به زعم برخی محققان، مفاهیم «نجات» و «موعود» آن چنان در کتاب مقدس گسترده شدهاند که به مثابه یکی از ارکان کلامی و الهیاتی در هر دو سنت یهودی و مسیحی در آمدهاند. از لحاظ تاریخی و به جهت موقعیتها و شرایط خاص قوم یهود، مفاهیم مذکور در سنت عبرانی کمّاً و کیفاً از گسترش بیشتری نسبت به سنت مسیحی برخوردار بوده و به نوبه خود در شکلگیری باورها و الهیات مسیحی نیز مؤثر افتادهاند. بخش قابل توجهی از مضامین نوشتههای عهد عتیق به نحو مستقیم یا غیر مستقیم به این موضوع اختصاص یافته و در حکم آرمان قطعی و هموارهی سنت یهود تلقی گردیده است. ذکر نمونههایی از این تلقی در دو کتاب عهد عتیق و عهد جدید خالی از فایده نیست:
…ای خداوند! تو را در میان امتها حمد خواهم گفت و به نام تو سرود خواهم خواند که نجات عظیمی به پادشاه خود داده و به مسیح خویش رحمت نموده است، یعنی به داود و به ذریت او تا ابد الآباد. (۱)
مفهوم «نجات» در کتاب مقدس – به ویژه در عهد عتیق – عمیقاً با آرمانهای قومی یهود پیوند یافته و در پرتو آنها تفسیر و تعبیر میشود. بسیاری از رسایل، اسفار و مکتوبات عهد عتیق، به ویژه بخش موسوم به «کتابهای انبیاء»، مشحون از نوعی ادبیات منجیگرایانه (۲) به سبک و سیاق فرهنگ عبرانیان – و البته همراه با تصرفات بعدی نویسندگان – است. کتابهایی نظیر ارمیای نبی، اشعیای نبی، حزقبال، دانیال، عاموس و مانند اینها به طور خاص اندیشه نجات رایج در میان قوم یهود را با بیانی نزدیک به هم منعکس میسازد. این منجیگرایی، آرمانگرایی و انتظار مسیحا عمدتاً در قالب پیشگوییهای انبیای بنیاسرائیل – یا ادبیات مکاشفهای (۳)- عرضه شده و ظاهراً از میان این انبیا، نخستین کسی که اقدام به کتابت این پیشگوییها کرده، عاموس بوده است:
اینک خداوند میگوید: … اسیری قوم خود اسرائیل را خواهم برگردانید و شهرهای مخروب را بنا نموده، در آنها ساکن خواهند شد و تاکستانها غرس کرده، شراب آنها را خواهند نوشید … و بار دیگر از زمینی که به ایشان دادهام، کنده نخواهند شد. (۴)
در سایر نوشتههای عهد عتیق نیز مضامین مشابه با فقره مذکور دیده میشود:
خداوند چنین میگوید اینک خیمههای اسیری یعقوب را باز خواهم آورد … و ایشان را خواهم افزود و کم نخواهند شد و ایشان را معزّز خواهم ساخت و پست نخواهند گردید. (۵)
از این جهت یهودیان به آیندهای امیدوار بودند که تمامی آرزوها و آرمانهای آنها را در قالب ظهور «دوره مسیحیایی»، یعنی همان دوره جلال و شکوه گذشته محقق میساخت. این عبارت عهد عتیق در میان یهودیان بسیار رواج داشت که بیان میداشت:
اگر چه ابتدایت صغیر میبود، [ولی] عاقبت تو بسیار رفیع میگردد. (۶)
اهمیت دوره طلایی گذشته – با تأکید بر دوره پادشاهی داود و سلیمان – به قدری بوده که تقریباً تاریخ یهود همواره درصدد احیای آن دوره و حاکمیت مطلق آنها به شکل اسطورهای حرکت کرده است و امروزه نشانی از آن در زبان انگلیسی مییابیم: «روزگار خوش باستان». (۷)
و از این جهت میتوان گفت اندیشه انتظار مسیحا اصالتاً یهودی است. (۸)
به لحاظ تاریخی دست مایه اصلی «اندیشه مسیحایی» و «نجات بنیاسرائیل»، دو اسطوره «تبعید بابل» و «آزار یهودیان در زمان حاکمیت رومیها» است. گفته شده که «اندیشه مسیحا» در عهد عتیق مشخصاً پس از بازگشت از بابل شکل گرفته؛ با این مضمون که خداوند فرزندی از نسل داود نبی را برانگیخته و او با رهبری و پادشاهی بر بنیاسرائیل آنها را از ذلّت و خواری نجات داده، به اورشلیم و سرزمین مقدس باز میگرداند. تجدید سلطنت داود چیزی است که بشارت آن در قالب مفهوم «سلطنت (ملکوت) خداوند» بیان گردیده و به کرات مصادیق آن را در عهدین میتوان یافت. به نظر میرسد تب و تاب اصلی امید مسیحایی یهود باید در ایام پر اضطراب پس از ویرانی دوم اورشلیم در سال ۷۰ میلادی به دست تیتوس به اوج خود رسیده باشد و حتی جنبههای تأویلی کتاب مقدس با غلبه گرایش منجیگرایانه نیز در همین دوره رونق گرفته باشد. گفته شده که دو کتاب مکاشفه باروک و مکاشفه عزرا – از مجموعه کتابهای قانونی ثانی (۹) – بلافاصله پس از سقوط اورشلیم نوشته شده و به دنبال آن زمزمههای آشکار سلطنت مجدد داود بر سر زبانها افتاده است. (۱۰) برقراری سلطنت مجدد داود و تحقق حکومت واحد در ابتدا محدود به سرزمین یهودا (فلسطین) میشد ولی در نوشتههای بعدی نظیر اشعیای نبی، این ایده جنبه فراملّی و فرامرزی پیدا میکند ولی تأکید شده که مرکز این حکومت همچنان اورشلیم و صهیون خواهند بود.
اشعیاء در نوشتههای خود از تولد کودکی به نام عمانوئیل (۱۱) (به معنای «خدا با ماست») به عنوان نجات دهنده بنیاسرائیل سخن میگوید، (۱۲) نامی که بعدها در عهد جدید نیز تکرار شده و مظهر اتحاد جنبههای الوهی و ناسوتی در عیسی مسیح تفسیر شده است:
… اینک باکره آبستن شده پسری خواهد زائید و نام او را عمّانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است: خدا با ما. (۱۳)
عمّانوئیل گسترش دهنده قلمرو پادشاهی داود از منطقهای محدود و معین به قلمرو وسیعتر از سرزمین مقدس است که از نقطهای به نام تپه صهیون بر تمامی سرزمین فتح شده حکومت خواهد کرد، والبته این پادشاهی به قیمت ریختن شدن خونهای بسیار تحقق خواهد یافت:
… زیرا خداوند با آتش و شمشیر خود بر تمامی بشر داوری خواهد نمود و مقتولان خداوند بسیار خواهند بود. (۱۴)
جالب است بدانیم که اشعیای نبی در پیشگوییهای خود، انهدام پادشاهی بابل به دست حکومت فارس را خبر داده و کوروش هخامنشی را «مسیح خدا» که نجات دهنده بنیاسرائیل از دست بابلیان است، نام مینهد. (۱۵) با این اوصاف میتوان گفت کتاب اشعیای نبی محور اصلی منابع و نوشتههای یهودی با محوریت ملیگرایی، قوممحوری و منجیگرایانه است که به شکلی متفاوت عرضه گردیده است.
اما به غیر از اشعیاء در سایر نوشتههای عهد عتیق هم مضامین و مصادیق منجیگرایانه به شکلی مشابه با آنچه که گفته شد و یا اشکالی دیگر عرضه گردیده است. در رسالههای حجّی و زکریا، شخص برگزیده خداوند و در واقع همان مسیحای موعود، زرو بابل (۱۶) معرفی گردیده است و در رساله ملاکی به عنوان آخرین پیامبر عهد عتیق، چهره جدیدی به عرصهاند یشه مسیحایی قدم میگذارد و او همانا ایلیای نبی (الیاس) (۱۷) است
… اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد. (۱۸)
هموست که فرا رسیدن روز بزرگ خداوند (نجات) و تحقق وعده الهی را بشارت میدهد. در منابع یهود، الیاس عهدهدار اقدامات مهمی است که از زمره آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
* تنظیم تمامی مواد شریعت و تفسیر کتاب مقدس؛
* به قتل رسانیدن سمّائیل (= شیطان) که سرچشمه تمامی شرور است؛
* اجرای معجزاتی از قبیل: بازگرداندن موسی و بخشی از قوم نزد بنیاسرائیل، زنده کردن قارون و پیروانش، بازگرداندن برخی از لوازم معبد مقدس که به یغما برده شده، نشان دادن عصایی که خداوند به او عطا کرده و بالاخره برانگیختن مسیحا بن یوسف. (۱۹)
فقره اخیر دقیقاً تأثیر خود را در چگونگی معرفی عیسی مسیح در عهد جدید نشان داده است. به طور کلی میتوان نشان داد الیاس از مهمترین چهرهها و شخصیتهایی است که بر ادبیات عهد جدید تأثیر گذارده، به طوری که نام او را به کرات در اناجیل و سایر نوشتههای عهد جدید ملاحظه میکنیم. (۲۰) او در واقع کسی است که بشارت ظهور نجات دهنده را قبل از آمدن وی اعلام میکند و در یک فقره از عهد جدید، او همان «یحیای تعمید دهنده» معرفی شده است:
… او (عیسی) در جواب گفت: البته الیاس میآید و تمام چیزها را اصلاح خواهد کرد… آنگاه شاگردان دریافتند که درباره یحیای تعمیددهنده بدیشان سخن میگفت. (۲۱)
باری، به عقیده تاریخنگاران یهود و حتی به اعتراف نویسندگانی از همین سنت دینی، عمده نوشتهها و رسایل مکاشفهای بایستی پس از دوره تبعید بابل و حتی در دوره تسلط رومیها – به ویژه زمان حکومت اپیفانوس در سوریه – به رشته تحریر در آمده باشد و این معنا بیانگر آن است که تاریخنگارش این نوشتهها نمیتواند به زمانی بیش از سه قرن قبل از میلاد باز گردد؛ با این همه برخی نویسندگان قدیم و جدید یهودی اصرار دارند این تاریخ را به قرنها قبل از این منتسب ساخته و تصرفات نویسندگان بعدی و متأخر را ناچیز جلوه دهند. گفتنی است برخی تحقیقات قرون اخیر نشان میدهد که تاریخ نوشتههای مذکور میتواند حدود قرن نهم و دهم میلادی باشد و از این میان دو رساله دانیال و حزقیال را مصادیق مشخصی برای این موضوع ذکر کردهاند.
در مزامیر نیز شواهدی از رسواخ منجیگرایی یهود دیده میشود، بهگونهای که گویی تمامی امید و آرزوی بنیاسرائیل، در ظهور مسیحای نجاتدهنده تبلور مییابد. در جهت اینکه از منظر عهد عتیق پیامبر شریعتگذار پس از موسی (علیه السلام) کیست و از چه نسل و طایفهای است، قراین و شواهدی در این کتاب وجود دارد که نشانههایی را برای پیامبر لاحق ذکر کرده است:
یهوه، خدایت نبیای را از میان تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید، او را بشنوید. (۲۲)
و همچنین میخوانیم که:
نبیای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. (۲۳)
نکته اینجاست که اصرار کاتب تورات بر آن است که نشان دهد پیامبر موعود یا از میان بنیاسرائیل و یا حداقل پیامبری برای بنیاسرائیل است و نهایتاً شریعتی جز شریعت یهود را عرضه نخواهد کرد. از سوی دیگر به اعتقاد یهودیان سامری، نبّی منتظر و موعود تاریخی آنان از «سبط یوسف» است، درحالی که عموم یهودیان و به ویژه یهودیان اورشلیم بر این باورند که موعود آنها از «سبط یهودا» و از نسل داود (علیه السلام) است.
با مقایسه میان متون و منابع یاد شده میتوان نتیجه گرفت که مسیحای منتظر در عهد عتیق، عمدتاً به نامها و عناوین زیر آمده است:
1- مسیح پسر داود (در کتابهایی نظیر حزقیال و ملاکی)؛
2- بنده خدا (در کتاب اشعیاء)؛
3- پسر انسان (در کتاب دانیال که نمونه روشنی از ادبیات مکاشفهای در میان رسایل عهد عتیق است).
پینوشتها:
1. مزامیر، ۴۹/۱۸ – ۵۰ و نیز: اول سموئیل، ۵۱/۲۳.
2. Messianism
3. Apocalypse
4. عاموس، ۱۳/۹-۱۵.
5. ارمیا، ۱۸/۳۰-۲۰.
6. ایوب، ۷/۸.
7. The Good Old Time
8. انتظار مسیحا در آیین یهود، ص ۱۷.
9. Apocrypha
10. همان، صص ۷۶-۸۰.
11. Immanuel
12. اشعیاء، ۱۴/۷.
13. متی، ۲۳/۱.
14. اشعیاء، ۱۵/۶۶-۱۶.
15. اشعیاء، ۱/۴۵.
16. حجّی، ۲۳/۲. Zerubbable
17. Elijah
18. ملاکی، ۵/۴.
19. انتظار مسیحا در آیین یهود، صص ۶۳-۶۴.
20. برای نمونه: متّی، ۱۴/۱۱، ۱۰/۱۷-۱۳؛ مرقس، ۱۱/۹-۱۳؛ لوقا، ۱۷/۱.
21. متّی، ۱۰/۱۷-۱۳.
22. تثنیه، ۱۵/۱۸.
23. همان، آیه ۱۸.
منبع: کلباسی اشتری، حسین؛ (۱۳۸۸)، هزارهگرایی در سنت مسیحی، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.