فیلم اوپنهایمر تلاش برای توجیه جنایت اتمی آمریکا

اوپنهایمر؛ تلاش برای توجیه جنایت اتمی آمریکا

فیلم اوپنهایمر (Oppenheimer) ساخته‌ی کریستوفر نولان (Christopher Nolan) که نگاهی به زندگی «جی. رابرت اوپنهایمر» (J. Robert Oppenheimer) فیزیکدان یهودی و «پدر بمب اتمی» دارد، این روزها سر و صدای زیادی در رسانه‌ها و فضای سیاسی آمریکا و جهان ایجاد کرده است.

داستان زندگی، پشیمانی‌ها و رنج‌هایی که رابرت اوپنهایمر بعد از ساخت نخستین سلاح اتمی آمریکا با آن مواجه بوده، به‌قدر کافی برای تمام مردمی که سال‌ها از این بمب در هراس بوده و درباره‌ی نتایج رقابت‌های تسلیحات هسته‌ای برای دنیا نگران بوده‌اند، جذاب است، اما باید دید چرا این فیلم در زمان کنونی و با مشخصات فعلی ساخته شده ‌است.

یکی از مطبوعات آمریکایی به مسأله جالب توجهی در این زمینه اشاره کرده و نوشته است زندگی شخصی اوپنهایمر، دیدگاه‌ها و تقلّاهای سیاسی او در جامعه آمریکایی و دستاوردهای علمی‌اش می‌تواند منبعی برای ساخت حدود ۵۰ فیلم یا چندین سریال باشد، اما آنچه نولان برای نمایش روی پرده نقره‌ای انتخاب کرده، داستان کشمکش‌های سیاسی او و دست‌وپنجه نرم‌کردن‌هایش با عذاب وجدان بعد از ساخت بمب اتم و استفاده از آن در هیروشیما و ناگازاکی است.

رابرت اوپنهایمر

جی. رابرت اوپنهایمر

از این منظر با توجه به دیالوگ‌های موجود در فیلم می‌توان آن را نگاهی کاملاً لیبرال به مسأله ساخت سلاح‌های کشتار جمعی دانست. نولان در این فیلم تلاش دارد با سفیدنمایی چهره‌ی شخصیتی که با ساخت بمب هسته‌ای، دنیا را با فصل جدیدی از کشتارهای جمعی مواجه ساخت، به‌‌نوعی از شرم غیرقابل اجتناب آمریکایی گفته، و اعلام کند ایالات متحده راهی جز ساخت مخرّب‌ترین نوع سلاح در دنیا نداشته‌ است! او با این حال دری از درهای جهنم را به روی زمین ‌باز می‌کند که «پرومتئوس» (Prometheus) الهه یونانی که آتش را برای نخستین‌بار به زمین آورد و آن را به انسان‌ها معرفی کرد، باز کرده بود.

یکی از دیالوگ‌های معروف فیلم این جمله است که پس از نخستین آزمایش موفق هسته‌ای در ایالات متحده توسط اوپنهایمر (با بازی کیلیان مورفی) بیان می‌شود:

«هم اکنون من تبدیل به مرگ شده‌ام؛ نابودکننده‌ی دنیاها».

اما در سراسر فیلم تلاش می‌شود نشان داده شود دانشمندان آمریکایی در رقابت نظامی با آلمان و رقابت تسلیحاتی با روسیه، چاره‌ای جز ساخت بمب هسته‌ای و بعد از آن بمب هیدروژنی نداشته‌اند و شاید اگر دنیا به عقب باز‌می‌گشت باز هم بارها و بارها این کار را انجام می‌دادند!

نولان بر همین اساس سعی دارد اعلام کند با وجود این‌که این کار به‌ دلایل مختلف (از جمله تصور این مسأله که آلمان‌ها در حال ساخت سلاح هسته‌ای بوده‌اند و آمریکا می‌توانست در رقابت تسلیحات هسته‌ای از شوروی عقب بماند یا حتی می‌تواند با این بمب به جنگ‌های جهانی و هر جنگ دیگری بعد از آن خاتمه دهد)، اجتناب‌ناپذیر بود، اما در هر صورت این فرآیندهای تصمیم‌گیری سیاسی و نظامی بعد از آن بود که بمب را چنین وحشتناک ساخت و نه اصل ساخت نخستین بمب اتم جهان.

پوستر فیلم اوپنهایمر

* ایجاد بازدارندگی نظامی با کشتار ۱۰۰ میلیونی

یکی از موضوعاتی که در طول فیلم از زبان دانشمندان فیزیک هسته‌ای آمریکا بارها بیان می‌شود، این است که این سلاح به‌دنبال «بازدارندگی نظامی» در مقابل آلمان در زمان جنگ دوم جهانی است. با این حال روند وقایع به‌گونه‌ای پیش می‌رود که سلاحی که قرار بود تنها به نمایشی برای قدرت آمریکا در مقابل آلمان یا ژاپن تبدیل شود، با خشونت تمام بر سر مردم آوار شده و ابری از ذرات هسته‌ای و مرگ را بر سر مردم هیروشیما و ناگازاکی فرود می‌آورد.

اخباری که اخیراً منتشر شده نیز نشان ‌می‌دهد آمریکا برخلاف چیزی که تا پیش از این می‌گفت و بیان می‌کرد برای پایان دادن به جنگ دوم جهانی، استفاده از این بمب حیاتی بوده است، انفجار بمب‌ها در شهرهای ژاپن چیزی جز ادامه‌ی آزمایش‌های هسته‌ای ایالات‌متحده نبوده و در همان زمان نیز از این عملیات‌ها با عنوان «آزمایش علمی» یاد می‌شده ‌است. [یعنی بدون استفاده از بمب هم ژاپن در حال تسلیم بود.] در واقع بمب هسته‌ای آمریکا از نظر دولت‌مردان آن زمان، تا زمانی که بر سر مردم فرود نمی‌آمد و کشتار وسیع به‌راه نمی‌انداخت، کارایی بازدارندگی خود را به نمایش نمی‌گذاشت.

بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی

شرح تصاویر:
بالا: ابر قارچی حاصل از ترکیدن بمب اتمی در ناکازاکی (راست) و هیروشیما (چپ)
پایین سمت راست: هیروشیما پس از اصابت بمب هسته‌ای آمریکا
پایین سمت چپ: ناکازاکی پیش و پس از بمباران اتمی

* اوپنهایمر و هشدارهایی درباره درگیری‌های سیاسی فعلی آمریکا

اوپنهایمر و سایر دانشمندان مطرح در این فیلم، در برهه‌ی زمانی بسیار جالب توجهی زندگی می‌کردند. در زمانه‌ای که آمریکا درگیر جنگ دوم جهانی بود، در داخل کشور، سیستم مک‌کارتیسم (McCarthyism) در حال تصفیه و پالایش افراد بر مبنای طرفداران کمونیسم و طرفداران سیستم سیاسی غربی بود و بعد از آن آغاز جنگ سرد و رقابت‌های اتمی آمریکا و شوروی که منجر به موج جدیدی از تصفیه‌حساب‌های سیاسی در میان سیاستمداران و وابستگان‌شان شد.

فیلم، بیانگر کشمکش‌ها و دعواهای سیاسی در واشنگتن بر سر بزرگ‌ترین و مهم‌ترین موضوع تاریخ جهان در آن زمان است و نشان‌می‌دهد حتی خدمتی به بزرگی ساخت بمب هسته‌ای برای ایالات متحده متضمّن این نیست که وفادار به سیستم سیاسی این کشور شناخته شوید. این فیلم نمایانگر موج بی‌اعتمادی شدیدی است که در سیستم سیاسی- امنیتی ایالات متحده نسبت به همه‌کس وجود دارد و این روزها که آمریکا درگیر جنگی فرهنگی و سیاسی بین دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه است، همین تنش‌ها و درگیری‌های سیاسی با ابعادی بسیار بزرگ‌تر از زمان جنگ دوم جهانی و جنگ سرد، هم‌چنان وجود دارد.

اگر بخواهیم فیلم اوپنهایمر را با نگاه یک آمریکایی به تماشا بنشینیم، مهم‌ترین موضوع آن نه زندگی‌نامه پدر بمب اتم در این کشور، بلکه نگاهی به تاریخچه‌ی درگیری‌های سیاسی سیاستمداران این کشور بر سر قدرت، معروفیت و پول و انگ‌زنی‌های سیاسی احزاب به یکدیگر است؛ موضوعی که این روزها به‌شدت در فضای سیاسی واشنگتن دیده‌ می‌شود. تسویه‌حساب‌های سیاسی بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، کم‌کم در حال کشیده‌شدن به تمام ارکان سیاسی- اجتماعی ایالات‌متحده است و در عین حال این کشور در حال دست‌وپنجه نرم‌کردن با رؤسای جمهوری است که هرکدام سودای جنگیدن در بخشی از دنیا را داشته و تلاش می‌کنند برای جنگ‌های جدید به سلاح‌های جدید و تاکتیکی مجهز شوند.

کریستوفر نولان و کیلین مورفی در پشت صحنه فیلم اوپنهایمر

کریستوفر نولان (راست) و کیلین مورفی (چپ) در پشت صحنه فیلم اوپنهایمر

* عذرخواهی‌ای در کار نیست!

این فیلم به رؤسای ‌جمهور و نظامیان هشدار می‌دهد اگرچه در شرایط رقابتی، آمریکا ناخودآگاه به‌ سمت استفاده از تکنولوژی‌های نوین برای تهدید رقبای خود می‌رود، اما مشخص نیست در نهایت این سلاح‌ها تا چه اندازه کشتار جمعی راه انداخته و دنیا را به ‌سمت نابودی بکشانند. این فیلم اتفاقاً در این برهه‌ی زمانی نیم‌نگاهی به رقابت‌های ایالات متحده و روسیه بر سر بمب اتم داشته و ضمن اتهام‌زنیِ دوباره به روس‌ها و تحقیر آن‌ها (که قادر به تولید سلاح هسته‌ای نبودند و دانش آن را از آمریکایی‌ها دزدیدند)، تلاش می‌کند نشان دهد نتیجه‌ی درگیری‌های دوباره‌ی دو ابرقدرت – که البته حالا چین نیز به آن‌ها اضافه شده – چیزی جز ظهور پرومتئوس دیگری در دنیا نخواهد بود.

تغییر نظم جهانی پس از جنگ دوم جهانی نیز که باعث آغاز پدیده‌ای به‌نام «قرن آمریکایی» (American Century) در روابط بین‌الملل شد، حالا به‌‌صورت معکوس در حال رخ دادن است و ایالات متحده تلاش دارد با چنگ زدن به درگیری‌ها و بحران‌های بین‌المللی و به رخ کشیدن نیرو و تکنولوژی نظامی خود در این بحران‌ها، دوباره راهی برای تکرار کردن قرن آمریکایی بیابد.

فیلم تاریخی نولان که این روزها از آن به‌عنوان مهم‌ترین فیلم آمریکایی در تاریخ هالیوود یاد می‌شود، نمایشی برای توجیه این مسأله است که چرا ایالات متحده هیچ‌گاه به‌خاطر انداختن دو بمب اتم در ژاپن و کشتار ده‌هاهزار نفر از مردم بی‌گناه، از ژاپن یا کل دنیا عذرخواهی نکرده ‌است. سال‌های زیادی است در سالگرد بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی رسانه‌های دنیا از ضرورت عذرخواهی ایالات متحده از ژاپن می‌گویند اما آمریکا در زمان هیچ‌کدام از رؤسای جمهورش – حتی در زمان اوباما که دارنده‌ی جایزه صلح نوبل بود – حاضر به چنین اقدامی نشد. از نظر آمریکایی‌ها، این کار برای پایان‌دادن به جنگ دوم جهانی لازم بود، اما در این فیلم نشان داده‌ می‌شود این مسأله دروغی بیش نیست و ایالات متحده می‌دانست جنگ در هر حال رو به پایان است و تنها به زمینی برای آزمایش و رونمایی از سلاح جدیدش نیاز داشت، تا به دنیا بگوید به چه دستاوردی رسیده است و چه‌طور می‌خواهد بر دنیا آقایی و فرمانروایی کند!

رابرت اوپنهایمر یهودی سازنده بمب اتم

جی. رابرت اوپنهایمر (چپ)

* چرا باید فیلم را دید؟

فیلم اوپنهایمر را باید دید؛ آن هم با دقت فراوان، اما نباید به پیام اصلی فیلم توجهی کرد، زیرا این فیلمِ کاملاً تبلیغاتی، به‌‌دنبال نشان‌دادنِ این مسأله است که ایالات متحده در زمانه‌ای که در رقابت تنگاتنگ قرار گیرد، دست به هر اقدام غیر‌انسانی برای رسیدن به اهدافش می‌زند.

این فیلم در اصل نه درباره‌ی جنگ دوم جهانی و جنگ سرد، بلکه درباره‌ی شرایط فعلی دنیاست و تهدیدی است برای روسیه و چین. تهدیدی که نشان‌ می‌دهد ایالات متحده در شرایطی که در زمین رقابت نظامی با سایر قدرت‌های جهانی بیفتد، اخلاقیات را نادیده می‌گیرد و دست به بزرگ‌ترین کشتارها می‌زند.

این فیلم هم‌چنین نشان‌ می‌دهد دشمنان ایالات متحده نباید روی درگیری‌ها و تنش‌های سیاسی داخل آمریکا حسابی باز کنند، زیرا در نهایت این تنش‌ها با دوستی‌های نهایی همراه خود بود و پایان تمام داستان‌های رقابت‌های سیاسی به پیروزی کسانی ختم می‌شود که به فکر تأمین منافع ایالات متحده هستند.

این پیام، پیام مهمی است، اما چرا نباید آن را جدی گرفت؟ زیرا تغییرات در نظم جهانی به‌سرعت در حال وقوع است و ایالات متحده در زمانه‌ی فعلی، برعکس دوران جنگ دوم جهانی و جنگ سرد، شرایط فرمانروایی بر دنیا را ندارد. شاید ایالات متحده در رقابت با چین و روسیه دارای سلاح‌های هسته‌ای بیشتری باشد، اما هنوز هم توان رویارویی نظامی با این کشورها را ندارد، زیرا این روزها دیگر آمریکا با فراوانی و رشد و رونق اقتصادی زمان جنگ دوم جهانی روبه‌رو نیست و هم‌اینک کشوری است که از ترس بحران‌های اقتصادی و اعتراضات و شکاف‌های داخلی – که حتی با کلیدواژه‌هایی مانند «جنگ داخلی» از آن یاد می‌شود – توان رویارویی با کشورهای دیگر را ندارد. بیرون‌رفتن از افغانستان و عراق و عدم اعزام نیرو به اوکراین، همگی نمایشگر همین مسأله است.

آلبرت اینشتین و رابرت اوپنهایمر

آلبرت اینشتین و رابرت اوپنهایمر در زندگی واقعی و در فیلم

ایالات متحده در زمانه‌ی فعلی برای این‌که ثابت کند برتری قابل‌توجهی نسبت به کشورهایی مانند چین و روسیه دارد، باید دوباره قدرت نظامی خود را با سلاحی مانند بمب اتم به نمایش بگذارد. اما آیا سلاح جدیدی برای قدرت‌نمایی در اختیار دارد؟ سلاحی که به‌ قول اوپنهایمر: «سلاحی برای پایان دادن به تمام جنگ‌ها باشد؟»

در نهایت این‌که فیلم اوپنهایمر را «باید دید» تا متوجه شد لیبرال‌ها چطور تولید بمب هسته‌ای و افزودن بر میزان آن را توجیه می‌کنند ولی «نباید آن را جدّی گرفت»، زیرا این فیلم در حد یک پروپاگاندا در زمانه‌ی جنگ سرد جدید آمریکا با چین و روسیه است و خاصیتی جز تهدید و تبلیغات برای ایالات متحده ندارد.

نویسنده: دکتر ثمانه اکوان

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتا پیام رسان بله پیام رسان سروش پیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

منجی‌گرایی در ارباب حلقه‌ها

منجی‌گرایی در ارباب حلقه‌ها

«جی. آر. آر. تالکین» در «ارباب حلقه‌ها» از یک الگوی تثلیثی در «منجی‌گرایی» استفاده کرده است. در واقع «آراگورن»، «گندالف» و «فرودو» مجموعاً نقش منجی را بازی می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × 1 =