(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) خاندان روچیلد
پل جانسون در کتاب خود درباره پیدایش تمدن جدید غرب (1991) روچیلدها را “عامل کلیدی در پیدایش دنیای نوین” میخواند. (1) گوته (2) (1749-1832)، ادیب نامدار آلمانی، در یکی از نامههایش (20 اکتبر 1828) مینویسد:
ما تصور میکنیم دانته بزرگ بود، ولی او سدهها تمدن را در پشت خود داشت؛ حال آنکه بنیاد روچیلد تنها به یک نسل احتیاج داشت تا به چنین ثروتی دست یابد. (3)
گوته اشتباه میکند. خطاست اگر پدیده روچیلدها را “اعجاز” یک خانواده بپنداریم. روچیلدها به کانونی تعلق داشتند که از سدهها پیش شبکه خود را در سراسر جهان گسترانیده و دقیقاً به سان یک “فرقه” و سازمان سیاسی منسجم و پنهان عمل میکرد. ژان ژاک روسو (4) (1712-1778) “منظره حیرتانگیز” این کانون را در حوالی نیمه سده هیجدهم چنین توصیف کرده است:
آتن، اسپارت و روم از میان رفتهاند و از خود بازماندهای در جهان نگذاردهاند، ولی صهیون که منهدم شده، اطفال خود را از دست نداده است. آنها محفوظ ماندهاند، تکثیر مییابند و در سراسر جهان پراکنده میشوند… با همه ملل درمیآمیزند ولی با آنها مشتبه نمیشوند. آنها حکمرانانی از خود ندارند ولی همیشه یک ملت هستند. (5)
همین شبکه بینالمللی بود که از طریق انباشت سرمایه تاراج شده در تهاجم استعماری اروپا در دوران معاصر به قدرتی عظیم و بیرقیب بدل شد و در قلب زرسالاری جهانی معاصر جای گرفت. بنیاد روچیلد واپسین نماد اقتدار و ثروت این کانون است. (6)
درباره پیشینه خاندان روچیلد قبل از مایر آمشل (بنیانگذار بنیاد روچیلد) چیز زیادی نمیدانیم.
نخستین فرد شناخته شده این خاندان اسحاق الهانان (7) نام دارد که در سال 1585 در فرانکفورت درگذشت. پدر او، الهانان، نیز ساکن فرانکفورت بود و مقبرهاش در این شهر است. اسحاق الهانان در خیابان یهودیان (8) فرانکفورت میزیست. (9) این خیابان در سال 1442 به عنوان محل استقرار یهودیان ساکن فرانکفورت پدید شد و در سال 1760 مأوای سیصد خانوار یهودی بود. (10) در آن زمان خانههای خیابان یهودیان، یا تمامی خانههای شهر فرانکفورت، شماره نداشت و هر خانه با نشانهای که بر سر در آن آویخته بود شناسایی میشد. علامت خانه اسحاق الهانان سپر سرخ بود و به این دلیل او و اعقابش به روچیلد (سپر سرخ) (11) شهرت یافتند. (12)
نمیدانیم الهانان به کدام شاخه از خاندانهای الیگارشی یهودی تعلق داشت، و نیز نمیدانیم او یا نیاکانش از کدام سرزمین به فرانکفورت کوچیدند؛ شهری که از سده یازدهم میلادی یکی از محلهای استقرار تجار و صرافان یهودی به شمار میرفت، (13) در سده هفدهم خاستگاه زرسالاران نامدار یهودی چون خاندان اوپنهایمر بود و در سده نوزدهم به کانون مهم صرافی اروپا بدل شد. در نیمه دوم سده هیجدهم، زمانی که مایر آمشل روچیلد تکاپوی خود را آغاز کرد، فرانکفورت یکی از شهرهای مهم و پررونق اروپا بود؛ حدود 35000 نفر سکنه داشت که یک دهم آن یهودی بودند. (14) این یهودیان نقش اصلی و تعیینکننده در تجارت فرانکفورت به دست داشتند تا بدان حد که بدون وجود آنان این بندر رونقی نداشت. (15) در سال 1817 جمعیت فرانکفورت 41500 نفر گزارش شده است که در سال 1890 به 180000 نفر رسید. (16)
مایر آمشل روچیلد (17) در سال 1744 در شهر فرانکفورت به دنیا آمد و در سال 1812، در کوران جنگهای ناپلئونی در همین شهر درگذشت. پدرش آمشل موسس روچیلد نام داشت. دایرة المعارف یهود مینویسد تا زمان مایر آمشل اعضای خاندان روچیلد تجّاری غیر معروف بودند. مایر آمشل روچیلد کار خود را به عنوان صراف و فروشنده اشیاء عتیقه و سکههای قدیمی آغاز کرد و در 20 سالگی در رابطه با ویلیام، ولیعهد هسه کاسل (18) قرار گرفت که علاقه فراوان به گردآوری سکه و اشیاء عتیقه داشت. روچیلد در 25 سالگی (1769) بطور رسمی کارگزار دربار ویلیام شد (19) و از طریق دوستی با کارل فردریک بودروس (20) مشاور و محرم ویلیام، از دهه 1790 به کارگزار اصلی مالی ویلیام بدل گردید که اینک با نام ویلیام نهم حکمران هسه کاسل بود. (21) اوگن کورتی، محقق اتریشی، مینویسد بودروس با ولف سولومون اشناپر یهودی (22) پدر زن مایر آمشل روچیلد، رابطه مالی داشت و این اشناپر بود که پیوند نزدیک مایر آمشل روچیلد و بودروس را سبب شد. (23)
این سرآغاز ظهور خاندان روچیلد است. چنانکه دیدیم، مایر آمشل روچیلد از “فقر” به ثروت افسانهای نرسید. او به یک خاندان یهودی مرفه تعلق داشت و پدر زنش، به سان سایر سران یهودی فرانکفورت، با دربار ویلیام، و قاعدتاً با دربار سایر حکمرانان محلی آلمان، در پیوند بود. این درست است که پایههای ثروت انبوه خاندان روچیلد در دوران جنگهای ناشی از انقلاب فرانسه و صعود ناپلئون گذارده شد، ولی محققین درآمد مایر آمشل روچیلد را پیش از انقلاب فرانسه دو تا سه هزار گولدن در سال ذکر کردهاند. این درآمد یک خانواده ثروتمند اروپایی در آن زمان است. مخارج سالیانه خانواده گوته، که از اشراف آلمانی معاصر مایر آمشل به شمار میرفت، 2400 گولدن گزارش شده است. (24) در سال 1785 مایر آمشل آنقدر ثروتمند بود که به خانهای سه طبقه و نسبتاً مجلل نقل مکان کند. در این خانه، خانوادههای روچیلد و شیف مشترکاً میزیستند. (25) یاکوب شیف چنانکه خواهیم دید، در نیمه دوم سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به متنفذترین زرسالار ایالات متحده آمریکا بدل شد.
دوکنشین هسه از دولتهای کوچک محلی آلمان بود و در همسایگی دولت هانوور قرار داشت. این سرزمین در گذشته مأوای قبایل توتونی بود. برخی محققین نام “هسه” (26) را برگرفته از نام قبیله “کتی” میدانند که در سدههای نخستین میلادی در شمال رود راین میزیست. (27) معهذا، برخی برآنند که قبیله فوق در اواخر سده سوم میلادی به وسیله قبیله “آلامانی” از حوزه راین اخراج شد و از آن پس نامی از آن در منابع تاریخی مشاهده نمیشود. (28)
سرزمین کنونی هسه 21000 کیلومتر مربع وسعت دارد، مهمترین شهرهای آن فرانکفورت، (29) دارمشتات، (30) کاسل (31) و ویسبادن (32) است. جمعیت آن در سال 1967 حدود 5250000 نفر گزارش شده که یک سوم کاتولیک و دو سوم پروتستان هستند.
حکومت سرزمین هسه از نیمه دوم سده سیزدهم در دست خاندانی بود که به دوکهای هسه شهرت دارند. فیلیپ، دوک هسه (1509-1567)، از حکمرانان متنفذ اروپا و از مخالفین سرسخت کلیسای رم بود. او در سال 1526 به مذهب پروتستان گروید و به یکی از حامیان اصلی رفورماسیون بدل شد. پس از مرگ او سرزمین هسه میان چهار پسرش تقسیم شد و سرانجام در سده هفدهم به دو دوکنشین هسه کاسل (در شمال) و هسه دارمشتات (در جنوب) بدل گردید. در دوران جنگهای سی ساله اروپا (1618-1648) حکمرانان هسه در جبهه پروتستانها جای داشتند. (33)
هرچند حکومت رسمی خاندان فوق بر سرزمین هسه سالیان مدیدی است به پایان رسیده، ولی این به معنای پایان ثروت و اقتدار آنان نیست. در سده بیستم خاندان هسه کاسل همچنان از ثروتمندترین خاندانهای جهان شناخته میشود. پرنس فیلیپ رئیس این خاندان، در سالهای پیش از جنگ دوم جهانی داماد پادشاه ایتالیا و هوادار سرسخت هیتلر و موسولینی بود. به نوشته ویرجینیا کاولس، وی نقش رابط میان هیتلر و موسولینی را به دست داشت. پرنس فیلیپ هسه کاسل حداقل تا سال 1973 زنده بود و در کاخ ملکه فردریک (34) دختر بزرگ ملکه ویکتوریا، در نزدیکی شهر فرانکفورت، میزیست. شهرت داشت که او “ثروتمندترین مرد آلمان” و “ثروتمندترین شاهزاده اروپا” است. (35)
در نیمه اول سده هیجدهم پیوند میان حکمرانان همسایه هانوور و هسه از طریق وصلت استوار شد. ویلیام هشتم حکمران مقتدر و ثروتمند هسه کاسل، دختر جرج دوم پادشاه انگلیس و شاه هانوور (1727-1760) را برای پسرش، فردریک، به زنی گرفت. (36) در سال 1760 ویلیام هشتم درگذشت و داماد جرج دوم با نام فردریک دوم حکمران هسه کاسل شد. حاصل ازدواج فردریک و دختر جرج دوم پسری به نام ویلیام (1743-1821) است. او همان حامی نامدار مایر آمشل روچیلد است که دربارهاش سخن خواهیم گفت. بدینسان، جرج دوم، جرج سوم و جرج چهارم، پادشاهان انگلیس در طول قریب به یک سده (1727-1830)، به ترتیب پدر بزرگ، دایی و پسر دایی ویلیام هسه کاسل بودند. ویلیام از طریق دیگری نیز با خاندان سلطنتی انگلیس خویشاوندی داشت. او با دختر فردریک پنجم، پادشاه دانمارک و نروژ (1746-1766)، ازدواج کرد. همسر فردریک پنجم و مادرزن ویلیام نیز دختر جرج دوم بود. بدینسان، همسر ویلیام دختر خاله او و نوه پادشاه انگلیس است. با صعود فردریک دوم به حکومت هسه کاسل، ویلیام نیز ولیعهد او شد و حکومت مستقل هانو (37) منطقهای در 16 کیلومتری شرق فرانکفورت با 50 هزار نفر جمعیت، را به دست گرفت. (38) در اکتبر 1785 پدر ویلیام درگذشت. او با نام ویلیام نهم به حکومت هسه کاسل رسید و تا زمان مرگ مقدرات سرزمینی را به دست داشت که در آن 330 هزار نفر میزیستند.
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. Paul Johnson, The Birth of Modern, World Society 1815-1830, London: Phoenix, 1992, p. 851. / 2. Johann Wolfgang von Goethe / 3. Count Egon Caesar Corti, The Rise of the House of Rothschils, New York: Cosmoplitan Book Corporation, 1928, p. 367. / 4. Jean Jacques Rousseau
5. ویل و آریل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ضیاء الدین علائی طباطبایی، تهران: شرکت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ج 10، بخش دوم، 1370، ص 854.
6. نگارنده در سال 1369 مطلبی درباره روچیلدها منتشر کرد که اولین معرفی مفصل این خاندان به زبان فارسی است. (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1369، جلد اول: “جستارهایی از تاریخ معاصر ایران”، صص 99-131)
7. Isaac Elhanan / 8. Judengasse / 9. Corti, ibid, p. 3. / 10. Virginia Cowles, The Rothschilds, A Family of Fortune, London: Weidenfeld and Nicolson, 1973, p. 10. / 11. Rot-schildt (Red Shield) / 12. Corti, ibid, p. 3. / 13. Judaica, vol. 7, p. 83. / 14. Corti, ibid, p. 1. / 15. Cowles, ibid, pp. 13-14. / 16. George G. Chisholm [ed.], The Times Gazetteer of the World, London: The Times Office, 1899, vol. 1, p. 550. / 17. Mayer Amschel Rothschild / 18. Wilhelm von Hesse / 19. Judaica, vol. 14, p. 334. / 20. Carl Frederick Buderus / 21. Corti, ibid, pp. 12-13. / 22. Wolf Solomon Schnapper / 23. ibid, p. 16. / 24. ibid, p. 19. / 25. Cowles, ibid, p. 17. / 26. Hessen
27. بنگرید به: این مقاله
28. Americana, vol. 6, p. 339; vol. 14, p. 165. / 29. Frankfurt am-Main / 30. Darmstadt / 31. Kassel / 32. Wiesbaden / 33. ibid, vol. 14, pp. 165-166; George R. Emerson, The Dictionary of Geography, Biography, and History, London/ New York: Ward, Lock, and Co., n.d. [1882 ?], vol. 1, pp. 886-887. / 34. Empress Frderick
دختر بزرگ ویکتوریا، ملکه انگلیس، به علت ازدواج با فردریک سوم، امپراتور آلمان، “ملکه فردریک” خوانده میشد.
35. Cowles, ibid, p. 238.
36. درباره خاندان هانوور بنگرید به: این مقاله
37. Hanau / 38. Corti, ibid, p. 6.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج 2، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: