ارتش سرّی روشنفکران (قسمت بیستویکم) محسن ثلاثی
سکولاریسم مقدس آمریکایی (۲)
دو سال پس از انتشار ترجمهی عزتالله فولادوند از کتاب انقلاب، انتشارات جاویدان نیز ترجمهی کتاب توتالیتاریسم هانا آرنت را توسط محسن ثلاثی به چاپ رساند تا «هرچه بیشتر خوانندگان فارسی زبان با حکومت نوپدید توتالیتر آشنا شوند و در پیشرفت آگاهی سیاسی هم میهمان ما موثر افتد.» (۴۳) (ناشر عنوان دوم کتاب را حکومت ارعاب، کشتار و خفقان گذاشت که در نسخه اصلی وجود نداشت!) گرچه با گذشت ۳۰ سال، این اثر «بیشترین ضربه را از منتقدان دید» (۴۴) و حتی نویسنده مجبور به پذیرش خطاهای متعددش در نگارش آن گشته بود. (۴۵)
توتالیتاریسم در نخستین سال فعالیت آرنت در CIA منتشر شد و ضرورت سیاسی صهیونیسم را تأیید میکرد. به خاطر کارکرد تبلیغاتی این اثر برای ایالات متحده در زمان انتشارش، «تابعیت آمریکا» را به آرنت دادند. (۴۶) او میگوید «ایدئولوژی» نظامی به وجود میآورد تا بتواند حکومت بر مدیریت جامعه را بر آن بنیاد نهد و این کار ضرورتاً مستلزم ارعاب است. ارعاب یعنی «کاربرد منظم، نهادینه، برنامهریزی شده و بیحد خشونت جسمی و روانی که قانون آن را توجیه میکند» (۴۷) و زادهی حکومتهای آرمانخواه است. به عقیده آرنت، توتالیتاریسم در محیطی میروید و میبالد که شیرازه جامعه به صورت تودههای سرگردان و بیریشه از هم گسیخته باشد و دولتی پوک و بیمغز به شکل «دستگاهی زورگو» بر جامعه حکومت کند. (۴۸)
هدف محسن ثلاثی (۴۹) از ترجمه این کتاب سفارشی CIA در سال ۱۳۶۳، انتشار اثری مرجع در حوزه «جامعهشناسی سیاسی» برای دانشجویانی بود که پس از «انقلاب فرهنگی» و بازگشایی دانشگاهها به سر کلاسهای درس بازگشتند؛ همانطور که در آستانه رویدادهای دوم خرداد ۱۳۷۶ ترجمه کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی از ساموئل هانتینگتون را به عنوان یکی از منابع پایهی تئوریک در زمینهی کودتاهای مخملی منتشر کرد و باز هم تزهای منسوخ جامعهشناسی سیاسی استراتژیستهای پنتاگون را به اردوگاه اصلاحطلبان ایرانی آورد. (یکی از دلایل ناکامیهای پیاپی اصلاحطلبان در پروژه براندازی نرم، اتکاء آنان به همین تئوریهای منسوخ بود که هیچ نسبتی هم با جنس واقعی تحولات در ایران نداشت.)
محسن ثلاثی در کنار باقر پرهام، منوچهر صبوری کاشانی و… پروژه تدوین منابع درسی سکولار را ادامه میداد. به همین سبب انجمن جامعهشناسی ایران که اعضاء نهضت آزادی ایران و چهرههایی چون علیمحمد حاضری (از مدیران موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی) را در دایره تئوریسینهای خود دارد، سال ۱۳۸۶ آنان را به عنوان مترجمان برگزیده در حوزه «علوم انسانی» معرفی کرد. (۵۰) حتی در دولت نهم، روزنامه ایران صفحه ویژهای را به ستایش از محسن ثلاثی اختصاص داد (۵۱) و سازمان میراث فرهنگی (دوره ریاست اسفندیار رحیم مشایی) نیز در فاصله سه ماه ۲ بزرگداشت برای او گرفت! (۵۲) در حالی که ثلاثی همان هنگام در جمع تئوریسینهای سیاسی بنیاد باران (به ریاست سیدمحمد خاتمی) قرار داشت (۵۳) و در همان روز بزرگداشت خود با انتشار پژوهشی پیرامون «رفتار سیاسی» با ارجاع به آراء هانا آرنت، نظام جمهوری اسلامی را نظامی دیکتاتوری خواند که باید سرنگون شود. (۵۴)
وانگهی، او سالها با ترجمه کتابهای فیلسوفان صهیونیست کوشید تا تحلیلی لیبرالیستی از انقلاب اسلامی را در ذهن نخبگان ایرانی حاکم سازد و حتی برگزار کنندگان همایش نکوداشت این مترجم در سازمان میراث فرهنگی رسماً اعلام کردند:
ترجمه آثار متناوب با نیاز روز در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی برای تبیین «پدیدهی انقلاب» از منظر تئوریهای اجتماعی، توسط دکتر «محسن ثلاثی» تأثیرات عمدهای داشته و دانشجویان دورههای مختلف «علوم اجتماعی» را از همان سالهای ابتدای انقلاب با نام این استاد آشنا کرد. (۵۵) برای نمونه ترجمه کتاب «توتالیتاریسم» از «هانا آرنت» در این زمینه بسیار مفید بوده است. (۵۶)
در محافل آکادمیک غرب آراء هانا آرنت با انتقادات ویرانگری رویاروی شد؛ مثلاً یورگن هابرماس او را به عدم درک «خشونت ساختاری» متهم کرد؛ (۵۷) نظریهاش دربارهی «ارعاب ایدئولوژیک» همخوانی تام و تمام با رژیم غاصب اسرائیل یافت که خود از پایهگذاران سیاسیاش بود؛ فرضیه آرنت درباره توتالیتاریسم و سرشت آزادیخواهانه «انقلاب آمریکا» یکسره غلط از آب درآمد و شاگردانش نیز به آن اذعان داشتند؛ (۵۸) حتی سالها بعد به اعتراف مجله پارتیزان ریویو بنیان تمام فرضیههایش که استوار بر تعبیر او از «وضع بشر» بود، فرو ریخت (۵۹) و بهترین ستایشگران آرنت پروژهاش را «شکستی قهرمانانه» خواندند، (۶۰) اما در دوره «انقلاب فرهنگی» آثارش به عنوان مرجعی معتبر برای دانشجویان رشتههای علوم انسانی تلقی گشت و همراه سِر کارل پوپر و سِر آیزایا برلین، در جمع یکی از «سه پیامبر یهودی» اصلاحطلبان جای گرفت. (۶۱)
جالب است که هیچ کدام از این سه نفر، یکدیگر را قبول نداشتند. برای نمونه، برلین میگفت که «آرنت یاوهگویی است که هیچ متفکر جدیای او را بر نمیتابد» (۶۲) اما اصلاحطلبان با استناد به آراء سراپا متناقض آنان پیرامون «کمونیسم روسی»، یک نقد واحد را علیه آرمانخواهی در جمهوری اسلامی اقامه میکردند! حتی رشتههای جامعهشناسی و انسانشناسی در ایران را مدیون محسن ثلاثی و ناصر فکوهی دانستهاند؛ دو چهرهای که در زمره پیروان سیاسی آرنت بودند.
پس از کوششهای فولادوند و ثلاثی، نظریههای آرنت توسط حسین بشیریه به حوزه جامعهشناسی و اندیشهی سیاسی راه پیدا کرد. او از ابتدای دهه ۱۳۷۰ در ماهنامه اطلاعات سیاسی – اقتصادی (وابسته به موسسه اطلاعات) مینوشت. بشیریه نخست با نگارش سلسله گفتارهایی تحت عنوان «اندیشه سیاسی در قرن بیستم» و سپس با تدریس در مراکزی مانند دانشگاه امام صادق (ع) و مؤسسه باقرالعلوم کوشید تا مبانی ایدئولوژیک لیبرال سرمایهداری را در ذهن دانشجویان بگستراند و حتی در میان نخبگان مذهبی هوادارانی بیابد.
سپس توانست تئوریهایش را تا درون جناح موسوم به «نواندیشان دینی» در حوزه علمیه قم نفوذ دهد؛ (۶۳) جناحی نوپا با محوریتِ افرادی چون طه هاشمی و محمدمهدی فقیهی (ناشر مجله نقد و نظر) در دفتر تبلیغات اسلامی قم که بعدها با ادعای مبارزه علیه اصلاحطلبی سکولار، بودجه هنگفتی از نظام گرفتند و پشت میز مدیریت روزنامه انتخاب نشستند، اما به رواج اندیشههای هانا آرنت و دیگر فلاسفه غربی پرداختند. (۶۴) تحلیلگران این روزنامه مانند علیاصغر حقدار با حمایت محمدجواد مظفر، مدیر نشر کویر در ستایش اصول ماسونی میرزا ملکمخان ارمنی کتاب مینوشتند و دلدادهی روایتهای حسین بشیریه از فیلسوفان یهودی بودند. بشیریه در مهمترین کتاب خود با پرداختن به نقش آرنت در «انتقال کودکان یهودی از آلمان به فلسطین» چنین فعالیتهایی را بر شکلگیری تئوری سیاسی او موثر میداند. (۶۵) و با ارائه جمعبندیای از آراء هانا آرنت مینویسد:
«اندیشهی حقیقت» خطری برای «آزادی» در حوزهی زندگی سیاسی است و شرط آزادی، یعنی تنوع و تکثر، را از بین میبرد. در مسلخ دعوای حقیقتِ مطلق، انسانیت و روابط انسانی قربانی میشود. علم و ایدئولوژی و مذهب، بدینسان کار ویژهی واحدی دارند… مانع تنوع عقاید میشوند. تا حقیقتی «ثابت» نشده است، «آزادی» هست. آنچه با زندگی انسان رابطهای عمیق و نزدیک دارد، نه حقایق علمی و فلسفی و مذهبی (کلاً حقایق عقلانی)، بلکه حقایق واقعی و منفرد و تاریخی است. (۶۶)
این، روایت حسین بشیریه از لبلباب اندیشهی سیاسی هانا آرنت است که گرچه هیچیک از مبانی معرفتی آن مستدل نیست و به اذعان منتقدان شهیر، مفروضات غلطی در دل خود دارد، اما اصلاحطلبان ایران را فریفت، آنان را به سوی «حقیقتستیزی» و «آرمانگریزی» کشاند و در آخر به «دینستیزی» واداشت. از دهه ۱۳۶۰، اغلب نقدهای آنان به «حکومت ایدئولوژیک» از تزهای منسوخ و بیانیههای سیاسی لیبرالهای یهودی برآمد. البته مترجمان سکولار و اصلاحطلبان هیچگاه نگفتند که با کدام مبانی عقلی، از ناتوانی مذهب و فلسفه برای ایجاد «رابطهای عمیق با زندگی انسانی» دم میزنند. هیچگاه آشکار نشد که کدام مبانی علمی یا تجربهی تاریخی، جواز تعمیم نظریههای نامعتبر آرنت را به فضای سیاسی ایران میدهد. هیچگاه شرح ندادند که برپایهی چه خبر و مصلحتی باید حقیقت دینی را به نفع آزادی لیبرال کُشت یا چرا باید عقلانیت فلسفی را به مسلخ آراء لیبرالهای یهودی بُرد. فقط طوطی صفت، روخوانی و رونویسی میکردند؛ بدون شرح و نقدی.
مثلاً، آرنت مسئله «یهودستیزی» را برای توجیه «ضرورت سیاسی تاسیس اسرائیل» مدام به کار میبرد و نشان دادیم که اساساً، عناصر اندیشهاش در حول و حوش آن شکل گرفت. سال ۱۳۶۵، عبدالکریم سروش نیز با ارائه گفتاری در دانشگاه تهران تحت عنوان «مبانی نظری فاشیسم» آراء آرنت را تکرار کرد و جمهوری اسلامی را به سبب «یهودستیزی» یک نظام فاشیستی خواند. (۶۷)
در واقع، این نظریهها که حتی بدون ضمیمه نقدهای غربیان توسط عزتالله فولادوند، محسن ثلاثی و… به ایران راه یافت، کمکم به اندیشه حلقهی موسوم به «روشنفکران دینی» شکل میداد تا جایی که سروش با پذیرش دو رکن اندیشه آرنت پیرامون «خشونت» و «انقلاب» میگوید:
مشی من و دیگر دوستان ما این بود که میگفتیم باید از اول بنشینیم و روشن کنیم که آیا آنچه در حال وقوع است، جزء «عرضیات» انقلاب است یا «واقعیات» آن. من به این نتیجه رسیدم که «خشونت» جزء واقعیات است که انقلاب به تدریج این واقعیات را بسط داد. (۶۸)
یک سال پس از سخنرانی سروش، انتشارات روشنگران نیز ستایشنامهی آرنت را از کودتای ناکام آمریکا در مجارستان (نخستین سرچشمهی کودتای مخملی) با ترجمه کیومرث خواجویها منتشر کرد تا به خیال خود راهی برای «مبارزه با فاشیسم» در ایران بگشاید. (۶۹) اکبر گنجی که سخت دلدادهی آرنتِ صهیونیست بود، ابتدا در ماهنامه کیان به اشاعه تفکر او و شاگرد برجستهاش آگنش هلر درباره فاشیسم و مقایسه تطبیقی آن با ایران پرداخت. (۷۰) گنجی در نخستین سخنرانی خود پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ (مصادف با سالروز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و ورود سازمان منافقین به فاز جنگ مسلحانه) در دانشگاه علوم پزشکی شیراز ضمن تعمیم نظریههای هانا آرنت به جامعه ایران خیلی صریح گفت: «جنبش فاشیستی، جنبشی است که با مدرنیته مخالف است.» (۷۱)
اگر هر مخالف یا منتقد مدرنیته از عمله و نحلهی فاشیسم باشد، پس دیگر فلسفهبافی دربارهی تکثّر و تنوّع عقاید چه معنایی دارد؟! گنجی سپس همداستان با سیدجواد طباطبایی که «انقلاب اسلامی را انقلاب نمیداند» و مانند عزتالله فولادوند، از شکست ناگزیر این انقلاب سخن میگوید:
هر «انقلاب کلگرایانه» که مدعی تغییر کل ساختارها باشد، لزوماً به «توتالیتاریسم» میکشد و شکست میخورد. آرنت میگوید چون آن نمونهها شکست خورده، پس آنها انقلاب نیستند. پس انقلاب چیست؟ انقلابی که ادعایش محدود است. به هیچ چیز نمیخواهد دست بزند، فقط میخواهد آزادی ایجاد کند. به همین خاطر است که دکتر «سیدجواد طباطبایی» میگوید من انقلاب اسلامی را انقلاب نمیدانم، ولی انقلاب مشروطه را انقلاب میدانم. چون انقلاب مشروطه نمیگفت ما میخواهیم همه چیز را تغییر دهیم، بلکه میگفت ما فقط میخواهیم آزادی و حکومت قانون ایجاد کنیم. (۷۲)
این گفتارها اغلب نشان از فقدان عقلانیتِ حداقلی در ذهن و روان صاحبانش دارد. چگونه میتوان به استقرار «حکومت قانون» از رهگذر یک انقلاب اندیشید، اما سازههای رژیم سابق را -که مولد بیقانونی و استبداد بودند- تغییر نداد؟! اگر نظامی فاقد شاخصهایی مانند آزادی و قانون است، لاجرم باید ساختارهای آن متناسب با آرمانهای انقلابیون تغییر کند و چه بسا نیاز به «انقلاب کلگرایانه» ضرورت داشته باشد تا هدفهای انقلابی تحقق یابد. با سادهترین نقدها دست تئوریهای منسوخ آرنت و پیروانش رو میشود. اکبر گنجی خیالپردازیهای افراطی خود را در کتاب تلقی فاشیستی از دین و حکومت نیز بر ستون تزهای کتاب توتالیتاریسم استوار ساخت که حتی دیگر نزد محافل آکادمیک غرب اعتبار نداشت. هم دیدگاه سروش و هم نظر گنجی درباره خشونت و انقلاب، عین مقدمه عزتالله فولادوند در سال ۱۳۵۹ بر ترجمه کتاب آرنت بود. (۷۳)
از نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ و با پیروزی اصلاحطلبان در هفتمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، ترویج نظریههای آرنت به عنوان بخشی از پازل کودتای ایدئولوژیک (جنگهای علم) علیه ریشههای معرفتی انقلاب اسلامی در روزنامههای اصلاحطلب شتاب گرفت. حزب کارگزاران سازندگی ایران بیشترین انرژی را صرف اجرای این پروژه کرد. ابتدا روزنامه همشهری که با بودجه شهرداری تهران تغذیه مالی میشد، اما سخنگوی این حزب بود، از آبان ۱۳۷۶ با چاپ منظم مقالات رامین جهانبگلو و محمد قوچانی (با نام مستعار علیرضا کیان)، فرزاد حاجی میرزایی و فاطمه مینایی به شرح «فلسفه سیاسی آرنت» پرداخت (۷۴) و تبلیغ او را به عنوان «فیلسوف خشونتگریز» (۷۵) و اندیشمندی «در آرزوی روشنایی» (۷۶) پیگرفت.
همین «خط سیاسی واحد» مانند یک «ماموریت ویژه» برای گسترش آراء آرنت توسط یک مترجم سکولار به نام منصور انصاری در چندین روزنامه متفاوت پیگیری میشد. انصاری از پیروان سیاسی حسین بشیریه در پروژه «گذار به دموکراسی» است (۷۷) و سال ۱۳۷۹ کتاب هانا آرنت و نقد فلسفه سیاسی را توسط نشر مرکز به بازار نشر فرستاد. (۷۸) او نه تنها مقالاتش را در روزنامههای همشهری و نشاط و اعتماد منتشر میکرد، (۷۹) بلکه در روزنامه اطلاعات نیز درباره آرنت مینوشت (۸۰) و سپس سلسله مقالاتی را برای معرفی این چهره صهیونیست در روزنامه انتخاب به چاپ رساند؛ (۸۱) روزنامهای که به ظاهر موضع ایدئولوژیک سراپا متفاوتی با رسانههای اصلاحطلب از خود بروز میداد، ولی در عرصه اندیشه سیاسی غرب پیرو آنان بود!
در کنار انصاری، همان هنگام کیواندخت قهاری (خبرنگار رادیو دویچه وله) و محمدرضا نیکفر (تئوریسین لائیکِ رادیو زمانه) همین خط سیاسی را در فصلنامه نگاه نو و روزنامه همبستگی ادامه میدادند (۸۲) و حتی روزنامه ایران با استفاده از نویسندگان ضدانقلاب مانند بهرام محیی یا افرادی چون محمدرضا مرادی طادی به اشاعه آراء آرنت دامن میزد. (۸۳) محیی که از تئوریسینهای سایت ایران امروز (وابسته به گروهک تروریستی فدائیان خلق) و همکار رادیو آلمان بود، همان خطمشی تحلیلگران CIA را برای تبلیغ آرنت به عنوان «اندیشمندی آزاده و انساندوست» در روزنامه دولت اصلاحات نیز ادامه میداد و مقالاتش را در روزنامه ایران به چاپ میرساند، چون اعتقاد داشت که گسترش آراء این فیلسوف یهودی میتواند یک مدل تحلیلی را برای «نفی انقلاب اسلامی» در ذهن مخاطبان بیافریند:
هنگامی که نگاهی به تجربه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در میهن خود میاندازیم، ژرفاندیشی «هانا آرنت» در مورد روند «از خود بیگانگی قدرت» برایمان مفهومتر میگردد: حاکمیت برآمده از انقلاب که در آغاز از پشتیبانی وسیعترین لایههای اجتماعی برخوردار و به مفهوم «آرنتی» دارای قدرت واقعی بود، اما با گذشت زمان و برای انحصاری کردن سیطره خود، تدریجاً قهر سازمانیافته را جانشین قدرت واقعی ساخت و سرانجام به رویارویی با مردم کشیده شد. امروز با مسخ همه نهادهای قدرت در ایران، از آنها چیزی جز ابزاری برای ارعاب، سرکوب و یا تحمیق مردم باقی نمانده است. گویی در همین زمینه است که هانا آرنت تصریح میکند: «عنصر مخرب پیروزی قهر بر قدرت، در هیچجا روشنتر از قلمرو حکومت ترور بروز نمیکند. البته ترور همان قهر نیست، زیرا حکومت ترور هنگامی جانشین حکومت قهر میشود که این دومی پس از نابودی همه نهادهای قدرت، کنارهگیری نمیکند، بلکه برعکس کنترل مرکزی دستگاه دولتی را عهدهدار میشود.» با این حال به نظر آرنت، هرگز دولتی وجود نداشته است که بتواند به طور کامل فقط بر «وسایل قهر» متکی باشد. زیرا حتی حکومتهای توتالیتر که مهمترین ابزار حکمرانیشان زندان، ترور پلیسی و شکنجه است نیز به قدرتی نیازمندند که در چنین حالتی از پلیس مخفی و مزدوران خبرچین آن تشکیل میشود. (۸۴)
هدف تحلیلگر سازمان فدائیان خلق آن بود که با اتکاء به نظریههای هانا آرنت یهودی از نظام جمهوری اسلامی تصویر یک «حکومت ترور» و «فاقد پشتیبانی مردمی» را بسازد که صرفاً برپایهی «قدرت قهر» به حیاتش ادامه میدهد؛ سپس با تکیه بر همین آراء میگفت فروپاشی جمهوری اسلامی گریزناپذیر است!
با آغاز دهه ۱۳۸۰، هر قدر که آغاز شمارش معکوس پروژه کودتای مخملی نزدیکتر میشد، روزنامههای زنجیرهای نوروز، شرق، اعتماد، مردمسالاری، توسعه، دوران امروز و اعتماد ملی با نشر مقالاتی از محمدسعید حنایی کاشانی، محمدتقی قزلسفلی، حبیبالله فاضلی، بزرگمهر شرف الدین، فرزانه نصرآبادی، امید مهرگان، صالح نجفی، امین بزرگیان، مژگان مقتدر، علی نیان، پریسا رضایی، مسعود رفیعی، طالقانی، رسول نمازی، داوود نادمی، گیتی پورزکی و… به روند گسترش اندیشههای آرنت در حوزه انقلاب و توتالیتاریسم شتاب بیشتری میدادند. (۸۵) این تیم سیاسی سکولار، آرنتِ صهیونیست را مانند یک منجی بیبدیل به ایرانیان معرفی میکردند و تئوریهای منسوخ وی را روشی برای گذار به جامعه باز میستودند، چنانکه خشایار دیهیمی در روزنامههای صدای عدالت (به مدیر مسئولی هاشم هاشمزاده هریسی، عضو مجلس خبرگان رهبری) و همبستگی برای «راه جستن به بیرون از ظلمت» در ایران، التزام به اندیشههای آرنت را ضروری میدانست. (۸۶) برای همین، او کتاب فلسفه سیاسی هانا آرنت اثر لی بردشا را توسط انتشارات طرح نو به چاپ رساند. (۸۷)
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
43. آرنت، هانا. توتالیتاریسم. ترجمه محسن ثلاثی. تهران: سازمان انتشارات جاویدان، اسفند ۱۳۶۳، ۳۵۲ ص.
44. واتسن، دیوید. هانا آرنت، ص ۳۰.
45. پیشین.
46. Watson, David. Hannah Arendt, p 80.
47. parekh. B. “Arendt, Hanna”. Routledge Encyclopedia Of Philosophy. London & New York: Routledge, 1998, 1, Pp 369-373.
48. Ibid.
49. محسن ثلاثی متولد سال ۱۳۲۴ در بابل، از مترجمان سکولار حوزه علوم انسانی و از تئوریسینهای کودتای مخملی در ایران است که آثار جاسوسان برجسته سازمان سیا مانند هانا آرنت و استراتژیستهای کودتای مخملی چون ساموئل هانتینگتون را به فارسی برگردانده است. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مازندران به پایان رساند و سپس برای تحصیلات دانشگاهی به تهران آمد. ثلاثی دارای لیسانس زبان و ادبیات فارسی و فوق لیسانس علوم اجتماعی از دانشگاه تهران است. از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۴ در هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران عضویت داشت و دروس ساخت ذهنی انسان ابتدایی، تاریخ جامعهشناسی، انسانشناسی سیاسی، انسانشناسی فرهنگی، متون تخصصی علوم اجتماعی به زبان انگلیسی را تدریس میکرد. ثلاثی تاکنون ۲۷ اثر منتشر کرده و اولین اثر او ترجمهای از کتاب جامعه نو نوشتهای. اچ. کار بود و سال ۱۳۵۷ خرد و انقلاب از هربرت مارکوزه را به فارسی برگرداند. سپس کتابهای سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی اثر ساموئل هانتینگتون، جامعهشناسی دین اثر مالکوم همیلتون، توتالیتاریسم از هانا آرنت، اسلام و سرمایهداری از رودنسون، کالبدشکافی چهار انقلاب از برینتون، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، انقلاب فرانسه و رژیمهای پیش از آن اثر الکسی دتوکویل، فلسفه و اندیشه سیاسی سبزها اثر اندرو دابسون و … را به زبان فارسی ترجمه کرد. بسیاری از آثار ترجمه شده ثلاثی به عنوان منابع کنکور کارشناسی ارشد در رشتههای جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی معرفی شده است؛ مانند کتاب درآمدی بر جامعهشناسی نوشته بروس کوئن. این مترجم سکولار و تحلیلگر بنیاد باران در بیست و دومین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران مورد تقدیر قرار گرفت.
50. انجمن جامعهشناسی در ایران در یک نظرسنجی از اعضای خود، محسن ثلاثی ، منوچهر صبوری کاشانی، باقر پرهام و عبدالحسین نیکگهر را به عنوان مترجمان پیشکسوت علوم اجتماعی ایران انتخاب کرد. نک: «گزارش رئیس انجمن جامعهشناسی ایران». خبرگزاری کتاب ایران، ۲۳ بهمن ۱۳۸۶، از:
http://www.ibna.ir/vdce7f8z.jh8nwi9bbj.html
51. «ترجمان جامعه: درباره محسن ثلاثی». روزنامه ایران، شماره ۳۵۷۶، ۱ اسفند ۱۳۸۵.
52. این ۲ بزرگداشت در آبان و بهمن ۱۳۸۶ برگزار شد. شگفتانگیز است که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری (دوره ریاست اسفندیار رحیم مشایی) این مراسم را نه تنها با همکاری انجمن جامعهشناسی ایران و جهاد دانشگاهی، بلکه با مشارکت تعدادی از ناشران معارض با انقلاب اسلامی مانند انتشارات آگاه، نشر نی، نشر مرکز، نشر اختران و نشر ققنوس در سالن ابنخلدون دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد. نک: «نکوداشت مترجمان حوزه علوم اجتماعی ایران». خبرگزاری کتاب ایران، ۲۱ بهمن ۱۳۸۹، از:
http://www.ibna.ir/vdchx-nz.23nmxdftt2.html
53. نکته جالب آن است که محسن ثلاثی در روز بزرگداشت خود توسط سازمان تحت مدیریت اسفندیار رحیم مشایی، مشغول پیشبرد یک بحث تئوریک برای صورتبندی پروژه براندازی جمهوری اسلامی از رهگذر اتحاد «روشنفکران» و «سرمایهداران» در بنیاد باران (به ریاست سید محمد خاتمی) بود! برای مطالعه تئوریهایی که محسن ثلاثی به بنیاد باران برای «تخمین کنشهای سیاسی»، «رفتارشناسی سیاسی»، «ایجاد دگرگونی سیاسی» و … ارائه کرده است، نک: الف) ثلاثی، محسن. «رفتار سیاسی». سایت رسمی بنیاد باران، ۲۳ بهمن ۱۳۸۶، از:
http://www.baran.ogr.ir/?sn=news&pt=full&id=1148
ب) محسن ثلاثی. «در نقد کاریزما». سایت رسمی بنیاد باران، ۱۲ آبان ۱۳۸۶، از:
http://www.baran.org.ir/?sn=news&pt=full&id=693
54. پیشین.
55. «جامعه علمی کشور به ترجمه نیاز دارد». خبرگزاری کتاب ایران، ۲۳ بهمن ۱۳۸۶، از:
http://www.ibna.ir/vdce7f8z.jh8nwi9bbj.html
56) الف) اطلاعیه روابط عمومی پژوهشکده سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از برنامههای نکوداشت محسن ثلاثی نک: سایت پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، از:
http://www.ichto.ir/rcan/tabid/12647/language/fa-IR/Default.aspx
ب) همچنین برای مطالعه گزارش رسمی سازمان میراث فرهنگی از مراسم بزرگداشت محسن ثلاثی، نک: «نقش ترجمه در گسترش مردمشناسی ایران؛ به مناسبت نکوداشت استاد محسن ثلاثی». خبرنامه مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، شماره ۲، ص ۷.
57. فری، جان مارک. «مفهوم ارتباطی قدرت و حاکمیت». ترجمه ب، کیوان. مجله نگرش (چاپ اروپا). شماره ۴، آذر ۱۳۸۱.
58. الیزابت یونگ بروئل، شاگرد آمریکایی پرآوازه آرنت که پس از مرگ استادش کتاب هانا آرنت؛ برای عشق جهان را نوشت، در این کتاب به مسئله «جورج بوش و توتالیتاریسم آمریکایی» میپردازد و نشان میدهد که کشور آرمانی آرنت چگونه به ورطه استبداد مدرن غلتیده است. از این رو، حتی برجستهترین شاگرد آرنت دست به یک اعتراف ناخواسته علیه تئوریهای استادش میزند. این کتاب یک زندگینامه مفصل از آرنت است که سال ۲۰۰۴ پس از بازنگری تجدید چاپ شد و یکی از مهمترین منابع در شناخت این فیلسوف یهودی به شمار میرود. نک:
Yonug-bruehl, Elisabeth. Hannah Arendt: For Love of the World.
59. Jay, Martin. “Hannah Arendt: Opposing Views”, Partisan Review, No. 45, 1978, Pp 356, 368.
60. Watson, David. Hannah Arendt, P 116.
61. «اتوپیای آزادی» در: قوچانی، محمد. فیلسوفها و شومنها، صص ۱۴۶ – ۱۳۴.
62. جهانبگلو، رامین. در جستجوی آزادی؛ گفتگو با آیزایا برلین. ترجمه خجسته کیا. تهران: نشر گفتار، ۱۳۸۱، صص ۱۱۰ – ۱۰۷.
63. قوچانی، محمد. «استاد و شاگردانش: نگاهی به آثار و افکار دکتر حسین بشیریه». روزنامه همشهری، ویژهنامه نوروز ۱۳۸۲، ص ۶۵ – ۵۵.
64. از میان چندین نمونه، نک:
الف) کرباس فروشان، محمدعلی. «هانا آرنت». روزنامه انتخاب، ۱۸ مهر ۱۳۸۰.
ب) انصاری، منصور. «نقد آرنت بر مدرنیته». روزنامه انتخاب، ۱۴ آبان ۱۳۷۹.
65. بشیریه، حسین. لیبرالیسم و محافظهکاری (تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم). چاپ دوم. تهران، نشر نی، ۱۳۷۹، ص ۱۳۱.
66. پیشین. صص ۱۵۷ – ۱۵۶.
67. برای مطالعه شرح این مدعا از منظر سروش، نک: توکلیان، جلال. «تورقی در دفتر ایام سروش». سایت عبدالکریم سروش. ۲۹ آذر ۱۳۸۴، (بازیابی شده در ۸ شهریور ۱۳۸۹) از:
http://www.drsoroush.com/Persian/On_DrSoroush/P-CMO-13840929-JalalTavakolian.html
68. «مصاحبه با عبدالکریم سروش». مجله نامه، شماره ۲۹، بهمن ۱۳۸۲.
69. آرنت، هانا. انقلاب مجارستان (امپریالیسم توتالیتر). ترجمه کیومرث خواجویها. تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۶۶.
70. گنجی، اکبر. «متن سخنرانی در سمینار بیستمین سالگرد دکتر علی شریعتی در دانشکده علوم پزشکی شیراز». ماهنامه کیان، شماره ۲۹، آذر و دی ۱۳۷۶.
71. گنجی، اکبر. تلقی فاشیستی از دین و حکومت. تهران: طرح نو، ۱۳۷۸، ص ۲۰۷.
72. پیشین، صص ۲۳۳ – ۲۳۲.
73. خشونت. ترجمه عزتالله فولادوند، صص ۱۱ – ۵.
74. از میان نمونههای متعدد، نک: الف) انصاری، منصور. «جایگاه توتالیتاریسم در اندیشه سیاسی هانا آرنت». روزنامه همشهری، ۲۸ آبان ۱۳۷۶.
ب) آرنت، هانا. «باریکه راههای اندیشیدن». ترجمه فرزاد حاجی میرزایی. روزنامه همشهری، ۲۱ آذر ۱۳۷۸.
ج) جهانبگلو، رامین. «هانا آرنت و سیاست مدرن». روزنامه همشهری، ۵ دی ۱۳۸۱.
د) جهانبگلو، رامین. «فلسفه سیاسی». روزنامه همشهری، ۲۳ فروردین ۱۳۸۲.
75. کیان، علیرضا. «هانا آرنت؛ خاطرهنویس خشونت». همشهری ماه، شماره ۷، مهر ۱۳۸۰.
76. وستبروک، رابرت ب. «هانا آرنت و آرزوی روشنایی». ترجمه فاطمه مینایی. همشهری ماه، شماره ۷، مهر ۱۳۸۰.
77. منصور انصاری، دانشآموخته رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران و از نزدیکان حسین بشیریه در پیشبرد پروژههای تئوریک – سیاسی وی برای تحقق کودتای مخملی مانند پروژه «دموکراتیزاسیون» است. برای دیدن نمونهای از همکاریهای انصاری و بشیریه، نک: انصاری، مسعود. «مردم دموکراسی را چگونه میبینند؟» در: بشیریه، حسین، گذار به دموکراسی تهران: نشر نگاه معاصر، ۱۳۸۴، ۳۳۷ ص.
78. انصاری، منصور، هانا آرنت و نقد فلسفه سیاسی. تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۹.
79. برای نمونه، نک: کانوون، مارگارت. «سبک اندیشه سیاسی هانا آرنت». ترجمه منصور انصاری. روزنامه نشاط، ۸ اردیبهشت ۱۳۷۸.
80. برای نمونه، نک: انصاری، منصور. «جنبههای عصر مدرن». روزنامه اطلاعات، ۲۷ مرداد ۱۳۷۶.
81. برای دیدن برخی نمونههای این مقالات در روزنامه انتخاب، نک:
الف) انصاری، منصور. «نقد آرنت بر مدرنیته». روزنامه انتخاب، ۱۴ آبان ۱۳۷۹.
ب) انصاری، منصور. «آرنت و بیگانگیهای دنیای مدرن». روزنامه انتخاب، ۱۵ آبان ۱۳۷۹.
ج) انصاری، منصور. «تقابل انسان متصرف و انسان مفسر». روزنامه انتخاب، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۰.
82. الف) آرنت، هانا. «تنها یک حق بشر وجود دارد». ترجمه کیواندخت قهاری. فصلنامه نگاه نو، شماره ۳۸، پاییز ۱۳۷۷.
ب) نیکفر، محمدرضا. «حقوق بشر و حقوق شهروند». فصلنامه نگاه نو، شماره ۳۹، زمستان ۱۳۷۷.
ج) آرنت، هانا. «حقوق بشر، رویکردی دیگر». ترجمه کیواندخت قهاری. روزنامه همبستگی، ۲۶ آبان ۱۳۸۰.
83. الف) محیی، بهرام. «فلسفه سیاسی هانا آرنت». روزنامه ایران، ۲۱ آبان ۱۳۸۲.
ب) مرادی طادی، محمدرضا. «هانا آرنت، سیاست و انقلاب». روزنامه ایران، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۲.
84. محیی، بهرام. «مفاهیم قدرت و قهر در فلسفه سیاسی هانا آرنت». سایت ایران امروز، ۲۷ تیر ۱۳۸۲، از:
http://archiv.iran-emrooz.net/farhang/1381/mohyi820427.html
این مقاله ابتدا در سایت ایران امروز (ارگان گروهک تروریستی فدائیان خلق) منتشر شد و ۴ ماه بعد، روزنامه ایران با تلخیص آن را بازنشر کرد! نک: محیی، بهرام. «فلسفه سیاسی هانا آرنت». روزنامه ایران، ۲۱ آبان ۱۳۸۲.
85. برای نمونه از میان دهها نمونه، نک:
الف) رفیعی طالقانی، مسعود. «قدرت و قهر در اندیشه هانا آرنت». روزنامه همبستگی، ۲۰ دی ۱۳۸۴.
ب) کشیشیان، گارینه. «مفهوم انقلاب از نگاه آرنت». روزنامه دوران امروز، ۲۳ بهمن ۱۳۷۹.
ج) کشیشیان، گارینه. «قدرت ارتباطی». روزنامه نوروز، ۱۰ تیر ۱۳۸۰.
د) مهرگان، امید. «آرنت و انسان سیاسی». روزنامه شرق، ۲۶ مهر ۱۳۸۲.
هـ) بزرگیان، امین. «چیستی انقلاب». روزنامه شرق، ۱۸ بهمن ۱۳۸۳.
و) مقتدر، مژگان. «سیاست برای فیلسوف آلمانی». روزنامه شرق. ۱۳ آذر ۱۳۸۴.
ز) نیان، علی. «اندیشیدن به قدرت». روزنامه شرق، ۹ مرداد ۱۳۸۵.
ح) نادمی، داوود. «منادی قدرت، مخالف قهر». روزنامه اعتماد، ۱۷ اسفند ۱۳۸۴.
86. الف) دیهیمی، خشایار. «راه جستن به بیرون از ظلمت». روزنامه صدای عدالت، ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۵.
ب) دیهیمی، خشایار. «سیاست عالم اقناع است، نه عالم زور». روزنامه همبستگی، ۴ اردیبهشت ۱۳۸۴.
87. بردشا، لی. فلسفه سیاسی هانا آرنت. ترجمه خشایار دیهیمی. تهران: طرح نو.، ۱۳۸۰.
منبع: پیام فضلینژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.
محسن ثلاثی ، محسن ثلاثی ، محسن ثلاثی ، محسن ثلاثی ، محسن ثلاثی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: