عبدالکریم سروش

رابطین خوب آمریکا

ارتش سرّی روشنفکران (قسمت دوم) عبدالکریم سروش
جاسوسان در تهران (۲)

در این هنگام عبدالکریم سروش و سیدمحمد خاتمی تنها زوجی بودند که گزینه‌های مقبولی برای بازی در نقش جدیدِ سیاستمداران سکولار ارزیابی می‌شدند. اردیبهشت ۱۳۷۰ که خاتمی بر صندلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تکیه زده بود، در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به قیاس شالوده‌های نظام اسلامی با سیستم فلسفی نظام سرمایه‌داری پرداخت و گفت غرب پس از طی پروسه‌ای طبیعی، «خود را با واقعیت محک زده» و «مبانی نظام امروز مبتنی بر آزادی است.» او نتیجه گرفت دنیای نظر و عمل غرب «دنیایی واقعی است و آزادی محور» که «با طبع بشر سازگار است، اما دنیای اسلام قرن‌ها از صحنه زندگی دور بوده است» و «گرفتار خلاء تئوریک»؛ (۱۵) بنابراین اسلام «پاسخگوی نیازهای بشر» نیست. (۱۶) خرداد ۱۳۷۰، کمتر از یک ماه بعد از سخنرانی خاتمی، شهید سیدمرتضی آوینی با انتشار مقاله‌ی «تجدد و تحجر؟» در ماهنامه سوره به نقد آن پرداخت:

این «آزادی» که وزیر محترم ارشاد آن را معنا کرده‌اند، مطلوب انسان‌های بدوی است و بشر امروز «بدویت» را به مثابه متضادی برای مفهوم «تمدن» می‌شناسد و لذا از این سخنان سخت در حیرت فرو خواهد شد… برخلاف آنچه وزیر محترم ارشاد فرموده‌اند، خلاء مبتلابه ما (مسلمانان) در نظم اجتماعی و روابط بین انسان‌ها، «خلاء تئوریک» نیست. اسلام در مقام نظر هیچ نقصی ندارد و نقص – هر چه هست – از آنجاست که تمدن امروز، محصول منقطع از «وحی» است… مشکل امروز ما «غرب‌زدگی» نیست، «عوام‌زدگی» است. (۱۷)

اشتراکات فکری سیدمحمدخاتمی و عبدالکریم سروش به تدریج آنان را نزد اپوزیسیون برانداز خارج از کشور در جایگاه «سیاستمداران تجدیدنظر طلب» قرار داد. مرداد ۱۳۷۱، ماهنامه کار (ارگان سازمان فدائیان خلق) با چاپ سرمقاله بهروز خلیق درباره «نیروهای رفرمیست درون حاکمیت اسلامی» نوشت:

حجت‌الاسلام «محمد خاتمی» وزیر سابق ارشاد که از عناصر «روشن‌بین» جناح اسلامی است، نظرات و دیدگاه‌هایی را نیز از چند سال قبل مطرح نموده است. او معتقد است که اسلام قرن‌ها از صحنه زندگی به دور بوده و در آن مواردی که به نظم اجتماعی و روابط بین انسان‌ها برمی‌گردد، «دچار خلاء» است. لذا «فقه» باید «تحول» پیدا کند تا با نیازهای زمان متناسب شود. یکی از شخصیت‌های دیگری که پرچم «رفرم در شریعت اسلامی» را برداشته است، «عبدالکریم سروش» است. سروش در حقیقت به این امر معترف است که مدیریت فقهی ناتوان از اداره جامعه کنونی و پاسخ‌گویی به نیازهای بشر امروز است. در زمینه ولایت مطلقه و آزادی، نظرات سروش مبتنی بر نفی ولایت و قدرت مطلقه است. حجت‌الاسلام «محمدجواد حجتی کرمانی» نیز در سلسله مقالاتش با عنوان نقش زمان در تطور فقه که در «روزنامه اطلاعات» چاپ می‌شود، در صدد امروزی کردن دین است. (۱۸)

تحولات جدید همراه با دورانی گشت که به روایت نویسنده کتاب انقلاب و روشنفکران «غرب در جستجوی واسطه» از داخل ایران بود. (۱۹) هوشنگ امیراحمدی، رئیس شورای ایرانیان-آمریکائیان نیز در ماهنامه ایران فردا (به مدیریت عزت‌الله سحابی، از رهبران نیروهای ملی-مذهبی) ضمن شرح پروژه جامعه مدنی از عبدالکریم سروش به عنوان «سخنگوی اصلی» جریانی نام برد که «به طور منطقی با هرگونه تفسیر مطلق از دین مخالف است.» (۲۰) به نوشته امیراحمدی، سروش در مسند روشنفکری مدرن بر این باور است «خردگرایی باید جلوی ایدئولوژی را بگیرد و حکومت دینی تنها و تنها در جامعه مدنی میسر است.» (۲۱) سال ۱۳۷۳ مجید تهرانیان، از رابطان برجسته‌ی CIA که دهه‌ی ۱۳۵۰ به همراه منوچهر گنجی، سیدحسین نصر، شجاع‌الدین شفا، شائول بخاش، داریوش مهرجویی و… در کمیته ملی ایران (برای گسترش «پیوندهای ایران و آمریکا» به ریاست همسر ریچارد نیکسون) حضور داشت، با تأیید رویکرد امیراحمدی به «نتایج سیاسی پروژه سروش در ایران» پرداخت. تهرانیان صریحاً گفت:

من فکر می‌کنم اگر طرز تفکر سروش گسترش بیابد، رفته رفته مسئله ولایت فقیه مورد تجدیدنظرهای جدیدتری قرار خواهد گرفت و نتایج سیاسی مهمی در پی خواهد داشت. (۲۲)

سال ۱۳۷۴ انتشار مقاله «در جستجوی میانجی» در ماهنامه پَر (چاپ آمریکا) به قلم رامین احمدی رازگشایی کلیدی‌ای به شمار می‌رفت. (۲۳) دیگر تردیدی باقی نماند که پروژه روشنفکری دینی صرفاً یک تکاپوی سیاسی است، نه یک کوشش آکادمیک. احمدی با شرح «نقش کلیدی حلقه‌های میانجی» در میان روشنفکران یهودی و تأثیر آنان بر پروژه‌ی صلح خاورمیانه، به تاثیرگذاری سیاستمداران میانجی برای تغییر ساختارهای کلان در جمهوری اسلامی می‌پردازد:

شاید کسی که در جستجوی «میانجی» به ساختار هیئت حاکمه جمهوری اسلامی ایران و گروه‌بندی‌های سیاسی و اجتماعی آن طیف می‌نگرد، حداقل بر روی ۲ گروه تأمل می‌کند: اول، «نهضت آزادی» و گروه بازرگان؛ دوم، «عبدالکریم سروش» و پیروانش در «مجله کیان». (۲۴)

چند سال بعد یکی از ستون‌نویسان روزنامه عصر آزادگان، بر تحلیل رامین احمدی صحه گذاشت و سروش و کیان را یک «حلقه‌ی اتصال» دانست. محمد قوچانی در مقاله «۱۰۷ نفر» می‌نویسد:

«کیان» اما فراتر از یک نشریه‌ی تئوریک (که مانند دستگاه تئوری‌پرداز «روشنفکران دینی» عمل می‌کرد) «حلقه‌ی اتصال» جریان‌های متفاوت نسل جدیدی شد که در حال قوام و شکل‌گیری بود. (۲۵)

با آغاز هفته‌ی دوم تیرماه ۱۳۷۴ سروش به آلمان رفت تا به سخنرانی‌‌ای درباره «تقابل ارزش‌های غرب با ارزش‌های انقلاب اسلامی ایران» بپردازد و در نشستی سرّی با مقامات دولتی اروپا حضور یابد. (۲۶) این سفر آبستنِ جنجالی بی‌سابقه بود. خبر سفر سروش در بامداد ۱۳ تیر ۱۳۷۴ از فرودگاه مهرآباد به مقصد فرودگاه فرانکفورت را هیچ نشریه‌ای منعکس نکرد (۲۷) و همه جوانب احتیاطی برای پنهان ماندن آن توسط یک «حلقه‌ی امنیتی» با تجربه رعایت می‌گشت، اما مدیر مسئول روزنامه کیهان به محض دریافت گزارشی از یک منبع موثق درباره‌ی جلسه سرّی سروش با انجمن سیاست خارجی آلمان در شهر بُن پیگیری‌های خبری خود را آغاز کرد. (۲۸) دریافت یک خبر محرمانه‌ی فوری بر اهمیت سوژه افزود:

آقای هوبل، از اعضاء هیئت مدیره این انجمن گفت که به درخواست آقای دکتر سروش خبرنگاران و افراد غیر در این جمع «حق شرکت» ندارند و تأکید خیلی زیادی کردند که موضوعات مطروحه در این گردهم‌آیی نیز «نباید به هیچ وجه» در مطبوعات انعکاس یابد. (۲۹)

حسین شریعتمداری (مدیر مسئول کیهان) یک قدم جلوتر حرکت می‌کرد و از محتوای سخنرانی سروش زودتر از انتشار متن تحریف‌شده‌اش در مجلات خارجی مانند ماهنامه کار (ارگان سازمان فدائیان خلق) خبر داشت؛ بنابراین وقتی خطر را حس کرد، به تعقیب این سوژه پرداخت که بعدها نیز ناگفته‌های تکان‌دهنده‌ای از آن را در یادداشتی فاش ساخت. سروش در جلسه محرمانه خود با سیاستگذاران وزارت امور خارجه آلمان و اعضاء پیوسته‌ی انجمن سیاست خارجی آلمان گفت موضع کنونی طیفی از سیاستمداران کشور در برابر غرب در قیاس با اوایل انقلاب «تعدیل» و تا حدود قابل ملاحظه‌ای «منطقی» شده است. او اظهار داشت «سیاست غرب‌گریزی کور مقاطع اولیه انقلاب که در بین روشنفکران ایران به سنت بدل شد، اینک با روی‌آوری به فلسفه غرب، فلسفه مارتین هایدگر و هگل، به مرزکشی آگاهانه بین هویت اسلامی و غرب تبدیل گشته است.» سروش در این نشست سرّی مقولانی از قبیل راسیونالیسم، لیبرالیسم، تقدم جان بر عقیده، سعادت دنیوی، شک‌گرایی و سکولاریزم را از ارکان «فرهنگ مدرن» برشمرد و یقین‌گرایی، تقدم عقیده بر جان و میل به سعادت اخروی را از ارکان «اندیشه دینی» معرفی کرد. در یک بخش مهم از این جلسه‌ی محرمانه، عبدالکریم سروش از تمایل سیاستمداران پُرنفوذ و روشنفکران مؤثر به تز «تجدیدنظرطلبی سکولار» می‌گوید که آن را می‌توان نمونه‌‌ای بارز از آهنگ شتابان پروژه «فروپاشی از درون» در ایران دانست. پدر معنوی اصلاح‌طلبان در شهر بُن به دولتمردان برجسته‌ی آلمانی مانند هلموت کهل مژده می‌دهد:

مسئله «تجدیدنظر در نهاد حکومت» بین روشنفکران و حتی سیاستمداران پرنفوذ (کارگزاران سازندگی) به بحث و تبادل‌نظری جدّی دامن زده که برای آینده حکومت اسلامی ایران بسیار مهم است. ایجاد دموکراسی در کشور تنها از طریق تمایزگذاری بین «ذات مذهبی شریعت» و «ذات سیاسی حکومت» ممکن است. «درآمیختگی شریعت و سیاست» برای اسلام و حکومت، هر دو زیان‌بخش است. (۳۰)

روزنامه کیهان از ابتدای دهه‌ی ۱۳۷۰ «زنگ خطر» را به صدا درآورده بود و هفته‌نامه کیهان هوایی نیز روز ۲۱ تیرماه و یک هفته پس از سفر محرمانه‌ی سروش به آلمان، گزارشی مفصل از اهداف و انگیزه‌های آن چاپ کرد. (۳۱) طبیعتاً افشای یک جلسه محرمانه که با ترتیبات امنیتی منحصر به فرد برنامه‌ریزی و برگزار شده است، سیستم اطلاعاتی کشور را حساس می‌کرد و سروش را در موقعیت یک «سوژه امنیتی» قرار می‌داد. از این‌رو چند اقدام سلسله‌وار برای سرپوش گذاشتن روی ماجرای «رسوایی امنیتی سروش» انجام شد.

اتفاق اول به فاصله‌ی کوتاهی رخ داد و روز ۳ مرداد ۱۳۷۴ انتشار «نامه‌ی سرگشاده ۱۰۷ نویسنده، روشنفکر و سیاستمدار» به رئیس جمهور در حمایت از سروش بستر تازه‌ای را برای تحلیل ابعاد دیگر ماجرا به وجود آورد. نقش چهره‌های برجسته‌ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تهیه و نشر این نامه‌ی سرگشاده نقشی برجسته به چشم می‌آمد؛ خصوصاً با حضور بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاج‌زاده، هاشم آغاجری و مهمتر از آنان کسی که کنار سروش می‌توانست یک حلقه‌ی سیاسی بسازد: سعید حجاریان که روزگاری با سعید امامی (معروف به سعید اسلامی، عنصربرجسته‌ی امنیتی) در وزارت اطلاعات همکاری داشت و با اسم مستعار جهانگیر صالح‌پور در ماهنامه کیان می‌نوشت. غیر از امضاء مدیران مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری مثل محسن کدیور و عباس عبدی، این نامه امضاء یک سیاستمدار مرموز دولت هاشمی رفسنجانی یعنی محمدتقی بانکی (رئیس شرکت ملی فولاد ایران) را پای خود داشت. فقط یک سال بعد بسیاری از این افراد در ستاد انتخاباتی معروف به «به آفرین» برای حمایت از کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی گردهم آمدند.

امضاءکنندگان نامه‌ی «۱۰۷ نفر» به رئیس جمهور از محدودیت‌های عبدالکریم سروش برای سخنرانی در دانشگاه‌های کشور شکایت کردند و هاشمی رفسنجانی نیز در حاشیه نامه خطاب به سیدمصطفی میرسلیم (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) دستور داد: «بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی سریعاً پیگیری کند.» فردای انتشار نامه سرگشاده به رئیس جمهور، حسین شریعتمداری با انتشار یادداشتی در کیهان نوشت این نامه برای سرپوش گذاشتن روی رسوایی امنیتی سروش است:

اگر موضوع سخنرانی آقای سروش مباحث «علمی» بوده است، چرا درخواست «جلسه سرّی» و «محرمانه» کرده‌‌اند؟! مگر مطالب علمی را درگوشی و سرّی مطرح می‌کنند؟! بالاخره بعد از افشای این ماجرا -که هرگز احتمال آن را نمی‌دادند- و بعد از روبه‌روشدن با سوالات فراوانی که درباره این اقدام مشکوک مطرح شده بود، آقایان به فکر چاره افتاده و برای آنکه این «ماجرای رسواکننده» را تحت‌الشعاع قرار دهند، با «دستپاچگی» اعلامیه (نامه) فوق‌الذکر را تهیه و پخش کرده‌اند تا به زعم خود «علاج واقعه» را قبل از وقوع کرده باشند! (۳۲)

سرانجام وزارت امور خارجه آلمان وادار گشت تا با صدور بیانیه‌ای درباره‌ی این جلسه جنجالی توضیح بدهد. بیانیه صریحاً تأیید کرد که سفر عبدالکریم سروش به دعوت رسمی «دولت آلمان» و برای رایزنی مقامات وزارت خارجه این کشور با این شخصیت ایرانی انجام شده است. (۳۳) بلافاصله اتفاق بعدی افتاد؛ رسانه‌های انگلیسی به نقل از یک مقام امنیتی نوشتند برجسته‌ترین روشنفکر دینی ایران در این نشست برای اروپایی‌ها روشن ساخت «آنچه اکنون مورد بحث است، عدم وجود و امکان بروز و بیان عقاید متفاوت نیست؛ بلکه مسئله وجود یک مرجع تقلید به عنوان ولایت فقیه است که در نهایت، حرف اول را می‌زند.» (۳۴) پس از این رسوایی امنیتی، سروش مجبور شد تا در برابر افشاگری‌های پیاپی روزنامه کیهان واکنشی از خود نشان بدهد. جوابیه‌اش این‌بار خواندنی و قلمش با استحکام به نظر نمی‌رسید و سخن خود با شریعتمداری را چنین به پایان برد:

خانم «آنه ماری شیمل»، اسلام‌شناس برجسته‌ی آلمانی در جلسه «انجمن سیاست خارجی آلمان» حاضر بودند پس از پایان سخنرانی به من و زبان فارسی گفتند «چشم بد دور!» (۳۵)

انتشار «جوابیه دکتر سروش و سخن ما» روز ۱۷ مرداد در روزنامه کیهان را می‌توان از مهمترین مقدمات آغاز یک فصل سیاسی جدید در تاریخ سیاسی معاصر انقلاب اسلامی دانست. برای نخستین بار یک روزنامه‌ی پرنفوذ در منطقه به افشای پروژه امنیتی مأموری پرداخت که نقش مارتین لوتر اسلام را بازی می‌کرد و به تدریج ایده‌های ترجمه‌ای او به مبنای ایدئولوژیکِ اصلاح‌طلبان بدل می‌گشت. بنابراین جناح سیاسی حامی عبدالکریم سروش با رسوایی نابه‌هنگامی مواجه شدند؛ نه یک رسوایی سیاسی ساده، یک رسوایی سیاسی امنیتی که بلافاصله معنای «جاسوسی آکادمیک» را به ذهن تحلیلگران زبده اطلاعاتی متبادر می‌ساخت.

هفته‌نامه نیمروز (لندن) در همین ایام مصاحبه‌ی مهرزاد بروجردی، تاریخ‌دان سیاسی را با بخش فارسی رادیو آمریکا منتشر کرد. بروجردی که خود با یک واسطه از بازیگران پروژه‌های CIA در حیطه‌ی مدیریت حلقه‌های میانجی و روشنفکری ایران است، در اوج خامی کوشید تا مثلاً با یک تیر دو هدف را بزند: ابتدا سروش را از اتهام «جاسوسی برای جمهوری اسلامی» تبرئه کند. سپس به خیال خود تحلیل‌گران سیاسی و مقامات دولتی ایران را «فریب» دهد و از او چهره‌ی یک روشنفکر غیرسیاسی با شخصیتی معتدل – نه برانداز – را بسازد. این عضو ارشد بنیاد مطالعات ایران (به ریاست اشرف پهلوی) گفت:

به این عنوان که «عبدالکریم سروش» در اوایل انقلاب اسلامی بخشی از «ماشین حکومتی» بوده است، نمی‌شود «مُهر طرد» بر او زد. «اکثریت مردم» به جای آن‌که افکار «متفکرین جامعه» را ببینند، «مُهر طرد» بر آن‌ها که مخالفشان بودند، زدند. این درست نیست که ما بیندیشیم استبداد سیاسی، رکود فکری را هم به دنبال دارد. چنین نیست؛ چون محدودیت‌های فرهنگی جمهوری اسلامی نمی‌تواند جلوی پیشبرد قشر «روشنفکر» را بگیرد. دکتر سروش قصد «براندازی حکومت» را ندارد. او خود را یک «فرد سیاسی» نمی‌داند. او در «معرفت» و «اصلاح دینی» نظرهایی را عنوان کرده است. (۳۶)

ادامه دارد…

قسمت قبلی اين مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
۱۵. برای مطالعه متن سخنرانی سیدمحمد خاتمی و نقد شهید سیدمرتضی آوینی بر آن، نک:
– آوینی، سید مرتضی. «تجدد و تحجر» در: حلزون‌های خانه به دوش. تهران: نشر ساقی، ۱۳۷۶، صص ۸۹-۷۷.
۱۶. پیشین.
۱۷. پیشین، ص ۸۹.
۱۸. خلیق، بهروز. «تحولات فکری در بخشی از نیروی اسلامی؛ جدال حاد و سرنوشت‌ساز با حکومت اسلامی». ماهنامه کار، ۱۴ مرداد ۱۳۷۱.
۱۹. انقلاب و روشنفکران (جلد دهم مجموعه نهم پنهان). چاپ هفتم. تهران: دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، ۱۳۸۷، صص ۲۴۴ – ۲۳۷.
۲۰. امیراحمدی، هوشنگ. «جامعه مدنی در ایران». ماهنامه ایران فردا، تیرماه ۱۳۷۱، شماره ۲۷، ص ۹.
۲۱. پیشین، ص ۱۰.
۲۲. برای مطالعه دیدگاه مجید تهرانیان، فعالیت مجدد وی در ایران و نقد افکارش، نک: انقلاب و روشنفکران، ص ۲۳۹ – ۲۳۸.
۲۳. احمدی، رامین. ماهنامه پَر (چاپ آمریکا، ارگان رسمی بنیاد صهیونیستی پَر). بهمن ۱۳۷۴، شماره ۱۲۱، صص ۵ – ۲.
۲۴. پیشین، صص ۴-۳.
۲۵. برای دیدن این بخش از مقاله، نک: قوچانی، محمد. پدرخوانده و چپ‌های جوان. تهران: نشر نی، ۱۳۷۹، ص ۷۷.
۲۶. «سخنرانی محرمانه دکتر سروش در انجمن سیاست خارجی آلمان». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، تلکس ویژه، ۱۳ تیر ۱۳۷۴، شناسه ۱۴۴۵.
۲۷. پیشین.
۲۸.«گفتگوی مولف با حسین شریعتمداری درباره ماجرای سروش و جعل امضاء پرفسور حامد الگار». آرشیو پروژه تاریخ سری. تهران: دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، مهرماه ۱۳۸۸.
۲۹. «سخنرانی محرمانه دکتر سروش در انجمن سیاست خارجی آلمان». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، تلکس ویژه، ۱۳ تیر ۱۳۷۴، شناسه ۱۴۴۵.
۳۰. «سخنرانی عبدالکریم سروش در انجمن سیاست خارجی آلمان». ماهنامه کار (چاپ خارج از کشور)، ۲۸ تیر ۱۳۷۴، شماره ۱۱۳، ص ۴.
۳۱. «جلسه محرمانه وزارت خارجه آلمان با عبدالکریم سروش». هفته‌نامه کیهان هوایی، ۲۱ تیر ۱۳۷۴، ص ۲.
۳۲. «چاره‌جویی از سر ناچاری». روزنامه کیهان، ۳ مرداد ۱۳۷۴، ص ۲.
۳۳. «واکنش‌ها به سخنرانی دکتر سروش». هفته نامه نیمروز (چاپ لندن)، ۱۶ مرداد ۱۳۷۴، شماره ۳۲۵.
۳۴. «روشنفکری مذهبی در برابر نظام ولایت فقیه جهت‌گیری می‌کند». هفته نامه کیهان (چاپ لندن)، شماره ۵۶۸، ۱۹ مرداد ۱۳۷۵.
۳۵. «جوابیه دکتر سروش و سخن ما». روزنامه کیهان، ۱۷ مرداد ۱۳۷۴، ص ۲.
۳۶. «مصاحبه مهرزاد بروجردی با مانوک خدابخشیان». هفته نامه نیمروز (چاپ لندن). ۱۷ بهمن ۱۳۷۴، شماره ۳۵۲.
منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.

…..

تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:

تلگرام اندیشکده مطالعات یهود

همچنین ببینید

میرزا کریم خان رشتی چهرۀ مرموز تاریخ معاصر ایران

میرزا کریم خان رشتی چهرۀ مرموز تاریخ معاصر ایران (۲)

زمانی‌که نهضت جنگل و میرزا کوچک‌خان خطر جدی برای بریتانیا بود، شاهد پیدایش سازمانی سرّی هستیم به هدایت میرزا کریم خان رشتی بنام «کمیته ‌زرگنده».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 − 9 =

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.