هاشمی و خاتمی دو روی یک سکه

هاشمی و خاتمی : دو روی یک سکه؟

ارتش سرّی روشنفکران (قسمت سی‌ام) هاشمی
سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (۶)

«دولت سازندگی» دیگر به سوی سرمایه‌داری غلتیده بود و اکبر هاشمی رفسنجانی بانی تحولاتی شد که آثار زیان‌بار آن، سال‌ها بعد گریبان خودش را نیز گرفت. او البته در ظاهر سعی می‌کرد بیشتر روی مسائل اقتصادی متمرکز باشد و شخصیت سیاسی‌اش را هر چه بیشتر از حاشیه‌های اقدامات لیبرالی دولت در حوزه‌ی فرهنگ و سیاست دور نگه دارد. با این حال حتماً به پیامدهای فرهنگی و سیاسی استراتژی «توسعه اقتصادی» کابینه‌اش اشراف داشت؛ همان استراتژی‌ای که متحدان پنهان روزهای ریاست‌جمهوری و منتقدان آشکارش در عصر اصلاحات آن را نشان‌دهنده‌ی «سیمای مترقی بورژوازی» خواندند. (۱)

هاشمی رفسنجانی روز ۱۸ آبان ۱۳۶۹ «مانیفست دولت» و «سیمای سیاست» خود را – که آن را «دولت کار» می‌نامید – با عنوان «مانور تجمل» در خطبه‌های نماز جمعه ارائه کرد. (۲) چنان‌که اصلاح‌طلبان بعدها نوشتند شخصِ «هاشمی رفسنجانی به جنگ گفتمان رسمی انقلاب رفت؟!» (۳) آنچه بدیهی است، خطبه‌های نماز جمعه او خبر از ظهور سیاست‌هایی جدید می‌داد که با آموزه‌های امام خمینی و رهبری تعارض داشت.

مانور تجمل هاشمی رفسنجانی

رئیس «دولت کارگزاران» چاره‌ای نداشت تا برای مشروعیت‌بخشی به برنامه‌ی «توسعه اقتصادی» خود به قرائتی تازه از زندگی پیامبر اعظم (ص) اتکاء کند. به تدریج، «سکولاریسم» و «دین» نه در نظر که در عمل با هم در می‌آمیخت. در لحظه‌ای از همان خطبه‌ها، وقتی هاشمی رفسنجانی به نکوهش شدید «زندگی فقیرانه» و «حزب‌اللهی‌های یقه چرکین» دست زد، با استناداتی روایی گفت:

«رسول اکرم برای هر زن [از زنان خود] یک اتاق تهیه کرده بودند، در حالی که دیگران فاقد آن [امکانات] بودند.» (۴)

این قرائت‌ بعدها به جایی رسید که تابستان سال ۱۳۸۷ سردبیر ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران ایران به صراحت ادعا کرد اگر حضرت خدیجه (س) به‌عنوان یک «سرمایه‌دار» در کنار حضرت محمد (ص) نبود، «پیامبر به انجام رسالت خویش موفق نمی‌شد!» (۵)

کارگزاران دولت هاشمی می‌پنداشتند اگر منطقِ «جهان سرمایه‌داری مدرن» درک گردد، می‌فهمیم سرمایه‌دارِ مدنظر جان لاک (ایدئولوگ کودتای سبز انگلیس) کسی است که «ارزش افزوده بر پول می‌افزاید» و فقط به اعتبار سرمایه‌اش می‌تواند صاحب دولت و قدرت شود. (۶)

نزد آنان «قانون سرمایه‌داری مدرن» هم «دینی» و هم «عادلانه» است، چون همانند قرائت اکبر هاشمی رفسنجانی «کام گرفتن از خلقت دنیا» را «فریضه‌ی اسلامی» می‌پندارند و می‌گویند «لیبرال‌ها و محافظه‌کاران سعی می‌کنند از دنیا لذت ببرند، اما لذت مشروع؛ و شریعت در اینجا نه اخلاق که قانون است.» (۷) این قانون البته منافع «کمونیست‌ها» و «مسلمانان» را هم بهتر تامین می‌کند! چون:

در چنین نظامی، بلوک‌های اجتماعی نمایندگان سیاسی خود را دارند. «نهادهای اقتصادی» وابسته به هر بلوک از نمایندگان خاص خود با پول و رای دفاع می‌کنند و برای به دست آوردن حکومت رقابت می‌کنند. در چنین نظامی، سرمایه‌داری مانند «فردریش انگلس» می‌تواند از «حزب کمونیست» دفاع کند و سرمایه‌داری مانند «حضرت خدیجه» از «جامعه اسلامی» حمایت کند. (۸)

این‌گونه است که نه تنها «دین» و «ایدئولوژی» بلکه «دموکراسی» و «قدرت» هم بازیچه‌ی «ثروت» می‌شود، زیرا «سرمایه‌داری» در سیر تجربه تاریخی‌اش جز به «سودانگاری محض» و «فاشیسم» نینجامیده است. از دل همین منطق انگلیسی، سیاست‌های «تعدیل اقتصادی» و استراتژی لیبرالی توسعه‌ی دولت‌های عصر «سازندگی» و «اصلاحات» درآمد و باز هم قصد تحمیل حیات خود را بر دهه ۱۳۹۰ دارد.

اشرافی‌گری هاشمی رفسنجانی

مشخصاً و صریحاً نیم دهه‌ی پیش، حسین مرعشی دبیر کل حزب کارگزاران ایران در تبیین مرام‌نامه و فلسفه‌ی نزدیک‌ترین گروه سیاسی به «سردار سازندگی» گفت که در عرصه‌ی سیاسی اسلام و لیبرالیسم آشتی پذیرند و «دیدگاه لیبرالیِ ما معتقد است که حاکمیت مسئول هدایت مردم نیست و این درسی است که قرآن به ما می‌دهد.» (۹) مرعشی سپس با لحن ویژه‌ی خودش، خیلی هیجان‌زده درباره پروژه سرمایه‌داران و تکنوکرات‌ها برای «تغییر رهبری نظام» ابتدا خیلی محافظه‌کارانه اظهار داشت اگر سیاست‌های حزب کارگزاران با سیاست‌های رهبری مغایر بود، کارگزاران در چارچوب سیاست‌های رهبری عمل می‌کند، (۱۰) اما یک دفعه تفسیری خلاف نص از «قانون اساسی» ارائه داد:

این پتانسیل در قوانین موجود است که «کارگزاران سازندگی» به تنهایی و یا در ائتلاف با مجموعه‌ای از احزاب می‌تواند «ترکیب مجلس خبرگان» را به شکلی تعیین کند که اعضای آن خبرگان به این دلیل که سیاست‌های رهبری در آن مقطع را مناسب با زمان و شرایط کشور نمی‌دانند، اقدام به «تغییر رهبری» کنند. لذا بر همین اساس رهبر «تغییر» می‌کند. اینچنین است که احزابی که «ترکیب خبرگان» را چیده‌اند، می‌توانند اهداف و سیاست‌های مدنظر را از طریق «رهبری جدید» اعمال کنند. (۱۱)

رویکرد کارگزاران، ناشی از همان ذات سرمایه‌داری نوپا و بورژوازی نوخاسته‌ای است که در انگلستان به‌خاطر منافع اقتصادی‌اش حاکم وقت را برکنار و اعدام کرد و در ایران هم خرده بورژوازی شبه‌مدرن را برای مقابله با سیاست‌های نظام به کوچه و خیابان فرستاد؛ مدلی دیگر از «شورش اشرافیت علیه جمهوریت» با پشتوانه «ارتش بورژوازی در کوچه».

منشاء ظهور این انگاره‌ها را باید درون یک پیوند سیاه جست و تنها اصلاح‌طلبان هم درباره‌ی نتایج «پیوند» دولت اکبر هاشمی رفسنجانی با طبقه «سرمایه‌داری نوپا» اتفاق‌نظر نداشتند. یرواند آبراهامیان، تاریخدان ایرانی‌تبار و یکی از اعضاء هشت‌گانه‌ی مرکز نشر اسناد تاریخی CIA در کتاب تاریخ ایران مدرن معتقد است سیاست‌های توسعه‌ی اقتصادی دولت سازندگی اگرچه کشور را به «بحران» کشید، اما «راه را نه برای یک انقلاب بلکه برای اصلاحات هموار کرد.» (۱۲)

حزب کارگزاران سازندگی

سعید حجاریان هم که با امکانات «دولت سازندگی» پژوهش و صورت‌بندی «پروژه توسعه سیاسی» را با همکاری استادش حسین بشیریه در «مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری» پیش می‌برد، پس از دوم خرداد چهره‌ی خود را به منتقد جدّی هاشمی رفسنجانی تغییر داد و معتقد بود شکل‌گیری انتخابات سال ۱۳۷۶ را باید واکنشی انتقادی به عملکرد «دولت سازندگی» دانست. (۱۳)

عبدالله نوری و سیدحسین مرعشی به‌عنوان چهره‌های شاخص «دولت اصلاحات» اما نظری سراپا متفاوت با او داشتند. مرعشی می‌گفت هاشمی رفسنجانی «لیبرال‌ترین سیاستمدارِ جمهوری اسلامی» است (۱۴) و نوری نیز در گفت‌وگویی که شهریور ۱۳۷۷ در مقام وزیر کشور با هفته‌نامه راه نو داشت، سند الگوی «توسعه سیاسی» را به نام رئیس «دولت سازندگی» زد:

اگر معتقد هستید که من یا مثلاً آقای «سیدمحمد خاتمی» یا دکتر «مصطفی معین» طرفدار دیدگاه «توسعه‌ی سیاسی و فرهنگی» هستیم، پس این دیدگاه آقای «هاشمی رفسنجانی» هم بوده است که موجب شد در دوره اول این افراد در دولت ایشان حضور داشته باشند، ولی به دلیل دست‌اندازهایی همانند آنچه الان برای آقای خاتمی ایجاد شد، بعداً افرادی کنار رفتند. جناب آقای هاشمی رفسنجانی در ارتباط با موضوع «توسعه‌ی سیاسی» همین تفکر را داشتند ولیکن آنچه اولویت بوده، «سازندگی در بخش اقتصاد» بود. این‌که ایشان اصلاً برایشان «توسعه‌ی سیاسی» مهم نبوده را قبول ندارم… و شخصاً اعتقاد ندارم که جریان دوم خرداد «نفی آقای هاشمی» بود. (۱۵)

نمی‌توان مانند برخی نظریه‌پردازان رأی قطعی داد که رئیس دولت سازندگی «راستی» بود که حامل پیام «چپ» شده بود یا او کسی است که با «راست» می‌نشیند و با «چپ» برمی‌خیزد، اما می‌توان حداقل توافق داشت که دوم خرداد «غروب» اکبر هاشمی رفسنجانی نبود، بلکه «طلوع» دیگران بود؛ بازیگران سیاسی دیگری که برخلاف پنداشته‌های حجاریان و بنا به روایت عبدالله نوری، رئیس «دولت سازندگی» سبب قدرت گرفتن آن‌ها به شمار می‌رفت. هاشمی رفسنجانی همواره می‌گفت که او سبب پیشرفت سیاسی سیدمحمد خاتمی بوده و «اگر من هم می‌خواستم ادامه دهم، به همین جاها می‌رسیدم.» (۱۶)

فقط عبدالله نوری و سیدحسین مرعشی او را یک «اصلاح‌طلب» نمی‌خواندند. ایران‌شناسانی مانند نیکی آر. کدی و رابین رایت یا کنت پولاک که از بلندپایه‌ترین تحلیلگران امنیتی – نظامی CIA در امور ایران بود، (۱۷) دیدگاه‌های مشابهی را نشر داده‌اند.

دست بوسی هاشمی رفسنجانی

از یک واقعیت نباید چشم پوشید. اصلاحات اقتصادی هاشمی رفسنجانی منجر به ظهور یک «الگوی لیبرالی» شد، چون از برنامه‌های اصلاحی پیشنهادی صندوق بین‌المللی پول پیروی می‌کرد. (۱۸) شاید آن بسته، جعبه دربسته‌ای بود که رئیس‌جمهور از تبعاتش آگاه نبود، اما در صورت صحتِ این فرض باید در برابر منتقدان متخصص عقب‌نشینی می‌کرد و البته این کار را نکرد.

هاشمی رفسنجانی در اجرای سیاست‌های اصلاحات و توسعه‌ی اقتصادی خود سخت مصرّانه دست به اقدام می‌زد و همین اصرار، ستایش پژوهشگران سکولار خارجی را برانگیخت، زیرا آنها خوب می‌دانستند که نتایج این «مدرنیزاسیون اجتماعی» و «لیبرالیزاسیون اقتصادی» در ایران پس از جنگ تحمیلی چه وقایعی را به بار خواهد آورد و همچنین، از اختلاف استراتژیک دولت با خط‌مشی کلان رهبری نظام در این عرصه خرسند می‌گشتند؛ مانند یرواند آبراهامیان که می‌نویسد هاشمی رفسنجانی در پایان دهه ۱۳۶۰ یادآور شد «زمان آن رسیده تا انقلاب در مسیر طبیعی خود قرار گیرد» (۱۹) و گرچه هاشمی «از کاربرد واژه‌ی لیبرال خودداری می‌کرد، اما اقدامات عاجلی را برای آزادسازی اقتصاد اتخاذ کردند. افزون بر این آیت‌الله خامنه‌ای نیز اغلب لیبرالیسم را در مقام بخشی اجتناب‌ناپذیر از تهاجم فرهنگی غرب مورد نکوهش قرار می‌داد.» (۲۰)

این‌چنین در چشم ناظران CIA یک «تقابل» در حال شکل‌گیری بود و به نظر آبراهامیان: «پیوندهای رهبری و رئیس‌جمهور از هنگامی که دومی، پس از یک برنامه‌ی دیدار از پکن، الگوی چینی توسعه اقتصادی را مدنظر قرار داد، با یکدیگر فاصله گرفت.» (۲۱)

ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

۱. «چپ‌های جوان». روزنامه عصر آزادگان، ۴ دی ۱۳۷۸، ص ۳.
2. «خطبه نخست نماز جمعه حجةالاسلام هاشمی رفسنجانی». روزنامه جمهوری، ۱۹ آبان ۱۳۶۸، ص ۹.
3. «یقه سفیدها». روزنامه نشاط، ۹ خرداد ۱۳۷۸، ص ۳.
4. پیشین.
5. «زنده‌باد سرمایه داری». هفته‌نامه شهروند امروز، ص ۱۰.
6. پیشین، ص ۱۱.
7. پیشین.
8. پیشین.
9. «مباحثه با سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران ایران». ماهنامه ذکر (ارگان رسمی جمعیت موتلفه‌ی اسلامی). تیر ۱۳۸۶، شماره ۱۸، صص ۲۴ – ۲۰.
10. پیشین، ص ۲۳.
11. پیشین.
12. آبراهامیان، یرواند. تاریخ ایران مدرن. ترجمه محمد ابراهیم فتاحی. چاپ سوم. تهران: نشر نی، ۱۳۸۹، ص ۳۲۳.
13. حجاریان، سعید. «تلاقی جمهوریت و مشروطیت» در: انتخاب‌نو (تحلیل‌هایی جامعه‌شناسانه از واقعه‌ی دوم خرداد).
14. «مباحثه با سیدحسین مرعشی، دبیر کل حزب کارگزاران ایران». ماهنامه ذکر (ارگان رسمی جمعیت موتلفه‌ی اسلامی)، ص ۲۴.
15. گنجی، اکبر. «تمامت‌خواهی و خشونت‌ورزی، مطلق اندیشی و مشارکت گریزی در گفتگو با عبدالله نوری». هفته‌نامه راه‌نو، ۲۱ شهریور ۱۳۷۷، شماره ۲۱، ص ۲۰.
16. اسلاوین، باربارا. «مصاحبه اختصاصی با هاشمی رفسنجانی». روزنامه یو.اس.ای. تودی (چاپ آمریکا). ۷ فوریه ۲۰۵، ص ۳.

۱۷. A) Wikipedia contributors. “Kenneth Pollack.” Wikipedia, The Free Encyclopedia.
B) Inskeep, Steve. “Interview: Kenneth Pollak Discusses Why He Is Convinced Now Is the Right Time to Invade Iraq”. ۱۰ november 2002. NPR Website.

۱۸. برای نمونه، نک: آر. کدی. نیکی. نتایج انقلاب ایران. ترجمه مهدی حقیقت‌خواه. چاپ دوم. تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۸۵، ص ۵۵.
19. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ص ۳۲۰.
20. پیشین.
21. پیشین، ص ۳۲۲.

منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگ نرم

اهمیت کلیدواژه «دروغ» در «جنگ نرم»

غرب با «دروغ‌گویی رسانه‌ای» و با تمرکز بر شگرد «خبررسانی جعلی» (Fake news) با تلفیق میان راست و دروغ و تغییر حقایق به «مدیریت افکار عمومی» مبادرت می‌ورزد.

یک نظر

  1. متاسفانه هاشمی با بازی کردن حس جاه طلبی آدم ها وکسب لذت بسیاری از نخبگان ظاهرا زحمت کشیده را بازی داد وجریان انقلاب اسلامی را بشدت به بیراهه کشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − 7 =