از زمره مفاهيم مرتبط با موعودگرايي و انديشه نجات يهود، مفهوم هزارهگرايي (۱) در ادبيات کتاب مقدس است. همين واژه است که امروزه نيز محور اصلي تبليغات آيين مسيحيت قرار گرفته و توجه عمده پيروان اين دين را به خود جلب کرده است.
به طورساده، هزارهگرایی اعتقاد به بروز تحول يا رويداد عظيمي است که در آغاز يا پايان هر هزار سال به وقوع ميپيوندد و به دنبال آن تمامي حوادث هزار ساله تحت تأثير همان تحول نخستين قرار خواهد گرفت. مجموع اين حوادث گويي در جهت تحقق هدفي خاص محقق ميشوند و بدين ترتيب کل حرکت تاريخ در مسير معيّني رقم خواهند خورد که اين حوادث مقدماتي آن به شمار ميروند. برداشت عمومي از سفر پيدايش تورات آن است که جهان شش هزار سال ادامه خواهد يافت و در هزاره هفتم نابود خواهد شد. اين هزارهها با تعداد روزهاي آفرينش تناسب دارد.
نخستين دو هزاره را «باير» (به عبري: تُهو) ميدانستند؛ زيرا هيچ وحياي در آن نبود.
دو هزاره دوم، دوران شريعت (تورا) يا وحي بود.
دو هزاره سوم را روزگاري ميدانستند که آمدن مسيحا در آن انتظار ميرود (يوموت هَماشيَح).
در سنت يهودي مسئوليت بسياري از اين انديشهها را بر دوش الياس نبي ميگذارند؛ زيرا معتقدند که بيشتر مکاشفات ربانيون در اين مسئله نتيجه الهامات و آموزههاي او است. (۲)
تأثير اين آموزه در دنياي معاصر چنان است که در انديشه يهوديت کلاسيک، جهت و حرکت تاريخ تماماً در تورات پيشبيني شده و مراحل عمده تحولات آن در اين کتاب مورد اشاره قرار گرفته است. در نظر يکي از نويسندگان يهودي قرن سيزدهم، تورات «تاريخ پيش نوشته بشريت» است؛ وي مفهوم شش روز خلقت در سفر پيدايش را با هزارههاي ششگانه جهان برابر ميداند. در آغاز سفر پيدايش آمده که در ششمين روز، حيوانات و سپس انسان آفريده شد. از نظر وي، «حيوانات» يعني ملتهايي که بر یهود تسلط دارند و مراد از «انسان» همان مسيحايي است که به صورت خدا آفريده شده و در هزاره ششم ظهور خواهد کرد! «سبّت» (روز هفتم) هزاره هفتم را نشان ميدهد که در آن زندگي آينده آغاز خواهد شد. (۳)
از ويژگيهاي زندگي مورد اشاره، صلح و امنيت و آرامش براي «فرزندان خدا» (= بنياسرائيل) و انتقام از دشمنان آنها خواهد بود! خداوند بر صهیون مستقر خواهد شد و صلح جهاني بر زمين حکومت خواهد کرد. (۴) اين معاني به نوبه خوددر دنياي معاصر زمينه شکلگيري افکار و باورهايي را فراهم آورده است که ميتوان از آن به عنوان «اسطوره اورشليم و صهيون» ياد کرده و امروزه در قالب موتور محرکه دولت صهيونيستي و اعمال و سياستهاي خشن آن در آمده است.
اما انديشه هزارهگرايي در مسيحيت کهن و جديد نيز خود را نمايانده است. در مکاشفه يوحنا که اختصاصاً به جنبههاي آتي و حوادث در پيش روي عالم پرداخته، سخن از «حکومت هزار ساله مسيح» رفته که حيات دائم و جاويدان و عدم زوال از خصوصيات آن است. از منظر عهد جديد، تنها برخي از انسانها قادر به درک سلطنت هزار ساله مسيح ميشوند و در اين صورت همراه با مسيح، هزار سال به زندگي خود ادامه ميدهند؛ کساني که سلطنت هزار ساله مسيح را درک ميکنند:
… و با مسيح هزار سال سلطنت کردند، و ساير مردگان زنده نشدند تا هزار سال به اتمام رسيد، اين است قيامت اول. (۵)
چنين کساني هرگز نخواهند مرد و طعم مرگ را نخواهد چشيد:
خوشحال و مقدس است کسي که از قيامت اول قسمتي دارد. بر اينها موت ثاني تسلط نداري، بلکه کاهنان خدا و مسيح خواهند بود و هزار سال با او سلطنت خواهند کرد… . (۶)
پينوشتها:
1. Millennium
2. انتظار مسيحا در آيين يهود، صص ۷۰-۷۱.
3. همان، ص ۱۰۷.
4. همان، ص ۴۷.
5. مکاشفه، ۴/۲۰-۶.
6. همان، آيه ۷.
منبع: حسین کلباسی اشتری (۱۳۸۸)، هزارهگرايي در سنت مسيحي، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: