پروفسور ادوارد براون (۱۸۶۲-۱۹۲۶م / حدود ۱۲۸۰-۱۳۴۴ق) استاد فقید کالج پمبروک در دانشگاه کمبریج و ایرانشناس نامدار انگلیسی، با تگارش کتاب The Persian Revolution of 1905-1909 در زمرهی نویسندگان منابع مهم تاریخ جنبش مشروطیت ایران جای گرفته است. [۱] کتاب تاریخ براون تاکنون دو بار به فارسی ترجمه شده است. این پژوهش به ترجمهی نخست که «انقلاب ایران» نام دارد، میپردازد. این ترجمه اثر احمد پژوه (مبشّر همایون) بوده و ویژگی آن، پاورقیهای مهم مترجم است که خود از شاهدان جنبش مشروطهخواهی بوده و آگاهیهای بااهمیتی به دست داده است.
آشنایی ادوارد براون با بابیان
نخستین آشنایی براون با بابیان، زمانی بود که در کتابخانهی دانشگاه کمبریج با کتاب Les Religions et les Philosophies dans L’Asie Centrale (مذاهب و فلسفه در آسیای وسطى)، تألیف کنت دو گوبینو، مواجه شد. [۲] نویسندهی این کتاب صاحبمنصبی فرانسوی بود که در سالهای پس از کشتهشدن باب در ایران بهسر میبرد. [۳] بخشی از آن کتاب که دربارهی تاریخ بابیان است، توجه براون را به خود جلب کرد. وی در سال ۱۳۰۵ق به ایران آمد تا بابیان را از نزدیک ببیند. مسافرت او به ایران حدود یک سال طول کشید و گزارش آن در کتاب A Year amongst the Persian (یک سال در میان ایرانیان) آورده شد. [۴] براون در زمان مسافرت به ایران ۲۷ سال داشت. [۵] در سال ۱۳۰۷ق نیز به فاماگوستا و عکا رفت تا با میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاءالله دیدار کند. [۶] رابطهی براون با بهائیان با فراز و نشیب روبهرو شد اما ارتباطش با بابیان (ازلیان) همواره دوستانه بود.
این شرقشناس انگلیسی، که باید یک «بابیپژوه» نیز نامیده شود، پس از بازگشت به انگلستان، به چاپ و انتشار آثار بابی و بهائی، و نیز نگارش مقالات و آثاری در این موضوع پرداخت. در میان آثار بهائیان، مقالهی شخصی سیّاح را که در تفصیل قضیهی باب نوشته است (اثر عباس افندی) به انگلیسی ترجمه کرد و با حاشیههای خود به طبع رساند. [۷] سپس؛ «تاریخ جدید» (اثر میرزا حسین همدانی) را به انگلیسی برگرداند و در پیوستش نیز رسالهی «مجمل بدیع در وقایع ظهور منیع» (اثر میرزا یحیی صبح ازل) را آورد. [۸] مقالات مهمی نیز دربارهی بابیان و بهائیان، و نیز معرفی آثار ایشان در نشریهی Journal of Royal Asiatic Society (مجلهی انجمن همایونی آسیایی) به طبع رساند. او در سال ۱۳۲۸ق، به طبع کتاب «نقطة الکاف» پرداخت و بهائیان را با خود سَر گران ساخت.
براون، زمانیکه به کار بر روی کتاب «تاریخ جدید» مشغول بود، دانست که این کتاب از روی تاریخی قدیمیتر نگاشته شده است. آگاهی از وجود آن تاریخ، وی را به تکاپو برای یافتنش کشاند. سرانجام نسخهای از «نقطة الکاف» را در کتابخانهی ملّی پاریس یافت. وی پس از تفحّص در کتاب، دانست بهائیان در نگارش تاریخ جدید، هر آنچه در بزرگداشت مقام صبح ازل در «نقطة الکاف» بوده، حذف کردهاند. [۹] براون این موضوع را بهتفصیل در مقدمهی «نقطة الکاف» آورده و موارد تحریف در کتاب را نیز بهطور دقیق شرح داده است. [۱۰]
کتاب «یک سال در میان ایرانیان» بههمراه تصویر «ادوارد براون»
واکنش بهائیان به کتاب «نقطة الکاف» و مقدمهی آن بسیار سخت بود. آنان کوشش کردند تا آن کتاب را که آشکارا به بزرگی مقام صبح ازل نزد باب اشارت داشت، بیاصالت و ساختهی دست بابیان (ازلیان) جلوه دهند. [۱۱] در همین مسیر بود که بهسبب دستورهای پیدرپی عبدالبهاء، کتاب «کشفالغطاء عن حیل الاعداء» از سوی دو تبلیغگر مشهور بهائی (میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی) به نگارش درآمد و با ادبیاتی سخت به نکوهش صبح ازل، پیروانش، و براون پرداخت. [۱۲] سختی رویکرد نویسندهی دوم کشف الغطاء نسبت به ازلیان تا آنجا بود که برای بزرگداشت مقام بهاءالله به طعن غیرمستقیم باب نیز پرداخت!! [۱۳]
آخرین کار تحقیقی براون دربارهی بابیان، کتاب مهم Materials for the Study of the Babi Religion (مواد تحقیق دربارهی آیین بابی) است که در سال ۱۹۱۸م (حدود ۱۳۳۶ق) از سوی دانشگاه کمبریج به طبع رسید. مجموعهی کتابها و اسناد او که اکنون در دانشگاه کمبریج نگهداری میشود، یکی از مهمترین مجموعهها برای آگاهی از آثار بابیان و بهائیان است.
بسیاری از کتابهای بابی و ازلی را رضوانعلی (پسر صبح ازل) و میرزا مصطفی کاتب برای براون میفرستادند. [۱۴] بهروایتی، یکی از بزرگان بابی تهران که با براون مکاتبه داشت، نسخههای خطی را به میرزا مصطفی میداد که نسخهبرداری کند تا برای او فرستاده شود. [۱۵] نامههای میرزا مصطفی به براون نشان از آن دارد که خود او نیز بهطور مستقیم با براون در ارتباط بوده و نسخهها را برایش میفرستاده است. [۱۶] در آن مجموعه، گذشته از آثار زیادی از باب، صبح ازل، بهاءالله و دیگران، نامههای زیادی از صبح ازل، رضوانعلی و میرزا عبدالعلی (پسران صبح ازل)، عبدالاحد زنجانی (یکی از بابیان مقیم قبرس) شیخ احمد روحی، شیخ محمود افضلالملک کرمانی، حاج میرزا یحیی دولتآبادی، میرزا مصطفی کاتب، عباس افندی (عبدالبهاء)، میرزا بدیعالله (پسر بهاء الله)، و… دیده میشود. [۱۷]
میرزا محمدخان قزوینی – که از دستیاران براون بود و مقدمهی «نقطة الکاف» را زیر نظر او و با انشای خود نگاشت [۱۸] – وی را سببساز اصلی آگاهی اروپاییان نسبت به بابیان و بهائیان دانسته است:
… این کتب استاد براون در موضوع بابیه، و معلومات صحیحهی متّکی به اسناد و وثایق و عکسهای خطوط و اشخاص رؤسای این طایفه و غیر ذلک که در آن مندرج است، به اندازهای در اروپا مهم است، و به اندازهای طرف وثوق و اعتماد علما واقع شده است که این کتب، مقام براون را در اروپا مابین علمای فن تحقیق مذاهب و ادیان، به اولین درجه ارتقا داده است، و بالاجماع اقوال او را درین موضوع حجّت میدانند و مؤلّفات او را درین رشته از امهات و اصول کتب این فن محسوب میدارند. و بهطور حتم میتوان گفت که اگر تصادفات عالم کنجکاوی این دو نفر اروپائی (یعنی گوبینو و براون) را اتفاقاً درین راه نینداخته بود و این تألیفات گرانبهای ایشان بهوجود نیامده بود، وقایع تاریخی این طایفه بهکلّی از صفحهی دنیا محو میشد و اطلاع بر حقیقت آن وقایع برای اعقاب و اخلاف، بلکه حتی برای معاصرین از جملهی محالات میگشت، زیرا که در ضمن غوغا و مناقشات فِرَق مختلفهی این مذهب، و تعصّبات مغرضانهی ایشان نسبت به یکدیگر، و اکاذیب و مفتریات هریکی در حق دیگری، و اتلاف هر فرقه کتب فرقهی دیگر را، و غشّ و تدلیس هر حزبی وقایع تاریخی حزب دیگر را، و تجاهل عمدی یا بهاصطلاح فرنگیها «اجماع سکوتی» هر یک از فریقین نسبت به امور راجعه به طرف مقابل (که همهی این امور از همان ابتدای ظهور انقسام دائماً مابین ایشان واقع شده و میشود و خواهد شد،) اصل مطلب واضح است بهکلّی از میان میرفت و ابدالدهر در پردهی خفا میماند. و مخفی نماناد که اهمیت اطلاع بر احوال و اوضاع این طایفه، بخصوص در اروپا، فقط از نقطه نظر فن تحقیق مذاهب و ادیان (و بهاصطلاح ما «ملل و نحل») و نیز از نقطه نظر مطلق فن تاریخ است و بس… [۱۹]
ادوارد براون در جوانی
رویکرد ادوارد براون نسبت به بابیان
رابطهی براون با بهائیان پس از طبع «نقطة الکاف» صمیمی نبوده است. سید مهدی گلپایگانی در نقد نقطة الکاف «مستر برون را از الدّ اعداء این امر اعظم مانند شیخ باقر [اصفهانی] و ناصرالدینشاه و ازل» یاد کرده است. [۲۰] اما در مجموع، براون را باید دوستدار بابیان (ازلیان) دانست. بهنوشتهی بابیان، وی پس از ملاقات با صبح ازل، بارها به قبرس رفت و با او دیدارهایی داشت. [۲۱] نخستین نامهای که براون به صبح ازل نگاشت، چنان رویکردی دارد که اگر خواننده از هویّت نویسندهی آن آگاه نباشد، به یقین خواهد گفت که آن را یک بابی نگاشته است:
بسم الله الامنع الاقدس
عریضة من العبد الفقیر الاحقر المستغنى الى رحمة ربه الغفور، ادوارد کرانویل براون الانکلیسى، الى حضرة صبح ازل المقیم فی قبرس.
خدمت ذیسعادت آن حضرت عرض میشود: از آن حضرت پوشیده و مستور نباشد که بنده شخص انگلیسی میباشم که به تحصیل السنهی شرقیه پرداختم، و بعد از حصول آن مقدار علم که کفایت میکنند، از برای فهمیدن کتابهای عرفان سعی و کوشش نمودم که به شمّهای از حقائق الهی نائل شوم. و در این اثنا، کتابی فرانسه به دست افتاد که در آن وقایع ظهور سنهی ستّین [= ظهور باب در ۱۲۶۰ق] بهطور تفصیل نوشته شد. لابد از مطالعهی آن حوادث جانگداز و مصائب آن دلبر شیراز، روح ماسواه فداه [= باب] سرشک خونآلود از چشم ریختم و آتش طلب بالا گرفت.
من و عشق آن مه خوبرو، که چو زد صلای بلا بر او
به نشاط و قهقهه شد فرو، که انا الشهید بکربلا [۲۲]
ولی تا مدتی دراز، هیچیک از کتابهای حضرت اعلی [= باب] به دست نیامد، و هرچند جستوجو نمودم، ثمره نداشت، تا دو سال قبل از این، که به منصب معلّمی در این دارالفنون (کیمبریج) انتخاب شدم، و سفر ایران میسّر شد. و در اثنای سفر، اکثر بلدان را سیاحت نمودم و با انواع ناس از اکابر و اصاغر صحبت کردم، و آخرالامر، با صد زحمت، دو سه جلد از کتابهای حضرت اعلی روح ما سواه فداه [را] به دست آوردم مثل بیان فارسی و زیارتنامه و دلائل سبعه. ولی هرچند مشتاق حاصل کردن سائر کتب ایشان بودم، مثل بیان عربی و تفسیر سوره بقره و تفسیر سوره کوثر و غیره، به هیچوجه ممکن نبود.
چون از ایران به وطن مألوف خود برگشتم، شمّهای از آنچه فهمیده بودم، به ابنای جنس خود باز نمودم، و دو رسالهی مختصره در بیان این امر ممتنع ترتیب دادم و پیش انجمن علوم شرقیهی لندن خواندم. ولی معلومات کافی نداشتم. خیلی مطلبها غیرواضح بود. و چون تفتیش و تفحّص در این امر منیع واجب و لازم بود، و چون در آن کتاب فرانسه خوانده بودم که آن حضرت در اوایل ایام ظهور ایمان آوردید، حتی بعد از شهادت حضرت اعلی در تبریز جانشین ایشان بودید، لذا خیلی راغب بودم که خدمت آن حضرت مشرّف گردم یا عریضه نویسم، به امید آن که شاید بنده را به رقیمه مشرّف فرمایند و حل بعضی اشکالها نمایند.
در هنگام مراجعت از ایران ممکن نبود که از آن راه بیایم و از آن گذشته، ندانستم که کجا در قبرس تشریف دارند. چندروز قبل از این، شنیدم که در آن شهر که در بلاد غرب به اسم فاماغوسته مشهور است، تشریف دارند. اولاً خیال آن داشتم که با آنجا سفر نمایم. بعد گفتم خوب نیست بی اجازت آن حضرت، ایشان را تصدیع نمایم. دیگر، راه بسیار دراز است و موانع سفر بسیار. بهتر این است که اولاً عریضه به ایشان بنویسم و به توسط حاکم انگلیسی آن شهر آن را برسانم. لهذا، این تدبیر را پسندیده، این عریضه را نوشتم. از لطف و کرم آن حضرت چنین توقع دارم کمال التفات فرموده، بنده را به رقیمه مشرّف و مسرور فرمایند. هرگاه به او اجازت دهند، ان شاء الله یا امسال یا در اوائل سال آینده خودم میآیم تا به فوائد خدمت رسیدن آن حضرت نائل گردم. اگر آن هم میسّر نباشد، شاید که مرحمت فرموده، بعضی از کتب حضرت اعلی را بدین بنده اعطا فرمایند یا اینکه اذن بدهند شخص کاتب نسخهها از برای بنده بنویسد و ارسال دارد. و از مرحمت و احسان آن حضرت دور است که روی از تشنگان بیابان طلب بگردانند یا آب حیوان از شخص عطشان دریغ دارید.
چون ارادهی آن حضرت معلوم نیست، بدین عریضهی مختصر اکتفا نمودهام، ولی گمان آن نمیبرم که سائل را برانند و آتش طلب را فرونشانند. اگر آن هم در نظر آن حضرت مصلحت نماید، راضیم که گفتهاند:
قصد من کی وصال و کام او کی فراق [۲۳]
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
باقیالامر الشریف مطاع – ادوارد گرانویل براون [۲۴]
ادوارد براون در میانسالی
تصویر دستخطی دیگر از براون خطاب به صبح ازل نیز نشاندهندهی تعبیرات دینی جدّی او خطاب به رهبر بابیان است. براون نامه را با «بسم الله الواحد المستعان» آغاز کرده، و بالای کلمهی «الواحد»، عدد ۱۹ را نیز نوشته است. «واحد» در محاسبات ابجدی، همان عدد ۱۹ است، و در اعتقاد بابیان جایگاه ویژهای دارد. [۲۵] براون، صبح ازل را «حضرت انور اجل الملقّب فی عالم الاسماء بصبح ازل» خوانده است. سپس، نوشته که وی «مظهر اسم وحید و منبع رسم تفرید»، و «امانت نقطهی بیان در عالم امکان»، و مخاطب قول الهیِ «انک لصراط حق عظیم» است. عبارت پایانی، از لوح مشهور باب خطاب به صبح ازل گرفته شده که در آن او را حافظ آیین خود قرار داده است. بابیان این نوشته را «لوح وصایت» میخواندند. [۲۶]
براون در آثار گوناگون خود، به بابیان نظر داشت. حتی در نگارش کتاب «تاریخ ادبیات ایران» نیز این توجّه را میتوان یافت. یکی از پژوهشگران، در مقالهای که سالها پیش در این زمینه نوشت، توجّه جدّی براون به بابیان و بهائیان را در آن کتاب نشان داده است. [۲۷] او زمانی که به دخالت بابیان (ازلیان) در مشروطیت اشاره کرده، تنها از ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان شیرازی نام برده است. علت نام نبردن از دیگر بابیان آن بود که ایشان – به خلاف آن دو – زنده بودند! [۲۸] این سخن، بیانگر دوستی تام و تمام براون با بابیان است. او نیز به سنّت نهانزیستی ایشان التزام داشت و نمیخواست دوستانش شناخته شوند. [۲۹]
با این توصیف است که باید به کتاب «انقلاب ایران» نگریست.
نمونههایی از رویکردهای کتاب انقلاب ایران
سید جمالالدین: «قهرمان اتحاد اسلامی»
کتاب «انقلاب ایران»، با بخش مفصّلی به نام «سید جمالالدین – قهرمان اتحاد اسلامی» آغاز شده است. [۳۰] براون سید جمالالدین را «مردی برجسته»، و از «مردان بزرگ» خوانده و رویداد مشروطیت ایران را «تزریق شده» از جانب او دانسته و نوشته:
این یگانهمردِ دارای قدرت خلاقه، با معلوماتی شگفتآور، پشتکاری خستگیناپذیر، و دلاوریِ بیباکانه و با فصاحت فوقالعاده، چه در گفتار و چه در نگارش، و با طلعتی گیرا و شاهانه، و یکباره یک فیلسوف، نویسنده، سخنور، و روزنامهنگار، بلکه بالاتر از همه، مردی سیاستمدار که در نزد مداحانش یک وطنخواه آقامنش، و در پیش بدخواهانش معترضی بس خطرناک مینمود. و یک یا دو بار یا بیشتر، کشورهای اسلامی و پایتختهای اروپا را دیدن کرده، با مردان سیاسی و پیشوایان معاصر خود، چه در خاور و چه در باختر، گاهی دوستانه و بیشتر معترضانه، روابط نزدیکی داشته است. [۳۱]
سید جمالالدین و بابیان
براون در نقد نظر یکی از انگلیسیان که سید جمالالدین را «لیدر بابیها» و «استاد این مذهب» خوانده بود، نوشته:
«سید جمالالدین بابی نبوده، بلکه جزئی توجه مساعدی به آنان داشته ولی اطلاعات شایانی از تاریخ، و آشنایی بسیاری از رؤوس مسایل و تعلیمات و اجتهادات آنان داشته است.» [۳۲]
حادثهی کشتهشدن میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و خبیرالملک
براون در کتاب خود، به کشتهشدگان تبریز نیز پرداخته است. وی شیخ احمد روحی را در میان ایشان «نجیبترین» خوانده و نوشته: «مردی بسیار تحصیلکرده و خوشسیماست»، و برای او چندین نسخه با بهای عادلانه تهیه کرده و فرستاده است. [۳۳] وی در بخش یادداشتهای الحاقی به کتاب نیز قسمتی را به این موضوع ویژه کرده است. [۳۴] یکی از مراجع کتابش در این بحث، «تاریخ بیداری ایرانیان» است. [۳۵] او مانند برخی وقایعنگاران بابی، ضمن شرح آثار میرزا آقاخان، به کتاب هشت بهشت و دیگر آثار بابی او هیچ اشارهای نکرده است. این در حالی است که دو نسخه از این کتاب در مجموعهی او در دانشگاه کمبریج موجودند. [۳۶] وی در توضیح آن دو نسخه به نگاشتهشدن کتاب هشت بهشت، توسط شیخ احمد روحی یا میرزا آقاخان، یا هر دو اشاره کرده است. [۳۷] همچنین؛ نوشته که کتاب «فصلالخطاب فى ترجمة احوال الباب» را روحی برایش فرستاده بود. [۳۸]
براون در شرح احوال روحی، از پدرش، آخوند ملا محمدجعفر کرمانی، یاد کرده و او را «مردی حکیم و بزرگواری بنام» خوانده و نوشته: «یکی از پیشوایان دیرین نهضت آزادی ایران بود.» آخوند کرمانی تکاپوی سیاسی نداشت، اما کسانی را پروراند که در تاریخ فکری و سیاسی دورهی قاجار نقشآفرینیهای مهمّی صورت دادند. بر همین اساس است که او را با چنین تعبیری میتوان یاد کرد. براون همچنین؛ موضوع زندانیشدن آخوند «به اتهام بابیگری» را آورده است. [۳۹] در این بخش، به نسبت دامادی میرزا آقاخان و روحی نسبت به صبح ازل اشارهای نشده است. البته باید گفت که براون، پیشتر دربارهی روحی نوشته بود که او «یک طلبهی ازلی ساکن استانبول» که «دائم با صبح ازل در مکاتبه»، و «بیاندازه طرف اعتماد او» قرار داشت، بود. [۴۰]
نویسنده: سیدمقداد نبوی رضوی
پینوشتها:
[۱] براون را باید یکی از کوشاترین اروپاییان در شناخت ایران دانست. میرزا محمدخان قزوینی دربارهاش نوشته: «…اما خدمات ادبی و علمی آن مرحوم را به جرئت میتوانم سوگند بخورم که مابین جمیع مستشرقین اروپا و امریکا، چه از گذشتگان و چه از معاصرین، مطلقاً و اصلاً و بلااستثنا هیچکس این زحمت را درین راه نکشیده است…» (محمد قزوینی، وفات استاد براون انگلیسی، مندرج در: محمد قزوینی، بیست مقالهی قزوینی، به تصحیح عباس اقبال و استاد پور داود، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ج۲، ص۲۹۲).
[۲] حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، به سعی و اهتمام ادوارد براون، لیدن، مطبعه لیدن، ۱۳۲۸ق. مقدمهی ناشر کتاب، صص هـ و و. کتاب گوبینو را علیمحمد فرهوشی (مترجم همایون) که از بابیان (ازلیان) بود، به فارسی ترجمه کرده است.
[۳] بهنوشتهی فرهوشی، «نامبرده دوبار از طرف دولت فرانسه، در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه، به سمت سفارت به ایران آمده است. ورود و خروج او از ایران برحسب تاریخ میلادی در این سنوات بوده است: از ۱۸۵۵ تا ۱۸۵۸، و از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۳.» (کنت دو گوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمهی م. ف. [= علیمحمد فرهوشی]، بیجا، بینا، بیتا، ص الف) میرزا محمدخان قزوینی، سالهای اقامت کنت دو گوبینو در ایران را ۱۲۷۱ تا ۱۲۷۴، و ۱۲۷۸ تا ۱۲۸۰ ق. ثبت کرده است. (محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، ص۳۰۴) این سالها مقارن با رهبری کامل میرزا یحیی صبح ازل بر بابیان (۱۲۶۶-۱۲۸۰ق) بود.
[۴] این کتاب را نخستینبار در سال ۱۸۹۳م انتشارات Adam and Charles Black در لندن طبع کرده است.
[۵] محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، مندرجدر: محمد قزوینی، بیست مقالهی قزوینی، به اصحیح عباس اقبال و استاد پورداود، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ج۲، ص۳۰۰.
[۶] ادوارد براون شرح آشناییاش با بابیان، و مسافرتش به عکّا و قبرس را در مقدمهی «نقطة الکاف» آورده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، صص هـ تا ز)
[۷] این کتاب A Traveller’s Narrative Written to Illustrate the Episode of the Bab نام داشته، و در سال ۱۸۹۱م. انتشارات دانشگاه کمبریج طبع کرده است.
[۸] نام این کتاب The Ta’rikh-i-Jadidor New History of Mirza Ali Muhammad the Bab نام داشته، و در سال ۱۸۹۳م انتشارات دانشگاه کمبریج طبع کرده است. براون شرح تلاشش در نشر این دو کتاب را در مقدمهی کتاب نقطة الکاف آورده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، صص یا و یب)
[۹] براون، در شرح حذف نام و مقام صبح ازل نوشته: «این قسمت از نقطة الکاف (صص ۲۰۸ و ۲۳۸-۲۴۵، س ۱۴- ۱۸) که مهمترین قسمتهای کتاب است، صاف و ساده به تمامه از «تاریخ جدید» حذف شده است والسلام.» (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، ص عج)
[۱۰] حاجی میرزا جانی کاشانی، همان، صص نو تا عد.
[۱۱] بهعنوان نمونه؛ روحالله مهرابخانی، یکی از نویسندگان بهائی، از نقطة الکاف با عنوان «کتاب مجعول» یاد کرده، و نامهای از میرزا ابوالفضل گلپایگانی را آورده که در آن به دخالت میرزا مصطفی کاتب در نگارش «کتاب محرّف نقطة الکاف خبیث» اشاره کرده است. (روحالله مهرابخانی، شرح احوال جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی، بیجا، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۳۱ بدیع، صص ۴۴۸-۴۴۹)
[۱۲] ادوارد براون، نقطة الکاف را از روی نسخهی خطی که در کتابخانه ملّی پاریس نگهداری میشود به طبع رسانده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، همان، صص ید و یه) در کتابخانه دانشگاه پرینستون، نسخهای دیگر از این کتاب موجود است که زمان کتابت آن به یک سال پیش از کتابت نسخهی براون بازمیگردد. نگارنده امیدوار است تا در مقالهای به شرح سرگذشت این نسخه، و نیز توضیحی دربارهی مطالب نقطة الکاف و کشف الغطاء بپردازد. لازم به ذکر است که پیش از این، مقالهای در کتابشناسی نسخهی دانشگاه پرینستون به طبع رسیده است. (نک:
William McCants and Kavian Milani, The History and Provenanace of an Early Manuscript of the Nuqtat al-Kaf dated 1268 (1851-52), Iranian Studies, Vol. 37, Septamber 2004, pp. 431-449)
[۱۳] سید مهدی گلپایگانی، ابتدا صورت عریضهی ناصرالدین میرزا ولیعهد به محمدشاه قاجار را – که دربارهی مجلس محاکمهی باب در تبریز بود – آورده است. سپس، برای نشاندادن قهر و سطوت بهاءالله نسبت به پادشاهان، به ذکر توبهنامهی باب در مقایسه با الواح قهرآمیز بهاءالله پرداخته، و در عمل باب را خوار کرده است: «چون در این عریضه، انابه و استغفار کردن باب و التزامِ پا به مهر سپردن آن حضرت مذکور است، مناسب چنان به نظر میآید که صورت همان دستخط مبارک [= توبه نامه] را نیز محض تکمیل فائده در این مقام مندرج سازیم و موازنهی آن را با الواحی که از قلم جمال قدم [= بهاء الله] در سجن اعظم [= عکّا] به جهت ملوک و سلاطین عالم نازل گردیده، به دقت اولیالبصائر واگذاریم.» وی سپس، متن کامل توبهنامهی باب را آورده است. (میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، همان، ص۲۰۴)
[۱۴] برای آشنایی با میرزا مصطفی کاتب، نک: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۳، ج۶، صص ۲۶۲-۲۶۴.
[۱۵] عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی، روزگاری که گذشت، تهران، چاپخانه تابان، ۱۳۴۶، ص۱۴۴.
[۱۶] بهعنوان یک نمونه، به کتاب تذکرة الغافلین اثر ملا محمدجعفر نراقی میتوان اشاره کرد. این اثر را میرزا مصطفی کاتب رونویسی کرده و برای براون فرستاده است. نامهاش نیز در ابتدای کتاب موجود است. این کتاب به شمارهی (۹)۶۳.F در مجموعهی براون موجود است.
[۱۷] بیشتر این نامهها در مجموعهی براون (کتابچهی (۶۶.F) نگهداری میشود.
[۱۸] سید محمد محیط طباطبایی، «کتابی بینام با نامی تازه»، مندرج در ماهنامهی گوهر، س۲، ش۱۱و۱۲، بهمن و اسفند ۱۳۵۳، ص۹۶۱؛ علی افقه، «وفیات معاصرین» (علامه قزوینی)، ماهنامهی گوهر، س۲، ش۳، خرداد ۱۳۵۳، ص۲۸۴؛ روحالله مهرابخانی، شرح احوال جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی، همان، ص۴۴۴.
[۱۹] محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، صص۳۰۶-۳۰۷. البته باید گفت که تتبّعات گوبینو و براون تأثیر زیادی در شناساندن بابیان و بهائیان در اروپا داشت، اما بهنظر میرسد گفتار قزوینی نوعی مبالغه باشد، زیرا در میان اروپاییان، کسانی چون آلفونس نیکلا نیز تحقیقات مهمّی دربارهی بابیان صورت دادهاند. همچنین؛ آنچه دربارهی از بین رفتن آثار بابیان و بهائیان در صورت نبود کارهای براون آمده نیز بهنظر میرسد مبالغه باشد. دیگر مجموعههای مهم موجود در مؤسسههای تحقیقاتی ایران و خارج ایران شاهدی بر این دعوی است.
[۲۰] میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، همان، ص۴۰۱.
[۲۱] عطیه روحی، شرح حال مختصری از زندگانی حضرت ثمره (صبح ازل)، بیجا، بینا (نسخهی تایپی)، بیتا، ص۶.
[۲۲] بنا به روایت بابیان و بهائیان، بیت بالا، بخشی از شعر مشهور قرّةالعین در ثنای باب و هجو ناصرالدینشاه قاجار است.
[۲۳] میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق.
[۲۴] این نامه از روی رونوشتی که بابیان (ازلیان)، از روی خط براون تایپ کرده بودند، نوشته شد.
[۲۵] بهعنوان نمونه: معنی «واحد اول» این است: «به مناسبت عدد ابجدی، حروف واحد که نوزده میباشد، مراد هجده نفر مؤمنین اولیهی متجلّی شده از نقطهی مرکز، که با خود حضرت، نوزده میشوند.» (سید علیمحمد باب، بیان فارسی، بیجا، بینا (چاپ بابیان به خط نستعلیق)، بیتا، بخش لغات و اصطلاحات، ص۱)
[۲۶] عطیه روحی، همان، ص۴. این لوح را صبح ازل برای براون رونویسی کرد و فرستاد. او هم آن را در ترجمهی کتاب تاریخ جدید و نیز مقدمهی نقطة الکاف آورد. بعدها نیز بابیان (ازلیان) اصل آن را در مجموعهی مهمی با نام «قسمتی از الواح نقطهی اولی و آقا سید حسین کاتب» گراور کردند. متن آن لوح چنین است: «الله اکبر تکبیراً کبیراً. هذا کتاب من عند الله المهیمن القیوم الى الله المهیمن القیوم. قل کل من الله مبدؤون. قل کل الى الله یعودون. هذا کتاب من على قبل نبیل ذکر الله للعالمین الى من یعدل اسمه اسم الوحید ذکر الله للعالمین. قل کل من نقطة البیان لیبدؤون. ان یا اسم الوحید! فاحفظ ما نزل فى البیان و أمر به فانک لصراط حق عظیم.» (مهر) «اننی انا حجة الله و نوره.»
[۲۷] ابراهیم صفایی ملایری، «لغزشهای ادوارد براون»، ارمغان، دورهی۲۸، ش۸، آبان ۱۳۳۸، صص۳۴۵-۳۳۷.
[۲۸] Edward G. Browne, Materials for the Study of the Babi Religion, p. 221.
[۲۹] البته باید گفت که او در شرح درگذشت صبح ازل، تا اندازهای از این سنّت عدول کرده است. وی نامهی پیشگفتهی رضوانعلی را ترجمه کرده و از «پسر آقامیرزا محمدهادی دولتآبادی» (son of Aqa Mirza Mohammad Hadi of Dawlatabad) بهعنوان مرجع بابیان بعد از صبح ازل یاد کرده است. (۳۱۲ .Edward G. Browne, Materials for the Study of the Babi Religion, p) آشنایان با تاریخ بابیان و بهائیان، از روی گفتار براون آن فرزند را بهراحتی میتوانند بشناسند.
[۳۰] ادوارد براون، انقلاب ایران، ترجمهی احمد پژوه، تهران، کانون معرفت، ۱۳۳۸، صص۳۰-۱.
[۳۱] همان، ص۲.
[۳۲] همان، صص۹۲-۹۳.
[۳۳] همان، ص۹۲.
[۳۴] همان، صص ۴۰۷-۴۱۱؛ «یادداشت۹: شیخ احمد روحی کرمانی و دونفر همراهانش …»
[۳۵] همان، صص۴۰۷-۴۰۸.
[۳۶] این دو نسخه به شمارههای F.53(10) و F.54(8) در مجموعهی براون ثبت شده است.
[۳۷] Edward G. Browne, A Descriptive Catalogue of the Oriental MSS. Belonging to the Late E. G. Browne, Cambridge, Cambridge at the University Prss, 1932, pp. 76, 77.
[۳۸] Edward G. Browne, ibid, p.66.
[۳۹] ادوارد براون، همان، ص۴۱۰، پ۱.
[۴۰] همان، ص۹۲، پ۲.
منبع: مقالهی «نقش وقایعنگاران بابی در گزارشگری جنبش مشروطیت ایران».
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
ادوارد براون ، ادوارد براون ، ادوارد براون
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: