ارتش سرّی روشنفکران (قسمت بیستوهشتم) ریشههای انگلیسی
سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایهداری (۴)
هر داستانی را باید از جایی آغاز کرد و داستان «دموکراسی»، «آزادی» و «مشروطهطلبی» در غرب نیز از یک «پوکِر انگلیسی» شروع میشود. انگلیسیها مدعیاند پوکِربازان قهاری هستند و البته در زمین سیاست نیز بازی پوکر (Poker) را به بازی شطرنج ترجیح میدهند. در شطرنج همه چیز شفاف است و تنها یک ذهن پخته در کنار اجرای مو به موی قواعد بازی و تجربهی غنی بازیگر، به چیرگی بر حریف میانجامد.
بازی شطرنج قاعدهمند و روشمند است، اما پوکر اینچنین نیست؛ قماری است بدون ضابطه. برای همین در بازی پوکر حتی هنگامی که یک ورقباز بدترین دست را بیاورد، اگر بلوفزدن را خوب بلد باشد، میتواند بازیِ باخته را همان لحظهی آخر ببرد؛ می تواند در حین بازی «جنگ روانی» بهراه بیندازد و یا با کُری خواندن، رقیبی را که کارتهای خوبی در دست دارد، فریب بدهد، مأیوسش کند تا او را به کنار کشیدن از بازی وادارد.
پوکر نوعی از بازی ورق و یکی از معروفترین بازیهای قمارخانهای در سرتاسر جهان است که با شانس و بلوف زدن بسیار همراه است.
پوکرباز حرفهای برای بُردن، دست به هر کاری میزند و قاعدهای جز «بلوف» نمیشناسد. او میتواند شرکاء رقیبش را وادار کند تا دست او را بخوانند و گزارش کنند یا از طریق همین شرکاء اجیر شده، اطلاعات غلطی از دست خود به رقیب برساند. خلاصه، بازی پوکر یک «قمار پیچیده» است و در لحظهای که باخت بازیگر حتمی به نظر میرسد، بُلوفی غافلگیرانه یا درآوردن کارتی از آستین همه چیز را جبران میکند.
جیمز باند در نقش جاسوس سرویس MI6 در فیلم کازینو رویال (Casino Royale) نماد خوبی برای سیاست «پوکر انگلیسی» است، اما هر قدر هم این فیلمهای سفارشی روی پردهی سینماها برود و در ایران هم دوبله شود، دیگر دورهی پوکربازی در سیاست گذشته است؛ حالا از قلب لندن هم، صدای «شورش فقرا» را میتوان شنید!
بزرگترین بازی «پوکر انگلیسی» در سیاست با «کودتای مسلحانه سرمایهداران» شروع میشود؛ همان شورش «ماگنا کارتا» در سال ۱۲۱۵.م که به «انقلاب اشراف انگلستان» تعبیر گشت [منشور کبیر یا مَگنا کارتا : Magna Carta]، یگانه انقلابی که «حقوق شهروندان» و «عدالت اجتماعی» در زمرهی مطالبات و شعارهای آن نبود و در واقع، اولین کودتای مسلحانه و راستگرایانهی تاریخ انگلستان بهشمار میرود. (۱)
«دموکراسی» زادهی نظام ایدئولوژیک و سیاسی «سرمایهداری» است، چنانکه هیچ چیز مانند سرمایهداری در پیدایش «جهان مدرن» تاثیر نداشته و این نظام بیش از هر جا در انگلستان ریشه دواند؛ زیرا «اشراف بریتانیا» از مستقلترین اشراف اروپا بودند و به روایت فرید زکریا در کتاب آینده آزادی:
«پایههای آنچه ما حکومت قانون مینامیم، در بدهبستانهای قرون وسطایی اشراف با پادشاهان شکل گرفت.» (۲)
در زمان پادشاهی هنری دوم در انگلستان، وقتی حقوق اشرافِ سرمایهدار تهدید شد، آنان نبرد ۴۰ سالهی خونینی را علیه حکومت بهراه انداختند که سرانجام به امضاء یک قرارداد آتشبس در حوالی قلعه وینزر انجامید، همان قراردادی که امروز به «سند ماگنا کارتا» شناخته میشود و اصلاحطلبان آن را آغاز راه «دموکراتیزاسیون» میدانند.
جان پادشاه انگلستان (فرزند هنری دوم)، در حال امضای منشور کبیر یا ماگنا کارتا
این سند در سیر تکوین تاریخیاش به یک «شبه قانون اساسی» در انگلستان بدل گشت و فقط منشوری بود برای رسمیت یافتن «سرمایهداری» و ضامن «حقوق اشراف فئودال» که نخستین «قید و بندها» را برای تضمین حقوق این طبقه به نظام پادشاهی میزد. پال جانسون، مورخ شهیر آمریکایی میگوید:
سند «ماگنا کارتا» به حق، اولین قانون از مجموعه قوانین انگلیسی است که میتوان گفت «آزادیهای انگلیسی» و در نتیجه «آزادیهای آمریکایی» از آن نشأت میگیرد. (۳)
تجربهی «کودتای مسلحانهی سرمایهداری انگلیسی» به یک دستاورد تاریخی رسید: «دموکراسی» متولد شد. مارتین لیپست، فلسفهدان یهودی میگوید: «سرمایهداری، مغز دموکراسی است» (۴) و برینگتون مور، پژوهشگر دانشگاه هاروارد نیز به درستی مینویسد: «بورژوازی نباشد، سرمایهداری نیست.» (۵) به عبارت دیگر، «سرمایهداری لیبرال» برای توسعه خود «طبقه بورژوازی» (طبقه متوسط سکولار) را پدید میآورد و در فرآیند «توسعه اقتصادی»، بورژوازی انسجام مییابد. بهتدریج «قدرت مستقلی» در برابر «دولت» شکل میگیرد. (۶) نزد پراگماتیستها، چنین قدرت مستقلی همان «جامعه مدنی لیبرال» است. (۷)
این قدرت نوظهور یا «بورژوازی نوخاسته» میخواهد تا «خواستِ ثروت را به خواستِ قدرت» تبدیل (۸) یا به روایت فرید زکریا «خواستههای خود را با چانهزنی به دولت تحمیل کند»، چنانکه حزب کارگزاران ایران با شعار «زنده باد سرمایهداری» رسماً همین سیاست را برگزید، (۹) اما اگر این «چانهزنی» موثر نیفتاد، «سرمایهداری لیبرال» هراسی ندارد تا دست به سلاح ببرد.
تنها کشوری که سرمایهداری سوار بر روی موج احساسات پوپولیستی مردم، پادشاهش را با خیال راحت روانه جوخهی اعدام کرد و سرش را با گیوتین زد، همان زادگاه سرمایهداری یعنی انگلستان بود؛ آن هم فقط به این سبب که چارلز اول بدون رضایت اشراف به وضع خودسرانهی مالیات پرداخت! (۱۰) فلاسفهی لیبرال این واقعه را نیز گامی به سوی «دموکراسی» نامیدهاند. (۱۱)
سعید حجاریان تحت تاثیر حسین بشیریه از سال ۱۳۷۵ استراتژیِ انگلیسیِ «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» (سیاستِ ستیز و سازش) را با صورتبندیِ تیموتی گارتناش برگزید و همین استراتژی را سبب شکلگیری واقعهی دوم خرداد 1376 معرفی کرد. این مقام امنیتیِ سابق، برای دستیابی به اهداف دموکراتیکِ اصلاحات، مُدل «مشروطهخواهی اسلامی» را با تصریح به ریشههای انگلیسی آن پیشنهاد داد:
در فرآیند «مشروطهطلبی انگلیس» اشرافِ زمیندار در مقابل قدرتِ سلطنت ایستاد. بعدها طبقات دیگر هم به واسطهی منازعات و مشاجرات طولانی، وارد عرصه سیاست میشوند. در واقع، به این معنی به «دموکراسی» میرسیم که از «رقابت» شروع میکنیم، ولی پس از آن «مشارکت» هم به آن افزوده میشود. در فرآیند مشروطیت یک قدرت در مقابل قدرت مطلقهی دیگری ظهور کرده و سعی میکند که آن قدرت مطلق را «قانونمند» کند و جا را برای وارد شدن «عناصر جدیدتر» به عرصهی سیاست باز کند. این گستردهتر شدنِ عرصهی سیاست را «دموکراتیزاسیون» مینامیم. دوم خرداد ۱۳۷۶ سنتز «جمهوریت» و «مشروطیت» بود. این نقطهی عطف دموکراسی ایران است. (۱۲)
سعید حجاریان از سال ۱۳۷۵ استراتژیِ انگلیسیِ «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» را برگزید!
از سال ۱۳۷۶ نیز رسماً این استراتژی به عنوان ابزار تحقق اهداف دولت اصلاحات معرفی گشت. (۱۳) به گفتهی اکبر گنجی که از سال ۱۳۷۷ در کنار حجاریان روزنامه صبح امروز را منتشر میکرد، هدف نهایی استراتژی اصلاحطلبان تبدیل «ولی فقیه» به «ملکه انگلستان» بود:
«فشار از پایین، چانهزنی از بالا» یعنی اینکه بدون «بسیج اجتماعی» و به صرف «آراء صندوقها» نمیتوان کاری از پیش برد. «نهادهای انتخابی» به شرط آنکه مردمِ سازمانیافته را پشت خود داشته باشند، میتوانند بر «بخشهای انتصابی» فائق آیند. هدف، کاستن از قدرت مطلقهی «ولی فقیه» و تبدیل «سلطان» به «ملکه انگلیس» است. (۱۴)
حجاریان «انقلاب باشکوه» در انگلستانِ قرن هفدهم را مبداء «مشروطیت» میدانست و از دل آن تئوری «مشروطهطلبی اسلامی» را بیرون کشید. به زعم او در «پویش مشروطیت» هدفِ بنیادین «مشروط کردن قدرتِ مطلق خودکامه توسط نخبگان غیرحکومتی» است و ۴ قرن بعد تکامل این پدیده در «انقلاب باشکوه» انگلستان (۱۶۸۹ – ۱۶۸۸.م) دیده میشود؛ یعنی: «نخبگان در فرآیند نوسازی به سبک آنگلوساکسونی نقش اصلی را ایفاء میکنند» (۱۵) تا همچنانکه گنجی نیز خیال میکرد راهِ «کاستن از قدرت مطلقهی ولی فقیه و تبدیل سلطان به ملکه انگلیس» هموار گردد، چون:
«مدل مشروطهخواهی اسلامی، مدلی مبتنی بر تجربهی گذار کشور انگلستان از پادشاهی مطلقه به نظامی دموکراتیک با ملکهی فاقد قدرت به عنوان نماد ملی است.» (۱۶)
این تعریف را باید سند ایدئولوژیک اصلاحطلبی در ایران دانست و ابتدا پیوند نظریِ آن را با تئوریهای انگلیسی نمایان میسازد. این پیوند تا آنجا میرسد که حجاریان معترف است این پویش انگلیسی را در ایران نیز مانند دورهی پیروزی انقلاب انگلستان «طبقاتِ سرمایهداری، بورژوازی نوخاسته و طبقه متوسط بالا» پیش میبرند. (۱۷)
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
۱. اطلاق لفظ و معنای انقلاب بر این رویدادها که اغلب توسط نویسندگان سکولار انجام میشود، بسیار مشکوک و محل نزاع است. برای نمونه، نک: قوچانی، محمد. «آخرین رابین هود». هفتهنامه شهروند امروز، سال دوم، ۱۶ تیر ۱۳۸۶، شماره ۶.
2. زکریا، فرید. آینده آزادی. ترجمه امیرحسین نوروزی. تهران: انتشارات طرح نو، ۱۳۸۴، ص ۳۷.
۳. Paul Johnson. Laying Down the Law, Wall Street Journal, March 10, 1990.
4. S.M. Lipset. Political man, The Social Bases of Politics. London: Heinemann, 1983, Pp 45 – 46.
5. Barrington Moore. Social Origins of Dictatorship and Democracy: Lond and Peasant in the Making of the Modern World. Boston: Beacon Press, 1966, p 418.
۶. زکریا، فرید. آینده آزادی، صص ۵۱ – ۴۸.
7. پیشین.
8. قوچانی، محمد. «زندهباد سرمایهداری». هفتهنامه شهروند امروز، ۲۳ تیر ۱۳۸۷، شماره ۵۴، ص ۱۱.
9. پیشین.
10. آینده آزادی، ص ۴۸.
11. پیشین.
12. حجاریان، سعید. «تلاقی جمهوریت و مشروطیت» در: انتخابنو (تحلیلهایی جامعهشناسانه از واقعهی دوم خرداد)، صص ۴۹ – ۴۸ و ۶۷.
13. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیمها و امیدها، پیامدها و چشماندازها». هفتهنامه راه نو، ۳ خرداد ۱۳۷۷، شماره ۵، صص ۲۰ – ۱۶.
14. گنجی، اکبر. «نگاهی دیگر: انتخابات مجلس؛ نیاز تاکتیکی رهبر و تصمیم اصلاحطلبان». بیبیسی فارسی، ۳۰ تیر ۱۳۹۰، از:
http://bbc.co.uk/persian/iran/2011/07/110721-132-ganji-majlis-election.shtml
۱۵. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیمها و امیدها، پیامدها و چشماندازها». هفتهنامه راهنو، صص ۱۷ – ۱۶.
16. گنجی، اکبر. «نگاهی دیگر: انتخابات مجلس؛ نیاز تاکتیکی رهبر و تصمیم اصلاحطلبان».
17. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیمها و امیدها، پیامدها و چشماندازها». هفتهنامه راه نو، ص ۲۰.
منبع: پیام فضلینژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.
ریشههای انگلیسی ، ریشههای انگلیسی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
ریشههای انگلیسی ، ریشههای انگلیسی