پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» – قسمت پنجم دادگاه نورنبرگ
پنجمینقسمت از پروندهی بررسی کتاب «فاتحین جهانی» نوشتهی «لوئیس مارشالکو» که یکی از منابع افشاگر دربارهی سیاستهای «حکومت جهانی یهود» محسوب میشود، دربارهی یکی از سنّتها و در واقع مهمترین عید قوم یهود یعنی «پوریم» است.
مارشالکو با اشاره به اینکه سنّت نامبرده سابقهای دو هزار و ۵۰۰ ساله دارد، میگوید گرامیداشت نوین و مدرن این سنّت یهود، خود را در سال ۱۹۴۶، یعنی یکسال پس از پایان جنگ جهانی دوم و از سر راه برداشتن آلمان نازی نشان داد؛ زمانیکه با برپایی دادگاه نمایشی نورمبرگ، چوبههای دار زیادی در سراسر اروپا برپا شد و چهرههای زیادی از نظامیان، فرهنگیان، پزشکان و سیاستمدارانی که تسلیم سلطهجویی قوم یهود نشده بودند، مانند هامان و ۷۵ هزار ایرانیای که قرنها پیش در یک هولوکاست بزرگ به دار آویخته شدند، حذف و تصفیه شدند.
عید پوریم، سنّتی است که هرسال در خیابانهای فلسطین اشغالی و البته خانهها و همهی مناطقی که یهودیان حضور دارند، برگزار میشود؛ با شادخواری، رقص و بدمستی. برخی از پژوهشگران و تاریخشناسان، کتاب استر عهد عتیق را سراسر افسانه و داستانپردازی قوم یهود دانستهاند که در اینصورت، میتوان گفت هستهی مرکزی تاریخ و اسطورهسازی قوم یهود، مانند کاری که شلومو زند در کتاب «اختراع قوم یهود» به آن اشاره کرده، در جهت جعل تاریخ برای نشاندادن پیروزی تاریخی قوم یهود انجام شده است.
در ادامه مشروح پنجمین قسمت از این پرونده را میخوانیم که دو مسألهی اصلی دارد؛ عید پوریم و نسخهی جدید آن در قامت کشتارهای دادگاه نورنبرگ؛
بزرگترین عید یهود بهمناسبت کشتارجمعی ایرانیان
عید پوریم یکی از مناسبتهای مهم یهودیان است که هرسال در قالب مراسمی پرسروصدا و گسترده جشن گرفته میشود. در منابع فضای مجازی چون ویکیپدیا اینجشن سالانه را که پیشینهای بیش از دوهزار سال دارد، بهمناسبت رهایی یهودیان از چنگ هامان وزیر پادشاه هخامنشی عنوان کردهاند. مقامات اسرائیل و جریان تبلیغاتی رژیم صهیونیستی نیز طیّ سالها و دهههای گذشته سعی کردهاند از پوریم بهعنوان مناسبتی برای همبستگی ایرانیان و یهودیان بهرهبرداری کنند. اما واقعیت پوریم، چیز دیگری است و همانطور که منابع افشاگر آن را «هولوکاست ایرانیان» نامیدهاند، لوئیس مارشالکو هم صورت واقعی آن را بهعنوان جریان نسلکشی ۷۵ هزار ایرانی با دسیسهچینی یهودیانی چون استر و مردخای عنوان میکند.
همانطور که مارشالکو در ابتدای کتابش عنوان کرده، برای فهم صحیح کردار و کنشوواکنشهای دولت جهانی یهود، باید کتاب عهد عتیق را مطالعه کرد و اکتفا به دروغهایی که منابع و سران رژیم صهیونیستی و حکومت جهانی یهود در رسانههای خود (رسانههای جهان) منتشر میکنند، حتماً منجر به گمراهی مخاطب خواهد شد. دربارهی عید پوریم نیز باید به کتاب مقدس یهودیان بهویژه کتاب اِستر مراجعه کرد؛ منبعی که مانند «تلمود» احتمالاً از دسترسی دیگران به نسخهی اصلیاش جلوگیری میشود.
بهگفتهی لوئیس مارشالکو، عید پوریم از مهمترین مناسبتهای جشن و سرور و سرمستی یهودیان است که هر سال همزمان با سالروز یکی از بزرگترین قتلعامهای تاریخ جهان برگزار میشود. از پوریم اولیه حدود دو هزار و ۵۰۰ سال میگذرد اما فرزندان مُردخای و استر هنوز هم مشغول هستند. اینمسأله در کتاب استر آمده که در آن یهودیان ۷۵ هزار ایرانی را قتلعام کردند.
اگر بخواهیم بهطور خلاصه به ریشهی تاریخی عید پوریم بپردازیم، باید به عهد هخامنشیان سفر کنیم. زمانی که اخشورش پادشاه ایران (خشایارشا) تصمیم گرفت از همسر اولش جدا شده و همسر دیگری اختیار کند. همسر جدید شاه هخامنشی، دختری از قوم یهود بود که بختالنصر او را از اورشلیم به اسیری آورده بود. ایندختر، اِستر نام داشت و همراه عمویش یا به نقلی پسرعمویش مُردخای بود که مردخای بهعنوان کفیل استر، ممنوع کرد او اصل و نسب یهودی خود را بر خاندان سلطنتی ایران فاش کند.
«بدین ترتیب، مردخای سنگ بنای یک مکتب سیاسی را بنیان گذاشت: وی به همهی نسلهای آیندهی یهود این درس مهم را تعلیم داد که برای پادشاهان و بزرگان، اعم از ملوک، امپراتوران و رؤسای جمهور، همسران یهودی انتخاب کنند تا بدینترتیب بتوانند بر تصمیمات آنان تاثیر گذارند و در سطح بالای حکومتی، تمایلات و آرزوهای ناسیونالیستی قوم یهود را جامهی عمل بپوشانند.» (صفحه ۲۱۸)
استر و مردخای
کنایهی مارشالکو دربارهی این مکتب سیاسی و باورهای دینی یهود این است که هرچند این زنان یهودی فرمان دینی خود را که «نباید به غیرجهود زن داد»، زیر پا میگذاشتند، اما از طرف دیگر، بعضی از خواستههای ملت یهود را به اجرا درمیآوردند. مارشالکو به این مرام و رفتار همیشگی مُهرههای حکومت جهانی یهود در فصول پایانی کتابش نیز بهطور مفصل و مشروح پرداخته که به آن خواهیم پرداخت، اما بهطور خلاصه میگوییم که جان کلام او در اینبحث این است که اتاق فکر حکومت جهانی یهود، هنوز فرصت را مناسب ندیده تا رهبران دستنشاندهی خود در کشورهای مختلف را از یهودیان انتخاب کند، بلکه همواره معاونان اول یا قائممقامهای حاکمان را از یهودیانِ استتارشده در آن حکومت [= یهودیان مخفی] انتخاب میکند.
بههرحال با گرفتن دنبالهی قصهی خشایارشا و استر و مردخای، به شخصیت هامان وزیر ضدِیهود شاه ایرانی میرسیم که مارشالکو هم او را بهعنوان دشمن یهودیها معرفی میکند و میگوید تورات دلیل ایندشمنی را به ما نمیگوید.
مارشالکو دربارهی داستان استر و توطئهی کُشتن هامانِ وزیر میگوید طبق کتاب استر، پادشاه ایران، ابتدا با سخنان هامان دستور کُشتن یهودیان را صادر کرده بود، اما مردخای با طرح و توطئهای که ریخت، استر را راهنمایی کرد تا مجلس مهمانی و سپس ادعای تجاوزکار بودن هامان را مطرح کند و او را از چشم پادشاه بیاندازد. به اینترتیب هامان که پیشتر در حضور شاه، استر را بهخاطر توطئهها و دسیسههایش نکوهش کرده بود، در موقعیتی قرار گرفت که متهم به تجاوز به همسر پادشاه بود.
استر در حضور خشایارشا، هامان را متهم میکند!
قصد نداریم ماجرای استر و هامان را بهطور کامل نقل کنیم، اما لوئیس مارشالکو تحلیل جالبی دارد و میگوید در اینماجرا، میتوان کاربرد همان روشهای دادگاه نورنبرگ را دید: دروغ و افترا! او کشتار دادگاه نورنبرگ را یک پوریم یهودی دیگر، و مانند پوریمی میداند که استر و مردخای بهراه انداخته و بهموجب آن ۷۵ هزار ایرانی را از اقوام مختلف کشتند. او میگوید ماجرای دادگاه نورمبرگ در امتداد عید پوریم قرار دارد و مانند همیشهی روزگار، هر زمان یهودیان قدرت را بهدست گرفتهاند، پیروزی خود را با قتلعامهای خونین جشن گرفتهاند. به اینترتیب، مانند زمانیکه استر و مردخای، با دروغ و توطئه هامان را از سر راه برداشتند و ایرانیها را بهطور دستهجمعی اعدام کردند، در مقطع پایانی جنگ جهانی دوم هم با از سر راه برداشتن هیتلر و اعدام سران نازی آلمان، کشتار و تصفیهی خود را در اروپا آغاز کردند.
مارشالکو، کتاب استر را روایت مفصّلی از قربانیان قتلعام همگانی استر و مردخای میخواند که با خشونت و بیرحمی استثنایی به قتل رسیدند. او میگوید قوم یهود برای بیش از دوهزار و ۵۰۰ سال سنّت عید پوریم را حفظ کرده و سالروز اعدام مردم بیگناه ایران را با شور و شعف فراوان و مستی جشن میگیرد. مارشالکو خود در یکی از شهرهای کوچک مجارستان شاهد برگزاری این سنّت بوده است.
مولف کتاب «فاتحین جهانی» میگوید تنفر ابدیای که در پس تعالیم کارل مارکس و روشنگریاش شعله میکشد، باعث بهقدرت رسیدن یهودیان با طغیان کمونیستی شد و «پیامبران اینکینه و نفرت» (کمونیستها) همراه بلشویسم بهقدرت رسیدند. در نتیجه در عصر جدید باید قصّهی هامانهای عصر جدید را نوشت؛ همهی سیاستمداران، روحانیون، دولتمردان، نویسندگان و همهی کسانی که این شجاعت و آزادگی را داشتند که مقابل تهدید یهودیت بایستند. مارشالکو، عید پوریم را بهعنوان بزرگترین عید یهود، عید «نفرت و انتقام» میخواند، در حالیکه بزرگترین عید مسیحیت، یعنی کریسمس عید تولد عشق و رحمت است و به اینترتیب، مجدداً تعالیم عیسی مسیح (ع) و انقلاب ضدیهودش را مقابل حکومت جهانی یهود قرار میدهد.
برپایی یکپوریم مدرن با دادگاه نورمبرگ
دهمین فصل کتاب «فاتحین جهانی»، «عید پوریم جدید و نورمبرگ» نام دارد که مارشالکو در آن، دادگاه نمایشی نورنبرگ را که برای محاکمهی سران آلمان نازی و همراهانشان برپا شد، پوریم جدید یهودیان عالَم میداند و میگوید این پوریم نو، «لباس حقوقی» به تن کرد. یعنی هدفش همان کینه و انتقامجویی یهودی موجود در عهد عتیق بود، اما یک عنوان حقوقی کاملاً جدید و تازه پوشید تا قتلعامهای دستهجمعی ابداعشده و اهداف واقعی پشت سرشان را بپوشاند. او با اشاره به کار عجیب و خندهدار جمعکردن جنایتکاران جنگی در دادگاه نورنبرگ براساس دموکراسی آمریکایی، اینسوالات را مطرح میکند:
«آیا واقعاً آن دادگاهی بیطرف زیر نظر ایالات متحده، بریتانیای کبیر، فرانسه و روسیه شوروی بود، با اینکه کل کار چیزی جز شمشیر یَهُوَه نبود که گردن مردم شکستخورده را میزد؟ آیا این قوانین جدید یعنی مبنای آرای دادگاه، واقعاً و ماهیتاً مسیحی بود؟ آیا در آنجا عدالت حکمفرما بود یا انتقامجویی؟» (صفحه ۲۲۳)
جلسات دادگاه نمایشی نورنبرگ؛ پرچم کشورهای تحت سیطرهی «فاتحین جهانی» پشت سر قضات محاکمهکننده دیده میشود!
اینپژوهشگر مسیحی میگوید در دادگاه نورنبرگ یکی از مهمترین اصول حقوقی، یعنی اینکه هیچ مدعیای نمیتواند در شکایت مربوط به خودش، در مسند قضا بنشیند، عملاً کنار گذاشته شد و در جلسات دادگاه هم، پرچمهای آمریکا و شوروی کنار هم در اهتزاز بودند. همچنین در همانحال که برگزارکنندگان دادگاه نورنبرگ با ژست عدالتخواهی مشغول محکومکردن آلمانیها و دیگران بودند، در زیرزمینهای ساختمان دادگاه، وحشیانهترین شکنجهها در حال اِعمال بودند!
مارشالکو میگوید درست است که در دادگاه نورمبرگ، قضات آمریکایی، روسی، فرانسوی و انگلیسی هم نشسته بودند، اما تنها یک قدرت برنده بود که همگان را محاکمه و در مورد آنها قضاوت میکرد: یهود! همچنین با وجود اینکه قضات ظاهراً مسیحی بودند، اما بهکلی فاقد روحیهی مسیحی بهنظر میرسیدند. او مینویسد:
«در ساختمانهای دادگاه نورنبرگ، به استثنای قضات و متهمان، بهندرت کسی دیگر غیر از یهودیان به چشم میخورد. کارکنان و مسئولان لودجانکا و MVD هیچ فرقی با پرسنل دادگاههای نورمبرگ، داخائو، و جاهای دیگر که با جنایتکاران جنگی سر و کله میزدند، نداشتند. همهی آنها انحصاراً از یهودیان تشکیل شده بودند. اکثریت قریب به اتفاق شهود دادگاهها نیز یهودی بودند. دربارهی همینهاست که موریس باردش مینویسد که تنها توجه آنها به این بود که دقت کنند در جلسات دادگاه، تنفّر خود را بهصورت خیلی آشکار بروز ندهند و حداقل، وقتی شهادت شهود شنیده میشد، بکوشند سخن آنها جنبهی واقعی و عینی داشته باشد.» (صفحه ۲۲۴ به ۲۲۵)
نویسنده «فاتحین جهانی» اضافه کرده یکی از ویژگیهای اجرای عدالت یهودی در دادگاه نورنبرگ این بود که کل شهودی که برای ادای شهادت در دادگاه فراخوانده میشدند، فقط ۲۴۰ نفر بودند؛ در حالیکه در تائید اتهامات، ادعای ۳۰۰هزار نفر ثبت و تائید شده بود؛ بدون اینکه اینتعداد به دادگاه آورده شوند تا بهقید سوگند ادعای خود را مطرح کنند. و اکثر شهادتهای کتبی هم حقیقت نداشتند.
سران نازی در دادگاه نمایشی نورنبرگ
در فراز دیگری از کتاب «فاتحین جهانی» دربارهی دادگاه نورنبرگ که از نظر مارشالکو پوریم جدید یهودیهاست، میخوانیم:
«زندانیان متهم نیز دقیقاً تحت همان شکنجههایی که در زندانهای شوروی رایج بود قرار میگرفتند. ژولیوس استرایچر را آنقدر شلاق زده بودند که تمام بدنش خونی شده بود و مجبورش کرده بودند که از مستراح آب بیاشامد. سپس یهودیانی که یونیفورم ارتش آمریکا را بر تن داشتند، به نوبت در دهان وی تف کرده و او را واداشته بودند تا پای یک سیاهپوست را ببوسد. در زندان شوابیش، افسران جوان گاردهای آدولف هیتلر را آنقدر شلاق زده بودند که در خون خود میغلتیدند. سپس مجبورشان کرده بودند که روی زمین دراز بکشند تا مأموران شکنجهی آنها، اندام جنسیشان را له و لگدمال کنند؛ درست همانند محاکمهی مالمدی (Malmedy) آنقدر زندانیان را آویزان کردند تا بالاخره همهشان لیست اعترافاتی را که از ایشان خواسته شده بود امضاء کرده بودند. بر مبنای چنین اعترافاتی که به زور از سپ دیتریش و یواخیم پِیْپر گرفته شده بود، گارد لیبستندارد بهعنوان یک سازمان مجرم محکوم شد.» (صفحه ۲۲۵ به ۲۲۶)
مارشالکو، از اسوالد پوهل (Oswald Pohl) یکی از ژنرالهای SS هم در کتاب خود نام برده که با خشونت فراوان در زیرزمین دادگاه نورنبرگ شکنجه شد و آنقدر کتک خورد که یک مشت اقاریر دروغ را امضاء کرد. یکی از اسنادی که او در کتاب خود منتشر کرده، سخنان مککارتی سناتور معروف آمریکایی است که ۲۰ مه ۱۹۴۹ در بیانیهای که به مطبوعات داد، با اشاره به این شکنجهها گفته بود همهی دنیا میتواند به حق از آمریکا انتقاد کند و برای همیشهی تاریخ، صحّت انگیزهها و سلامت اخلاقی آمریکا را زیر سؤال ببرد.
اسوالد پوهل در حال شنیدن حکم اعدامش در دادگاه نورنبرگ
در دادگاه نورنبرگ علاوه بر شکنجههای وحشیانه، از اسناد تقلبی و ساختگی دستِ یهودیان نیز بهرهبرداری شد. سند دیگری که مارشالکو در فصل دهم کتابش، مربوط به دادگاه نورمبرگ به آن اشاره کرده، مقالههای نشریه «مادرید» است که حوادث دادگاه نورمبرگ را گزارش میکرد و نوشت که بعضی از تجّار یهودی-آمریکایی، بعضی از اردوگاههای مرگ نازیها را به موزه تبدیل کرده و برای بهدست آوردن پول، مردم را با تورهای گردشی به دیدن ایناردوگاهها میبرند.
«با استفاده از آدمکهای مصنوعی با قیافههایی وحشتناک، نشاندهندهی انواع اتهامات شکنجه در ایناردوگاهها بود. اگر در اردوگاهی چنین اتاق گازی وجود نداشت که در حقیقت هم در بسیاری از آنها چنین اتاقی تعبیه نشده بود، در آنها به کمک وسایل استودیویی فیلمسازی، به ساختن دروغین چنین اتاقکی میپرداختند.» (صفحه ۲۲۶)
بنابراین حیلههای تصویری سینمایی را میتوان یکی از زیرشاخههای اسناد تقلبی و ساختگی یهودیان دانست که مربوط به پوریم جدید بودند و مارشالکو به آنها اشاره کرده است. نمونهی بارزش هم فیلم خوفناک «آسیاب مرگ» (Death Mills) است که برای تحریک افکار عمومی در جلسات دادگاه نورمبرگ به نمایش درآمد. از تولیدات شاخص سینمایی در اینزمینه هم میتوانیم به فیلم «محاکمه در نورمبرگ» (Judgment at Nuremberg) ساختهی سال ۱۹۶۱ با بازی ستارگانی چون ماکسیمیلیان شل، اسپنسر تریسی و برت لنکستر اشاره کنیم.
پوستر فیلم «آسیاب مرگ»
پوستر فیلم «محاکمه در نورمبرگ»
کمی پیشتر به مسأله قضات دادگاه نورنبرگ اشاره کردیم که بهظاهر مسیحی بودند، اما در باطن نه. مارشالکو در اینباره، به دادستانهای یهودی، عوامل CIC، شاهدان دروغین و سایرینی هم که در پشتصحنهی دادگاه نورمبرگ کار میکردند، اشاره کرده است. یکی از قضات آمریکایی دادگاه نورمبرگ بهنام قاضی ونرسترم (Charles F. Wennerstrum) بود که پشتصحنهی واقعی اینرویداد را برملا کرد.
او رئیس یکی از محکمههایی بود که موارد خاص مربوط به بعضی از ژنرالهای آلمانی را که در منطقهی جنوبشرقی فرمانده بوده و به جنایات جنگی محکوم شده بودند، بررسی میکرد. او در اثر حقایقی که دید، پُست خود را در دادگاه ترک کرد و خطر برگشت به آمریکا را به جان خرید. نیمساعت پیش از ترک آلمان، بیانیهای را به خبرنگار روزنامهی شیکاگو تریبون که تحت کنترل یهودیان نبود، داد که در آن بهطور صریح قید شده بود اینمطلب بههیچ وجه نباید پیش از فرود هواپیمایش در آمریکا چاپ شود. یکی از خبرنگاران انگلیسی دربارهی اینخواستهی قاضی ونرسترم، کنایهی جالب توجهی دارد؛ اینکه قاضی ونراستروم بهخوبی میدانست تصادفات هوایی در بخش حمل و نقل غیرنظامی آمریکا چندان غیرمعمول نیست!! این قاضی آمریکایی در نوشتههای خود گفته بود اگر هفتماه زودتر میدانست چه وضعی در نورمبرگ به وجود میآید، هرگز به اینمکان پا نمیگذاشت.
قاضی «چارلز اف ونرسترم»
مارشالکو با آوردن مثال اینقاضی آمریکایی، میگوید دادگاه نورمبرگ حاصل کار طرز تفکر آمریکایی یا انگلیسی نبود، بلکه محصول نازیسم قومیِ یهود بود و همین مسأله، بیانگر این واقعیت است که وقتی اجرای عدالت به یهودیان سپرده میشود، از عدالت خبری نیست. چون روش کاری دادستانهای دادگاه در هیچ ضابطهی حقوقی جا نداشت؛ مگر پروتکلهای قوم یهود. از میان سههزار نفری هم که بهعنوان کارمند به دادگاه نورمبرگ آمده و استخدام شده بودند، ۲هزار و ۴۰۰ نفر یهودی بودند و هدف از محکومیتهای دادگاه، ساکتکردن همهی مخالفان یهود و زدن برچسب جنایتکار جنگی به هرکسی بود که جرأت داشت از طرز تفکر حکومت یهود انتقاد کند.
«آرتور زیک» در نقاشی خود، «هامان» را بههمراه نشان سواستیکا (صلیب شکسته / نشان آلمان نازی) بر سر دار به تصویر کشیده است!
معدومان نورنبرگ؛ قهرمان یا جانی؟
بهعکسِ روایتی که غربیها دربارهی اعدام سران ارتش آلمان و نازیها منتشر کردهاند و ما هم طیِ دهههای متمادی در آثار ادبی و سینمایی شاهدشان بودهایم، لوئیس مارشالکو روایت جالبی از کشتهشدگان دادگاه نورنبرگ دارد. اما نکتهای که او ذکر نکرده، این است که این ژنرالها و چهرههای آلمانی که او از آنها نام برده هم مانند هامان، به دار مجازات کینه یهود آویخته شدند و کیفیت کشتهشدنشان شبیه به هامان بوده است.
بههرحال صحنههای اعدام یواخیم فونریبنتروپ، ژنرال ویلهم کیتل، دکتر ارنست کالتنبرونژ، دکتر آلفرد روزنبرگ، دکتر ویلهلم فریک، ژولیوس استرایچر، دکتر فریتز شاکل، ژنرال آلفرد جودل و آرتور سیس اینکوارت که مارشالکو در کتابش بهطور کوتاه توصیف کرده، بهطور کامل با تصاویری که متّفقین و غربیها منتشر کردهاند و نشان از اجرای عدالت در حقشان و وجدان ناراحت یا تعصب کورکورانهی این افراد بر مرامشان دارند، در تضاد است. مارشالکو از چهرههای مصمّم و چشمان بدون ترس یا چکمههای درخشان و لباسهای مرتب این محکومان به مرگ یا به قول خودش «این مغلوبان ظاهری اما پیروز» گفته است. بهعنوان مثال مارشالکو، با اشاره به صحنهی اعدام ژولیوس استرایچر (یولیوس اشترایشر Julius Streicher)، او را فردی با بصیرت میخوانَد. چون پیش از حلقآویزشدن با طعنه اعلام کرد:
«این عید پوریم سال ۱۹۴۶ یهودیان است.» (صفحه ۲۳۵)
جسد جولیوس استرایچر پس از اعدام، ۱۶ اکتبر ۱۹۴۶
یکی از حقایق جالب دیگری که مارشالکو دربارهی دادگاه نورمبرگ بیان کرده، این است که حتی مسئول نظام اعدامها یعنی جان وودزشورت هم یک یهودی بود که پس از اعدام همهی این «جنایتکارها» گفت: کار سخت واقعاً نیازمند یک شرابخواری طولانی است. اگر توجه کنیم، در عید پوریم هم شرابخواری در حد افراط انجام میشود و یهودیان در عید پوریم، در حال مستی اعمال شرمآوری مرتکب میشوند.
دیگر قربانیان پوریم جدید حکومت جهانی
نکتهی مهم دیگری که مارشالکو با طرح مثال قاضی ونراستروم تذکر میدهد، این است که حتی در مقطع زمانی عید پوریم جدید فاتحان جهانی، جان آمریکاییها هم از دامنهی انتقام در امان نبود؛ نهتنها آمریکاییها بلکه اهالی دیگر ملل هم از سایهی انتقام بزرگ و پوریم جدید یهودیها جان سالم به در نبردند. دادگاه نورنبرگ در واقع همهی کسانی را که به کشور خود خیانت میکردند، مورد عفو قرار داده و بیگناه میشناخت و همهی آنانی را که بر پیمان و سوگندشان نسبت به کشور خود ایستادگی کردند، مجرم معرفی کرد. به اینترتیب فاصلهی عمیق بین وطنپرستی و خیانت از میان برداشته شد.
بهقول مارشالکو، روح ملکه استر برای اتهام و انتقام از هامان برگشته بود تا در اروپای مسیحی کارهایی را انجام دهد. اینکارها در ۵ عنوان خلاصه میشوند:
۱- استخدام شهود دروغین،
۲- ساختن مدارک و اسناد تقلبی،
۳- تهیهی فیلمهای جعلی،
۴- شکنجه زندانیان بیگناه،
۵- تحریف کل تاریخ.
در همینراستا و بازگشت روح استر و انتقامجویی قوم یهود بود که در فرانسه، پییر لاوال نخستوزیر تیرباران شد و ژنرال پتن به زندان ابد محکوم شد. در نروژ، نخستوزیر کوئیسلینگ که یکی از قدیمیترین دشمنان بلشویسم بود تیرباران شد. میکلوس هورتی رئیس پیشین، فرانک زالاسی نخستوزیر، لازلو باردوسی، بِلا ایم رِدی، دوم زتوجای و ژنو زلوسی هم از سیاستمداران مجارستانی بودند که در پوریم جدید قوم یهود که پس از جنگ جهانی دوم بهپا شد، کُشته شدند. مارشالکو میگوید فرنک زالاسی (فرنتس سالاشی Ferenc Szálasi) با چنان روحیه و شهامتی به پای چوبهی دار رفت که بعدها یک فیلم روسی سینمایی که از صحنهی اعدام او ساخته شد و بیانگر این شهامت و مردانگی بود، توقیف و نمایشش در سینماها ممنوع اعلام شد. او میگوید علیه لازلو باردوسی هم حتی نمیشد گفت یهودستیز است و تنها جنایتش این بود که به بلشویسم اعلان جنگ داده بود.
اعدام فرنک زالاسی
دیگر قربانیان پوریم اسرائیلیها، مارشال آنتونسکو در رومانی، ژوزف تیسو کشیش روحانی و نخستوزیر اسلواکی و همچنین در یوگسلاوی، رهبر پارتیزانهای وطنپرست پیجاده بودند که مارشالکو میگوید کینهی ادوارد بِنِس فراماسون دربارهی تیسو، اینروحانی مسیحی بهقدری بود که حتی پاپ هم نتوانست جلوی اعدامش را بگیرد.
به اینترتیب در پوریم عهد جدید یهودیان، نهتنها نازیهای ضدیهود و فاشیستها تصفیه شدند، بلکه هرکس که شخصیت برجستهای داشت، از سر راه برداشته شد. مارشالکو در اینزمینه، فرنک اورسُس استاد دانشگاه مجارستان و یکی از پژوهشگران پزشک قانونی در اروپا را نام میبرد که جنایتکار جنگی محسوب و به اعدام محکوم شد؛ چون یکگزارش را تائید کرده بود؛ گزارشی که در آن گفته شده بود آلمانها نبودند که افسران ارتش لهستان را قتلعام کردند، بلکه بلشویکها اینجنایت را مرتکب شدند.
جمعبندی مارشالکو از پوریم یهودیان در اروپا، این است که:
«در هشت یا نُه کشور اروپا، روسای کشورها، نخستوزیران آنها و رهبران سیاسیشان در خلال این عید پوریم جدید کشته شدند؛ اما هیچکدام از آنها در چشم افراد کشور خود جنایتکاران جنگی به حساب نمیآمدند؛ بلکه نمونه و نماد شهادت در راه ملت بودند. به دنبال آنان نیز عده بیشماری شدای کمنام و یا گمنام قرار داشتند؛ انبوه سربازانی که به سوگند نظامی خویش وفادار مانده بودند، روشنفکران، روزنامهنگاران، کشاورزان و روحانیون.» (صفحه ۲۳۸)
بههرحال با درنظر گرفتن پیشینهی ۲هزار و ۵۰۰ ساله عید پوریم، میراثداران نظریهی حکومت جهانی یهود، در سال ۱۹۴۶ خون تازهای را در رگهای این رویداد جاری کردند و با پایان کشتارهای گستردهی دادگاه نورمبرگ، اجازهی ساخت اولین کنیسه یهودیان را درست در نقطهای که هرمان گورینگ و دیگر رهبران ناسیونال سوسیالیست آلمان به مرگ محکوم شده بودند، صادر کردند. در این محل، در سال ۱۹۵۲ کنیسه جدیدی بنا شد تا بهتعبیر مارشالکو، در همیشهی تاریخ نشانهی کوچکی از اینحقیقت باشد که در مسند قضاوت نورمبرگ، این یهودا بود که نشسته بود نه داوران متّفقین.
سرنوشت ژنرال آمریکایی که نخواست همدست یهودیها باشد
مارشالکو در روزگاری که کتاب «فاتحین جهانی» را مینوشت، معتقد بود بزرگترین خدمتی که کسی میتواند به مردم آمریکا کند، این است که آگاهشان کند که همهی تجاوزها و جنایاتی که در دادگاه نورنبرگ و پس از جنگ جهانی دوم رخ دادهاند، کار یهود بینالملل هستند؛ نه افسران و قضات آمریکایی. همچنین آگاهشان کند که نورمبرگ نمایشگر هیچ نظم و قانون جدیدی نیست، مگر روحیهی ترور و پرخاشگری.
او بر این اساس از ژنرال جرج اسمیت پَتِن (جورج پاتون George S. Patton) بهعنوان یکی از اولین شهدای پولِ یهودیان و قهرمان حماسی آمریکا نام میبَرد.
ژنرال جرج اسمیت پتن
پتن بهطور اتفاقی در گفتوگو با یک زن کارگر آلمانی که در کارخانهی شیر و لبنیات کار میکرد متوجه شد در نزدیکی مقر فرماندهی و ویلای او چه اتفاقاتی در حال وقوعاند؛ بهعنوان مثال شیری که برای شهروندان آلمانی تهیه میشد، در راستای اجرای طرح مورگنتاو روی زمین ریخته میشد و یا اینکه چگونه پزشکان یهودی، دستور داده بودند از هر چهار نوزاد، باید یکی را بهخاطر کمبود شیر با تزریق آمپول بکشند. مارشالکو مینویسد:
«ژنرال پتون مصمّم شد تا مثل شوالیههای قرون وسطی شخصاً راه بیفتد تا به چشم خود ببیند حرفهایی که این زن دهقان آلمانی زده صحّت دارد یا خیر؟» (صفحه ۲۴۰)
پتن برای اطلاع از جنایتها، با لباس شخصی به تحقیقات میدانی دست زد و متوجه شد عاملان جنایتها، نه از سربازان آمریکایی که در واقع پسران یَهُوَه هستند. او از اجرای نقشه مورگنتاو سر باز زد اما در همان زمان، ژنرال آمریکایی دیگری وجود داشت که برای اجرای مورگنتاو اشتیاق زیادی داشت و نامش، ژنرال دوایت آیزنهاور بود و روزی رئیسجمهور آمریکا شد.
«امکان نداشت که پتن _ شوالیهی گردان زرهی _ را در دادگاه نورنبرگ به مرگ محکوم کنند؛ بدین لحاظ وی را پنهانی و در پشت صحنه به مجازات مرگ محکوم کردند.» (صفحه ۲۴۰ به ۲۴۱)
و مارشالکو میگوید اینحکم توسط همانکسانی صادر شد که رهبران آلمانی را به مرگ محکوم کرده بودند. در ادامهی این طرح و نقشه، به دستور مأموران CIC یک ماشین آمریکایی با ماشین ژنرال پتن تصادف کرد و در نتیجهی این تصادف ساختگی، ژنرال زخمی شد. وی را بلافاصله سوار یک آمبولانس کردند تا در مسیر بیمارستان با یک کامیون سنگین آمریکایی تصادف کند و برای همیشه ساکت شود. به اینترتیب ژنرال پتن حذف شد اما با کشتهشدنش، دفترچهی سیاه کوچکی هم که بنا بود هنگام برگشت به آمریکا همراهش باشد و حقایقی را با آن برملا کند، ناپدید شد!
یک تحریف دیگر؛ دزد آثار هنری آلمانیها بودند یا یهودیها؟
یک نکتهی مهم دیگر که در نوشته های مارشالکو به آن برمیخوریم و بهطرز جالبی با روایت رسمی رسانههای غربی و یهودی تضاد دارد، غارت آثار هنری اروپا است که در روایتهای رسمی این کار ابتدا توسط نازیها انجام شده، اما در پایان جنگ، آمریکاییها و روسها در اینباره به تقابل پرداختند و هرکدام سعی میکرد از دیگری سبقت بگیرد.
آنطور که در فیلمهایی چون «ترن» (The Train) با بازی پل اسکوفیلد و برت لنکستر یا «مردان آثار ماندگار» (The Monuments Men) با بازی و کارگردانی جورج کلونی و رمانها و تاریخهای غربی خواندهایم، نازیها در طول جنگ جهانی دوم، شروع به غارت آثار هنری و موزهها کردند. اما مارشالکو میگوید دادگاه نورنبرگ نهتنها محل انتقام بود، بلکه محلی پر از فقر اخلاقی بود و خود ساختمان دادگاه به مرکز فعالیتهای بازار سیاه در یک اروپای قحطیزده از جنگ بود.
پوستر فیلم «مردان آثار ماندگار»
در واقع در دادگاه نورمبرگ، علاوه بر محاکمه و کشتار رقیب، سیگارهای آمریکایی، ظروف چینی با ارزش، نقره، طلا، خز و آثار هنری دست به دست میشده است. بعضی از حاضران در اینساختمان، متخصص ساعت بودند، برخی متخصص تابلوهای نقاشی و برخی هم قهوه یا سیگارهای آمریکایی. مارشالکو اضافه میکند که فساد و تباهی اخلاقی به معنای هرزگی جنسی نیز در طول فعالیت دادگاه نورمبرگ طوری بالا گرفت که موجب اعتراض مردم بومی منطقهی نورمبرگ شد. اینعامل با استخدام روزافزون زنان جوان در دادگاه نورمبرگ رخ داده بود.
ادامه دارد…
نویسنده: صادق وفایی
قسمت چهارم این یادداشت ؛ قسمت ششم این یادداشت
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: