نرخ‌شکنی یهودیان

یهود و رشد دیدگاه سرمایه‌داری (۳)

سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت دوازدهم) نرخ‌شکنی یهودیان

سرانجام این‌که، یهودیان را باید بنیان‌گذاران دستگاه‌های امروزی چاپ و دستگاه‌های چاپ اعلامیه‌ها و آگهی‌ها نیز دانست. آنها به ویژه در ساخت دستگاه‌های چاپ روزنامه‌های ارزان تبحر خاصی داشتند. پولیدور میلود (۱) که بنیان‌گذار نشریه پتی جورنال (۲) بود، پدر مطبوعات ارزان شناخته می‌شود.
اما سرزدن به مشتریان بالقوه، مراجعه به مسافران در سر راه سفر و در ستایش و تبلیغ کالاهای خود سر و صدا به پا کردن، فقط یک جنبه از بازی جلب مشتری بود. وجه دیگر آن، که در واقع مکمل وجه اول به حساب می‌آمد، تزیین کردن کالا برای جلب مشتری بود. یهودیان در این زمینه مهارت و تبحر خاصی داشتند. مهم‌تر از آن، مدارک و اسناد کافی در دست هست که نشان می‌دهد آنها اولین حامیان این اصل کلی بودند که حق و وظیفه‌ی هر بازرگان و کاسبی است که کسب خود را به نحوی انجام دهد که بیش‌ترین مشتری را به سوی او جلب کند و آنها در این راه مجاز هستند که نیازهای تازه خلق کنند تا گستره‌ی مشتریان خود را وسعت بخشند.
اما در جامعه‌ای که در آن کیفیت بالا به دقت تحت کنترل قرار داشت، تنها راه مؤثر برای نیل به چنین هدفی، کاهش قیمت و ارائه تخفیف بود. در نتیجه، اگر دریابیم که یهودیان از این حربه به نفع خود بهره می‌بردند، نباید اصلاً متعجب شویم و خواهیم دید که درست به همین خاطر بود که آنها به شدت مورد نفرت بازرگانان مسیحی قرار داشتند، که هدف اول آنها در تجارت، ثابت نگه داشتن قیمت‌ها بود. در سراسر سده‌های هفدهم و هیجدهم میلادی در هرکجا که یهودیان کسب و کار می‌کردند، این گله‌ها شنیده می‌شد که یهودیان زیر قیمت رایج می‌فروشند، یهودیان نرخ‌ها را می‌شکنند، یهودیان می‌کوشند با پایین آوردن قیمت، مشتری جلب کنند و نظایر آن.
اگر می‌خواستیم تمامی مدارک و دلایل در این مورد را عرضه کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شد. در نتیجه، به ذکر چند مورد نمونه‌ای بسنده می‌کنیم.
اول از همه از انگلیس شروع می‌کنیم که در آن و به سال ۱۷۵۳ طوفان حملات علیه تصویب قانون به شهروندی شناختن یهودیان اوج گرفت. یکی از نگرانی‌های عمده این بود که اگر یهودیان به عنوان شهروند شناخته شوند، با شکستن نرخ‌ها و پایین آوردن قیمت‌ها، تاجران بومی انگلیس را از نان خوردن می‌اندازند و از کار بی کار می‌کنند.
چند نمونه هم از فرانسه ذکر کنیم. فرماندار مونپلیه در جواب به شکایات بازرگانان این شهر، چنین می‌نویسد:

کالاهایی که این یهودیان برای عرضه در بازارهای عمده فروشی همراه می‌آورند، به مراتب بیش از آنچه که می‌فروشند ارزش دارند و بازرگانان مسیحی همان کالاها را به مراتب گران‌تر عرضه می‌کنند. اگر مردم فکر می‌کنند که معامله با یهودیان به نفعشان است، سخت در اشتباهند. اما در عین حال، همان‌ها اذعان دارند که قیمت‌ها در مغازه‌های یهودیان به مراتب ارزان‌تر از مغازه‌های دیگر است.

عین همین نکته مورد قبول بازرگانان پاریس است که می‌گفتند یهودیان کالاهای خود را گاه حتی از انبار کارخانه‌ها هم ارزان‌تر می‌فروشند. بازرگانان اجناس برنزی در پاریس، در مورد بازرگانی یهودی به نام آبراهام اولمان (۳)، گزارش داده بودند که:

او همان اجناس برنزی مشابه اجناس ایشان را به قیمتی به مراتب ارزان‌تر از آنها به فروش می‌رساند.

در شهر لیون، استادکاران ابریشم بافی در تاریخ ۲۲ اکتبر سال ۱۷۶۰ قطعنامه‌ای را به تصویب رساندند که در آن کسادی کار ایشان، به نفوذ و تأثیر یهودیان بر بازار پارچه‌های ابریشمی ربط داده می‌شد؛ یهودیانی که نرخ‌ها را می‌شکستند و در نتیجه، می‌توانستند در تمام محلات شهر، سرنخ معاملات ابریشم را به دست بگیرند.
پارلمان سوئد در سال ۱۸۱۵ بر سر این موضوع بحث می‌کرد که آیا باید به یهودیان آزادی عمل کامل در امر تجارت را بدهد یا نه و یکی از دلایل اصلی که علیه این موضوع اقامه می‌شد، این بود که یهودیان به پایین آوردن قیمت اجناس مشهور هستند.
مسائلی از این دست در لهستان نیز مطرح بود. بازرگانان یهودی آن دیار به همتایان مسیحی خود می‌گفتند که اگر آنها نیز سقف قیمت‌های خود را پایین بیاورند و اجناس خود را به همان قیمتی که یهودیان عرضه می‌کنند برای فروش عرضه دارند، مشتریان بیش‌تری جمع خواهند کرد.
وضع در آلمان هم همین‌طور بود. حکایت‌های مشابهی از برندنبورگ در سال ۱۶۷۲ از فرانکفورت، سده‌ی هفدهم میلادی و ماگدبورگ (۴) در سال ۱۷۱۰ شنیده می‌شود. سیاحت‌گری که در حول و حوش سال ۱۸۱۵ در آلمان سیاحت می‌کرد، گزارشی از تکرار مکرر این شکایت‌ها را به چاپ رسانده است. امریه‌ی عمومی پروس در سال ۱۷۵۰ نیز ناظر بر همین شکایت‌ها است. در این امریه چنین آمده است:

بازرگانان شهرهای مختلف ما، از این شکوه می‌کنند که تاجران یهودی با نرخ‌شکنی‌های خود، ضرر و زیان فراوانی به کسب و کار ایشان وارد می‌آورند.

از این شکایت‌ها تا سده‌ی نوزدهم میلادی هم تکرار شده است. بازرگانان عمده‌فروش آگسبورگ در استدلال‌های خود علیه پذیرش یهودیان در سال ۱۸۰۳ چنین ادعا می‌کنند که:

یهودیان خوب می‌داند که چگونه از دوران کسادی عمومی اقتصادی، به بهترین وجهی به نفع خود استفاده کنند. آنها به سراغ مردمی که بدجوری به پول نقد احتیاج دارند می‌روند و اجناس آنها را به ارزان‌ترین قیمت ممکن، قیمتی که شرم‌آور است، می‌خرند و سپس با فروش آنها به زیر قیمت، عملاً بازار را برای رقبای خود خراب می‌کنند.

حتی امروزه نیز تولیدکنندگان و بازرگانان مسیحی فعال در بسیاری از شاخه‌های صنعتی، نرخ شکنی یهودیان را خطری جدی برای کسب و کار خود می‌دانند. در این که این امر رازی آشکار است و بارها درباره‌ی آن بحث و تبادل نظر می‌شود، تردیدی وجود ندارد. امیدوارم که در آینده بتوانم دوباره به این موضوع رجوع و در این‌باره بحث کنم.
جای آن هست که به یک مورد دیگر در تاریخ تجارت اشاره کنم و نشان دهم که یهودیان به این نرخ‌شکنی شهره بودند. در اوایل سده‌ی هیجدهم میلادی که حکومت اتریش بر آن شد تا وام جدیدی جمع آورد، متعاقب آن در تاریخ نهم دسامبر سال ۱۷۰۱ به بارون پکمان (۵) که مشغول رایزنی در این مورد بود، مأموریت داد تا به طور خصوصی در این مورد تحقیق به عمل آورد که با توجه به این‌که معادن مس مجارستان به عنوان ضامن پرداخت این وام مطرح می‌شد، امکان آن وجود داشت که وامی به مراتب بیش از آنچه در ابتدا مورد نظر بود، جمع‌آوری شود یا خیر. به ویژه به او توصیه شده بود که چون رعایای امپراتوری، خواهان ضامنی افزون بر معادن مس شده بودند، در صورت لزوم قید آنها را بزند و با یهودیان پرتغالی وارد مذاکره شود.
در گزارشی که خطاب به دربار فرماندار وین در دوازدهم ماه مه سال ۱۷۶۱ ارسال شده، این دیدگاه مطرح شده است که:

توصیه می‌شود که در مورد قراردادهای ارتش با یهودیان کنار بیایید، چون آنها آماده‌اند تا نرخ بهره‌ای کمتر از بقیه درخواست کنند.

این موضوعی بود که تمامی عقلای کلّ آن دوره باید نظرات خود را کنار هم می‌گذاشتند و تلاش می‌کردند تا به راه حلی برای آن دست یابند. آنها چنین کردند و بارها و به دفعات، این مسأله را با هم در میان گذاشتند و در سر کار یا در مغازه‌های خود در گردش‌های عصرانه‌ی روزهای تعطیل که به تفرج از شهر خارج می‌شدند و غروب‌ها که در کافه‌ای گرد هم می‌آمدند، این پرسش را مطرح می‌کردند که چطور چنین چیزی ممکن است؟ چطور است که یهودیان می‌توانند نرخ‌شکنی کنند؟ یهودیان چگونه می‌توانند این حقه‌ی کثیف نرخ‌شکنی را پیاده کنند، علت آن چه بود؟
پاسخ این سؤالات بسته به ظرفیت و میزان تعصب و پیش‌داوری هر پرسنده‌ای متفاوت بود. بنابراین، توضیحات و پاسخ‌های بی‌شماری که در این مورد به ثبت رسیده است، نمی‌تواند بدون بررسی ارزش و اعتبار آن‌ها، مورد پذیرش قرار گیرد. البته در صحت این ادعا که یهودیان نرخ‌شکنی می‌کردند، تردیدی وجود ندارد. به هر حال، ما به آن دسته از عقاید و آرایی توجه خواهیم کرد که در مورد نحوه‌ی ویژه‌ی پیش‌برد کسب و کار، اطلاعاتی در اختیار قرار دهند یا به اخلاقیات تجاری ویژه‌ای اشاره کنند.
متداول‌ترین پاسخی که به پرسش‌های فوق داده می‌شد، این بود که یهودیان آدم‌های متقلب، ریاکار و دغل‌بازی هستند و معمولاً نتیجه‌گیری زیر از آن حاصل می‌آمد:
با توجه به این‌که بازرگانان یهودی متحمل هزینه‌های مشابهی هستند، با توجه به این‌که هزینه‌ی تولید هم یکسان است، در آن‌صورت، اگر قیمت کالای مشابهی زیر قیمت رایج باشد، در آن‌صورت معلوم است که یک جای کار ایراد دارد. پس قاعدتاً یهودیان باید کالاهای خود را از راه تقلب و دغل‌بازی به دست آورده باشند.
شاید آن کالاهایی که آنها می‌فروختند، کالاهای دزدی بودند. بدنامی یهودیان در این مورد، احتمالاً دلیل اصلی طرح چنین احتمالی بوده است و قیمت‌های پایینی که آنها بر کالاهای خود می‌گذاشتند، این اتهام را که علیه آنها مطرح می‌شد که یهودیان خریدار کالاهای دزدی هستند، تقویت می‌کرد.
من به هیچ‌وجه قصد آن ندارم تا منابعی را که به این موارد اشاره کرده‌اند، در اینجا مطرح کنم، چون واقعیت این است که این اتهامات چندان مهم نیستند. البته تردیدی نیست که این اتهامات در موارد متعددی وارد بودند، ولی اگر این تنها دلیل نرخ‌شکنی از سوی بازرگانان یهودی بود، اصلاً لزومی به طرح این موضوع پیدا نمی‌شد چون در این‌صورت حتی همان اهمیت اندکی را هم که در اصل داشت، از دست می‌داد.
در واقع، حتی افراطیون صنف بازرگانان نیز در پی یافتن دلایل دیگری بودند تا نرخ‌شکنی یهودیان را توجیه کنند و در این جست‌وجو، این دلایل را دم دست خود پیدا کردند، نه در پیچ و خم مسائل حقوقی، بلکه در واقع، در نحوه‌ی پیش‌برد کسب و کار و احساس می‌کردند که رفتار و برخورد یهودیان آن چیزی نبود که باید می‌بود. اما این دلایل کدام بودند؟ این‌که یهودیان کالاهای ممنوع خرید و فروش می‌کردند، از جمله اجناس قاچاق که در ایام جنگ خرید و فروش می‌شد و نظایر آن. اموال گرویی مردمی را که قادر به بازپرداخت بدهی خود نبودند، تصرف می‌کردند. کالاهایی را که مفت و ارزان از مالکان آنها که نیازمند پول نقد بودند می‌خریدند، به قیمت ارزان می‌فروختند. کالاهای کهنه و قدیمی را در حراجی‌ها به نازل‌ترین قیمت خریداری می‌کردند. سهام شرکت‌های ورشکست شده را می‌خریدند. اجناسی می‌خریدند که کیفیت آنها مطابق استانداردهای تعیین شده‌ی صنفی نبود. سرانجام آن‌که یهودیان به این نیت نرخ‌شکنی می‌کردند که خودشان ورشکست شوند.
اما مشکل بتوان ادعا کرد که مواردی از این دست که بازرگانان شهر متس آنها را شیوه‌های پست و بی‌شرمانه یهودیان نام می‌نهادند، رفتار عمومی یهودیان بودند یا صرفاً موارد نادری بودند که اینجا و آنجا دیده می‌شدند. البته این موضوع برای نیتی که ما در پی آن هستیم، اهمیت چندانی ندارد. در مورد احتمال صحت آنها باید گفت که احتمال این‌که همه‌ی این ادعاها جعلی باشد، بسیار اندک است، اما نکته‌ی مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که رفتارهای مشکوکی نظیر آنچه در بالا به آنها اشاره شد، به پای یهودیان نوشته می‌شد.
حتی اگر فقط درصد قلیلی از آنچه که ادعا می‌شد صحت می‌داشت، همان کافی بود تا آنها را موارد موثق به حساب آورند و از آنها در تأیید ادعاهایی که بر مبنای برداشت‌های دیگر مطرح می‌شد، استفاده کنند. من کمی بعد به این مسأله بازخواهم گشت، اما در این جا به شرح تفصیلی دلایلی خواهم پرداخت که برای توضیح پدیده‌ی نرخ‌شکنی یهودیان مطرح می‌شدند و کوشش خواهم کرد تا ریشه‌های آن را پیدا کنم.
مهم‌تر از تمامی اتهاماتی که پیش‌تر اشاره شدند، این اتهام نیز مطرح بود که کالاهایی که یهودیان می‌فروختند، کیفیت نازل‌تری داشتند. این اتهام آن‌قدر تکرار شده است که دشوار بتوان صحت آن را مورد تردید قرار داد. گزارشی رسمی از ماگدبورگ، عریضه‌ای از براندنبورگ، شکواییه‌ای از فرانکفورت، همگی همین اتهام را تکرار می‌کنند. کتاب راهنمای جامع بازرگانان که پیش‌تر هم به آن به عنوان یک منبع موثق اشاره کرده بودم، خاطرنشان می‌کند که یهودیان کالاهای پست‌تر از نظر کیفی را:

به این خاطر که بلد بودند چگونه آن را صیقل دهند، دوباره رنگ کنند، بهترین وجوه آن را به نمایش بگذارند، به بهترین وجهی تزیین کنند، به آن بو و طعمی بدهند که حتی بهترین و خبره‌ترین کارشناسان را هم به اشتباه بیندازند،

با مهارت تمام می‌فروختند.
همین امر در گزارش بازرگانان شهر نانت که قبلاً نیز به آن اشاره شده بود، تکرار شده است. به گفته‌ی آنها کالاهایی که بازرگانان یهودی می‌فروشند کالاهای خوبی‌اند، اما کیفیت نازلی دارند. آنها اجناسی می‌فروشند که یا از مد افتاده‌اند یا غیر قابل استفاده‌اند. آنها جوراب‌های ابریشمی را دوباره رنگ می‌زنند، از لابه‌لای غلتک‌های گرم می‌گذارنند و سپس آنها را به عنوان جوراب‌های نو به فروش می‌رسانند. این اجناس آن‌قدر بنجلند که بیش از یک بار قابل استفاده نیستند.
ابریشم بافان شهر لیون نیز عین همین قصه را در صنف خود تکرار می‌کنند. به گفته‌ی آنها، یهودیان صنعت ابرایشم بافی را ویران کرده‌اند چون برای آن‌که بتوانند پارچه‌های ابریشمی را ارزان بفروشند، فقط اجناسی با کیفیت نازل سفارش می‌دهند. فرماندار بوهمیا در سال ۱۷۰۵ نیز عین همین مطلب را بازگو می‌کند:

یهودیان بر تمام مشاغل دستی و شاخه‌های مختلف بازرگانی مسلط شده‌اند، اما چون فقط در عرصه‌ی اجناس بنجل فعالیت می‌کنند، امکان آن وجود ندارد که معامله‌ی صادراتی پر سودی انجام دهند.

یکی از نمایندگان مجلس سوئد نیز در سال ۱۸۱۵ عقیده‌ای کم و بیش مشابه را ابراز می‌دارد:

این حقیقت دارد که فقط یهودیان هستند که در عرصه‌ی چاپ روی پارچه فعالیت می‌کنند، اما چون اجناس ارزان و با کیفیت نازل به کار می‌برند، عملاً این شاخه از صنعت را که به پارچه‌های چاپی یهودی مشهور است، از رونق انداخته‌اند.

این شکایت که از زمان دوره‌ی آغازین سرمایه‌داری آغاز شد، متوقف نشده و هنوز هم گه‌گاه شنیده می‌شود. این شکوه‌ی تولیدکنندگان مسیحی که یهودیان نرخ‌شکنی می‌کنند، با این نتیجه‌گیری منطقی دنبال شده است که یهودیان برای آن‌که بتوانند به هر بهایی که شده، قیمت‌ها را پایین نگه دارند، لاجرم کیفیت کالاهای تولیدی خود را پایین آورده‌اند.
با جمع‌بندی تمام حقایقی که در بالا به آنها اشاره شد، می‌توان به این نتیجه رسید که این یهودیان بودند که اصل جایگزینی را مطرح کردند.
این‌که ادعا می‌شد کالاهای یهودیان واجد کیفیت نازلی است، در واقع صحت نداشت. این چنین نبود که کالاهای یهودیان درست مشابه کالاهای تاجران دیگر بود، منتها با این تفاوت که کیفیت بدتری داشت، بلکه مطلب از این قرار بود که کالاهای یهودیان کالاهای تازه و دست اولی بودند که برای استفاده مشابه کالاهای تاجران دیگر تولید می‌شدند، اما در آنها مواد اولیه‌ی ارزان‌تری به کار رفته بود یا این‌که به روش‌های جدیدتری تولید می‌شدند که در آن، هزنیه‌ی تولید ارزان‌تر از کار درمی‌آمد. به عبارت دیگر، اصل جایگزینی وارد عمل شده بود و بنابراین، یهودیان را باید پیشگامان این عرصه دانست. رایج‌ترین موارد در صنعت تولید پارچه مشاهده می‌شد، ولی موارد دیگری هم وجود داشت که از آن جمله می‌توان به تجارت قهوه اشاره کرد. به تعبیری، صنعت رنگ‌آمیزی پارچه را هم باید در همین ردیف به حساب آورد. نفوذ یهودیان دست‌مایه رشد و گسترش آن شد. یهودیان مواد رنگی ارزانی برای رنگرزی پارچه‌ها به کار بردند و همین امر باعث رونق چشم‌گیر صنعت رنگرزی و نساجی شد.
اما یک اتهام دیگر هم هست که البته کمتر از سایر موارد اتهامی علیه یهودیان مطرح می‌شد. این اتهام از این قرار بود که یک دلیل این‌که تاجران یهودی می‌توانند از تاجران مسیحی ارزان‌تر بفروشند، این است که کم‌فروشی می‌کنند. این اتهام در شهر آوینیون (۶)، در مورد فروش اجناس پشمی متوجه آنها بود و مدارک مستندی در اشاره به آن وجود دارد، از جمله سندی هست که در آن چنین قید شده است:

یهودیان از هر فرصتی برای کم‌فروشی استفاده می‌کنند. اگر قرار است صد گرم جنس تحویل دهند، ۹۵ گرم می‌دهند. مشتریان مسیحی به این آگاهی دارند، اما چون جنس را ارزان می‌خرند شکایتی نمی‌کنند، وگرنه همه می‌دانند که ترازو و متر یهودیان با بقیه فرق می‌کند.

با توجه به همه‌ی اینها، نکته‌ای که می‌خواهیم دریابیم این است که آیا و به چه اندازه، اقدامات مختلفی که یهودیان انجام می‌دادند و متهم بودند که هدفشان از آنها، کاهش قیمت‌ها به بهای جلب مشتریان کاسبان دیگر بود، واقعاً در اصول اساسی خاصّ کسب و کار یهودیان ریشه داشت. به عقیده من، این نظریه‌ی کلی را می‌توان مطرح کرد که یهودیان بر این عقیده بوده‌اند که در عرصه‌ی تجارت هدف، وسیله را توجیه می‌کند. آنها در این کار، به وضع بازرگانان دیگر چندان توجهی نمی‌کردند و به موازین حقوقی و عرف‌های اجتماعی حاکم بر کسب و کار، وقع چندانی نمی‌گذاشتند. از سوی دیگر، برای بازرگانان یهودی این اندیشه که رد و بدل کردن کالا ارزش خاصی دارد و این‌که هر فعالیت تجاری باید ناظر به سود و افزایش اصل سرمایه باشد، از اهمیت خاصی برخوردار بود. این تمایل ذاتی در سرمایه‌داری برای کسب منفعت هرچه بیش‌تر، علی‌رغم همه‌ی شرایط و محدودیت‌های موجود که در جاهای مختلف به آن اشاره کرده‌ام، از قدیم‌الایام در میان یهودیان وجود داشته است.
اما هنوز به اندازه‌ی کافی به بررسی روش‌های مختلفی که یهودیان برای کاهش قیمت و نرخ‌شکنی انجام می‌دادند، نپرداخته‌ایم، حال توجه خود را به روش‌هایی متمرکز می‌کنیم که با روش‌های مذکور در فوق اهمیتی یکسان دارند، اما از ماهیتی اساساً متفاوت با آنها برخوردارند. در حالی که روش‌های اشاره شده در قبل، افت قیمت بارز و آشکاری، گاه به قیمت نابودی تجارت بازرگانان دیگر به دنبال آوردند، این روش‌های اخیر واقعاً و به طور مطلق، افت قیمت‌ها را باعث شدند. اما این روش‌ها کدام بودند؟ یکی از آنها ابداعات تازه‌ای بودند که کلّ هزینه‌ی تولید را به این یا آن روش، کاهش دادند و لاجرم باعث افت قیمت تمام شده‌ی محصول شدند. یکی دیگر این بود که تولید کننده یا بازرگان خرده‌فروش، به سود کمتر برای خود راضی و قانع بود یا این‌که هزینه‌های واقعی تولید از طریق افت دست مزدها یا بهبود فرآیندهای تولید و پخش کاهش یافته و روش‌های کارآمدتری در تولید و پخش به کار گرفته می‌شد که در هر صورت به کاهش هزینه‌ی تولید و در نهایت، کاهش قیمت تمام‌شده‌ی کالا منجر می‌شد.
این‌که یهودیان تمامی این شیوه‌های مختلف کاهش قیمت تمام‌شده‌ی کالا را به کار می‌گرفتند و در واقع، اولین کسانی بودند که در این راه قدم نهادند، امری است که برای اثبات آن مدارک کافی در دست داریم.
اول این‌که بازرگانان یهودی چون به سودی کمتر از سود مورد نظر بازرگانان غیریهودی قانع بودند، می‌توانستند اجناس خود را ارزان‌تر بفروشند. ناظران بی‌طرفی در موارد متعددی به این حقیقت اشاره کرده‌اند و حتی رقبای یهودیان نیز صحت آن را مورد تأیید قرار داده‌اند. در اینجا می‌توان یک بار دیگر به گزارش رسمی ماگدبورگ مراجعه کرد. در این گزارش چنین آمده است:

بازرگان یهودی کالاهای خود را ارزان می‌فروشد و در نتیجه، بازرگانان دیگر نیز برای رقابت با آنها قیمت خود را کاهش می‌دهند و باید متحمل ضرر شوند، چون این بازرگانان محتاج درآمدی فزون‌تر از یهودیان هستند، باید با توجه به نیازهای خود، کسب و کار خویش را پیش ببرند.

در سند دیگری نیز چنین آمده است که:

بازرگانان یهودی به سودی کم‌تر از آنچه بازرگانان مسیحی انتظار دارند، راضی هستند.

آیا می‌دانید که یهودیان لهستانی به مسیحیان لهستانی چه می‌گفتند؟ این‌که اگر آنها نیز از زندگی تجملی و سرشار از اسراف خود دست بردارند، خواهند توانست کالاهای خود را به قیمتی همتراز قیمت یهودیان به فروش برسانند.
یک سیاح تیزبین که در اواخر سده‌ی هیجدهم در آلمان سیاحت می‌کرد نیز به نتیجه‌گیری مشابهی دست یافته بود. او می‌نویسد:

دلیل این شکایت که چه طور یهودیان می‌توانند نرخ‌شکنی کنند، بسیار ساده و آشکار است. علت آن است که بازرگانان مسیحی مغرور و متکبرند و انتظار سودهای گزاف را دارند و از عهده‌ی دستیابی آن برنمی‌آیند که به سود اندک قناعت کنند. بنابراین، یهودیان شایسته‌ی سپاس و درود مردمند که چون آدم‌های مقتصد و صرفه‌جویی هستند، به سود اندک قانع می‌شوند و مغازه‌داران دیگر را هم وادار می‌کنند که یا از مخارج اضافی خود بکاهند و اقتصادی‌تر زندگی کنند یا به تدریج به بن‌بست برسند و مغازه‌ی خود را از دست بدهند.

گزارش دربار وین در تاریخ دوازدهم ماه مه سال ۱۷۶۲ نیز کم و بیش همین دیدگاه را دنبال می‌کند. در این گزارش آمده است که بازرگانان یهودی به این دلیل می‌توانند اجناس خود را به قیمت بهتری بفروشند چون آدم‌های صرفه‌جویی هستند و هزینه‌ی زندگی خود را پایین نگه می‌دارند.
در یک سند دیگر از مجارستان که تاریخ نهم ژانویه سال ۱۷۵۶ را دارد، عین همین مضمون تکرار می‌شود. در آنجا نیز اشاره شده است که چون یهودیان زندگی ساده و محقری دارند، بهتر از بقیه از عهده‌ی مخارج جانبی کسب و کار خود برمی‌آیند و کماکان منفعت می‌سازند.
این نکته را سر جوزیا چایلد در مورد انگلیس هم تکرار کرده است. او می‌نویسد:

یهودیان آدم‌های خسیسی هستند و زندگی بسیار محقری دارند و در نتیجه می‌توانند با سودی کمتر از سود مورد انتظار بازرگانان انگلیسی، گذران کنند.

این باور تا اواسط سده‌ی هیجدهم میلادی نیز کماکان پابرجا بود و اعتقاد عمومی بر این بود که چون یهودیان آدم‌های مقتصد و صرفه‌جویی هستند، می‌توانند کالاهای خود را به نرخی ارزان‌تر از دیگر بازرگانان منطقه به فروش برسانند.
عین همین دیدگاه در فرانسه نیز رایج بود. حاکم شهر مونپلیه در جواب شکایت‌های مستمر بازرگانان این شهر، چنین ابراز عقیده می‌کند:

من اعتقاد راسخ دارم که بی‌توجهی بازرگانان مونپلیه به نیازهای جامعه و مشتریان خود و عزم راسخ در طمع بیش از حدّ آنها برای کسب سود هرچه بیش‌تر، به مراتب بیشتر از بازرگانان یهودی و کسب و کار ایشان، به خود آنها صدمه می‌زند.

اما فقط همین هم نیست. افرادی هم بودند که تأکید داشتند یهودیان دوز و کلک‌های دیگری هم کشف کرده‌اند که به مدد آنها و علی‌رغم کاهش قیمت‌ها، می‌توانند منفعتی بیشتر از سود همتایان مسیحی خود به جیب بزنند و این کلک، افزایش گردش نقدینگی و حجم معاملات بود.
تا همین اوایل سده‌ی نوزدهم میلادی این تمهید به طور ویژه شگرد یهودیان نامیده می‌شد و اعتقاد بر این بود که اگر به سود کم قانع باشی، اما کاری کنی که نقدینگی‌ات چند بار در گردش باشد، بهتر از آن است که منتظر سود بزرگی باشی، اما سرمایه‌ات راکد بماند یا نقدینگی‌ات به کندی گردش کند. باید اذعان کرد که این عقیده‌ای انتزاعی نبود و در واقع به کرات اتفاق می‌افتاد.
قناعت به سود اندک و گردش مستمر سرمایه اندیشه‌ی تازه‌ای بود که با تفکر رایج و سنتی اقتصادی که یکی از اصول اساسی آن کسب و کار به نیت اخذ درآمد کافی برای ادامه‌ی حیات و امرار معاش بود، تفاوت بنیادین داشت و باید گفت که یهودیان بنیان‌گذاران این اصل جدید تجارت بودند. اعتقاد رایج این بود که منفعت چیزی است که سنت و عرف تعیین می‌کند و باید ثابت بماند، اما براساس این اندیشه‌ی جدید، منفعت آن کمیتی بود که هر بازرگانی به شخصه تعریف می‌کرد. این امر به نوبه‌ی خود نوآوری بزرگی بود و باعث و بانی آن هم یهودیان بودند. یهودیان اعتقاد داشتند که میزان سود هر معامله‌ی تجاری را بازرگان و براساس تشخیص خود باید تعیین کند. هم او بود که تصمیم می‌گرفت هر کالایی را با چه میزان سود بفروشد و گاه تصمیم می‌گرفت که در معامله‌ای اصلاً سود نکند، اما با این حال و برای جلب مشتری و کسب سودهای آتی، آن معامله را با ضرر به انجام برساند.
و سرانجام این‌که، هنوز به برخی اتهاماتی که علیه یهودیان اقامه می‌شد نپرداخته‌ایم که از آن جمله باید به این اتهام اشاره کرد که یهودیان می‌کوشیدند تا با استفاده از ارزان‌ترین نیروی کار یا به کارگیری روش‌های اقتصادی‌تر، هزینه‌ی تولید را پایین نگه دارند.
در مورد اتهام استفاده از ارزان‌ترین نیروهای کار، اسناد و شکایت‌های متعددی در دست هست. تولید کنندگان کالاهای پشمی در آوینیون، بازرگانان مونپلیه، مقامات شهری و خیاط‌های فرانکفورت از جمله کسانی هستند که در این مورد شکایت کرده‌اند، اما هیچ‌کدام از این ناراضیان متوجه نبودند که یهودیان در زمره‌ی اولین تأمین‌کنندگان منابع مالی صنایعی با نهادهای سازمانی مبتنی بر سرمایه‌داری بودند و در نتیجه، از شیوه‌های جدید تولید خبر داشتند و از آنها بهره می‌گرفتند، کما این‌که همین روش‌ها را در امور صنعتی و تجاری دیگر هم به کار برده بودند.
البته نباید ویژگی دیگری از شیوه‌های تجارت یهودیان را هم نادیده گذاشت. در ضمن لازم به ذکر است که در ادبیات اوایل دوره‌ی سرمایه‌داری، به این ویژگی اشاره‌ای نشده است و دلیل آن نیز احتمالاً این است که این ویژگی کمی دیرتر مطرح شد و جا افتاد. منظورم اقدام آگاهانه برای جلب مشتریان جدید به تمهیدهای مختلف است که از تزیین کالاها و قراردادن آنها به شیوه‌ای خاص در کنار همدیگر یا شیوه‌ی جدیدی برای پرداخت بهای کالا که نحوه پرداخت قسطی بود یا ترکیب چند مغازه در همدیگر یا سازمان‌دهی ارائه‌ی خدماتی جدید را شامل می‌شد. بسیار جذاب خواهد بود که فهرست کاملی از تمامی این ابداعات، البته به استثنای ابداعات تکنیکی که بازار و تجارت مدیون یهودیان است، گرد آورده شود.
اجازه بدهید به چند مورد از این ابداعات که تقریباً اطمینان کامل داریم که سرمنشأ آنها یهودیان بودند، اشاره کنم. البته کاری به این ندارم که یهودیان صرفاً اولین مردمی بودند که آنها را به کار گرفتند یا این روش‌ها واقعاً برای اولین بار توسط یهودیان ابداع شدند.
اول از همه مایلم به تجارت کالاهای کهنه و معیوب، تجارت ته‌مانده‌ها و آشغال‌ها اشاره کنم. یهودیان می‌توانستند از بی‌مصرف‌ترین اشیا و کالاهای معیوب و به ظاهر آشغال‌ترین چیزها که پیش‌تر هیچ ارزشی نداشتند، پول دربیاورند که از آن جمله می‌توان به پوست خرگوش و پارچه‌های کهنه و بی‌مصرف اشاره کرد. مخلص کلام این‌که، می‌توان یهودیان را ابداع‌کنندگان تجارت زباله دانست. به این ترتیب، در برلین سده‌ی هیجدهم میلادی یهودیان اولین کسانی بودند که وارد حرفه‌ی پوست‌کندن از حیوانات یا منهدم‌کنندگان آفات جانوری و نظایر آن شدند.
اما تعیین این‌که اندیشه‌ی فروشگاه‌های بزرگی که انواع کالاهای مختلف را به فروش می‌رسانند، تا چه اندازه صرف موجودیت خود را به یهودیان مدیون است، کار آسانی نیست. با این همه، از آنجا که یهودیان در کار حفظ وثیقه‌های مردم و پرداخت وام به آنها در قبال آن وثیقه‌ها سابقه‌ای طولانی داشتند و در نتیجه، از اولین بازرگانانی بودند که در انبارهای آنها همه جور جنسی پیدا می‌شد و مگر غیر از این است که فروشگاه‌های بزرگ امروزی به این می‌بالند که انواع کالاهای مختلف را به فروش می‌رسانند؟ نتیجه این شده است که مالکان این فروشگاه‌ها مادام که فروشگاه فروش می‌کند، اهمیتی نمی‌دهند که کدام کالا یا کالاها بیشتر از بقیه به فروش می‌روند. هدف آنها کار و کاسبی است و این خط مشی با روحیه‌ی یهودیان همخوانی و سنخیت دارد. سوای این، همه می‌دانند که امروزه بخش اعظم مالکان بزرگ‌ترین فروشگاه‌های عظیم کالاهای مختلف در آمریکا و آلمان، یهودی هستند.
ابداع بسیار مهم دیگر در معاملات خرده‌فروشی آن ایام، نظام پرداخت قسطی بهای کالاها بود که بیش‌تر در مورد کالاهای گران‌قیمت به کار می‌رفت و گه‌گاه شامل خریدهای کلی هم می‌شد. به هر حال، با اطمینان نسبی می‌توان مدعی شد که این امر در آلمان توسط یهودیان آغاز شد و آنها پیشگامان قسط‌بندی بودند. یکی از نویسندگان اوایل سده‌ی هیجدهم در این‌باره چنین می‌نویسد:

در میان مغازه‌داران یهودی، گروهی وجود دارند که حضور آنها برای مشتریان روزمره بسیار ضروری است و در ضمن به مجموعه‌ی امر تجارت نیز فایده‌ی زیادی می‌رسانند. اینان بازرگانانی‌اند که به مشتریان معمولی خود لباس یا مواد اولیه‌ی تولید لباس می‌فروشند و بهای آن را به صورت اقساط کوچک دریافت می‌کنند.

یکی دیگر از عرصه‌های تجارت که یهودیان بنیان‌گذار آن بوده‌اند، کسب و کار تهیه و تدارک غذا است. برای مثال اولین قهوه فروشی که شاید در نوع خود اولین مغازه‌ی قهوه فروشی در جهان بوده باشد، در انگلستان، در سال ۱۶۵۰ یا ۱۶۵۱ در شهر آکسفورد و توسط یک یهودی به نام جیکبسن (۷) افتتاح شد. اولین کافه‌ی قهوه فروشی در لندن نیز در سال ۱۶۵۲ گشایش یافت. در عصر جدیدتر همه می‌دانند که حرفه‌ی تهیه پیشاپیش غذا و ارائه‌ی آن در مجالس و میهمانی‌ها و قیمت‌گذاری برای آنها توسط شرکت کمپینسکی (۸) آغاز شد که جمعی یهودی در برلین بنیان‌گذار آن بودند.
در تمامی این موارد، خود این ابداعات نیست که آن‌قدرها برای ما اهمیت دارند، بلکه بیش‌تر تمایلی است که این ابداعات به نمایش می‌گذارند؛ اندیشه و آرمان تازه‌ای در عرصه‌ی تجارت مطرح می‌شود، که طراحی تمهیدات جدید است. این همان چیزی است که سعی کرده‌ام در این مقاله نشان دهم که به روحیه‌ی یهودی، اخلاقیات تجاری یهودیان و به ویژه دیدگاه اقتصادی یهودیان ارتباط پیدا می‌کند.
با توجه به بررسی‌هایی که به عمل آورده‌ایم، به وضوح می‌توان تضاد میان دیدگاه‌های تجاری یهودیان و غیر یهودیان را در اوایل دوره‌ی سرمایه‌داری مشاهده کرد. دیدگاه بازرگانان غیریهودی بر حفظ سنت، کسب درآمد کافی برای امرار معاش و حفظ وضعیت موجود استوار بود. اما دیدگاه بازرگانان یهودی را چگونه می‌توان دسته‌بندی کرد؟ نوآوری‌های آن در چه بود؟ به اعتقاد من، اگر بخواهیم این دیدگاه را فقط در یک کلمه خلاصه کنیم که بهتر از صد جمله بتواند منظور ما را بیان دارد، آن کلمه‌ی «مدرن» است. دیدگاه یهودیان، دیدگاهی مدرن بود. بازرگانان یهودی فعالیت‌های اقتصادی خود را درست همتای انسان مدرن به انجام می‌رساندند. به مجموعه‌ی گناهانی که در سده‌های هفدهم و هیجدهم پای بازرگانان یهودی نوشته می‌شد، نگاهی بیندازید، آن وقت خواهید دید که در میان آنها حتی یک مورد هم نیست که امری رایج و عادی و کاملاً قابل قبول برای بازرگانان و اهل تجارت امروز نباشد و کم و بیش همه‌ی کسانی که دست‌اندرکار تجارت و بازرگانی‌اند، به آنها باور دارند و انجام می‌دهند. در اعصار و قرون متمادی یهودیان پرچم‌دار آزادی عمل فردی در فعالیت‌های اقتصادی علیه دیدگاه‌های مسلط زمانه‌ی خود بوده‌اند. آنها اعتقاد داشتند که هیچ مقرراتی از هیچ نوع نباید جلوی آزادی عمل فرد را بگیرد و فرد باید آزاد باشد تا هر چه قدر می‌خواهد تولید کند و در هر عرصه‌ای که مایل است به تجارت بپردازد و در صورت تمایل در آن واحد در چند زمینه‌ی مختلف تجاری فعالیت کند. فرد باید آزادی عمل داشته باشد که تجارت کند و با بازرگانان دیگر به رقابت بپردازد. او باید این حق را داشته باشد که کسب و کار خود را حتی به قیمت نابودی کسب و کار رقبای خود، به پیش ببرد و البته حربه‌ی او در این راه فقط هوشیاری، زیرکی و زرنگی باید باشد. در عرصه‌ی رقابت تجاری هیچ محدودیتی جز محدودیت‌های قانونی که باید محترم داشته شوند، نباید وجود داشته باشند و سرانجام این‌که، فعالیت‌های اقتصادی نیازمند محدودیت‌های دست و پا گیر نیستند و اگر هم محدودیتی وجود دارد، باید توسط خود فرد اعمال شود و او است که تعیین می‌کند بهترین و کارآمدترین شیوه برای حصول بهترین نتیجه کدام است.
به عبارت دیگر، اندیشه‌ی تجارت آزاد و رقابت آزاد، اندیشه‌ی خردگرایی در اقتصاد یا به طور خلاصه، چشم‌انداز مدرن به اقتصاد وجود داشت و یهودیان اگر نگوییم مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین نفوذ را در شکل‌گیری آنها داشتند، دست‌کم وزنه‌ی بسیار مهمی در آن به حساب می‌آمدند. چرا چنین بود؟ این یهودیان بودند که اندیشه‌های تازه‌ای را در جهانی مطرح کردند که بر پایه‌ی کاملاً متفاوتی بنا نهاده شده بود.
در اینجا مسأله‌ی به جایی خودنمایی می‌کند. چگونه می‌خواهیم توضیح دهیم که پیش از عصر سرمایه‌داری مدرن، یهودیان ظرفیت و آمادگی خود را برای تطابق با اصول آن به نمایش گذاشتند؟ این مسأله را باید به صورت مسأله‌ی جامع‌تری مطرح کرد. این چه عامل یا عواملی بودند که به یهودیان امکان دادند تا چنین نفوذ تعیین‌کننده و قاطعی؛ نفوذی که در این مقاله شاهد آن بوده‌ایم، در فرآیندی به جا بگذارند که حیات اقتصادی مدرن را به این جایی رساند که هم اکنون هست. ورنر زمبارت

ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
1. Polydore Millaud / 2. Petit Journal / 3. Abraham Oulman / 4. Magdeburg / 5. Baron Peckmann / 6. Avignon / 7. Jacobs / 8. Kempinsky

منبع: ورنر سومبارت (۱۳۸۴)، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، دوم.

تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:

تلگرام اندیشکده مطالعات یهود

همچنین ببینید

در آستانه‌ی شکست دلار

در آستانه‌ی شکست دلار

کشورها با دو راهبرد خط شکست دلار را پی گرفته‌اند؛ جایگزینی ذخایر طلا به‌جای دلار به‌عنوان پشتوانه ارزی و انعقاد پیمان‌های دوجانبه و چندجانبه پولی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − هجده =