داستان ورزش غرب با تأکید بر نقش یهود (۱)
در میان جشنهای چهارگانهی یونانیان (جشنهای نمه، تنگه، پیته و المپی) از همه مجللتر و معروفتر جشنهای المپی بود که هر چهار سال یک بار تجدید میشد و فاصلهی هر دو جشن، یک المپیاد نام داشت.
مردم یونان المپیاد سال ۷۷۶ق. م را مبدأ قرار داده، سنوات خود را از آن رو میشمردند. (۱)
«ویل دورانت» دربارهی علاقهی وافر یونانیان به این جشن مینویسد:
در یونان اگر دین از ایجاد وحدت ناتوان ماند، ورزش در این راه به موفقیت رسید. یونانیان به تماشای مسابقات قهرمانان علاقهی وافر داشتند. از اینرو، در اجتماعات بزرگی که با شرکت قبایل و اقوام متفاوت برپا میشد، با اصرار حضور مییافتند. علت اصلی گردآمدن یونانیان در شهرهای مقدسی مانند المپی، دلفی، کورنت و نمئا عبادت نبود، بلکه تماشای مسابقاتی بود که در این شهرهای مقدس برپا میشد. بدین سبب، اسکندر مقدونی که همهی دنیای قدیم را زیر پا گذاشت، المپی را پایتخت جهان میشمرد. (۲)
دربارهی چگونگی پیدایش این مسابقات نیز در کتب تاریخی روایات و حکایتهای بسیاری آمده است. از جملهی آن حکایتها این حکایت است:
در پلوپونز قدیم در میان دشت مقدس، معبدی به نام زئوس خدای خدایان برپا بود. روزی به مناسبت یک قربانی، گروهی از مؤمنین آزاده، در فاصلهی دویست متری محراب موضع گرفتند و برای روشن کردن آتش مقدس مسابقه گذاشتند. بدین معنی که هرکس زودتر مسافت ۲۰۰ متر را طی میکرد. افتخار روشن کردن آتش نصیب او میشد. این صحنه متعلق به ۸۴۴ ق. م و در عهد ایفیتوس بود و این دشت که نه شهر و نه ناحیهی مسکونی بود، المپ نام داشت.
در این موقع صدای معبد دلف اعلام داشت: برای اینکه یونان در جنگهای داخلی خود متارکهای به وجود آورد، باید بازیهای المپ را برپا کند. بدینترتیب هر چهار سال یک بار در طول ۱۲۰۰ سال این بازیها بینفع و بدون استفاده (به قهرمانان فقط یک شاخهی زیتون داده میشد) با نظم و ترتیب برگزار شد. (۳)
یونانیان معتقد به خدایی واحد نبودند و در کنار پرستش انواع و اقسام ربها و خدایان بیش از هر چیز به تمنیات انسانی و جمال طبیعی اندام او میاندیشیدند و آن را مظهر زیبایی میپنداشتند. این خدایان پرداخته شده، شریک تمنیات و گاه حریف میدان او به شمار میآمدند. در ادیسه اثر هومر آمده است:
در سراسر زندگی، آدمی را مقامی والاتر از آنچه به کوشش پاها و دست خود فراهم میآورد وجود ندارد. (۴)
از همین رو همهی تلاش آنها مصروف کسب بهرهمندی مادی از حیات و زیبایی جسمی میشد و برای نیل به این منظور از هیچ کوششی فروگذار نمیکردند.
ویل دورانت مینویسد:
در این شهرها، دین حقیقی یونانیان یعنی پرستش تندرستی و نیرومندی و زیبایی تجلّی میکرد. (۵)
المپ وعدهگاه ابراز تنومندی و جمال جسم آدمی بود. یونانیان هر چند که به پیروی از کاهنان در اندیشهی جلب رضایت خدایان بودند تا از آسیب و خشم او در امان مانند؛ اما «جان ناس» نویسندهی کتاب تاریخ ادیان از قول یکی از اندیشمندان مینویسد:
هومر و هزیود، هر دو تمام اموری را که در نزد آدمیان مذموم، قبیح و شرمآور است مانند دزدی، زنا و فریب و دروغ، همه را به خدایان خود نسبت دادهاند. (۶)
اما، فیلسوفان یونان که عمدتاً در قرنهای ۵ و ۶ پیش از میلاد میزیستند، از بیانات و نظریات هومر دوری جستند و حتی افلاطون، عقاید یونانیان را از جنبهای مورد انتقاد قرار داده و در کتاب جمهوریت در آنجا که در باب تربیت جوانان، بحث کرده ابراز نگرانی بسیار میکند و بر آن است که:
تعلیم افسانهها و اساطیر هومر به جوانان، اگر با تهذیب و تصفیه همراه نشود هر آینه مفسد اخلاق ایشان خواهد بود. (۷)
اگر چه حکمای یونانی و از جمله افلاطون سعی در اصلاح افکار عمومی مردم داشتند و اندیشههای هومر را از مراتب پست به درجات عالی رساندند، اما آنان نیز بشر را در وادی خرد و حیات عقلایی (بریده از وحی آسمانی) فرود آوردند.
نکتهی قابل توجه، جایگاه همان دین خرافی در میان حیات معنوی و مادی مردم یونان است.
میتوان گفت که دین در اخلاق مردم تأثیر زیادی نداشت؛ زیرا دین یونانی از آغاز مجموعهای از مراسم جادویی بود و به اخلاق مربوط نمیشد. در دین یونانی اجرای صحیح تشریفات سنتی بیش از درستی و پاکی انسان اهمیت داشت و خدایان آسمانی و زمینی یونانیان از لحاظ عفت و شرافت و نجابت سرمشقهایی عالی به انسان ندادند. (۸)
بدینترتیب، مسابقات ورزشی که در آن ورزشکاران عریان و گاه تنها با جامهی مختصری شرکت میکردند، محل پیدایش هنر یونانی نیز شد. مورخان یونانی در دورههای بعد وقایع را بر حسب نام و عصر قهرمانان المپیا طبقهبندی کردند.
زیبایی بدنی ورزشکار، در قرن ۶ ق.م مجسمهسازی عالی یونان را به حرکت درآورد… ورزشکارانی که با بدنهای عریان در جشنها نمایان میشدند، مجسمهسازان را برانگیختند که مستغرق بدنها و حرکات بدنی قهرمانان باشند و آنان را به صور متنوع مجسم کنند. (۹)
شایان ذکر است که در دوره جدید (رنسانس) احیای فرهنگ کلاسیک، دیگربار، پیکر عریان انسانی و برهنگی اندام او، دستمایهی نقاشان و پیکرتراشان عصر اومانیسم و رنسانس شد.
در تاریخ یونان میخوانیم که:
«کوپسلوس» در قرن هفتم مسابقهی زیبایی برای زنان ترتیب داد و بنا به گفتهی «آتنایوس» این مسابقات تا پیدایش مسیحیت مرتباً به طور ادواری تشکیل میشد. (۱۰)
همواره دو موضوع سخت مطلوب پیکرتراشان یونانی بود. یکی جوان (کوروس) و دیگری دوشیزهی (کوره) جوان معمولاً به هیأتی برهنه و با قیافهای آرام نمایش داده میشد. (۱۱)
هنرهای دیگر و از جمله تئاتر، موسیقی، رقص و… نیز از این قاعده پیروی میکردند. به گفتهی ارسطو:
نمایش کمدی از مراسم مربوط به پرستش آلت رجولیت (فالیسیم) برخاست. (۱۲)
در طی این مراسم قیود اجتماعی به طور موقت کنار گذاشته میشد… آریستوفان نمایشنامهنویس آتنی هم، آن را در نمایشهای خود داخل کرد.
در کمدیهای قدیم یونان، علاوه بر ارائه و علایم جنسی، رقص فضیحتبار «کورداکس» نیز اجرا میشد. (۱۳)
در این دوران انواع و اقسام بازیها وجود داشت و از جملهی آنها انواع توپ بازی بود.
تا آنجا که در اسپارت لغت «جوان» و «توپباز» دو لفظ مترادف بودند. (۱۴)
برای ایجاد امکان مقایسه خوانندگان عزیز یادآور میشویم که در تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی، لفظ «جوان» را همواره مترادف با «فتی» میدانستند. به معنی جوانمرد؛ همان که با گذر از خودیت و نفسانیت روی به کمال معنوی دارد.
به هر حال، مهمترین مسابقاتی که در هر دوره از المپیک برگزار میشد «پنتاتلون» یا «پنج مسابقه» نام داشت. که عبارت بودند. از: پرش، دیسک، پرتاب نیزه، دو و کشتی.
یکی از ورزشهای کهن، که از کرت و موکفای به سراسر یونان رسید، مشتزنی است. (۱۵)
همهی این ورزشها، در ورزشگاهها و ژیمنازیومهای عمومی برگزار میشد و در میان آنها جوانان آتنی به انجام عملیات ورزشی مشغول میشدند. البته این حضور به شرط آن بود که از جور پدران جان سالم به در برده باشند؛ چرا که در یونان:
برای پیشگیری از افزایش جمعیت و تجزیهی فقرآور اراضی، شرع و عرف کشتن نوزادان را مباح میداند. هر پدری که فرزندی ضعیف یا ناقص به وجود آورده یا او را از صلب خود نداند، در کشتن مختار است. فرزندان بردگان بندرت مجال زنده ماندن مییابند. دختران را بیش از پسران میکشتند. (۱۶)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. ماله، آلبر، تاریخ رم، ج۱، ص ۲۰۲.
2. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۲، ص ۲۳۲.
3. کیهان ورزشی، س ۴۳، ش ۴۹۰، ص ۱۱.
4. ویل دورانت، همان، ج۲، ص ۲۳۲.
5. همان.
6. ناس، جان، تاریخ ادیان، ص ۹۴.
7. همان، ص ۹۵.
8. ویل دورانت، همان، ج۲، ص ۲۲۲.
9. همان، ص ۲۳۸.
10. همان، ص ۲۳۹.
11. همان، ص ۲۴۳.
12. همان، ص ۲۵۰.
13. همان، ص ۲۴۳.
14. همان.
15. همان، ص ۲۳۶.
16. همان، ص ۳۱۸.
منبع: شفیعی سروستانی، اسماعیل ، داستان ورزش غرب (سیر تحوّل تاریخی و فرهنگی ورزش غرب)، تهران: نشر هلال، چاپ چهارم.
ورزش غرب ، ورزش غرب ، ورزش غرب
ورزش غرب ، ورزش غرب ، ورزش غرب
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
اندیشکده مطالعات یهود | Jewish Studies Center




وای خیلی خوبه ساییتون
اقا لینک مطلبو من پیدا نکردم.میشه راهنماییم کنید؟
https://jscenter.ir/jews-and-the-media/jews-and-culture/5813
س، درباره تاریخ نگاری یونان باستان و روم باستان غرب و اروپا هیچگونه سند و مدارک و مکتوبات تاریخ نگاری ندارند. بازسازی دورغین تاریخ یونان باستان را اومانیست های اروپایی قرن شانزدهم میلادی بر اساس پیشفرضهای آرمانگرایی جعل هویت کردند.
غرب و اروپا در حقیقت با گذشته و ميراث خود با خواندن آثار مورخین بزرگ مسلمان توانستند با گذشته خود آشنایی پيدا کنند. در قرن شانزدهم میلادی خاندان سلطنتی لورنتسو مدیچی و اومانیست های اروپایی با جعل تاریخ نگاری یک گذشته پرافتخار برای خود جعل هویت تاریخی نمودند. چرا ملل اروپا از خود تاریخ ندارند دليل اصلی این بود که کلیسا و پاپ و کشیشان همه آثار یونان و روم باستان بدليل اینکه آنرا طاغوت و شرک میدانستند و قصد داشتند مسیحیت را با عنوان دینی جهانی معرفی نمایند تمدن یونان باستان و روم باستان را در تقابل با کلیسا و مسحیت میدانستند و بهمین دلیل کلیسا از آثار تاریخی یونان و روم باستان معدوم نمودند و بجای آن خرافات و کلام مسيحی وکلیسا را جایگزین آن کردند.
متاسفانه ما با نوشته های کاملا جعلی اومانیست های اروپایی قرن شانزدهم میلادی و عصر رنسانس ببعد ملاک قرار میدهیم که نادرست است.
اروپا گذشته ای ندارند و ما هم سعی نکنيم بلندگوی تبلیغات و هيزم آتش باشیم که آنها را گرم میکند.
غرب و اروپا با آثار مورخین بزرگ اسلامی توانست با گذشته خود آشنا شود و با بازسازی دورغین تمدن جدید ومدرنیسم در اروپا را ادامه علم و دانش یونان باستان میدادند که کاملا مغرضانه و جعل هویت تاریخی است
مدرنیته و انقلاب صنعتی در اروپا نتیجه مستقیم علم و دانش مسلمانان بود که بتدریج به اروپا پس از جنگ های صلیبی از قرن پانزدهم میلادی به دربار های اروپایی از جمله به دربار خاندان سلطنتی لورنتسو مدیچی حاکم شهر فلورانس ایتالیا وارد شد و همین خاندان سلطنتی لورنتسو مدیچی با انتقال آثار فلاسفه بزرگ اسلامی و آثار مکتوب محققان وحکمای بزرگ اسلامی توانستند سنگ بنای تمدنی جدید را با علم مسلمانان پیریزی کنند. اما خوشبختانه غرب با انتقال آثار فلاسفه بزرگ اسلامی توانستند رنسانس و مدرنیته را ایجاد کنند پس از چهارصد سال با بحران بزرگ در تمدن جدید خود بانام پست مدرنیسم در قرن ۲۱ روبرو شوند در حال متلاشی شدن هستند. نمونه واضح آن فروپاشی سوسیالیست بود و در حال حاضر غرب با لیبرالیسم دلخوش کرده و همین لیبرالیسم از درون در حال متلاشی شدن است که آمریکا و متحدان اروپایی آن برای نجات لیبرالیسم که آخرین جریان مدرنیته است با بحران سازی در سطح جهانی میخواهند مانع از سقوط آن شوند.
پس لطفا اینقدر در مطالب خود تمدن غرب بزرگ نمائیم.