یاران بابی ازلی سید جمال‌الدین اسدآبادی

یاران بابی ازلی سید جمال‌الدین اسدآبادی

قبلاً در «اینجا» درباره‌ی «عبدالحسین صنعتی‌زاده کرمانی» و پدرش «حاج علی‌اکبر صنعتی کرمانی» و کتاب «روزگاری که گذشت» که شرح زندگی این پسر و پدر بابی است توضیحاتی دادیم، که توصیه می‌کنیم قبل از خواندن این یادداشت، مجدداً آن را مطالعه کنید. سید جمال‌الدین اسدآبادی

دیدار با سید جمال‌الدین افغانی

فصل پنجم کتاب «روزگاری که گذشت»، که در آن، به اقامت حاج علی‌اکبر صنعتی و دوستانش در اسلامبول پرداخته شده، از نگاه تاریخی، یکی از مهم‌ترین فصل‌های کتاب «روزگاری که گذشت» است. [۱] اهمیت این فصل، در داده‌هایی است که از «جنبش اتحاد اسلام» به دست می‌دهد.

اجمالی از جنبش اتحاد اسلام

فصل پایانی تکاپوهای فکری – سیاسی سید جمال‌الدین افغانی، به سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ ق.، و در اسلامبول گذشت. وی، در آن برهه‌ی زمانی، تبلیغات وسیعی را برای عمومیت‌بخشیدن به سیطره‌ی خلافت عثمانی بر جهان اسلام – و از جمله، ایران عصر ناصری – ترتیب داد. از این تکاپوهای او، با عنوان «جنبش اتحاد اسلام» یاد می‌شود. به‌گفته‌ی یکی از تاریخ‌نگاران، هدف نهایی سید جمال‌الدین درباره‌ی ایران، خلع ناصرالدین‌شاه از سلطنت، و کشیدن آن کشور به زیر لوای خلافت عثمانی بود. [۲] و به روایتی دیگر، مقصود او، «در ظاهر، اتحاد دول اسلامیه و اتفاق مسلمانان بود؛ لیکن، در معنی، جمهوریّت و مشروطیّت ایران را ساعی و جاهد بود.» [۳]

در این میان، گروهی از یاران سید جمال‌الدین، در اسلامبول، و گروهی نیز در تهران، به او یاری می‌رساندند. در گروه نخست، کسانی چون میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا حسن‌خان خبیرالملک، ابوالحسن‌میرزا شیخ‌الرئیس قاجار، شیخ محمود افضل‌الملک کرمانی و… جای داشتند. [۴] با توجه به ادبیات تاریخ‌نگارانه‌ی حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی، این پژوهش، از این کسان، با عنوان اعضای «حوزه‌ی اتحاد اسلام اسلامبول» یاد می‌کند. [۵] برخی یاران برجسته‌ی سید جمال‌الدین در تهران، عبارت بودند از: میرزا علی‌خان امین‌الدوله، محمدتقی‌خان مجدالملک، حاج شیخ هادی نجم‌آبادی، حاج میرزا هادی دولت‌آبادی، حاج سیّاح محلاتی، حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی، میرزا رضا کرمانی و… [۶] ایشان، در «حوزه‌ی اتحاد اسلام تهران» جای داشتند. این دو گروه، با همکاری پیوسته‌ای، توانستند برای چندسال، حرکتی جدّی را در مخالفت با حکومت ناصرالدین‌شاه سامان دهند. [۷]

سید جمال‌الدین اسدآبادی سید جمال الدین افغانی و محمدحسن امین الضرب اصفهانی

سیدجمال‌الدین اسدآبادی با لباس عربی در مصر، به اتفاق محمدحسن امین‌الضرب اصفهانی (نفر دوم از راست) و محمدحسین محلاتی (برادر حاج سیاح – نفر دوم از چپ) و چندتن از ایرانیان همراه وی

دیدار با میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی

آن‌گونه که صنعتی‌زاده نوشته، پدرش در اسلامبول، پس از ملاقات با میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، «تمام مشکلات و ناراحتی‌ها» را به فراموشی سپرد. [۸] پس از حاصل‌شدن صمیمیّت بیشتر، میرزا آقاخان تصمیم گرفت صنعتی را با سید جمال‌الدین آشنا کند. صنعتی‌زاده، از زبان پدرش، نوشته:

[روزی، میرزا آقاخان،] به سراغم آمد، و به اتفاقش، به‌جانب محله‌ی ایاس‌پاشا رهسپار شدیم، و در ضمن صحبت، اظهار داشت: «می‌خواهم شما را نزد آقای سید جمال‌الدین اسدآبادی برده، و با او آشنا کنم. سیّد، به مردمانی که وطن‌دوست هستند، بسیار احترام می‌گذارد. بیشتر اوقات، در خانه‌اش، کسانی که برای آزادی ملت ایران کوشش دارند، اجتماع می‌نمایند، و حیف است که در اسلامبول باشی، و سیّدجمال را ملاقات ننمایی! [۹]

در آن مجلس ملاقات با سید جمال‌الدین، از ایرانیان، میرزا آقاخان، میرزا رضا کرمانی و علی‌اکبر صنعتی، حضور داشتند. [۱۰] صنعتی، در زمان اقامت در اسلامبول، با میرزا رضا کرمانی – که چندی بعد، به قتل ناصرالدین‌شاه اقدام کرد – نیز همدم بود:

[میرزا رضا کرمانی،] همیشه، درب اتاق و کنار کفش‌کن می‌نشست. و چون از دولتیان، زیاد صدمه دیده بود، و سید هم بی‌پروا از آنان مذمت می‌کرد، به‌کلی شیفته و فریفته‌ی سخنان او شده، و هر موقع، او صحبت می‌کرد، دهانش از تعجب باز می‌ماند، و به تمام بیاناتش، گوش می‌داد. هیچ‌وقت، کسی به خاطرش خطور نمی‌کرد که از آن مجالست‌ها و استماع بیانات، آن مرد فقیر و ستم‌کشیده، روزی، کارش به اینجا بکشد که با شلیک چند گلوله‌ی ششلول، ناصرالدین‌شاه را هلاک، و بنیاد سلسله‌ی سلطنتی را با آن قدرت استبدادی، واژگون سازد. [۱۱]

میرزا رضا کرمانی

میرزا رضا کرمانی

ورود صنعتی به اسلامبول، با تکاپوهای اتحاد اسلام سید جمال‌الدین هم‌زمان بود. باید دانست که در میان همکاران سید جمال‌الدین در اسلامبول، تکاپوگران بابی (ازلی) جایگاهی ویژه داشتند. میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، شیخ ابوالقاسم روحی، شیخ محمود افضل‌الملک، احمدمیرزا فرزند صبح ازل، میرزا حسین شریف کاشانی، و میرزا رضا کرمانی، بابیان یا بابی‌زادگانی بودند که در این مسیر، با او همکاری می‌کردند. [۱۲]

اگرچه سیدجمال‌الدین، خود، سودایی دیگر در سر داشت، و اتحاد اسلام نیز در چارچوب عثمانی آن، از ابعادی گسترده برخوردار بود، ولی چنین به نظر می‌آید که فعالان بابی (ازلی)، در ظاهرِ اتحاد اسلام، خواهان براندازی سلطنت قاجار بودند که بزرگ‌ترین دشمن آیین‌شان به‌شمار می‌رفت. یکی از آگاهان بابی (ازلی)، در نوشته‌ای، هدف میرزا آقاخان و شیخ احمد از شرکت در جنبش اتحاد اسلام را بدین قرار یاد کرده است:

اما، این‌که چگونه با اعتقاد به این آیین، دعوت به اتحاد اسلام، وفق داده می‌شود، موضوع بسیار جالب قابل بحثی است که تفصیل بیشتری خواهد …. ولی آنچه با کوشش در کلمات اختصار، به‌عرض می‌رساند، این است: این اقدام آنها – که ضمناً، به هم‌قدمی با سیّد کشانده شده – امر سیاسی بوده، و چاره‌جوبی برای ریشه‌کن ساختن بیدادگرانی است که این‌همه خون‌های مقدس‌ترین مردمان جهان را به هوای نفس ریخته بودند! [۱۳]

حاج علی‌اکبر صنعتی، در همین مسافرت، به قبرس نیز رفت، و با پیشوایش، میرزا یحیی صبح ازل، دیدار کرد، و صنعتی‌زاده نیز که از آن دیدار آگاه بود، نمی‌خواست از آن ذکری به میان آورد.

پایان‌بخش سفر حاج علی‌اکبر به اسلامبول، مأموریتی بود که از جانب سید جمال‌الدین و یاران بابی او، بر عهده‌ی وی قرار گرفت: رساندن بسته‌ای محرمانه، به حاج شیخ هادی نجم‌آبادی، چهره‌ی برجسته‌ی حوزه‌ی اتحاد اسلام تهران. خاطره‌ای که حاج علی‌اکبر، برای فرزندش درباره‌ی این مأموریت مهم نقل کرده، چنین است:

روزی، میرزا آقاخان، با همان طرزی که خودش برای من معلوم کرده بود، یعنی با اشاره و حرکات لب‌ها، سر حرف را باز کرده، گفت: «رفقای من، می‌خواهند به تو مأموریتی بدهند؛ و چون انجام این مأموریت بی‌خطر نیست، و تو، گوش‌هایت کر است، [و] کسی، از تو مظنون نمی‌شود، انجام این کار را از تو خواسته‌اند!» پرسیدم: «چه مأموریتی، و چه کاری؟» گفت: «اخیراً، دولت ایران، در پستخانه‌ها، از توزیع مراسلات و جراید و مجلاتی که ما برای بیداری هم‌وطنان می‌فرستیم، جلوگیری می‌نماید. و چون مراسلات و مکاتیب مهمی است که بایستی به هر نحو شده، به تهران برسد، و به هیچ‌کس هم اطمینان نمی‌شود کرد، قرعه‌ی انجام این کار، به نام تو اصابت نموده، و باید در این موقع، فداکاری کرده، و اگر لازم شود، جان خود را هم فدا کنی!» در همان وهله‌ی اول، مشکلات کار را دانستم، ولی، چون وظیفه‌ی خود می‌دانستم، بی چون و چرا، با جان و دل، انجام این خدمت را بر عهده گرفتم. همان لحظه، در تدارک مراجعت به ایران افتادم، و پس از دو روز، حامل بسته‌ی کوچکی بودم. مقصد مأموریت من، تهران، و آن بسته [را] – که رویش هم چیزی نوشته نشده بود – بایستی به آقای حاج شیخ هادی نجم‌آبادی مجتهد، برسانم …. [۱۴]

شیخ هادی نجم آبادی

حاج شیخ هادی نجم‌آبادی

یکی از اسبابی که بر اهمیت تاریخی فصل پنجم کتاب «روزگاری که گذشت»، می‌افزاید، آگاهی از مقام و اهمیت شیخ هادی نجم‌آبادی، نزد سیدجمال‌الدین و بابیان اسلامبول است که رهبری جنبش اتحاد اسلام را در دست داشتند. این، از آن روست که بسته‌ی امانتی او، در صورت یافت‌شدن از جانب مأموران حکومت ایران، می‌توانست به قیمت جان صنعتی تمام شود!

نکته‌ی قابل توجه دیگری که در این فصل وجود دارد، پاورقی بسیار مفصلی است که از ابتدای آن – یعنی صفحه‌ی ۳۴ کتاب – شروع شده، و تا صفحه‌ی ۵۱ در فصل ششم، ادامه می‌یابد. این پاورقی، متن کامل شرح‌حال میرزا آقاخان کرمانی است که به قلم شیخ محمود افضل‌الملک (فرزند ملا محمدجعفر کرمانی)، نگاشته شده است. صنعتی‌زاده، این شرح‌حال را بدین‌گونه معرفی کرده است: «این شرح احوال، به قلم مرحوم شیخ محمود افضل‌الملک – معروف به «جدّی افندی» – برادر شیخ احمد روحی شهید، می‌باشد.»

با این حال، وی، مأخذ این شرح‌حال را به اشاره‌ای گذرا یاد کرده، و تنها، در پاورقی آخرین صفحه‌ی کتاب، نشانی آن را آورده است. این شرح‌حال، در ابتدای کتاب معروف «هشت بهشت» – که اثر مشترک میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی است – آمده است. [۱۵] همان‌گونه که قبلاً گفتیم، این دو فعال بابی (ازلی)، در آن کتاب، بر آن بوده‌اند تا به بیان احکام آیین باب پرداخته، و با بحثی تاریخی – کلامی، بطلان طریقت بهائی را به اثبات رسانند. [۱۶]

پی‌نوشت‌ها:

[۱]‌ عبدالحسین صنعتی‌زاده، روزگاری که گذشت، صص ۳۴ تا ۴۴.
[۲]‌ احمد خان‌ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، ج۱، ص۲۱۰.
[۳]‌ محمد ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، مقدمه، ص۸۳.
[۴]‌ شیخ محمود افضل‌الملک کرمانی، مختصری از شرح حال مرحوم میرزا آقاخان کرمانی، صص ح و ط.
[۵]‌ دولت‌آبادی، در یادکرد از جنبش اتحاد اسلام و یاران سید جمال‌الدین در اسلامبول و تهران، این‌گونه نوشته: «در طهران هم حوزه‌ای تشکیل می‌شود از بیداران، تا هواخواهی از حوزه‌ی ملی استانبول، بنماید.» (یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج۱، ص۱۲۴)
[۶]‌ یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج۱، صص ۱۲۳ تا ۱۲۷.
[۷]‌ نگارنده درباره‌ی جنبش اتحاد اسلام، پژوهشی تفصیلی، انجام داده، و آن را در آینده انتشار خواهد داد. جایگاه فعالان بابی (ازلی)، در جنبش اتحاد اسلام، در آن پژوهش به بحث گذاشته خواهد شد.
[۸]‌ عبدالحسین صنعتی‌زاده، روزگاری که گذشت، ص۳۴.
[۹]‌ پیشین، صص ۳۶ و ۳۷.
[۱۰]‌ پیشین، صص ۳۸ تا ۴۱.
[۱۱]‌ پیشین، ص۴۲.
[۱۲]‌ میرزا آقاخان، مانند صنعتی، توسط ملا محمدجعفر کرمانی، با تعالیم باب آشنا شده بود. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۶، ص۹۲۴) شیخ احمد روحی، افضل‌الملک، و شیخ أبوالقاسم نیز فرزندان ملامحمد جعفر بودند، و مانند وی می‌اندیشیدند. (مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۳۳۰، پ۲) احمدمیرزا، فرزند صبح ازل بود. در نوشته‌ای که افضل‌الملک کرمانی، در شرح زندگانی میرزا آقاخان نگاشته، یکی از یاران سید جمال‌الدین، در حوزه‌ی اتحاد اسلام اسلامبول، با عنوان «احمدمیرزا، که تازه از ایران به اسلامبول آمده بود»، معرفی شده است. وی، بیش از این، درباره‌ی احمدمیرزا، سخن نگفته است، و این طبیعی است. (شیخ محمود أفضل‌الملک، مختصری از شرح حال مرحوم میرزا آقاخان کرمانی، ص ح) اما فاضل مازندرانی، آشکارا از «میرزا احمد، فرزند میرزا یحیی ازل»، که در آن زمان، در اسلامبول اقامت داشت، و با میرزا آقاخان و شیخ احمد همکاری می‌کرد. یاد کرده است. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۵، ص۳۹۷) میرزا حسین شریف کاشانی، فرزند ملا محمدجعفر نراقی (یکی از بزرگان بابیان، و از شهداء بیان)، بود. به‌نوشته‌ی محیط طباطبایی، شریف، در زمره‌ی کسانی قرار داشت که «در پیرامون شمع وجود او، [یعنی سید جمال‌الدین،] گرد آمدند، و در زیر ظاهر جذاب اتحاد اسلام»، به تکاپو پرداختند. (سیدمحمد محیط طباطبایی، تاریخ تحلیلی مطبوعات، ص۵۵) میرزا رضا کرمانی نیز از بابیان کرمان بود، و با شاگردان ملا محمدجعفر حشر و نشر داشت. درباره‌ی اعتقاد بابی او، در فصل «دربار شاهی و قتل ناصرالدین شاه قاجار» (در کتاب «تاریخ مکتوم»، بخش «نقش تکاپوگران بابی (ازلی) در کشتن ناصرالدین شاه»، ص۱۷۵)، گفت‌وگو شده است.
[۱۳]‌ این سخن را محمدصادق ابراهیمی (۱۲۶۵ تا ۱۳۴۲ ش.) – که یکی از بزرگان بابیان (ازلیان) بود – برای چهاردهی نوشته است. (نک: نورالدین چهاردهی، باب کیست و سخن او چیست؟، صص ۲۳۱ و ۲۳۲)
[۱۴]‌ عبدالحسین صنعتی‌زاده، روزگاری که گذشت، صص ۴۳ و ۴۴.
[۱۵]‌ نسخه‌ی خطی این نوشته، با عنوان «شرح زندگانی میرزا آقاخان فیلسوف کرمانی»، با شماره‌ی ۱۰۷۴۶، در کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود. این نسخه، به علی روحی (خواهرزاده‌ی شیخ احمد روحی و شیخ محمود افضل‌الملک)، تعلق داشته است.
[۱۶]‌ فریدون آدمیت – که در نگارش کتاب «اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی»، از یاری برخی از بابیان مانند علی روحی و علی‌محمد قاسمی، بهره‌مند بود – تاریخ نشر کتاب «هشت بهشت» را ۱۳۳۹ ش. دانسته است: «هشت بهشت، [تهران، مرداد ۱۳۲۹ شمسی]، (تاریخ انتشار آن را از ناشران کتاب، تحقیق کردیم.)» (فریدون آدمیت، اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، ص۵۱، پ۱)

منبع: سیدمقداد نبوی رضوی؛ تاریخ مکتوم؛ نگاهی به تلاش‌های سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، تهران: انتشارات شیرازه کتاب ما، چاپ سوم، مهر ۱۳۹۸، صص۱۰۰-۱۰۶.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

سید جمال‌الدین اسدآبادی

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

سید جمال‌الدین اسدآبادی ، سید جمال‌الدین اسدآبادی ، سید جمال‌الدین اسدآبادی

همچنین ببینید

پرونده شناخت بابیان و بابیت مخفی

پرونده شناخت بابیان و بابیت مخفی

در ایران «یهودیت مخفی» با پدیده‌ای مشابه و خویشاوند به‌نام «بابیت مخفی» و «بهائیت مخفی» پیوند خورده است. بر گروه‌های فوق نام عام نهان‌پیشه‌گان نهاده‌ایم.

یک نظر

  1. با سلام و خسته نباشید لطفاً منابع و کتابهایی که درباره شبکه نفوذ و بهائیت و یهودیان مخفی در ایران بخصوص پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ روشنگری کرده باشند معرفی نمایید با سپاس فراوان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 + 7 =