سرزمین ایران، در سال ۱۲۶۰ق. با رویدادی مهم روبهرو شد. جوانی تاجرپیشه، بهنام سید علیمحمد شیرازی (متولد ۱۲۳۵ق.)، خود را نایب امام دوازدهم دانست. این شخص، گرایش شیخی داشت، [۱] و به درس پیشوای وقت شیخیان، حاج سیدکاظم رشتی، حاضر میشد، [۲] و او را «معلم» خویش یاد میکرد. [۳] سید علیمحمد، چون خود را «باب امام» میخواند، به «باب» معروف شد، [۴] و پیروانش نیز «بابیان» خوانده شدند.
روایتهای باب و پیروانش، نشان از آن دارد که شیخیان، بر اساس تعالیم پیشوایان خود (شیخ احمد احسایی و جانشینش، سیدکاظم رشتی)، ظهور موعود اسلام را نزدیک میدیدند. [۵] در صورت پذیرش این روایات، و نیز توجهداشتن به پراکندگی شیخیانِ منتظر ظهور در ایران و عراق، [۶] یکی از اسباب مهم رواج سریع دعوت باب معلوم میشود. هجدهنفر نخستین پیروان باب – که «حروف حیّ» نام گرفتند، و نزد باب مقامی ویژه داشتند [۷] – همگی، از شاگردان سیدکاظم رشتی بودند، [۸] و بسیاری از گروندگان سالهای نخست دعوت او نیز به آن گروه تعلق داشتند. [۹]
نقاشی شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی
البته، باید دانست که برخی از بزرگترین مخالفان باب نیز از شیخیان بودند. بهعنوان نمونه، ملامحمد ممقانی، حکم قتل باب را صادر کرد، [۱۰] و حاج محمدکریمخان کرمانی هم آثاری در نقد دعوت باب نگاشت. [۱۱] او، به روایت بهائیان، پس از وفات سیدکاظم رشتی، پیشوای «اغلب شیخیه» بود. [۱۲] باب نیز او را «سفیانی» خواند. [۱۳]
باب، در آثار خود، مردم را بهشکلی همهجانبه، به یاری امام دوازدهم فرامیخواند. این یاریرسانی، باید از مجرای خود او -که باب امام بود- انجام میشد. بهعنوان نمونه، در نخستین کتاب پس از دعوت باب – که «تفسیر سورهی یوسف» نام دارد – نوشتههای او، آیات فرو فرستاده شدهی خداوند بر امام دوازدهم یاد شده، و در ادامه، آمده که امام، آن آیات را بر «عبد خود» (یعنی: علیمحمد باب) نازل کرده، تا حجّت خداوند بر جهانیان باشد. [۱۴] در فرازی دیگر، باب، بندهای که از سوی «بقیةالله منتَظَر»، دارای بیّنات است، خوانده شده است. [۱۵] همچنین، نوشته شده که آن کتاب، «آسمانها و زمین را با کلمهای که برای “حجّت قائم منتَظَر” است، پر کرده است.» [۱۶] آثار باب، در آن سالها، اشارههای فراوانی به امام دوازدهم – که زنده و غائب است – دارد. [۱۷]
دعوت باب، در ایران پیروان زیادی یافت. این واقعه، برخی عالمان روحانی شیعه، و نیز حکومت قاجار را به واکنش واداشت. بهسبب تکاپوهای بابیان، و نیز برخوردهای مخالفان ایشان، سه جنگ بزرگ، در مازندران، زنجان، و نیریز روی داد. بابیان، در آن جنگها بهسختی با نیروهای دولتی جنگیدند، و ایشان را مدتها سرگردان کردند. [۱۸]
سیدعلیمحمد باب شیرازی
دعوت همهجانبهی باب به امام حیّ غائب، و زمینهسازی برای ظهور او، تا سال ۱۲۶۴ق. ادامه داشت. [۱۹] اما وی، در آن سال، زمانی که در زندان ماکو اقامت داشت، به نَسخ شریعت اسلام پرداخت. [۲۰] باب، در این دعوی جدید خود را «قائم آلمحمد»، و «مظهر ظهورالله» خواند. [۲۱] او، خود را قائم آلمحمد میخواند، اما قائمی که با قیامش، قیامت اسلام رسیده، نه قائمی که با قیامش، جهان را به عدل و داد میرساند! همچنین، خود را مظهر ظهورالله میگفت به این معنی که خداوند، از زبان او، به شکل مستقیم و بدون حضور فرشتهی وحی سخن میگوید. باب، خود را همان «شجرهی طور» میدانست. [۲۲]
این دو دعوی جدید، با آموزههای اساسی دین اسلام، ناهمخوان بود. مسلمانان شیعه و سنی، بر اساس روایاتی که از پیامبر اسلام (ص) رسیده بود، به «مهدی» (عج) از خاندان او، اعتقاد داشتند. [۲۳] در این میان، شیعیان اثنیعشری، بر مبنای روایاتی که از پیامبر اسلام (ص) و نیز امامان از خاندان او داشتند، مهدی را امام دوازدهم، محمد بن الحسن العسکری (عج) – که در سال ۲۵۵ق. ولادت یافته، و زنده است – میدانستند. [۲۴] مسلمانان – و ازجمله شیعیان – بر آن بودند که مهدی، تجدیدکننده و قوامدهندهی دین اسلام است، نه آنکه آن را به شریعتی تازه، تجدید کند. [۲۵]
سیدعلیمحمد باب شیرازی
مسلمانان، همچنین، پیامبر اسلام (ص) را خاتم پیامبران، و آخرین ایشان، میدانستند، و به رسولی الهی پس از او – بهویژه، با دعوی ظهور الله – باور نداشتند. از همین روی، برخی پیروان باب که او را نمایندهی امام غائب منتَظَر، و زمینهساز ظهور او میدانستند، با ظهور دعوی جدید باب، از گردش، پراکنده شدند. [۲۶] با این حال، دیگر بابیان، دعوت جدید را پذیرفته، و دین اسلام را کنار گذاشتند. ایشان، باب را مظهر ظهور الله دانسته، و نوشتههایش را به چشم آیات الهی مینگریستند.
میرزا تقیخان امیرکبیر – که آن زمان، زمام حکومت ایران را در دست داشت – از آن روی که شورشهای بابیان را به ضرر مملکت میدید، به سرکوب همهجانبهی ایشان پرداخت. [۲۷] نورالدین چهاردهی – که با برخی از پیروان صبح ازل دوستی داشت – نکتهای بسیار مهم در اینباره آورده است:
این ناچیز، از بزرگان ازلیها و بهائیها شنیده است که باب و افراد حروف حیّ، همگی، درصدد تغییر رژیم قاجاریه، بوده، و بهجای آن، تمامی قوای خود را مصروف برپاشدن حکومت بیان [کرده] بودند، و اگر میرزا تقیخان امیرکبیر نبود، مسلماً، به مقصود خود میرسیدند. [۲۸]
نقاشی میرزا تقیخان امیرکبیر
امیرکبیر، سرانجام، به کُشتن باب فرمان داد. بر اساس آن دستور، باب، در روز ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ق. در تبریز، در حضور جمعی از مردم کشته شد. [۲۹]
میرزا یحیی صبح ازل (۱۲۴۷ تا ۱۳۳۰ق.)
باب، در سال پایانی حیات، اطاعت از جوانی نوزدهساله، بهنام «میرزا یحیی نوری» را بر تمام پیروان خود واجب کرد. بنا بر آنچه بابیان (ازلیان) روایت کردهاند، میرزا یحیی، در سال ۱۲۶۵ق، نوشتهای برای باب فرستاد، و مورد توجه ویژهی او قرار گرفت، [۳۰] و پس از آن، در سال ۱۲۶۶ق، از سوی باب، «مرآت» خوانده شد، [۳۱] و از جانب او دستور یافت تا «کتاب بیان» را کامل کرده، و آیین او را حفظ کند. [۳۲]
از سوی دیگر، باب، چون سلسلهی «مظاهر الهیه» را بیپایان میدانست، به ظهوری پس از خود نیز قایل بود. صاحب آن ظهور، در ادبیات باب، «من یظهره الله» (کسی که خداوند او را ظاهر خواهد کرد)، خوانده میشد. [۳۳] باب، همانگونه که خود را نَسخکنندهی دیانت اسلام میگفت، من یظهره الله را نیز نَسخکنندهی آیین بیان میخواند. [۳۴] او، از پیروان خود خواسته بود تا «ظهور و لقاء من یظهره الله» را انتظار کشند. [۳۵] مرور آثار باب که بعد از نَسخ اسلام، و در سالهای دعوى «قائمیت» و «الوهیت» نگاشته شده، نشان میدهد که یادشدن من یظهره الله، یکی از مواد اصلی آن آثار است.
صبح ازل، پس از کشته شدن باب، بر بابیان ریاست یافت، و این ریاست کلی را تا سال ۱۲۸۰ق. حفظ کرد. از آن سال به بعد، بهسبب داعیهی من یظهره اللّهى برادرش، میرزا حسینعلی نوری – مشهور به «بهاء» (بعدها: بهاءالله) – ریاست کلی او افول کرد.
میرزا یحیی نوری (صبح ازل)
ادعای بهاءالله، در روزهای پایانی اقامت وی و صبح ازل در بغداد (ذیالقعده ۱۲۷۹ق.) آشکار شد، [۳۶] و در سال ۱۲۸۳ق. بروز تمام یافت. [۳۷] اختلافهای دو برادر، در تبعیدگاههای بعدی ایشان (اسلامبول و اَدِرنه)، حالت جدّیتری یافت، و سرانجام، در سال ۱۲۸۵ق. به تبعید جداگانهی آنان به عکا در فلسطین، و فاماگوستا (ماغوسا) در قبرس، انجامید. [۳۸] جمعیت بابیانی که دعوت جدید بهائی را نپذیرفتند، پیوسته رو به کاستی داشت. این روند، سرانجام به بهائیشدن بیشتر بابیان انجامید. [۳۹] آنانی که بر تعالیم باب باقی ماندند، بهسبب جانبداری از صبح ازل، گذشته از عنوان «بابی»، بهنام «ازلی» نیز شناخته شدند. صبح ازل، حدود ۴۵ سال در شهر فاماگوستای قبرس اقامت داشت، و از آنجا با پیروان خود در تماس بود. وی، سرانجام، در ۱۲ جمادیالاولى ۱۳۳۰ق. در آن شهر درگذشت، و در بیرون آن به خاک سپرده شد. [۴۰]
ادامه دارد…
پینوشتها:
[۱] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۱، ص۱۹۱ تا ۱۹۳.
[۲] محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ص۶۸ و ۶۹.
[۳] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۴، ص۳۶۹.
[۴] پیشین، ج۲، ص۱۲.
[۵] سید علیمحمد باب، الصحیفة فی شرح دعاء الغیبة، برگهای ۵۷ و ۵۸؛ میرزا یحیی صبح ازل، مجمل بدیع در وقایع ظهور منیع، ص۱؛ میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت صص ۲۷۵ و ۲۷۶؛ و…
[۶] أسدالله فاضل مازندرانی در جلد سوم تاریخ ظهور الحق، به تعداد زیادی از شیخیان بابی شده – که منتظر ظهور امام بودند – و در نقاط مختلف ایران و عراق اقامت داشتند، اشاره کرده است.
[۷] واحد اول، در ادبیات بابیان، به این معنی بوده است: «بهمناسبت عدد ابجدی حروف واحد -که نوزده میباشد- مراد، هجدهنفر مؤمنین اولیهی متجلیشده از نقطهی مرکز، که با خود حضرت، نوزده، میشوند.» (سید علیمحمد باب، بیان فارسی، بخش لغات و اصطلاحات، ص۱) باب، در یکی از آثار خود، نوشته: «همان حروف حی چهارماههی اول ظهور، اقوی بودند از هزار و دویست سال گذشتهی فرقان.» (اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۳، ص۸۶)
[۸] شیخ مهدی بحرالعلوم کرمانی، حاشیه بر ترجمهی تاریخ باب از زبان روسی، ص۶.
[۹] میرزا حسینعلی بهاءالله، در نامهای که برای شیخ محمدتقی مجتهد اصفهانی (مشهور به آقانجفی فرستاده، به این واقعیت اشاره کرده است: «یا شیخ! فکر نما، و به انصاف تکلم کن! حزب شیخ احسائی، به اعانت الهی، عارف شدند به آنچه که دون آن حزب، از آن، محروم و محجوب، مشاهده گشتند.» (میرزا حسینعلی بهاءالله، لوح مبارک خطاب به شیخ محمدتقی مجتهد اصفهانی معروف به نجفی، ص۸۸).
[۱۰] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۲، ص۴۹۴.
[۱۱] آثار حاج محمدکریمخان، در نقد باب، بدین قرارند: «ازهاق الباطل» (۱۲۶۱ق.)، «تیر شهاب، در رد باب خسرانمآب» (۱۲۶۲ق.)، «الشهاب الثاقب فی رجم النواصب» (۱۲۶۵ق.)، و «رساله، در رد باب مرتاب» (۱۲۸۰ق.).
[۱۲] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۳، صص۳۹۶ و ۳۹۷.
[۱۳] عزیّه خانم، تنبیه النائمین، ص۱۱۲.
[۱۴] سید علیمحمد باب، تفسیر سورهی یوسف، سورهی ۱، برگ ۱.
[۱۵] پیشین، سورهی ۹. برگ ۱۳.
[۱۶] پیشین، سورهی ۵۹، برگ ۹۶.
[۱۷] در کتاب «تفسیر سورهی یوسف»، فرازهای زیادی دربارهی امام دوازدهم، دیده میشود. (سید علیمحمد باب، تفسیر سورهی یوسف، سورهی ۵۶ برگ ۹۲؛ سورهی ۶۰ برگ ۹۸؛ سورهی ۷۲، برگ ۱۲۰؛ سورهی ۸۶ برگ ۱۴۳؛ سورهی ۹۸، برگ ۱۶۵؛ سورهی ۱۰۸، برگ ۱۸۵؛ و …) باب، همچنین، در آثار دیگرش چون «صحیفهى مخزونه» (برگهای ۱، ۳۰، ۳۵ و ۳۶)، «صحیفهی بینالحرمین» (برگهای ۱۱۶، ۱۱۷، ۱۲۲، ۱۵۲، ۱۵۳، ۱۵۹ و ۱۶۲)، «صحیفهی عدلیه» (برگ ۱۳)، «کتاب الفهرست» (برگهای ۱ و ۲)، و… نیز خود را باب امام حیّ غائب منتظَر، که فرزند امام یازدهم شیعیان است، دانسته است.
[۱۸] نک: اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۲، صص ۲۵۷ تا ۲۶۳، ۲۷۳ تا ۳۰۰، ۳۰۹ تا ۳۵۵، ۳۹۸ تا ۴۲۸ و ۴۲۸ تا ۴۷۹.
[۱۹] اجتماع بابیان در صحرای بدشت، بهسال ۱۲۶۴ق. انجام شد. (اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۴، ص۴۸۱) باب، کتاب بیان فارسی را – که سرآغاز دین جدیدش پادشده – در همان حدود زمانی نگاشت. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۲، صص۱۹۳ و ۱۹۴) بنابراین، زمان شروع نگارش آن کتاب را سال ۱۲۶۴ق. باید دانست.
[۲۰] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۲، ص ۱۹۴.
[۲۱] سید علیمحمد باب، پیان فارسی، باب اول از واحد دوم (صص ۱۲ و ۱۵): باب هفتم از واحد دوم (ص۳۲).
[۲۲] میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سیدمهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الأعداء، ص۲۰۲.
[۲۳] برای بررسی تطبیقی میان دیدگاه شیعیان و اهلسنت، دربارهی مهدی موعود، نک: لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر؛ فتحالله نجارزادگان، بررسی تطبیقی آیات مهدویت و شخصیتشناسی امام مهدی و مهدی اکبرنژاد، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهلسنت. باید دانست که برخی بزرگان اهلسنت، به «امام محمد بن الحسن العسکری» – که زنده و غائب است – اعتقاد داشتند، و برخی از ایشان، حتی، از دیدار با او، سخن گفتهاند. دانشمند متتبّع شیعه، حاج میرزا حسین نوری طبرسی، در یکی از آثار خود، به تفصیل، ایشان را شناسانده است. (نک: المیرزا حسین بن محمدتقی النوری، کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار، صص۱۳۷ تا ۲۳۱) بهعنوان یک نمونهی قابل توجه، از عالم مشهور و اندیشهورز سیاسی اهلسنت، صاحب کتاب «سلوک الملوک»، فضلالله بن روزبهان خُنجی اصفهانی (د. ۹۲۷)، میتوان یاد کرد. او پس از ظهور دولت صفوی، به هرات و ماوراءالنهر گریخت، و در تحریک ازبکان و عثمانیان به جنگ با صفویان، آثاری نگاشت. با این حال، صاحب کتابی است که در آن، به شرح «صلوات چهارده معصوم» پرداخته است. او، بخش مربوط به «محمّد مهدی» را با عبارت «اللهم صلّ و سلّم على الأمام الثانی عشر»، آغاز کرده، و به شرح اعتقاد مسلمانان دربارهی مهدی، پرداحته، و سرانجام، با آوردن دلایلی چند، در اعتقاد به مهدی، خود را با شیعیان اثنیعشری، هممسیر، دانسته است. او، حتی، روایت شفایافتن اسماعیل هِرقِلی، توسط امام دوازدهم را – که در میان شیعیان، مشهور است – نقل کرده، و «از شوق آن جمال»، غزلی نیز سروده است. این کتاب، همراه با مقدمهای تحقیقی دربارهی مؤلف، به طبع رسیده است. (نک: فضلالله بن روزبهان خُنجی اصفهانی، وسیلة الخادم إلى المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم، صص۲۷۱ تا ۲۹۷).
[۲۴] بهعنوان یکی از عالمان شیعه که در این مسیر، به پژوهش پرداخته، به شیخ صدوق (د. ۳۸۱ق.)، میتوان اشاره کرد. وی – که خود، از محدثان بود، و مشایخ حدیثی خویش را با چند واسطه، تا امامان شیعه میرساند، و پدرش نیز از عالمان و محدثان بزرگ شیعه در عصر غیبت صغری بود، و با نایبان امام دوازدهم مکاتبه داشت – در یکی از آثار خود، روایات بسیار زیادی را دربارهی وقوع غیبت در آیینهای الهی پیش از اسلام، و نیز خبر دادن امامان شیعه، از رخ دادن غیبت برای امام دوازدهم، جمعآوری کرده است. (نک: محمد بن علی بن بابویه القمی، کمال الدین و تمام النعمة، فصلهای مختلف) در میان آثار جدید که با نگاهی تاریخی، به موضوع ولادت امام دوازدهم، پرداخته، به کتاب «در انتظار ققنوس: کاوشی در قلمرو موعودشناسی و مهدیباوری»، میتوان اشاره کرد.
[۲۵] در یکی از روایات شیعی، در وصف امام دوازدهم آمده: «یقوم بأمر جدید و کتاب جدید و سنة جدیدة و قضاء جدید» (محمدباقر المجلسی، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۳۱) پیروان باب، عبارتهای یادشده را تأییدی بر آیین جدید باب، دانستهاند. (بهعنوان نمونه، نک: میرزا حسینعلی بهاءالله، ایقان، ص۱۴۶) با این حال، در همین روایت، و مانند آن، ویژگیهایی برای مهدی موعود، آمده، که با باب همسانی نداشت (مانند: و على العرب شدید). گذشته از این، روایات بسیار زیادی موجود است که همین ویژگی تجدیدکنندگی برای امام دوازدهم را در همان مسیر اسلام یاد کرده است. در این روایات، امام دوازدهم، تجدید تعالیم فراموش شدهی اسلامی را صورت میدهد، نه آنکه دینی جدید بیاورد. بهعنوان نمونه، در یکی از دعاها – مشهور به «دعای عهد» – در وصف امام دوازدهم آمده: «و مُجدداً لما عُطّل من أحکام کتابک، و مشیّداً لما ورد من اعلام دینک، و سنن نبیّک» (أو، تجدید احکامی را از کتاب تو که تعطیل شدهاند، صورت میدهد، و استوارکنندهی آنی است که از بزرگان دین تو، و از سنتهای نبی تو، رسیده است.) (محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۹۶) با جمع این روایات، که همگی، از تجدید و نو کردن سخن میگویند، دانسته میشود که این ویژگی امام دوازدهم، به نَسخ اسلام ارتباطی ندارد، بلکه به تجدید آنچه کهنه و فراموش شده، اشارت دارد. برای بررسی جامع این روایات، جلدهای مربوط به حیات امام دوازدهم، از کتاب «بحارالانوار»، بسیار کارگشاست.
[۲۶] بهعنوان نمونهای مهم، از ملاعبدالخالق یزدی میتوان یاد کرد. او از شاگردان شیخ احمد احسایی بود، و نزد باب، چنان مقامی داشت که باب، او را سومین شاهد از شاهدان چهارگانه (شیخ احمد احسایی، سیدکاظم رشتی، ملاعبدالخالق یزدی، و ملاعلى برغانی) بر درستی دعوت بابیّت خود یاد کرده بود. (سیدعلیمحمد باب، الصحیفة فی شرح دعاء الغیبة، برگهای ۵۷ تا ۶۰) با این حال، وقتی دانست که باب، خود را قائم آلمحمد دانسته، منکر شد، و جمعی را در تهران، از باب برگرداند. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۳، صص۱۷۳ و ۱۷۴).
[۲۷] نک: اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۳، ص۲۱۰ و ۲۱۱.
[۲۸] نورالدین چهاردهی، باب کیست و سخن او چیست؟، صص۸۴ و ۸۵.
[۲۹] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۲، صص۴۹۰ تا ۴۹۷.
[۳۰] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص۳۰۰.
[۳۱] بهنوشتهی بابیان، «مرآت الله» یعنی «آیینهی خدا»، که «از نامهای خود نقطهی بیان، و حافظین آیین او، در هر زمان، [است،] که مرآت اول را میرزا یحیی صبح ازل، مقرر فرموده، و من یظهره الله را هم به همین نام، خوانده.» (سید علیمحمد باب، بیان فارسی، بخش لغات و اصطلاحات، ص۲).
[۳۲] عطیّه روحی، شرح حال مختصری از زندگانی حضرت ثمره (صبح ازل)، ص۴.
[۳۳] سید علیمحمد باب، بیان فارسی، باب دوازدهم از واحد چهارم، صص۱۳۶ و ۱۳۷.
[۳۴] پیشین، باب هفتم از واحد دوم، صص۳۰ و ۳۱.
[۳۵] پیشین، باب هفدهم از واحد دوم، ص۷۱.
[۳۶] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۴، صص۲۶۴ تا ۲۶۸.
[۳۷] سید مهدی دهجی، رساله، ص۳۶.
[۳۸] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۵، ص۴۹۹.
[۳۹] سید مهدی دھجی، رساله، صص۱۸۵ و ۱۸۶.
[۴۰] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۵، ص۵۰۰.
منبع: سیدمقداد نبوی رضوی؛ تاریخ مکتوم؛ نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، تهران: انتشارات شیرازه کتاب ما، چاپ سوم، مهر ۱۳۹۸، صص۱۳-۲۰.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده
علیمحمد باب ، علیمحمد باب
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
خیلی مطلب جالبی بود
ممنون
آشنایی کلی خوب بود