شبه قهرمان منزوی تک افتاده

حکایت شبه قهرمان منزوی تک افتاده!

نگاهی به اسکار ۲۰۱۶ – بخش اول شبه قهرمان

به مناسبت برگزاری هشتاد و هشتمین مراسم اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا (معروف به اسکار)، بی مناسبت نیست نگاهی اجمالی داشته باشیم به برخی فیلم‌های مطرح در این مراسم. این مطلب در ۳ قسمت پیاپی تقدیم می‌شود:

فیلم‌های “the Big Short” (آدام مک کی) ، “پل جاسوسان” (استیون اسپیلبرگ)، “کارول” (تاد هینز) ، “مکس دیوانه:جاده خشم” (جرج میلر)، “از گور برخاسته” (آلخاندرو گونزالس ایناریتو)،”اتاق” (لنی آبراهامسون)، “Spotlight” (تام مک کارتی) و “مریخی” (ریدلی اسکات)، ۸ فیلمی هستند که تقریباً می‌توان گفت ۹۰ درصد لیست‌های بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۵  را تشکیل دادند؛ لیست‌ها و فهرست‌های نشریات گوناگون و مراسم مختلف اهدای جوایز سینمایی از گلدن گلوب و بافتا گرفته تا اسکار و جوایز فیلم اروپا تا برگزیدگان انجمن‌ها و اتحادیه‌های مختلف حرفه‌های سینمایی همچون اتحادیه تهیه‌کنندگان، اتحادیه کارگردانان، انجمن بازیگران، کانون تدوین‌گران و اتحادیه فیلمبرداران و انجمن نویسندگان فیلمنامه و همچنین حلقه‌ها و انجمن‌های متعدد نقد فیلم و منتقدان شهرهای مختلف از بوستون و شیکاگو و واشینگتن گرفته تا لس‌آنجلس و سانفرانسیسکو و حتی لندن و…

نکته جالب این‌که ۶ فیلم از هشت فیلم فوق (پل جاسوسان، کارول، مکس دیوانه: جاده خشم، از گور برخاسته، اتاق، مریخی، The Big Short و Spotlight) ، تقریباً ۵ نامزد اغلب رشته‌ها را هم در اختیار خود گرفتند؛ یعنی هم نامزد دریافت جوایز بهترین فیلم و کارگردانی و فیلمنامه بودند، هم برای بهترین بازیگری مرد و زن کاندیدا شدند، هم لیست نامزدهای رشته‌های فنی مانند فیلمبرداری و تدوین و صدا و جلوه‌های ویژه را اشغال کردند و هم برای مدیریت هنری و طراحی لباس و آرایش مو در انتظار دریافت جایزه ماندند!!

با نگاهی به همین لیست‌ها و فهرست آثاری که سعی کردند نامزدهای خود را در رشته‌های مختلف سینمایی معرفی نمایند، متوجه می‌شویم که ۹ فیلم هم انتخاب‌های بعدی هستند که لیست‌های مربوطه را در حد یکی دو نامزد یا جایزه اشغال کردند:

 “دختر دانمارکی” (تام هوپر)،”بروکلین” (جان کرولی)، “جوی” (دیوید او راسل)، “کرید” (رایان گوگلز)، “اکس ماشینا” (الکس گارلند) ، “استیو جابز” (دنی بویل) ، “جوانی” (پل سورنتینو) ، “هشت نفرت‌انگیز” (کوینتین تارانتینو) و “جنگ‌های ستاره‌ای : نیرو بیدار شده” (جی جی آبراهامز).

علاوه بر این‌ها فیلم سطحی، کشدار و آبکی “اسپکتر” (سام مندس) به‌عنوان آخرین جیمزباند در اکثر فهرست‌های فوق تنها نامزدی بهترین ترانه فیلم را از آن خود کرد و انیمیشن “درون بیرون” (پیتر داکتر) و فیلم “پسر شائول” (لازلو نمس) به ترتیب در مقام بهترین انیمیشن بلند سال و بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان در این لیست‌ها نشستند. مکانی که به نوشته منتقد و کارشناس نشریه گاردین در غیاب اغلب آثار قوی همچون “قاتل” (هسیو هسین هو) و “محمد رسول الله” (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ساخته مجید مجیدی، پیشاپیش تقدیم فیلم هلوکاستی “پسر شائول” شد!

در میان برخی لیست‌های یاد شده، فیلم‌هایی هم مثل “مستقیم به سوی کامپتون” (اف گری گری)، “سیکاریو” (دنیس ویلینیو)، “بانویی در ون” (نیکلاس هیتنر)، “هیولاهای بدون ملیت” (کری جوجی فوکوناگا)، “ترومبو” (جی روش)، “جاسوس” (پال فیگ) ،”مرد مورچه‌ای” (پیتون رید) و “توده سیاه” (اسکات کوپر) و… هم دیده شدند که بعضاً فقط در یک بخش، نامزد دریافت جایزه شده و در لیست نهایی یا بدان دست نیافتند!

پس مشاهده می‌نمایید که از میان حدود ۷۰۰-۸۰۰ فیلم تولیدی سینمای آمریکا و هزاران فیلم تولیدی کشورهای دیگر در سال ۲۰۱۵، تنها حدود ۱۷ فیلم را قریب به اتفاق ده‌ها انجمن و نشریه و مراسم و اتحادیه (که تحت عنوان “راهی به اسکار” یا “پیش اسکار” و یا “پیرامون اسکار” خوانده می‌شوند) به عنوان فیلم‌های برتر در رشته‌های مختلف سینمایی، برگزیدند!

درست مانند سال‌های قبل! گویی یک بخشنامه نانوشته وجود دارد که همه این نهادها و رسانه‌ها و مؤسسات هنری و سینمایی از یک رویکرد تبعیت نمایند!! رویکردی که همانند سیستم شوروی سابق، “برادر بزرگ” یا Big Brother خوانده شده و تمامی حلقات پیرامون این برادر بزرگ، تحت حاکمیت وی، همان می‌گفتند و می‌نوشتند و تصمیم می‌گرفتند که او می‌خواست.

این‌که چرا فیلم های قابل بحثی مانند “لابستر” (یورگوس لانتیموس)، “مرد غیرمنطقی” (وودی آلن)، “قدم زدن” (رابرت زمه کیس)، “افسانه” (برایان هلگلند)، “ابرهای سیلز ماریا” (الیور آسایاس)، “بازی‌های گرسنگی: مرغ مقلد-قسمت دوم” (فرانسیس لارنس)، “شوالیه جام‌ها” (ترنس مالیک)، “برنامه” (استیون فریرز)، “در قلب دریا” (ران هاوارد)، “ملاقات” (ام نایت شیامالان)، “قربانی شطرنج” (ادوارد زوییک)، “پن” (جو رایت)، “مردی از آنکل” (گای ریچی)، “مادر من” (نانی مورتی)، “آقای هولمز” (بیل کوندون)، “آلوها” (کامرون کرو)، “دور از اجتماع خشمگین” (توماس وینتربرگ)، “سرزمین عجیب” (کیم فرانت)، “سیندرلا” (کنت برانا)، “بوکسور چپ دست” (آنتون فوکوا) و… در هیچ‌یک از لیست‌ها و فهرست‌های برگزیدگان و نامزدهای مراسم و نشریات و انجمن‌ها و اتحادیه‌های مختلف وجود نداشتند، پرسش بی‌پاسخی است که در تمامی طول ۸۷ دوره پیشین مراسم اسکار و حلقات پیرامونی آن نیز وجود داشته است. این‌که چرا بسیاری از برترین فیلم‌های تاریخ سینما و جمع کثیری از معتبرترین اساتید این تاریخ، پایشان هرگز به چنین مراسم و لیست‌هایی نرسید؟!  این درحالی است که بنا به تصریح منتقدان و کارشناسان متعدد، بسیاری از فیلم‌های فوق، از آن ۱۶-۱۷ فیلمی که در تمامی لیست‌ها حضور دارند، ساختار و فرم بهتری داشتند.

اما در این جا دو سوال پیش می‌آید:

اولاً: آن ۱۶-۱۷ فیلم پر کاندیدا، چه ویژگی‌ها و خصوصیات تماتیک و درون مایه‌ای داشتند که مورد توجه تمام لیست‌ها و فهرست‌ها قرار گرفتند؟

ثانیاً: چه موضوع یا مسئله‌ای موجب گردید که چنین فیلم‌هایی با تم‌های احیاناً مشترک و ویژه ساخته یا برای خیل لیست‌های نشریات و مراسم و جشن‌های یاد شده، برگزیده شوند؟

88th oscars

یک تم خاص متناسب با موقعیت جهانی

نگاهی به دوره‌های پیشین مراسم اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا معروف به اسکار و مراسم و جشن‌ها و انتخاب‌های پیرامونی آن (که در ابتدای همین مطلب توضیح داده شد) نشان می‌دهد نامزدها و آثاری که در مراسم مختلف مطرح شده، به خصوص برگزیدگان، به طور اتفاقی و تصادفی و باری به هر جهت و مثلاً تنها به دلیل نوع ساخت و یا قوّت فرم آن، مورد توجه قرار نگرفته‌اند که در طول تاریخ این مراسم و جوایز، تنها موضوعی که هیچ‌گاه مد نظر نبوده، همانا هنر و فرم سینمایی بوده است و البته این حقیقت را خود مبدعان چنین مراسمی پیش از نخستین دوره آن در مجلس شامی که در خانه لویی بی میر (از پایه‌گذاران کمپانی مترو گلدوین مایر و همچنین از بنیان‌گذاران هالیوود) در سال ۱۹۲۷ برگزار شد، متذکر شدند و طی بیانیه آن را ثبت نمودند.

آنها در بیانیه فوق اساس برگزاری مراسم اسکار را تقویت صنعت فیلم آمریکا دانسته و تأکید داشتند که در مراسم فوق، فیلم‌هایی مورد تقدیر و شایسته دریافت اسکار تلقی می‌گردند که بتوانند فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی را ترویج نمایند. این اساسی‌ترین محور و معیار اهدای جوایز اسکار بوده و هست و در طول ۸۷ دوره گذشته نیز همواره رعایت شده است. معیار و قاعده‌ای که نه تنها اتحادیه‌های حرفه‌های مختلف سینمایی در آمریکا مانند تهیه‌کنندگان و کارگردانان و نویسندگان فیلمنامه و بازیگران و… رعایت نموده‌اند (و جز این هم از آنان انتظار نمی‌رفت، چراکه تقریباً اغلب اعضای این اتحادیه و کانون‌ها و انجمن‌ها، عضو آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا نیز بوده و هستند)، بلکه تمامی انجمن‌های نقد فیلم در سراسر ایالات متحده و حتی در کشورهای اروپایی نیز بدان گردن نهاده‌اند! (انجمن‌ها و حلقاتی که ظاهراً بایستی مستقل بوده و رأی جدای از آکادمی اسکار داشته باشند)!!

نگاهی به دوره‌های پیشین مراسم اهدای جوایز آکادمی اسکار نشان می‌دهد که هرسال چشم‌انداز و دکترین و خط‌مشی خاصی در انتخاب نامزدها و برگزیدگان در مراسم اسکار و البته حلقات پیرامونی آن ترسیم شده که ارتباط مستقیمی با موقعیت سیاسی نظام سلطه جهانی به ویژه ایالات متحده در داخل و خارج داشته و دقیقاً امنیت ملی این نظام را در نظر گرفته است. آنچه که متأسفانه اساساً از فستیوال‌های سینمایی و جشنواره‌های ما دور بوده و هست!!

البته چنین تناسب و توجهی در ایالات متحده اصلاً موضوع غریبی نیست، چراکه سردمداران هالیوود و صاحبان کمپانی‌هایی که گرداننده اسکار و مراسمی مانند آن نیز هستند، در واقع همان سرمایه‌داران و صاحبان بانک‌ها و تراست‌ها و کارتل‌های بزرگ اقتصادی به شمار آمده که محور اقتصاد آمریکا را می‌چرخانند و همان مالکان و شرکای زرادخانه‌ها و کارخانه‌های اسلحه‌سازی محسوب شده که از منافع آمریکا در سراسر جهان دفاع می‌کند و همان کسانی هستند که در تینک تنک ها و مراکز استراتژیک ایالات متحده برای دولت، تعیین خط مشی و راه و روش می‌کنند.

فی‌المثل سال گذشته و در مراسم اسکار ۲۰۱۵ تقریباً فیلم‌هایی جوایز مختلف را از آن خود کردند که تم سبک زندگی آمریکایی و برتری آن در جهات مختلف را در داستان و ساختار خود ارائه می‌نمودند. فیلم‌هایی مانند “پسرانگی“، “مرد پرنده“، “ویپلش“، “بازی تقلید“، “تک تیرانداز آمریکایی“، “تئوری همه چیز“، “هتل بزرگ بوداپست” و…

در مراسم سال ۲۰۱۴، تم قهرمان ایدئولوژیک آمریکایی اساس معیار گزینش‌ها بود و این قهرمان ایدئولوژیک در همه فیلم‌های منتخب با اَشکال و تنوعات مختلف به چشم می‌خورد، از یک وسترنر ایدزی گرفته (در فیلم “کلوپ خریداران دالاس“) تا یک زن فضانورد (در فیلم “جاذبه“) تا یک زوج کلاهبردار (در “حقه‌بازهای آمریکایی“) تا یک کاپیتان شجاع (در “کاپیتان فیلیپس“) تا یک جوان زرنگ و هفت خط وال استریتی (در “گرگ وال استریت“) تا یک پیرمرد به آخر خط رسیده (در “نبراسکا“) تا یک زن کاتولیک مرتد شده (در “فیلومینا“) و تا یک برنامه هوشمند کامپیوتری (در “او“) و…

در هشتاد و پنجمین مراسم اهدای جوایز آکادمی که پس از شرایط بحرانی آمریکا در تقابل و چالشی یکی دو ساله با جنبش ۹۹ درصدی وال استریت برگزار می‌شد، محور مراسم بر روی فیلم‌هایی تمرکز داشت که در مقابله با تفکر ۹۹ درصدی و در دفاع از سرمایه‌داری و تحقیر حرکت‌های ضد سرمایه‌داری جهت‌گیری داشتند و این‌گونه آثار در لیست برگزیدگان و نامزدهای همه دوایر پیرامون اسکار قرار گرفتند. غلظت دفاع و تبلیغ سرمایه‌داری تا آن حد در این فیلم‌ها زیاد  شد که حتی رمان “بینوایان” را بر خلاف نیت نویسنده و محتوایش به فیلمی در تجلیل از ترحم سرمایه‌داری بدل کردند!

سال قبل از آن و در اسکار هشتاد و چهارم نیز میراث پدران محور قرار داشت و به خصوص در هر ۹ فیلم نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم، به وضوح رویت می شد.

البته این محور قرار داشتن یک سوژه یا موضوع، علاوه بر محورهای همیشگی ایدئولوژی آمریکایی بوده و هست، مانند تفکرات شرک آمیز و عناصر نژادپرستی و سرمایه سالاری و امپریالیسم و اندیشه‌های سکولاریستی و اومانیستی و لیبرالیستی که فقرات ایدئولوژی غرب صلیبی – صهیونی را از دیرباز تشکیل داده و همواره و از آغاز در فیلم‌های هالیوودی و اسکاری وجود داشته و هر فیلمی ولو ذره‌ای از این خطوط قرمز عبور کرده یا به آنها بی توجهی نشان داده، نه تنها تولید و نمایشش با اشکال مواجه شده که در صورت تولید مستقل، در هیچ‌یک از حلقات جایزه و تقدیر و تجلیل رسمی قرار نگرفته که در این باب مثال بسیار است و نگارنده در مقالات متعددی طی سال‌های قبل، مصادیق مختلفی ذکر کرده و در ادامه این مطلب هم نمونه‌های سال جاری این دسته از مصداق‌ها را ذکر خواهم کرد.

تم مشترک برگزیدگان اسکار ۲۰۱۶

اما امسال در غالب فیلم‌های برگزیده شده، تم شبه قهرمان منزوی تک افتاده رویت می‌شود. شبه‌قهرمانی که بالاخره حقّانیت خود را به همراهان سابقش اثبات کرده و آنان را به یاری می‌کشاند. این تم خصوصاً در چند فیلم محوری سال جاری، بسیار برجسته است.

The Revenant

از گور برخاسته (بازگشته) Revenant

در فیلم از گور برخاسته به کارگردانی آلخاندرو گونزالس ایناریتو و با تهیه کنندگی آرنون میلچان (زوجی که اسکار سال قبل را نیز برای فیلم “مرد پرنده” از آن خود کردند)، فردی به نام  هیو گلاس (با ایفای نقش لئوناردو دی کاپریو) به عنوان راهنمای عده‌ای سواره نظام ایالات متحده که در سرزمین‌های یخ‌زده شمالی به تجارت پوست بوفالو مشغول هستند، در مواجهه با بومیان، به شدت زخمی شده و تقریباً در گوری دفن می‌شود. اما وی خود را نجات داده و برای انتقام از فردی به نام فیتز جرالد (با بازی تام هاردی) که برخلاف دستور فرمانده، او را در میان گور رها ساخته بود، مسیر بسیار دشوار و شرایط سخت و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته تا این‌که همان فرمانده سواره نظام نیز همراهش شده و برای انتقام از فیتز جرالد اقدام نمایند.

فیلم از گور برخاسته اگرچه بسیار خسته‌کننده و طولانی و کسالت‌بار بوده و فراز و نشیب چندانی خصوصاً پس از صحنه جذاب و پرتنش جنگ خرس گریزلی با هیو گلاس ندارد اما در کمال تعجب از شانس‌های اول اسکار امسال به شمار رفته، خصوصاً که جوایز اصلی گلدن گلوب را دریافت نمود و بیشترین تعداد نامزدی را هم برای مراسم اسکار در اختیار دارد.

مریخی Martian

فیلم مریخی ساخته ریدلی اسکات نیز تقریباً همان تم فیلم از گور برخاسته را داراست. این بار یکی از اعضای گروه فضانوردان پژوهشگر سیاره مریخ، در اثر طوفان، بر روی این سیاره جاگذاشته می‌شود و وی با برنامه‌ریزی سیستماتیک و حفظ و گسترش مواد غذایی و عناصر زیستی و حتی کشت و کار بر روی زمین لم‌یزرع مریخ و فراهم آوردن آب و اکسیژن، می‌تواند تا حدود ۶۰۰ روز مریخی را بر روی کره یاد شده زنده مانده و از همین روی همراهان نیمه راه و همه مسئولان و عوامل مربوط روی کره زمین (حتی چینی‌ها) را به کمک و یاری کشانده تا بالاخره با هوشمندی و درایت، هم خود را نجات داده و هم از ظرفیت‌های زیستی تازه بر روی مریخ پرده بردارد.

فیلم مریخی نیز از زمان بسیار طولانی و ملال‌آوری برخوردار بوده و مدت زیادی بدون عمل و عکس‌العمل خاصی ادامه می‌یابد. فضای شعاری و غلو آمیز قصه، یادآور فیلم‌های تبلیغاتی شوروی سابق و سیستم کمونیستی است. مریخی نیز هم در مراسم گلدن گلوب، جوایز بهترین فیلم کمدی یا موزیکال و همچنین بهترین بازیگر مرد این دسته از فیلم‌ها را دریافت نمود. (معلوم نیست کجای فیلم مریخی، کمدی یا موزیکال است؟!) و از طرف دیگر پس از فیلم‌های از گور برخاسته و مد مکس : جاده خشم بیشترین نامزدی را در میان کاندیداهای اسکار امسال از آن خود کرده است.

Bridge of Spies

پل جاسوس‌ها Bridge of Spies

فیلم پل جاسوسان ساخته استیون اسپیلبرگ اگرچه موضوعش به دوران جنگ سرد در اواخر دهه ۵۰ مرتبط است اما باز هم ما شاهد یک قهرمان منزوی تک افتاده هستیم. جیمز بی داناوان (بابازی تام هنکس)، وکیل ساده دعاوی، مامور می‌شود تا از یک جاسوس روس به نام رودولف ابل (مارک رایلنس) دفاع کند. جاسوسی که حاضر به همکاری با آمریکا نیست. جدیت و بی‌طرفی و انصاف داناوان در دفاع از ابل باعث می‌شود تا در میان همکاران و جامعه منزوی شده و مورد خشم قرار بگیرد. اما همین هوشمندی وی در دفاع از رودولف ابل و نجات وی از اعدام باعث می‌شود تا در موقعیتی خطیر بتوانند با مذاکره، جاسوس روس را نه فقط با یک خلبان آمریکایی بلکه همراه با یک دانشجوی آمریکایی در برلین شرقی، مبادله نمایند. جایی که داناوان، همکاران سابق و همراهان مردد را نیز با خود همراه ساخته تا شهروندان ایالات متحده را از زندان‌های کمونیسم رهایی بخشند.

فیلم اسپیلبرگ نیز برخلاف بسیاری از آثار قبلی‌اش، سرشار از شعر و شعار و صحنه‌های غلوآمیز است که بیشتر همان ساختار فیلم‌های دوران کمونیسم و به اصطلاح رئالیسم سوسیالیستی را تداعی می‌نماید. از صحنه‌های شکنجه خلبان آمریکایی در شوروی گرفته (که با برش به صحنه‌های آمیخته به احترام زندان ابل در آمریکا، به ساده‌لوحانه‌ترین وجه، سیاه و سفید و بد و خوب را نمایش می‌دهد) تا هنگام ورود داناوان به برلین شرقی که در اولین نما با سگی ولگرد مواجه می‌شویم که در میان زباله‌ها می‌پلکد و در نمای بعد برخورد گروهی از جوانان ولگرد را مشاهده کرده که پول و پالتوی داناوان را می‌دزدند تا برخورد رییس سرویس اطلاعاتی آلمان شرقی با داناوان و آن زن و مرد و دختری که خود را خانواده ابل جا می‌زنند و بالاخره صحنه‌ای که جوانان آلمانی به خاطر عبور از دیوار برلین و برای رسیدن به غرب رویایی، هدف رگبار مسلسل‌های سربازان جمهوری دمکراتیک آلمان قرار می‌گیرند و همین صحنه در سکانس انتهایی فیلم که داناوان سوار بر قطاری از فراز شهر خود می‌گذرد و جوانانی را می‌بیند که سرخوشانه از روی فنس‌ها می‌پرند، مجدداً به خاطر او می‌آید.

مکس دیوانه : جاده خشم Mad Max: Fury Road

یکی دیگر از فیلم‌های اسکاری، مکس دیوانه: جاده خشم (دنباله‌ای بر ۳ قسمت قبلی) ساخته جرج میلر است که یک ماجرای آخرالزمانی در دوران بحران آب را به تصویر می‌کشد. دورانی که منجی آن یک بازمانده از جنگ آخرالزمان به نام مکس راکاتنسکی (تام هاردی) در جستجوی همسر و دختر گمشده خود، به تنهایی با سمبل شرارت زمان به نام جوی جاودان و گروهش به‌خصوص گروه جنگجویان مواجه می‌گردد و در این مسیر یک مامور سابق به نام فیوریوسا (با بازی شارلیز ترون) که عروسان جوی را از سرزمینی بی‌آب و علف به سوی سرزمین سبز می‌برد، به کمکش می‌آید. او به تنهایی فیوریوسا و قبیله‌اش را از رفتن به سرزمین سبز منصرف کرده و به سوی منابع انرژی و مخازن آب جوی برگردانده و در یک نبرد سخت آخرالزمانی به آن  دست پیدا می‌کنند.

فیلم مکس دیوانه : جاده خشم علیرغم ظاهر اکشن که بسیاری از فیلم‌های پساآخرالزمانی مشابه مانند کتاب الی (برادران هیوز) را به خاطر می‌آورد، اما برخلاف معمول و در کمال شگفتی مورد توجه حلقات اسکار قرار گرفت و در حالی که برخی انجمن‌های نقد فیلم، آن را به عنوان بهترین فیلم سال برگزیدند، نامزد دریافت ۱۰ جایزه اسکار نیز شد. در حالی که دیگر فیلم‌های اکشن سال جاری همچون ماموریت غیرممکن ۵، تند و سرسام آور ۷، دایورجنت ۲،  بازی‌های گرسنگی: زاغ مقلد (قسمت دوم) و… که بعضاً قابلیت‌های سینمایی بسیار بالاتر از فیلم مکس دیوانه: جاده خشم هم داشتند، در هیچ‌یک از لیست نامزدها و برگزیدگان امسال، محلّی از اعراب نیافتند.

به نظر می‌آید آنچه فیلم مکس دیوانه: جاده خشم را برخلاف روال معمول، در میان برگزیدگان فهرست اغلب مراسم و برنامه‌های اهدای جوایز امسال گنجانده است، همان برخورداری از درون مایه و تم مخصوصی است که در اکثریت فیلم‌های انتخاب شده سال ۲۰۱۵، وجود دارد.

ادامه دارد… شبه قهرمان

نویسنده: سعید مستغاثی

سری مقالات نگاهی به اسکار ۲۰۱۶

۱. حکایت شبه قهرمان منزوی تک افتاده!

۲. یاد بگیریم اسراییل را دوست داشته باشیم!

۳. شبه قهرمان تک افتاده و تداعی اسراییل!

شبه قهرمان ، شبه قهرمان ، شبه قهرمان

واریز كمک نقدی برای حمایت از اندیشكده

شبه قهرمان ، شبه قهرمان ، شبه قهرمان

اندیشکده مطالعات یهود را در پیام‌رسان‌های ایرانی دنبال کنید:

کانال اصلی ما در ایتا / پیام‌رسان بله / پیام‌رسان سروش / پیام‌رسان گپ

همچنین ببینید

برتری تاریکی بر روشنایی؛ نقد انیمیشن اوریون و تاریکی

برتری تاریکی بر روشنایی؛ نقد انیمیشن اوریون و تاریکی

در انیمیشن «اوریون و تاریکی» که مخاطب کودک دارد، چون «معاد» انگار می‌شود، طبیعتاً هدف زندگی نیز زیر سؤال رفته و به همین دلیل فیلمساز در اثر پوچی را ترویج و تبلیغ می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − یازده =