یهود و جنگ بدر

ردپای یهود در جنگ بدر

تبار انحراف ؛ پژوهشی در دشمن‌شناسی تاریخی (قسمت هجدهم) جنگ بدر

«یهود گفتند: آتش دوزخ جز چند روزی ما را نسوزاند. بگو: آیا با خدا چنین پیمانی بسته‌اید، تا او خلاف پیمان خود نکند؟ یا آنکه از روی نادانی چنین نسبتی به خدا می‌دهید؟». (۱)

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با هجرت به مدینه درصدد تشکیل حکومت بود. اهل مکه تجربه تشکیل حکومت نداشتند و جنگ‌هایشان همواره داخلی بود. اینجا تفکر یهود به کمک مشرکان آمد. ابوجهل پیشنهاد تهاجم به مدینه را داد و نامه‌ای تهدیدآمیز برای پیامبر (ص) نوشت. این نامه ۲۹ روز پیش از جنگ بدر به‌دست پیامبر (ص) رسید. (۲) با دقت در فرازهای این نامه که بسیار فراتر از سطح شعور عرب جاهلی است، می‌توان به این نتیجه رسید که این سخنان از سوی جریانی به ابوجهل القا شده است که ما آن را یهود می‌دانیم.

اول: ماهیت دفاعی جنگ بدر

مستشرقان بر اسلام اشکال گرفته‌اند که اسلام دین شمشیر بوده و محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله دین خویش را با زور شمشیر پیش برده است. (۳) اینان اذیت و آزار کفار نسبت به مسلمانان و بزرگواری و بخشش پیامبر (ص) در هنگام فتح مکه را فراموش کرده و تنها جنگ بدر را نشانه رفته‌اند. از دید آن‌ها: پیامبر (ص) راه کاروان‌های تجاری قریش را بست تا آن‌ها از نظر اقتصادی در تنگنا قرار گیرند و مجبور به پذیرش اسلام شوند؛ سپس مشرکان به دفاع از خود برخاستند و پیامبر (ص) با آن‌ها جنگید. (۴) با بررسی جنگ بدر، درخواهیم یافت که این جنگ، تهاجم نبوده و به‌راستی حکم دفاع داشته است.

این جنگ برای مشرکان دشوار بود. آنان باید نیروهایشان را صدها کیلومتر از شهر خارج می‌کردند. از سوی دیگر، انسان‌های عیّاشی بودند و برای جنگیدن، به آذوقه، مرکب و ساز و برگ فراوان نیاز داشتند. لذا سران شرک گرد هم آمدند و کاروانی تجاری راه انداختند تا سود آن صرف مخارج جنگ با مدینه شود.

حضرت محمد و مسلمانان و فرشتگان در جنگ بدر

تصویری از حضرت محمد (ص) و مسلمانان و فرشتگان در جنگ بدر

بیشتر مبارزان جنگ بدر، سرمایه‌گذاران همان کاروان بودند. بنابراین حمله‌ی مسلمانان به این کاروان، نوعی حمله‌ی پیش‌دستانه و دفاعی محسوب می‌شد. دو نکته این موضوع را تأیید می‌کند:
1. سایر کاروان‌های قریش آزادانه رفت و آمد می‌کردند و مسلمانان فقط با این کاروان برخورد کردند.
2. پیامبر (ص) تلاش کرد این کاروان به راه نیفتد. ابتدا حمزه، در سه‌راهی جدّه با ۶۰ نفر راهشان را بست و سپس در حدود ۲۰۰ کیلومتری مکه، مسلمانان جلوی آن‌ها را گرفتند، اما کاروان فرار کرد؛ چند نفر کُشته شدند و مقداری از اجناس ضبط شد. مشرکان به وقوع این رویداد در ماه حرام اعتراض کردند که خداوند در جواب آن‌ها فرمود:

«وَ الفِتنَةُ اَشَدُّ مِنَ القَتلِ (۵) فتنه از قتل بدتر است.»

پس از این‌که این اقدامات به نتیجه نرسید و مشرکان بر تصمیم خود برای حمله به مسلمانان ثابت‌قدم ماندند، خداوند به پیامبر (ص) مأموریت جهاد داد: (۶)

«أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (۷) به کسانی که به جنگ بر سرشان تاخته‌اند و مورد ستم قرار گرفته‌اند، اجازه جهاد داده شد و خدا بر پیروز کردن آن‌ها تواناست».

زمانی که ابوسفیان می‌خواست کاروان را در بدر نگه دارد، دریافت که پیامبر (ص) و سپاهیانش کاروان را ره‌گیری کرده‌اند و از مسیر و زمان عبور آگاهند. به ناچار کاروان را از کنار دریا عبور داده، مدینه را رد کرد و گریخت. در بازگشت نیز ابوسفیان، جاده اصلی را رها کرد و از کنار دریا، مدینه را پشت سر گذاشت. آنان در منطقه‌ای به‌نام بدر به جاده اصلی بازگشتند، ولی وقتی ابوسفیان متوجه گماردگان پیامبر (ص) شد، (۸) به جاده کنار دریا بازگشت، و پیکی به مکه فرستاد تا مکّیان، محافظانی برای کاروان بفرستند. لشکر حفاظتی مکه از جاده اصلی حرکت می‌کرد، از این‌رو در عوض کاروان ابوسفیان، با سپاه اسلام مواجه شد.

دوم: سازماندهی سپاه اسلام

پیامبر (ص) توانسته بود برای این عملیات، ۳۱۳ تن را از مدینه همراه خویش کند. شمار بسیاری، بهانه کردند که اگر این جنگ برای مواجه شدن با کاروان تجاری و به سبب غنیمت گرفتن است، ما نمی‌آییم. (۹) چه بسا این آیه دلالت بر این نکته دارد که آنان در واقع می‌ترسیدند:

«کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌ (۱۰) جنگ بر شما مقرر شد، در حالی‌که آن‌را ناخوش دارید. شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد. خدا می‌داند و شما نمی‌دانید».

جنگ بدر در جامع التواریخ

نیمی از این تعداد، مهاجرین بودند؛ یعنی مدینه تقریباً ۱۵۰ نفر در اختیار پیامبر (ص) قرار داد. برخی می‌گویند جمعیت مدینه در آن زمان (سال دوم هجرت) کم بوده است، اما این درست نیست؛ چون در سال بعد، از همین مدینه، هزار نیرو برای جنگ احد رهسپار شده و پس از آن، در عملیات خندق، سه هزار نفر و در عملیات خیبر شش هزار نفر شرکت کردند. پس باید گفت مدینه جمعیت داشت، اما میزان مقبولیت پیامبر (ص) در بین مردم هنوز کم بود و به‌تدریج افزون شد. هنگامی‌که رسول خدا (ص) به یثرب قدم گذاشت، هنوز گروه‌های زیادی از ساکنان این شهر، اسلام را نپذیرفته بودند و به‌طور طبیعی در آغاز هجرت، مسلمانان در اقلیّت بودند. آن زمان در این شهر، گروه‌هایی از مشرکان و یهودیان و… زندگی می‌کردند و پیامبر (ص) را آزار می‌دادند، اما آن حضرت مأمور به صبر بود. (۱۱)

سوم: آغاز فروپاشی کفر

سپاه پیامبر (ص) یک یا دو اسب با خود آورده بود. (۱۲) هر چندنفر یک شتر داشتند و چون صد کیلومتر راه در پیش بود، به نوبت سوار آن می‌شدند. بیش از سه‌چهارم سپاه شمشیر نداشتند (۱۳) و به دلیل مشکل مالی، با خود چوب آورده بودند. (۱۴)

پیش از این‌که سپاه اسلام به بدر برسد و در حالی‌که همه در انتظار کاروان تجاری بودند. پیامبر (ص) از طریق وحی، باخبر شد که کاروان تجاری گریخته است و در عوض آن، بزرگان مشرکان، سر تا پا مسلّح در آن منطقه ایستاده‌اند. پیامبر (ص) با اعلام وضعیت جدید، سپاه خود را به مشاوره خواست و فرمود: با این سپاه بجنگیم یا نه؟ در این لحظه که ترس و هراس (۱۵) بر سپاه مسلمین چیره شده بود، ابوبکر برخاست و گفت: اینان قریش و متکبران آنان هستند و ما نیز به هیئت جنگ بیرون نیامده‌ایم. حضرت به او فرمود: بنشین! سپس عمر برخاست و سخنان ابوبکر را تکرار کرد. حضرت او را هم امر به نشستن کرد. بعد از این دو، مقداد برخاست و گفت:

یا رسول الله (ص) اینان قریش و متکبرانشان هستند؛ و ما به تو ایمان آورده و تصدیقت کرده‌ایم و شهادت می‌دهیم آن‌چه از جانب خدا آورده‌ای حق است. اگر امر کنی که این صخره‌ی سخت را بشکافیم، می‌شکافیم و آن سخن بنی‌اسرائیل به موسی (ع) را به تو نخواهیم گفت که گفتند: «قَالُوا یَا مُوسَی إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَداً مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ‌ (۱۶) گفتند: ای موسی، تا وقتی که جبّاران در آن‌جا هستند، هرگز بدان شهر داخل نخواهیم شد. ما این‌جا می‌نشینیم، تو و پروردگارت بروید و با آن‌ها نبرد کنید»، بلکه ما می‌گوییم: تو و پروردگارت بجنگید و ما نیز همراه شما خواهیم جنگید.

صورت پیامبر (ص) از این سخنان روشن شد و مقداد را دعا فرمود. سپس رو به انصار کرد و از آنان مشورت خواست. سعد بن معاذ برخاست و سخنانی حماسی، در خصوص جنگ با مشرکان و تأیید سخنان مقداد گفت. (۱۷)

حضرت محمد در جنگ بدر مینیاتور ایرانی کتاب جامع التواریخ

حضرت محمد و دیگران پیش از آغاز جنگ بدر مینیاتور ایرانی برگرفته از کتاب جامع التواریخ

مشرکان تصور هم نمی‌کردند که آن‌گونه با پیامبر اکرم (ص) روبه‌رو شوند. آن‌ها گمان می‌کردند می‌توانند نیروهای محدود اسلام را به آسانی قلع و قمع کنند. رسم دیرینه عرب، نبردهای تن به تن در آغاز جنگ بود و پس از آن، حمله‌ی عمومی آغاز می‌شد. سه تن از دلاوران قریش در حالی که غرق در سلاح بودند، از میان سپاه بیرون آمدند و هماورد طلبیدند: عُتبه، شَیبه و ولید. (۱۸)

پیامبر اکرم (ص)، علی (ع)، و حمزه و عبیده را که همگی از بستگانش بودند (۱۹)، به میدان فرستاد. امیرالمؤمنین (ع) ولید را به هلاکت رساند و به یاری حمزه شتافت و در کشتن عتبه شرکت جست. آن‌گاه همراه حمزه به سراغ هماورد عبیده رفتند و شیبه را نیز به هلاکت رساند. (۲۰) در این‌که هماورد حمزه، عتبه بوده یا شیبه، اختلاف است، ولی به‌طور قطع علی (ع) در قتل هر سه‌ی این افراد که از بستگان نزدیک معاویه بودند، شرکت داشت و بعدها در زمان خلافتش، در نامه‌ای به معاویه، به این عمل خویش افتخار کرد. (۲۱) از میان این سه مجاهد مسلمان، عبیده زخم عمیقی برداشته بود که هنگام بازگشت از بدر، شهید شد.

با به خاک افتادن یلان قریش، سپاه اسلام نیرو گرفت و به دستور پیامبر (ص) بر ارتش کُفر که روحیه‌اش به شدّت رو به ضعف نهاده بود. هجوم برد و جنگ سختی درگرفت. سپاه شرک در هم ریخت و مشرکان یک به یک از دم تیغ گذشتند. در حقیقت، کسی که این سپاه را منهدم کرد، علی بن ابی‌طالب (ع) بود. نیمی از هفتاد کُشته‌ی بدر را علی (ع) به تنهایی به هلاکت رساند و در کُشتن نیمی دیگر نیز شرکت داشت. (۲۲)

چهارم: اسیرگیری، تخلف از فرمان پیامبر (ص)

سپاه مکه، مجموعه‌ای از سران شرک و سرمایه‌داران بزرگ مکه، و سردمداران مبارزه با اسلام بود که مانع پیوستن توده‌های مردم به اسلام می‌شدند. اگر سدّ این مجموعه در هم می‌شکست. اسلام به‌سرعت تمام شبه‌جزیره را فرا می‌گرفت (۲۳) و جنگ‌های بعدی رخ نمی‌داد. اگر مسلمین، بصیرت کافی داشتند و پیرو دستورات پیامبر (ص) بودند، در همان کارزار اول، کار مشرکان تمام می‌شد، ولی متأسفانه سپاه مسلمان دارای چنان بصیرتی نبود؛ زیرا ساعتی بعد از پراکنده شدن سپاه کفر که بهترین فرصت برای قلع و قمع سران شرک بود، به ناگاه بدون این‌که پیامبر (ص) فرمانی در این زمینه داده باشد، جنگ تعطیل شد! علت این امر هم، به اسارت گرفتن شماری از مشرکان بود. وقتی هفتاد نفر از مشرکان به اسارت گرفته شوند، طبیعی است که بیشتر نیروی سیصد نفری مسلمانان، صرف حفاظت از آن اُسرا شود و جنگ خود به خود تعطیل گردد و باقی مشرکان بتوانند از معرکه فرار کرده، جان به در برند. آیه‌ی نازل شده در این زمینه، بیانی روشن از عمق فاجعه بود:

«مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ لَوْلاَ کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌ (۲۴) برای هیچ پیامبری نسزد که اسیرانی داشته باشد تا که در روی زمین کشتار بسیار کند. شما متاع این‌جهانی را می‌خواهید و خدا آخرت را می‌خواهد، و او پیروزمند و حکیم است. اگر پیش از این، از جانب خدا حکمی نشده بود، به سبب آن‌چه گرفته بودید، عذابی بزرگ به شما می‌رسید».

جنگ بدر امام علی و حمزه اثر لطفی عبدالله

تصویری از جنگ بدر که امام علی (ع) و حمزه به دل سپاه کفار زده‌اند؛ اثر لطفی عبدالله، اواخر قرن شانزدهم میلادی

پنجم: نقش یهود

بعضی، طمع برخی مسلمین را مسبّب و مشوّق اسیرگیری دانسته‌اند. در این‌باره نقل شده است که بعضی از انصار نزد پیامبر (ص) آمدند و از ایشان خواستند که از کُشتن اسیران صرف‌نظر کند و در عوضِ گرفتن فدیه، آن‌ها را آزاد سازد و بر این خواسته‌ی خویش پای فشردند. پیامبر (ص) در پاسخ آن‌ها فرمود: اگر چنین کنیم، سال دیگر به تعدادشان کُشته می‌دهیم. آن‌ها گفتند: باکی نیست، امسال از آنان فدیه می‌گیریم و سود دنیا می‌بریم و سال آینده شهید می‌شویم و به بهشت می‌رویم! (۲۵)

پذیرفتن این مطلب که مردم عادی گوشه‌چشمی هم به دنیا داشته باشند، سخت نیست، ولی تمرّد سلحشوران بدری از امر پیامبر (ص) بسیار بعید به‌نظر می‌رسد. پس باید دلیلی ظریف‌تر بجوییم. یهود در مدینه پیوسته درصدد بودند که نبی اکرم (ص) پیروزی‌های زودرس نداشته باشد. اگر مشرکان در بدر نابود می‌شدند، یهود به سرعت سقوط می‌کرد و منافقان نیز نمی‌توانستند آنان را یاری کنند. نفاق داخل مدینه به زمان نیاز داشت. بنابراین، باید در میان یهود و نفاق داخل مدینه، به دنبال عوامل این نافرمانی گشت؛ چرا که تنها آن‌ها از این امر سود می‌بردند.

مسلّم است که یهود نمی‌توانست در این خصوص، فعالیت مستقیم داشته باشد؛ پس چه کسانی عامل مستقیم اسیرگیری در بین مسلمین بوده‌اند؟ از آن‌جا که گزارش‌های تاریخی در این زمینه چندان گویا نیست، برای پاسخ به این سوال باید در امور پیرامون نبرد بدر دقت کرد. ردّپای این جریان را در داستانی از طبری پی می‌گیریم که ابن ابی‌الحدید هم آن‌را آورده است. طبری پس از این‌که درخواست قریش از ابوبکر و عمر را برای پادرمیانی درباره‌ی اُسرا نقل می‌کند، در ادامه می‌افزاید:

«پس از جنگ، بین عمر و ابابکر، درباره‌ی کُشتن یا زنده نگه‌داشتن اُسرا اختلاف شد. گروهی طرفدار ابابکر و گروهی طرفدار عمر بودند. پیامبر (ص) از خیمه بیرون آمد و فرمود: درباره‌ی این دو دوست خود (عمر و ابابکر) چه می‌گویید؟ آنان را آزاد بگذارید که برای هرکدام مَثَلی است. ابوبکر مانند میکائیل در میان فرشتگان است که خشنودی و عفو خداوند را برای بندگان فرو می‌آورد و مَثَل او میان پیامبران، همچون ابراهیم (ع) است که میان قوم خود، از عسل نرم‌تر و شیرین‌تر بود. قومش برای او آتش افروخت و وی را در آن افکند؛ با وجود این فقط می‌گفت: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌ (۲۶) اُف بر شما و آن‌چه جز ذات مقدس پروردگار یکتا می‌پرستید؛ آیا جا ندارد که تعقّل و تفکّر کنید؟» و به پیشگاه خداوند عرضه می‌داشت: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ (۲۷) پس کسی که پیرو من شود، از من است شخصی که از من نافرمانی کند، تو بخشنده و مهربانی» و همچون حضرت عیسی (ع) است که عرضه می‌داشت: «إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ (۲۸) اگر آنان را عذاب کنی، به یقین، ایشان بندگان تو هستند و اگر آنان را بیامرزی، به حتم، تو عزتمند و حکمرانی» مَثَل عمر میان فرشتگان، مانند جبرئیل است که به خشم و غضب خداوند، بر دشمنان خدا نازل می‌شود و مَثَل او میان پیامبران، مانند نوح (ع) است که بر قوم خود از سنگ هم سخت‌تر بود که عرضه می‌داشت: «وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیاراً (۲۹) و نوح گفت: ای پروردگار من، بر روی زمین هیچ‌یک از کافران را مگذار» و با این نفرین، خداوند همه‌ی اهل زمین را غرق کرد… آن‌گاه پیامبر (ص) فدیه پرداختن اُسرا را پذیرفت و فرمود: اگر روز بدر عذاب نازل می‌شد، هیچ‌کس جز عمر از آن رهایی نمی‌یافت».

ابن ابی الحدید بعد از نقل این داستان، می‌گوید:

این آیه که پیامبر اکرم (ص) خواند که «إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»‌ (۳۰) در سوره‌ی مائده است و این سوره در آخرِ عمرِ پیامبر (ص) نازل شده است؛ در حالی‌که جنگ بدر در سال دوم هجرت بوده است. پس چگونه می‌توان پذیرفت که پیامبر (ص) به این آیه استدلال کرده باشد؟!

سپس وی در متن و درستی این حدیث تردید می‌کند. (۳۱)

تصویر جنگ بدر از کتاب سیر النبی

تصویری از جنگ بدر از کتاب سیر النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده شده است.

در هیچ منبعی تاریخی نیامده است که رسول خدا (ص) در خصوص فرجام اُسرا، اصحاب را به شور دعوت کرده و نظر آن‌ها را طلب کرده باشد. اساساً این سوال مطرح است که چرا تنها این دو تن نزد پیامبر (ص) در این مورد سخن گفته‌اند؟! چرا در این داستان، از افراد دیگری چون علی (ع) و مقداد نامی برده نشده است؟! (۳۲) اگر فقط مسأله‌ی اظهار رأی مطرح بوده، چرا این دو تن، تا این حد برای به کرسی نشاندن نظرشان اصرار کرده‌اند؟! آیا آن‌ها نمی‌دانستند این‌گونه اظهار رأی، که اولی شفاعت اُسرا را کند و بیرون رود و دومی داخل شود و حکم به اعدام آن‌ها دهد و این عمل تا چند نوبت تکرار شود، موجب گستاخی عوام خواهد شد و تشنج پدید خواهد آورد و در نهایت، پیامبر (ص) نخواهد توانست نظرش را در خصوص اُسرا اِعمال کند؟! (۳۳)

به هر حال، در نتیجه‌ی این واقعه، دشمنان خونی اسلام نجات یافتند و مجال پیدا کردند که سال بعد، جنگی خونین به‌راه اندازند. افرادی چون خالد بن ولید، عکرمة بن ابی‌جهل، طلحة بن ابی‌طلحه و سهیل بن عمرو که فرماندهان دو جناح و پرچمداران مشرکان در نبرد احد بودند، از جمله اُسرای بدر بودند. (۳۴) فراریان و آزادشدگان بدر، شخصیت‌های مهم قریش بودند که ذرّه‌ای در حقّانیت پیامبر (ص) تردید نداشتند، ولی کینه‌ی آن‌ها به اسلام موجب شد به محض رهایی، آتش جنگ احد را برافروزند.

حال آیا از مجموع این امور، نمی‌توان حدس زد که جریان اسیرگیری هم، برنامه‌ای حساب شده بود که افرادی خاص از سپاه مسلمین، آن را پیگیری کرده‌اند؟

صرف‌نظر از این حاشیه‌ی بحرانی، جنگ بدر برای مدینه بسیار شیرین بود. پس از این جنگ، مدنی‌ها به قدرت و کارایی اسلام ایمان آوردند و باور کردند پیامبری که توانست این جنگ را پشت سر بگذارد و هفتاد تن از دشمن را بکشد و هفتاد تن اسیر بیاورد، می‌تواند مدینه را اداره کند.

یهود که متوجه بهبود وضعیت پیامبر (ص) در مدینه شده بود، برای اخلال‌گری در این وضعیت، بی‌درنگ نخستین نیروی خود را عملیاتی کرد و به نوعی عمل کرد که با پیامبر (ص) درگیر شود. برای این هدف، بنی‌قینقاع به شرارت علیه پیامبر (ص) و مسلمان‌ها پرداختند؛ به‌گونه‌ای که پیامبر (ص) راهی جز نبرد با آن‌ها نداشت. به این‌ترتیب، شیرینی پیروزی بدر، به تلخی بحران نبرد بنی‌قینقاع مبدّل شد. تفصیل این بحث در آینده خواهد آمد.

ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

۱- بقره، آیه ۸۰.
2- الاحتجاج، ج۱، ص۴۰؛ تفسیر الامام العسکری (ع)، صص ۲۹۴ و ۲۹۵.
3- ر.ک: «نقد و بررسی دیدگاه مستشرقان درباره اهداف و غزوات و سرایای پیامبر اعظم ص از منظر اسناد تاریخی»، حسین عبدالمحمدی، هادی اکبری، صص۷-۴۱، فصلنامه تاریخ اسلام، سال سیزدهم، شماره سوم، پاییز۱۳۹۱.
4- ر.ک: تصویر پیامبر در دائرةالمعارف آمریکانا، ص۳۴، مؤسسه شیعه‌شناسی، زیر نظر محمود تقی‌زاده داوری، قم، ۱۳۸۷.
5- بقره، آیه ۱۹۱.
6- در مکه حکم جهاد صادر نشد، بلکه مسلمانان مأمور به صبر بودند؛ زیرا: ۱. تعداد مسلمانان کم بود؛ ۲. محیط مکه طایفگی و قبیله‌ای بود؛ یعنی نزاع‌ها درون خانوادگی بود و پس از مدتی فروکش می‌کرد. اگر مسلمانان جواب آن‌ها را می‌دادند برخوردها شدید می‌شد و ملاحظات قومی کنار می‌رفت. از این‌رو بسیاری از افراد پس از آزار و اذیت پیامبر (ص) از ایشان دلجویی می‌کردند. در این شرایط قرار بود پیامبر (ص) به‌صورت مخفیانه کُشته شود؛ زیرا در صورت اجرای علنی آن، بسیاری از مشرکان هم‌قبیله با پیامبر (ص) با آن مخالفت و از پیامبر (ص) دفاع می‌کردند؛ ۳. مسلمانان در مدینه پایگاهی به‌دست آورده بودند که باید از آن دفاع می‌کردند. در غیر این‌صورت آن را از دست می‌دادند.
7- حج، آیه ۳۹.
8- ابوسفیان همواره در طول مسیر مراقب بود مسلمانان مدینه کاروان تجاری مکه را ره‌گیری نکنند. وقتی به بازار فصلی بدر رسید، از افرادی که آن‌جا بودند پرسید آیا کسی سراغ کاروان آن‌ها را نگرفته است؟ آن‌ها در پاسخ گفتند: نه ولی دو شتر سوار آمدند و به شترهایشان آب دادند و رفتند. ابوسفیان فضولات شترهای آن‌ها را بررسی کرد و هسته خرمای مدینه را در آن یافت و کاروان تجاری را به سرعت از آن‌جا دور کرد.
9- المغازی، ج۱، صص ۱۳۱ و ۱۳۲.
10- بقره، آیه ۲۱۶.
11- تاریخ المدینة المنورة، ج۲، صص ۴۵۸ و ۴۵۹.
12- تفسیر العیاشی، ج۲، ص۵۴؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۱۷۲.
13- مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۱۶۲.
14- شرح نهج‌البلاغه، ج۱۴، ص۱۱۸.
15- مسلمانان با تصور این‌که با کاروان تجاری مشرکان مکه مواجه می‌شوند، به بدر آمده بودند. آن‌ها انتظار دیدن سپاه مجهّزی را نداشتند که سه برابر آن‌ها بود!
16- مائده، آیه ۲۴.
17- تفسیر القمی، ج۱، صص ۲۵۸ و ۲۵۹؛ المغازی، ج۱، صص ۴۸ و ۴۹؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۶۳.
18- یکی از زخمی‌های جنگ بدر، عمرو بن عبدود است، اما صحبتی از او در جنگ بدر نیست. در حالی‌که در جنگ خندق بسیار از او یاد می‌شود. در این‌جا شخصیت عتبه و شیبه و ولید به حدّی بزرگ بود که نوبت به عمرو بن عبدود نمی‌رسید!
19- حمزه، عموی پیامبر (ص) بود، و علی (ع) و عبیده، پسرعموهای پیامبرند. این مسأله نشان می‌دهد پیامبر (ص) هنوز نیروی مستعد عملیاتی، در اختیار ندارد.
20- ر.ک: الارشاد، ج۱، ص ۶۷؛ تفسیر القمی، ج۱، ص ۲۵۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص ۲۸۳.
21- شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۸۳.
22-الارشاد، ج۱، ص ۶۹.
23- دقیقاً این اتفاق، بعداز فتح مکه رخ داد.
24- انفال، آیات ۶۷ و ۶۸.
25- تفسیر القمی، ج۱، ص ۱۲۶.
26- انبیاء، آیه ۶۷.
27- ابراهیم، آیه ۳۶.
28- مائده، آیه ۱۱۸.
29- نوح، آیه ۲۶.
30- مائده، آیه ۱۱۸.
31- شرح نهج البلاغه، ج۱۴، صص ۱۷۳-۱۷۵.
32- غیر از این دو، فقط سعد بن معاذ که بزرگ اوس بود، در خصوص اسیران اظهارنظر کرد و حکم به اعدام آن‌ها داد، ولی این اظهارنظر او در واقع، ابراز آمادگی برای اجرای حکم رسول الله (ص) و پذیرش همه‌ی عواقب آن بود (حتی اگر حکم ایشان، اعدام اسیران بود). گرچه به ظاهر عمر در این رأی با سعد هم‌عقیده بود، از سخن دیگر وی، معلوم می‌شود که او در پیشنهاد حکم اعدام برای اسیران صادق نبوده است. عمر هنگامی‌که سخن از کشتن اُسرا می‌زد، خطاب به پیامبر (ص) گفت: به نظر من، عباس را بیاور و با دست خود گردنش را بزن و به علی بگو گردن برادرش عقیل را بزند و به هرکس بگو گردن اسیر کنار دستش را بزند (ر.ک: تاریخ الطبری، ج۲، ص۱۶۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۸۳).
33- با توجه به لحن عتاب‌آمیز آیه ۶۷ سوره انفال (ما کان لنبی ان یکون له اسری حتی یثخن…) و همچنین اعدام دو تن از اسیران به دستور پیامبر (ص) در میانه‌ی راه به هنگام بازگشت از بدر و قبل از پادرمیانی ابوبکر و عمر، چه بسا بتوان گفت که حکم الهی، اعدام حداقل تعدادی از اسیران بوده است.
34- المغازی، ج۱، ص ۱۳۰.

منبع: حجت‌الاسلام مهدی طائب، دشمن شدید، قم: انتشارات شهید کاظمی، چاپ اول ۱۳۹۴، صص۲۶۵-۲۷۶.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ سبز برای آیات قرآن استفاده می‌شود.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

جنگ بدر ، جنگ بدر ، جنگ بدر ، جنگ بدر

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

سند تاریخی از شهادت امیرالمؤمنین (ع) به دست معاویه

تاریخ سبئوس که نگارش آن در زمان خلافت معاویه به پایان رسیده برخلاف مشهورات سُست تاریخی شهادت امیرالمؤمنین (ع) را به خود معاویه منسوب می‌کند.

یک نظر

  1. سلام و خسته نباشید.
    مقاله مثل همیشه عالی و بی نقص بود.
    جنگ احد باید تو آموزش‌ها و کلاس‌های نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حتماً تدریس و موشکافی بشه توسط خبرگان و نخبگان این حوزه مثل خود شما بزرگواران و استاد علی‌اکبر رائفی‌پور و امثالهم، منی که که در مقابل شما عزیزان یک در مقابل هزارم از این واقعه ده‌ها نکته برداشت کردم و صدها مسئله آموختم که لازمه مؤمنین انقلاب خصوصاً جوانان هست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × یک =