میرزا عبدالحسین بردسیری مشهور به میرزا آقاخان کرمانی یکی از تکاپوگران شناختهشدهی بابی (ازلی) در عصر قاجار است. او، با شرکت در مجالس ملا محمدجعفر کرمانی (پدر شیخ احمد روحی) به بابیان پیوست. [۱]
میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی، در کرمان، تبلیغ آیین باب، و نیز مبارزه با بهائیان را – اما در لباس اسلام – پی میگرفتند. [۲]
نخستین سفر مهم میرزا آقاخان – که در تاریخ ثبت شده – سفر اصفهان اوست. میرزا آقاخان، مدتی در اصفهان، میهمان همکیش خود، میرزا نصرالله ملکالمتکلمین بود. [۳] او، همچنین، چندی در ادارهی ظلالسلطان بهسر برد. [۴]
مدتی پس از رسیدن میرزا آقاخان به اصفهان، شیخ احمد روحی نیز به آنجا آمد. [۵] ایشان، سپس به تهران رفتند. توقف میرزا آقاخان در تهران، مدتی به طول انجامید، و سبب آن نیز وجود تعداد بیشتری از «همفکران» او در آن شهر بود. وی، در تهران، بیشتر با شیخ محمدمهدی شریف کاشانی ارتباط داشت. [۶] شریف کاشانی – که از بابیان برجسته بود – نوشته که میرزا آقاخان و شیخ احمد، حرکت خود را در مسیر «نصرت امر» میگفتند، و مورد تأیید حاج میرزا هادی دولتآبادی – که آن زمان، از بزرگان درجهی اول بابیان بود – نیز قرار داشتند. حاج میرزا هادی هم مقصود ایشان را «تبلیغ و نصرتکردن» میگفت. [۷] میرزا شیخعلی یزدی (منشی سفارت بریتانیا) نیز از بابیانی بود [۸] که در زمان اقامت میرزا آقاخان در تهران، با او ارتباط داشت. [۹] همچنین، بهنظر میرسد آشنایی و ارادت نزدیک میرزا آقاخان به شیخ هادی نجمآبادی، از همین زمان آغاز شده باشد. ارادتی که موجب شد که او، شیخ را با عنوان «یکی از خصّیصان عصر» بستاید. [۱۰]
منزل پایانی آن دو تکاپوگر بابی (ازلی) در ایران، شهر رشت بود. آنان، ایران را از راه رشت، ترک کردند، و سرانجام، به اسلامبول رسیدند. [۱۱] ایشان، مدتی پس از ورود به اسلامبول، به قبرس رفتند، و دو ماه در آنجا ماندند. آنان، بعد از دیدار با میرزا یحیی صبح ازل، با دو تن از دختران او ازدواج کردند. [۱۲] آنچنان که یکی از آگاهان بابی نگاشته، میرزا آقاخان، پس از وصلت با دختر صبح ازل، به تبلیغ «آن آیین نو» اشتغال داشته است. [۱۳]
میرزا آقاخان، چندسالی در اسلامبول بود تا اینکه سید جمالالدین افغانی به آنجا آمد. در آن زمان (۱۳۱۰ق.)، «جنبش اتحاد اسلام» به رهبری سید جمالالدین، آغاز شد، و میرزا آقاخان و شیخ احمد، در میان فعالترین همکاران او جای گرفتند. این تکاپوها، واکنش دولت ایران را در پی داشت، و سرانجام، به دستگیرشدن آندو انجامید.
با کشتهشدن ناصرالدینشاه قاجار توسط میرزا رضا کرمانی، دولت ایران – که بهدرستی، سید جمالالدین، میرزا آقاخان، و شیخ احمد را از عاملان آن کار میدانست – سید جمالالدین را از دولت عثمانی خواست. سلطان عبدالحمید، از تحویل او سر باز زد، اما میرزا آقاخان و شیخ احمد را پیش از آن به ایران فرستاده بود. این دو، سرانجام، در اوایل سال ۱۳۱۴ق. – در حالیکه هنوز سه ماه از قتل ناصرالدینشاه نگذشته بود – در تبریز بهدست محمدعلیمیرزا ولیعهد (بعدها: محمدعلیشاه قاجار) کشته شدند. [۱۴]
روایت تغییر کیش میرزا آقاخان کرمانی، در عثمانی
یکی از نکات مهمی که در سرگذشت میرزا آقاخان کرمانی باید مورد توجه قرار گیرد، ثبات کیش اوست. دیدگاهی که اکنون دربارهی میرزا آقاخان رایج است، آن است که او، پس از ورود به عثمانی، بهتدریج با اندیشههایی دیگر آشنا شد، و سرانجام، از بابیگری دست شست، و به یک آزادیخواه تمامعیار که با اصل دیانت بیگانه بود، بدل گردید. رواج این دیدگاه، بیش از هر عامل دیگر، به تحقیق مبسوط فریدون آدمیت دربارهی زندگانی و اندیشهی میرزا آقاخان کرمانی بازمیگردد. او، در آن پژوهش، چنین نظری داده است. [۱۵]
با این حال، متون و اسناد تاریخی، جز این میگویند. بر اساس آنها، باید گفت که میرزا آقاخان کرمانی تا پایان، در مسیر رواج آیین باب گام برمیداشت. او، حتی کتابهای ضد دینی و گاه ضد بابی خود مانند «صد خطابه» و «سه مکتوب» را برای همان مقصود نگاشت!
این کار، در نگاه نخست، ممکن است غریب و نامعقول بنماید، اما باید دانست که این دو کتاب، توسط بابیان (ازلیان) نسخهبرداری شده، و پخش میشدند!! بهعنوان نمونه، نسخهای از کتاب «صد خطابه» در دست است که توسط میرزا مصطفی کاتب رونویسی شده است. [۱۶] این شخص، یکی از فعالان بابی بود، و زندگی خود را با رونویسی و فروش آثار بابی میگذراند. با فرض پذیرش تغییر کیش میرزا آقاخان، آیا میتوان پذیرفت که میرزا مصطفی – که بابیبودنش تا روزهای پایانی حیات گزارش شده [۱۷] – کتابی ضد دینی و ضد بابی را رونویسی کرده، و پخش کند؟!!
میرزا آقاخان کرمانی – که به نظر آدمیت – چندسالی پس از ورود به عثمانی، اعتقاد بابی خود را کنار گذاشت، در حدود سال ۱۳۱۰ق. (حدود سه سال پیش از مرگ)، کتابی را با عنوان «فصل الخطاب فی ترجمة احوال الباب» تهیه کرد، و به جانبداری از آیین او پرداخت. همچنین، در نامهای که در سال ۱۳۱۲ق. (حدود یکسال و نیم پیش از مرگ)، به یکی از بستگانش در کرمان نگاشت، احکام آیین باب را «قوانین آسمانی» خواند! وی، در همان زمان دستگیری، مورد توجه بابیانی چون حاج میرزا احمد مصباحالحکماء (نوهی صبح ازل)، و حاج میرزا یحیی دولتآبادی بود! [۱۸]
با مروری بر منابع تاریخی مشروطیت که توسط وقایعنگاران بابی (ازلی) نگاشته شده، میتوان دید که یکی از نکاتی که در بیشتر آنها آمده، تجلیل فراوان از میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و شرح جانبدارانه و گاه حماسی کشتهشدن آنهاست، بدون اشاره به اعتقاد بابیشان! در واقع، باید گفت که آنچه باعث شده این دو نفر در فضای تاریخپژوهی عصر قاجار، تا این اندازه مشهور شوند، ستایششدنشان در منابع بابی (ازلی) است که در شمار مهمترین مراجع پژوهش در این حوزه قرار دارند. [۱۹]
بنابراین، برای نگارش کتابهای ضد دینی میرزا آقاخان کرمانی باید دلیلی دیگر را سراغ گرفت، و نگارش آنها را نمودی از همان سنّت نهانزیستی بابیان (ازلیان) در عصر قاجار دانست. این کتابها، مهمترین دلیل، برای استواری نظریهی محققانی چون آدمیت هستند. [۲۰]
علت نگارش کتابهای ضد دینی میرزا آقاخان کرمانی
داعی مشهور بهائی، میرزا ابوالفضل گلپایگانی مینویسد:
… آقاخان و شیخ احمد کرمانی – که فیالجمله قوت قلمی داشتند – در صدد تألیف بعضی رسایل برآمدند و کتاب هشت بهشت و صد خطابه و رمان قهوهخانه بندر سورت و غیرها را بر وفق مقاصد ازلیان [نگاشتند] … خلاصه، بعد از تألیف رسایل و کتب مذکوره، از یک طرف، ازلیان به انتشار و اکثار نسخ آن در ایران مشغول گشتند و چون طبع اینگونه مؤلفات مخالف قوانین دول و ملل است، لذا بهواسطهی استنساخ و استکتاب هرقدر توانستند نُسَخ آن را زیاد نمودند. ازجمله، یکی از رؤسای ازلیان در طهران نفسی از خطاطین را در خانهی خود آورده، مؤلفات آقاخان و شیخ احمد را لیلاً و نهاراً استنساخ مینمود و غالباً نزد داعیان و ارکان و معاریف بلد بهرسم هدیه و ارمغان میفرستاد و ترتیب تبلیغ و دعوتشان هم بر این منوال بود که نخست کتاب صد خطابه و رمان قهوهخانه بندر سورت را به هرکس [که] ارادهی تبلیغ داشتند میدادند و پس از آنکه او را بهتوسط این کتب بهکلی از شطر مذهب و آیین منحرف میساختند، کتاب هشت بهشت را به او ارائه میکردند و میگفتند: «هرچند دین و آیین برای شخص کامل لازم نیست ولی اگر انسان بخواهد در ظل طریقتی وارد شود، واقعاً این طریقهی بابیان بد نیست» … لکن به احدی کتاب مبارک بیان و کلمات مرشدشان را نشان نمیدادند؛ فقط ظهور حضرت نقطهی اولی – روح ما سویه فداه – را در انظار احزاب سیاسی بهعنوان مقاصد اصلاحیهی ملکیه جلوه میدادند یعنی میگفتند: «این جوان شیرازی نیز از قبیل ولتر و جانجاک حکیم فرانساوی شخصی بود که میخواست ایران را از فشار سلطنت استبدادیه و احکام سلاطین و حکام جابره برهاند و از قید موهومات دینیه و عقاید مذهبیه نجات بخشد ولی چون در خلق ایران استعداد اظهار این مطالب را نیافت لذا اسم دیانت و عنوان قائمیت را پیش کشید و در بیان احکام نازل نمود لکن جمیع آن اوامر و احکام را معلق به رد و قبول من یظهره الله ساخت و ظهور وی را بعد از دو هزار و یک سال وعده داد [و] به عبارت اخرى، در ظاهر احکام و شریعتی مقرر فرموده و در واقع، خلق را از قیود تکالیف مستخلص و آزاد کرده است و در امتداد این مدت اهل عالم تربیت شده و عقول به درجهی بلوغ خواهد رسید و حقیقت مطلب را خواهند فهمید» …. [۲۱]
حاصل این گفتار آن است که برخی داعیان ازلی نهانزیست [بابیان مخفی] از آثار بهظاهر ضددینی میرزا آقاخان کرمانی چون «صد خطابه» بدین شکل بهره میبردند که: ابتدا مخاطب را با هر نوع دیانت مخالف میکردند و پس از آن، با بهدست دادن کتاب «هشت بهشت» او – که در احکام آیین باب است – آن مسلک را طریقتی مناسب خوانده و باب را یک مصلح اجتماعی که میخواست موهومات دینی و مذهبی را براندازد، اما به زبان آشنای مردم ایران و با لباس قائم آل محمد و در مقام شارع دین جدید ظاهر شد، میگفتند.
همانگونه که گفتیم، میرزا آقاخان کرمانی تا پایان حیات به آیین باب معتقد بود و آثار ضددینی او چون «صد خطابه» و «سه مکتوب» را بر بیدینیاش نمیتوان شاهد گرفت و بنابراین، برای نگارش آنها سببی دیگر باید جست.
بر این اساس، میتوان گفت هدف میرزا آقاخان کرمانی از نگارش اینگونه آثار بهدست دادن روشی دیگر برای تبلیغ نهانزیستانهی آیین باب بود که در لباس «اصلاح دین و حذف موهومات و خرافات دینی» اما در معنای عام و نه فقط دیانت اسلام و مذهب تشیع نمود مییافت.
پینوشتها:
[۱] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۶، ص۹۲۴.
[۲] میرزا حیدرعلی اصفهانی، بهجة الصدور، صص ۲۷۶ تا ۲۹۱. آنچه نویسندهی بهائی کتاب، دربارهی سفر کرمان خود آورده، از تبلیغات میرزا آقاخان و شیخ احمد در کرمان، اما در ظاهری اسلامی، حکایت دارد. وی، از قول یکی از بهائیان کرمانی، نوشته: «[گذشته از شیخیها،] پسران ملا جعفر هم در نهایت عداوت! به اسم محبت، با هر بهائی که وارد شود، معاشرت مینمایند تا او را مشهور میکنند، و سبب فرار یا حبس و شهادت بهائی واردشده، میشوند.» (ص۲۷۶) وی، از درس نهجالبلاغهی روحی در خانهاش، سخن گفته (ص۲۷۷)، و به جمعی که توسط او، و میرزا آقاخان، بابی (ازلی) شده بودند، اشاره کرده است. (ص۲۸۰) او، میرزا آقاخان را مانند روحی، «مدلّس و مزوّر و غدّار و مکّار و مُبغض عنود لجوج» خوانده، و نوشته که: «فضل و اطلاعش هم از شیخ احمد، بیشتر» بود. (ص۲۸۰) همچنین، نوشته که وقتی در حضور یکی از بزرگان شیخیان کرمان، ذکری از بابیبودن ملا محمدجعفر کرمانی و پسرانش به میان آمد، «شیخ احمد، انکار نمود که ملا جعفر و پسرانش، خبر و اطلاع از ظهور نوری بعد از اشراق شمس محمّدی ندارند، و این، تهمت و افتراء است!» (ص۲۸۶) وی، همچنین، دربارهی ظاهر اسلامی ملا محمدجعفر کرمانی، نوشته: «ملا جعفر ازلی و پسرانش، … بر تدلیس و تلبیس، خود را بین انام کالانعام، ظاهر نموده، که از تعرّض شیخیه، و علما و حکومت، محفوظ مانده است، و بهعلاوه، به راحت و عزت و ثروت، زندگانی نموده … صبح و شام مسجد میرود، و جمعیت مسجدش زیاد است، … سه پسرش، یکی صاحب مسجد بود، و بر تزویرات پدر، متأسّی ….» (صص ۲۸۷ و ۲۸۸)
[۳] مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران، ج۱، ص۱۸۸. در فصل «زندگانی ملکالمتکلمین» از کتاب «تاریخ مکتوم» (ص۲۱۸)، بحثی تفصیلی، دربارهی اعتقاد بابی (ازلی) ملکالمتکلمین، آورده شده است.
[۴] محمد ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، مقدمه، ص۱۱.
[۵] یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، ج۱، ص۶۷.
[۶] مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۱، ص۱۸۸.
[۷] شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری، ص۱۱۸.
[۸] میرزا شیخعلی، برادر شیخ محمد یزدی بود. شیخ محمد، در اسلامبول اقامت داشت، و به روایت بهائیان، «در آنجا، نمایندهی ازلیها بود» (محمدکاظم سمندر، تاریخ سمندر، ص۲۷۸)، و «هرکس میخواست به قبرس سفر کند، از او خطی میگرفت، و الا ممکن نبود، بتواند با ازل ملاقات کند.» (میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الأعداء، ص۱۱۹)
[۹] شیخ محمود افضلالملک کرمانی، مختصری از شرح حال مرحوم میرزا آقاخان کرمانی، ص ز.
[۱۰] میرزا آقاخان کرمانی، رضوان، ص۱۱۰.
[۱۱] شیخ محمود افضلالملک کرمانی، مختصری از شرح حال مرحوم میرزا آقاخان کرمانی، ص ز.
[۱۲] پیشین، ص ز.
[۱۳] محمود دبستانی کرمانی، میرزا آقاخان کرمانی، یغما، س۲، ش۶، ص۲۵۹. برای آگاهی از اعتقاد بابی دبستانی، نک: کتاب «تاریخ مکتوم»، بخش «آزادیخواهان کرمان»، ص۱۲۹. در فهرستی که عبدالحسین صنعتیزاده از آن آزادیخواهان به دست داده، دبستانی، از کسانی است که با علامت *** نشان داده شدهاند. همانگونه که توضیح داده شده صاحبان علامت ستاره، با احتمالی قریب به یقین، تکاپوگران بابی (ازلی) بودند. این ویژگیها، همراه با توصیف دبستانی از تعالیم باب، با عنوان «آیین نو»، بابیبودن او را یقینی میکند. جالب اینجاست که دبستانی نیز در گفتار خود، نهانزیستی را پیشه کرده است: «[میرزا آقاخان،] چندی هم بهواسطهی مصاهرت با میرزا یحیی – معروف به «ازل» – به تبلیغ آن آیین نو، اشتغال داشته، و از آنجمله، کتابی بهنام «هشت بهشت»، راجع به [آن] نوشته، و در اول کتاب، این بیت را آورده: “مغان که دانهی انگور آب میسازند … ستاره میشکنند آفتاب میسازند”، [که] کنایت است از اینکه آیین جدید، کاملتر از دین اسلام است. زهی خجالت و شرم! ولی، نگارنده، گمان ندارم که طبیعت سرکش میرزا آقاخان، و معلومات او، اجازهی چنین ارتجاع را بدهد!»
[۱۴] برای آگاهی بیشتر دربارهی جنبش اتحاد اسلام، و حادثهی کشتهشدن ناصرالدینشاه قاجار، نک: فصل «دربار شاهی، و قتل ناصرالدینشاه» از کتاب «تاریخ مکتوم».
[۱۵] نگ: فریدون آدمیت، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، صص ۹ تا ۱۵، و…
[۱۶] این نسخه، با شماره ۷۱۷۶، در کتابخانهی مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود.
[۱۷] سعید خان کردستانی – که با میرزا مصطفی، دوستی نزدیک داشت، و آثار زیادی از بابیان را از او گرفته بود – دربارهی ایمان او به باب تا روزهای پایانی حیات، نکاتی آورده است. (سعیدخان کردستانی، شرح و توضیح نسخههای خطی بابی و بهائی دکتر سعیدخان کردستانی، صص ۱ تا ۳).
[۱۸] میرزا آقاخان، در زمان اعزام به ایران، برای حاج میرزا یحیی دولتآبادی، نامهای نوشت، و از او یاری خواست. (یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، ج۱، ص۱۶۶) دربارهی نگاه مصباحالحکماء به میرزا آقاخان نیز در فصل «فروزندگان مشعل مشروطیت» از کتاب «تاریخ مکتوم» (بخش «دیدار با میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی»)، مطالبی آمده است.
[۱۹] برای آشنایی با این منابع، و نیز نوع توصیف آنها از میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، نک: سید مقداد نبوی رضوی، نقش وقایعنگاران بابی در گزارشگری جنبش مشروطیت ایران.
[۲۰] باید گفت که نظریهی آدمیت، از نظر روششناسی نیز با مشکل روبهروست. وی، گاه، در نقل مطالب، به شکلی گزینشی عمل کرده، و مقصود میرزا آقاخان را بهگونهای دیگر، نشان داده است. بحث دربارهی تغییر کیش میرزا آقاخان کرمانی، به تحقیقی جداگانه، نیاز دارد. نگارنده، امیدوار است این موضوع را در آینده مورد بررسی قرار دهد.
[۲۱] میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الأعداء، صص۴۳۰ تا ۴۳۳.
منابع:
(۱) «تاریخ مکتوم»؛ نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، سیدمقداد نبوی رضوی، انتشارات شیرازه کتاب ما، چاپ سوم، مهر ۱۳۹۸، صص۱۱۶-۱۲۱.
(۲) «اندیشه اصلاح دین در ایران»؛ مقدمهای تاریخی، جلد اول: دوره قاجار، سیدمقداد نبوی رضوی، انتشارات شیرازه کتاب ما، چاپ دوم ۱۳۹۶، صص۲۰۳-۲۰۵.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: