(۱)
مصدق السلطنه از جمله لبیکگویان به ندای فراماسونی میرزا ملکمخان است و مثل بسیاری از فراماسونهای مشهور نظیر فروغی و سپهسالار و سایر الدولهها و السلطنهها به «لژ آدمیت» میپیوندد و سوگند وفاداری مادامالعمر یاد میکند.
برای روشنشدن بیشتر موضوع، توجه به متن این سوگندنامه میتواند روشنگر حقایق تاریخ ما باشد. برای آنکه به میزان ارادت مصدق السلطنه به افکار ماسونی و سرکردگان گروه آن بیشتر آشنا شویم، دفاع مصدق از ملکمخان را که از او بهعنوان یک رجل خیرخواه یاد میکند، عیناً از سخنان خود او از مذاکرات مجلس شورای ملی در ۳۰ مهر ۱۳۰۶ شماره ۱۲۴ نقل میکنیم:
«…شما نوشتهجات ملکم را بخوانید. ببینید اگر ناصرالدینشاه یک نفر آدم عاقلی بود میبایستی تمام اختیارات خودش را به ملکم واگذار کند. چون آنچه او گفت به خیر مملکت و به خیر ناصرالدینشاه بود ولی چون نکرد و چون یک دستههایی بودند که در واقع مخالف با عقیده ملکم بودند، آنها میرفتند ملکم را بد میکردند….»
* دکتر مصدق و نطق های تاریخی او؛ حسین مکی، ص۲۳۰، انتشارات جاویدان.
(۲)
ارادت مصدق السلطنه به ملکمخان و سوگند وفاداری مادامالعمر که به قول خودش به این «دسته شریفه فراماسونی» یاد میکند ناشی از ارتباط محکم خانوادگی او با عوامل مرموز استعمار است که بعدها بهعنوان هزار فامیل شناخته شدند و چون غدّهی سرطانی سالیان درازی در خدمت استعمار به زندگی نامردمی خویش ادامه میدادند. بهعنوان نمونه زن مصدق دختر میر سید زینالعابدین امام جمعه است که از فراماسونهای وابسته به لژ ملکمخان بوده است.
* انقلاب نفت ایران؛ ذبیحالله قدیمی، چاپ ۱۳۳۲، ص۱۵۶.
(۳)
دکتر سیدحسن امامی امام جمعه اخیر تهران که از رؤسای لژ فراماسونی بود نیز برادرزاده زن مصدق است. مصدق خواهری داشت به نام دخترالملوک که زن عضدالسلطان از وابستگان تشکیلات ماسونی است و همین شخص معرّف مصدق برای ورود به لژ آدمیت است. مصدق از همین طریق به خانواده شاهزاده فرمانفرما که از بستگان انگلیسها در ایران است مرتبط است.
سهامالسلطان بیات که از عمّال سابقهدار انگلیسیها و نخستوزیر ایران بعد از شهریور سال ۱۳۲۰ بوده است، خواهرزاده مصدق است. دکتر متین دفتری که نخستوزیر دوره رضاخان و سناتور دائمی دوران طاغوت بوده، داماد مصدق است. دکتر علی امینی و قوامالسلطنه نسبت خانوادگی نزدیک -پسرخاله- با مصدق دارند و با این پیوندهای مستحکم خانوادگی، ارتباط مصدق به فراماسونها و عوامل سیاستهای غرب دیگر جای تعجب نیست، اگر مرتبط نبود باعث تعجب بود.
* زندگینامه مصدق السلطنه؛ بهمن اسماعیلی، ص۱۶۹.
(۴)
مصدق به خواستهی خود پای سوگندنامه این لژ را امضا میکند و سوگند به وفاداری مادامالعمر به آن میخورد. باید پذیرفت که مصدق نیز چون فروغی و سپهسالار به آن لژ پیوسته و از سوی پدر همسر (میر سید زینالعابدین امام جمعه که از رؤسای لژ فراماسونری بود)، خواهرزاده (سهام السلطنه بیات)، داماد (متین دفتری) و از سوی دیگر فراماسونها حمایت بسیار میشده است.
چه کسی میتواند کتمان کند که فراماسونها جاده صاف کن استعمار غرب بودهاند و این «قانون» روزنامه سیاسی و ضد استبدادی میرزا ملکمخان بود که بهمنظور برقراری ارتباط با انگلیس و ایجاد حاکمیت سیاسی آنان با سلطنت قاجار مخالفتهایی میکرد و نه بهمنظور نامشروع و نامقبول دانستن نفس سلطنت و دیکتاتوری شاهان قجری.
این روزنامه رسماً در تشکیلات «کمپانی انطباعات شرقی» لندن چاپ میشد که چاپخانه رسمی وزارت مستعمرات انگلیس بوده است. بیجهت نبود که سناتور معدوم محسن خواجهنوری که به جرم اشاعه فساد و وابستگی به شبکه فراماسونری در دادگاه انقلاب محاکمه میشد به همین نکته اشاره کرد که:
«اگر فراماسونر بودن من قابل مجازات است، چرا از مصدق تجلیل میشود؟!» (روزنامه کیهان، شماره۱۰۸۱۰، تاریخ ۲۸/۶/۱۳۵۸)
(۵)
یحیی دولتآبادی نیز در خاطرات خود اشاره به این موضوع دارد که مصدق جدای از آن که روابط نزدیکی با فراماسونرها و اعضای کابینههای آنان داشته، از کمک به رضاخان هم دریغ نداشته چنانکه به گفتهی او:
«به پیشنهاد یکی از تجّار به نام حاج میرزا عبدالرحیم قزوینی برای کمک به رضاخان یک هیئت هشت نفری تشکیل دادیم که در امور اقتصادی، اجتماعی و سیاسی او را کمک و یاری دهیم که ترکیب این هشت نفر قابل توجه است: سیدحسن تقیزاده – حسین علاء – محمدعلی فروغی – حاج مخبرالسلطنه هدایت – مستوفیالممالک – مشیرالدوله – مصدق السلطنه و حاج میرزا یحیی دولتآبادی.»
* خاطرات یحیی دولتآبادی؛ ج۴، ص۴۰.
پینوشت۱:
برخی ادعا کردهاند که «جامع آدمیت» توسط سازمانهای ماسونی بینالمللی مورد تأیید قرار نگرفته است. اما در هر صورت عملکرد و ماهیت «لژ آدمیت» انطباق تامّ و کاملی با سایر لژهای ماسونی دارد و تنها راه پذیرش یا عدم پذیرش ادعای ذکر شده، دسترسی به اسناد بینالمللی فراماسونری هست که مدعیان عدم وابستگی «جامع آدمیت» به مرکزیت بینالمللی ماسونی، تا کنون فهرست یا سندی در این زمینه منتشر نکردهاند. در نتیجه میتوان جامع آدمیت را به لحاظ کارنامه، عملکرد و ماهیت با قاطعیت «مجمعی ماسونی» دانست.
پینوشت۲:
حجتالاسلام فلسفی در روایتی تاریخی میگوید که از سوی آیتالله بروجردی مأمور شد تا به ملاقات مصدق برود و با متذکر شدن کثرت شکایات مردم نزد آیتالله بروجردی نسبت به مسألهسازی بهائیان، خواستار اقدامی از سوی او شود. مرحوم فلسفی میگوید:
«دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من بهگونهای تمسخرآمیز قاه قاه و با صدای بلند خندید و گفت: آقای فلسفی، از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارد. همه از یک ملت و ایرانی هستند… موقعی که به محضر آیتالله بروجردی رسیدم و این جمله را گفتم، ایشان نیز به حالت بهت و تحیر پیام وی را استماع کرد.»
* خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ص۱۳۲.
پینوشت۳:
بعد از اینکه دکتر بقایی اسنادی را که در آن پای داماد مصدق به عنوان «جاسوس انگلیسها» به میان کشیده میشد در اختیار دکتر مصدق قرار داد، او با وقاحت تمام دامادش را بهعنوان مترجم و مشاور در جلسات محرمانه مذاکره با مقامات دولتی آمریکا، به ایالات متحده برد. داماد مصدق گزارش این جلسات را به لندن منتقل کرد که این امر مشکلاتی را در روابط انگلیس و ایالات متحده به وجود آورد.
* فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، شماره ٣١، بهار ٩١، ص٢٨٣.
تکمله:
شهید مدرس (ره) در خصوص مصدق میگوید:
پایه و کلاس اول سیاست، عوامفریبی است و من با نبوغ و دهایی که در آقای مصدق السلطنه سراغ دارم یقین دارم که ایشان همیشه در کلاس اول سیاستمداری خواهد ماند و به کلاس دوم هرگز ارتقاء پیدا نخواهد کرد. عمر من کفاف نمیدهد ولی مردم ایران و شما نمایندگان ملت بیست سال بعد از این خواهید دید که این مصدقالسلطنه در همان کلاس اول باقی است و آن روز تصدیق خواهید کرد که سیدحسن مدرس در شناختن مصدق السلطنه اشتباه نکرده است.
* مدرس قهرمان آزادی؛ حسین مکی، ج۲، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص۴۴۵.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: