تمدن جدید غرب و نقشآفرینی یهود (۲) آرمانهای مسیحایی
آرمانهای مسیحایی
قرن شانزدهم میلادی که از آن، بهعنوان نقطه عطف مهم در حیات فرهنگی و تمدّنی غرب یاد کردیم و عموم صاحبنظران نیز بر آن صحّه میگذارند، در تاریخ فرهنگی مسیحیّت نیز بهدلیل بروز جریان کلیسایی انشعابی، یعنی پروتستانها (معترضان) نیز یک نقطه عطف مهم شناسایی میشود.
این انشعاب جدید جدا شده از تنهی کاتولیسیسم، همهی اتّحاد و اتّفاق مذهبی اروپا و پس از آن، آمریکا را از هم گسست و موجد جریانی شد که حیات سیاسی – اجتماعی غرب و شرق جهان را تحت تأثیر قرار داد.
اجازه میخواهم عرض کنم: این واقعه، در تاریخ فرهنگی یهود نیز که هدف کلان، مطلوب و مورد نظر خود را تا دستیابی به سلطهی بلامنازع بر زمین دنبال میکرد، یک نقطه عطف و شاید مهمترین و بزرگترین نقطه عطف به حساب میآید.
از اوّلین روزهای ظهور و بعثت حضرت عیسی (ع) تا قرن شانزدهم میلادی، بیش از شانزده قرن، همهی تلاش یهود مصروف تضعیف مسیحیت، تحریف آئین عیسوی و حذف اشخاص مؤثّر این جریان مذهبی در صورت جزئی و کلّی شده بود. در بسیاری از حوادث و رخدادهای این قرون نیز یهود، ناگزیر به قبول مرارتها و ابتلائاتی شده بود که مسیحیان و اربابان کلیسا، با یادآوری جریان تصلیب بر آنها روا میداشتند.
از گذشتههای دور، مسیحیان با دراز کردن انگشت اتّهام به سوی یهود، آنان را عامل اصلی کشیدهشدن حضرت مسیح ع به پای صلیب میشناختند؛ امّا از این عصر، یعنی قرن شانزدهم میلادی، یکی از بزرگترین تلاشهای یهود و نهالی که از فردای ماجرای صلیب آن را آبیاری میکردند، به برگ و بار نشست: در خدمت در آوردن بخش بزرگی از جامعهی مسیحی برای محقّق ساختن آرزوی دیرینهی اشرار یهود.
بهعبارت دیگر، همهی ضعف قلّت جمعیّت و پراکندگی جمعیّت یهود که باعث میشد تا آرمانهایش جامهی عمل نپوشد، با به خدمت درآوردن همهی عِدّه و عُدّهی مسیحیان مستعد، تبدیل به قوّت شد و آنان را برای دستیابی به آن امیدوار ساخت.
قبلاً، پولس، در خدمت فرهنگی به یهود، همهی تلاش خود را کرده بود. اینک زمان آن رسیده بود که آن آرمانِ پنهان، غیر رحمانی، تمامیّتخواه و کینجو با اخذ وجههای رحمانی، آشکار، زیبا و صلحجو از زبان مسیحیان آشکار شده و بهوسیلهی همانان، مراحل تکوینی خود را طی کند تا آنکه یهود به مقصود غایی خود نایل شود.
ضمیمه شدن «عهد عتیق» به «عهد جدید» و ارائهی یکپارچهی «کتاب مقدّس»، فراموش شدنِ کینهی کهنهی مانده در قلب مسیحیان (در اثر واقعهی تصلیب)، عمومیّت یافتن انزجار و نفرت از رفتار قرون وسطایی اربابان کلیسا و بروز جریان بزرگ اعتزالی و اعتراضی «پروتستانتیسم»، همگی مقدّمهای شدند تا از میان آنها، آرمان مسیحایی سر برآورد.
زمینهسازی برای امر ظهور و رفع موانع ظهور و بهعبارت دیگر، ظهور مسیح (خارج از مشیّت، اراده، تقدیر و قضای الهی) در قالب آرمانی مسیحایی نزد پروتستانها جلوهگر شد تا آنان، همهی همّت و توان خود را مصروفش کنند.
از اینجا، دیگر این «مسیحیت پروتستانی» بود که با تخریب آخرین سنگرهای مقاومت «کلیسای کاتولیک»، مسیحیان را در خدمت «بنیاسرائیل» میآورد تا در جهالت تمام به اسم خدای پدر، پسر و روحالقدس، خدمتگزار جماعتی شوند که حضرت عیسی (ع) به امر خداوند، تمامقد در برابر آنان ایستاده بود. آنان از جعل این آرمان توسط یهود، غافل بودند.
آنچه که اشرار یهود و پیروان آنها، از منابع کابالایی دریافت کرده و به مدد آن، سعی در طیّ مسیر برای دستیابی به اهداف غایی کردند، (آرمان مسیحایی تحت اراده و عمل بنیاسرائیل تا دستیابی یهود به سلطنت جهانی، پس از واقعهی آرماگدون) به هیچوجه آموزهای مسیحی نبود.
حضرت عیسی (ع) دربارهی روز موعود و نجات، همگان را بشارت داده بودند. صورتی اجمالی از این بشارت و بازگشت مسیح (ع) در روز موعود، در ذهن و زبان مسیحیان جاری بود؛ بیآنکه هیچ نسخهی پیشنهادی در آن مندرج باشد.
این همه در حالی بود که حضرت عیسی (ع) بشارت به ظهور و بعثت پیامبر آخرالزمان داده بودند؛ همان که آخرین آیات حقیقیاش در «انجیل برنابا» آمده بود و این انجیل نیز توسط اربابان کلیسا از کنار سایر اناجیل حذف و کنار گذاشته شده بود.
بشارت و نجات در آموزههای مسیحی
یهود، با انگشت گذاردن بر موضوع «بشارت و نجات» و به مدد آموزههای کابالایی، در نظر و عمل برای بودن و زیستن مسیحیان، بهعنوان یک مسیحی راستین! نسخهای استخراج کرد. نسخهای که موجد حرکتهای بزرگ اجتماعی شد.
«مسیحیت یهودی» و «یهودیت صهیونیستی»، هر دو از مشرب و منشأ این آرمان قرن شانزدهم میلادی، سیراب شدهاند. استاد عبدالله شهبازی دربارهی نحوهی انطباق دادن آموزههای مسیحی با رسایل کابالی مینویسد:
از نیمهی دوم سدهی پانزدهم میلادی، عقاید کابالا بهوسیلهی یهودیان مارانو در میان مسیحیان رواج یافت. کابالیستهای یهودی به تدوین برخی رسالههای کابالی منطبق با زبان و فرهنگ مسیحیان دست زدند و این رسالهها در «ایتالیا» و بهویژه در کانون فرهنگی «خاندان مدیچی» در «فلورانس»، بسیار مؤثّر افتاد.
بهنوشتهی «دائرةالمعارف یهود»، محافل فرهنگی رنسانس، عمیقاً باور کردند که رسالههای کابالی به منابع اصیل و دست اوّل رازهای کهن هستی دست یافتهاند. رسالههای گمشدهای که اینک پدیدار شده و به کمک آن نهتنها میتوان به اسرار نوشتههای «افلاطون» و سایر متفکّران یونان باستان پی برد، بلکه رازهای مسیحیّت را نیز میتوان شناخت. [۱]
نقاشی کنایهآمیز عیسای یهودی
انتشار گستردهی این آموزهها و همهگیر شدن آن در بین روشنفکران اروپایی، واقعهای ساده نبود. معلّمان کابالا، به مدد آموزهها و فنون ساحرانه و جادویی کابالا، سبب نشر و جلب قلوب روشنفکران به سمت آن شدند.
در سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی، همپای مهاجران مارانوها، فرقهی کابالا در تمامی مراکز مهمّ قارّهی اروپا گسترده شد. مورّخان دانشگاه عبری «اورشلیم» این گسترش را به قدرت خلاقه، نیروی معنوی و توانمندی روانی مارانوها نسبت میدهند. [۲]
عبارات «نیروی معنوی» و «توانمندی روانی»، اشاره به استفادهی «یهودیان مارانو» از سِحر در تصرّف قلوب و جلب اذهان میکند.
بدینسان، مکتب کابالا به یک نیروی متنفّذ سیاسی در میان مسیحیان بدل شد که به آرمانهای مسیحایی و صلیبی جدید دامن میزد و طلوع قریبالوقوع دولت جهانی اروپاییان [یهود] را نوید میداد. به تأثیر از این موج، بسیاری از متفکّران اروپایی به این نتیجه رسیدند که باید آرمان ظهور مسیح را با مفهوم رازآمیز شناخت و تنها منبع معتبر برای این شناخت، رسالههای کابالی است. در نتیجه، رویکردی گسترده به فراگیری زبان عبری، بهویژه در «ایتالیا» آغاز شد. [۳]
با بالا گرفتن امواج اعتراضی و اعتزالی منتقدان و مخالفان دستگاه مذهبی پاپی و نظام سیاسی و اجتماعی بنا شده بر آن، از دیگر سو در میان گروهی از مردم، روی آوردن به مذاهب باطله و رویگردانی از دین را هم سبب شد.
از این جماعت، با عنوان «شیفتگان یهود» (جودائیزرها) یاد میشود. این جماعت، نقش مهمّی در براندازی نظام کلیسایی «کاتولیک» و جایگزینی نظام جدید ایفا کردند. در حقیقت، باید گفت، «مکتب اومانیسم» (اصالت انسان) که در تغییر هویّت دینی اروپا به هویّت کاپیتالیستی، نقش مهمّ نظری داشت، از آبشخور آموزههای یهودی سر برآورده بود.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله [بهزودی]
پینوشت:
[۱]و[۲]و[۳] استاد عبدالله شهبازی. بنگرید به: اینجا
منبع: اسماعیل شفیعی سروستانی، «تاریخ فرهنگی قبیله لعنت»، جلد ۵: ادوار رفته بر مسیحیت، انتشارات هلال، تهران، چاپ اول: ۱۳۹۵.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده شده.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
آرمانهای مسیحایی ، آرمانهای مسیحایی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
آرمانهای مسیحایی ، آرمانهای مسیحایی