از خدمتکاران جنسی تا همسران کوروش

از خدمتکاران جنسی تا همسران کوروش

بخش اول؛ پیش درآمد / شاه، خدمتکاران جنسی و همسران رسمی‌اش / همسران کوروش

موضوع این پست پیرامون همسران رسمی کوروش است و در رابطه با خدمتکاران و کنیزانی که به‌منظور خدمات‌دهی جنسی به‌کار گرفته می‌شدند، سخن از تعداد آن‌ها زدن ممکن نیست، چه آن‌که این‌ها در سند باستان‌شناسی یا… تعداد یا جیره‌ای که می‌گرفتند یا… هیچ‌گاه ثبت نمی‌شده و بروز و ظهور نداشته‌اند، هم به این دلیل که یک امر رایج و متداولی بین اشراف و شاهان هخامنشی بوده (مقوله‌ی خاصّی نبوده که در کتیبه بخواهند بدان بپردازند) و این زنان هم از نظر اجتماعی درخور توجه نبوده و دون همسران رسمی قرار می‌گرفتند، نتیجتاً دلیلی ندارد در اسناد باستانی سخن از عنوان و تعداد ایشان باشد [همان‌گونه که فی‌المثل سخن از تعداد و غذای برده‌ها در این الواح نیست. گرچه در این مورد حتی تعداد همسران رسمی شاه هم از طریق الواح مشخص نمی‌باشد و یا جیره‌ای که به حرمسرا به‌طور کل تعلق می‌گرفته است (به‌گونه‌ای که بتوان تعداد همسران و خدمتکاران جنسی شاه ساکن در حرمسرا را متوجه شد)].

هرودوت به رواج داشتن خدمتکاران جنسی بین پارس‌ها در کتاب یکم بند ۱۳۵ اشاره کرده و می‌گوید پارس‌ها علاوه بر زنان رسمی، صیغه‌های متعددی [صیغه در ترجمه‌ی فارسی آقای هدایتی آمده و به‌نظر ما دقیق نیست، که جلوتر توضیح خواهیم داد و از این به بعد از عنوان خدمتکاران جنسی استفاده می‌کنیم] را نیز می‌گرفتند:

But the Persians more than all men welcome foreign customs. They wear the Median dress, thinking it more beautiful than their own, and the Egyptian cuirass in war. Their luxurious practices are of all kinds, and all borrowed: the Greeks taught them pederasty. Every Persian marries many lawful wives, and keeps still more concubines.

هرودوت می‌گوید پارس‌ها کنار زنان رسمی متعدد، خدمتکاران جنسی و همدم غیررسمی هم علاوه بر زنان رسمی‌شان [در تعداد بیشتر از زنان رسمی] دارند. عنوان «Concubines» که حالت جمع کلمه «Concubine» است در عهد باستان اشاره به زنان خدمتکاری دارد که برای خدمات جنسی به ارباب خود به‌کار گرفته می‌شدند و البته در زمان حال دال بر اشاره به زنان صیغه‌ای و زنانی که ازدواج رسمی ندارند هست. این زنان در دوران باستان هم می‌توانسته شامل کنیزان (بردگان) باشند و هم زنان خدمتکاری که برده نیستند لکن برای این منظور به‌کار گرفته می‌شوند. برای درک بهتر این عنوان بنگرید به این‌جا و این‌جا که صراحتاً به مقام پَست‌تر این دسته از زنان نسبت به همسران رسمی در عهد باستان اشاره شده است، در حالی‌که می‌دانیم صیغه در اسلام به هیچ‌وجه ربطی به جایگاه اجتماعی زن ندارد و زنی که به عقد موقت مردی درمی‌آید، با زنی که در عقد دائم وی است از نظر شأن و جایگاه کاملاً برابر هستند، و صرفاً در حقوق و مسئولیت تفاوت دارند که آن نیز ربطی به جایگاهشان ندارد. نیز این‌که به‌کار بردن عنوان صیغه چه در اسلام و چه در آیین زرتشت به‌دلیل آن‌که اساساً ازدواج موقت را به ذهن متبادر می‌کند، اصلاً صحیح نیست، چون در این‌جا ازدواج موقتی در کار نیست و به هیچ‌وجه مدت مشخصی برای این دسته از زنان در تمام اسنادی که از آن‌ها سخن گفتند به چشم نمی‌خورد، بلکه زنانی‌اند که منحصراً طیّ مدت زمان نامعلوم به‌منظور ارضای نیاز جنسی ارباب یا مهمان به‌کار گرفته می‌شدند. چیزی شبیه به خدمتکارانی که در خدمت جنسی ارباب خویش‌اند، و همچنین نکته مهم دیگر این‌که در صیغه رضایت زن شرط است، ولی در هیچ‌یک از اسنادی که درباره‌ی این عنوان در ایران هخامنشی سخن گفته‌اند، حرفی از رضایت زن نیست و در برخی موارد به‌صراحت شاهد این هستیم که به جبر به خدمت گرفته می‌شدند. نتیجتاً عنوان خدمتکار جنسی به‌نظر بنده دقیق‌تر است.

رواج استفاده از این خدمتکاران جنسی تا حدّی بوده که افسران گارد جاویدان نیز کالسکه‌هایی را مخصوص به این خدمتکاران داشته و در نبردها همراه خود آن‌ها را می‌بردند، چنانچه هرودوت در کتاب هفتم بند هشتادوسوم در این‌باره می‌گوید:

These were the generals of the whole infantry, except the Ten Thousand. Hydarnes son of Hydarnes was general of these picked ten thousand Persians, who were called Immortals for this reason: when any one of them was forced to fall out of the number by death or sickness, another was chosen so that they were never more or fewer than ten thousand.

The Persians showed the richest adornment of all, and they were the best men in the army. Their equipment was such as I have said; beyond this they stood out by the abundance of gold that they had. They also brought carriages bearing concubines and many well-equipped servants; camels and beasts of burden carried food for them, apart from the rest of the army.

استفاده از این خدمتکارهای جنسی منحصر به جنگ نبوده، بلکه بر اساس روایتی که هرودوت در زمان داریوش یکم بیان می‌کند، پارس‌ها از این خدمتکارها در مجالس‌شان نیز برای بهره‌کشی جنسی استفاده می‌کردند تا جایی که این کارشان حتی موجبات ناراحتی آمینتاس یکم مقدونی را نیز فراهم می‌آورد. روایت کامل هرودوت در این‌باره را در کتاب پنجم بندهای هفدهم الی بیست‌ویکم مشاهده می‌کنیم:

So those of the Paeonians who had been captured were taken into Asia. Then Megabazus, having made the Paeonians captive, sent as messengers into Macedonia1 the seven Persians who (after himself) were the most honorable in his army. These were sent to Amyntas to demand earth and water for Darius the king. Now there is a very straight way from the Prasiad lake to Macedonia. First there is near the lake that mine from which Alexander later drew a daily revenue of a talent of silver, and when a person has passed the mine, he need only cross the mountain called Dysorum to be in Macedonia.

تاریخ هرودوت، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 1

تاریخ هرودوت، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 2

The Persians who had been sent as envoys came to Amyntas and demanded earth and water for Darius the king. He readily gave to them what they asked and invited them to be his guests, preparing a dinner of great splendor and receiving them hospitably. After dinner, the Persians said to Amyntas as they sat drinking together, “Macedonian, our host, it is our custom in Persia to bring in also the concubines and wedded wives to sit by the men after the giving of any great banquet. We ask you, then, (since you have received us heartily, are entertaining us nobly and are giving Darius our king earth and water) to follow our custom.” To this Amyntas replied, “ We have no such custom, Persians. Among us, men and women sit apart, but since you are our masters and are making this request, it shall be as you desire.” With that, Amyntas sent for the women. Upon being called, the women entered and sat down in a row opposite the Persians. Then the Persians, seeing beautiful women before them, spoke to Amyntas and said that there was no sense in what he had done. It would be better if the women had never come at all than that they should come and not sit beside the men, but sit opposite them to torment their eyes. Amyntas, now feeling compelled to do so, bade the women sit beside them. When the women had done as they were bidden, the Persians, flushed as they were with excess of wine, at once laid hands on the women’s breasts, and one or another tried to kiss them.

تاریخ هرودوت، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 3

This Amyntas saw, but held his peace despite his anger because he greatly feared the Persians. Amyntas’ son Alexander, however, because of his youth and ignorance of ill deeds, could not bear it longer and said to Amyntas in great wrath, “My father, do as your age demands. Leave us and take your rest; do not continue drinking. I will stay here and give our guests all that is needful.” At this Amyntas saw that Alexander had some wild deed in mind and said, “My son, you are angered, and if I guess your meaning correctly, you are sending me away so that you may do some violent deed. I for my part, for fear that you will bring about our undoing, entreat you not to act rashly against these men, but to bear patiently the sight of what they do. If you want me to leave, to that I consent.”

تاریخ هرودوت، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 4

When Amyntas made this request and had gone his way, Alexander said to the Persians, “Sirs, you have full freedom to deal with these women, and may have intercourse with all or any of them. As to that, you may make your own decision, but now, since the hour of your rest is drawing near and I see that you are all completely drunk, allow these women to depart and wash, if this is your desire. When they have washed, wait for them to come to you again.” When he had said this and the Persians had given their consent, he sent the women out and away to their apartments. Alexander then took as many beardless men as there were women, dressed them in the women’s clothes, and gave them daggers. These he brought in, and said to the Persians, “I believe, men of Persia, that you have feasted to your hearts’ content. All that we had and all besides that we could find to give you has been set before you, and now we make you a free gift of our best and most valued possession, our own mothers and sisters. Be aware that in so doing we are giving you all the honor that you deserve, and tell your king who sent you how his Greek viceroy of Macedonia has received you hospitably, providing food and bedfellows.” With that, Alexander seated each of his Macedonians next to a Persian, as though they were women, and when the Persians began to lay hands on them, they were killed by the Macedonians.

تاریخ هرودوت، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 5

This was the way in which they perished, they and all their retinue. Carriages too had come with them, and servants, and all the great train they had. The Macedonians made away with all that, as well as with all the envoys themselves. No long time afterwards the Persians made a great search for these men, but Alexander had cunning enough to put an end to it by the gift of a great sum and his own sister Gygaea to Bubares, a Persian and the general of those who were looking for the slain men. It was in this way, then, that the death of these Persians was kept silent.

تاریخ هرودوت، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 6

در این ماجرا به‌صراحت می‌بینیم این زنان همسر پارس‌ها نبوده‌اند، بلکه خدمتکارانی بودند که منحصراً برای ارائه خدمات جنسی به مردان پارسی به‌کار گرفته می‌شدند، و مشخصاً فرستادگان داریوش اول مردم رعیّت و عادی نبودند، در نتیجه این امر از رواج استفاده از این خدمتکاران در رده‌های بالای حکومت هخامنشیان خبر می‌دهد. نکته جالب دیگر آن‌که این مقوله حتی برای یونانیان هم منزجرکننده بوده است [بهره‌کشی جنسی از خدمتکاران جنسی در یک مهمانی] ولی پارس‌ها هیچ ابایی از این کار نداشتند. البته این هم که عنوان «concubines» در متن تاریخ هرودوت در کنار عنوان «wedded wives» [زنانی که با ایشان ازدواج کردند] آمده، نشان از این است که ازدواجی با این دسته از زنان صورت نمی‌گرفته، چنانچه به‌صورت جدا از هم این دو عنوان آمدند، لکن رابطه جنسی وجود داشته.

این‌که گفته شود روایت هرودوت افسانه هست نیز نمی‌تواند وجود این خدمتکاران جنسی را از بین ببرد، چون در این روایت وجود خدمتکاران جنسی امر عجیب و خلاف عادتی هم عنوان نمی‌شود، به‌علاوه این‌که روایات دیگر صحّه بر این امر می‌گذارند. نهایتاً کشته شدن این فرستادگان به‌دست اسکندر گزاره‌ای خلاف واقع خوانده شود، اما طرز استفاده از این خدمتکاران جنسی در مهمانی را به‌خوبی می‌توان در این روایت مشاهده کرد.

مقوله‌ی بعدی که نشان می‌دهد استفاده از این خدمتکاران جنسی به‌شدت رواج داشته، تبعیت اسکندر کبیر از رسم استفاده جنسی از این خدمتکاران در زمان داریوش سوم است، چنان‌چه دیودورس سیسیلی در کتاب هفدهم بند هفتادوهفتم می‌گوید:

It seemed to Alexander that he had accomplished his objective and now held his kingdom without contest, and he began to imitate the Persian luxury and the extravagant display of the kings of Asia. First he installed ushers of Asiatic race in his court, and then he ordered the most distinguished persons to act as his guards; among these was Dareius’s brother Oxathres. Then he put on the Persian diadem and dressed himself in the white robe and the Persian sash and everything else except the trousers and the long-sleeved upper garment. He distributed to his companions cloaks with purple borders and dressed the horses in Persian harness. In addition to all this, he added concubines to his retinue in the manner of Dareius, in number not less than the days of the year and outstanding in beauty as selected from all the women of Asia. Each night these paraded about the couch of the king so that he might select the one with whom he would lie that night. Alexander, as a matter of fact, employed these customs rather sparingly and kept for the most part to his accustomed routine, not wishing to offend the Macedonians.

دیودورس سیسیلی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 1

دیودورس سیسیلی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 2

دیودورس سیسیلی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 3

دیودورس سیسیلی، خدمتکار جنسی، همسران کوروش 4

البته این‌که مترجمین فارسی به جهت پوشاندن این مقوله یک‌جا آن‌را به خدمتکاران زیباروی و جای دیگر معشوقه بیان می‌کنند نیز به‌نظر ما شاید نشان از دغدغه‌ی پاکسازی ایران باستان توسط این مترجمین دارد. معشوقه معنا ندارد وقتی هدف فقط ارضای نیاز جنسی شاه آن‌هم با ۳۶۰ خدمتکار جنسی است! عشق شاه کجا به این زنان بوده؟!

ردّ پای این ۳۶۰ خدمتکار جنسی را ما در زمان اردشیر دوم نیز می‌بینیم چنان‌که پلوتارک در کتاب «Artaxerxes» [= اردشیر، که مربوط به زندگی‌نامه اردشیر دوم فرزند داریوش دوم دهمین شاه هخامنشی است] و در بخش‌های ۲۶ و ۲۷ آن می‌گوید:

But Artaxerxes, being now advanced in years, perceived that his sons were forming rival parties among his friends and chief men with reference to the royal succession. For the conservatives thought it right that, as he himself had received the royal power by virtue of seniority, in like manner he should leave it to Dareius. But his youngest son, Ochus, who was of an impetuous and violent disposition, not only had many adherents among the courtiers, but hoped for most success in winning over his father through the aid of Atossa.

For he sought to gain Atossa’s favour by promising that she should be his wife and share the throne with him after the death of his father. And there was a report that even while his father was alive Ochus had secret relations with Atossa. But Artaxerxes was ignorant of this; and wishing to shatter at once the hopes of Ochus, that he might not venture upon the same course as Cyrus and so involve the kingdom anew in wars and contests, he proclaimed Dareius, then fifty years of age, his successor to the throne, and gave him permission to wear the upright ‘kitanis,’ as the tiara was called.

Now, there was a custom among the Persians that the one appointed to the royal succession should ask a boon, and that the one who appointed him should give whatever was asked, if it was within his power. Accordingly, Dareius asked for Aspasia, who had been the special favourite of Cyrus, and was then a concubine of the king. She was a native of Phocaea, in Ionia, born of free parents, and fittingly educated.

Once when Cyrus was at supper she was led in to him along with other women. The rest of the women took the seats given them, and when Cyrus proceeded to sport and dally and jest with them, showed no displeasure at his friendly advances. But Aspasia stood by her couch in silence, and would not obey when Cyrus called her; and when his chamberlains would have led her to him, she said: ‘Verily, whosoever lays his hands upon me shall rue the day.’ The guests therefore thought her a graceless and rude creature.

This was the woman for whom Dareius asked, and he gave offence thereby to his father; for the Barbarian folk are terribly jealous in all that pertains to the pleasures of love, so that it is death for a man, not only to come up and touch one of the royal concubines, but even in journeying to go along past the waggons on which they are conveyed.

And yet there was Atossa, whom the king passionately loved and had made his wife contrary to the law, and he kept three hundred and sixty concubines also, who were of surpassing beauty. However, since he had been asked for Aspasia, he said that she was a free woman, and bade his son take her if she was willing, but not to constrain her against her wishes. So Aspasia was summoned, and contrary to the hopes of the king, chose Dareius. And the king gave her to Dareius under constraint of the custom that prevailed, but a little while after he had given her, he took her away again.

برای درک بهتر، ترجمه‌ی چند بند فوق را نیز برایتان قرار می‌دهیم:

پلوتارک، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 1

پلوتارک، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 2

بندهایی که متن انگلیسی‌شان را برایتان قرار دادیم، از جایی که فلش قرمز رنگ دارد شروع می‌شوند:

پلوتارک، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 3

منظور از «اوخوس» همان اردشیر سوم یازدهمین شاه هخامنشی است، که بعد از پدر خود یعنی اردشیر دوم شاه می‌شود. اشاره‌ی پلوتارک به این‌که اردشیر سوم به آتوسا که خواهر خود می‌شده وعده‌ی ازدواج داده بوده و روابط پنهانی هم داشتند، در بدترین حالت [روابط پنهانی در کار نباشد] نشان‌دهنده عدم قبح ازدواج با محارم در آن زمان است [حداقل قبحش از زمان ازدواج خود اردشیر دوم با دو دخترش، دیگر در خاندان سلطنتی ریخته بود].

پلوتارک، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 4

در این‌جا دو نکته مهم به چشم می‌خورد:

نخست آن‌که پلوتارک اشاره به وجود خدمتکاران جنسی برای کوروش سوم برادر کوچکتر اردشیر دوم نیز می‌کند و مترجم کتاب احمد کسروی هم در پاورقی متذکر می‌شود که اینان زن قانونی [= همان زن رسمی که در ابتدا بدان اشاره کردیم] نبوده و هم شاهان و هم غیرشاهان اینان را نزد خود نگاهداری می‌کردند [منظور از دیگران در متن سخن کسروی همان اشراف است طبیعتاً و منظور از نگاهداری هم مشخص است، همان اسارت مد نظر کسروی می‌بوده که تمام اسناد دیگر هم اسارت را تأیید می‌کنند و رضایت زن ملاک خدمت جنسی او به ارباب نبوده. شاید مواردی مشابه دختر فرعون مصر که کمبوجیه وی را خواستگاری می‌کند و پدرش می‌ترسد نکند خدمتکار جنسی وی بشود به ذهن متبادر کند حداقل تا قبل از خدمتکار جنسی شدن رضایت زن دخیل بوده، لکن در نظر داشته باشید برای خواستگاری هم رضایت پدر دختر دخیل بوده و نه خود دختر و نیز باز به این نکته نیز دقت کنید پدر وی نهایتاً می‌توانسته بله یا خیر بگوید و همسر رسمی یا خدمتکار جنسی شدن کاملاً در اختیار مردی بوده که زن تحت تملکش درمی‌آید. گرچه طبیعتاً شاهزادگان توسط شوهرانشان گرامی داشته می‌شدند و خدمتکار جنسی شدن ایشان یقیناً مخاطراتی را نیز به‌همراه می‌داشته ولی بهرحال این نشان‌دهنده اختیارات زیاد شاهان و اشراف مردِ هخامنشی بر روی زنان است].

دوم آن‌که آسپاسیا که از خدمتکاران جنسی کوروش سوم بوده اولاً برده نبود و پدر و مادرش شهروند آزاد بودند، اما به‌مثابه یک کنیز به خدمت کوروش سوم درآمده و با شکست خوردن وی از برادرش اردشیر، همانند یک کالا به تملّک اردشیر دوم در می‌آید که این مهم نشان می‌دهد رفتاری که با اینان می‌شده شبیه به یک کنیز بوده و به‌مثابه کالایی تحت تملک ارباب خود با ایشان رفتار می‌شده است.

پلوتارک، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 5

در این‌جا هم پلوتارک اشاره می‌کند اردشیر دوم بر خلاف قانون با دختر خودش [آتوسای دوم] ازدواج کرده بود و سپس بیان می‌دارد جز او هم در حرمسرای خود ۳۶۰ خدمتکار جنسی داشته است و این‌ها را جزء مصادیق هوسران‌بودن این شاه هخامنشی بیان می‌کند. این عدد ۳۶۰ در این‌جا که برای داریوش سوم هم بیان شده بود ما را به این سمت رهنمود می‌سازد که تصادفاً شاه هخامنشی ۳۶۰ خدمتکار جنسی نداشته است (از عمد خودشان می‌خواستند که تعداد خدمتکاران جنسی شان ۳۶۰ عدد باشد) که در انتهای این بخش به این مقوله نیز خواهیم پرداخت. برای این نیز که ممکن است گفته شود قید «خلاف قانون» بودن در سخنان پلوتارک ولو ذره‌ای ربط به ۳۶۰ خدمتکار جنسی داشته باشد باید عرض کنیم که:

اولاً خود پلوتارک به وجود این خدمتکاران برای کوروش سوم اشاره می‌کند و به‌هیچ روی نمی‌گوید کار کوروش سوم خلاف قانون بوده است، و ثانیاً کاری که این‌جا در میان شاهان هخامنشی خیلی کم دیده می‌شود [قبل از اردشیر دوم روایتی برای کمبوجیه دوم صرفاً هست که گویا پلوتارک یا از آن بی‌خبر بوده یا آن‌را قبول نداشته که به عمل اردشیر دوم می‌گوید خلاف قانون. گرچه تاریخدانی همچون پروفسور لوید لوین جونز هم روایت ازدواج کمبوجیه با خواهران خود را مشکوک می‌خواند که بدان اشاره خواهیم کرد.] ازدواج با محارم است و نه خدمتکاران جنسی که اسناد متعددی از دوران شاهان مختلف هخامنشی بدان گواهی می‌دهند. البته اگر ترجمه فارسی کمی ابهام دارد، ترجمه انگلیسی سخن پلوتارک به‌صراحت می‌گوید:

And yet there was Atossa, whom the king passionately loved and had made his wife contrary to the law, and he kept three hundred and sixty concubines also, who were of surpassing beauty.

چنانچه مشاهده می‌کنید پلوتارک می‌گوید اردشیر دوم دخترش آتوسا را دوست داشت و او را برخلاف قانون همسر خود کرده بود نه بقیه زنانش را [صرفاً از عنوان «his wife» که اشاره به یک همسر رسمی دارد، بهره برده که طبیعتاً به آتوسای دوم برمی‌گردد و این یعنی اردشیر دوم همسر رسمی خود را برخلاف قانون به همسری گرفته بوده است و نیز اصلاً ۳۶۰ نفر را همسر نمی‌خواند] و در ادامه به ۳۶۰ خدمتکار جنسی اشاره می‌کند.

[گرچه این امر مشخص بود و بعید است انسان عاقل و منصفی همچین برداشت عجیب و مضحکی را از سخن پلوتارک بکند، لکن به جهت بستن راه هرگونه سفسطه و بهانه لازم دیدیم این توضیحات را نیز بدهیم].

در این قسمت از سخنان پلوتارک دلیل دیگری که علاوه بر دلایل و مستنداتی که تا به الآن نقل کردیم در تأیید عدم دخیل بودن رضایت زنان ولو آزاد (= غیرکنیز، کنیز که بطریق اولی در خدمت بی چون و چرای ارباب خویش است) در مقوله خدمتکاران جنسی می‌تواند مد نظر قرار بگیرد، رفتاری است که اردشیر دوم با همین «آسپاسیا» می‌کند و وقتی داریوش فرزند اردشیر بنا به رسم موجود میان هخامنشیان به‌عنوان ولیعهد از وی درخواست می‌کند آسپاسیا را به او بدهد، اردشیر دوم چون مایل به این کار نبوده، می‌گوید: وی زن آزادی است و رضایت آسپاسیا را شرط می‌کند، اما وقتی که آسپاسیا قبول می‌کند و در نهایت به نزد داریوش می‌رود، مدت کوتاهی که می‌گذرد دوباره اردشیر او را از پسر خود می‌گیرد و به کار در معبد آناهیتا می‌گمارد که در این‌جا مشخصاً مشاهده می‌شود که اصلاً خواست خود آسپاسیا مهم نبوده که می‌خواهد نزد کدام یک بماند، چنانچه وی وقتی تحت تملّک کوروش سوم درآمده بود هم به‌صراحت ابراز ناراحتی از جایگاهی که داشت کرده، لکن این سبب آن نشد شاهزاده هخامنشی رهایش کند یا… بلکه صرفاً باعث جلب نظر کوروش سوم شد و آسپاسیا هم طبیعتاً به هر سه شاهزاده هخامنشی طیّ دوران زندگی خود خدمات جنسی باید داده باشد [کوروش سوم و اردشیر دوم و مدت کوتاهی هم داریوش ولیعهد اردشیر دوم].

همچنین توجه داشته باشید بنا به گفته پلوتارک اردشیر دوم علاوه بر آتوسا با دختر دیگر خود آمستریس دوم هم ازدواج کرده بوده که گویا ازدواج وی با آمستریس قبل از ازدواجش با آتوسا بوده است (ر.ک: ایرانیان و یونانیان، صفحه ۲۲۳). در این‌جا خوب است به سخنان جناب دکتر پرویز رجبی نیز در این‌باره اشاره کنیم چنانچه ایشان در کتاب هزاره‌های گمشده می‌گویند:

هزاره‌های گمشده پرویز رجبی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 1

هزاره‌های گمشده پرویز رجبی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 2

هزاره‌های گمشده پرویز رجبی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 3

در این‌جا دکتر رجبی دو عنوان «زن» و «زن رسمی» را بیان می‌دارد و استاتیرا و آتوسای دوم را همسران رسمی، لکن آن ۳۶۰ زن را صرفاً همسر اردشیر دوم می‌خواند. جلوتر باز دکتر به این تفاوت صحّه گذاشته و می‌گوید:

هزاره‌های گمشده پرویز رجبی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 4

در این‌جا به‌صراحت دکتر رجبی بیان می‌دارد که بر اساس گفته پلوتارک فقط دو دختر اردشیر دوم و رودگونه و اُپمه همسران رسمی وی محسوب می‌شدند و این یعنی چه در نظر پلوتارک و چه در نظر خود دکتر رجبی آن ۳۶۰ نفر [طبیعتاً آسپاسیا نیز] زن رسمی نبوده و جایگاه و عنوانشان کاملاً متفاوت و دون این چهار نفر است. در ادامه نیز دکتر رجبی می‌گوید:

هزاره‌های گمشده پرویز رجبی، خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 5

چنانچه مشاهده می‌کنید در این‌جا دکتر رجبی علاوه بر این‌که برای آسپاسیا هم از عنوان «همسر [زن]» و نه زن رسمی استفاده می‌کند، در انتها اشاره می‌کند که اردشیر دوم صرفاً علاوه بر آتوسا ۳۶۰ زن غیررسمی داشته است. گرچه آوردن عبارت «بیوه» برای آسپاسیا دقیق نبود چون وی خدمتکار جنسی بود و نه همسر رسمی و پلوتارک به هیچ‌وجه نمی‌گوید به زنیِ کوروش سوم درمی‌آید، بلکه صرفاً بیان می‌دارد نسبت به دیگر خدمتکاران جنسی وی را بیشتر دوست داشته و به وی خردمند می‌گفته است. نیز این‌که دکتر رجبی از عنوان «زن غیررسمی» استفاده کرده هم باز حق مطلب را ادا نمی‌کند، چون باز می‌تواند عنوان صیغه یا به‌طور کل جایگاهی را به ذهن متبادر سازد که رضایت زن در قرار گرفتن در آن جایگاه تعیین‌کننده بوده است!، در حالی‌که به ثبوت رساندیم خدمتکار جنسی بوده‌اند و نه چیز دیگری [حتی بر اساس همین گفته‌های پلوتارک نیز می‌توان به‌خوبی نشان داد رضایت زن در مقابل خواست ارباب خود هیچ ارزشی نداشته که تشریح کردیم].

روایت دیگری که از آن می‌توان برداشت کرد این خدمتکاران جنسی مشابه کنیزان در رده‌ای دون نسبت به شهروندان عادی بودند را هرودوت در کتاب نهم بند هشتادویکم عنوان می‌کند و می‌گوید:

Having brought all the loot together, they set apart a tithe for the god of Delphi. From this was made and dedicated that tripod which rests upon the bronze three-headed serpent, nearest to the altar; another they set apart for the god of Olympia, from which was made and dedicated a bronze figure of Zeus, ten cubits high; and another for the god of the Isthmus, from which was fashioned a bronze Poseidon seven cubits high. When they had set all this apart, they divided what remained, and each received, according to his worth, concubines of the Persians and gold and silver, and all the rest of the stuff and the beasts of burden. How much was set apart and given to those who had fought best at Plataea, no man says. I think that they also received gifts, but tenfold of every kind, women, horses, talents, camels, and all other things also, was set apart and given to Pausanias.

در این‌جا هرودوت اشاره می‌کند جنگجویان یونانی به اندازه ارزش خود طلا و نقره و حیوانات باری و خدمتکاران جنسی ایرانی «concubines of the Persians» دریافت کرده‌اند، که این مقوله به‌صراحت نشان می‌دهد این رده از خدمتکاران جزء غنایم جنگی بوده‌اند، عین کنیزان و طبیعتاً اگر همه‌شان کنیز محسوب نشوند، حداقل بخشی از این خدمتکاران جنسی کنیز بوده‌اند. چنانچه مشخص است در روایت عنوان نمی‌شود زنان پارسی، بلکه خدمتکاران جنسی پارسی آمده که نشان می‌دهد طبقه‌ای مشخص از زنان برای ارضای نیاز جنسی ارباب خود بوده‌اند، گرچه این امر انجام امورات دیگر توسط ایشان را نفی نمی‌کند، چه آن‌که بهرحال خدمتکار بودند [شبیه نظافت و…]. البته این خدمتکاران جنسی طبیعتاً از شاه صاحب فرزند به‌خصوص پسر می‌شدند جایگاهشان نیز ارتقاء میافت. در پایان بهتر دیدیم سخنان پروفسور لوید لولین جونز در این‌باره را این‌جا به‌طور کامل قرار بدهیم:

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 1

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 2

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 3

در این‌جا جونز به سخن هرودوت و مُهر تأیید استرابو بر آن در چند قرن بعد اشاره می‌کند که ایرانیان، خدمتکاران جنسی متعددی داشته‌اند [هرودوت در زمان هخامنشیان (مصادف با بخشی از سلطنت داریوش یکم و دوران کامل سلطنت خشایارشا یکم و بخشی از سلطنت اردشیر یکم) زندگی می‌کرده و استرابو در زمان اشکانیان]. در پاراگراف بالای عنوان «همدمان سلطنتی» هم جونز به مشکوک بودن ازدواج کمبوجیه دوم با دو خواهر خود اشاره می‌کند که پیشتر در این‌باره سخن گفتیم [ولی ازدواج اردشیر دوم با دختران خود را به هیچ عنوان رد نمی‌کند].

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 4

در صفحه فوق نکات خوبی به چشم می‌خورد که یکی از آن‌ها حالت کالا بودن این خدمتکاران جنسی است و این‌که می‌توانسته کنیز (برده) باشند. از آنجا که از «به اسارت گرفتن» این‌ها سخن گفته می‌شود و یا این‌که به‌عنوان هدیه و خراج مبادله می‌شدند در ایران باستان (به‌خوبی ارزش زن را به‌عنوان یک خدمتکار جنسی نشان می‌دهد در فرهنگ ایران باستان). همچنین به‌صراحت به وجود خدمتکاران جنسی در رده‌های سلطنتی و اشراف اشاره شده است.

قسمتی که پروفسور جونز در کتاب هلنیکا گزنفون بدان اشاره می‌کند (کتاب سوم بخش یکم بند دهم) نشان از رواج استفاده از این خدمتکاران جنسی به‌عنوان هدیه شبیه به کالا در امپراطوری هخامنشی است. در این‌جا گزنفون می‌گوید مانیا که شوهرش رئیس ساتراپ فرعی زیر دست ساتراپ اصلی فارنابازوس دوم بوده [فارنابازوس دوم داماد شاه هخامنشی اردشیر یکم و ساتراپ فریگیه کوچک در شمال غربی آناتولی بود] بعد مرگ شوهرش وقتی می‌بیند فارنابازوس می‌خواهد ساتراپ دیگری را تعیین کند برای این‌که می‌خواهد خودش ساتراپ فرعی و جانشین شوهرش بشود سفری ترتیب داده و با هدایایی به سراغ فارنابازوس دوم می‌رود و برای جلب لطف و نظر وی از خدمتکاران جنسی که داشته و مردانی که در دربار فارنابازوس بیشترین نفوذ را داشتند بهره می‌برد [طبیعتاً خدمتکاران جنسی بخشی از هدایا بودند]. وقتی هم که به نزد فارنابازوس می‌رسد می‌گوید اگر من مانند شوهرم صادقانه به تو خدمت کنم چرا باید ساتراپ دیگری را تعیین کنی:

And from the outset he was so superior to Thibron in the exercise of command that he led his troops through the country of friends all the way to the Aeolis, in the territory of Pharnabazus, without doing any harm whatever to his allies.

This Aeolis belonged, indeed, to Pharnabazus, but Zenis of Dardanus had, while he lived, acted as satrap of this territory for him; when Zenis fell ill and died, and Pharnabazus was preparing to give the satrapy to another man, Mania, the wife of Zenis, who was also a Dardanian, fitted out a great retinue, took presents with her to give to Pharnabazus himself and to use for winning the favour of his concubines and the men who had the greatest influence at the court of Pharnabazus, and set forth to visit him. And when she had gained an audience with him, she said:

“Pharnabazus, my husband was not only a friend to you in all other ways, but he also paid over the tributes which were your due, so that you commended and honoured him. Now, therefore, if I serve you no less faithfully than he, why should you appoint another as satrap? And if I fail to please you in any point, surely it will be within your power to deprive me of my office and give it to another.”

نیز پروفسور جونز به نکته خوبی اشاره کردند و آن این‌که در گستره امپراطوری [منظور عوام الناس است] نباید انتظار همچین رفتاری را داشته باشیم و دلیلش هم واضح است و آن عدم تمکّن مالی عامه مردم است که قطعاً در رفاه عالی نبوده‌اند تا بخواهیم انتظار همسر دوم یا خدمتکاران جنسی را داشته باشیم. پروفسور هاید ماری کخ با تأیید عدم تمکّن مالی برای همسر دوم برای عامه مردم این مقوله تک همسری برای رعیّت جماعت را با عنوان کردن طبقه متوسط جامعه حتی برای مصر و بابل نیز بیان کرده و می‌گوید:

زندگی انبوه مردم عادی به صورت تک همسری می‌گذشت از اسناد بر می‌آید که در دیگر بخش‌های امپراتوری هخامنشیان، مثل بابل و مصر تک همسری شیوه‌ی معمول و همگانی زندگانی خانوادگی بوده است. مردان طبقه‌ی متوسط از عهده‌ی داشتن زنان متعدد بر نمی‌آمدند تمامی خانواده‌ی مستخدمین و حقوق بگیران دولتی، که در لوح‌های گلی به گروه گروه آنها بر می‌خوریم، تحت پوشش پرداخت‌های دیوانی قرار داشتند از این پرداخت‌ها چنین برداشت می‌شود که خانواده عبارت بوده است از یک پدر، یک مادر و چند فرزند. هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، نشر کارنگ، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۷، صفحه ۲۷۷

البته توجه داشته باشید خدمتکاران جنسی بخاطر شأنیت دونی که نسبت به همسر رسمی داشتند، طبیعی است هیچ اثری از ایشان در الواح نباشد. مشابه این است که انتظار داشته باشیم از بردگان در الواح تخت جمشید سخن گفته شود که مثلا پاداش گرفته باشند!! این‌ها هم در رده‌ای دون همسر رسمی قرار می‌گرفتند و زندگی‌شان تأمین نیاز جنسی ارباب بوده نه این‌که کارشان بدین صورت باشد، پس حقوق یا جیره به‌عنوان دستمزد طبیعی است نگیرند [مشابه بردگان مرد که وظیفه‌شان خدمت به ارباب بوده و دستمزد بابت خدمت‌کردن نمی‌گرفتند و با این‌که بازار برده فروشی در تخت جمشید هست و مشخصاً برده‌ها در تخت جمشید به‌کار گرفته می‌شدند و نیز لوح‌هایی از خرید و فروش بردگان سخن می‌گوید که شامل همین خدمتکاران جنسی به‌عنوان کنیز هم می‌توانسته باشند لکن از لوح‌های دریافت جیره و مواجب خبری نیست] بنابراین باید توجه داشته باشید صرف نبودشان در الواح هم نمی‌توان گفت مردم طبقه متوسط از این دسته از خدمتکاران بهره نمی‌بردند، اما از پرداخت‌های ناچیزی که به کارگران کارهای غیرتخصصی و یا حتی تخصصی داده می‌شده که طبیعتاْ باید از مردم عادی بوده باشند می‌توان فهمید حقیقتاً این‌ها تمکن مالی برای تأمین نفقه یک زن و چند فرزند را هم به زور می‌توانسته داشته باشند، به‌عنوان مثال بانوان خیاط هر سی نفر ماهیانه یک بز یا گوسفند دریافتی‌شان بوده (صفحه ۶۱ همان کتاب از زبان داریوش) و تازه این‌ها خیاط دربار (تخت جمشید) بودند و کارگر ساده یا کارگر غیردرباری هم نبودند و طبیعتاً وضعیت مردان بهتر از این نبوده و توجه داشته باشید حقوق کارگران کارهای تخصصی زن و مرد یکی بوده و حقوق مردان در کارهای غیرتخصصی بیشتر از زنان بوده است (بنگرید به این‌جا) و به‌عنوان مثال برای حقوق مردان بالغ هم ماریا بروسیوس می‌گوید [چون کودکان هم در تخت جمشید کار می‌کردند از عنوان مرد بالغ این‌جا استفاده کردیم]:

ماریا بروسیوس، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش

هر کوارت امروزه حدوداً با یک لیتر برابری می‌کند (بنگرید به این‌جا) و برای ایران باستان نیز بر اساس دانشنامه ایرانیکا (بنگرید به این‌جا پاراگراف پنجم) یک کوارت برابر با ۱.۱۴ لیتر در نظر گرفته شده. لیتر یعنی یک دسی متر مکعب و هر دسی متر یک دهم یک متر است، نتیجتاً یک لیتر می‌شود یک دهم یک متر مکعب. برای تصور بهتر مکعبی رو فرض کنید که اندازه اضلاعش یک متر باشد حالا به ده قسمت تقسیمش کنید و یک قسمتش می‌شود یک لیتر و حدود یک کوارت ما. بعد این دریافتی ده الی پانزده کوارتی تازه برای یک ماه بوده و تصور کنید روزی کمتر از یک سوم لیتر (فقط ۳۰۰ سی سی) هم هر فرد بخواهد غلات مصرف کند، آن‌هم برای سه وعده غذایی خود بر فرض بیست کوارت [= نهایتاً بیست‌وسه لیتر] هم جیره دریافتی باشد [که تازه جیره نسبتاً زیادی هم برای مردم عادی محسوب می‌شود] کفاف یک خانواده سه نفری را هم در ماه نمی‌دهد، مگر این‌که فرزند و زن خانواده هم به بیگاری در تخت جمشید گرفته شوند و… حالا این مردان با این درآمدها زن دوم یا خدمتکار جنسی می‌توانسته‌اند بگیرند و جدای از هزینه خرید خدمتکار جنسی غذا و پوشاکشان را تأمین کنند؟! بعید می‌نماید. بنابراین توجه داشته باشید مسئله اصلاً فرهنگ تک همسری و این دست خزعبلاتی که برخی می‌گویند نیست چراکه اشراف جبران مافات طبقه وسط و به‌طور کل رعایا را می‌کردند در این زمینه، مسئله عدم تمکّن و وضعیت بد اقتصادی است.

حال برویم به سراغ ادامه سخنان پروفسور جونز:

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 5

قسمتی از تاریخ هرودوت که پروفسور جونز بدان اشاره کرده (کتاب ششم بند سی‌ودوم) بدین‌صورت می‌باشد:

Then the Persian generals were not false to the threats they had made against the Ionians when they were encamped opposite them. When they had gained mastery over the cities, they chose out the most handsome boys and castrated them, making them eunuchs instead of men, and they carried the fairest maidens away to the king; they did all this, and they burnt the cities with their temples. Thus three times had the Ionians been enslaved, first by the Lydians and now twice in a row by the Persians.

در این‌جا هرودوت اشاره می‌کند که ایرانیان پسران یونانی را گرفته و اخته کردند و به جای مردان خواجه به‌کار گرفتند و زیباترین دختران را نیز برای پادشاه [منظور داریوش یکم هخامنشی است] بردند و شهر و معابد را به آتش کشیدند. این یعنی این دختران به‌عنوان کنیز نزد پادشاه رفته و طبیعتاً در حرمسرای وی به‌عنوان خدمتکار جنسی جای می‌گرفته‌اند. اما سند تنها سخنان هرودوت نیست و جونز به سند باستان‌شناسی اشاره می‌کند که یک تقویم وقایع‌نگاری بابلی است و در آن عنوان شده اردشیر سوم تعداد زیادی زن را به‌عنوان غرامت جنگی به کاخش در بابل گسیل داشته که طبیعتاً در حرمسرا جای می‌گرفته و خدمتکار جنسی بوده‌اند. طبیعی است وقتی در کاخ شاه هخامنشی در بابل این چنین چیزی باشد، به‌طریق اولی در تخت جمشید هم باید شاهد حرمسرا باشیم و این در رد ادعای افرادی است که حرمسرای تخت جمشید را بخواهند نفی کنند.

نکته بعدی سخنان جونز در این صفحه، ۳۲۹ خدمتکار جنسی داریوش سوم است که نشان‌دهنده عدم تغییر رویکرد از ابتدای هخامنشیان تا انتهای آن می‌باشد. در ادامه هم به بحث خانواده این خدمتکاران جنسی پرداخته و سخن از خودداری پادشاه مصر برای فرستادن دخترش به حرم کمبوجیه می‌زند که دلیلش ترس از خدمتکار جنسی شدن دخترش به‌جای همسر شدن بوده و همین نشان می‌دهد خدمتکاران جنسی در رده‌ای دونِ همسر فرد قرار می‌گرفتند [برخلاف صیغه که فی المثل در صدر اسلام و ۱۴ قرن پیش هم اساساً شأن اجتماعی زن صیغه شده با زن دائم هیچ فرقی نداشته بنابراین باز هم مُهر تأییدی است بر این‌که اصطلاح صیغه برای این خدمتکاران جنسی دقیق نیست].

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 6

نکته مهم جونز در این صفحه، جدای از توصیف حرمسرا و خدمتکاران جنسی بر اساس منبع عبری (کتاب استر) این است که بین خدمتکاران جنسی با تن‌فروشان و معشوقه‌ها و… تفاوت قائل می‌شود و اشاره می‌کند که در حدّی جایگاه داشتند که امکان فرزند پسر آوردن از شاه برای ایشان نیز وجود داشته باشد، اما در عین حال اشاره می‌کند که جایگاه فرزندان این خدمتکاران جنسی از فرزندان همسران رسمی پایین‌تر بوده. البته مشابه داریوش دوم در صورت نبود مدعی تاج و تخت بین پسران همسران رسمی شاه، این دسته از پسران شاه نیز ممکن بوده به تخت شاهی بنشینند. در هر حال هم جایگاه خدمتکاران جنسی و هم جایگاه فرزندان به‌دنیا آمده توسط ایشان پایین‌تر از همسران رسمی و فرزندانشان بوده است.

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 7

بعد از این‌که اسناد یونانی و عبری و بابلی در رابطه با حرمسرا و خدمتکاران جنسی در ایران باستان بیان شد، جونز به سراغ تعداد خدمتکاران جنسی شاه می‌رود و بحثی را آغاز می‌کند مبنی بر این‌که تعدادشان بین سه عدد ۳۰۰ و ۳۲۹ و ۳۶۰ چه میزان بوده و بعد از نقل قول‌هایی از پروفسور بریان، وی این عدد را گویا بیشتر نمایشی می‌داند تا واقعی، گرچه نظر بریان این نیست. عدد ۳۶۰ را ما فی‌المثل در روایت دیودورس برای داریوش سوم دیدیم که این‌جا نقلش کردیم. به‌هرطبع چه عدد نمایشی باشد چه واقعی، نشان‌دهنده این است حداقل تعداد خدمتکاران جنسی به هیچ‌وجه کم نبوده است که بیان عدد ۳۶۰ خیلی برایش عجیب باشد و جونز هم به هیچ روی عنوان نمی‌کند این رقم زیاده از حد است.

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 8

پروفسور جونز در انتها به نقشی که تعداد زیاد خدمتکاران جنسی در حرمسرای شاه هخامنشی ایفا می‌کردند، اشاره کرده و آن‌را نمادی از قدرت و سلطه شاه می‌خواند. مشخصاً شاهان شهوتران به‌دنبال عیش و دنیاپرستی فقط این چنین حرمسراهایی می‌توانسته داشته باشند.

جونز در جای دیگری از کتابش اشاره می‌کند رده‌ی خدمتکاران جنسی حتی از همسران درجه دوم نیز پایین‌تر بوده است:

لوید لوین جونز، دربار و خدمتکاران جنسی، همسران کوروش 9

توجه کنید جونز گفت:

«سایر زنان سلطنتی یا نجیب‌زاده – همسران درجه دو، خواهران سلطنتی، دختران سلطنتی، و سایرین – را دور خودش جمع می‌کرد. در سطح پایین‌تر از آن زنان ممتاز، همدمان [چنانچه می‌دانیم مترجم کتاب از عنوان همدم استفاده کرده برای «Concubine» که ما به آن خدمتکار جنسی می‌گوییم] و کارکنان اداری مؤنث قرار داشتند، و در پایین‌ترین سطح کنیزان بودند. این سلسله مراتب می‌تواند مدلی برای تصور ساختار حرم هخامنشی هم باشد».

بخش دوم، همسران رسمی کوروش

حال که وجود خدمتکاران جنسی محرز شد، پس باید بدانید که اساساً تعداد این خدمتکاران برای شاهان و اشراف مشخص نبوده (حتی در نقل دیودور هم فی‌المثل اختلاف بود و کنت کورث گفته بود ۴۶۰ خدمتکار جنسی بودند نه ۳۶۰) و به‌خاطر این‌که جایگاهشان دونِ جایگاه زن رسمی بوده، در کتیبه‌ها و… هم هیچ دلیلی نداشته عنوانشان ثبت شود و حتی کنیز هم می‌توانسته باشند [اگر بگوییم تمامشان کنیز نبودند، البته بر اساس سخن پروفسور جونز، کنیزان هم در صورت خدمتکار جنسی شاه شدن مقامشان بهتر از کنیزان عادی بوده چون جونز رده خدمتکاران جنسی با کنیزان را یکسان بیان نمی‌کند که سخنش را نقل کردیم] در نتیجه ما به ارقام خدمتکاران جنسی کوروش دوم دسترسی نداریم، در این حد می‌دانیم که استفاده از این خدمتکاران در دوران هخامنشیان رواج داشته است [روایت‌های تاریخی از زمان کمبوجیه دوم دومین شاه هخامنشی تا داریوش سوم آخرین شاه هخامنشی کاملاً این مقوله را معتبر می‌کنند و کذب است کسی بگوید این مقوله به یکباره از زمان کمبوجیه دوم پدید آمده است!! در حالی که گواهی هیچ مورّخ یا محتوای هیچ سندی دال بر این امر نیست.]. وجود حرمسرا در تخت جمشید هم خود مُهر تأییدی بر این امر می‌تواند باشد.

پرده اول) اسناد باستان‌شناسی

در سال هفدهم رویدادنامه نبونئید می‌خوانیم:

در روز … ماه آدارو، بانوی شاه (کاساندان) بمرد. از روز بیست و هفتم ماه آدارو تا روز سوم از ماه نیسانو، یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند [منبع ترجمه این‌جا].

در رویدادنامه عنوان می‌شود همسر شاه [شاه بابل در آن زمان کوروش دوم بوده است] می‌میرد و شش روز عزاداری برای وی گرفته می‌شود. سال هفدهم رویدادنامه مطابق است با سال‌های ۵۳۹ الی ۵۳۸ قبل از میلاد. از طرفی می‌دانیم که کوروش دوم در سال ۵۳۰ قبل از میلاد می‌میرد و از آن‌جا که سال‌های سلطنت وی نیز ۲۹ سال بوده نتیجتاً در سال بیست‌ویکم سلطنتش باید یکی از همسران خود را از دست داده باشد. نام این همسر در رویدادنامه نیامده است و کاساندان داخل پرانتز اضافه مترجم بر اساس سخن تاریخ هرودوت است که نام یکی از زنان کوروش را کاساندان بیان کرده که در زمان حیات کوروش می‌میرد. کوروش دوم از همسران رسمی خود دو پسر و سه دختر داشته است، و این نیز مشخص نیست کدام‌یک از کدام همسر بوده‌اند. با تطبیق کاساندان به این همسر وی در رویدادنامه می‌توان گفت کمبوجیه از این همسرش بوده است. این تنها سند باستان‌شناسی است که از همسری برای کوروش دوم سخن می‌گوید.

پرده دوم) روایت‌های مورخین

الف. هرودوت

هرودوت درکتاب دوم بند یکم می‌گوید:

After the death of Cyrus, Cambyses inherited his throne. He was the son of Cyrus and of Cassandane, the daughter of Pharnaspes, for whom Cyrus mourned deeply when she died before him, and had all his subjects mourn also. Cambyses was the son of this woman and of Cyrus. He considered the Ionians and Aeolians slaves inherited from his father, and prepared an expedition against Egypt, taking with him some of these Greek subjects besides others whom he ruled.

در این‌جا هرودوت عنوان می‌کند کاساندان همسر کوروش مادر کمبوجیه دختر فارناسپس بوده که در زمان حیات کوروش می‌میرد و کوروش برای وی سوگواری می‌کند. هرودوت در جای دیگری (کتاب سوم بندهای دوم و سوم) به روایت مصریان درباره‌ی مادر کمبوجیه دوم فرزند کوروش دوم اشاره کرده و می‌گوید:

But the Egyptians, who say that Cambyses was the son of this daughter of Apries, claim him as one of theirs; they say that it was Cyrus who asked Amasis for his daughter, and not Cambyses. But what they say is false. They are certainly not unaware (for if any understand the customs of the Persians the Egyptians do) firstly, that it is not their custom for illegitimate offspring to rule when there are legitimate offspring; and secondly, that Cambyses was the son of Cassandane, the daughter of Pharnaspes, who was an Achaemenid, and not of the Egyptian woman. But they falsify the story, pretending to be related to the house of Cyrus. That is the truth of the matter..

The following story, incredible to me, is also told: that one of the Persian women who came to visit Cyrus’ wives, and saw the tall and attractive children who stood by Cassandane, expressed her admiration in extravagant terms. Then Cassandane, Cyrus’ wife, said, “Although I am the mother of such children, Cyrus dishonors me and honors his new woman from Egypt.” So she spoke in her bitterness against Nitetis; and Cambyses, the eldest of her sons, said, “Then, mother, when I am grown up, I will turn all Egypt upside down.” When he said this, he was about ten years old, and the women were amazed; but he kept it in mind, and it was thus that when he grew up and became king, he made the campaign against Egypt.

هرودوت می‌گوید مصریان بیان می‌کنند که کمبوجیه فرزند دختر آپریس [فرعون چهارم از سلسله بیست و ششم مصر] بوده و کسی که فی‌الواقع دختر آماسیس دوم [فرعون مصر بعد از آپریس] را خواستگاری می‌کند کوروش دوم بوده نه کمبوجیه دوم. خب حال می‌پرسید از دختر آماسیس خواستگاری شده چه ربطی به دختر آپریس دارد؟ و باید بگوییم این برمی‌گردد به روایت پارس‌ها پیرامون انگیزه‌ی حمله کمبوجیه به مصر که هرودوت آن‌را در ابتدای کتاب سوم خود عنوان می‌کند و خلاصه‌ی آن بدین‌صورت است که کمبوجیه دختر آماسیس را به توصیه‌ی یک طبیب مصری خواستگاری کرده و آن طبیب مصری هم به‌خاطر کینه‌ای که از آماسیس دوم داشته کمبوجیه را ترغیب به این خواستگاری می‌کند [جریان این کینه هم این بوده که کوروش دوم برای درمان چشم خود از فرعون مصر درخواست می‌کند طبیبی را بفرستد و فرعون هم این طبیب را از زن و بچه‌اش جدا و به نزد هخامنشیان می‌فرستد]. هدف آن مصری این بود که اگر آماسیس دخترش را به کمبوجیه بدهد ضربه بخورد [طبیعتاً فرزندش از وی جدا و در کشوری غریب به‌سر خواهد برد] و اگر ندهد مورد تنفّر کمبوجیه شاه هخامنشی واقع بشود.

بعد از خواستگاری کمبوجیه، آماسیس چون بیم آن داشته دخترش به‌جای همسر رسمی، خدمتکار جنسی کمبوجیه بشود، دختر آپریس فرعون قبلی را آرایش و… می‌کند و به نزد کمبوجیه می‌فرستد. هرودوت در کتاب سوم بند یکم در این‌باره می‌گوید:

Out of resentment, the Egyptian by his advice induced Cambyses to ask Amasis for his daughter, so that Amasis would either be wretched if he gave her, or hated by Cambyses if he did not. Amasis, intimidated by the power of Persia and frightened, could neither give his daughter nor refuse her; for he knew well that Cambyses was not going to take her as his wife but as his concubine.

چنانچه مشاهده می‌کنید در متن ترجمه انگلیسی تاریخ هرودوت آمده take her as his wife but as his concubine و نشان از رواج استفاده از خدمتکاران جنسی در زمان کمبوجیه دوم است به‌گونه‌ای که فارغ از کنیزان حتی شاهزادگان بیگانه نیز ممکن بوده در این رده قرار بگیرند. توجه داشته باشید اگر بگوییم روایت رایج میان پارسیان در رابطه با تنفّر کمبوجیه از فرعون مصر و انگیزه‌ی وی از حمله نیز اشتباه بوده [همچنین توجه داشته باشید کمبوجیه در زمان فرزند آماسیس دوم یعنی پسامتیک سوم به مصر حمله می‌کند و تنفر وی انگیزه‌ی اصلی یا حداقل تنها انگیزه نبوده تا بخواهد در همان زمان یا اندکی بعد به سمت مصر حمله‌ور شود. آماسیس دوم نیز اندکی قبل از حمله کمبوجیه درمی‌گذرد.] هیچ دخلی به عدم وجود خدمتکاران جنسی در زمان کمبوجیه دوم ندارد، چون این روایت از آن به‌عنوان مقوله‌ای پذیرفته شده و بدیهی استفاده کرده نه چیزی که ابداعی کمبوجیه باشد تا بخواهیم راست و دروغش را بررسی کنیم. ضمن این‌که هرودوت هم در زمان نسبتاً نزدیکی به دوران کمبوجیه دوم زندگی می‌کرده است [خشایارشا یکم جانشین داریوش یکم].

همچنین دقت داشته باشید در این‌جا و در روایت پارسیان یک نکته تاریخی هم در تاریخ هرودوت به چشم می‌خورد و آن این‌که در انتهای بند اول کتاب سوم، هرودوت عنوان می‌کند که وقتی کمبوجیه این دختر را که «نی تِتیس» نام داشت به نام پدرش می‌خواند وی به کمبوجیه می‌گوید که دختر حاکم قبلی است و فرعون فعلی مصر به زور حکومت را غصب کرده و با مصریان بر ضد پدرم که ارباب وی بوده قیام می‌کند و پدرم را می‌کشد. در تأیید این سخن باید بدانید که آماسیس دوم نه تنها فرزند آپریس نبود، بلکه اصلاً ولیعهد هم نبود و به زور حکومت را غصب می‌کند [البته هرودوت در کتاب دوم بند ۱۶۵ نیز در این‌باره سخن می‌گوید] و در تأیید این امر ویکی‌پدیا انگلیسی با ارائه سه رفرنس عنوان می‌کند کتیبه‌ای مبارزه بین مصری‌های بومی و سربازان خارجی را تأیید می‌کند و ثابت می‌کند که آپریس در حدود ۵۶۷ قبل از میلاد کُشته و با افتخار به خاک سپرده می‌شود [بنابر تاریخ هرودوت نیز آماسیس دوم بواسطه مصریان آپریس را می‌کشد]. در ادامه متن ویکی پدیای انگلیسی به‌علاوه رفرنس‌هایش می‌آید:

An inscription confirms the struggle between the native Egyptian and the foreign soldiery, and proves that Apries was killed and honourably buried in the third year of Amasis (c. ۵۶۷ BCE)

Refrence:
One or more of the preceding sentences incorporates text from a publication now in the public domain: Griffith, Francis Llewellyn (1911). “Amasis s.v. Amasis II.”. In Chisholm, Hugh (ed.). Encyclopædia Britannica. Vol. 1 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 782. This cites:
W. M. Flinders Petrie, History, vol. iii.
James Henry Breasted, History and Historical Documents, vol. iv. p. 509
Gaston Maspero, Les Empires.

حال بنابر روایت مصریان، این کوروش بود که از آماسیس دوم دخترش را خواستگاری کرد و وی دختر آپریس را به‌جای دختر خود به نزد کوروش دوم فرستاد و هرودوت در بند سوم عنوان می‌کند این روایت برای وی قابل قبول نیست و سپس به روایت دیگری اشاره می‌کند (بند سوم) که البته آن‌را هم هرودوت می‌گوید قبول ندارد و در آن زنی پارسی به دیدار زنان کوروش دوم می‌آید و این قسمت هم در آن درخور توجه است چنانچه در ترجمه انگلیسی به‌صراحت آمده است:

Persian women who came to visit Cyrus’ wives

عنوان همسران مشهود است در همین روایت که روایت مصریان هم نیست، چنانچه کمبوجیه فرزند کاساندان نامیده شده و بنابراین این‌که کوروش غیر از کاساندان همسران دیگری داشته هم بر اساس روایت مصریون [مبنی بر فرزند کاساندان نبودن کمبوجیه] و هم بر اساس روایت پارسیان که این‌جا مشاهده می‌کنیم قابل اثبات و محرز است. آن زن پارسی وقتی کودکان قد بلند و جذاب کاساندان را کنار وی دید شروع به تحسین کردن کاساندان کرد، لکن کاساندان گفت با وجود داشتن این فرزندان، لکن کوروش به همسری که از مصر گرفته احترام می‌گذارد و شروع به بدگویی از زن مصری کوروش کرد. در این حال کمبوجیه بزرگ‌ترین فرزند کاساندان در حالی‌که حدوداً ده ساله بود گفت وقتی بزرگ بشود تمام مصر را زیر و رو خواهد کرد و این را در ذهن خود داشت و بدین‌ترتیب وقتی بزرگ شد و پادشاه شد به لشکرکشی علیه مصر پرداخت.

توجه داشته باشید در این روایت‌ها به هیچ‌وجه هرودوت متعرّض همسران کوروش دوم نمی‌شود که از قضا اصلاً این چنین چیزی را محل ایراد تاریخی نمی‌بیند، صرفاً با فحوای این روایات که سعی دارند انگیزه‌ی کمبوجیه دوم از حمله به مصر را مقوله‌ای مرتبط با همسرش و یا مادرش نشان بدهند مشکل دارد و نتیجتاً وجود زنانی برای کوروش دوم چه به‌صورت همسر رسمی و چه به‌صورت خدمتکار جنسی کاملاً در راستای محتوای تاریخ هرودوت است.

هرودوت البته به میل کوروش برای ازدواج با ملکه ماساگت‌ها هم اشاره می‌کند که خب این واقعه گرچه بعد از مرگ کاساندان بوده اما می‌تواند دال بر وجود همسران متعدد نیز باشد که در این‌جا از منظری دیگر به این مقوله پرداخته شده است.

ب.گزنفون

گزنفون در کوروش‌نامه کتاب هشتم بخش پنجم بندهای ۱۷ الی ۲۰ می‌گوید:

And now when the march had brought them into Media, Cyrus turned aside to visit Cyaxares. After they had met and embraced, Cyrus began by telling Cyaxares that a palace in Babylon, and an estate, had been set aside for him so that he might have a residence of his own whenever he came there, and he offered him other gifts, most rich and beautiful.

And Cyaxares was glad to take them from his nephew, and then he sent for his daughter, and she came, carrying a golden crown, and bracelets, and a necklace of wrought gold, and a most beautiful Median robe, as splendid as could be.

The maiden placed the crown upon the head of Cyrus, and as she did so Cyaxares said:

“I will give her to you, Cyrus, my own daughter, to be your wife. Your father wedded the daughter of my father, and you are their son; and this is the little maid whom you carried in your arms when you were with us as a lad, and whenever she was asked whom she meant to marry, she would always answer ‘Cyrus.’ And for her dowry I will give her the whole of Media: since I have no lawful son.”

So he spoke, and Cyrus answered:

“Cyaxares, I can but thank you myself for all you offer me, the kinship and the maiden and the gifts, but I must lay the matter before my father and my mother before I accept, and then we will thank you together.”

That was what Cyrus said, but none the less he gave the maiden the gifts he thought would please her father. And when he had done so, he marched on home to Persia.

در کوروش‌نامه گزنفون «هووخشتره» فرزند آستیاگ و آخرین شاه ماد است که در متن انگلیسی از وی با نام «Cyaxares» یاد می‌شود. در این‌جا هووخشتره پس از آن‌که با کوروش دیدار می‌کند و کوروش هدایایی به وی می‌دهد، دختر خود را با هدایایی همچون تاج طلایی و دستبند و لباس مادی زیبا و گردنبند به نزد کوروش آورده و دختر وی تاج طلایی را بر سر کوروش می‌گذارد، سپس هووخشتره به کوروش می‌گوید دخترم را به تو می‌دهم و این همان دختر کوچکی است که هر وقت از وی می‌پرسیدند که قصد ازدواج با چه کسی را دارد همیشه پاسخ می‌داد کوروش! و سپس هووخشتره می‌گوید برای جهیزیه وی تمام ماد را به کوروش می‌دهم چون پسر مشروعی ندارم [در متن کوروش نامه از اصطلاح lawful son استفاده شده که نشان از این است که شاهان می‌توانسته فرزندان غیرمشروع هم داشته باشند که یحتمل فرزندانی هستند که از همان خدمتکاران جنسی بوده‌اند. چنانچه یادتان باشد پروفسور لوین جونز در صفحه ۲۲۹ کتاب خود که تصویرش را این‌جا قرار دادیم گفت «یونانی‌ها معمولاً – اما نه دقیقاً – آنها را nothobi، به معنی «حرامزادگان، خطاب می‌کردند» و نتیجتاً گزنفون هم واقف به وجود این خدمتکاران جنسی و فرزندان حاصل از آن بوده و برای همین مشخصاً عنوان فرزند مشروع را به‌کار برده است].

کوروش در ادامه خطاب به هووخشتره پس از تشکر از وی می‌گوید باید موضوع را با پدر و مادرش در میان بگذارد و سپس هدایایی به دختر هووخشتره می‌دهد و به سمت خانه‌ی خود سرزمین پارس حرکت می‌کند.

گزنفون در همان کتاب هشتم بخش پنجم و در بندهای ۲۷ و ۲۸ می‌گوید:

Cambyses ended, and Cyrus and the officers of Persia agreed to all he said. They made the covenant and called the gods to witness, and to this day they keep it still, the Persians and the Great King. And when it was done, Cyrus took his leave and came back to Media.

There, with the full consent of his father and his mother, he wedded the daughter of Cyaxares, the fame of whose beauty has lasted to this day. And after the marriage his steeds were yoked and they set out for Babylon.

گزنفون در این‌جا عنوان می‌کند کوروش پس از این‌که جانشین پدرش کمبوجیه شد و کوروش و افسران پارسی‌اش با سخنان کمبوجیه موافقت کردند و عهد بستند و خدایان را به شهادت گرفتند، کوروش به سمت ماد می‌رود و با رضایت پدر و مادرش با دختر هووخشتره ازدواج می‌کند و در نهایت هم به سمت بابل حرکت می‌کند.

در کوروش‌نامه گزنفون کتاب یکم بخش پنجم بند دوم می‌توانیم متوجه بشویم که هووخشتره دایی کوروش بوده و بنابراین کوروش در حقیقت با دختر دایی‌اش ازدواج کرده است:

Now in the fullness of time Astyages died in Media, and Cyaxares his son, the brother of Cyrus’ mother, took the kingdom in his stead. By this time the king of Assyria had subdued all the tribes of Syria, subjugated the king of Arabia, brought the Hyrcanians under his rule, and was holding the Bactrians in siege. Therefore he came to think that, if he could but weaken the power of the Medes, it would be easy for him to extend his empire over all the nations round him, since the Medes were, without doubt, the strongest of them all

گزنفون می‌گوید هووخشتره فرزند آستیاگ برادرِ مادرِ کوروش است.

و یا در کوروش‌نامه کتاب دوم بخش چهارم بند پنجم هووخشتره به کوروش می‌گوید پسر خواهرم:

And while they saw to this he went in to Cyaxares himself, wearing his simple Persian dress without a trace of pomp. Cyaxares was well pleased at his celerity, but troubled by the plainness of his attire, and said to him, “What is the meaning of this, Cyrus? How could you show yourself in this guise to the Indians? I wished you to appear in splendour: it would have done me honour for my sister’s son to be seen in great magnificence.”

نتیجتاً بر اساس کوروش‌نامه گزنفون ماندانا مادر کوروش دختر آستیاگ است که به این گزاره نیز در کتاب یکم بخش دوم بند یکم کوروش‌نامه اشاره می‌شود. البته توجه داشته باشید گزنفون نمی‌گوید کوروش چه تعداد زن رسمی داشته و در این‌باره سکوت کرده. در تأیید این‌که مادر کوروش دختر آستیاگ بوده هرودوت نیز در کتاب یکم بند ۷۵ و ۹۱ می‌گوید:

هرودوت، مادر کوروش، دختر آستیاگ، همسران کوروش 1

هرودوت، مادر کوروش، دختر آستیاگ، همسران کوروش 2

ج.کتزیاس

کتزیاس عنوان می‌کند که آستیاگ آخرین شاه ماد و همسر کوروش نیز دختر وی بوده است، البته در نظر کتزیاس مادر وی دیگر دختر آستیاگ نیست و او نوه آستیاگ محسوب نمی‌شود:

پرسیکا، کتزیاس، آستیاگ، همسران کوروش 1

پرسیکا، کتزیاس، آستیاگ، همسران کوروش 2

پرسیکا، کتزیاس، آستیاگ، همسران کوروش 3

چنانچه مشاهده می‌کنید کتزیاس می‌گوید کوروش نسبتی با آستیاگ نداشته [دلیل این‌که گفته کتزیاس حالت سوم شخص است این است که نوشته‌های وی مستقیم به دست ما نرسیده و با واسطه فوتیوس پی به این قسمت از سخنان کتزیاس می‌بریم] و بعد از این‌که آستیاگ شکست می‌خورد کوروش دوم روی به شکنجه‌ی اعضای خانواده وی می‌آورد و بعد از تسلیم شدنش که برای جلوگیری از شکنجه اعضای خانواده‌اش بوده کوروش با خانواده وی به خوبی رفتار می‌کند و با دختر او در شأن یک مادر و بعد از این که داماد آستیاگ به‌خاطر دروغ کشته می‌شود با دختر آستیاگ ازدواج می‌کند. از آنچه از کتزیاس به‌دست ما رسیده سخن دیگری راجع به همسر رسمی برای کوروش من ندیدم. بر این اساس هم بعید است کوروش یک زن داشته باشد، این‌که یک شاه به یک بیوه قناعت کند مقوله عجیبی می‌نماید. گرچه کتزیاس هم مشابه گزنفون در رابطه با تعداد همسران رسمی کوروش سکوت اختیار کرده است.

نکته: این‌که مشاهده می‌کنید در فضای مجازی عنوان می‌شود کوروش دوم با خاله‌اش ازدواج کرد، بر اساس جمع‌بستن بین دیدگاه‌های هرودوت و گزنفون و کتزیاس است، بدین‌صورت:

الف) بر اساس گفته‌های هرودوت و گزنفون مادر کوروش دختر آستیاگ بوده است.
ب) بر اساس گفته‌های کتزیاس و گزنفون کوروش با دختر آخرین شاه ماد ازدواج می‌کند. این شاه نزد گزنفون هووخشتره نام دارد و نزد کتزیاس آستیاگ. از طرفی می‌دانیم هووخشتره شاه ماد قبل از آستیاگ و پدر وی بوده نتیجتاً می‌توان گفت جای نام‌های هووخشتره و آستیاگ توسط گزنفون به‌صورت اشتباه بیان شده است و منظور گزنفون هم ازدواج کوروش با دختر آخرین شاه ماد یعنی همان آستیاگ بوده است [به‌خصوص که گزنفون به وارث سلطنت شدن کوروش بواسطه این ازدواج اشاره می‌کند، نتیجتاً منظورش این است که کوروش داماد آخرین شاه ماد که فرزند پسر قانونی نداشته می‌شود]. اما بر این اساس مادر کوروش دوم در نقل گزنفون دیگر دختر آستیاگ نیست، بلکه دختر هووخشتره است و دختر آستیاگ آمیتیس می‌شود که گزنفون به اشتباه گفته دختر هووخشتره است.
ج) براین اساس چون مادر کوروش دوم بنابر نقل هرودوت و گزنفون دختر آستیاگ بوده و چون آستیاگ آخرین شاه ماد بوده و بنابر نقل گزنفون و کتزیاس کوروش دوم با دختر آخرین شاه ماد ازدواج می‌کند در نتیجه کوروش با خاله خود ازدواج کرده است.

مشکلی که دیدگاه فوق دارد این است که کتزیاس نسب خانوادگی کوروش با آستیاگ را قبول نداشته و نیز گزنفون گرچه مشابه کتزیاس ازدواج کوروش با دختر آخرین شاه ماد را عنوان می‌کند، اما به‌عنوان دختردایی کوروش و نه خاله. هرودوت هم سکوت کرده و درباره ازدواج یا عدم ازدواج کوروش با دختر آستیاگ چیزی نگفته است. بنابراین این دیدگاه مستلزم حذف بخشی از گفته‌های کتزیاس و گزنفون در عین قبول بخش دیگری از سخنانشان است و نتیجتاً به‌نظر بنده زیاد معتبر نیست.

حال که دیدگاه‌های سه مورخ عهد باستان را دیدیم سخنان ماریا بروسیوس را نیز در این‌باره نقل می‌کنیم:

ماریا بروسیوس، همسران کوروش 1

ماریا بروسیوس، همسران کوروش 2

در این‌جا بروسیوس روایت هرودوت و کتزیاس را جمع بسته و هردو ازدواج را ممکن می‌داند، چه آن‌که ازدواج با دختر شاه ماد در جهت تحکیم سلطنت کوروش دوم می‌توانست به متقاعد کردن مادها کمک بکند. قبل‌تر هم رواج تعدد زوجات در میان پادشاهان پارس را امری کاملاً محتمل می‌خواند.

ماریا بروسیوس، همسران کوروش 3

در این‌جا هم باز بروسیوس احتمال دو همسر داشتن کوروش دوم را تأیید می‌کند.

ماریا بروسیوس، همسران کوروش 4

در این‌جا بروسیوس به‌طور کل صحّت گواهی مورّخین یونانی را محل تردید دانسته و بر اساس این سخن بروسیوس ما با قطعیت نمی‌توانیم بگوییم کوروش دوم چه تعداد همسر رسمی داشته است و اعتبار محدودی برای پیوندهای ازدواج دو شاه اول قائل می‌شود. البته توجه داشته باشید بروسیوس صرفاً به مقوله‌ی همسران رسمی پرداخته و به خدمتکاران جنسی ورود پیدا نمی‌کند. در پایان خالی از لطف نیست این صفحه از کتاب پروفسور جونز را ببینید:

لوید لوین جونز، همسران کوروش

جونز علاوه بر این‌که به‌صراحت چندهمسر بودن شاهان هخامنشی را تأیید می‌کند، در ادامه به این نکته که عموماً مورّخین یونانی صرفاً یکی از همسران شاه هخامنشی را معرفی کردند پرداخته و آن‌را به هیچ روی دلیلی مبنی بر تک همسری نمی‌داند و علاوه بر این‌که از قید «معمولاً» برای این امر استفاده می‌کند [یعنی روال عادی‌شان دال بر این بوده، ولی مطلق نبوده و برخی جاها مشابه داریوش یکم هم بیش از یک همسر رسمی وی را معرفی کردند] متذکّر می‌شود که برای خشایارشا یکم و اردشیر یکم نیز در منابع یونانی صرفاً یکی از همسرانشان معرفی شده است و این در حالی است که اولاً ما به‌صورت کاملاً روشن می‌دانیم خدمتکاران جنسی در زمان این شاهان وجود داشتند [که همین نشان می‌دهد خدمتکاران جنسی را جزء همسران محسوب نمی‌کردند تا بخواهند از آنان نام ببرند] و نیز وجود همسران رسمی متعدد هم بر حسب حرمسرا مقوله عجیبی نبوده و مشابه دیگر شاهان این دو شاه هم بیش از یک همسر رسمی قطعاً داشته‌اند.

نتیجتاً همان‌طور که جونز می‌گوید این‌که بر اساس سخنان مورّخین یونانی صرفاً یکی از همسران رسمی کوروش دوم و خشایارشا یکم و اردشیر یکم معرفی شده است [البته بجز کتزیاس که سخنانش کامل به‌دست ما نرسیده و نمی‌توان با قطعیت حرف زد که آیا تمام سخنانش راجع به همسران رسمی کوروش دوم همینی است که فوتیاس گفته یا خیر] دلیلش هنجار تک همسری و ذهنیت متفاوت یونانیان بوده. چه آن‌که فرهنگ ایران باستان در آن زمان کاملاً مغایر با فرهنگ تک همسری بوده است. جونز در صفحه بعد هم علت اصلی چندهمسری را مبحث فرزندآوری معرفی می‌کند که البته به این مقوله در سخن استرابو هم اشاره شده بود. گرچه موارد پیوند دو خاندان یا دو کشور برای تحکیم بخشیدن به سلطنت [مشابه ازدواج کوروش با دختر آستیاگ در نظر ماریا بروسیوس] یا علاقه خود شاه [خواستگاری کردن کوروش دوم از ملکه ماساگت‌ها به نقل از هرودوت] را و یا انگیزه‌ای غیر از این سه مورد [خواستگاری کمبوجیه دوم از دختر فرعون مصر به ترغیب طبیب مصری] را نیز نباید نادیده گرفت. البته شایان تذکر است که در نظر داشته باشید هیچ‌یک از این مورّخین نگفته‌اند شاه هخامنشی تنها یک همسر رسمی داشته، بلکه صرفاً یک همسر رسمی را عموماً معرفی کرده‌اند، اما بر اساس قراینی که در دست داریم می‌توانیم بگوییم در آثار ایشان وجود چندهمسری نفی نشده است.

در نهایت برای همسران رسمی کوروش دوم ما وجود بیش از یک همسر رسمی را به‌وضوح می‌بینیم. چه بر اساس رواج‌داشتن آن در میان شاهان هخامنشی، چه بر اساس برداشت مستقیم از گواهی‌های مورّخین یونانی عهد باستان، چنانچه می‌توان بین سه نقل قول هرودوت و کتزیاس و گزنفون را نیز جمع بست و گفت کوروش دوم حداقل دو همسر رسمی داشته است [کاساندان و دختر آخرین شاه ماد، چه آن‌که هیچ‌یک وجود همسر رسمی دیگری را به هیچ‌وجه نفی نکرده‌اند و اتفاقاً در روایت هرودوت وجود همسران برای پارس‌ها به‌طور کل امری محرز بود] لکن تعداد دقیق همسران رسمی کوروش دوم مشخص نیست و از دو تا چند همسر را می‌توان برای وی لحاظ کرد.

منابع لاتین مورد استفاده در مقاله:

CYROPAEDIA, THE EDUCATION OF CYRUS, By Xenophon, Translated By Henry Graham Dakyns, Revised By F. M. Stawell, Release date: February 1, 2000, Most recently updated: August 9, 2011, Produced by John Bickers, Dagny, and David Widger, The Project Gutenberg eBook of Cyropaedia, www.gutenberg.org.
Diodorus Siculus. Diodorus of Sicily in Twelve Volumes with an English Translation by C. H. Oldfather. Vol. 4-8. Cambridge, Mass.: Harvard University Press; London: William Heinemann, Ltd. 1989.
Herodotus, with an English translation by A. D. Godley. Cambridge. Harvard University Press. 1920.
Xenophon. Xenophon in Seven Volumes, 1 and 2. Hellenica, Carleton L. Brownson. Harvard University Press, Cambridge, MA; William Heinemann, Ltd., London. vol. 1:1918; vol. 2: 1921.
Plutarch. Plutarch’s Lives. with an English Translation by. Bernadotte Perrin. Cambridge, MA. Harvard University Press. London. William Heinemann Ltd. 1926. 11 .

منبع: وبلاگ مکتب رئالیسم

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ سبز برای عناوین جزئی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتا پیام رسان بله پیام رسان سروش پیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

سفرهای سه‌گانه کوروش و ذوالقرنین

سفرهای سه‌گانه کوروش و ذوالقرنین

کوروش در اولین سفر خود سدّی بنا نمود و ذوالقرنین در سوّمین سفرش و این به معنای عدم تطابق سفرهای سه‌گانه کوروش و ذوالقرنین و تفاوت این دو است.

۲ نظر

  1. از فردا میبینیم سیل کوروش پرستان بدون اینکه حتی یه صفحه از مقالات بالا رو خونده باشن ، میان فحش و ناسزا میگن

  2. سلام. وقتی یهود پیامبران الهی را به انواع کثافات الوده میکند چه انتظاری از شاهان ایرانی باید در تاریخ تحریف شده داشته باشیم. هرچه بود و نبوده گذشته است آنچه که مهم است زمان حال میباشد و انسانی که به رشد عقلی رسیده است و صاحب شریعت کامل شده است و به دلیل تلاش های دلسوزانه و بی دریغ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از حیوانیت و جاهلیت رهایی یافته است و معنای انسانیت و هدف خلقت خویش را دریافته است. […] کوروش و امثالهم که افسانه ای بیش نیستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 3 =