهی» را در مراکش دنبال می‌کردند و همه تلاش خود را به جلب همکاری غیرمستقیم پرفسور مهدی بن‌برکه سیاستمدار ضد آمریکایی مشهور و رهبر اتحادیه ملی نیروهای توده‌ای معطوف ساختند. بن‌برکه از بانیان «استقلال مراکش» بود و به فکر تاسیس دانشگاه سه قاره برای تربیت «روشنفکران ضد استعماری» افتاد. این یک فرصت استثنایی جهت کنترل نامحسوس و تأثیرگذاری پنهان سرویس جاسوسی فرانسه روی محافل آکادمیک و روشنفکری ضد آمریکایی به شمار می‌رفت. فرانسوی‌ها دو گزینه را دنبال کردند. اول، کوشیدند تا به هر طریقی به بن‌برکه نزدیک شوند تا او را جذب کنند و دوم این‌که در صورتِ شکست عملیات جذب، پروژه ترور او را نیز طراحی کردند تا مانع افزایش فزاینده قدرت تئوریک و علمی مخالفان نظام سرمایه‌داری شوند. (۲۱) روز ۲۹ اکتبر ۱۹۶۵، وقتی مهدی بن برکه به دعوت مارگریت دوراس (داستان‌نویس فمینیست و نویسنده فیلم‌نامه هیروشیما عشق من) و ژرژ فرانجو / ژرژ فرانژو به کافه‌ای در مرکز شهر پاریس رفت، ربوده شد و جسدش هرگز به دست نیامد.

مهدی بن‌برکه
مهدی بن‌برکه

اتفاق کثیفی افتاد. فیگون (رابط سرویس جاسوسی فرانسه یا هنرمندان) در سال ۱۹۶۵ مامور می‌گردد تا به بهانه ساختن فیلم مستندی با عنوان مبارز ضد استعمار: مهدی بن‌برکه پروژه ترور او را پیش ببرد. نویسنده فیلم‌نامه مارگریت دوراس و کارگردانش را ژرژ فرانجو (فیلمساز مشهور فرانسوی و سازنده فیلم مرد بدون چهره) انتخاب کردند. فیگون ابتدا با پروفسور بن‌برکه در مصر قرار ملاقات گذاشت و در آنجا یک ژنرال پلیس مخفی مراکش به عنوان «تهیه‌کننده جعلی فیلم» او را شناسایی کرد. سپس برای مقدمات تولید فیلم، با بن‌برکه در پاریس قرار دیداری گذاشتند تا مارگریت دوراس را به عنوان فیلمنامه‌نویس و ژرژ فرانجو را به عنوان کارگردان به او معرفی کنند. بن‌برکه، همراه یک روشنفکر مراکشی دیگر، برای ملاقات با آنان عازم کافه‌ای در پاریس شد، اما همان ابتدای ملاقات، چند مامور لباس شخصی پلیس مخفی فرانسه او را ربودند و پس از انتقال به روستایی کشتند. سال‌ها بعد فاش گشت بن‌برکه قربانی معامله پادشاه مراکش با سرویس جاسوسی موساد و سرویس جاسوسی فرانسه شده است؛ (۲۲) معامله‌ای کثیف که با مشارکت «مهمترین روشنفکر زن» فرانسه، یعنی مارگریت دوراس و فیلمساز شهیری مانند ژرژ فرانجو رخ داد و پشت پرده‌ی ماجرا، موساد طراح اصلی نقشه و سرویس جاسوسی فرانسه مسئول اجرای عملیات ترور بود. (۲۳)

مارگریت دوراس و ژرژ فرانژو

همان سال با همکاری سرویس‌های جاسوسی اروپایی – آمریکایی مالکوم ایکس و ۳ روشنفکر منتقد دیگر لیبرالیسم کشته شدند. (۲۴) در دهه ۱۹۶۰ سازمان‌های سیا و موساد بیشترین آمار قتل‌های «مخالفان سیاسی» و «روشنفکران منتقد» را در کارنامه خود به ثبت رساندند. (۲۵) این سرویس‌ها به سبب ناکامی در عملیات «جاسوسی آکادمیک» به «ترورهای آکادمیک» روی آوردند.

برای نمونه، در سال ۱۹۶۰، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا یک رشته عملیات «شناسایی، نفوذ و ترور مخالفان سیاسی» را در ویتنام پی گرفت که به عملیات فونیکس شهرت یافت. رابرت کومر از چهره‌های شاخص CIA و متخصص جنگ‌های چریکی برای هدایت این عملیات به ویتنام رفت. برابر آمار رسمی، افسران او در نیمه اول دهه ۱۹۶۰ فقط ۲۰ هزار نفر از «انقلابیون ویتنامی» را با خونسردی تمام کُشتند. (۲۶) آمار واقعی این ترورهای سیاسی را تا ۴۰ هزار نفر تخمین زده‌اند. (۲۷) حمام خون منحصر به عملیات فونیکس نبود. از رهبران چپ‌گرای کوبا مانند ارنستو چه گوارا در اکتبر ۱۹۶۷ تا مارتین لوترکینگ، رهبر جنبش ضد تبعیض نژادی آمریکا در آوریل ۱۹۶۸ در عملیات سیا به قتل رسیدند. (۲۸)

وقتی دمارانش به ریاست سرویس رسید، استراتژی‌های «جاسوسی آکادمیک» و «جنگ‌های سیاسی» در اوج ناکارآمدی به سر می‌برد و تبدیل به «ترورهای آکادمیک» و «قتل‌های سیاسی» شد، در حالی که غربی‌ها برای براندازی ایدئولوژی‌ها و دولت‌های رقیب خود نیاز مبرمی به «قدرت نرم» داشتند. وانگهی، رسوایی قتل‌های مخالفان سیاسی – فکری نیز بازتاب‌های گسترده‌ای در جهان یافت. رئیس سرویس جاسوسی فرانسه در فکر احیاء استراتژی از دست رفته و ارتقاء نقش کشورش بود و مدام از خود می‌پرسید گند کار کجا درآمد؟!

سال ۱۳۵۱ که دیدارهای او با محمدرضا پهلوی آغاز گشت، آن‌ها خیلی زود رفاقتی نزدیک با یکدیگر به هم زدند، تا جایی که الکساندر دمارانش لقب «مشاور ویژه اعلیحضرت» را گرفت. (۲۹) سرویس جاسوسی او به سرعت درگیر مسائل انقلاب اسلامی شد و به عنوان یکی از نخستین سرویس‌ها، ابتدای دهه ۱۳۵۰ به بررسی جامع فعالیت‌های شیعیان در ایران پرداخت. رویکرد اطلاعاتی الکساندر دمارانش به انتخاب یک دستیار ایرانی برای رئیس سرویس جاسوسی فرانسه انجامید (۳۰) که تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی نیز در پُست خود ماند. این دستیار که از او با عنوان «جوان سرشناس» یاد شده است، در همه جلسات تحلیل «مسئله ایران» کنار دستِ رئیس سرویس، روسای اطلاعاتی فرانسه در خاورمیانه و رئیس ایستگاه جاسوسی ایران می‌نشست و سرپرستی «گروه متخصصان ایران» را برعهده داشت. دمارانش در یکی از همین جلسات جمله‌ای کنایه‌آمیز گفت که استراتژی آینده‌ی «جهان لیبرال سرمایه‌داری» در برابر «جهان اسلام» را باز می‌تاباند:

فکر کنید ما مردان زمان جنگ‌های صلیبی هستیم. (۳۱)

گزارش‌های سرویس از طریق بولتن‌های اطلاعاتی BR به اطلاع شاه می‌رسید و «علائم طغیان در میان روحانیت» را هشدار می‌داد. (۳۲) برپایه‌ی همین علائم «سرهنگ ال» رئیس ایستگاه جاسوسی فرانسه در تهران، مجری «پروژه نفوذ به درون جامعه شیعی ایران» شد و «با استفاده از دام‌های اطلاعاتی کوشید تا به درون مغز و ذهن کسانی که دشمن غرب تعریف می‌شدند، نفوذ کند.» (۳۳) در واقع فرانسوی‌ها فکر می‌کردند که اگر روزی شیعیان در ایران به قدرت برسند، شبکه‌ای از ایرانیان مسلمان و نخبگان شیعه به کارشان می‌آید. برای همین، یک «شبکه اطلاعاتی در مساجد و هیئت‌های مذهبی» تشکیل دادند و مدام به گسترش آن می‌اندیشیدند. (۳۴) این شبکه از نیمه‌ی دهه ۱۳۶۰ با سرویس‌های جاسوسی موساد و سیا پیوند خورد تا «طرح براندازی تشیع تا سال ۱۳۸۸» را پیش ببرد.

گرچه «پروژه نفوذ» را سازمان جاسوسی سیا نیز در گستره‌ای وسیع‌تر با صدها عامل اجرایی تعقیب می‌کرد و مسئله ایران چنان اهمیتی یافت که در اسفند ۱۳۵۱ ریچارد هلمز، رئیس سابق CIA در مقام سفیر آمریکا به همراه همسر انگلیسی‌اش وارد تهران شد، اما روش تحلیل کُنت دمارانش با هلمز سراسر متفاوت بود. او می‌گفت آمریکایی‌ها اطلاعات خود را از درون فیلتر «ذهنیت غربی» رد می‌کنند و سپس به تفسیر آن می‌پردازند؛ در حالی که باید اطلاعات را براساس «ذهنیت روحانیون» و «انقلابیون شیعه» تفسیر کرد و به تصویری روشن از انگیزه‌ها و اهداف آنان رسید.

از دیگر سو، روش تحلیل سیاسی رهبران ایالات متحده در تقسیم جهان به ۲ بلوک دوستان و دشمنان را نمی‌پسندید و معتقد بود «آن‌ها به تفاسیر مخالف با این قاعده کلی جغرافیایی – سیاسی، تمایلی نشان نمی‌دهند.» (۳۵) دمارانش همین نگاه را سبب شکل‌گیری «بزرگ‌ترین تعابیر غلط اطلاعاتی» در قرن بیستم می‌دانست که کار را به «جنگ جهانی چهارم» رساند؛ چون هیچ تلقی درستی درباره نیروهای مذهبی در حال جوشش از درون جامعه ایران وجود نداشت، (۳۶) بنابراین، پس از به قدرت رسیدن آنها نیز استراتژی مطلوبی برای مهارشان تدوین نگشت. تخمین‌ها و تحلیل‌های اشتباه به سیاست‌ها و تصمیمات ناکارآمد انجامید و این، یک «حلقه اطلاعاتی گمشده» بود که دمارانش پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز برای جستجویش حتی تا پشت جبهه‌های دفاع مقدس و اردوگاه اسیران جنگی در عراق رفت.

همراه با اجرای «پروژه نفوذ» و «شبکه‌سازی در مساجد»، دمارانش پیشنهاد مشارکت در چندین عملیات مخفی سیاسی را به شاه ایران داد که یکی از آن‌ها تأسیس دانشگاه جهانی سوئیس در سال ۱۳۵۲ بود. (۳۷) دمارانش می‌گفت که چون حکومت سلطنتی پشتوانه تئوریک لازم را ندارد، نیازمند یک «پشتوانه‌ی معرفتی» است. کُنت به شاهان ایران و عربستان پیشنهاد داد که روشنفکران و دانشگاهیان «راست‌گرا» تربیت کنند؛ یعنی جمعی از نخبگان که هم گرایش‌های محافظه‌کارانه به سود رژیم سلطنتی داشته باشند و هم فضای «روشنفکری مارکسیستی» را بشکنند. (۳۸) هر ۲ شاه شیفته‌ی طرح شدند. امتیاز این پیشنهاد، «پوشش امنیتی» آن بود، چون سوئیس را همواره نماد یک «کشور بی‌طرف» می‌شناختند که خیلی دشوار به مشارکت در پروژه‌های بزرگ جاسوسی تن می‌دهد. با این حال، دو پادشاه پول کلانی را برای تاسیس دانشگاه جهانی خود کنار گذاشتند و سرانجام دمارانش در مذاکراتش، موافقت دولتمردان این کشور بی‌طرف را برای مشارکت در یک «جنگ علمی» به نفع سلطنت‌طلبان گرفت. (۳۹)

سال ۱۳۵۳، او نظر مساعد شاه را برای سرمایه‌گذاری در یکی از بخش‌های بزرگترین عملیات جاسوسی قرن بیستم (عملیات سری PSB) در حوزه «علوم انسانی» و «روشنفکری» با اسم رمز کیوکپریا (Qkopera) جلب کرد که رفیق مشترکشان، ریچارد هلمز نیز در کادر رهبری آن حضور داشت. (۴۰) یکی از اهداف عملیات، انتشار مجلات روشنفکری ضد کمونیستی بود و از دل آن ده‌ها ژورنال فکری برای ساختن فضای گفتمان‌های لیبرالی درآمد؛ مانند مجله معروف اینکانتر که یهودیان سرشناسی چون سِر آیزایا برلین و ریمون آرون رهبری می‌کردند، (۴۱) اما سال ۱۹۶۶ ارتباطات گسترده‌ی آنان با سازمان سیا فاش گشت و آبروی بزرگترین تئوریسین‌های جهان لیبرال سرمایه‌داری رفت. (۴۲)

شاه که از جنون ضدکمونیستی کم‌نظیری رنج می‌برد، پیشنهاد دمارانش را پذیرفت و به ساواک دستور داد تا سالی ۶۰۰ هزار دلار به سرویس جاسوسی فرانسه برای حمایت از این پروژه بپردازد. (۴۳) بعدها می‌بینیم این تصمیم شاه نیز، وصلت با شکستی سهمگین بود.
ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
۱۷. ژرژ پمپیدو، نخست‌وزیر فرانسه در هنگام ریاست جمهوری ژنرال شارل دوگل و از رهبران جناح راست گلیست‌ها بود. پس از رویدادهای منتهی به حوادث جنبش کارگری – دانشجویی می ۱۹۶۸ و کناره‌گیری دو گل از ریاست جمهوری، پمپیدو از ژوئن ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ رئیس جمهور شد. وی که از دوستان نزدیک الکساندر دمارانش در دوران نهضت مقاومت فرانسه به شمار می‌رفت، پس از رسیدن به ریاست جمهوری وی را با اختیارات ویژه به سمت رئیس کل سرویس جاسوسی منصوب کرد.
۱۸. رئیس کل سرویس جاسوسی فرانسه در خاطراتش این جلسات را شرح می‌دهد. او می‌نویسد که به همراه ژنرال جرج مارشال در جلسات سه جانبه‌ی سری وزارت امور خارجه آمریکا، پنتاگون و سیا برای براندازی احزاب و دولت‌های ضدسرمایه‌داری در سراسر قاره اروپا شرکت کرد. در این جلسات سرنوشت‌ساز که در ستاد مرکزی وزارت دفاع آمریکا برگزار می‌گشت، برای اولین‌بار خطوط کلی استراتژی بی‌ثبات‌سازی سیاسی تعریف شد. نک: جنگ جهانی چهارم، ص ۹۴.
۱۹. Peter Coleman. The Liberal Conspiracy: The Congress for Cultural Freedom and the Struggle for the Mind of Postwar Europe. London: Collier Macmillan Publishers. 1989, 333 Pages. Pp 140- 184.
۲۰. قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران ضد سرمایه‌داری و ضدآمریکایی که طیف وسیعی از «مبارزان مستقل» تا «روشنفکران چپ‌گرا» را در برمی‌گرفت، به بی‌اعتباری کامل سیستم جاسوسی غرب – و نه تنها فرانسه – انجامید. این واقعه تکان‌دهنده که کتابها و فیلم‌های زیادی درباره‌اش به بازار آمد، گویای همکاری پنهان هنرمندان برجسته اردوگاه لیبرال سرمایه‌داری مانند مارگریت دوراس با سازمان‌های جاسوسی غرب برای ترور روشنفکران و مبارزان ضداستعماری است. برای دیدن اسناد کامل ماجرای قتل پرفسور بن برکه، نک:
I saw Ben Barka Get Killed (2005), J’ai vu tuer Ben Barka. Directors: Serge Le Péron. Saïd Smihi, Writers: Serge Le Péron, Saïd Smihi, Frédérique Moreau, Genres: Drama, Stars: Charles Berling, Simon Abkarian, Release Date: 2. November 2005 (France), Production Co: Maïa Films.
۲۱. گالیسو، رنه. «بن‌بر که و جنبش سه قاره». ماهنامه لوموند دیپلماتیک. اکتبر ۲۰۰۵، صص ۱۸ – ۱۶.
۲۲. معمار، مسعود. «امپراطوری سکوت». مجله دیدگاه (فرانسه)، مارچ ۲۰۰۵، صص ۴۵ – ۴۱.
۲۳. پیشین، ص ۴۴.
۲۴. «بن‌بر که و جنبش سه قاره»، ص ۱۸. رنه گالیسو، تاریخدان، استاد ممتاز پیشین دانشگاه الجزیره و رئیس سابق موسسه مغرب – اروپا (وابسته به دانشگاه پاریس) در این مقاله می‌نویسد: «برای دریافتن هدف نهایی ترور بن‌بر که کافی است زنجیره قتل‌های سیاسی و کودتاهایی که در همان دوران به منظور برقراری دوباره نظام ارتجاعی سرمایه‌داری انجام گرفت را برشمرد. تنها در همین سال ۱۹۶۵، روز ۱۳ فوریه هومبرتو دلگدو، یکی از رهبران مخالفین رژیم پرتغال، روز ۲۱ فوریه مالکوم ایکس، روز ۲۱ مه ارنستو مولینا، معاون وزیر دفاع گواتمالا و دیگرانی دیگر نیز کشته شدند. ارنستو چه گوارا در اکتبر ۱۹۶۷، مارتین لوترکینگ در آوریل ۱۹۶۸، کابرال در ژانویه ۱۹۷۳ و … به قتل رسیدند.
۲۵. پیشین.
۲۶. رابرت کومر از دهه‌ی ۱۹۶۰ مسئول شبکه‌های CIA در خاوردور بود و در کشتار انقلابیون ویتنام نقش مهمی ایفا کرد. سال ۱۹۶۶ در دولت لیندون جانسون، مشاور رئیس جمهور در امور ویتنام شد. کومر از جمله مأمورین عالی رتبه سازمان جاسوسی سیا بود که در رسوایی «واترگیت» نامشان به صفحه اول مطبوعات غربی کشیده شد. ویلیام کلبی که مدت‌ها معاون کومر بود، می‌نویسد: «کومر مأموریت داشت تا روح تازه‌ای در جنگ ویتنام بدمد.» برای مطالعه جنایات کومر، نک:
– کلبی، ویلیام. سی سال با سیا. ترجمه ارسلان ثابت سعیدی، تهران: نشر نگرش، صص ۱۸۸ – ۱۷۸.
۲۷. Robert William. Blowtorch Bob: Komer. February 23, 1922 – April 9, 2000.
۲۸. «بن‌بر که و جنبش سه قاره»، ص ۱۸.
۲۹. Christine Ockrent & comte de Marenches. Dans le secret des princes. [Paris]: Stock, 1986, P 15 – 18.
۳۰. جنگ جهانی چهارم، ص ۲۵۶.
۳۱. پیشین، ص ۲۵۵.
۳۲. Dans le secret des princes, p 100 – 118 .
۳۳. جنگ جهانی چهارم، ص ۲۵۵.
۳۴. پیشین، صص ۲۵۷ – ۲۵۴.
۳۵. پیشین.
۳۶. Dans le secret des princes, p 102.
۳۷. سند سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک). طبقه‌بندی سری. گزارش «صورت مذاکرات ریاست ساواک با رئیس سرویس جاسوسی فرانسه»، ۲ مهر ۱۳۵۷، ص ۳.
۳۸. پیشین.
۳۹. پیشین.
۴۰. سند «سازمان اطلاعات خارجی» سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک). طبقه‌بندی سری. گزارش «خلاصه مناسبات ساواک با سرویس جاسوسی فرانسه»، ۲۹ شهریور ۱۳۵۷، ص ۱.
۴۱. برای مطالعه اسناد ماجرای رسوایی بزرگترین عملیات جاسوسی قرن بیستم در حوزه علوم انسانی و روشنفکری، نک:
Carl Bernstein. “The CIA and the Media”. Rolling Stone. 20, October 1977, Pp 48 – 55.
۴۲. Ibid.
۴۳. «روابط اطلاعاتی ایران و فرانسه ۱۳۵۷ – ۱۳۵۱». فصلنامه مطالعات سیاسی، پاییز ۱۳۷۲، شماره دوم، ص ۳۳۲.
منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.

…..

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

میرزا کریم خان رشتی چهرۀ مرموز تاریخ معاصر ایران

میرزا کریم خان رشتی چهرۀ مرموز تاریخ معاصر ایران (۲)

زمانی‌که نهضت جنگل و میرزا کوچک‌خان خطر جدی برای بریتانیا بود، شاهد پیدایش سازمانی سرّی هستیم به هدایت میرزا کریم خان رشتی بنام «کمیته ‌زرگنده».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش − 1 =